خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

باز من و این نگرانی ها: شما هم از این ها دارید؟

درود دوستان.
امشب به زور ی دو لقمه اینترنت از دوستم گرفتم. این اینترنت هم واسه ما شده درد سری شبیه به یک موجود عظیم الجسته که نه میشه تسلیمش نشد و نه میشه زیر بارش رفت! چهارده ساعت در هفته که خداییش همینشم توی خیلی از جاها و دانشگاه ها نمیدن و خدا را شکر باید کرد و دست دانشگاه اصفهان و دست اندر کارانش هم درد نکنه و اون هم اینترنت بیسیمی که توی تمام خوابگاه ها پخشه ولی خوب واسه من خیلی کمه و دو سه روز اول ته میکشه. یکی از علت هایی که نتونستم پست جدید بدم هم همین قهتی اینترنت بود. شنبه و یکشنبه همهش را پروندم و واسه پنج روز آخرم چیزی باقی نذاشتم. از هفته دیگه باید مدیریت بهتری انجام بدم. مقاومت اینترنتی و شاید هم اینترنت مقاومتی!
خبر بد واسه اونایی که ممکنه ته دلشون یکمی به فکر من باشن اونم این که حساسیت پوستیم از اول آبان به طور رسمی حضور بختک گونه ی خودش را در زندگیم با سوزوندن و خارش بدنم تا صبح افتتاح کرد و قرار گذاشته تا منو از پا در بیاره دریغ از این که من یک انسانم و با وجود تمام سختی ها و اینی که از دست این حساسیت نمیتونم شب ها بخوابم و باید تا صبح بیدار بمونم و سر کلاس چُرت بزنم، آخرش من یک انسانم. انسان یعنی موجودی که میتونه ظرفیت روحش بیشتر از ظرفیت جسمش باشه. انسان یعنی موجودی که تا بینهایت تا بعد از آخرین نفس هم با تک تک سلول هاش با مزاحمت هاش مبارزه میکنه چون مغزش بزرگ تر از مغز موجودات دیگهست چون میتونه فکر کنه، تصمیم بگیره، خیلی وقت ها تسلیم قریزه نشه و بالاخره چون انسانه!
من فعلا در مقابل این هیولا کوتاه نمیام و برای این که بدونید خودم هم میخوام توی چنین فضایی نمونید از بحثی میگم که ظهر دوشنبه اول آبان 91 موقع ناهار در مهمان سرای دانشگاه اصفهان در مورد طرز غذا خوردن افراد کاملا نابینا بین من و یکی از دوستان در گرفت. ما هر دو با اندکی تفاوت در عقیده بر این باور هستیم که یک مسئله به این سادگی که خیلی وقت ها حتی برای یک فرد عادی به چشمش هم نمیاد و به ذهنش هم خطور نمیکنه، برای ما نابینا ها اهمیتی صد چندان پیدا میکنه چرا که فرهنگ غلط مردم که فرهنگ قالب هست این اتو کشیده بودن هرچه تمام تر را به ما تحمیل میکنه. توی پستای پیشین این را گفتم و نمیخوام تکرارش کنم ولی در حد یادآوری بگم که چنانچه یک فرد نابینا در هر عملی اعم از غذا خوردن یا پوشیدن لباس یا انجام هر گونه عمل روزمره اشتباهی مرتکب بشه به شدت توی چشم مردمه و خیلی روش حساسند ولی چنانچه همون اشتباه حتی بدترش از جانب یک فرد عادی سر بزنه یک امر عادی تلقی میشه که با حواسپرتی و جایز الخطا بودن انسان توجیه میشه.
عده ای از مددکاران، مربیان، آموزگاران و والدین بر این باورند که یک فرد نابینا باید دقیقا مثل یک فرد بینا غذا بخوره و مثلا باید بتونه مرغ را همون طور تمیز و شسته رفته مثل افراد عادی استفاده کنه. عده ای دیگه حد وسط را گرفته اند و معتقدند که تا جایی که می توان باید نابینا ها را در همه مهارت ها از جمله طرز غذا خوردن هم سطح افراد بینا پیش برد و بر فشار بی مورد برای دقت صد در صدی و کمال مطلوب تاکید ندارند. عده ای از این گروه ها نیز به آزادی حد اکثری یک فرد نابینا در انجام مهارت ها تاکید می ورزند و هر گونه دخالت دیگران در اصلاح رفتار فرد را موجب اذیت و آزار روحی شخص می دانند.
گروه اول که سنگ همآوردی صد در صدی نابینایان با افراد چشم دار را به سینه میزنند، در خیلی از موارد راه حل مشخصی ارائه نمیدهند و تنها به تئوری های اتو کشیده بسنده می کنند و شعار خواستن توانستن است را بر سر مخالفین و افراد نابینا می کوبند. در پاسخ به این گونه افراد همین بس که خود این افراد به محض این که در محیطی تاریک قرار گیرند از غذا خوردن و انجام بسیاری از کار ها امطناع می ورزند و تا منبع نوری فراهم نکنند به کار نیمه تمام یا شروع نشدهشان دست نمی زنند. در توجیح هم به این بسنده می کنند که بگویند ما عادت به کار با چشم های بسته نداشته ایم و افراد نابینا باید بتوانند زیرا نابینایی و کار در این شرایط باید برایشان عادت شده باشد! درکش برای کسی که عملا قدم به میدان نگذاشته سخت است ولی باور بکنید یا نه، خیلی از کار ها حتی پس از عمری برای یک نابینا عادت نمیشود از جمله احتیاط فراوان هنگام مواجهه با اشیای داغ، پله، جوب و …
اگر شما راه حل واقعا کاربردی ای در خوردن به شدت رسمی و تمیز مرغ و ماهی با چشمان باز پیدا کردید یا می دانید، همین جا در بخش نظرات ذکر کنید شاید بتوان آن را برای انجام با چشمان بسته تا حدی مناسب سازی نمود. در غیر این صورت از گروه اول خواهشمندیم با دوستی خاله خرسه موجب تهقیر و تضعیف بیهوده اعتماد به نفس نابینایان نشوید.
و اما دسته دوم که به اعتدال باور مندند، این ها اگرچه که کمال مطلوب را نمی طلبند ولی هماهنگ سازی رفتار نابینایان با رفتار مردم عادی تا حد ممکنرا سر لوحه کار خویش قرار داده اند و خطم کلامشان این است که اگر یک فرد بینا بتواند کاری را با چشمان بسته انجام دهد پس یک فرد نابینا هم باید بتواند حتی بطور اکتسابی نظیر آن عمل را انجام دهد. مثلا نوشتن به خط بینایی با خودکار، امضا و تراشیدن مو های ضائد بدن، صورت، پشت گردن و … با چشمان بسته امکان پذیر است و آموزش آن به یک فرد نابینا در حکم آموزش ماهیگیری به اوست. در همین حین اعمالی مانند مستقیم گرفتن یک سینی پر شده از فنجان های پر از یک مایع مثل شربت یا چایی داغ، عملی دشوار است که من هنوز معیاری جهت تشخیص صاف بودن یا نبودن چنین سینی ای نیافته ام. حتی روزی از یک فرد بینا خواستم سینی ای که محتوی تعداد زیادی استکان آب بود را با چشمان بسته چند قدم جابجا کند که پس از بستن چشمانش در قدم دوم تحملش تمام شد و از ترس ریختن کل ظروف، چشمانش را برای تشخیص سافی سینی و صحیح گرفتن آن، باز کرد. البته این به معنی مطلق بودن این مسئله نیست و خیلی وقت ها با تمرین زیاد چنین کار هایی تا حدی امکان پذیر است ولی در کل، نباید انجام یک چنین اعمالی به صورتی مصرانه از یک نابینا انتظار برود. از گروه دوم جهت کشف و تقویت روش های مؤثر تر انتظار بیشتری می رود ضمن این که از این گروه به علت نظرات متعادل گرایانهشان متشکریم.
دسته سوم مانند دسته اول بدترین خیانت را با تنبل انگاشتن و تنبل بار آوردن فرد نابینا به این قشر می نمایند. گروه اول انتظارات نابجا را زهری در جام غرور نابینا میریزد که شبیه به عمل گروه سوم است ولی به طرزی متفاوت چرا که این دسته سوم با آزاد گذاشتن و رها کردن نابینایان از قید و بند های مرسوم، عملا زمینه تنفر جامعه از ایشان را فراهم می سازند. آیا رواست هنگامی که این جانب از پس اصلاح صورت یا دم کردن یک چایی ساده بر می آیم و توانایی انجام این کار را به صورت نهفته در خود دارم فقط و فقط با این بهانه که بلد نیستم این کار های شدنی را به گردن دیگران بیندازم؟ آیا وقتی هیچ کاری در زندگی انجام نمیدهم می توانم به خود اجازه دهم انتظاراتی مانند یک همسر عالی، شغلی پر درآمد، وجهه اجتماعی والا و … را داشته باشم؟
این بحث تنها شعله ای کوچک بود که مبدل شدنش به سوزنده بدی ها و حرارتی متحول کننده به خود شما بستگی دارد.
به امید پیروزی روز افزون همه بر مشکلات!

۲ دیدگاه دربارهٔ «باز من و این نگرانی ها: شما هم از این ها دارید؟»

دیدگاهتان را بنویسید