خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

یادداشت بیستو ششم مهرماه 90 / ذرت و تهچین

امروز اولین ذرت مکزیکی پر سس رو در تریای دانشکدمون خوردم. نمیدونم چرا اینقدر به این خوراکی خوشمزه ارادت دارم. هیچ وقت شرمندش نمیشم و اگه هم بشم, یه روز حسابی از شرمندگیش در میام. اصلاً از بچگیم به این ذرت خیلی علاقه داشتم. همیشه با کله میرفتم تو ذرتا! به شما هم پیشنهاد می کنم اول آویشن و سس سفید و سس قرمز رو با فلفل و نمک به میزان لازم بریزید توی یه کاسه و سس مخصوص خودتون رو درست کنید. البته میتونید به مقدار خیلی کم شوید و نوشابه هم قاتیش کنید که اون دیگه به ذوق شما بستگی داره. بعد از اینکه سس تون رو خوب هم زدید, کنسرو ذرتی رو که بیست دقیقه توی آب جوشوندید, خالی کنید توی یه کاسه و بگذارید بجوشه تا آبش گرفته بشه و در نهایت از رو اجاق برش دارید و با سسی که قبلاً درست کردید مخلوطش کنید. نوش جاااان!!!

این ذرت در حد یه پیش غذا بود و اگه تا به حال مثل من تهچین مرغ رستورانی نخوردید, برید یه رستوران خوب و یکی سفارش بدید. پشیمون شدید من پولشو میدم البته اگه داشته باشم. من هرچی تهچین توی عمرم خوردم, همه خونگی بوده و به همین خاطر بود که امروز رفتم رستوران و یکی سفارش دادم. پنج تومن بیشتر نشد و دروغ نگم ارزشش رو داشت. همچین که از بدن این موجود نازنین جدا می کردم و می خوردم یک شوک الکتریکی چند هزار ولتی بهم وارد میشد که همه وجودمو آتیش میزد. انگار این تهچین با تک تک سلول های بدنم حرف میزد. انگار فقط برای من پخته شده بود. انگار منتظر بود برم و سفارشش بدم چون با وجودی که غذای امروز دانشگاه, ماهی بود, ناخودآگاه زنگ زدم رستوران و او رو سفارش دادم. گفتم که نگهش دارند تا من بیام و با کمک دستگاه گوارشم یه سلام و علیکی باهاش داشته باشم و بعد از بیستو اندی سال, تسویه حساب با یه تهچین رستورانی رو تجربه کنم. اگه از من بپرسید: “فرق تهچین خونگی و رستورانی چیه؟” میگم: “هیچی فقط تهچین هایی که توی رستوران به دنیا میاند ماشینیند. مثل جوجه ماشینیایی که رنگشون می کنند و به بچه ها میفروشند. شکیل تر و خوشگل تر و خوش آب و رنگ تر.” نقل همون مصرع معروف میشه:

چه سری چه دمی عجب پایی!

تهچین و ذرتو بیخیال! از ساعت دو تا الآن هشت ساعتی میشه که آب شهر شهید پرور ورنامخواست قطعه. فکر کنم آب هم مثل برق باشه. یعنی قطع نمیشه. فقط میره. میره یه جایی قایم میشه تا خودشو پیش ما عزیز تر کنه, لوس تر کنه. من از خشم این جنبندگان بی جان خیلی می ترسم. برق, آب, گاز, اینترنت و تلفن پنج اربابی هستند که در این زندگی آلوده شده به مدرنیته و مدرنیسم احترام بهشون امریه اجتناب ناپذیر! اگر شما هم با من موافقید, به من حق میدید که بیشتر از این ننویسم و دو رییس بزرگ, اینترنت و برق را بیش از این نرنجانم.

تا روز یادداشتی دیگر بدرود.

۲ دیدگاه دربارهٔ «یادداشت بیستو ششم مهرماه 90 / ذرت و تهچین»

دیدگاهتان را بنویسید