خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

امان از دسته وام ازدواج

سلام دوستان،، کدامتان ازدواج کردید و وام ازدواج گرفتید؟ کدامتان می خواهید ازدواج کنید و به وام ازدواج فکر می کنید؟
من پارسال وام ازدواج گرفتم آن هم چه وامی! به هزاران نفر التماث کردم تا بیان و برایم زامن بشن! اّما همه می گفتند باشه و وقتی می رفتیم سراغشان می گفتند برو تا میام!
وقتی به بانک می رفتم و مشخصات زامن رو می دادم می گفت این نمیشه این برای خیلیها شده.
اعتبارش تمام شده، مثل این که بگن اعتبار عابر بانک تمام شده، خلاصه این کار چند بار اّتفاق افتاد.
تا این که یک روز معاون بانک گفت من دیگه خسته شدم. نمیشه که بهت دروغ بگم، آقا جان راستش، بین خودمان بماند، هر کس که مشخّصاتش رو بهت می ده بعدش با بانک تماس می گیره و میگه اگه فلانی آمد بگید که من برای خیلی ها زامن شدم و دیگه اعتبارم تمام شده،.
بر گشتم به معاون بانک گفتم که خوب مرد حسابی تو چرا این کار را می کنی؟
خندید و گفت اگه باهاشون هم کاری نکنم مشتری رو از دست می دهیم، خلاصه با هزار و پنج بد بختی وام رو گرفتم اما اگه یک کاسه ی گدایی دستم می گرفتم بیشتر از یک وام پول دستم را می گرفت، منزورم اینه که یعنی به خیلی ها رو انداختم و جواب رد دادن حال وام را گرفتم و ماهی باید 192200 تومان قستش رو بدم. پس فردا هم که وقت قست هستش و نمیدانم چه کار کنم. گفتم که بدونی وام گرفتن خیلی خوش آیند هم نیست.
کمک کمک این وام وا مونده می خواهد مثل سیب زمینی پخته لحم کنه خواهش می کنم بلندم کنید تا با اون چرخهاش نیامده سراغم.

۳۵ دیدگاه دربارهٔ «امان از دسته وام ازدواج»

سلام مرتضی جان خوشحالم که به جمع بچه محله ای ها اومدی
من هم اهل همدان هستم و مسئول کتابخانه نابینایان شهر همدان
خوشحال میشم اگر با شما ارتباط بگیرم تا باهم تبادل اطلاعات داشته باشیم
راههای تماس
۰۸۱۱۲۶۴۶۷۴۷
شماره کتابخانه نابینایان
اگر موفق به تماس نشدی یه شماره تو همینجا بده تا خودم باهات تماس بگیرم

سلام .باز دوباره مسعود اول شد .بیاین این مسعود رو ترور کنیم تا دیگه اول نشه 🙂
مرتضی بیوگرافیت از پستت بیشتر بود 🙂 ولی واقا با مسعود موافقم تو این مملکت هیچی سره جای خودش نیست .امیدوارم که مشکلت حل بشه و سیبزمینی نپخته باشی که مشکلات نتونه لهت کنه .
موفق باشی دوست عزیز .
جواب معادله ۷

بچه ها من هم در تعید نظر مرتضی یک کامنت در پست قبلیش گذاشتم برید بخوانید ببینید راست می گه
راستی حالا متولد چه سالی هستی
برای وام نگران نباش شماره حساب بده برات ماه به ماه واریز می کنم دوست عزیز
من که دارم هر ماه صد دویست هزار تومان به مجتبی می دهم این هم رویش
راستی یک دختر برای من پیدا کن
ثبت نام را این طوری می نویسند نه سپت نام

سلام من هم اومدم مهم نیست که چندم شدم مهم اینه که هستم آقا هستم خانم هستم بد جور هستم هستم هستم هستم همش شد هستم عیبی نداره که هستم نه<?مرتضی خوب شد کامنت مفصلی بود راستی کاسبیت رو خیلی جالب توضیح دادی راستی چه قدر سرمایه می خواهد اینکار دمت گرم مجتبی دم شما هم گرم که کار ما رو راحت کردی که جواب کامنت ها می آد ایمیل مون خیلی عالیه با سپاس

میگم کاش ی وام تحت عنوان وام مجردی میدادن.همه مدل وامی اومد الا این.مگه مجردا خرج ندارن؟بابا ما ک محتاج تریم.ازدواج کرده ها انقد بخاطر اشتباهی ک کردن تو سرو کله هم میزنن ک بدبختیای دیگ یادشون میره.ما چی ک بخاطر مجردی مییخایم خرسند باشیم باید ب کلی چیزای دیگ فکر کنیم.
آقای معصومی میگن خانوما سنشونو نمیگن شما ک بدتری برادر من.بلخره چند سالت شد؟روایتیه تاریخ تولدت؟

من با ترور مسعود صد در هزار که کمه هزار درصد موافقم!
در ضمن پولهایی که چشمک به من میده را تکذیب میکنم و باهاشون مدرسه و بیمارستان میسازم.
به علاوه باید بگم که سجاد جان ارسال کامنت دونی به ایمیلت قابلی نداشت. ناراحت هم نباش من خودم همیشه ی جورایی آخر یا نزدیک به آخر میشم.
نسیم خان اگه وام جدایی گیر آوردی به منم بگو یک وقت خدایی ناکرده خواستم ازدواج کنم باید به آیندهش هم فکر کنم خوب!
الهام, وام مجردی را پایتم بد جور!
دیگه کی مونده باقی هم یادم رفت شرمنده.
آهان جواب معادله شانزده.

سلام.
کیا میخواستن منو ترور کنن؟
بهتره از این حرفا نزنین چون من خیییلللییی آدم خفنناکیم.
یه هو میام بالا سرتونا‏!‏
بترسید.
بترسید.
بترسید.
تإکید میکنم.
بترسید.
بابا یه کم بترسید آدم ضایه نشه دیگه.‏ عجبا‏!‏
یووووووووووووووهاهاهاهاهاهاها
ترسیدید؟ خوشم اومد.

درود
مرتضی جان خوش آمدی متن واقعی نوشتی در دنیای واقعی چیزی جز این نیست و نمی باشد .روی همه مشکلاتی که شما نوشتی در خصوص وام گرفتن همه حقیقت است و صحیح و مردم عادی واقعا در گمراهی وام مانده اند .یکی را وام می دهند چند نفر ضامن می گیرند دیگری را وام میدهند یک ضامن بعد یک مانع جدید ایجاد شده که استعلام می گیرند بعد اگر قسط معوق داشته باسید یا باشند باز هم رد صلاحیت می شوند !همه اینها در واقع بی قانونی است در لباس قانون .! یک تجربه من روز ۲۹ به حسابم وام ریخته شد دو میلیون ! اما این وام باید قانونا تا اسفند سال قبل بین دارندگان شرایط اعطا می شد اما من در خرداد گرفتم با این توضیح که آذر به من گفتند تمام شد ولی من گرفتمش بدون درد سر و با کمی نه و .. که نتوانستند رئیس اداره و همچنین بانک مقاومت کنند و بدون ارائه برخی مستندات قانونی به اصطلاح خودشان .مردم را سر می دوانند .تازه باید اطلاعات وتخصص داشته باشی والا که با تحلیل کردن هرگز نمی شود .یک چیز دیگر برخی موارد هم راست می گویند در سال ۸۵ من هفت میلیون وام داشتم ولی با تعجب بیست و چهار میلیون هم ضامن بودم و هر جور که حساب می کردم اگر تمام حقوقم را می گرفتند باز هم ده سال بیشتر باید بدون حقوق زندگی می کردم تا دیگران کیف کنند دیگه ! بعد هم شما خودت اعتراف کردی که نداری قسط بدهی ولی نگران نباش اگر بد حسابی کنی و قسط معوق داشته باشی و کمی بنگاهی که هستی خیلی راحت می تونی با کمی جریمه تاخیر داشتن وام جدیدی بگیری هاهاها .ولی فریب این حرف را نخور و اگر توانستی دیگه وام نگیر من که معتاد شدم تازه داشت خیالم راحت می شد ولی شش میلیون اقساطش از ماه دیگه شروع می شه سی ام هر ماه هاها .وام خوب نیست ولی مثل زن است می گویند با عذر خواهی از خوانندگان این محله و خانم های ارجمند که زن بلا است و خدا هیچ خانه ای را بی بلا نگذارد !؟ و در دولت جدید هم سرمایه بانک ها از مسکن به تولید انتقال می یابد و آنطور که شما خوش بخت شدید بدانید که به همان دلایلی که بهزیستی به مرتضی گفت و توسط او تنبیه هم شدند هیچ تولیدی را نابینا نمی تواند انجام دهد و بدا به حال ما حال می توانستیم مسکن دار شویم اما مشغول به کار شدن هرگز برادران من .من هم خوش بین هستم اما شهامت مرتضی را هم می ستایم نه به خاطر درگیری به خاطر واقعیت گرائی اش دوستان من هر کی بامش بیش برفش بیشتر چرا توهین علنی می کنید در اموری که اصلا تخصص ندارید .البته این مبحث به مرتضی ربطی ندارد و مرتضی نوشته هایش کاملا منطقی است روی سخن من آن دسته از دوستانی هستند که خیلی ادعایشان می شود بعد دارای علم هستند یکهوئی بهم می ریزند و توهین می کنند دوست من در اموری که به شما اختصاص ندارد توهین نکن مگر شما قبولش نداشتید بعد با صحبت کردن یک احمدی نژاد نان شما که آجر نمی شود .مگر من توان خبرنگار شدن را دارم اگر داشتم که خبرنگار می شدم و هر کاری هم تخصص خودش را دارد در جلسه کنفرانس خبری شرط حضور بود و طرح مسائل سیاسی و اقتصادی و اجتماعی نه حضور یک قشر یا طبقه راستش بهترین سئوال را کسانی که دیده اند سئوال نابینا دانسته اند و ای کاش شما از حضور نابینا در این جلسه با حمایت های اولیه اتان استفاده مثبت می کردید و بعد سوق میدادید به هدف های خاص اگر سئوال می کرد که ابزار نابینایان چه شد و می شود مردم چیزی نمی دانستند همان طور که از روزنامه ایران سپید فقط ایران وخبرگزاری رسمی را فهمیده بودند و من هم فقط با تاکید بر ایران سپید توان نابینایان را برجسته کردم دوستان من ای کاش عقده هایمان مانع پیشرفت گروه نابینایان نشود و همه کمک کنیم تا از موقعیت های اندک حضور بهره بگیریم و حضورمان را بیشتر کنیم .
مرتضی جان من به اراده شما واقعا افتخار می کنم در سالهای دور شنیده بودم که در تهران نابینائی دکه داشت و لوازم صوتی و تصویری می فروخت اکنون معامله وخرید وفروش خودرود را هم اضافه می کنم .موفق باشید .
نسیمه آتش این وام هم به دنیا آمد کسانی را می شناسم که به صورت ظاهری طلاق دادند و ۲۵ میلیون گرفتند و بعد هم سرمایه شروع زندگی مجدد شد ههههه مردم از من وش ما زرنگ ترند نسیم .مرتضی جان ببین همه جورش است یکی زنگ می زنه ضامن نشه یکی طلاق می ده کاسب بشه !

سلام قنبر جان ولی آیا:
به نظر خودت واقعا این سوالی که بیگی در کنفرانس از آقای روحانی پرسید, تاریخ مصرفش نگذشته بود؟
به نظر خودت بهتر نبود حضور نابینایان با خنده و مسخره شدن توسط حضار همراه نمیشد؟
به نظر خودت آیا خبرنگاران دغدغه های گروههای مختلف را منعکس نکردند و نماینده ما هم نباید این کار را میکرد؟
به نظر شما آیا نمیشد که ایشان به جای نگرانی از پست خودش که آمده بود میگفت ما را کنار نگذارید نگرانیهای عمیق تری را مطرح میکرد؟
شما نظر خودت واقعا چیست؟
فرض کن اگر شما خبرنگار و نماینده متبوعاتی قشر خودت بودی واقعا در آن جلسه همین چیزی که بیگی گفت را میگفتی و اگر نه, چه چیزی را مطرح میکردی!
اینها را حمل بر تلاش من برای بحثی سازنده بدانید و نه بی احترامی یا کوبیدن.
از حضورت در محله خوشحالم.

درود
اول اینکه من همیشه اینجا هستم و بیدی نیستم که با این بادها بترسم !یا بلغزم
دوم اینکه مجتبی جان من مدیریت شما را قبول دارم ولی برخی امورات را باید خود تجربه کنی فقط امیدوار هستم که تجربه شما و دوستان هزینه زیاد نداشته باشد .
سوم اینکه واقعا اگر همه موافق باشند و کسی نقد نکند و انتقادی نداشته باشد مثل مجلس و دولت و قوه محترمی می شود که نتیجه اش حضور هفتاد و سه درصدی ملت بود وهست که در لحظات نهائی وارد شدند من همیشه از افراد خاموش می ترسم و افرادی که متملق و چاپلوس هستند .چون خبرنگار نیستم نمی دانم راه ورود به جلسه کنفرانس چه بوده و چه افرادی باید کنترل میکردند راستش در ورود به اماکن اینچنینی سخت می گیرند و اصلا کاری با این مسئله ندارم که چه گفته و چی باید می گفته اصلا من نباید وارد این بحث بشم که روزنامه سر دبیر داره و دیگر مسائل اما برای من جالب است که هر چند سئوال آن مورد قبول نابینایان نبود ولی اولین باری بود که حضور ما نمود داشت نمود این را برجسته می کنم حالا به هر طریق و قیمت شاید مسخره کردن اما مگر خبرنگاران دیگر نماینده قشر خودشان هستند که ما این نامش چی بود نه بیگی بود را به عنوان نماینده خودمان بدانیم نه اشتباه است این طرز تفکر بیائیم به جای اینکه دوستان عالم ما توهین کنند با استفاده از تست های خودشان رهنمون کنند .مجتبی جان قصد ونظر من نیز همانند و بسان نظر شما است یعنی بیائیم بحث کنیم تا قدر و خمنزلت خود و قشر نابینا را بیفزائیم نه توهین کنیم .اولین روزی که من سر کار رفتم در مقطعی بود که خیلی کوچک تر بودند اما نکته جالبی بگم که پای من در برخورد با سنگی که حدودا دو سانت بیرون از زمین بود برخورد و تعادل مرا برهم ریخت این را برای این می گویم که به زعم و گمان من اولین حضور بوده و باید از حضور بهره ببریم نه سرکوب کنیم شما قطعا در بروز بودید هنوز از خاطرمان نرفته فرصت و همه مسائل را یاد آوری کنید برای خودتان شما خیلی چیزها را باید میگفتید اما برخی طور دیگر شد .من دوست دارم که در کمال احترام و ادب و با گفتن اینکه به نظر من درست این بود که بگوئید ارائه طریق می کردیم تا فرصت های بعدی امان نسوزد نه اینکه بوق و کرنا کنیم که دور از جان احمق بود وتکرارش کنیم .مجتبی جان من که در ورود به کار وامری مشکل دارم و تنش آفرین هستم نباید همه مسائل را کنار بزنم و فکر خودم را قالب کنم نه من و نه شما و نه عالمان برجسته این محله در جلسه غائب بودیم شاید اگر می شدیم فرصت به ما نمی دادند پس فرصت اندک را غنیمت بشماریم و با صدائی رسا حضور را برجسته و حرف هایمان را با روابط که داریم به گوش رئیس دستگاه برسانیم نه اینکه مقابله کنیم با روزنامه البته کهباید درخواست کنیم تا مباحث ما را در صفحه ای از روزنامه منعکس کنند و راه امید یا هر امری که با شعار روحانی همسان است بگذارند و منطقی به پیش رویم تا دولت احمدی دولت احمدی باشیم با دولت روحانی روحانی باشیم هم روزنامه و هم خودمان همه چشم امید به آینده دارند ما آینده و امیدهای خودمان را سرکوب نکنیم شاید نتوانسته باشم حرفم را درست بیان کنم اما بحث باید در مسیر عقلائی و دور از به هم ریختگی و تائید بی ادله حرف های من یا شما یا فرد دوستداشتنی امان باشد ضمنا توهین را با توهین پاسخ می دهند و جنجال به دنبال دارد .همه ما فهیم و دانا هستیم بیائیم دوستی ها را برجسته و در مسیر دولت امید و جوانان گام برداریم .بدرود و پاینده باشید .
مرتضی جان از شما عذر می خواهم در این پست این مطالب را نوشتم .فقط بنگاهی حساب نکن هوووووم .

دیدگاهتان را بنویسید