خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

چند خط در میان غزل

میخوام بگم:

دیشب که اومدی,

حس شیرین مزه ای بهم دادی.

میخوام بگم:

دیشب که بغلم کردی,

فهمیدم عسل های توی شیرعسل

تو بودی.

میخوام بگم:

دیشب که شروع کردی به دوست داشتنم,

به قشر شما

بیشتر ایمان آوردم.

میخوام بگم:

دیشب که دستاتو دیدم,

زبریشون

احساسمو خراشید.

میخوام بگم:

کرم میخوای,

ولی

جرات نمیکنم.

میخوام بگم:

بگی بستنی دوس داری,

اما

خودت زودتر گفتیش.

میخوام بگم:

عطرت پخش باشه توی زندگیم,

ولی عطرت

از همه چیز عبور میکنه.

میخوام بگم:

غزل,

اما تو خودت

غزلی.

میخوام بگم:

عسل,

ولی تو خودت

عسلی.

میخوام همیشه

باشم پیشت,

اما حیف

که این دانشگاه.

میخوام بگم:

کاش همیشه

همین باشی,

باز میبینم

بی فایدهست.

میخوام بگم:

دم غنیمتی بودن

خوبه,

و تا انتهای بودنت

مغتنم بشمارمت.

میخوام بگم:

باز با من

باز باش,

ولی میدونم

میترسی از یکی.

میخوام بگم:

چه قدر سبک حالی,

اما

سبک بال هم هستی.

میخوام بگم:

از پر کشیدنت اذیتم,

ولی

خودمم بهش معتادم.

پس در آخر میگم:

احساس انگبینیم

البته خالی از شیر,

نذر چشمهای غزلیت.

۲۲ دیدگاه دربارهٔ «چند خط در میان غزل»

میخوام بگم:
نترس. روت بشه.
میخوام بگم:
نمیشه همیشه همه اتفاقهای روزمره را به صورت عادی نوشت.
میخوام بگم:
باید بعضی از رویداد ها را پیچوند توی یک لایه از ادبیات و کمی نازک خیالی و بعد تحویل مشتری داد.

میخوام بگم مجتبی تو خیلی عجوبه هستی بابا ول کن چیرو میخوای بگی تا حالا گفتی چی شده مثلا برو بشین درستو بخون فردا پس فردا امتحانا شروع میشه رفوزه میشی بد بخت میشی میری پی کارتا! میخوام بگم درد دل ما هیچ وقت خوب نمیشه میخوام بگم کلا دمت گرم

باز خوبه حواسم بود ماست مالیش کردم.
آخه دست نوشته که آدم با کلی ذوق مینویسه هم شوخی داره؟
چی کارت کنم که چشمکی و همین چشمک بودنت علاقهم را به خودت و به بودنت اینجا زیاد کرده.
در مورد حذفش چاره نبود و شرمنده ولی باید بدونی که خوب منم حسسسسسساس!

دیدگاهتان را بنویسید