خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

یک پیشنهاد قسمت نیمه نهایی

۱۹ دیدگاه دربارهٔ «یک پیشنهاد قسمت نیمه نهایی»

سلام چشمک.
من ناظرم نه صاحب.
تا دنیا دنیاست و همت و حال داری توی این محله بنویس.
کسی کاریت نداره و یکی از حامیان سرسخت خودت منم.
منِ آنارشیست.
مصطفی توی همون نظر به من هم هرچی دلش خواست گفت.
خو من گروه خونیم اوی منفی هستش. با سایتش حال نکردم که لینکش کنم گفتم باید پول بدی. ترس هم ندارم.
آره. من گفتم.
خدا رو شکر اینقدر بچه ها به من و محله اعتماد دارند که پول پهنای باند امسال را تا حدودی خود بچه ها تامین کردند.
در مورد نظرت یا بهتر بگم پیشنهادت تا حدودی گرفتم چی میخوایی بگی ولی خودتم میدونی که همه چی نسبی هستش.
توی این دنیا هیچی مطلق نیست حتی خدا هم مفاهیم و تعاریف گوناگونی ازش میشه, و هر مذهب و مکتبی به فراخور حال خودش تعریفش میکنه.
راه حل یا پیشنهادت اگر هم راهگشا باشه که مطمئنم هست, باید کسانی بهش عمل کنند که واقعا راههای دیگه واسه خودشون و اطرافیانشون بیراهه باشه.
منظورم اینه که من مطمئنم نه تو و نه هیچ کس دیگه اصرار ندارید که حتما پیشنهاد تو باید عملی بشه ولی من بر این باورم اگر پیشنهادت را بگی خودم نمونه میارم که فلانی باید به پیشنهاد تو عمل میکرد تا موفق میشد و نمونه میارم.
ولی از اون طرف هم کسانی هستند که با انتخاب یه راه دیگه, موفق تر هستند.
به هر حال ادامه بده تا بحث به جمع بندی خودش برسه.
مرسی.

سلام چشمک خان
من فکر می کنم در پست قبلی هیچ گونه صحبت تحقیر آمیزی نسبت به شما بیان نشده بود حتی صحبت های آقای مصطفی نیز گونه ای از همدردی بود،
شما باید بهتر بدانید که بیان احساسات از جانب همگان یک جور و یک نوع نیست و من گمان می کنم در زیر صحبت های ایشان شاید اگر دقیقتر نگریست نمیدونم چه جوری بگم شاید حتی ایشون با شما هم موافق بودند البته شاید!
یه مطلب دیگه این که می توان های شما بیشتر مردانه است نه زنانه! داشتن ارتباطات با جنس مخالف در قالبی خارج از بحث ازدواج شرعی و عرفی مطرح در جامعه!
در هر حال نمی توان پیش قضاوت نمود و تا شما پیشنهاد نهایی خود را مطرح ننموده اید نمی توان نظری مستدل داد.
خیلی زیبا گفتید: “نابینایی یک شعار نیست” بلکه یک واقعیت است و اگر ما واقعیت بودن آن را بپذیریم آن گاه است که “خواستن توانستن” می شود.

سلام من اومدم. باز هم که جناب چشمک ترکوندن و صدای انفجار این بخش چند روز دیگه درمیاد. دوست عزیز از شما ممنونم. شما لطف دارید. اون عزیزی که در پست های پیش گفتن صرفا خوشبختی مترادف با ازدواج نیست و من هم باهاش موافقم دوستمون نخودی بودن. شاید البته شاید من گرفته باشم شما چی میخواید پیشنهاد کنید. البته چون فقط تصور خودمه و میتونه اشتباه باشه پیش از شنیدن پیشنهاد شما نظری نمیدم. تغییر. این چیزیه که درصد پذیرشش معمولا پایینه. دسته کم در مراحل اولیه اینطوره. اکثر افرادی که من باهاشون برخورد کردم و حتی در بسیاری موارد خود من خیلی سخت با بعضی تغییرات کنار میایم و این دلایل متفاوت و زیادی داره. من خودم گاهی حس می کنم که اگر فلان چیز عوض بشه من دوباره باید باهاش هماهنگ بشم و عادت کنم و یک چیزهاییرو برای فیکس شدن با اوضاع جدید عوض کنم و اگر سختتر از حالا باشه چی و یا اگر موقعیت فعلیرو که باهاش هماهنگ هستم از دست بدم چی و یا اصلا کی حوصله ریسک داره و و و. که البته اینها درست نیست. ولی گاهی این مخالفت ها ریشه در هیچکدوم از این اگرها نداره. بعضی چیزهارو خیلی خیلی سخت میشه تغییر داد چون مساله در باورهای افراد ریشه داره و در خیلی موارد از باور گذشته و به تعصبات ریشهدار و خطرناکی تبدیل شده که برای تغییر دادنش باید بنیاد بینش طرفرو عوض کرد و این خیلی سخته. این یکی هم اگر من درست فهمیده باشم یکی از همون مسایل هست و شاید مدت های خیلی زیاد طول بکشه تا بشه تغییرش داد. چون اگر دلیل رد تغییر تنبلی یا ترس از ریسک یا هرچی دیگه باشه میشه درستش کردٰ میشه توجیهش کردٰ میشه بحث کرد و قانع کرد. ولی اگر پای تعصب وسط باشه طرف اصلا منتظر نمیشه تا بخوای هیچکدوم از این کارهارو کنی. به نظرم دیگه لازم نباشه بیش از این توضیح بدم. عاقلان را اشارتی کافیست و شما همه از من عاقلترید. من که زورم نمی رسه. بلد نیستم. ولی اگر شما زورت می رسه و بلدی و کمکی از دستم بربیاد هستم. یک چیز دیگه. گاهی در بعضی موارد بهترین جواب سکوته. شما که از اسفند۹۱تا الان این گلهرو از اون دوستمون نکردی. کاش حالا هم از کنارش رد می شدی. همونطور که مجتبای عزیز گفت این پیکان به طرف ایشون هم اومد و ایشون بهترین کارو کرد. جاخالی داد تا بره و بعدش هم انگار نه انگار که پیکانی اومده و رفته. مشغول عیدی دادن به ماها شد و چه خوب کرد. شما هم سخت نگیر. به هر ندایی نباید جواب گفت. اینطوری بهتره. بعضی پیکان هارو فقط بکشیم کنار تا بیاد و بره. اینطوری راحت و بیدردسر میره و خودمون هم راحتتریم. منو ببخشید ولی نتونستم نگم. سوء تفاهم نشهٰ اهل نصیحت نیستم. فقط توصیه می کنم. باز هم این منبر بهم ساخت. خوب خوب بابا رفتم رفتم. یک بار دیگه از لطفی که بهم داشتید ممنونم. میگم بیاید همه دسته جمعی کاهو سکنجبینمونرو جمع کنیم۱۳به در بیایم جمع بشیم توی این محله. هم شلوغه و هم سرسبز از سبزی همه هم محلی های عزیز و هم صاحبخونه مهمون نوازه و بیرونمون نمی کنه و شرایط جدا بشینید و سر و صدا نکنید و رقص و آواز ممنوع و غیره و غیره هم نداره. موافق هاش بگید ما هستیم. ای بابا یواشترٰٰ صبر کنید من جا موندم.
آسمون دلتون همیشه صاف صاف صاف.
۱۳خوش بگذره.
ایام به کام.

مینا. مقدمه نبود نه عزیز مقدمه نبود پیشنهاد همین بود دقت کن یک بار دیگر بخوانش اگر درست نفهمیدی نظر مجتبی را در زیر نظر خودت بخوان.
مرسی مجتبی. یک پیشنهاد دارم برای خودت در مورد نسبی بودن این دنیا و همه چیز اعم از انسان خدا هر چیزی حال چه فیلسوف بگوید چه من. کمی بنویس یک پست در این مورد بده. تو بهتر از من می توانی در این موارد سخن بگویی
نخودی می توانهای من احتمالا مردانه است چون از افکار مردانه برخواسته است. درست گفتی من تا به حال به این نکته توجه نکرده بودم. نه اینکه توجه نکرده باشم خیلی دقت نکرده بودم. اگر می شود کمی بیشتر بشکافش یعنی بگو چطوری مردانه است یا بگو زنانه اش چیه من به این نظرات نیاز دارم
Masood. Man akhar to ra mi kosham
Nagoo astad

پریسا من نخواستم با انتقاد ایشان به مقابله بپردازم که اگر پای انتقاد وسط باشد کسی حریف من نیست. من فقط می خواستم نشان دهم که چرا در نوشتن پیشنهاد کمی صبر کردم و کمی ذهنها را آماده کنم
اما با بقیه حرفهایت کاملا موافقم. می دانی چرا؟ چون احساس می کنم این حرفها چون حرفهای مجتبی و حتا نظر نخودی از ذهنی بر میخیزید که مدتها رویش کار شده است. و همین لحظه به زبان نیامده است

سلام با تبریک سال نو گرچه بیات شده ولی ماهیرو هر وقت از آب بگیری خیسه
چشمک جان منم دقیقا با مجتبی موافقم . پیشنهادت شاید برای بعضیها کارگشا باشه اما خیلیهارو گمراه میکنه . پس نمیتوان گفت همه از این پیشنهاد استفاده کنند
البته امکان داره هنوز کاملا منظور شما رو نفهمیده باشم
اگه در مرحله نهایی فهمیدن حتما نظرم رو تغییر میدم
یه نظر دیگه دارم راجع به قسمت آخر پستت کاملا باهات مخالفم .
اکثر ما نابیناها برای دیگران زندگی میکنیم .صحبتهای دیگران بخصوص این بیناها خیلی خیلی برامون مهم شده .بابا جون بیخیال من چکار دارم که خانوم x راجع به من چه نظری داره .بیایید برای خودمون زندگی کنیم .ایمان داشته باشید که اگر خودمون رو با دیگران مقایسه نکنیم و صحبت هاشون برامون بی ارزش باشه زندگی خوبی خواهیم داشت
شاید و حتما خیلیهاتون میگید دارم شعار میدم . اصلا آره شعار میدم . ولی حتی اگه شعار باشه حرفم اشتباه نیست میتونیم عملیش کنیم
خیلی ببخشید چشمک جان ولی من از شما که روانشناس خوبی هستی بیشتر از این ها انتظار دارم
خواهشا تو افکارت تجدید نظر کن

درود
اگر با نگاه نخودی به این مسئله نگریسته شود موضوع کاملا جذاب و نتیجه نیز مفید خواهد بود در واقع مصطفی نظر خودش را نوشته با استفاده ازواقعیت که مجتبی هم تائیدش کرده نتیجه ای استخراج کرده و بیان داشته حالا با کلماتی که در اندیشه اش گرد آمده اند حال آنکه خود شما نیز همین مسئله را دنبال می کردید که می خواستید با مطرح نمودن مسئله نتیجه بیان یا عدم بیان موضوع را بگیرید و شاید اصلا هیچ گلایه ای هم در این میان نداشته باشید اما همین نوشتن خود دیدگاه هائی را متوجه پست شما خواهد کرد مگر می شود خیلی از مسائل را توضیح داد خیر همه نتایج مستقیم نیست موارد غیر مستقیم هم موجود است کلا همان مسئله که مجتبی گفتند امورات ما نسبی هستند همه یک حرف داریم اما کلمات ادا شده متفاوت هستند حال آنکه شما مسلط در این اصل هستید مدیریت باید داشته باشید اگر نظر نمی خواستید حتی عنوان بحث هم در این محله اضافی است اگر نظر میخواستید و خود شما هم عنوان کرده اید پیش درآمد پستتان باید این باشد چرا هنوز هم دارید خوانندگان را با دست دور می اندازید و با پا می کشید .با علی کاملا موافق هستم چرا که نمی توان و فرصت کافی هم نیست که نظر دیگران را نسبت به خومان تغییر دهیم اما مهم اینجاست که از لحظه موجود باید استفاده و بهره برد و به آرامش رسید .من گفتم که از این حرف ها گذشته ام تجربه لازم و واقعی هم داشته ام در مجله اطلاعت هفتگی نامش بود قسمت خانوادگی و اختلافات موجود را نیز دنبال می کردم پولش را نداشتم اما در خانه دائی ام می خواندمش در این دنیا به تعداد آدم ها روش و راه حل موجود است اما می توان از تجربیات دیگران استفاده کرد منعی ندارد اما شما مثل من هستید در کلاس های انرژی درمانی تهران بمدت دوسال رفتم درمانگر نکاتی را گفت از جمله اینکه شما حرف را می پیچانید و راحت نمی گوئید بابا یک کلام راحت کن خودت را بنویس این پیشنهادت است و بر آن اعتقاد دارید حال اگر مجتبی جان نماد واقعی آورد چه خوب اما اگر ایشان نیاورد ما نقدش می کنیم نه نقد مخالف بلکه موافق با ایده ها و نظرات خودمان و کاری هم نداریم که شما خوشتان بیاید یا نیاید ما هر چه که می پسندیم همان عمل می کنیم .اون قسمت که گفتم پس حالا پیشنهاد بی پیشنهاد چون ما مخالفیم روش استخراج ناگفته های شماست سخت اگر نبودی سخت نمی گرفتی خودت را اذیت نکن من همه این افسردگی ها را گذرانده ام .تو راه درمانش را بنویس به ایده ما فکر نکن .حالا اگر از مجتبی هم پول گرفتی نوش جانت ما که از شهر شما دور هستیم و آدرس هم نداریم تا اصفهانی ها بی تعارف خانه ما بیایند قابل توجه مجتبی نه چشمک هر چند که چشمک هم اصفهانی است اما پاسخ به خادمی مدیر است جانم .ایام به کام چشمک جان سال خوبی داشته باشی .میدان را به این سادگی خالی نکن مردان همیشه می جنگند و آماده کار زار هستند .

درود
ما که این بحث شاملمان نمی شود شاید بتوان مواردی را در خلال مباحث جست اما کلیت ندارد برایم هنوز با اینکه بازسازی کردی و کامنت گذاشتی از کامنت های من نیز ناراحت هستی بابا رهایش کن من کامنت عریض طویلی نوشتم که بعدا منتشر خواهد شد .من برم تجربه مدونم را بنویسم که فردا باید حکم حقوقی را صادر کنند وهمین تجربه نیاز است و نمی دانم چطور شروعش کنم هر مرحله از زندگی راه خودش را دارد و من الان نیازمند تجربیات مدون ده صفحه ای هستم که در روز اخر سال قبل صد صفحه ابلاغ شده برم یک خاکی به سرم کنم تا از طبقه و رتبه شغلی ام باز نمانده ام بای چشمک جان غصه نخور همه چیز درست میشه همه امور نسبی است اگر امور اداری من بخواهد صادر می کند و اگر نخواهد من هیچ کاری نتوان کرد

علی جان که اینقدر جان جان برای من کردی که کلی کیف کردم. تو به پیام اول پست توجه نکردی. گفتم تمام متن را سر فرصت و با دقت بخوانید. تو نه نظر مجتبی را درست فهمیدی نه معنای پیام من را نه حرف آخر پست را آنقدر با استرس خواندی که فقط توی این فکر بودی که موافقت یا مخالف باشی که حرف را کامل نگرفتی
یک بار دیگر بخوانش با حوصله نه به خاطر اینکه به من سابت کنی درست فهمیدی
قنبر حرفی ندارم بحث من و شما به ناکوجا آباد است

چشمک عزیزم حق با شماست من خوب نفهمیدم
ولی باز هم با قسمت آخر صحبتات مخالفم
به خدا من اصلا از دید دیگران به زندگیم نگاه نمیکنم با بی فرهنگ های زیادی زندگی کردم در آخر به این نتیجه رسیدم که دنیای ما با دنیای بیناها فرق میکنه نباید خودمون رو با اونها مقایسه کنیم
در حال حاضر فقط برای خودم زندگی میکنم برای حرفها و نظرات دیگران هیچ ارزشی قائل نیستم ویک حدف دارم اینکه با رسیدن به قله های موفقیت چشم کسایی که به دید ترحم به من نگاه کردن در بیارم
شایدم من اشتباه میکنم ؟نمیدونم . ولی اینطوری خیلی آرامش دارم .
حالا از همین جا میخوام از این مکان سو استفاده کنم و از شما یه وقت برای مشاوره بگیرم . به کمکت نیاز دارم
ببخشید که بی ارتباط حرف زدم

مجدداً سلام.
اگه از نظر شما اشکال نداشته باشه و البته اگه هم اشکال داشته باشه اشکال نداره!
من این عمل خطیر شکافتن رو تو پست فینال انجام می دم.

قنبر آقا شما خیلی فلسفی یا شاید هم سفستی صحبت می کنید! اصلاً چرا خودتون با این قلم توانا و عریض و طویل پست نمی ذارید؟! من قول می دم پست ها تون رو بخونم و حتماً نظر هم بذارم.

درود
نخودی جان ممنون از شما عزیز دوستتان دارم آقای خادمی نویسنده همین پست را هم دوست دارم مسئله سر این نیست که پست بگذاریم یا اینکه حتما خودمان را مقید به خواندن پست های دیگران نمائیم من شاید خیلی از پست های دوست خوب دیگری بنام عباس را خوانده ام اما حتی کامنت نگذاشته ام که نفهمیدم یا اینطور بنویس یا ننویس چرا ؟ برای اینکه این دوست عزیز در سطح نسبتا بالاتر از حد من صحبت می کند و اگر نفهمیدم اشکال از من است و نه از نویسنده اما در مباحث روانشناسی قضیه فرق می کند این مورد شاید بیشتر از کل روانشناسی فرق دارد .دوست خوبمان مسئله ای را مطرح کرد که خیلی از دوستان ما دقیقا دست و پنجه نرم می کنند با هاش و خیلی ها هم می خواهند دنبال کنند این قضیه را اما وقتی شما نخودی جان به عنوان نویسنده ذکر کنید اگر موافق نباشید دنبال نمی کنم نوشته هایم را و همینجا مسئله ختم می شود دیگر پست شما بار نخواهد داشت .ببینید ما تا حدی یکدیگر را می شناسیم لذا زود رنجی و خصوصیاتی را که در ما موجود است را باید مهار کنیم همین آقا مجتبی در کامنت های همین پست مگه عنوان نکرد خیلی از نظرات خوانندگان با مدیر یکسان نیست من خودم نیز با مجتبی سر قضیه برنامه بروز و این حرف ها که نیازی به یاد آوری همه آن نیست با مدیر مخالف بودم و نظرم را هم منتشر کردم و ایشان هم مصمم پاسخ داد و همه چیز تمام شد نه جبهه و نه … این پست هم به خاطر درخواست مجتبی بود والا که به قول مجتبی آرزویش را به گور خواهیم برد و شما نخودی دقیقا نظرت را گذاشتی برای پست بعدی در حالیکه خادمی چشمک جان هی بیان می کند که در همین نیمه نهائی همه حرف هایش را گفته پس دیگر نه فلسفه مانده نه سفسطه و منتظر بودن یک غلط تا نتیجه است .
علی جان خیلی خوشحالم که راحت بیان کردی که نمی دانی منظور چیه خیلی راحت و من نیز دقیقا همین روش را دوست دارم راخ زیاد است تا به شما برسم اما شروع کرده ام و نتایجش هم چند سالی خوب و برجسته شده در زندگی ام تغییری که پریسا خانم گفت همین است تغییر خوب است خوب و می خواهم بگویم که من همیشه سخت گیر بودم و برای بیان مطالبم حسابی دور می دادم اما الان خیلی راحت شدم ولی دیگران هنوز فکر می کنند همان قبلی ام اما بنا به نظر شما کاری به خواستو فکر دیگران نیست من باید در زندگی خودم آرامش داشته باشم .و دیگر اخلاق خوب شما درخواست شما از چشمک جان است و این هم اخلاق خوبی است و من مطمئن هستم دوستان شما با دوستی و مصاحبت شما آرامش دارند و این خیلی خوب و مفیده .
نخودی جان ممنون از اینکه به من لطف دارید
چشمک جان بحث باعث جدائی دو نیمکره مغز و عدم ترشح ماده مخصوص می کند ومن از بحث جدا دوری می کنم ولی کامنت می گذارم و ایده ام را با موضوع مطرح می کنم اگر ناراحت می شوید مثل عباس متن گویا و نتیجه حتمی بنویسید دوستت دارم چشمک اماا از نوشته ات اینطوری بر می آید اگر دستت به من برسد تکه بزرگه ام گوشم است .من رفتم بابا تا گوشم گیر شما نیفتاده .چشمک جان از دور می بوسمت و حلالیت می طلبم از شما دوست گرامی باز هم می خواهم بگم پیشنهادی نداری ها یواشکی گفتم دیگران نفهمند هههههههههههه حرص نده ما را

درود بر چشمک ونخودی
مطمئنا من مطلبی ندارم و اگر داشته باشم خودم هرگز دوباره کامنت هایم را نمی خوانم و خوب می دانم ارزش نظر دادن نداره اول باید خودم را متقاعد کنم تا اگر کاری انجام دادم منتظر بازگردانده شدن و نتیجه نباشم و اگر تنها بخاطر کامنت شما دوست گرامی بخواهم بنویسم اصلا نوشته من ارزش نخواهد داشت شما دوست با محبتی هستید ولی من باید خیلی از موارد را برای خودم حل و فصل کنم تا بتوانم پست بگذارم من فعلا شاگرد شما هستم و از قبل شما بهره مند می شوم .دوستتان دارم بای

علی عزیزم مرسی ببین من نگفتم به دیگران اهمیت بدهیت من اصلا گفتم نباید گول حرف دیگران را بخوری که مثلا می گویند تو خیلی باحالی. چرا؟ چون فقط می خواهند تو را ارضا کنند. الکی می دانی که چه می گویم منظور من این بود اگر بد نوشتم ببخشم.
اما اگر در اصفهان هستی می توانم حضورا ببینمت. اگر هم در شهری دیگر هستی با ایمیل یا تلفنی که در پستم با نام من چی عیدی بدم بود باهام تماس بگیر اگر بتوانم کمکت کنم خیلی خوشحال می شوم
. فکرت را عوض کن حتما به خاطر خودت زندگی کن نه به خاطر چشم در آوردن از کسی دیگر. حال آن کس من باشم یا بیناها یا هر کسی. میدانی چرا چون در آن صورت حتما حتما حتما. به مشکلی بر میخوری باور کن. این توصیه را اگر کسی دیگر کامنت گذاشته بود بهش نمی گفتم به تو گفتم چون می دانم بهش فکر می کنی
نخودی.جانا سخن از زبان ما می گویی

ok چشمک جان
حتما به حرفات خوب فکر میکنم
ولی این هم بگم .شاید تو کامنت قبلی خوب نگفتم . هیچکس برای ناراحت کردن دیگران برای رسیدن به موفقیت تلاش نمیکنه که من اینجوری باشم
منظورم اینه که انقدر تو زندگیم از طرف دیگران کوچک دیده شدم که این مطلب برام شده یه انگیزه که باید به همه ثابت کنم که از همه موفقتر میشم این فقط یه انگیزه است نه حدف
با این حال حتما به توصیه شما فکر میکنم
برای مشاوره هم قبل از اینکه بخوام تماس بگیرم باهات هماهنگ میکنم که مزاحم وقتت نشم ژ
خیلی جیگری میبوسمت فعلا بای

دیدگاهتان را بنویسید