جلسه خواستگاری
جلسه خواستگاری بعد از نیم ساعت سکوت(قابل توجه خیلیها)مادر داماد : ببخشین ، کبریت دارین؟خانواده عروس : کبریت ؟! کبریت برای چی!؟…مادر داماد : والا پسرم می خواست سیگار بکشهخانواده عروس : پس داماد سیگاریه….!؟..مادر داماد : سیگاری که نه.. والا مشروب خورده ، بعد از مشروب سیگار می چسبهخانواده عروس : پس الکلی هم هست..!؟مادر داماد : الکلی که نه… والا قمار بازی کرده و باخته ! ما هم مشروب دادیم بهش که یادش برهخانواده عروس : پس قمارم بازی می کنه…!؟…مادر داماد : آره… دوستاش توی زندان بهش یاد دادنخانواده عروس : پس زندانم بوده…!؟…مادر داماد : زندان که نه… والا معتاد بوده ، گرفتنش یه کمی بازداشتش کردنخانواده عروس : پس معتادم بوده…!؟…مادر داماد : آره… معتاد بود ، بعد زنش لوش دادخانواده عروس : زنش !!!؟؟؟! نتیجه اخلاقی : همیشه موقع خواستگاری رفتن کبریت همراهتون داشته باشین
۱۹ دیدگاه دربارهٔ «جلسه خواستگاری»
lol خیلی خیلی خیلی بامزه و خنده دار بود 🙂 انگار دسته گل هاش تمومی نداشتن 🙂
بالاخره پسرا باید کبریت داشته باشن یا خانواده دختر ما نگرفتیم چی شد. به هر حال من فندک دارم مزه هم با خودم میبرم شاید لازم شد. هاهاهاهاها.
کاش آدم کبریت نداشته باشه و همون جا معلوم بشه چیکارس! نه؟
آره واقعا، کاش هر خواسگاری ای یه کبریت توش باشه تا اگه داماد خورده شیشه داره همون اول دستش رو شه تا اینکه یک هفته بعد عروس بفهمه چه بلایی اومده سرش….
شما درست می فرمایید! کاش همه جور خلافی کبریت می خواست. واضحتر نظر بدم؟
سلام. تا یادم نرفته یدونه hmm بگم بعدش از کجا معلوم شایاد پدر دختره پولدار بوده پسر میخواسته با کبریت کار پدر رو یکسره بکنه هاههاهاها
به به به خخخ دا خدا من هیچی ههی چی مشکل اخلاقی سسس سیاسی اجج تماعی ننندارم
ممنو به قولللامی قبول می کنید
سلام چشمک با حال گفتی خوشم آمد
سلام! بسیار پست جالب و خنده داری بود تشکر! بابا این استاد ما راست میگه! دو روزه پاکه پاکه هاها! آق جواد منم میام!
سلام,خیلی با مزه بود,فقط این رو هم در نظر بگیرین که هیچ مادری مثل اون مادر نیست و حتا اگر داماد کبریت هم نداشته باشه و مادرش بخاد بره بگیره,هیچ وقت پسرشو لو نمیده,
سلام.
واقعا دمتون گرررم. خییییلی مشتی بود. کلی خندیدم و حال داد.
ای ول.
سلام سارا جان.حالا تو این طنز نوشته مادر داماد پسرشو لو داده بعضی خانواده ها هستن که پسرشون صد ها مشکل داره ولی خود خانواده ها انکارش میکنن بعد که خانواده عروس فهمیدن این طور توجیه میکنن که میخواستیم براش زن بگیریم تا اخلاقش درست شه!
هه!
سلام چه جالب دوتا سارا توی گوش کن داریم. و همینطور هم دوتا زهره. واقعا ممکنه مردم؟ ممکنه یک نفر تا این حد صادق باشه؟
خییلیییییییییییی بامزه بود 🙂
سلام بچه ها،
مرسی که نظر دادین، آره اغلب مادرا هوای پسرشون رو خیلی دارن مخصوصا توی استان ما مادر ها خیلی پسر دوستن !!!!! طفلک محرومان همیشه تاریخ ما دخترا،،،،، هی هی هی هی
پسر دوستی میراث عرباس ک ما اسیرش شدیم
راسشتی چرا؟همه میگن دختر مال مردمه پسر برات میمونه.خودمونیم خدایی برعکسه
این یه تقلید از یکی از سکانسهای فیلم هندی به نام شعله با بازی آمیتاباچانه که سی چهل سال پیش ساخته شده بود. با این تفاوت که به جای مادر داماد دوستش دامادو لو میداد.
سلام خیلی طنز جالبی بود. دوستان راست میگن. مادر اینجوری واقعا خیلی انگشتشماره. زهره جان، آدمها در این حد صادق فکر نمیکنم باشن ولی ساده چرا ممکنه. و یا یه احتمال دیگه هم میشه داد. پسره مادرشو به اجبار به خواستگاری دختر کشونده باشه و در این شرایط مادر میخواد یه جوری تلافی کنه و آتش خشمش یه دفعه شعله ور میشه.
سلام خیلی عالی بود تشکر