خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

وبگردی مجتبی خادمی: دوشنبه 15 خرداد 91

راه بهشت

مردی با اسب و سگش در جاده‌ای راه می‌رفتند

هنگام عبور از کنار درخت عظیمی، صاعقه‌ای فرود آمد و آنها را کشت

اما مرد نفهمید که دیگر این دنیا را ترک کرده است و همچنان با دو جانورش پیش رفت

گاهی مدت‌ها طول می‌کشد تا مرده‌ها به شرایط جدید خودشان پی ببرند

پیاده ‌روی درازی بود،تپه بلندی بود

آفتاب تندی بود، عرق می‌ریختند و به شدت تشنه بودند. در یک پیچ جاده دروازه

تمام مرمری عظیمی دیدند که

به میدانی با سنگفرش طلا باز می‌شد و در وسط آن چشمه‌ای بود که آب

زلالی از آن جاری بود.

رهگذر رو به مرد دروازه ‌بان کرد و گفت: “روز بخیر، اینجا کجاست که اینقدر قشنگ است؟”

دروازه‌بان: روز به خیر

اینجا بهشت است

“چه خوب که به بهشت رسیدیم، خیلی تشنه‌ایم.”

دروازه ‌بان به چشمه اشاره کرد و گفت: “می‌توانید وارد شوید و هر چه قدر دلتان می‌خواهد بنوشید.”

– اسب و سگم هم تشنه‌اند.

نگهبان:” واقعأ متأسفم . ورود حیوانات به بهشت ممنوع است.”

مرد خیلی ناامید شد، چون خیلی تشنه بود، اما حاضر نبود تنهایی آب بنوشد.

از نگهبان تشکر کرد و به راهش ادامه داد. پس از اینکه مدت درازی از تپه بالا رفتند، به مزرعه‌ای رسیدند.

راه ورود به این مزرعه، دروازه‌ای قدیمی بود که به یک جاده خاکی با درختانی در دو طرفش باز می‌شد.

مردی در زیر سایه درخت‌ها دراز کشیده بود و صورتش را با کلاهی پوشانده بود، احتمالأ خوابیده بود

مسافر گفت: روز بخیر

مرد با سرش جواب داد

– ما خیلی تشنه‌ایم . من، اسبم و سگم

مرد به جایی اشاره کرد و گفت: میان آن سنگ‌ها چشمه‌ای است. هرقدر که می‌خواهید بنوشید.

مرد، اسب و سگ به کنار چشمه رفتند و تشنگی‌شان را فرو نشاندند

مسافر از مرد تشکر کرد. مرد گفت: هر وقت که دوست داشتید، می‌توانید برگردید

مسافر پرسید: فقط می‌خواهم بدانم نام اینجا چیست؟

– بهشت

– بهشت؟ اما نگهبان دروازه مرمری هم گفت آنجا بهشت است

– آنجا بهشت نیست، دوزخ است

مسافر حیران ماند:” باید جلوی دیگران را بگیرید تا از نام شما استفاده نکنند! این اطلاعات غلط باعث سردرگمی زیادی می‌شود!”

– کاملأ برعکس؛ در حقیقت لطف بزرگی به ما می‌کنند. چون تمام آنهایی که حاضرند بهترین دوستانشان را ترک کنند، همانجا می‌مانند.

(پائولوکوئلیو)

بررسی فلسفی افکار فیلسوف بزرگ شهرام شب پره

این آقا یک عدد اندیشمند خارجی است ، البته مربوط به خیلی خیلی قدیما!

شهرام به طرز عمیقی تحت تاثیر عقل گرایی دکارت قرار داشت و از این رو مخالفت خود را با جریانهای تجربه گرا

در لوای پست مدرنیسم و از دریچه هجویات برای عامه بیان نمود.

آنجا که استاد میفرماید:

“دلم شیشه دلت سنگه واسه سنگه دلم تنگه”

بر ناتوانی ضمنی دریافت درونی در دریافت حقیقت محض و سرگشتگی افکار حاصل از تجربه گرایی در زندگی مدرن صحه میگذارد.

در فراز دیگری از کارهای استاد میشنویم:

“واسه یک دی یه دل بر بسه؛ اگه دو تا بشه یکیش هوسه اگه دو سه بشه دنیا قفسه”

در این شعر خودخواهی انسان تجربه گرا را در تعدد زوجات در مرحله گذار از سنت به مدرنیسم به چالش کشیده

 و تجربه گرایی افراطی را منتهی به زندانی شدن در دنیای تجربی میداند و در نهایت ذکر میکند:

“اگه سه چار بشه که دیگه هوا پسه”

دریافت عقلی و استدلال استتنتاجی را مقدم بر خواص ذاتی اشیا دانسته تا آنجا که میگوید:

“گل اگه باشی سنبلی پرنده باشی بلبلی”

شهرام بازگشت انسان به طبیعت را از دریچه مدرنیسم و عقلانیت به فاجعه قرن و سرگستگی اگزیستانسیالیستی تاویل میکند و میگوید:

“آفتاب نشی باز بری زیر ابرا مروارید نشی بری ته دریا رودخونه نشی بری قاطی سیلا اگه اینجوری بشه واویلا”

وی تا آنجا پیش رفته که با زیرکی خاصی نظام آموزشی مدرن را از دریچه عقل به چالش میکشد

و سیستم آموزشی را ناکارآمد و ریاکار توصیف میکند و میگوید:

“خانوم معلم اجازه هست؟ من که شاگرد اولم چرا آخر کلاس پیش این تنبلا نشستم؟”

او در ویدئوی برات میمیرم باورهای مذهبی را با برداشتن حجاب یک راهبه منسوخ توصیف میکند و انسان را به فراعقل گرایی در زندگی مدرن دعوت میکند و عاقبت تلخ پرولتاریا را در سیستم کاپیتالیسم به تصویر میکشد و در نهایت به خاطر سمپاتی در دوران جوانی با ماکیاولی بر فرضیه مردن در راه هدف مهر تائید گذاشته و میگوید:

“برات میمیرم”

آهنگ: ای یار قشنگ مو بلند مشکی پوشم/با لنگه ابرو هات شرق شرق نزنی تو گوشم!

سئوال: آیا دکارت شیش و هشت بلد بوده و فکر می کرده و گفته: من منم.من منم. من همیشه من منم. اگه اگه سوختم اگه ساختم اگه باختم منه همیشه من منم!

تاریخچه کوتاه اختراعات و اکتشافات

مرد و زن در زمینه های مختلف، حتی کاربرد اختراعات و اکتشافات، با یکدیگر تفاوت دارند.

1. مرد کلمه را کشف کرد و مکالمه اختراع شد… زن مکالمه را کشف کرد و شایعه اختراع شد!

2. مرد قمار را کشف کرد و کارت‌های بازی اختراع شد… زن کارت‌های بازی را کشف کرد و جادوگری اختراع شد!

3. مرد کشاورزی را کشف کرد و غذا اختراع شد… زن غذا را کشف کرد و رژیم غذایی اختراع شد!

4. مرد دوستی را کشف کرد و عشق اختراع شد…. زن عشق را کشف کرد و ازدواج اختراع شد!

5. مرد تجارت را کشف کرد و پول اختراع شد… زن پول را کشف کرد و « خرید کردن »اختراع شد!

6. البته از آن به بعد مرد چیزهای بسیار زیاد دیگری را هم کشف و اختراع کرد… ولی زن همچنان مشغول خرید کردن است!

تست هوش و IQ جدید ماه(بسیار دقیق)

شاید این تست برای شما تکراری باشد , اما ارزش دوباره امتحان کردنش را دارد ..

تست هوش باید پس از خواندن سئوال در عرض فقط ۵ ثانیه به آن جواب درست را بدهید در پایان تعداد پاسخهای درست شما ضرب در ۱۰ میشود و میزان آی کیو شما را نشان

میدهد (آسانی سوالات شما را گول نزند !!!)

۱- بعضی از ماهها ۳۰ روز دارند بعضی ۳۱ روز چند ماه ۲۹ روز دارد؟

۲- اگر دکتر به شما ۳ قرص بدهد و بگوید هر نیم ساعت ۱ قرص بخور چقدر طول میکشد تا تمام قرصها خورده شود؟

۳- من ساعت ۸ شب به رختخواب رفتم و ساعتم را کوک کردم که ۹ صبح زنگ بزند وقتی با صدای زنگ ساعت از خواب بیدار شدم

 چند ساعت خوابیده بودم؟

۴- عدد ۳۰ را به نیم تقسیم کنید وعدد ۱۰ را به حاصل آن اضافه کنید چه عددی به دست می آید؟

۵- مزرعه داری ۱۷ گوسفند زنده داشت تمام گوسفند هایش به جز ۹ تا مردند چند گوسفند زنده برایش باقی مانده است؟

۶- اگر تنها یک کبریت داشته باشید و وارد یک اتاق سرد و تاریک شوید که در آن یک بخاری نفتی یک چراغ نفتی و یک شمع باشد

 اول کدامیک را روشن میکنید؟

۷- فردی خانه ای ساخته که هر چهار دیوار آن به سمت جنوب پنجره دارد خرسی بزرگ به این خانه نزدیک میشود این خرس چه رنگی است؟

۸- اگر ۲ سیب از ۳ سیب بردارین چند سیب دارید؟

۹- حضرت موسی از هر حیوان چند تا با خود به کشتی برد؟

۱۰- اگر اتوبوسی را با ۴۳ مسافر از مشهد به سمت تهران برانید و در نیشابور ۵ مسافر را پیاده کنید و ۷ مسافر جدید را سوار کنید و در دامغان ۸ مسافر پیاده و ۴

نفر را سوار کنید و سرانجام بعد از ۱۴ ساعت به تهران برسید حالا نام راننده اتوبوس چیست؟

ارزیابی تست براساس تعداد جوابهای نادرست سطح هوش

۷تا و بیشتر دانش اموز دبستان

۶ تا دانش اموز دبیرستان

۵ تا دانشجو

۲-۳ استاد دانشگاه

۱ مدیران ارشد . . .

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

پاسخ تست ها

۱- تمام ماهها حداقل ۲۹ روز را دارند

۲- یک ساعت (شما یک قرص را در ساعت ۱ و دیگری را درساعت ۱/۵ و بعدی را در ساعت ۲ می خورید)

۳- ساعت کوکی نمیتواند شب و روز را تشخیص دهد پس ب اولین ساعت ۹ که برسد زنگ میزند که ساعت ۹ شب است

۴- حاصل ۷۰ است ( تقسیم بر نیم معادل ضرب در ۲ است)

۵- او ۹ گوسفند خواهد داشت

۶- کبریت

۷- سفید چون خانه ای که هر چهار دیوارش رو به سمت جنوب پنجره داشته باشد باید در نوک قطب جنوب باشد

۸- همان۲ سیب

۹- هیچ( حضرت نوح بود نه حضرت موسی)

10. خودتونید دیگه! (نام خودتان)

به سلامتی پدر…!

به سلامتی اون پدری که هنگام تراشیدن موی کودک مبتلا به سرطانش گریه ی فرزندش رو دید

ماشین رو داد به دستش در حالی که چشمانش پر از گریه بود گفت : حالا تو موهای منو بتراش !

به سلامتی پدری که نمی توانم را در چشمانش زیاد دیدیم ولی از زبانش هرگز نشنیدم …!!!

به سلامتی پدری که طعم پدر داشتن رو نچشید ،اما واسه خیلی ها پدری کرد

به سلامتی پدری که لباس خاکی و کثیف میپوشه میره کارگری برای سیر کردن شکم بچه اش ،

اما بچه اش خجالت میکشه به دوستاش بگه این پدرمه !

سلامتی اون پدری که شادی شو با زن و بچش تقسیم میکنه اما غصه شو با سیگار و دود سیگارش . . .

به سلامتی پدری که کفِ تموم شهرو جارو میزنه که زن و بچش کف خونه کسی رو جارو نزنن..

همیشه مادر را به مداد تشبیه میکردم ، که با هر بار تراشیده شدن، کوچک و کوچک تر میشود…

ولی پدر …

یک خودکار شکیل و زیباست که در ظاهر ابهتش را همیشه حفظ میکند

خم به ابرو نمیاورد و خیلی سخت تر از این حرفهاست

فقط هیچ کس نمیبیند و نمیداند که چقدر دیگر میتواند بنویسد …

بیایید قدردان باشیم …

به سلامتی پدر و مادرها

پدرم هر وقت میگفت “درست میشود” … تمام نگرانی هایم به یک باره رنگ میباخت…!

وقتی پشت سر پدرت از پله ها میای پایین و میبینی چقدر آهسته میره ، میفهمی پیر شده !

وقتی داره صورتش رو اصلاح میکنه و دستش میلرزه ، میفهمی پیر شده !

وقتی بعد غذا یه مشت دارو میخوره ، میفهمی چقدر درد داره اما هیچ چی نمیگه…

و وقتی میفهمی نصف موهای سفیدش به خاطر غصه های تو هستش ، دلت میخواد بمیری

پدرم ،تنها کسی است که باعث میشه بدون شک بفهمم فرشته هاهم میتوانند مرد باشند ! به سلامتی هرچی پدره

خورشید هر روز دیرتر از پدرم بیدار می شود اما زودتر از او به خانه بر می گرددبه سلامتی هرچی پدره . .

ما ایرانی ها

ما ایرانی ها وقتی میخوایم از کسی تعریف کنیم :

عجب نقاشیه نکبت…

چه دست فرمونی داره توله سگ…

چقدر خوب میخونه بد مصب…

چه گیتاری میزنه ناکس…

استاده کامپیوتره لامصب…

موی کوتاه به طرف میاد :چه عوضی شدی…

عجب گلی زد بی وجدان…

بی شرف خیلی کارش درسته…

دوستت دارم وحشتناک…!

اما وقتی میخوایم فحش بدیم:

برو شازده…

چی میگی مهندس…

آخه آدم حسابی…

دکتر برو دکتر…

چطوری آی کیو؟

به به! استاد معظم!

کجایی با مرام؟

باز گلواژه صادر فرمودی؟

داری بی غیرت میشی

با آدم ضعیف تر از خودتون تا حالا پینگ پونگ بازی کرده اید؟

منظورم اینایی هستن که تازه راکت بدست شده اند و چند ساعتی مربی داشته اند و تازه از استایل والیبال اومده اند تو تنیس روی میز

خیلی عجیبه که اینها چون بد بازی میکنند ، نمیتونی ببریشون و اصلا هم مهم نیست مهارتت !

طرف عملا یه بازی دیگه میکنه و توهم زده که پینگ پونگ داره بازی میکنه…

من و تو هم عملا تو این توهم وقتمون حروم میشه

و اتفاق بدتر اینه که وقتی با یه آدم حسابی میشینی پای بازی میبینی مهارتت خیلی کم شده

 و طول میکشه تا برسی به سطح بازی اصلی خودت!

اینها را نوشتم تا بگم حرف اصلیم را

وقتی با یه آدم کم فهم معاشرت میکنی یا آدمی که خودش را به نفهمی میزنه

وقتی با یه آدم خاله زنک دم به دم میشی

وقتی با آدم احمق دمخور میشی که قضاوتهای عجیب غریب و خرافی داره و تحملش میکنی ،

وقتی با یه آدم روبرو میشی که دغدغه هایش مسکن ورستوران و لباس برند و(!…)

دیگه انتظار نداشته باش که از حروم شدن وقتت غصه بخوری

از درجا زدنت هم خجالت نمیکشی

از تجمع برنامه ای نصفه عمل شده و کارهای نیمه تمامت هم ککت نمیگزه

از نخواندن آخرین مقاله تخصصی رشته ات ، بهت بر نمیخوره

یا ندیدن فلان دانشمند و بلد نبودن مفاهیم بلند حافظ و مولوی و ….دردت نمیاره

داری بی غیرت میشی عزیزم

به مردنت ادامه بده یا مثل یه بزرگمرد بکش از این وضعیت بیرون و نذار زنده به گور بشی و بشی یه مرده متحرک

دکتر علیرضا شیری

۲ دیدگاه دربارهٔ «وبگردی مجتبی خادمی: دوشنبه 15 خرداد 91»

تست هوش من ۵ تا درست داشت یعنی دانشجوام.. درسته..
آقای خادمی شما تهران جنوب درس میخونید؟
وب باحالی دارید..


نه. اهل تهران و دانشجوی جنوبش نیستم.
پَنَپَ استاد دانشگاهی با پنج تا درست. هااان؟ دانشجویی دیگه!

دیدگاهتان را بنویسید