به زودی به محله برمیگردم.
همین. چیز خاصی نیست. فقط گفتم که بدونید.
به زودی میام. البته دانشگاه توی راهه ولی به زودی میام.
پر ماسه و دریا, بارونی بارونی. دارم میام. دارم میام به خونهمون. به خونه مردم مهربونمون. همون خونه که برکت تو سفرشه. خدا نشسته توی آسمونمون.
یک پاسخ به «یادداشت 11 شهریور 91»
سلام
خدا را شکر که بالاخره اومدی و خدا را شکر که ما هم تو را پیدا کردیم و این محله ی خوب و صمیمی را که اگر پیدات نمیکردیم کلی از زندگی و همه چیز عقب میموندیم
ممنون مدیر مهربون و دوست داشتنی.