خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

قبول کنید که مشکلات یه نیمه بینا بیشتر از یه نابیناست

سلام
عصبانی بودم گفتم یه پست بزنم درد دل کنم.
خوب اول از همه برم سر وقت مترو
از همون اول ایستگاه که وارد میشی از پله ها میری پایین هر کی یه جور نگاهت میکنه
میری کارت میزنی چندتا چه آدم عادی چه مأمور مترو میاد یه جور دستتو میگیره میکشه که انگار داره یه فلجو راه میبره
میری منتظر قطار میمونی یه جوری نگاهت میکنن
وقتی قطار میرسه طرف میخواد شوتت کنه تو قطار
البته همه اینجوری نیستن
یه عده ای به قول من خر و به قول داییم ابله
حالا شما نمیبینید خیلی راحت گذشت میکنین
ولی یکی مثل من که میبینه واقعا نمیتونه
بریم سر بحثهای دیگه
میخواستم از جوب رد شم یکی بغلم کرد گذاشتم اونور
خندم گرفت
با خودم گفتم این قصدش چی بود؟
میخواست چی کار کنه؟
یعنی چرا منو گذاشت اونور جوب؟
خوب بگذریم چون اونم مثل بقیه بود.
میخوای حریم سلطان ببینی اگه بری نزدیک چشمت درد میگیره
اگرم از دور بخوای ببینی چیزی نمیتونی ببینی
والا با اون دید کم من فکر نکنم بشه از تصویرش چیزی فهمید برا همین مجبورم از بقیه بپرسم.
آهان راستی تو یه سری کتاب و اینترنت راجع بهش خوندم یادم نره بیام اینجا داستانشو تعریف کنم.
آهان یه چیزی که به همه ی ماها چه نابینا چه نیمه بینا برمیگرده
چرا واقعا باید اینجوری باشه؟
رودکی خودمون اونجور که باید ساپورتمون نمیکنه.
بعدشم اسم خودشو گذاشته رودکی
یه چیز بینایی رو بریل نمیکنن.
میگن باید حتما ورد باشه
حالا بهشون بگو
از کجام وردش کنم؟
من اگه میتونستم بخونمش میرفتم خودم میخوندم نمیومدم اینجا!
حتی یه سری چیزارو چه متنی باشه چه کتاب صوتی نمیکنن
1001 دلیل بیخودی میارن که اصلا نه منطق نه عقل چنین چیزی رو قبول میکنه.
اصلا چرا یه موسسه برا این کار درست نمیکنن؟
فقط بلدن حرف بزنن
اونم بدون هیچ دلیل و بهونه ی قانع کننده
فعلا بدرود

۴۷ دیدگاه دربارهٔ «قبول کنید که مشکلات یه نیمه بینا بیشتر از یه نابیناست»

سلاام من به عنوانه یه نیمه بینا همه ی حرفات رو قبول دارم .
ولی من شاکی نمیشم که کسی کمکم کنه من از این شاکیم که ما رو به عنوانه یه کسی که مشکل داره قبول ندارن و بیشتر از یه نابینا ازیتمون میکنن .
امیدوارم که خدا یه عقلی به اونا بده یه صبریم به ما 🙂
اگه بخوام بگم چه طوری و از چه راه هایی ازیتمون میکنن و تجربیاتم رو بگم یه پست میشه ولی بیخیالی باید تی کنیم دوست من .

عجب کلی خندیدم به از جوب رد کردنت واقعا” بعذی ها درباره نابیناها و نیم بینا ها چی فکر میکنن که این کار رو میکنن خر و ابله هم از سر اینا زیادی هست باید یه فحش درست حسابی به اینها داد
ساجده خانم حتما” یه پست بزن تجربه هات رو به بچه ها بگو
hmm

من یه کم میبینمو میگم
تازه این اولشه
تو چهارشنبه سوری اومدم رد بشم برم پیش رفقا
طرف اومد به خواسته ی خودش یه کپسولی پرت کرد سمتم
حالا نزدیکش بودم و دیدم داره روشنش میکنه
رفتم اونور
خواستم یه فحش خوار مادر بهش بدم گفتم بیخیالش
اما راجع به اون الاغی که خواست پرت کنه به روی خودم نیاوردم
ولی واقعا چی فکر میکنن
ماهاکه سنمون پایینه
فکر کنید زیر پای یه عادم نیمه بینای ۶۰ ساله که ناراحتی قلبی داره بندازن
چی میشه؟
واقعا خدارو خوش میاد؟

آی گفتی پسر آی گفتی، من هم سه سال تهران بودم، از این جور اتفاقات خیلی برام افتاده، مثلا یک بار داشتم از پله های مترو پایین میرفتم که به طور اتفاقی دستم خورد به یک دختر خانم و اون هم با کیف قشنگش حالا نزن کی بزن، از شانس بد من من که دختر نبودم که حسابش رو برسم و از آن جا که دست بلند کردن به روی دختر باعث بدبختی میشه مجبور بودم کوتاه بیام،
و اما حلالم کن من که به خندم گرفت یعی چه یکی بیاد آدم رو از جوب رد کنه اون هم بقل کرده! اجب ابلهی بوده اون

سلام من خودم نابینای مطلق هستم و همه میدونید پس طرف شماها هستم نه طرف بیناها ولی فکر نمیکنید بهتره ما به جای فحش دادن بییاییم فرهنگ سازی کنیم؟ فکر نمیکنید فرهنگ سازی را نباید مسخره کنیم و نباید بگیم این بچه مثبت بازیها را در نیار؟ فکر نمیکنید اگه من به یک نفری که داره بدجوری هدایتم میکنه بگم که عزیزم من پا دارم فقط اندازه جوب را بهم بگو بهتر باشه؟ خوب وقتی ما فحش میدیم پرخاش میکنیم طرف قصدشم خیر بوده دیگه این کارها را نمیکنه. به خدا باید شکر کنیم که توی ایران هستیم خیلیها توی غرب معتقدند راهنمایی یک معلول تا یک جایی به اونها مربوطه و فقط دولت را مسئول میدونند ولی اینجا کسی بوده که تا منو به مقصد نرسونده بیخیال نشده. یکی ی روزی بهم گفت آقا اگه راهنماییت کنم بهت بر نمیخوره؟ گفتم نه, لطف هم میکنی, چرا بر بخوره؟ گفت آخه یکی را راهنمایی کردم مث خودت نابینا بود هرچی فحش بلد بود و نبود بهم داد. ما اگر عصبانی هستیم, اگر کار بعضیها اشتباهه, باید فرهنگ سازی کنیم, باید با عمل و نه با حرف نشون بدیم که ما کی هستیم و چه کارهایی میتونیم بکنیم و محدودیتهامون چه چیزاییه. اینطوری افراد قانع میشند و برخوردی که مورد انتظار ماست با ما انجام میدند. بچه های محله ما قبلا به من سنگ پرت میکردند الان بیایید ببینید من شدم ستاره نامبر وان برای اونها. بزرگتر ها پشت من بد میگفتند که این بیکار و بی آر ول میگرده توی محله ولی الان بییایید ببینید چه احترامی میگذارند. همه و همه واسه ی اینه که من با بچه ها مهربون هستم و کارهای کامپیوتری و زبانی بزرگتر ها را هم راه میندازم. اینطوری میفهمند یک من ماست چه قدر کره داره. خوش باشید.

سلام,
درست میگی من خودم مطلقم ولی به قول خواهرم آدمه نیمه بینا نه شتره نه مرغ
البته ببخشید دور از همه شما اساعه ی ادب نشه
راستی نمیدونم چرا هرکی سر درد و دلش وا میشه منم دلم میخواد درد و دل کنم منو ببخشید چون به دلایلی که زیاد خودمم نمیدونم اینجا خیلی راحتم شاید چون مجازیه و همه نمیشناسنم شاید واسه اینکه زود به زود میتونم با نظر گذاشتن عقده هامو خالی کنم تو فکرم که یه ولاگ بزنم و هرچی دوست دارم فقط بنویسم
منم خییییلی اعصابم خش خشیه امروز اومدم بشینم رو صندلی اتوبوس با عثایی که کاملً جمع نشده بود فقط تونستم بفهمم آدم روش ننشسته خلاصه نشستم رو کیف یه خانمه اونم با یه لحنی گفت چیکار میکنی؟ از همه بدتر اینکه معذرت خواهی کردم یه کلمه جواب نداد دوست داشتم یکی یکی موهاشو رو سرش پاپیون ببندم کاش اثلً معذرت نخواسته بودم باید جواب میداد اینقدر وسوسه شدم وقتی میخواستم پیاده بشم یه باره دیگه عذرخواهی کنم اما نکردم, آخیش خوبه دوباره نگفتم ببخشید پرو میشد تازه اون کارش اشتباه بود طلبکار هم بود خوب کیفتو میذاشتی رو پات میمردی منم جلو یه ملت ضایع نمیشدم

حالا یه ذره بخندیم که مرهمی باشه بر درد من
هاهاهاهاهاهه, هههههه ههههه ههه

آقای خادمی این دلیل به این نمیشه که همه جا باید فرهنگسازی بشه
اگه یکی بیاد مثل حیون بکشدت ببر چی کار میکنی
به بهونه اینکه میخواد راهنماییت کنه
در ضمن به شکل نگاه کردنش توجه کردی؟
شما نمیبینی
پس نمیتونی بگی طرف چه جوری داره نگاهت میکنه
از کجا میدونی قصد طرف چیه؟
داره راهنمایی میکنه یا قصد اذیت داره
وقتی داری از خیابون رد میشی شده یکی بگه بیا ردت کنم بعدش دستتو بگیره از بین اون همه ماشین بکشه با سرعت جت ببرتت
واقعا ببین عقل چی حکم میکنه؟
به کسی باید احترام بذاری که احترامتو داشته باشه
در غیر این صورت پر رو میشن
شما تو اینگلیس برو ببین طرف چه جوری دستتو میگیره میبره
با ایران مقایسه نکن
اینگلیسیها هوا دارن
چون فرهنگ دارن
شما نزدیک چهارشنبه سوریبیا تهران بعید میدونم زنده برگردی
جالبیش اینه که دست و پای خودشونم قطع میشه
اینارو واقعا باید باهاشون بد بود.
یه سری آتاشغال به اسم اکلیل و سرنج که تو جنگ استفاده میکنن پرت میکنن سمتت
اینا به خودشونم رحم نمیکنن
چه برسه به بقیه!
ولی یه سریا واقعا حالیشونه
طرف هواتو داره
من با اینجور آدما هم برخورد کردم
میخواست باهام تا دروازه شمیران بیاد خطمم عوض کنه
اصرار کردم ه آقا نمیخواد
آخرم گفت باشه
نه بدجور نگاه میکرد
نه میکشید
اخلاق مث آدم بود.
حالا شما بگو باید به کدومشون احترام بذاریم؟
زهره خانم باید با مشت میکوبیدی تو صورتش
ولی اگه میدیدی چه جوری داره نگاهت میکنه بیشتر عصبانی میشدی.
اونوقت خفش میکردی.

دوستان عزیز من کاملا شما رو درک میکنم خودم نابینای مطلق هستم ولی واقعیت اینه که نباید سخت گرفت, و در مورد آدمها زود قضاوت کرد زهره خانم به نظر من شما خوب کردی عذر خواهی کردی این نشون میده که شما انسان فهمیده و وارسته ای هستی البته همه دوستان همینطور هستند ولی یه کم از مردم و روزگار ناسازگار عصبانی هستند. به هر حال عزیزان خدا همه جور بنده داره دیگه اگه همه ما رو درک میکردن که دیگه ما مشکلی نداشتیم. مثل همین موارد که دوستان گفتن همش, بله همش برای من پیش اومده.

من به عنوان یه بینا واقعا از این حرکات بعضی ها که مثلا قصد کمک دارن شرمنده میشم. تا بحال زیاد با افراد نابینا یا کم بینا برخورد نداشتم. اما هرگز به خودم اجازه نمیدم چنین برخورد نامناسبی باهاشون داشته باشم.

نمیگم آقایون کوتاه نیان
اتفاقا باید یه جاهایی کوتاه اومد.
غیر از مقیت بستگی به جمعیت داره.
این که کی داره چی کار میکنه
برا شما نابیناهای مطلق آره شاید کوتاه اومدن خوب باشه
ولی من نمیتونم
شما هم جای من بودین اینجوری میکردین.
حق بدین
طرف داره چپ چپ و به حالت اخم کرده یه جوری که انگار دوست نداره ببینتت نگاهت میکنه
هر کی باشه شاکی میشه
چه بینا باشه چه نیمه بینا و حتی چه نابینا که اگه بفهمه طرف داره اینجوری نگاهش میکنه
به علاوه ما امکانات نداریم.
مترو مونو ببینی حالت به هم میخوره
با یکی از دوستام داشتیم میرفتیم مترو طرف دست رفیقمو گرفت همچین کشید داشتیم با صورت میومدیم زمین
چرا نباید به اینجور احمقا فحش مادر داد؟
کمشونه!
نمیشه که با یکی که مثل حیون رفتار میکنه مثل کسی رفتار بشه که مثل آدمه
اصلا عاقلانه نیست!
به علاوه کوتاه اومدنم خودش بعضی وقتا جواب دندون شکنه
ولی بعضیا بیشتر از حد آدم احساب به هم میریزن

اما من به عنوان یک نابینای مطلق از این که نیمه بیناها را ازیت کنیم دفاع می کنم. جدی می گویم اصلا هم قصد مسخره بازی ندارم می دونید چرا؟
آخه مثلا من یک چند وقت پیش با یکی از دخترهای نیمه بینا به قول خودش همراه بودم آنقدر راهت راه می رفت و به راحتی تابلوها و روی اتوبوسها را می خواند که من دیگه تاقت نیاوردم ازش پرسیدم تو چرا خودت را نیمه بینا می دانی
ببینید اینها دارند به اندازه یک نابینای مطلق از امکانات استفاده می کنند و تازه خیلی مشکلات ابینای مطلق را هم ندارند. بعضی در دبیرستان می نشینند جلو و تخته را هم می بینند
پس ازییتشان کنید تا بترکند

بعضیا رو آره
خودمم دیدم
ولی واقعا یکی مثل من
من واقعا درست نمیتونم ببینم
چرا دیگه اونایی که واقعا نیمه بینا هستند رو باید اذیت کرد؟
یه سریا که خودشونو نیمه بینا جا میزنن رو باید گرفت استغفر الله گذاشت.
ولی جناب cheshmak عزیز شما که خودت نابینا مطلق هستی شده یکی بگیره اذیتت کنه بعدشم بخنده؟
خدارو خوش نمیاد.
یه سریا که اصلا به بیناها هم رحم نمیکنن.
یعنی اونقدر شءن ماها تو جامعه اومده پایین که اونجوری باهامون رفتار میشه؟
در صورتی که تو جوامع دیگه حسابی هوای ما نیمه بیناها و نابیناها رو دارن
اما اون کسی که میتونست بخونه نیمه بینا نبود.
من از نزدیک درست نمیتونم نوشته ها رو ببینم
چه برسه به اینکه بتونم بخونم
باید با Magnifier یه عالمه گندش کنم تا ببینمش
من به زور اطرافموو میبینم
حالا شما به حق بگو آیا باید اینجوری برخورد بشه؟
پس پشتیبانی بقیه چی میشه؟
والا من چیزی از این جامعه ندیدم.
حتی دولتم برا ماها هیچ کاری نکرده
شماها که مترو رفتید میدونید خط قرمز چه قدره
اندازه ی یه کف دست هم نمیشه
در صورتی که تو انگلستان و امریکا یه متر فقط خط قرمز داره
تازه وقتی قطار نیومده باشه بری رو خط قرمز آژیر میزنه مبنی به اینکه قطار نیست یا تو خط اون وره
ماها یه ذره ایستگاه مترو داریم و تازه اونم میگن زیادیه
تو امریکا برا تمام شهراش مترو داره ولی اینجا بعید میدونم تا ۷۰۰ سال دیگه تمام شهرامون مترودار بشه
چیزی که همه ی ما نابیناها و نیمه بیناها ازش استفاده میکنیم.

سلام! منم با نظر استاد موافقم! بابا ی بار رفته بودیم مسابقه ی شنا! یارو اومده بود.‏ ازش تست.‏ بینایی گرفن دیدن طرف بیناست!!! بعد گفتیم تو چرا اومدی اینجا؟؟؟ گفف من چشام انحراف داره.‏ رفتم تست دادم بیرون بهم نامه دادن.‏ اومدم مسابقه! یا الآن توی تیم ملی گلبال دیگه ی بازیکن نابینا پیدا نمیکنید! همه نیمه بینا هستن!‏

پس نتیجه میگیریم که ماها دیگه اونجور که باید ازمون پشتیبانی نمیشه.
چون چند نفر دیگه که جای ما هستن و کاملترند دولت باید اونارو ساپورت کنه
بهزیستی رو هم برا اونا زدن
ما هم دیگه کشک
پس نتیجه میگیریم که:
با همنوع خودت خوب باش
اونی که تغییر هویت میده رو اذیت کن
اونقدر اذیت کن که خودش اعتراف کنه
شما هم سامان جان باید به طرف میگفتی دید بیشتر از ۸۰ درصد بره پی کارش
نمیشه که هر کی بیاد بگه چشمم مشکل داره بعدش چند نفر نوکر بخواد.
ماها که واقعا مشکل بینایی داریم هیچوقت نگفتیم نوکر یا هر کوفت دیگه میخوایم.
پس کارت معلولیت برا چیه؟
البته کسی بهش محل سگ نمیده
بهزیستی ما از خودمون محتاجتره
بعدش اسمش شده بهزیستی
اینجوری که نمیشه هر کی رسید منابعی که برا ماها هستش رو کوفت کنه
بعدشم کر کر به ما میخندن
دوست ندارم یه فحش بدجور بدم ولی با این چیزایی که واقعا گفتین یه دفعه از دستم در میره یه چیز ناجور مینویسم.

سلام من دو روز نبودم این محله کن فَیَکن شده چند روز دیرتر میومدم تو کوچه هاش گم میشدم.
دقیقا با آقای خادمی موافقم. من هم نابینای مطلق هستم و شاید دقیقا متوجه این نشم که نگاه های ناجور با آدم چه کار میکنه؟ ولی من معتقدم که با فکر کردن به این مشکلات هر چند هم که عظیم باشن فقط روح خودمون رو داغون میکنیم. شاید در نگاه اوّل به این حرفهای من تو دلتون بگید دلت خوشه داری همینجوری یه جمع رو نصیحت میکنی. ولی واقعا جدّی میگم. من هم از رودکی و بهزیستی خیری ندیدم. یک بار هم که نیاز به مخزن الاسرار نظامی داشتم که سر کلاس ببرم، خودم نشستم و حدود دو هزار و سیصد بیت رو تایپ کردم که به شدّت انرژیمو ازم گرفت. کارت معلولیت هم واقعا یکی دو سالی میشه که ندیدمش. دست مادرمه. میخوام چی کار که پیش خودم نگه دارم؟
ولی واقعا این فرهنگ سازی در مواردی که طرف مقابل آدم باشه خوب جواب میده.
تو دانشگاه به پله رسیدیم طرف پامو بلند میکنه میذاره روی پله. این کار رو به کندی انجام داد و من در حالی که از ایستادن روی یک پا تعادلم حسابی به هم ریخته بود و هم از این رفتار غیر منتظره ی اون خانم شگفت زده شده بودم با خنده گفتم: اگه به جای اینکه اینجور به سختی پامو روی پله بذارید بهم میگفتید به پله رسیدیم خیلی بهتر بود، شما هم راحتتر بودید، نه؟ گفت: چرا، ولی، مکث کرد موند چی بگه گفتم: ولی فکر کردید من نمیتونم و ممکنه بیفتم.
گفت: شاید، ببخشید واقعا عذر میخوام.
در بسیاری از موارد برخوردهای ما واقعا تعیین کننده ی رفتار طرف مقابله.
بعضی وقتها هم هیچ کاری نمیشه کرد. زهره از اتوبوس گفتی یاد چند ماه پیش افتادم. با دوستم رفته بودم قنّادی شکلات بخرم. در راه برگشت به دانشگاه وقتی سوار اتوبوس شدیم من داشتم میرفتم طرف صندلی که بشینم و بعد از یه عالمه پیاده روی یه نفس راحت بکشم، ولی چون تو یه دستم کیف سنگینم بود و تو یه دستم شکلاتها، این کار رو نمیتونستم به سرعت انجام بدم یه دفعه یه وحشی از راه رسید من رو عقب زد و رفت روی اون صندلی نشست.
وقتی پیاده شدیم دوستم گفت: اول نگاهت کرد و متوجه نابیناییت شد. اعصابم خیلی به هم ریخته بود. ولی واقعا با این آدما نمیشه کاری کرد. اگه من اعتراضی هم میکردم اون نمیومد بگه بفرمایید برید سر جاتون بشینید من اشتباه کردم. این جور افراد رو فقط باید به خدا واگذار کرد.
خدایا!!! به همه ی بندگانت که در مواجهه با نابینا و نیمه بینا قرار میگیرند قلب سلیم و عقل درست و حسابی عطا بفرما.
من تا سال هشتاد و پنج که به قم اومدم از اینکه بعضی بیناها خودشون رو به جای ما جا میزنن چیزی نمیدونستم.
وقتی برای اولین بار به بهزیستی قم رفتم قبل از هر چیزی چشم پزشک چشمم رو مورد معاینه قرار داد که ببینه واقعا نابینا هستم یا نه؟ از هر روشی میشد برای این کار استفاده کرد. مثل اینکه من پانزده سال در بهزیستی گیلان پرونده داشتم و پرونده موجود بود.چه طور این همه سال بینایی من تشخیص داده نشده.من چنان از این قضیه ناراحت شدم که تا دو سه روز حالم خوش نبود.
به نظرم اینجور آدمها رو که باعث میشن چنین برخوردی با ما بشه باید کشت.
فعلا خداحافظ

با سلام به تمامی بچه محل های خودم من میتوانم بگویم در هر دو دسته بندی که کردید جای دارم چون تا ده سال پیش کم بینا بودم و از آن به بعد کم کم بینا ئیم تحلیل رفته حالا فقط قا درم که نور را تشخیص دهم آنهم بسختی پس با اجازه دوستان میتوانم در دو مورد نظر دهم این ر فکر میکنم وظیفه غشر نابینا وکم بینا این است که باید از حد اقل ها استفاده کنیم و همین جا برای بینا ها آموزش برخورد با این غشر را بگذاریم امیر رضا خان اینجا ایران است چه چیز ما مثل آمریکا یا انگلیس است که این یکی باید همسان آنجا باشد این وظیفه به دوش صدا وسیماو آموزش و پرورش است که بچه ها در کوچه و خیابان با نابینا یا حتی با بینا چنان رفتار زشتی که گفتید نداشته باشند مجتبی جان وظیفه دولت است که به این امور رسیدگی کند اما چون دولت این کار را نمیکند ما باید به هر وسیله ایی که میتوانیم فرهنگ سازی کنیم امیر رضا به نظر من در مورد آنجا که گفتی شخصی تو را بلند کرد و آنطرف جوی گذاشت مقصرید نباید اجازه دهی هر کس هر طوری که به فکرش میرسد که صحیح است با ما رفتار کند تو باید به آن شخص میگفتی شما فقط فاصله جوی را بمن بگو بقیه اش با من با این کار هم راه درست را به او آموخته بودی و هم اعصابت بهم نمیریخت خیلی پر حرفی کردم امید وارم مفید فایده .واقع .شود.

خوب آره سعید آقا
اینجا ایرانه
تو آمریکا اهمیت داده میشه
هم به رفاه هم به مردم و هم به کشور
تو ایران نه تنها دولت بلکه مردم هم به خودشون محل نمیذارن
اونجا همه چی آزاده
هر کی هر کاری دوست داشته باشه میکنه
واسه همینه کسی عقده نداره
مردم ما نه تنها عقده ایند بلکه حیون هم هستند.
فرهنگ سازی چیز خوبیه اما برای آدمهایی که واقعا بفهمند.
شما پیش یه احمق فرهنگ سازی کن
عین این میمونه که داری تو گوش خر یاسین میخونی
بهزیستی رو باید جمع کنن درشو تخته کنن کارکناشم بفرستن به جهنم
اینو همه بهش اعتقاد دارن
ولی باید یکی بیاد این کارو بکنه
کی از بهزیستی چیزی دیده
البته غیر از شر؟
هر چی میشه میگن بهزیستی بهزیستی
مگه بهزیستی نیست که ما هی داریم میریم زیر سوال؟
مگه از بهزیستی به کسی خیری رسیده؟
حق ما رو دارن میلمبونن بعدش هیچ کار نمیکنن.
چه قدر باید شکایت بشه ازشون
تو اینترنت یا بین بچه ها
ببینم برا این کارم میشه فرهنگ سازی کرد؟
میشه اهمیتی نداد؟

باور کنید خیلیاشون خوشحال میشن بهشون طرز برخورد با نابینارو یاد داد سر همین جوی آب دختره بهم گفت بپر منم با خنده و محترمانه بهش گفتم اول شما بپر تا من عرضشو بفهمم
خیلی پیش اومده از من هم بپرسن ناراحت نمیشی کمکت کنم
نظر لطف شماست آقای جوانمرد دانا,
میدونین ما اگه عصبانی هم بشیم و پرخاش کنیم برداشت میشه که همه نابیناها همینطورن حتی اگه حق داشته باشیم همون حرف حمید باید کوتاه بیایم
البته من هنوز دیروزو یادم نرفته
آقا نیما آفرین بر شخصیت شما مرسی
امیر آقا بله اینجا ایرانه باید آروم اروم خودمون فرهنگ سازی کنیم نردبون پله پله
راستی گفتم پله یا خدا!! اون هفته رفتم یه جایی که تا حالا تنها نرفته بودم خانمه منو سوار پله برقی کرد و رفت آماده بودم که سوژه خنده واسه ملت بشم تا حالا تنها سوار پله برقی نشده بودم
گفتم چه طوریی پیاده بشم من که نمیفهمم کی میرسه که!
در همون چند ثانیه تصمیم گرفتم استرسو بذارم کنار و مثل یه شیرزن بدون افتادن پیاده بشم دستمو گرفتم به نرده وقتی داشت ثاف میشد با اون دستم عصارو یه جوری که گیر نکنه گرفتم تا رسید به سطح زمین پریدم اونور تا دوروز واسه خودم ذوق میکردم
منم خیلی دیدم بچه هایی که زیاد میبینن بابا یکی از دوستای خودم تو اتوبوس بودیم هندونرو در مغازه میوه فروشی دید یا بعضی از آغیون به راحتی سوار موتور میشن
آره بابا تو ورزش که افتضاحه دختره توپو اونوره سالن میبینه پا میشه میادد گلبال

سلام! زهره خانوم گلبال که خیلی بد شده! مربیهای خودمون هم میگن تو گلبال به جایگاه های ملی نمیرسید! امیر آقا منم تهران درس میخونم! چند وقت پیش داشتیم تو یکی از خیابونهای آریاشهر را میرفتیم پامون رفت رو بساط ی پیرزن! اومده بود تو پیادهه رو بساط پهن کرده بود! گفت مگه نمیبینید؟ گفتیم نه! ی دفع برگشت وسط خیابون داد زد خر چرا نمیبینی تو خیابون را میری!؟ جدی خیلی به هم ریختم رفتم طرفش که ۲ ۳ مرد گرفتنم! یا ی بار با ی پسر سر این قزیه دعوامون شد که ی دختر خانوم اومد و اون پسره رو با کیف زد!

ایول شما هم گلبالی هستی
آره زیاد وضعش خوب نیست البته من کشوری زیاد رفتم ایشالا بتونیم به ملی هم برسیم
اردوهای تیم ملی بچه ها که شروع شده
منم چندبار رفتم روی بند وبساط دست فروشها, یبار خوردم به یه تخته ای که مغازه ای که آب معدنی روش گذاشته بودن یه عالمش ریخت خم شدم چندتاشو گذاشتم سر جاش گفت برو خودم درستش میکنم,
راستی زیاد پیش اومده که دست راست و چپو اشتباه بگن حالا دیگه یبار نزدیک بود بندازنم تو جوب

درود بر شما
امیر از جوب گذشتنت جالب بود ها .
مجتبی جان دقیقا و کاملا با شما موافقم باید فرهنگ سازی کرد و در ادامه به امیر رضا بگویم ببین تنها تو نیستی که عصبانی بودی ببین برای همه بدون تعارف این موارد اتفاق افتاده است حالا کم وکیفش تفاوت داره اما شما خیلی شججاعت به خرج دادی که این را نوشتی .راستش مردم اغلب نمیدانند که در مقابل موارد بخصوصی چه کار بکنند و این مورد نیز برای همین ندانستن برای ما اتفاق می افتد .سخت است برای کم بینا اما ساجده گفت که اصلا شکایت نمی کند راه دستش همین است .مردم واقعا نمیدانند و شما که کم می بینید به دلیل عدم وضوح بیشتر از نابینا عصبانی می شوید بله اما خیلی مواقع هم راحت تر از نابینا های مطلق هستید پس سخت بودن یک امر نسبی است و می توان با سعه صدر وحوصله موارد را مرتفع نمود .یکی از موارد سخت برای ما کم بیناها اینه که دیرتر واقف به ندیدن ما می شوند و به راحتی به ما اطمینان نیم کنند و همواره تصور دیدن برای ایشان است .مثلا خانواده من بیشتر مواقع یادشان می رود که مشکل من چیست اما بستگان بیشتر حواسشان است .در خصوص توجه و ندانستن همین قدر بگویم که دوشب گذشته برای عرض تسلیت به خانه همسایه امان رفتم هنگام بیرون آمدن کفشهایم را برایم بهدست گرفت آقای همسایه و سعی داشت در جلوی در به بپوشم یا اینکه زیر بغلم را گرفت از پله ها و اینکه از جوب به همین منوال یعنی میدانست اما حدود ندیدن من را و اینکه چه باید بکند وبه خیال خودش داشت مرا کمک می کرد در حالیکه داشتم جدی اذیت می شدم واون تازه عمل قلب باز کرده بود سالها و اینعمل برای او نیز ممکن بود عوارض داشته باشد اما سعی در کمک کردن داشت این هم جوری اش هست اما نباید زود پیشداوری کرد باید حوصله به خرج داد .
ماه قبل راستش به بانک مراجعه کردم به همراه فرزندم وخیلی مطمئن بودم و بی پروا داشتم می رفتم با اطمینان به اینکه اگر مانعی باشد به من می گوید در هنگام ورود درست همانجائی که نور در آستانه کم شدن بود در میان درب خودکار خانمی به بغل ایستاده و تقریبا مایل با خانم دیگری صحبت می کرد و من هم با تمام دقت در این موقعیت خطا دیدم و مختصر تماسی با او داشتم که فورا معذرت خواهی کردم او نیز جایش را تغییر داد و گفت نگاه کن مگه نمی بینی .نفسم را حبس کردم و تا حدی احساس کردم آشناست یا همکار است و بیان کردم که بله من دیدم کم است اما شما چرا در آستانه در ایستاده بودید که او نیز با جواب من پاسخش را یافت و او نیز معذرت خواهی کرد و رفت !!!!
بله یا چند ماه جلوتر در همان محل من با احتیاط و گا ماس گاماس می رفتم که به ناگاه خانمی هنوز کاملا بر نگشته بود به حرکت در آمد به سوی من و به من برخورد فورا داد وفریاد به راه انداخت که اونجا من هم بر سرش فریاد زدم و جالب تر اینکه همسرش بود و او از من معذرت خواست و مسئله ختم به خیر شد بله از این اتفاق ها برای همه ما میافتد اما با توجه به موقعیت سعی داشته باشیم مرتفعش کنیم و طوری رفتار کنیم که فرهنگ باشد برای مردم روزی شاید از من به بدی یاد می کردند و خبیث واین حرف ها را می گفتند که چرا چشم در چشم اونا نگاه می کنم ولی سلام آنها را پاسخ نمیدهم یا سلام نمی کنم اما با شوخی ها واینکه در مقابل گلایه دیگران گفتم خوب شما سلام می کردید .یا خیلی سالها واقعا سخت بود برای من برخورد مردم اما حالا کنار آمدم وامیر رضا هم تجربه اش کامل خواهد شد او حق دارد .
در مقابل اینکه مسئله ای را محمد جواد مطرح کردند دو حالت دارد یا اینکه اون فرشته وانمود کرده که این وضعیت را دارد مثل شخصی که روزه بوده ولی از محله جذامیان عبور می کرده که غذا مناسبی را هم نداشتند که یکی از اونا مرد را تعارف می کند و او نیز بر سر سفره اونا میره و چند لقمه بر میداره در حالیکه از او سئوال می شه در مقابل دیگران که از ایشان فرار می کنند چرا اون غذا ایشان را میخورد که می گوید مردم روزه هستند و من امروز توفیق نداشتم و برای اینکه دل اون فرد را نشکند چند لقمه برداشتهبود .این یک هاهاهاها ودیگه اینکه معلولان در چهار رده یا دسته دسته بندی می شوند ضعیف ،متوسط ،شدید و خیلی شدید و می خواهم بگویم که افرادی مثل امیر رضا که دیدشان خیلی کم است متاسفانه در رده نابینایان و خیلی شدید هستند ولی در درجه شدید قرار می گیرند و اینطوری نی شود که حق ایشان تباه می شود و تمام امکانات به درجه شدید و خیلی شدید تعلق می گیرد .یک چیز دیگه به قول یکی از بچه های ما که امیر نام دارد حمید اگر به نرده های کنار خیابان هم بر خورد کند فورا معذرت خواهی می کند و من هم همینطوری هستم به هر دلیل سریع معذرت خواهی می کنم حالا مرد باشد یا زن فقط به خاطر کوتاه آمدن و فیصله امر .
مرتضی جان از مقابله به مثل با کیف خیلی …. شانس آوردی که با کفش کتک نخوردی ها ..
بچه ها پست خوبی است بخندید هر چند که به خودتان باشد .
وقتی که دیگران می توانند به ما بخندند چرا ما برای خودمان نخندیم .و خوشا به حال بعضی ها که دوستانشان فراجناحی !!! هستند بای

سلام چه دیدگاه های جالبی شده.
به اطلاع همه ی دوستان عزیز میرسانم که من از همین لحظه صبا هستم. من که تا هفت هشت ساعت پیش ساقی بودم و نظرم در این پست آخرین نظرم با این اسم بود.
ساقی نامی بود که چهار پنج سالی با من بود و بنا به دلایلی که لزومی به گفتنش نمیبینم تغییر یافت. اینو گفتم که با دیدن اسم من یه عالمه پیام خوشآمدگویی ننویسید به تصور اینکه من یکی دیگه هستم. هر چی از ساقی میدونستید از این به بعد در مورد صبا صدق میکنه. اگه یکی از نویسنده های این محله بودم در یک پست بهش اشاره میکردم که کاملا اطلاعرسانی بشه. امیدوارم که همه این کامنت رو بخونن و مطّلع بشن. ساقی به دست صبا سپرده شد و رفت اون دور دورا، شما هم اسم ساقی رو به فراموشی بسپرید و به جاش سعی کنید با صبا ارتباط برقرار کنید.
اگه یکی دیگه با اسم ساقی کامنت گذاشت من نیستم ها
از حالا تا همیشه صبا هستم فقط صبا.
خداحافظ

با سلام امیر رضا جان اول راهید خواهش میکنم که گفته های مرا نه بعنوان نصیحت بلکه بعنوان تجربه زندگی بپذیر اول اینکه فکر کن آنکسی که بتو کمک میکند از خیابان رد شوی وقت میگذارد یا نه دوم اینکه تا بحال فکر کرده ایی که ممکن است آنکسی که میگویی مثل حیوان تو را با خودش میکشد علتش چیست بنظره حقیر این است که چون از ترس اینکه ماشین ها حرکت نکنند و بتو آسیبی نزنند میخواهد هر چه سریع تر تو را از محلکه دور کند نمیدانم تا بحال از این دید نگاه کرده ایی یا فرم دیگری مینگری به عقیده من در زندگی همیشه مثبت فکر کن و امواج منفی نفرست کار آسانی نیست امید وارم از پس این مهم بر آیی راستی فراموش کردم که بگویم که حتما به کسی که بتو کمک میکند راه صحیح را بیاموز به امید جامعه ایی بهتر از این دوران.

سلام … بابا ای ول امیر رضا خان عزیز چقدر استادی!
بعدش هم عصبانی نشو فقط بخند فقط بخند فقط بخند به همه مشکلاتت به برخورد های نا مناسب و خنده دار مردم فقط بخند برای دوستات و بعضاً خانواده تعریف کن با هم بهشون بخندید بعدش میبینی بجای مشکل شد شکلات … از این شکلات ها برای من و ما هم یه چیزی از خیلی بیشتر پیش اومده پس همون بخند تا روزگار بهت بخند.
تازه این بود کامنت قبل از مطالعه کامنت دونی بازم مراحم هستم! من هزار و سیصد درصد با آقای خادمی و جناب ساقی موافقم، “فرهنگ سازی” اگه ما با هر فردی که برخورد داریم مؤدبانه رفتار کنیم چه اون فرد قصد خیر داشته باشه چه نه در لحظه شاید به نتیجه نرسیم شاید بعدش پشیمون بشیم چرا یه چیزی بهش نگفتم چرا نزدم تو سرش چرا و چرا ولی همون فرد بعداً یک روز دیگه یه هفته دیگه یه ماه دیگه یه سال دیگه اون رفتارش میاد جلوی چشماش این اجتناب ناپذیر هست .. درموردش فکر می کنه و اگه برخورد ما عاقلانه منطقی و مؤدبانه بوده باشه تأثیری داره که تو هفتا نسل آینده اون خانم و آقا هم تأثیر میذاره حالا گذشته از این همیشه ما و اون فرد کمک کننده تنها نیستیم ما تو اجتماع هستیم تو خیابون تو کوچه تو مترو تو یه اداره تو یه محل عمومی پس افراد دیگه ای هم هستند که برخورد ما و اون فرد رو می بینند و خود آگاه یا نا آگاه دست به قضاوت می زنند و البته برخورد تند ما هزار برابر تأثیر منفیش از زشت ترین و بی فرهنگانه ترین رفتار اون فرد بینای شروری که قصد کمک معکوس به ما رو داره بیشتر هست … البته این نکته رو هم نباید فراموش کنیم که خیلی از افراد جدً قصد کمک دارند اما راهش رو نمی دونند و گاهی هم ما از نحوه برخورد اونها بد برداشت می کنیم و مثلاً می گیم بد نگاه کرد و امثال اینها که خیلی از این موارد تصورات شخصی ما هست نه واقعیت موجود ….

سلام! زهره خانوم شما هم گلبالی هستی؟ البته من الآن گلبال رو واس سرگرمی کار میکنم! رفتم سراغ فوتبال! پارسال مسابقات کشوری آقایون ساری بود و مسابقات خانوما شیراز که هم تو بخش آقایون و هم تو بخش خانوما شیراز اول شد!!! هی من میگم پرچم شیرازیها بالاست هی شما بگین نه! هاهاها!

من زیاد سمت گلبال نمیرم.
یعنی حال نمیکنم.
چیه یه توپ اندازه ۱۸ چرخو باید بلند کنی پرت کنی؟
تازه همون ۱۸ چرخو باید بگیری!
من عادت دارم با چیزای سبک بازی کنم.
مثلا شطرنج، تخته نر، امثالهم
بازی توپیم فقط فوتبال
آهان راستی با والیبالم به شدت حال میکنم.
ولی خودم فرهنگ سازی رو قبول دارم ولی برا کسی که واقعا بفهمه
ادامه نده و آدم باشه.
آهان راستی من یادم رفته بود یه باریکلا درست و حسابی به شما بگم جناب نیما
واقعا شخصیت به این میگن.
دمت گرم

سلام درسته فرهنگ سازی برای کسانی که بفهمن.
ولی باید به اونایی که به ما کمک میکنن هم حق داد. خیلیها راه و روشش رو نمیدونن که تو کامنت قبلی یه مثال زدم از ماجرای پله های دانشگاه.نخودی راست میگه، به نیمه ی پر لیوان بنگرید. عصبانیت واقعا جواب نمیده. حتی بعضی از کسانی که به کمک من میان با اینکه مسیر خیلی کوتاهه و شروع نشده تموم میشه میگن: ببخشید اگه درست راهنماییتون نمیکنم. من اولین باره که به یه نابینا کمک میکنم. تو دانشگاه میدیدمتون ولی میترسیدم بیام جلو یه اشتباهی بکنم که شما ناراحت بشید. پس همه یه جور نیستن. با حرفهای شما هم کاملا موافقم. رفتاری که با شما میشه واقعا درست نیست. ولی خوب دیگه چه میشه کرد؟
آن کس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکّب ابد الدهر بماند.
گلبال رو اون موقعی که رشت بودم، در سنین ده یازده سالگی تجربه کردم. ولی وقتی اومدم قم گلبال ساعت هفت و نیم صبح بود. شما بگید ساعت هفت صبح چرا آدم باید از خونه بزنه بیرون. همه ی روزهای سال که به خاطر رفتن به دانشگاه باید ساعت شش بیدار بشم. چرا خودم رو از خوابیدن تا ساعت نه ده روزهای تابستون محروم کنم؟ این بود که طرف گلبال نرفتم، و اصلا یادم رفته توپش چه اندازه ای هست.
ببینیم این کامنتهای من کی تأیید میشه. از دیشب تا حالا که خبری نیست. ولی چاره ای نبود، این تغییر نام باید اتفاق می افتاد.

داداش اگه طرف بفهمه که دیگه نیازی به فرهنگسازی تو نیست. انقدر هم سوم شخص به کار نبر. ما هممون فقط بلدیم حرف بزنیم. من با مجتبی و سعید موافقم. در ضمن یادت باشه آمریکا و انگلیس رو مردمش ساختن ایران رو هم ما ساختیم هر جور که هست. فحش هم نده چون همچین میزننت که اون یه ضره بیناییتم میپره.

آره راست میگی
اینجا اصلا نمیشه انتقاد کرد.
در ضمن من سعی میکنم به کسی چیزی نگم.
میدونی چرا آمریکاییا و انگلیسیا بهتر از ما هستند؟
به خاطر اینکه مردمشون به انتقاد گوش میکنن
ماها بیشتر لج میکنیم.
ارزشم نداره واقعا احسابمون رو خورد کنیم ولی طرف مثل وحشیا داره نگاه میکنه
راستش تو این چند روز اصلا به کسی اهمیت ندادم.
هر کی خوب نگاه کرد مثل آدم باهاش بودم.
هر کی هم حیون بود محل نذاشتم.
مثل قبلا مثل خودشون نگاهشون نکردم.
الآنم محل نمیدم.
هر کی هر چی میخواد بگه

همینطور که گفتم اهمیتی برا کسی نداره
اگه دولتم خرج کنه بازم کسی گوش نمیکنه
فکر کردی اگه برنامه بزارن کسی میشینه اون پا؟
واسه همین کسی اهمیت نمیده
مشکل از مردمه نه دولت
البته باید بگم دولتم باید یه سری کارا بکنه
مثلا خرج کنه

سلام بله دولت نباید بیکار بشینه فقط نظاره گر باشه
ولی خودمون بهتر میتونیم با مردم کنار بیایم.من به دولت، بهزیستی، و حتّی مجلس هیچ امیدی ندارم. یه عدّه آدم نشستن گاهی یه بندهایی به قانون جامع حمایت از معلولین اضافه میکنن که گاهی اصلا به نفع ما نیست.دوستان اگه روزنامه ی ایران سپید رو مطالعه کرده باشید باید خاطرتون باشه که گفته بود: قراره یک بند به قانون جامع حمایت از معلولین اضافه بشه که پسرانی که با دختران معلول ازدواج میکنن از خدمت سربازی معاف بشن. این جور قوانین معمولا در کشور ما خسارت بیشتر داره تا منفعت. حالا در نظر بگیرید که اگه تصویب بشه چه قدر از دختران معلول سوء استفاده میشه. مگه کمند آدمهایی که برای معاف شدن از سربازی تن به هر اشتباهی میدن. اگه میخوان به چنین زوجهایی کمک کنن چرا راههای منطقی رو پیش نمیگیرند. با پدرم در باره ی این قانون صحبت میکردم. به این نتیجه رسیدیم که در صورت تصویب، دختران معلول موقع خواستگاری حتما کارت پایان خدمت طرف رو ببینند و اینگونه مطمئن بشن که ریگی به کفشش نیست. پس نتیجه میگیریم که خودمون بهتر از همه میتونیم به خودمون کمک کنیم.

واقعا یه سری کارا رو خودمون نمیتونیم بکنیم.
تموم مردم یه جور نیستن.
هر کی به یه چیز اعتقاد داره
یکی از دوستام که میبینه تعریف میکرد:
تو ایستگاه اتبوس BRT میدون آزادی یکی همچین یه نابینا رو حول داد که نزدیک بود با صورت بره تو میله
بعدش که پرسیدم حالا رفت یا نه گفت نه خدارو شکر
گفت خورد زمین بعدش یکی رفت دستشو گرفت بردش قشنگ سوارش کرد.
حالا اگه بخوایم قضاوت کنیم میتونیم بگیم که هم گاو داریم هم آدم
ولی واقعا باید با بعضی از این گاوا مثل گاو بود.
ولی بعضیا رو میشه با فرهنگ سازی همچین برشون گردوند.
البته همینطور که گفتین و قبول دارم شاید اون طرف قصدش کمک باشه
الکی نباید قضاوت کرد.
راستش من سریع عصبانی میشم اینجوری حرف زدم.
البته راجع به بعضیها واقعا باید مثل خودشون بود.
اینو همه بهش اعتقاد دارن:
اگه احترام نزاری بهت احترام نمیزارن
حالا یکی اینو با دلیل تکذیب کنه
اما سبا خانوم خدارو شکر هنوز تصویب نشده
امیدوارم تا صد سال سیاه تصویب نشه
چون دخترای معلول میرن زیر سوال
حالا یکی بیاد بهشون بگه
به هر حال آقایون ماها باید هوای همو داشته باشیم که بعضیامون واقعا اینجوری نیستیم.
کسی بهش بر نخوره چون من راجع به هیش کی نمیگم
فقط دارم واقعبینی میکنم.

سلام خدا رو شکر میکنم که تصویب نشده. اگه تصویب بشه همه ی دخترای معلول کشور رو جمع میکنیم تظاهرات سراسری راه میندازیم. دوستان جسمی حرکتی رو با ماشین در صحنه حاضر میکنیم به صرف کیک و ساندیس و شارژ ایرانسل و همراه اوّل!!!!!
با حرفهاتون موافقم. خوشبختانه من تا حالا گیر گاو نیفتادم. فقط یه بار در دوران کودکی نمیدونستم گاو عموم اومد پیش من و من یه دفعه ناخواسته نوازشش کردم بعد یکی اومد منو برد تو خونه. بل اخره اینجوریه دیگه چه میشه کرد؟ من تنها بیرون نرفتم. باید تنها باشم تا بتونم نظر کارشناسانه بدم.

همیشه و همه جا آدم نمیتونه هر کاری که میخواد بکنه
بعضی از اون گاوا هر کاری که بخوان میکنن
حالا شما سبا خانوم سعی کن بیشتر تدبر کنی تا نظرات کارشناسانه بشه
حالا یه سوال:
اون گاوه شما رو نوازش نکرد؟
آخه اون گاوایی که من بهشون برخوردم قبل از اینکه نوازششون کنم زهر خودشونو ریخته بودن و بعدش من یه ساعت بهشون میخندیدم.

نه بابا گاوه اهلی بود وحشی نبود که. گفتم که: تا بهش دست زدم نمیدونم پدرم بود یا عموم یا شایدم یکی دیگه. به هر حال نذاشتن اونو بیشتر نوازش کنم. وگرنه اگه به اختیار من بود میخواستم کله ش رو لمس کنم. بعدها که یه گوساله به دنیا اومد اجازه دادن با خیال راحت مورد محبّت قرارش بدم. و جای دو تا شاخ رو روی سرش بهم نشون دادن. یادتون باشه. آدمایی که خودشون رو به گاوی میزنن اینجور بیمعرفتن وگرنه گاو بدبخت اینقدرها هم نامرد نیست که به هر کس برسه شاخش بزنه.

آخه یه سریا از گاو بدترند.
شیطان!
دیگه چی بگم؟
واقعا هر کاری که بگی ازشون برمیاد.
هر کار احمقانه ای میکنن
به عواقب بعدشم هیچ توجهی نمیکنن
اگه آدم فکر کنه همیشه میتونه مفید واقع بشه
اینطور نیست؟
گاو مفیده
ولی این بیشعورا هیچ فایده ای ندارن
میخورن و میپاشن و دیگه همین

سلام شما همچنان عصبانی هستید ها. دکتر فرهنگ یه چیزی برای فروکش کردن عصبانیت گفت واقعا معجزه میکنه. هر وقت یه چیزی اعصابتون رو به هم ریخت دستتون رو بذارید روی قلبتون یه نفس عمیق بکشید و با تمام وجود بگید: بهبه. فقط تو دلتون بگید ها. اگه داد بزنید یه عدّه به عقلتون شک میکنن میبرنتون بیمارستان. یه بار بهبه در اکثر موارد جواب نمیده. تکرارش کنید، ده بار پانزده بار، تا وقتی که آرامش به قلبتون برگرده. من گاهی روزی هفت هشت بار از این روش استفاده میکنم. همه ی مشکل من اینه که خیلی زود عصبانی میشم.

دیدگاهتان را بنویسید