خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

کمی خصوصی: در گوشی: پچ پچ مجتبی با شما

لا به لای تمام اشک ها و لبخند ها, جدی ها و شوخی ها, دروغ ها و راست ها, سیلی ها و نوازش ها, پرت کردن ها و در آغوش کشیدن ها, عشق ها و دوست داشتن ها پدیده مخوفی است که حس جدایی را با خود یدک میکشد. حرفی نگفته, کاری نکرده, دروغی گفته, اشتباهی سر زده, همه و همه و هزار مورد ریز و درشت دیگر هست که به پدیده جدایی آور در تمام رابطه ها هویتی پایدار و نابود گرانه می بخشد. این موضوع را از دیدی کاملا کلی مینگرم و به این نتایج میرسم. حتی رابطه های خیلی نزدیک پدر و فرزندی, زن و شوهری, معلم و شاگردی, دوست پسر و دوست دختری, نامزدی, رابطه های کاری, همه و همه و هزار نوع رابطه دور و نزدیک دیگر دچار این آفت میشوند. یک بیت شعر است که همیشه مرا به فکر فرو میبرد. فکری عمیق با فضایی سنگینتر از غم, سنگین تر از فلسفه, حتی سنگین تر از پدیده جدایی. “من رشته محبتِ تو پاره میکنم, شاید گره خورد به تو نزدیک تر شوم.” گویی یکی از تلاش های بشر برای آفت زدایی رابطه ها در همین یک بیت نهفته شده که وقتی خوب به آن فکر میکنم میبینم پاره کردن رشته محبت یک نفر خیلی وقت ها هم باعث پشیمانی محض است. شاید رشته محبتی که برای دوام رابطه پاره میکنیم دیگر گره نخورد که بتوان رابطه را با طرف مقابل حفظ کرد. شاید هم گره بخورد ولی چه گره ای! گره شلی که با هر تکان میلرزد و هر لحظه باید منتظر این بود که کی باز میشود. دیگر وقتی رشته محبت را پاره کردی نباید منتظر همان پیامک ها, همان گریه ها, همان دلتنگی ها و همان وابستگی های قدیم به شدت گذشتهشان باشی. دیگر نباید فکر کنی که میتوانی با احساسی که او به تو دارد مثل سابق کنترلش کنی. حتی اگر تو رشته را پاره نکرده باشی و او خود این کار را کرده باشد باز هم این سیم بکسل, طناب یا ریسمان محبت با وجود این که کوتاه تر شده و شما را موقتا به هم نزدیک تر کرده, خیلی نازک تر از قبل شده و دیگر یک جای گره دار یک جای وصله دار توی تنش خود نمایی میکند. یک نخ نازک. نخی آسیب پذیر. نخِ وصله دارِ آسیب پذیرِ محبت!

دیدگاهتان را بنویسید