خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

وقتی آسمان می گرید:

وقتی آسمان می گرید
وقتی اشک هایش از پهنای سخاوتش جاری می شود
وقتی نعره های فرو خورده اش را فریاد می زند
وقتی آه سردی از اعماق هستیش بر می آورد
و وقتی آسمان گریه می کند
کیست که دست بر شانه هایش بگذارد؟
کیست که نوازشش کند
کیست که چشمان آبیش را با دستمال سپیدی پاک کند؟
کیست که برایش دل بسوزاند؟
کیست که اگر او بود دیگر آسمان بهانه ای برای گریستن نداشت!
کیست که اگر او بود دیگر آسمان آسمان نبود!

۱۲ دیدگاه دربارهٔ «وقتی آسمان می گرید:»

گریه کردم گریه هم این‌بار آرامم نکرد
هرچه کردم… هرچه… آه! انگار آرامم نکرد

روستا از چشم من افتاد، دیگر مثل قبل
گرمی آغوش شالیزار آرامم نکرد

بی تو خشکیدند پاهایم کسی راهم نبرد
درد دل با سایه و دیوار آرامم نکرد

خواستم دیگر فراموشت کنم، اما نشد
خواستم، اما نشد، این کار آرامم نکرد


ذوق شعرم را کجا بردی که بعد از رفتنت
عشق و شعر و دفتر و خودکار آرامم نکرد
-زنده یاد نجمه زارع-
بسیار سپاس
نتونستم ننویسم آخه من عاشق شعرم!

مرسی هومن خان شما لطف دارید، پریسا جون و بینام عزیز ممنون از اشعار زیبایی که کامنت کردید و شد نگین این پست، سامان مینا و قاصدک عزیز از شما هم ممنون، بنفشه جون هیچ وقت اشکاتو مصیر هموار شدن عشق قرار نده حیفه اشکات که برای هیچ بریزه!
پویای عزیز او پیدا شده با شما اشک می ریزد اما نه برای شما که برای درد مشترک شما و خودش تنها نه شما او را می بینید و نه او شما را، ای کاش کسی بود که با ما نه به ما می خندید!
مسعود فینگیلیشی و محمد که جداً محمد اسم برآزنده ایه از شما هم ممنون اما شعر و شاعری نیاز به اهلش بودن یا نبودن نداره گاهی یک تک بیت می کند آنچه هزاران کتاب نکرد!

خوب حالا حتماً می گید این نخودی هم چشمکی جواب می ده اصلاً چرا قبلاً تک تک جواب نداد که حالا …
خب راستش قبلاً حالشو نداشتم حالا دیدم دور از ادبه اولند و این طور جواب دادن خیلی باحاله دومند اومدم کامنت گذاری.
بقول پریسا روزگار بکام و بقول خودم شاد باشید تا همیشه

دیدگاهتان را بنویسید