خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

24 مهر روز جهانی نابینایان تشکر از دانشگاه اصفهان گلایه از بهزیستی

دوباره یک سایت گوشکن و یک 23 مهر دیگر. دلم گرفته. دلم خیلی خیلی گرفته. هر بار به سرم میزند آن نامه سرگشاده ای که یکی از همنوعان سال 88 قبل از انتخابات به آقای احمدی نژاد نوشته را توی محله منتشرش کنم بل کم چهار نفر بخوانند و بینشان یک مسئول دلسوز پیدا بشود و کاری بکند.

حیف که از مسدود شدن آدرس این جا میترسم و حیف که این جا یک منبع و ماخذ و مرجع و پناهگاه برای دوستان خسته مثل خودم شده. اگر کسی از هم محلی های ما اعتراض نمیکرد و اگر خودم این همه زحمت برای این درخت 10 14 ماهه نکشیده بودم, قطعا نامه را منتشر میکردم.

اگر چه که همین حالا هم معلوم نیست تا کی در محله باز باشد و کی قرار است در روی پاشنه دیگری بچرخد. خیلی دلم گرفته. از معلولیتم ناراحت نیستم. خیلی وقتی میشود با نابینایی کنار آمده ام ولی هنوز نتوانسته ام با پیکان های تحقیری که از دوست و دشمن به سمت غرورم نشانه می روند کنار بیایم. تیر های نوک تیزی به سمت انگیزه ام, عشقم, توانایی هایم, دانشم, هویتم, به سمت هر چیزی که من به عنوان داشته هایم بپندارم.

افراد و ارگان هایی که در مقابل ما ها هیچ مسئولیتی برایشان تعریف نشده, از سازمان های حامی ما هزار برابر بیشتر به حق ما هستند. آهای دانشگاه اصفهان, آهای دانشگاه اصفهان, تو و تمام کارمندانت را می ستایم. از کارکنان خدماتت گرفته تا کارمندان جزء و کارمندان کلت. از معاونین و مدیر هات و استاد هات گرفته تا دفتر امور نابینایانت تا دانشجو هات. همه و همه ستودنی هستید. تشکر ویژه از دانشگاه اصفهان که تحصیل تا این جای ترم پنجم را هم مدیون همین خانه دومم هستم.

جناب دکتر فرامرزی عزیز, جناب مرتضی هادیان ارجمند, جناب موسوی, جناب موسویان, جناب خلیلزاده, جناب مهرعلیزاده, سرکار خانم انبرزاده, فرشاد عزیز, محمد گل, حسن دوست داشتنی, حانی که نمیدانم با کدام ه بنویسمت, بابک جان, لیلی خندان, فلورای خوش ذوق, و تمام کسانی که از قلم افتاده اید, تشکر. تشکر.

و اما بشنوید از رییس بهزیستی زرینشهر, صادقی نامیست که با گستاخی تمام به من و مددکارم می گوید معلوم نیست مجتبی راست بگوید. معلوم نیست واقعا پدرش از کار افتاده باشد. معلوم نیست درآمدی نداشته باشد. معلوم نیست واقعا بخواهد ترک تحصیل کند. معلوم نیست اینطور که خودش می گوید پول خوابگاهش را با بدبختی جور کرده باشد. معلوم نیست از دانشگاه تخفیف گرفته باشد. آقای صادقی بگذار بقیه اش را خودم بلدم می گویم: اصلا معلوم نیست من نابینا باشم. معلوم نیست عصایی که دستم گرفته ام برای فریب شماست یا پیدا کردن راه. معلوم نیست من آدم باشم شاید گوسفندی مرغی چیزی در شکل و نقاب انسان. معلوم نیست من وجود داشته باشم. معلوم نیست من حقی در این مملکت داشته باشم. معلوم نیست بودجه ای برای تحصیل من اختصاص داده شده باشد. معلوم نیست شما خودتان را حتی ذره ای در مقابل من مسئول بدانید. هیچ چیز معلوم نیست. ولی من میدانم چه چیز هایی معلوم است! معلوم است وام های بلاعوض باید مفت چنگ آشنایان چه کسانی بیاید. معلوم است یخچال فریزر به عنوان وسایل مغازه بستنی فروشی باید در خانه چه کسانی جا خشک کند. معلوم است حقوق شما کارکنان بهزیستی باید از کجا تامین شود. معلوم است هزینه میلیاردی ساخت و تکمیل ساختمان اشرافی ستاد بهزیستی استان اصفهان باید از کجا تامین شود. معلوم نیست یک معلول ویلچری, یک معلول ضایعه نخاعی, یک نابینا, یک معلول جسمی حرکتی, یک معلول ناشنوای بی پول, یک کم شنوا که همه دغدغه اش جور کردن بقیه پول سمعکش است چه لذتی از سنگ ها و چراغ ها و آیینه کاری ها و تجمل ها و این همه زیبایی تصنعی ساختمان سازمان بهزیستی میتواند ببرد ولی معلوم است غذای مسئولین بهزیستی تهران هنگام سفرشان به اصفهان باید از کدام رستوران تهیه شود. با این حال  معلوم نیست یک نفر نابینا دقیقا باید چه انتظاراتی از سازمان بهزیستی به این اریز و طویلی با این همه بروکراسی داشته باشد. معلوم است چه کسی باید برای طرح چنین مسائلی من را باز خواست کند ولی معلوم نیست چرا من به این جا کشیده شده ام. معلوم نیست چرا نامه های من به دفتر ارتباطات مردمی بهزیستی بی جواب می مانند. معلوم نیست چرا کمک هزینه دانش آموزی و دانشجویی باید قطع شود ولی معلوم است ضبط های دیجیتال و پارس آوا های مفتی باید به صورت رایگان به چه کسانی واگزار شود و معلوم نیست چرا انجمن های نابینایی استان اصفهان در آستانه 23 مهر روز جهانی نابینایان اقدام به برگزاری جشن ننموده اند. معلوم نیست چرا یک ایرانی که هنوز پاسپورتش را در کشور خارجی نگرفته از بهزیستی همان کشور خارجی ماهیانه پانصد هزار تومن حقوق دریافت میکند بدون آن که حقی در بهزیستی آن جا داشته باشد یا اصلا او را بشناسند ولی در ایران…

خیلی چیز ها معلوم نیست و خیلی چیز ها هم معلوم است. این منی که بین هست و نیست در تاریکی مطلق یک پوچی سردرگم کننده در خون خودش دست و پا میزند. این من احمقی که بیهوده برای بودن تلاش میکند. این من معلوم هست یا نیست. نیست.

دوست ندارم صدای فریادمان از رسانه های خارجی پخش بشود. رسانه های بیگانه ای که گرگند در پوست گوسفند. رسانه هایی که نماینده قارت گران ایران و ایرانیند. چرا نباید بین مردم و مسئولین مناظره های آزاد در تلویزیون ملی برگزار بشود. مناظره که خوب است. مناظره که زمان انتخابات ها در همه جای دنیا انجام میشود. چرا بد باشد؟ مگر اینکه هدف از مناظره روشنگری نباشد. بی بی سی سگ کی باشد که با گستاخی تمام یک مشت کارشناس نما را جمع می کند دور هم پول جیب مردم خاک بر سر انگلیسی را بگیرند و یاوه ببافند سر هم. کارشناس های ایرانی داخل کشور که حق هیچ نداشته باشند این ها هم رو پیدا می کنند. وقتی سمت ما خلا است, چرا به فکر پر کردن این خلا حتی شده به قیمت پر کردنش با اکسیژن  مسموم نباشند. دوست دارم در رادیو اصفهان خودمان نفس بکشم. همین یکی دو سال گذشته چندین بار درخواست صدا و سیما را برای مصاحبه رد کردم چون دفعات پیش, تمام حرف هام زیر قیچی به پودر حرف بدل شد. ریزحرف هایی از جنس دروغ و ریا و فریب. حرف هام را ریز ریز کردند و بعد با چاشنی های چاپلوسی از این ذره ها عسل خمیرشکل مسمومی ساختند و به خورد مخاطبینشان دادند. من دیگر دوست ندارم در این جنایت شریک جرم باشم!

به امید روزی که 23 مهر روز جشن و پایکوبی باشد نه فقط برای من و تو بلکه برای مسئولینی که بتوانند حتی برای یک لحظه با وجدانی راحت, به حسن انجام وظیفهشان افتخار کنند.

۶ دیدگاه دربارهٔ «24 مهر روز جهانی نابینایان تشکر از دانشگاه اصفهان گلایه از بهزیستی»

سلام مجتبی جان.
واقعاچه میتوان گفت.
فقیط میگم به نظر من خدا به اونایی که معلولیت داده صبرشم داده. باید صبور باشیم و زندگی کنیم. جازدن در مرام ما نیست.
مجتبی جان ایملت را خوندم ممنون که به تک تک سوالهام پاسخ داده بودید.
درپناه حق.

سلام اقا مجتبی من محمدم دانش اموز مدرسه دبیرستان امام محمد باقر.میخواستم بگم من فقط به عنوان یه نوجوان وقتی این مطالب رو خوندم فهمیدم واقعا روسای ایی کشور چند مرده حلاجن به هر حال در اینده شاید من یه کاره ای تو این مملکت شدم ومن همینجا میگم بین یه انسان معمولی و معلول هیچ فرقی نمیذارم ام ما باید بدونیم که معلولین حالا به هر حال مشکل کوچولویی توی بدنشون دارند وباید بدونیم باید به اون اشخاص به اندازه ی بیشتری کمک کنیم به هر حال ما انسانیمو باید به هم نوعمون کمک کنیم واگر هم کمکش کردیم منت سرش نذاریم.

سلام. محمد جان. تو که این ها رو درک میکنی، تو که شرایط و وضعیت را میفهمی، همین ها واسه من و بازدید کننده های این محله جای کلی امیدواریه. مطمئنم یه کاره ای میشی و هر چه قدر هم که بتونی کمک میکنی. فرض کن مدیر یک شرکت پیمان کاری ساختمان بشی. مثلا میتونی ترتیبی بدی که دکمه های آسانسر ساختمان ها برجسته به خط نابینایی هم روش نوشته بشن. یا مثلا وسایل برقی گویا باشن. منظورم اینه که هر کاره ای بشی جا برای کار هست. هر شغلی پیدا کنی میتونی توش ی کار مفید انجام بدی. همین که میای اینجا سر میزنی، کلی ذوق میکنم و انگیزه میگیرم. دروغ چرا؟ مثل بچه دبستانی ها بالا و پایین میپرم که دوباره یه نفر جدید اومده، یه نظر جدید داده. منتظر حضور بیشترت توی این سایت که ما بهش میگیم محله هستم. خوش باشی.

دیدگاهتان را بنویسید