خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

استرس

امشب خوابم میاد و حتی اگه نیاد هم باید بخوابم چون فردا صبح خیلی خیلی زود یعنی حدودا ساعت پنجو چهل دقیقه باید از خونه بزنم بیرون به سمت سامانی به سرعت برق و با انرژی باد.
فردا روز اول تدریس کامپیوتر در کلاس های تابستونی سال 91 هستش و من ی استرس خاصی دارم. نه که بار اول یا روز اول یا سال اولم باشه ولی نمیدونم چه طوری توصیفش کنم. ی حال خاصیه. میگم در اولین برخوردم با شاگردایی که توی طول سال داشتم و شاگرد های جدید احتمالی چی بگم و آیا در مورد مطالبی که تدریس میشه نظر خواهی کنم یا نه.
همین حالا تماس تلفنیم با مدیر آموزشگاه نابینایان شهید احمد سامانی همون جایی که قراره توش درس بدم تموم شد. هماهنگی های آخریه رو انجام دادیم و خدا رو شکر مشکل خاصی نیست. روال کار عادی پیش میره و امیدوارم همه چی بر وفق مراد باشه یا حد اقل بر وفق مجتبی. راستی کلمه وفق یعنی چی؟ چه معنی ای میده؟ به ذهنم میخوره که هم خانواده موافق و توافق و همچین چیزا باشه. اصلاً بذارید توی فرهنگ لغت چک کنم. آهان. نوشته:
موافقت, هم داستانی.
پس این طور به زبان ساده بگم که کاش همه چیز با من و خواسته هام هم داستان باشه هان؟ بدتر شد یا بهتر؟ چمیدونم والاه. این عبارت زبان ساده ای که به کار بردم از اسم برنامه علم به زبان ساده که به گفته حسین یکی از بچه فامیلامون شنبه شب ها ساعت 23 از منو تو پخش میشه نشات میگیره.
بگذریم. اینی که گفتم در مورد موارد تدریسی از بچه ها نظر خواهی بشه به علت عدم تدوین مواد آموزشی نیست بلکه اصولاً روانشناس های روانی روان درمان گر بر این عقیده اند که هر چی قدرت انتخاب رو در حد معقول به فراگیر بدی, رغبت بیشتری به یاد گرفتن چیزی که خودش انتخاب کرده نشون میده.
. این بحثای سرسام آور رو ول کن. حمام رو بگو که نرفتم. حالا کی این وقت شبی حمام میره. اصلاً شما که امشب نمیخونیش پس درکمم نمیکنی. شاید چند روز یا هفته بعد داری این رو میخونی. خدا کنه حد اقل توی شب این رو بخونی که حالمو درک کنی چرا با حالت خواب آلودم حمام رفتن واسم عذابه.
اصلاً حمام رو میگذارم واسه صبح.
راستی مو هام هم هست که بعد از پاکیدن ژل هاش توی حمام باید ژل مالی رو از سر شروع کنم. تا حدودی ریزش مو میاره ولی نه زیاد. خوب چی کار کنم؟ مو هام بلنده اگه ژل نزنم که به قول مادرم مثل لولو زنگی میشم. میریزه توی چشم و روم. از موی کوتاه هم بدم میاد و نمیشه کاریش کرد و فعلاً اوضاع از این قراره.
ی چیز رو هم بگم و اونم این که ی سندرم یا همون نشانگان بدی توی من هست که البته زیاد هم از خودم نا امید نشدم چون نمونهش رو توی اینترنت و جا های دیگه هم دیدم. اونم این که وقتی تایپ می کنم یا یی دوتا حرف توی هر پاراگراف جا میفته یا حرف ها رو جابجا میزنم. مثلا سلام رو مینویسم سمال یا گربه رو گبره مینویسم. نمیدونم دقیقاً چرا این طور میشه. بی دقتی هم آخه ی بار دو بار نه ده سال. تازه با این اوصاف تایپ هم درس میدم خیر سرم. البته دستم تنده ها! اشتباه نشه!

۳ دیدگاه دربارهٔ «استرس»

سلام به عنوان یک روانشناس بهت میگم این استرس کاملا طبیعیه چون تا به حال شرایط مشابه را تجربه کردی اما نمیدانی که شاگردهایی که قراره ببینشون را هم تا به حال تجربه کردی؟ شاید این دانش آموزان تفاوتهای اساسی با افرادی که بهشون تدریس کردی داشته باشند اما به این فکر کن که میتونی و کاریه که چند بار انجامش دادی پس استرس ممنوع عشق و امید و انرژی مضاعف، میتونی چون میخواهی.
***
ایول. کلی انرژیک شدم.
دقیقاً همونی بود که گفتی.
مررسی از توجهت!

دیدگاهتان را بنویسید