خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

کمی از خودم بگویم برایتان

درود بر همه اهل محله
مفتخرم از اینکه در این محله با حال مرا نیز مسکنی هست. چند وقتی بود که مترصد زمانی بودم تا بتوانم با همه اهالی کمی گپ بزنم و از خودم بگویم و بگویم که چه بسیار چیزها هست که می خواهم ازتان فرا بگیرم و اگر هم قادر و لایق بودم بتوانم چیزی یاد بدهم.
خوب! اول خودم! علی عبدالرحمانی, 35 ساله, اصالتاً کرمانی و ساکن تهران هستم. هفت سال هست که با نسرین خانم ازدواج کرده ام و زندگی مشترک را کنار هم ساخته ایم. من چهار ماهه بودم که پدر و مادرم متوجه توجه بیش از حد من به نور و معذب بودنم در تاریکی شدند و در سه سالگی در انگلستان معلوم شد که RP دارم. احتمال زیاد همگی می دانید که این یک بیماری شبکیه است که به مرور زمان بینایی را به لحاظ تشخیصی کاهش می دهد. اکنون در این سن دیگر به لحاظ قانونی نابینا محصوب می شوم. سه سال بیشتر است که به نرم افزارهایی چون jaws و nvda روی آورده ام و خیلی خوشحالم که یاد گرفته ام با آنها کار کنم. من در کرمان دیپلم ریاضی گرفتم و در کنکور سراسری سال 75 با رتبه 35 منطقه 2 وارد دانشگاه تهران شدم و مهندسی نرم افزار خواندم. در سال 82 نیز در همان دانشگاه برای فوق لیسانس پذیرفته شدم و از سال 85 پس از فراغت از تحصیل مشغول کار تخصصی در رشته خودم هستم. پیش از این که هنوز می توانستم به بیناییم تکیه کنم از سال 79 با نرم افزار zoomtext که برای شرکت AiSquared بود به عنوان یک Magnifier/Screen Reader کار می کردم که از سال 88 استفاده از آن را کنار گذاشتم. زبان انگلیسی خوب می دانم و از حدود ده سالگی در کنار درس و مدرسه زبان انگلیسی را نزد استادان خوب کرمانی و بعد هم در شعبه کانون زبان کرمان آرام آرام فراگرفتم. شعر و موسیقی از علایق اصلی من هستند و به ویژه به فردوسی, سعدی, حافظ و فریدون مشیری بسیار علاقمندم. موسیقی هم که عشق است هر چه باشد از هر نوعی که فاخر باشد, از سنتی ایرانی گرفته تا کلاسیک و صداهای اعجاب انگیز جهان مانند بوچلی, سلن دیون, لارا فابین و غیره. سه سال پیش تصمیم گرفتم که خوب شنا کردن را بیاموزم هنوز جز کرال سینه که آن را خوب شنا می کنم انواع دیگر را درست فرانگرفته ام. شنا برای من خیلی مفرح است چون فقط کافی است که با یکی پایم به آب برسد و باقیش فقط من هستم و آب و طنابی که در عرض استخر کشیده اند و من به کمکش خودم را ساف نگاه می دارم و مستقل از دیدن و بقیه می توانم ورزش کنم. کوه رفتن را هم خیلی دوست دارم. صلابتش و غرور و پایداریش مرا به وجد می آورد. بالا رفتنش و حس امید به رسیدنش مرا سرشار می سازد. سال 79 بود که بسیار مرتب تقریبا هر هفته ایستگاه پنج توچال را می زدیم و صفا می کردیم ولی اخیراً کمتر شده است و باز برآنم که پایمردی کنم و نگذارم لذتش از دست برود. دیگر جانم چه برایتان بگوید؟ آهان! اینکه توانستم شما را در اینجا بیابم خیلی برایم امیدبخش بود. خیلی از پیغامهایی که می رسد را می خوانم و لذت می برم. البته آرزوها و آرمانهایی هم در سر دارم که به موقع با شما در میان خواهم گذاشت و به کمک خرد جمعی و توانایی بالقوه و بالفعل همه شما که تجربه تان خیلی از من بیشتر است سعی می کنیم تا رویکردی نوین به خودمان و ارتباطمان با جامعه به دست بیاوریم. من تازه کارم و خیلی چیزها هست که باید بیاموزم. دلم می خواهد از شما خوبان کمک بگیرم و مسیر درست را طی کنم که مفید وقت صرف کنم. به همین خاطر ایمیل و راههای تماسم را نیز برایتان خواهم گذاشت تا در حوزه های زیر هر کس که تمایل دارد مرا راهننمایی نماید. البته در نظرات همین پیغام هم می شود کلیاتی را گرفت. هر جور که صلاح دوستان بود و حال می کردند.
aabdolrahmani@gmail.com
1. در شرایط فعلی چه مهارتهایی را برای استقلال بیشتر باید فرابگیرم؟
2. چه منابعی برای دستیابی به کتابهای صوتی وجود دارند که من بتوانم کتاب خواندن را از سر بگیرم.؟ به خصوص به روانشناسی علاقمندم و به صورت تفننی دوست دارم مسیر مناسبی را در این راه طی کنم و دانش کسب کنم. ملتفت شده ام که در محله اساتیدی هستند که روانشناسی می دانند..
3. من در حال حاضر از گوشی نوکیا n82 و talks همراه با جاوز و nvda روی کامپیوترهایم استفاده می کنم. قطعا در روزمره زندگی چه در منزل و چه در شرایط خارج از ان شما دوستان گرانمایه ابزارهای دیگر و یا نرم افزارهای مفید دیگر استفاده می کنید که من نمی دانم. برای رسیدن به تسهیل حداکثری در روزمره زندگی چه چیزهایی هست که با آنها باید دوست شوم و یاد بگیرم؟
4. عصا زدن را چگونه باید با توجه به شرایط فعلیم یاد بگیرم؟ توصیه می کنید که فرا بگیرم؟ با توجه به عدم استاندارد بودن معابرمان چه میزان می توان مستقل راه پیمود؟
5. در دنیای دیجیتال امروز آیا لازم است که بریل بیاموزم؟ اگر بله, چه پیشنهاد می کنید؟ اگر نه چرا؟

دوستتان دارم به خاطر همه مرامتان و محله تان و بودنتان و حس دل گرمیتان

هر چی که فکر می کنید شاید من بتونم توش کمکی بکنم به من بگویید.
خوش و خرم, دل شاد, تن درست, جان رها از غم و مأوی آباد!
علی

۱۴ دیدگاه دربارهٔ «کمی از خودم بگویم برایتان»

سلام عزیزم.زندگی نامه من هم خیلی شبیه شماست من هم دیپلم ریاضی گرفته ام بعد هم در دانشگاه امیرکبیر برق خواندم اما نه زیاد.در ۲۰سالگی هم نابینا شدم.نابینایی بعد از بینا بودن بسیار سخت است.برای فخر فروشی این را نگفتم بلکه گفتم بدانی واقعا درکت می کنم.اما همانگونه که می بینی زندگی جریان دارد و گزیری از روبرو شدن با آن نیست.ببخش سرت را درد آوردم.تا بعد خدا نگهدار.

سلام دوست عزیز. خیلی خوشحالم که شما هم تو این جمع هستید. من واقعا به وجود شما با این روحیات و فعالیتهایی که انجام داده و میدهید مفتخرم. من خودم مادرزاد نابینا هستم ولی با تمام وجود درک میکنم که چقدر سخته بعدا بیناییت را از دست بدهی. به هر حال با وجود روحیه ی بالای شما مشکلات کمتر به چشم میخورند. من خیلی راجع به نرم افزارهای مختلف اطلاعات کافی ندارم. با مبایل و کامپیوتر هم در حد نیاز خودم رابطه برقرار میکنم و بیشتر از حد نیاز هم بلد نیستم. ولی راجع به یادگرفتن عصا زدن، با وجود گذرگاههای اکثرا غیر استاندارد من توصیه میکنم شما هم با عصای سفید ارتباط برقرار کرده و کم کم با عصا زدن آشنا بشید. کتابهای صوطی هم الآن خدا رو شکر در دسترس دوستان همنوع خودم زیاد هست. از راههایی که میتونید شما به اینگونه کتابها دسترسی پیدا کنید کتابخانه های رودکی و حسینیه ی ارشاد هستند. به صورت مجازی هم شما میتوانید از سایت http://www.audiolib.ir دیدن کنید و کتاب صوتیی دانلود کنید. من نمیدونم اون دسته از دوستانی که شما با آنها در ارتباط هستید کتابخانه ی خانگی دارند یا نه. چون خیلی از بچه ها واسه خودشون هارد تهیه کردند و کتابهای صوتی مورد علاقه شون رو خودشون تو هاردشون ریختند و استفاده میکنند. یکی از راههای دسترسی به کتابهای صوتی اینه که چنانچه شما هم هارد دارید یا سیستمتون به هارد با ظرفیت بالایی برخورداره؛ میتونید از اونها بخواهید واستون این اطلاعات رو بریزند. راجع به سؤالهای دیگر شما فکر میکنم دوستان دیگه که خیلی از من باتجربه تر هستند راهنمایی کنند بهتر باشه. من تا جایی که میدونستم گفتم. امیدوارم مفید باشه. راجع به کتاب اگه به مشکلی برخوردید من و دوستانم در خدمتیم. شاد و تندرست باشید.

سلام بیمقدمه برم سر اصل مطلب.
نکته ای که من در اینجا میتونم خدمت شما عرض کنم اینه که بریل رو حتما یاد بگیرید. این رو من به اون دسته از دوستانم که نیمه بینا هستند و با کلّی فشار وارد کردن به چشمهاشون میتونن کتاب بخونن هم میگم. شاید خیلی سخت باشه. یا شاید ابتدا به نظرتون برسه که منابعی که به صورت بریل در اختیار ما قرار میگیرند خیلی پر حجم هستند. ولی وقتی برق قطع بشه و همه هاج و واج بمونن و ندونن کدوم ور برن که به در و دیوار نخورن، خیلی کیف میده که ما شاهنامه و حافظ و در کل همه ی کتابهایی رو که بریل هستند به راحتی بخونیم. شاهنامه و حافظ رو برای این گفتم که هم شما بهشون علاقه دارید و هم خودم که دانشجوی زبان و ادبیات فارسی هستم این دو مورد رو خیلی تجربه کردم. همیشه فکر میکنم که اگه یه روزی خدا بخواد و بیناییم رو به دست بیارم مهارت بریل خوندن و بریل نوشتن رو باید حفظ کنم.
ببخشید اگه زیاد حرف زدم.

سلام
مدتی نبودم اما حالا اومدمبه جمع ما خوش آمدی به نظر من باید بریلو یاد بگیری به این دلیل که ممکنه همین بینایی
کمی هم که داری از دست بدی یکی از همکلاسیهای من زمانی بینایی زیادی داشت اما حالا جولوی پاشو به زور میبینه
از عسا هم سعی کن استفاده کنی چرا که بعضی از مردم با اینکه عسا رو تو دست ما میبینند باز هم میپرسند کوری? از این دلیل هم که بگثریم برای تشخیص موانع کمک میکنه

با عرض سلام خدمت شما استاد ارجمند. جناب استاد شما میتوانید برای دانلود کتب صوتی میتوانید به منابع زیر مراجعه فرمایید: ۱: سایت کتابخانه ی صوتی طنین ایرانی “irtanin.com” 2 وبلاگ مربوط به کتابهای صوتی “audiolib.ir” 3 کتابخانه ی آقای تهرانی در آلمان “kub-iranian-library.dyndns.org”. البته در باره ی مورد آخر ذکر این نکته لازم است که این سایت فیلتر میباشد و برای دسترسی به کتابهای این گنجینه ی گرانبها باید فایل lnk مربوط به آن را در اختیار داشته باشید که به زودی در سایت قرار خواهد گرفت. لازم به ذکر است که منابع بیشتری برای دانلود کتابهای صوتی وجود دارد و این تنها منابعی بود که من از آنها اطلاع داشتم. در مورد نرم افزارهای کامپیوتر و موبایل باید متذکر شوم که این نرم افزارها بسیارند و باید در فرصتی مناسب نام مهمترین و کاربردیترین آنها ذکر شود. تا درودی دیگر بدرود.

سلام علی آقا خیلی خیلی خوش اومدید من به شخصه منتظر مطالب شما هستم، در مورد سؤالات تون چون تخصص کافی ندارم اونها رو می سپارم به دستان پر توان و تخصص دوستان که اطمینان بخش هم هست فقط عصا رو تو اولویت قرار بدید بعدش هم خیلی خیلی خوشحال شدم که دیدم شما این قدر توانا هستید و پشتکار تون ستودنی هست، براتون موفقیت های هر چه بیشتر و درخشان تر آرزو می کنم و البته برای بقیه دوستان هم.
شاد شاد باشید تا همیشه.

خوب به به چقدر عالیه که این همه جواب اومد.
حالا دو پرسش مطرح میشود.
تهرونیاش بهم بگن عصا زدن را باید کجا یاد بگیرم. عصای خوب دارم یکی از دوستانم از کانادا برام امسال آورده و حالا بگید چکار کنم
دوم اینکه خوب اون هارد باحالاتون رو رو کنید ببینم کی آرشیو توپ داره که ما را در کتابخونی یاری کنه. چه تهرونی چه ایرونی فرق نداره تهش اینه که پست می کنم هاردم رو واسش.
در بست ارادتمند از سر تا ته محله

سلام به همگی و یک سلام اختصاصی بلند به علی عزیز که تازه رسیده.
دوست من این چیزی که الان هستید عالیه. من هم بیماری چشمم شبیه شماست و شما درست در جایگاهی ایستادید که من دلم می خواست می شد باشم. کامپیوتر و نرم افزار و رشته مربوط بهش یکی از بزرگترین آرزو های من بود و هست ولی در زمانی که نوبت من بود به علت محرز بودن معلولیتم امکان ورود به این رشته برای من وجود نداشت و در نتیجه نشد که بشه. حالا هم دیگه نه امکانش هست و نه همتش. ولی واقعیت اینه که من و شما ببینیم یا نبینیم زندگی جریان داره و خیلی هم قشنگه. حقیقت بزرگ و زیبایی که شما بهش رسیدید و لمسش کردید و حسش می کنید و این خیلی با ارزشه.
اگر نظر منو بخواید حتی اگر در تمام عمر یک بار هم به بریل خوانی نیاز پیدا نکنید باز هم می ارزه که یادش بگیرید چون محاله به کار نیاد. و عصا. این یکی از اصلیترین مواردی هست که باید هر نابینا در هر شرایط بهش مسلط باشه. من خودم وقتی چشم هام کاملا تاریک شد با خودم گفتم دوتا انتخاب بیشتر ندارم. یا عصا دست بگیرم یا هر بار که پا از در می ذارم بیرون دستم توی یک دستی باشه که اگر وقت داشت و برای رضای خدا یا هرچی خودش حس می کنه منو ببره هرجا می خوام برم. شماها که غریبه نیستید پس بذار اعتراف کنم که از هیچکدوم این دوتا خوشم نیومد ولی دیدم از دومی بیشتر بدم میاد پس عصا گرفتم دستم. البته هنوز تمرین لازم دارم ولی به نظر اون هایی که تماشاگر تلاش هام هستن بدک پیش نمیرم.
کتاب. عاشقشم. یکی از اون هایی که کتابخونه خصوصی واسه خودش درست می کنه خودمم ولی من فقط داستان و رمان جمع می کنم و تقریبا در موضوعات دیگه کتاب ندارم. خوب جایی اومدید دوست من. بچه های اینجا هرکدومشون تنهایی یک گلستان هستن. مطمئنم که اینجا با اهل این محله به شما بد نمی گذره. از اینجا جاهای دیگهرو هم می شناسید و خلاصه کلی خبرها اینجا هست که خوشتون میاد. یک چیز دیگه من خیلی چسب منبرم. اگر منبر برم مثل الان دیگه راهپله یادم میره و پایین بیا نیستم مگر به ضرب آب سرد و چماق. حالا هم تا اهل محل با هر جفتش نیومدن سراغم از بالای این منبر می پرم پایین و با اجازهتون در میرم. خوشحالم که دوست ما هستید دوست عزیز.
تا بعد.

سلام.
اگه عجله نداری میتونی تا پاییز صبر کنی تا مدرسه ها باز بشن.
تهران فلکهی اول صادقیه مدرسه ای به نام شهید محبی وجود داره که اونجا یک جوانمرد به نام آقای جدیدی میتونه به خوبی این کارو برات انجام بده.
فقط باید وقتتو باهاش هماهنگ کنی.
در مورد هارد هم از همون مرکز میتونی اقدام کنی منتها زودتر تحویل میگیری.‏ اونجا یه آرشیو دو ترابایتی مشت هست که اگه آدرس ایمیلتو اینجا بدی شماره موبایلشو برات میفرستم.
فقط فک نمیکنم این کارو مجانی انجام بدن.‏ ولی برای هارد و آرشیو نیازی به صبر تا مهر نیست.

دیدگاهتان را بنویسید