خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

امروز من با موج نور و گزارشی صوتی و جذاب از دیدارم با اهالی هلند

سلااام.

امروز رفتم خانه ریاضیات اصفهان ی سری بزنم ببینم دنیا دست کیه و خوب البته ی جلسه ای هم پشت درهای بسته داشتم که هوچ ولی موردی که بعد از جلسه پیش اومد خیلی جالب شد!

تعدادی دانشجو, دانش آموخته و استاد از یکی از دانشگاه های کشور هلند که با خانه ریاضیات تفاهمنامه همکاری امضا کرده بودند, برای بازدید و تحقیق و بررسی عملکردهای علمی, به ایران و به خانه ریاضیات تشریف فرما شدند.

من بطور نا خواسته و البته از خدا خواسته, وظیفه خطیر مترجمی رو بر عهده گرفتم. سال پیش, دو تا تجربه این طوری داشتم ولی یک سالی میشد هوچ انگلیسی بلغور نکرده بودم و امروز به شدت استرس ناک و استرس زده, سعی کردم خودمو جمع و جور کنم و کار ترجمه هم زمان رو انجام بدم.

این کارها میشه تمرینی برای رویارویی با موقعیت های چالش بر انگیز تر که شوخی هم بر نمیداره! البته این بازدید هم کاملا رسمی بود و شوخی بر نمیداشت ولی وظیفه مترجمی من در مقیاس کوچک تری رغم میخورد.

ما برای حضار, نحوه تولید کتب آموزش نابینایان, چگونگی کارکرد چاپگر نابینایی, مرکز تماس رفع اشکالات رایانه ای, طریقه کار نابینا با کامپیوتر عادی و اینترنت را شرح دادیم.

در ادامه, یکی از حضار, با تمایل خودش جمله ای فارسی گفت که ما با ساندفورج ضبط کردیم و به صدایش اکو دادیم و با یک موزیک میکسش کردیم و برای همه پخش کردیم که همه کف و خون قاتی کردند!

دو عکس دسته جمعی هم با بچه های هلند گرفتیم که ندارمش که اینجا بذارم.

اتفاق هایی که افتاد را توضیح دادم که حین گزارش, گیج نشوید که چه بود و چه شد.

یه کمی از خودم و صحبتم راضی نبودم و اولش که ضبط نشد بهتر صحبت کردم ولی کسانی که به من و گزارش های صوتی و طبیعی من علاقه مندید میتونید گزارش صوتی زنده ضبط شده از دیدار ما با تعدادی از اهالی هلند را از همین بخش, دریافت کنید, گوش بدید و خوب البته نظر هم بدید!

دووووستون دارم!

۳۳ دیدگاه دربارهٔ «امروز من با موج نور و گزارشی صوتی و جذاب از دیدارم با اهالی هلند»

اولا که چشمک میگفت روغن میدند.
مستحق های محله یادت نره.
من خودم خونمون توی یکی از مناطق فقیر نشین محله گوشکن واقع شده.
یواشکی ی نیم کیلو روغن بریز توی یه سطل بیار بذار در خونمون و زنگ را بزن و برو که من میام روغنها رو بردارم چشمم تو چشت نیفته خجالت نکشم.
در ضمن سامان نمیدونم چرا همه همیشه زیر پست های من که صوتی هست میگند میگوشیم و نظر میدیم بعد دیگه پیداشون نمیشه.
ایشالا که تو پیدات بشه.
هوهو!
خوش باشی تا همیشه!

منم دوم شدم! روغنش مال شما “بستنیش” مال من!
حیف فعلاً از اینترنت نفتی استفاده می کنم این جناب ADSL گاه اوقاتی برای ما ابراز وجود می کنه قات میزنه می دونه منم بلد نیستم درستش کنم بیشتر لج می کنه! یه روزی یه گزارش زنده از شما شنیدم البته فایلش رو از یکی از بچه ها گرفته بودم فکر کنم می خواستید برید جشن خانه ریاضیات خیلی با حال بود کاشکی این هم به با حالی اون باشه که البته می دونم هست. شاد زی مهر افزون تا همیشه…..

ایول بستنی که بهتر بود و تو تابستون میچسبه رو برداشتی واسه خودت! ای نخودی شیطون!
ایشالا پروژه گاز رسانی به منطقه شما هم برسه اینترنتت گازی بشه بیایی اینو دانلود کنی بگوشی نظر بدی!
البته اینترنتت باید جنبه داشته باشه و فکر نکنه اگه گازی شد میتونه تو رو گاز بگیره, یا مثلا موتورش رو گاز نده و در بره!

خوب من اومدم اینو واقعا میگم خیلی عالی بود وقتی گوشش میکردم خیلی دوووووووووووووووووووووووووس داشتم منم اونجا بودم
اون جمله که اون آقا به فارسی گفت هم خیلیناز بود
خوب دیگه ظاهرا توی این قسمت از محله دارن یه چیزایی پخش میکن داره بوش میاد تا تموم نشده من رفتم

با درود بسیار عالی بود مجتبی ی عزیز برای ما نابیناها الگویی.انگیزم برای یادگیری انگلیسی بیشتر شد لطفا منابع و چیزهای لازم برای مکالمه آموزی را در محله معرفی فرمایید تا ما هم بتوانیم استفاده کنیم یا مانند همیشه استادی کنید و یک برنامه ریزی یادگیری زبان را برایمان ترتیب دهید واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم و به خاطر اراده و همت فولادیتان در یادگیریهای مختلف بسیار بسیار خوشحال و سپاس گذارم.

سلام. عالی بود. وقتی گزارشهایی از خانه ریاضیات رو میذارید واقعاً به حال شما و اصفهانیا غبطه میخورم البته اشتباه نشه حسودیم نمیشه غبطه میخورم. کاش ما ها هم به اونجا دسترسی داشتیم. کاش این اکو و میکس رو با adobe انجام میدادین تا دهنشون وا میموند.

درود امیر.
ایشالا شماها هم همت کنید, این اتافاق ها توی استانهای شما هم میفته.
بهزیستی و ارگان های دیگه ی دولتی مسئولند که نمیکنند هیچ کاری.
این خانه ریاضیات هم دکتر رجالی خیلی وقتها از جیبش از خودش و نیرو هاش مایه گذاشته تا این شده وگرنه جایی غیر از شهرداری زیاد هوای دکتر و خانه ریاضیات را نداره!
مثلا من سالهای پیش به بهزیستی های چند تا از استانهای محروم پیشنهاد دادم که برای نابینایان کلاس برگزار کنم و بابت هزینه هم چیزی نخواستم گفتم دانش آموز های مستعد را از سراسر استان جمع کنید یکی دو هفته توی تابستون یه جای خواب هم بهمون بدید که این ها خودشون بشند معلم و بعد از پایان دوره, خودشون به دوستاشون یاد بدند که کسی گوش نکرد.
راستی دیروز مسئول کار با کامپیوتر من نبودم ولی آره ادوبی ظاهر خوشگل تری داره و بیشتر معروفه!
مرسی که هستی.

Hi Mojtaba. great, really tremendous, I did enjoy, especially your nice british accent did impress me, but keep in mind, when you first meet someone, you can say “nice to meet you” or “glad to meet you” but in the end, while you’re saying goodbye it’s common in English to say “nice meetting you” or “glad meeting you” but I heard you say: “glad to meet you” while saying goodbye. don’t get upset, I just wanted you to know about it. but let’s take it easy, i’m not sure the dutch were that nimble or sharp in English to learn about it.
any way, you’re always the best.

واااااااااای اااااااا لیییییییی بووووووووود خیلی زیبا و رسا ترجمه کردیی مجتبا همونطور که اون اقا هام گفت که میخواستی باهاش بری ترمینال با وجود تو دیگه اهتیاج به مترجم نداشتن واقا خدا قوت بازم میگم اااااااالیییییییییی دوووووووووووووووود

اگر بخواهم نظر بدهم باید بگویم بابا خیلی حرفه ای باحال جزاب کوف یا هر چیزی دیگر هستی
خیلی باحال بود خوشم می آید از این بچه های باحال و فانتزی
اما جون خودم بچه هایی که می گفتید موج نور به هیچ دردی نمی خورد همین برای ما بس که این انجمن بتواند ما را با دیگر افراد آشنا کند کاری که به جان خودم هیچ انجمنی دیگر انجام نداده است
مجتبی اگر بار دیگر این خارجی ها را دیدی از طرف من ازشان بپرس وضعیت نابینایان در اآن کشور چطور است فکر کنم باحال می شود.
من همیشه از خواهرم می خواهم وقتی با خارجیها روبور می شود این را ازشان بپرسد
اما یک چیزی بگویم همه جزابیتها کار یک طرف و آخر کار که فکر کردی حنوض خارجیها آنجا هستند و خدا حافظی کردی به قولی کلاس گذاشتی و دیدی کسی نیست خیلی زایع شدی نه؟ خوشم می آید هیچ جا را حذف نمی کنی. حالا حذف نمی کنی حد اقل دست شویی رفتن مهندس را حذف می کردی بابا
اما از شوخی گذشته خیلی باحال بود مرسی می بوسمت. ای کاش من هم روزی به حرفه گری تو بشوم توی زبان توی کامپیوتر و مهمتر از همه توی کارم.
راستی این دفعه سقوط کردم هجدهم شدم چقدر بد

اولا کوف و فانتزی که خودتی ولی مطمئن باش وضع نابیناهای غیر ایرانی حتی نابیناهای افغانی که کشورشون چندین سال درگیر جنگ و آوارگی بوده بهتر از ماست. حتی بهتر از دوق!
در ادامه, من با حذفیات و سانسور کلا مخالفم و همیشه این محافظه کار نبودنم واسم درد سر داشته, یا شغلی از دستم رفته, یا موقعیتی و یا هم کلا وجهه ام خراب شده و این چیزا. قرص هم خوردم, سعی هم کردم ولی با وجودی که میدونم کارم ضرر داره بازم آدم نمیشم!
سقوطت هم نشانه اجرای عدالت از نوع گوشکنیه که همیشه همه گوشتا و برنجا و روغنا و سهام عدالتا به تو نرسه!
ایشالا توم یه روز حرفه ای که هستی ولی تر میشی در حد لالیگا ی کم اون ور تر!
مِقسی که نظر میذاری و هستی!

اوه‏!‏
چندم شدم‏!‏
مجتبا‏! چی بنویسم‏!‏
عالی عالی عالی.
هرچی بگم کم گفتم.
ای ول و دستت درد نکنه که انقدر زحمت میکشی.
من گوش دادم و بعد از آزمون علوم اجتماعی فردا حتما دقیقتر گوش میدم و واژه هایی که از توش بلد نیستم رو از دیکشنری در میارم.
ممنون از آموزش غیر مستقیم و خوبت.
موفق باشی.

دیدگاهتان را بنویسید