خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

یک پیشنهاد

۵۰ دیدگاه دربارهٔ «یک پیشنهاد»

این را به عنوان الحاقیه می نویسم
اگر نابینا با یک بینا ازدواج کند باید تحقیر شود یک بینا نیازهای یک نابینا را به درستی درک نمی کند اگر یک بینا با یک نابینا ازدواج کرد به احتمال زیاد موردی دیگر پیدا نکرد است یا پدرش فقیر بوده یا یک عیبی داشته به احتمال قوی
اگر دو نابینا با هم ازدواج کنند باهم به مشکلات بیشتری در مورد تربیت فرزند زندگی خصوصی رفت آمد شغل یا بسیاری دیگر مشکلات برمیخورند
اگر نابینا با یک معلول دیگر مثل جسمی حرکتی ازدواج کند دیگر هیچی نمی دانم چی می شود
تازه تربیت فرزند با این جامعه ای که من میبینم و توانمندیهایی که من در خودمان می بینم دیگر معضلیست

اگه چکیده مطلب شما ازدواج نکردن باشد مخالفم
اینکه یک نابینا اگه با … یا با … یا با … چی میشه رو من و شما قطعا نمی تونیم مشخص کنیم
این هم مختص به نابینا نیست هر کس ازدواج کنه همین طوره!
همه مراحل زندگی مشکلات خاص خودش رو داره در کنارش سهولت هم وجود داره به نظر من نه تنها ازدواج بلکه درست زندگی کردن نیاز به مهارت داره که متإسفانه بعضی ها یاد نمی گیرن و عدم موفقیتشون رو نمیشه تعمیم داد.

با سلام و خسته نباشید! دوستان، بعضی وقت ها ما چه قدر در حرف زدن و بازی با تکلم زیاده روی می کنیم؟ من راستش زیاد به این سایت سر می زنم، نمیدونم چرا؟ ولی در مجموع زیاد نظر نمی ذارم ولی دیگر چی بشه که چیزی بنویسم! دوستان، بعضی اوقات تعارفات، حرف زدن ها، بازی با تکلم دیگه از حالت معمولی خارج میشه و حالت تملق و چرب زبانی و چاپلوسی رو به خودش می گیره، من می دونم اولا که این نظر من به احتمال زیاد منتشر نمی شه، دوما به محض انتشار فرضی این نظر با توهین و تهدید بعضی از به اصطلاح دوستان رو برو می شم، دوستان، اگر یک سیم برق از جایی بیرون زده باشه و اگر افرادی نادانسته و از روی جهالت هی با این سیم لخت ور برن برق میگیره شون ها! خشک شون می کنه ها! از ما گفتن بود! بعضی از به اصطلاح دوستان فکر می کنند خیلی بلدند! علم دارند! کنفرانس رفتن! چهار تا آدم دیدند! فکر می کنند اینجا چه خبره؟ دوستان من در دانشگاه شهید بهشتی تهران درس خوندم، فقط قصدم از گفتن این جمله این بود که (رفقا، ما دانشگاه دیدیم، کنفرانس دیدیم، آدم زیاد دیدیم) آدم رو بوق بگیره ولی جو نگیره! کاش میشد دوستان… همه دوستان به جای گیر دادن به این گونه مسائل (که البته همین هم جای خود داره و در جاش می شه راجع بهش درست حسابی بحث کرد) به مشکلات نابینایان رسیدگی می کردند، ببخشید میگمها، کاش افرادی که می گن مدافع حقوق نابینایان هستند و در راس همه این افراد آقا مجتبای گل که من واقعا دوستش دارم این همه به جای تعریف از خود که آی عالمیان بدانید که فلان شد و بهمان شد و از ما مصاحبه کردند و … کمی به ذکر مشکلات نابینایان در سایت می پرداختند. درد ها رو بگید دوستان… خواهش می کنم درد ها رو بگید دوستان… همدیگه رو ول کنید… یه مشت آدم بوق… دارن حق ما رو می خورن اون وقت طرف ادعای دیدن کنفرانس رو داره… من چند وقت پیش به همین آقا مجتبای گل پیشنهاد تبادل لینک دادم… چه جوابی به من داده باشه خوبه؟ (اول پولشو بده بعدا) من نسبت به همه شما ارادت دارم. حرف آخر. به هر چیزی که دوست دارید و می پرستید سوگند (چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید) حالا خود دانید

سلام
منم با اون قسمت از حرفاتون که اگر نابینا با بینا ازدواج کنه تحقیر میشه موافقم هرچند موارد بسیار کمی هم هست که زندگی موفقی دارن،منم معتقدم که یک بینا در شرایط خوب هرگز با یک نابینا ازدواج نخواهد کرد، از نظر من ازدواج درون گروهی برای ما بهتره،درسته سختی زیادی داره.
البته نابینا میتونه یک زندگی موفق رو در کنار یک بینا داشته باشه ولی مشکل اینه که افراد بینا مهارت زندگی نابیناها رو باور ندارن.
به هر حال امیدوارم پیشنهادتون برای جامعه نابینایان سازنده باشه

sal aam.
Avv val ann ha leh toon cheh torr ehh oass taad?
Baoehh desh amm, beh nazz aor ehh mann chee zeh sa bett nash oad ehh ee ta een ja matt raheh na kaor deed keh beh sheh ba haash mo kha leh fatt kaord.
Ta ghabl azz peesh na ha deh toon hamm nemmi toon amm ra jeh beh kol leh haor fa toon cheezee beh gamm.
Yeh aa lamm ehh mo ghadd damm ehh cheenee kaor deedo ma ro koanjj kaav kaor deed, aa khaor hamm ass leh matt lab ro naff aor moo deed.
Beh haor haal azz ma ka ree joaz enn teh zar baor nemmi yaad.
Pee rooz ba sheed.

حاجی تو چرا فارسی تایپ نمیکنی و انگلیسی رو هم به این شکل مضحک مینویسی؟ بابا یه ط.ری بنویس که چهارتا بینا هم اگه گذرشون به این صفحه افتاد بفهمن چی نوشتی و احساس نکنن نابیناها ابلهن یا تایپ بلد نیستن.

من اشخاص نابیناییرو نیشناسم که با بیناها ازدواج کردند و الپآن زندگی موفقی دارن همچنین اشخاص نابیناییرو میشناسم که به ۲ ۳ ماه نکشیده طلاق گرفتن
من نمیگم صرفا هرکس با نابینا ازدواج کنه شکست میخوره یا هرکس با بینا ازدواج کنه زندگی براش بهشته ولی میگم هیچ نظر قطعی در این مورد وجود نداره
البته اطلاعات شما خیلی خیلی از من بیشتره و قطعا بیشتر از من میدونید این فقط نظر من بود

با سلام: مطرح کردن این بحث خوبه البته به شرطی که دوستانی که می خواهند در این بحث شرکت کنند علمی و کارشناسانه صحبت کنند و از مطرح کردن نظرات غیر کرشناسانه و مغرضانه و تحقیر کردن یک گروه یا جنس مخالف واقعا بپرهیزند، چون این بحث در دیگر مجالهای نابینایی مطرح شده و دیده شده بجای این که جوابی برای مسأله پیدا شود متأسفانه آقایان و خانمهای نابینا به تخریب یکدیگر پرداخته اند. پس اگر می خواهید این بحث شیرین را در محله راه بیندازید به دور از هرگونه حاشیه و صحبتهای دور از بحث باشد و دوستان هم خواهشن درمورد این مطلب صحبت کنند نه هر مطلب دیگر ازدواج معلولین نیاز به بررسی بیشتری دارد که امیدواریم دوستان خبرهه دراین رابطه تحقیقات میدانی داشته باشند.

بنفشه خیلی خوب حرفم را گرفتی حرفی که حنوض سحر نگرفته.ببینید من نمی گویم تمام این ازدواجها با مشکل روبرو است. بلکه درصد خطا و مشکل خیلی بالاست. پس به احتمال زیاد به جاهای بد می انجامد
مسعود جان تو رو به خدا به من نگو استاد من را با همان چشمک خطاب کن که خیلی باحالتر است پیشنهادم را به زودی می گویم
اما یک قلط که چه عرض کنم صتا دیگر هم می نویسم هرکس از بینا یا نابینا فکری می کند که من خنگم خوب اشتباه نمی کند. مگر ما این همه فکر کردیم سرداران این کشور خنگند چیزی شد خوب بقیه هم همین را برای من فکر کنند
مولوی در بعضی از شعرهایش قافیه را می شکند و در توجیحش می گوید من می خواهم مطلب را برسانم نه اینکه اصول شعری را رعایت کنم عزیز مطلب مهم است نه ملا لغتی بودن

حرفتونو قبول دارم اما به نظر من این به نابینایی فرد برنمیگرده بلکه به رفتارها و عادات ناپسندی برمیگرده که متاسفانه نابیناهای ما دارند
مثلا این که خیلی از نابیناها و از جمله خود من هنوز به طور کامل نمیتونیم مستقل باشیم و به دنبال کسی هستیم که همه مسیولیتهارو به عهده اون بذاریم
خوشحال میشم نظرتونو در این باره بدونم

سلام استاد
نمیخوام بگم با نظر شما مخالفم ولی یه نظری دارم که تا حالا جایی ندیدم در موردش صحبت بشه

که بیشتر در مورد آقایون صدق میکنه .درست ما نابیناها مشکلات زندگی فراوانی داریم ولی یه خصوصیاتی داریم که هیچ کدوم از بیناها ندارند

و اون خصوصیت احساسات و محبت فراوان .به نظر من اگه یه نابینای موفق از نظر اجتماعی محبت و احساسات پاکش رو خرج کنه و برای جبران نابینا بودنش به همسرش محبت بیپایان داشته باشه قطعا به مشکل بر نخواهد خورد و ضمنا برای رفاه اقتصادی زندگیش تلاش کنه
هیچ مشکلی نداره که با یه فرد بینا ازدواج کنه
ببخشید که زیاد نوشتم ولی یه مطلب دیگه بگم
به نظرم شما اکثرا دچار خود کوچک بینی هستید من که معتقدم نابینایی زمانی مشکل است که نابینا بودنت تو پیشرفتت مانع ایجاد کنه نظر من اینکه خیلی از نابیناها از هر لحاض از بسیاری از بیناها باارزشتر هستند
پس دلیلی نداره که با ازدواجشون با بیناها تردید داشته باشند

سلام این طوری که شما نوشتید فکر کنم آخرش برسید به ازدواج موقت و شاید اگه کمی جلو برید ازدواج دختران نابینا و کم بینا بعنوان همسر دوم،
در هر حال من با کلیت مطلب یعنی طرح این چنین مباحثی موافق اما با نظرات شما کاملاً مخالف هستم.
در مورد ازدواج نمی توان بطور کلی اظهار نظر نمود، شرایط و توانمندی های هر فرد و میزان مسئولیت پذیری و هزار و یک خصوصیت فردی دیگر اشخاص در این امر دخیل است، اگر شما مشاهده نموده اید نابینایان متأهلی را که چه با فرد بینا و چه با فرد هم نوع ازدواج کرده و در زندگی مشترک با مشکلات و مسائلی مواجهند من نیز چه بسیار بینایانی را دیده ام که دوچار چنین مسائل و حتی فراتر از آن هستند؛ پس آنها نیز باید به این نتیجه برسند که شما رسیده اید!؟

فکر کنم زیاد نوشتم اگه لازم شد بقیه حرفامو بعداً می تایپم.
شاد باشید تا همیشه.

درود
اول اینکه بچه ها بحث جالبی در این پست نوشته شده است من یادم می آید که در دوران تحصیل دانشجویان محترم برای اینکه صفحات درسی برای امتحان زیاد نشود بحث ازدواج را پیش می کشیدند حالا برای ارائه پیشنهاد چشمک هم نیاز به ارائه نظرات شما می باشد تا فرضیه ایشان کامل شود بعد هم …
دوم اینکه آهای یک غلط از کی حاجی شدی که ما نفهمیدیم اما مسعود جان فهمید !
مسعود جان راستش من فینگل را اصلا دوست نداشتم اما نوشتن شما مرا علاقه مند نمود و می خواستم که برایت بنویسم الفبای آن را ساده به من آموزش بدهید من کمی ناراحت شدم کجای نوشتن شما مضحک است که من نمی فهمم .اما کلمه خودتی بنا به گفتن همان یک غلط از رسوم نوشتاری شما پیروی نکرده خواهشمند است نوشتن شما با نظرات افراد تغییر نفرماید .
چشمک جان بر خلاف اینکه خیلی دوست دارم شما را که رشته روان شناسی تحصیل کرده اید و پیگیر این مباحث هستید اما ملاحضاتی دارید که تفاوتی با دیگر افراد گروه ندارید شاید هم تجربه شما اینچنین نتیجه داده است اما ای کاش به گفته مسعود جان پیشنهادتان را ارائه می کردید .
دوستمان گفت زندگی کردن مهارت می خواهد ،نخودی هم مطالب جالبی را بیان کرد .در تئوری هایمان اغلب خواسته ها پیگیری می گردد در بین نابینایان متاسفانه مدیریت امور عادی موجود نیست و اغلب دل خوری از هم دارند ، اگر کمی توجه بیشتر شود و بر اعمال خود مدیریت نمائیم قطعا نتیجه حاصله خیلی بیشتر و قطعی تر است .هیچ کسی نمی تواند مطلق بیان کند که ازدواج درون گروهی بهتر است یا ازدواج با بینا تحقیر آمیز است بستگی به شخصیت افراد این روند متفاوت است و نتایج حاصله هم متغییر . بحث خوب است به شرط اینکه منجر به نتیجه شود .متاسفانه تا هنگامی که ما بر اساس نیازهایمان روابطمان شکل گیرد مانند همه بیناهائی که تمامی روز خود را سپری می کنند تا با جنس مخالف خودشان ارتباط برقرار کنند و بعد از رسیدن به خواسته نفسانی خود همه چیز را رها می کنند باشیم هیچ یک از نظرات بالا و پیشنهاد شما حاصل نخواهد شد ؟ اصول مهم است واگر بتوان اصول را تعریف کرد وبه جامعه نابینا پیشنهاد داد به نظر من کار آمد تر است تا اینکه بنا بر بی هدفی در نت بچرخیم و روز به روز هم نا امید تر و سر گشته تر از زندگی طی طریق کنیم .باز هم می گویم به نظر من شما که منتظر بازخورد های به اصطلاح خودتان مثبت و موافق پیشنهاد ارائه نشده خودتان باشید من به قطع یقین می گویم نتیجه برای شما نیز حاصل نخواهد شد .

سلام ممنون از پست جالبتون
اینکه ازدواج تو این جامعه مخصوصً برای یه نابینا سختی خیلی زیادی داره رو قبول دارم
اما اینکه علت ازدواج رو فقط پاسخ به میل جنسی بدونیم به نظرم استدلال کاملی نیست
که اگه اینطور باشه میشه بدون ازدواج و از راههای درست به این نیاز پاسخ داد.

در تکمیل نظرم باید بگم دفعه ی قبل زیاد به نوشتون دقت نکردم اما حرف شما و بعضی دوستان رو قبول دارم,
هر دو نوع ازدواج چه درون گروهی چه برون گروهی مشکلات زیادی داره البته مزایای خاص خودش هم داره
با این اوصاف امیدوارم نظرات دوستان و پیشنهاد شما راهنمای خوب و مفیدی برای همه مخصوصً نابیناها باشه.

سلام. مثل اینکه باز هم دیر رسیدم. ولی بلاخره رسیدم. با شما چشمک عزیز و بنفشه عزیز موافقم. ولی وارد میدان خطرناکی شدید. من چند سال پیش سعی کوچیکی کردم تا از ایرانسپید کمک بخوام بلکه بشه این مشکل بچه هارو که هرچند محیط و عرف اجتماعی که درش بزرگ شدن اجازه نمیده چیزی بگن ولی متاسفانه مشکلی به شدت بزرگ و جدی هست کمی هموارتر کنیم ولی در کمال تاسف موفق نشدم یکی از دلایلش سفت و سخت نبودن خودم در پیگیری بود و دلیل دیگرش این بود که اونهایی که ازشون کمک خواستم مثل بعضی از عزیزان اینجا مطلبرو نگرفتن و وارد تعبیرهای حاشیه ای عجیب شدن و من هم گفتم به من چه. بعدها دیدم که سعی شد این کار انجام بشه ولی آخرش قضیه لوث شد و شاید به خاطر جو موجود به شوخی و مسخرگی کشید که از نظر من جدً حرکت زشت و ناپسندی بود. ولی شما. مطمئنم که همچین پایانی نخواهد داشت ولی راه سختیرو شروع می کنید اگر هنوز بخواید این ماجرارو شروع کنید. بگذریم. درد و دل کردم. متاسفانه درست میگید. من در اطرافم واقعیتهای وحشتناکی دیدم که با تمام وجود اعتراف می کنم که روحمرو به درد آورد و تردید دارم هرگز بتونم درد ناشی از پایان این داستانهارو فراموش کنم. تمامش به این خاطر بود که قهرمان داستان میخواست یک زندگی واقعی و آروم و مشترک داشته باشه مثل همه افراد عادی جهان. ولی باز هم متاسفانه نه در یک مورد بلکه در چندین و چند مورد این شروع های معمولی پایانهای سیاهی داشتن. کاش می شد کاری کرد که از این پایانها کمتر بشن. من دیدم و شنیدم که بچه ها با زبون خودشون بهم می گفتن که چقدر دلشون میخواد همسر و زندگی مشترک و بچه داشته باشن. محبت کنن و محبت ببینن و چقدر از تنهایی خسته شدن و چقدر برام دردناک بود و هست که جز شنیدن و نصیحت کردن هیچ کاری از دستم برنیومد و نمیاد. شاید پیشنهاد شما بتونه کمک کنه. البته این هرچی که هست از حالا بهتون میگم که احتمالا مخالفهای آتیشی زیاد خواهد داشت. پس سفت بیاید لطفا. و حالا یک سؤال. اگر من منبرو ول کنم و بیام پایین شما قول میدید زود برید بالا و پیشنهادتونرو بگید؟ فقط به این شرط من میام پایین. به فرض جواب موافق شما.
ایام به کام.

عجب. خوب چشمک جان اگر پیشنهادت را میگی که بگو اگر قصد نداری پیشنهادت را در یک پست مطرح کنی من این پست رو با اجازهت حذف کنم که بچه ها در انتظار پیشنهادت سردرگم نشوند. تحدید نمیکنم در واقع میخوام بحث بیخود به حاشیه نپره. و آیا اون مصطفی رو نمیبینی هر چی درد تو دلش مونده بود رو گذاشته کجا بگه؟ حس میکنم این قضیه تبادل لینک و کنفرانس هایی که دیده و انزجار از استاد استاد هایی که بچه ها برای احترام و نه به قصد لقب دادن مینویسند چند ماهی بود روحشو مثل خوره داشت میخورد تا اینجا گفت و راحت شد. آخیییش. جناب چشمک از پست شما استقبال تقریبا خوبی شده. نظرت چیه؟ چی کاره ای؟

دوستان مطالب رو غاطی نکنید. ما هم مثل خودتون نابینا هستیم اگه حرفی هم زده شده بیان واقعیت های جامعه بوده نه توهین به شخصیت نابینایان.
در ضمن تا وقتی که خود ما همنوع خودمون رو باور نداشته باشیم نباید از افراد بینا انتظار داشته باشیم ما رو باور کنن.
شما میتونید برید آمار بگیرید ببینید چند درصد از نابیناها ازدواج کردن و چند درصدشون زندگی موفقی دارن؟

با سلام من خودم نابینا هستم اهل استان یزد ۶ ساله ازدواج کردم و به خدا توی تمام اقوام همه حسرت زندگیم را میخورند چون اولا خانمم بسیار عاقل و فحمیده است و بعد این که خودم به خاطر مشکل بیناییم زمام زندگیم را رها نکردم و حتا بیشتر از یک فرد بینا بر زندگیم نظارت دارم هیچوقت خودم را دست کم نگرفتم ضمنا خانمم بینا و هیچ گونه مشکلی از قبیل معلولیت یا فقر و یا غیره که شما فرمودید ندارد به نظر من افراد چه بینا چه نابینا خودشون در موفقیت یا عدم آن در زندگیشون نقش عمده دارند مثلا بعضی دخترهای نابینا به قدری بد اخلاق، حساس و کج خیال هستند که هر بینایی هم اینجوری باشه هیچکس حاظر به زندگی باهاش نمیشه ببخشید وقت شما را گرفتم حالا پیشنهادتون چیه

دوباره
بی نام
ببخشید ولی چون دیدم همه هستید گفتم همین جا بگم خلاص
دو تا پست گذاشتم ولی نام انتخابیم (ناشناس) به سرقت رفت فکر اینجاشو نکرده بودم!
خلاصه اگه از نظر آقای خادمی مشکلی نداشته باشه به جهت آسودگی خیال خودم از این پس با اسم مستعار
آشنا هم نظر میذارم هم پست
ببخشید دوستان اگه بی مورد مزاحم شدم
موفق باشید

سلام دوستان ببخشید که کامنتم به بحث ربطی نداره ولی باید از آشنا عذرخواهی میکردم
آشنای عزیز من از شما عذرخواهی میکنم قصد انجام چنین کاری نداشتم حالا هر مجازاتی بدید من میپذیرم
بنفشه خانم هم میتونن بحث حقوقی یکی از هفته هاشونو به بررسی سرقت نام و کاری که من اینجا انجام دادم بپردازن

دوستان سلام! اولا که من کف کردم که نظرم منتشر شد! بابا ایول! حالا نظرم هر چی که بود بد یا خوب همین که منتشر شد جای شکرش باقیست! بعد هم که باید بگم، داداش، رفیق جان، آقا مجتبا، باور کن نه من مریضم و نه روحم رو خوره اذیت می کنه! باور کن پسر! و این رو هم بگم رفیق جان، این قدر این به اصطلاح دوست معطل کرده که صدای خودت هم در اومده دیگه درست نمیگم؟ حالا برای این که دلش هم نشکنه ما هم بهش میگیم… (جناب استاد، لطف کنید این آقا مجتبای ما و دیگر دوستان رو بیش از این معطل نکنید و اون پیشنهاد خود رو بگید که ما بی صبرانه منتظریم) دوستان، باز هم می گم! چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید! آقا مجتبا ما رو این طور نبین! ما نه مریضیم و نه روح مون رو خوره اذیت می کنه، یا حق

دوستان این سایت متعلق به آقای خادمی می باشد بنابر این تا زمانی که ایشان صلاح بدانند به نظرخواهی و گذاشتن پست ادامه می دهیم. اما از ایشان خواهش می کنیم کمی به من فرصت دهند لطفا
سحر درست می گویی برای زندگی مهارت لازم است اما ببین فقط مهارت نیست مثلی میزنم اگر بخواهی رانندگی کنی باید مهارت کسب کنی گواهی نامه بگیری ولی این به دان معنا نیس که دیگر تو هیچ وقت تصادف نمی کنی به این هم بستگی دارد که تو چه ماشینی داری مثلا اگر تو در پراید باشی با سرعت صتا تصادف کنی میمیری ولی اگر با بنز باشی با سیصد کیلمتر هم تصادف کنی به خاطر کیسه های هوا و محافظ زنده می مانی. ازدواج نابینا هن همین است هرچند مهارت داشته باشی ولی مثل پراید اس با یک مشکل به فنا می رود ولی یک بینا با یک بینای دیگر شاید با بتر از اینها هم چیزی نشود. تو بگو نظرت چیست؟
علی جان من استادم یا کوچک هستم؟ ببین من کوچک بین نیستم واقع گرا هستم نابینایی یک مشکل است حال چه بخواهی یا نخواهی. اما محبت لازمه زندگی است که اگر نباشد همه چیز از بین می رود ولی چراغ جادو نیست که همه چیز را حل کند
نخودی ببین من قلط می کنم بگویم دختران نابینا باید همسر دوم ما باشند من قلط می کنم. در جامعه ما درصد طلاق بالاست هر چهار دقیقه یک طلاق به آماری که جامعه شناسان دانشگاه تهران گرفتند. من کلی نگفتم و با دیدن چارتا زوج به این نتیجه نرسیدم به استفاده از درسهایی که خوانده ام و تلفیقش با این مشاهدات مطلب نوشتم
قنبر من چه ملاحزاتی دارم بگو نفهمیدم گفتم که من خنگم باید روراست بگویی
ناشناس من در ادامه نیاز جنسی نیاز به در آغوش بودن که همانا منظورم محبت عشق است را هم گفتم. اگر واضح نبو ببخشید
پریسا اگر به دادم نمی رسیدی میمردم بیا آقا این هم یک موافق همه به افتخارش دست بزنید. خوب از شوخی که بگذریم آن بحثی که در ایران سپید خواستی مطرح کنی را اینجا با یک پست بگذار تا من هم در بحثت شریک و آگاه شوم
مجتبی جان من نمی خواستم این طوری پست را شروع کنم و در پایان نگویم چه می خواستم بگویم به خدا چنین قصدی نداشتم ولی من رویه ام به این شکل است که بدون فکر می نویسم و بعد پاک و اصلاحش نمی کنم چون این طوری بهتره به نظر من
علی محمد مبارک باشد من هم چنین نابینایانی در اصفهان سراغ دارم
آشنا دشمنت شرمنده قربونت بفرما تو
مصطفی استاد خودتی من چشمکم

سِلام هنوز پیشنهاد چشمک خوان انتشار نیافته دوستان وارد بحثهای حاشیه ای شده اند چشمک خوان سریع تر پیشنهادتان را ارائه نمایید که دوستان با کلیاتش موافقند وارد جزیات بشید! این بحث بسیار ظریف و دقیق است و دوستانی که متاهلند بیشتر شرکت کنند!

سلام. وای اینجارو چه خبره؟ چقدر از این شلوغیهای کتبی خوشم میاد. پیش از هر چیز. برادر عزیز آقای علیمحمد اگر درست اسمترو گفته باشم. این خیلی عالیه. امیدوارم هر لحظه از عمرت دلیلی بهت بده بر درستی نظرت. بله مثل شما هم هست. و چه خوبه که هست. ولی متاسفانه همونطور که چشمک عزیز گفت تعداد تلفات خیلی بیشتر از عده امثال شماست.۳تاشون از آشناهای خودم بودن. یکیشون از عزیزترین رفیقهام بود که هنوز یک سال از جداییش نگذشته و تا جایی که من میدونم خیلی بیش از یک زندگی مشترک از دست داد. سلامتی جسم و آرامش و سلامت روحشرو. اینقدر برام تلخ بود که خودم هم تا مدتها چندان حال و هوای درستی نداشتم. بگذریم. باز هم درد و دل کردم. اینکه چنین اتفاقهایی می افته دلایلش یکی دوتا نیست ولی واقعا در بین بچه های نابینا این خیلی بیشتر از بیناهاست. چشمک عزیز. اولا ایرانسپیدرو بیخیال. من اشتراکمرو از مدتها پیش دیگه تمدید نکردم. حتی زمانی که اینترنتی نبودم حس کردم که این بسته کاغذ به هیچ عنوان رضایتی بهم نمیده. نه به خاطر اینکه به شکستن تنهایی بچه ها بدون پایان مشکی کمک نکرد بلکه به این خاطر که متوقعهای ایرادگیر و نقنقویی مثل منو نفهمید. همونطور که گفتم بعدها دیدم که بحث هاییرو شروع کردن و البته دیگه من فقط تماشاگر بودم ولی کار به جک کشید چون حس کردن از پس خطرات و بحثها و هیچ چیزش برنمیان. بهتر بود اول جوانب کارو میسنجیدن و میدیدن که میتونن یا نه و اگر جواب منفی بود اینطوری مضحک تمومش نکنن. خوب. حالا فردا نظر اینجا میاد که این پریسا به روزنامه محبوب ما توهین کرده و چرا کرده و چه جنایتی کرده و و و . من فقط نظرمرو گفتم. از این هم بگذریم. به نظر من و خیلیهای دیگه این خیلی خوبه که چیزی گفته شده و همه دارن در جوابش طبق برداشتشون نظر میدن. در حالی که هنوز پیشنهاد چشمک عزیز مطرح نشده بعضیهامون موافقیم بعضیهامون مخالفیم بعضیهامون معترضیم و بعضیهامون میگیم بگو دیگه بابا بگو. ولی چیزی که من فهمیدم و شاید اشتباه باشه اینه که اکثریت با این بحث موافقن فقط دیدگاه ها و زاویه های بینش متفاوته. درضمن به اونهایی که برای طرح پیشنهاد چشمک عجله دارن از جمله خودم. اگر همون اول ایشون حرف آخرو زده بود الان اینهمه برداشت و نظریه اینجا نبود یا طور دیگه ای بود. پس کمی تحمل داشته باشیم و به جای تعجیل به تعبیر بپردازیم شاید تونستیم کمکی کنیم. به خودمون و به عزیزانی که مثل رفیق من عزیز هستن و ممکنه مثل ایشون به اینجا برسن. مجتبای عزیز. لطفا دست نگهدار و این پسترو حذف نکن. دیر نمیشه. دوما چشمک عزیز. خدا صبرت بده. جدی میگم. ولی دعا میکنم آخرش مثل من نگی به من چه. هرچند اگر هم بگی نمیشه بهت ایرادی گرفت. حالا باز هم یک سؤال. ایندفعه اگر بیام پایین شما حرف میزنی یا من همینطور ادامه بدم؟ باشه بابا چرا میزنید شنیدم. به خاطر حفظ سلامت خودم میام پایین ولی دفعه دیگه اگر شما حرف نزده باشی دیگه پایین نمیام تاااااا….
خوب من در رفتم تا کتک نخوردم.
ایام به کام.

سلام با نظرتون موافقم اما فکر نمیکنید یکی از دلایلش نداشتن شناخت از هر ۲ طرفه یک بینا اگر تواناییهای یک نابینارو بشناسه توقع بیجا ازش نداره و اگر یک نابینا همسر بینای خودشرو واقعا یه همسر بدونه نه کسی که باید تموم بار زندگیرو به دوش بکشه
شاید اوضاع بهتر بشه من هنوز مجردم واسههمین ممکنه نظرات افسانه ای بدم نمیدونم
شاید چیزایی که میگم شعار باشه ولی خوب فعلا نظرم اینه بازم خوشحال میشم نظرتونو بدونم

سلام. آقا بذارید منم نظرمو بگم. من فکر میکنم ازدواج یک پسر نابینا با یک دختر بینا هر چه قدر هم که پسر نابینا توانا باشه به یه چیزی سخت نیازمنده اونم فداکاری دختر بیناست. مثلا اون آقایی که فکر کنم علی آقا بودی گفتی که بهترین زندگی را با یک دختر بینا شش ساله که تجربه میکنی مطمئنم که اگر فداکاری همسر گرامیت نبود این آرامش عمرا نسیبت میشد. هر چه قدر هم شما فداکاری به خرج بدی همین که یکی قبول کنه که با توی نوعی که معلولیت داری توی جامعه, توی مهمانی ها و همه جا باشه خودش خیلیه. تحمل نگاه های مردم را ما درک نمیکنیم که چه قدر دشواره ولی شدنی. البته این را هم قبول دارم که یک پسر نابینای سالم از نظر اخلاقی و مستقل از نظر مالی, به یک پسر بینای ناسالم می ارزه! ولی اگر در شرایط مساوی دو طرف رو کنار هم قرار بدیم برد با بیناست. یعنی یه آدم بینا با شرایطی خاص, در مقابل یه آدم نابینا با همون شرایط را در نظر بگیرید. خوب معلومه در شرایط یکسان, برد با فرد بیناست که شکی توش نیست. اینا رو گفتم که واقعیت ها رو گفته باشم نه نا امیدی بدم. ولی این رو هم بگم که ما نابینا ها هیچ کاری هم که نکنیم حد اقلش میتونیم جایگزین بینا هایی باشیم که شرایط ما از اون ها بهتره. یک نابینای شاغل بهتر از یک بینای بیکار. یک نابینای سالم بهتر از یک بینای معتاد. یک نابینای ال بهتر از یک بینای بل. گرفتید چی میگم؟ من خودم واقعا اگر بخوام ازدواج کنم واقفم که باید خودمو متعهد بدونم که برای زن و بچه تا آخرین نفس مث یه مرد مایه بذارم و نابینایی را بهانه کمکاری نکنم. معلومه یک دختری که نابیناست ولی از لحاظ جسمی سالم و هنر خانه داری هم داره به یک دختر بینای بیمار و یا تنبل ترجیح داره. نمیدونم چی شد ولی سعی کردم هرچی این لحظه تو ذهنم اومد بنویسم. بد و خوبش پای ذهنم و پای حافظهم.

درود بر دوستان خوب
اگر می خواهید که نتیجه این پست مثبت باشد باید به بی راهه کشیده نشود و من هنگامی که با کامنت آقا علی محمد علمدار مواجه شدم واقعیت و حقیقت بحث را در گفته های ایشان یافتم واقعیت و حقیقت با هم متفاوتند اما در زندگی دوستمان قابل مشاهده و احساس .اگر افراد از تجربیات خودشان بگویند و کارشناسان نیز جرات کند که پیشنهادات خودشان را بیان کنند قطعا ملاحظات نیز در بر نخواهد داشت !اینکه من از زندگی خودم بنویسم بدون واسطه از تجربه کردن دیگران که با واسطه به من میرسد بهتر و دوامش بیشتر است .مثل دوستانمان این است که در شهری که هیچ فاحشه ای نداشت اگر تعداد ده نفر یافت شود و در هر گوشه شهر نیز دو یا سه نفر نام برده شود مردم می توانند بگویند که تعداد فاحشه ها از تعداد مردمان بیشتر است ؟ توجه به محیط خوب است اما خیلی از افرادی که دوستشان داریم در روابط خصوصی وعمومی دچار مسائلی هستند که شاید در هیچ یک از ما نباشد .بیائید از افکار و درونیات خودمان رها شویم از تجربیات موفق دوستانمان بهره ببریم و اگر به تجربیات شکست دوستان می اندیشیم به واقعیت ها توجه کنیم و نترسیم بلکه این واقعیت را هم باید بپذیریم که ما می توانیم و در زندگی این ما هستیم که زندگی را می سازیم و الا اگر تفکرات شما درست باشد هیچ زندگی به محض بروز مشکلات استوار نخواهد ماند و این با انتخاب درست هموار می شود .چشمک جان همین حالا جا زدی من هم از اون اول می دانستم که می خواهی نظرات را جمع کنی و الا با آن مقدمه زیبا پیشنهاد را هم می نوشتی راستش خودت گفتی که فکر نکرده می نویسی اما باز هم نتوانستی که حقیقت کار را بیان کنی و اگر در زندگی مشترک هم بخواهی همین طور باشی مطمئن باش که باید همیشه بترسی جانم .

پریسا تو کامنتهایت به من امید می دهد انگار تفکرات ما به هم نزدیک است یا حد اقل هم را خوب می فهمیم
سحر تو حنوض حرفم را نگرفتی ببین عزیز من بحثم بر سر عوامل استحکام بخش ازدواج ندارم این عواملی که شما یا هر کدام از دوستان میفرمایید درست است اما من می گویم ازدواج یک نابینا حال چه با بینا یا نابینایی دیگر مشکلات زیادی در پی دارد نمی گویم داشتن این مهارتها یا نداشتنشان این مشکلات را برطرف نمی کند می گویم این اثرات خارج از کنترل ماست مثل سرنوشت است که ما فقط می توانیم کمی تغیرش دهیم نه اینکه کاملا بهبودش دهیم
سامان اگر به این زودی حوصله ات سر برود فایده ندارد بهتر است این بحث را دنبال نکنی چون این بحث یک آموزش رایانه نیست که بشود با گفتن یک ترفند در چهار خط حلش کرد بعد هرکس اشکال داشت ایمیل بزند حلش کند. این روان و شخصیت و اجتماع پیچیده انسان است
صدای بی صدا. چه اسم باحالی. دقیقا همین است اول باید مشخص شود برای خودتان. برای من برای همه. که بچه ها چه نظری دارند. چون اگر نگویند یا در مورد آن فکر نکند بعد از اراعه پیشنهاد بیخود باهاش مخالفت می کنند. مجتبی
خوب زودتر نظرت را بگو بابا تو هم خیلی خوب فهمیدی من چیچی می خواهم بگویم
قنبر با تمام مطالبت مخالفم اصلا هیچ کس به بیراهه نرفته به غیر از تو فقط تو رفتی یک بار دیگر کامنتت را بخوان می فهمی

سلام دوباره. چشم سرکار جناب ناشناس دوم ان شا الله بزودی تو یکی از همین هفته های آتی اگه زنده بودیم پرونده شما رو هم مورد بررسی قرار می دیم!
علی آقا شما که حدس زدید خوب بگید این چشمک که حالا حالاها ما رو گذاشته تو خماری!

سلام. امید بزرگترین بخش زندگی هست. یعنی همون انگیزه برای حرکت. اگر نباشه هیچ چیز نیست. من فقط سعی می کنم که بفهمم. کاش بتونم بیشتر و بیشتر بفهمم شاید بتونم کمی بیشتر کمک کنم. در گذشته گاهی آرزو می کردم که ای کاش دستهایی داشتم به اندازه جهان بزرگ و توانا. اونقدر بزرگ که تمام دنیا توش جا می شد و اونقدر توانا که تمام دردهارو پاک می کرد و از رو کره زمین و از توی دل ها جارو می زد می ریخت بیرون. ولی امروز دیگه مدتهاست چنین رویایی ندارم چون می دونم این فقط رویاست. در عوض تمام همتمرو گذاشتم رو اینکه بفهمم. اگر هیچ از دستم برنمیآد فقط بفهمم. شاید همین فهمیدن زمانی جایی به کسی کمکی کنه هرچند به اندازه سبک کردن بار روی دوشش هرچند اندازه وزن یک قطره اشک. شعار دادم. خوشحالم که کامنتهامرو اینطور دیدید.
همچنان همراه بقیه دوستان منتظر پیشنهاد شما هستم.
ایام به کام.

درود
خوشحالم که با کامنت من مخالفی چشمک جان یعنی ارائه پیشنهاد بی ارائه مگه نه شرط گفتن پیشنهاد موافقت ما بوده و هست حالا یک منفذ برای طفره رفتن موجود است .
اصلا برای ازدواج هیچ مشکلی وجود ندارد ما این مسئله را بزرگ نمودیم .فقط و فقط به خاطر ندیدن ما همه امور حول همین دیدن و ندیدن ماست والا مابقی نگرانی هائی هست که بینا ها هم دارند .هر کدام از ما سعی در استقلال داریم و در زندگی طی طریق می کنیم توانائی هایمان را می شناسیم اما نگرانی هایمان زائیده تفکر ماست فکر انسان می تواند آنقدر خوب و مثبت اندیش باشد که همه امورات را به سادگی حل کند و بالعکس .من می خواهم بگویم انتخاب برای ما بسیار ساده تر از بینا هاست البته من تجربه بینا ها را دارم اما همین ندیدن رمز توانائی بیشتر نابینا برای انتخاب است چون زیبائی دیگر برای ما معنی ندارد و تصمیم گیری در اینخصوص برای ما راحت تر و سهل تر است . اول طبق سفارش بزرگان یک همسر خوب باید هفت نسل قبل از آن خوب باشند همه خوبند اما بر اساس شخصیت ما و اخلاقیات مورد قبول ما بررسی خانواده ها استحکام زندگی آینده را افزایش می دهد .مگر نه اینکه آمار طلاق در بین بیناها بیداد می کند بروید و آمار بگیرید به نسبت تعداد نابینا و شکست ها و بینا ها و شکست هایشان .یک آزمون دارای اهداف تعیین شده است و پارامتر خاصی را دنبال می کند اما این پست هنوز تنظیم نشده و مگسک هنوز دید انسان را دچار خطا می کند .تمامی تیرها از هدف و محور آن دور هستند تقاضای تعیین هدف و بررسی بیشتر موضوع از نظر علمی را می طلبد .ازدواج با بینا یا درون گروهی بنا بر موقعیت افراد و باورهایشان مناسب است کلیت بررسی شود و در جزئیات نیز در مسیر زندگی حل و فصل می شود .من مجدد کامنت قبلی را نخواندم اما خوابیده را شاید بتوان بیدار کرد اما آنکس که خودش را به خواب زده هر گز بیدار نمی شود .حداقل مسیر را برای واصل شدن پیشنهاد آماده کن .موفق باشید و به امید اینکه شیرینی شما را به زودی زود بخوریم
عید بر شما و همه دوستان عزیزم در این محله
پیشاپیش مبارک باد

برای چندمین بار سلام سلامتی تقدیم همه دوستان که می دونم جمعتون تو این پست جمعِ
داشتم یه مروری روی این پست و کامنتهای دوستان می کردم که دیدم ای وای خودم اصلاً نظر ندادم یعنی راجع به اصل ازدواج و این حرفا!
دوستان به عقیده من نخودی هر کس حق داره خوشبخت بشه ولی تنها راه خوشبخت شدن ازدواج نیست، عموم مردم ما ازدواج رو مترادف خوشبختی میدونند و همین بزرگترین دردشونِ، ازدواج یک راه برای نیل به خوشبختیِ و ما باید بسنجیم بررسی کنیم و ببینیم خوشبختیمون تو چیه با چی بهش میرسیم و برای بدست اوردن اون چقدر باید هزینه کنیم و نهایتاً وقتی به خوشبختیمون رسیدیم آیا جداً خوشبخت خواهیم بود؟
همین بود نظر من که امیدوارم تونسته باشم منظورم رو برسونم.
شاد باشید تا همیشه.
عیدتون هم مبارک البته پیشاپیش.

با نخودی موافقم ولی با نظر آقا قنبر نه. آخه بحث این پست اصلا به توانایی و یا ناتوانی افراد نابینا ارتباطی نداره،بحث اعتماد افراد بینا نسبت به ماست.اتفاقا نابیناهایی که من دیدم از بیناها مشکل پسندترن. مثلا من افراد بینای زیبای زیادی رو میشناسم که همسرشون اصلا زیبا نیست ولی در مقابل افراد نابینایی رو هم میشناسم که از مهمترین معیارهاشون زیبایی طرف مقابلشونه تازه نه فقط از لحاظ چهره،حتی داشتن صدای زیبا هم واسهشون مهم بوده.

نخودی جان تازه حالا فهمیدی چرا من به سرعت پیشنهادم را ندادم آخه ببین خودت تازه نشستی فکر کردی اصلا نظر ندادی فقط با من یا بقیه مخالف یا موافق بودی. من همین را می خواستم می خواهم بچه ها اول فکر کنند یکم. تا ذهن ما به یک موضوع کاملا نپردازد نمی تواند پیشنهادی را بپذیرد. می شود مثل قنبر که فکر می کند من باهاش دشمن هستم می خواهم دنیا را بهم بریزم تا بگم تو اشتباه می کنی و در این افکار که هست ااصلا از موضوع دور شده است. من گفتم که عزیز از دیدگاه روانشناسی برسیش می کنم در این رشته هم کسی هفت نسل قبل را برسی نمی کند. ا اما من نگفتم که تو این کار را نکن یا بیا حتما از دیدگاه من پیروی کن اگر می خواهی برو هفتاد نسل قبل را برسی کن عزیزم مرسی که نظر دادی. حتا از نظرهایت هم ممنونم چرا چون خیلیها بی تفاوت بودند ولی تو نه

سلام. از چهارشنبهسوری چه خبر؟ خوش گذشت؟ به من که بد نگذشت. اگر از آتیش نورشرو ببینیم بهمون خوش میگذره و اگر به دودش تمرکز کنیم نصیبمون فقط اشک و سرفه میشه. این نظر من هست و سفت سرش ایستادم. مینای عزیزٰ ازت ممنونم. این نظر لطف شماست. بحث مهم نیست دوست من. اعتقاد مهم هست. اگر معتقدی که این درسته در زندگی فردی خودت تا جایی که ازت برمیآد بهش عمل کن. مطمئن باش که ضرر نمیکنی. قنبر عزیزٰ دیدن یا ندیدن. مساله این است. شوخی کردم. نخودی عزیز. با کامنت آخر شما کاملا موافقم. و حالا من. من نرم افزار فارسیخوانم یک مشکلی داره و در نتیجه حرف peh رو ندارم. اگر توجه کرده باشید سعی کردم از کلماتی که این حرفرو دارن استفاده نکنم. اسممرو هم فینگلیش نوشتم. یکی به داد من برسه. درضمن. جدی باید یک فکری کنیم و یک جای دیگه برای کامنت گذاشتن و بحث و تبادل نظرات گیر بیاریم وگرنه این بخش میترکه. باور کنید خیلی سخت تونستم به دیدگاه های آخری دسترسی. آه خدا. بدون این حرف کوفتی من چجوری چندتا جمله درست و درمون ردیف کنم؟ بیخیال. به زور دستم به این دیدگاه های آخری رسید. صفحه باز نمیشد مگر به زور و تهدید. باز هم بیخیال. نق زدم. بگذریم. بچه ها آخرین شب سال۹۱هست. بیاید از فردا یک شروع قشنگتر داشته باشیم. میشه. باور کنید که میشه. وقتی یقین کردیم اولین قدمرو برداشتیم. بیشتر از این طولش نمیدم چون اگر بخوام حرف بزنم تا خود سال تحویل حرف میزنم و حرف میزنم و حرف میزنم و حرف میزنم و…خوب خوب بابا باشه. فقط اینکه اجازه ندیم منفیهای سالی که داره تموم میشه همراه ماٰ روی دوشمونٰ توی دلمونٰٰٰ توی خاطرمون و سوار لحظه هامون یواشکی از در میان دو سال رد بشن و با ما بیان اونطرف تا باقی عمرمونرو سیاه کنن. همشونرو بتکونیم و بریزیم همینجا و بریم. هرکسی با من موافقه بلند بگه من هستم. من کاما هم ندارم بنابر این اگر یک نفس و به هم چسبیده نوشتم معذرت میخوام. خوب. دم همه اونهایی که صدای موافقتشون تا اینجا اومد و بهم رسید داغ و آتیشی. اگر خدا بخواد سال آینده میبینمتون. از مجتبای عزیز هم که به انشاهای من مجوز انتشار میده ممنونم. چهارشنبهسوری. سال نو. عید. زندگی نو. تمام چیزهای خوبی که داره میآد به همه و همهتون مبارک.
به امید فردایی که برای سفید دیدنش و سفید و شاد ساختنش چشم بینا چندان هم لازم نیست.
ایام به کام.

درود
با آرزوی سلامتی برای همه شما دوستان عزیز
من از وقتی که با نام آقا چشمک آشنا شدم و فهمیدم کدام دوستمان است هیچ فکری مبنی بر دشمنی ندارم و اصلا هر گونه نظر که در این محله می گذارم بر پایه دوستی و هم محله ای بودنمان است جامعه دقیقا مطابق با همین محله است و نه کم ونه زیاد بله جانم یا متهم به منفی اندیشی می شوی یا دشمن ساختگی می سازیم یا … اما یک مزیت دارد این محله که همه دوست هستند دوست دوست و باید کامنت بگذارند نظراتشان را بنویسند دوستان گفته اند که بحث دامنه اش گسترده است و همه و همه به شخصیت و تفکر خود انسان بر می گردد .صدائی از نظر من زشت است اما دوست بغلی من زیباترین صدا می داند .بحثی از نظر من قابل تحمل نمی باشد اما دوست صمیمی من مهارت خاصی در اداره بحث مذکور از خود نشان می دهد و جالب تر اینکه دوست صمیمی هم هستیم دلیلی ندارد که در همه زمینه ها با هم یکسان باشیم .پرسشنامه مذکور با متن باز در نظر گرفته شده و هر آنچه که خواننده می فهمد می تواند در آن بنویسد و این روانشناس است که باید مدیریت داشته باشد اگر من از بحث دور شدم وظیفه شماست هدایتم کنید .نخودی کامنت قشنگذاشت اما دقیقا حرف های من بود که با متمایز کردن و جدا کردن ازدواج را از نوشته اش خوشبختی را در مسیری جست که به نظر من همین یک کلمه نمی شد جایگاه این پست را داشت البته اشتباه نگیرید من مخالف حرف های ایشان و دوستان خودم نیستم اما وقتی بحث ازدواج است باید خوشبختی که از این راه حاصل می شود را بررسی کنیم .این را هم بگویم من این مسیر را در گذشته طی نموده ام و به قول معروف آب از سر ما گذشته است و همه نگرانی های شما را هم پشت سر گذاشته ام ودیدگاه هایئ داشته ام که برایم مهم بوده اند برخی اصلا واقعیت نیافتند و برخی دیگر هم مطابق تفکرات من انجام نشده و برای ماندن توازن دو کفه ترازو لازم است جالب اینکه من با وارد شدن به زندگی جدیدم بیشترین گذشت را از سوی همسرم دارم و با مشکلات کنار آمدن با مردم که قبلا مرا می شناختند و برای مدتی از رفتار من ناراحت بودند که تحویلشان نمی گیرم .و با مطالبی که دست و پا شکسته در این سایت ها می خوانم نگران برخورد های فرزندانم هستم مثلا همین امروز دوستی خانوادگی مرا دید احوالپرسی کرد و به فرزند من گفت مراقب پدرت باش و راهنمائی کرد تا پایم را بر روی پله گذاشتم و در مقابل دوست دیگر با من احوالپرسی کرد در حالیکه تا ۲۲ بهمن نمی دانست مشکل مرا .و من نگران فرزندم بودم که این رفتار ها نا امیدش نکند .بله من تقاضا دارم تا پرسشنامه باز نباشد بلکه با مشخص بودن سئوالات و مطرح کردم سئوالات استاندارد شده و نیمه استاندارد یا هر روش علمی دیگر بحث را مدیریت کند البته که این روش هم جدید است اما متهم کردن و خواستن از خواننده که موافق نظرات باشد نمی دانم . در هر صورت شما بحثی دارید که من و دوستان دیگر تجربه کرده اند .مطمئنا باز خورد ها متفاوت هستند .افرادی هستند با اینکه می دانند اما باز هم باور ندارند که فردی مثل من نمی بیند و تنها سئوالشان این است اگر نمی بیند چرا و چطور راه می رود ؟ بله بیائیم به جای اینکه موافق و مخالف باشیم نظراتمان را بنویسیم بعد به اجمال برای هر نظر وقت بگذاریم و مبسوط دیدگاه هایمان را بررسی کنیم .شاید هم چون نیاز من در این رابطه مرتفع شده احساس در این راستا نداشته باشم اما واقعا دلم می خواهد آنچه را که تجربه کرده ام را انتقال دهم حال بازخوردش به عهده خواننده باشد .من نه نگران و نه ناراحت می شوم از نوشته های شما بلکه دلم می خواهد با ناتوانی نوشتاری ام تجربیاتم را منتقل کنم تا شما بهتر بتوانید این مسیر را دنبال کنید .من آقا چشمک دقیقا نود و نه نسل قبل همسرم را بررسی کرده ام و تنها راه موفقیت من قبول داشتن خانواده خودم بوده که خانواده همسرم را قبول داشته اند و به مهربانی و بزرگواری شهرت داشته اند و در زندگی ام اصلا اجازه ترحم هم به کسی نداده ام و در روش زندگی خودم مصمم و با قوت اجرا می کنم و از عاریه گرفتن روش زندگی متنفرم و سهی در مردانه بودن در زندگی دارم با حفظ حقوق متقابل برای خانواده ام وتمام .ممنون هستم که به خاطر این نظرات بی ارزش حوصله می کنید و می خوانید .در هر صورت گفته چشمک جان را می پسندم که خوشحالم که حداقل نظر را می نویسم اگر از موضوع فرسنگ ها دور باشد .به شرط اینکه ناشناس از نخودی نخواهد که این موضوع را از نظر حقوقی پیگیری کند که من اوین را باید ببینم .

دیدگاهتان را بنویسید