خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

خونه ما و یه خورده حرف های خودمونی از نخودی

سلام سلام هزار تا … باور کنید اون قدر دلم براتون تنگیده بود که دچار دلتنگی مزمن از نوع حادش شده بودم !!!!!
اون قدر حرف برای گفتن دارم که نمی دونم از کجا شروع کنم ….
خب بزارید از خونه جدیدمون بگم که حدود دو هفته ای هست مهمونش شدیم و تازه بعد از این دو سه هفته یه کم کار و بارمون رو به راه شده و مستقر شدیم … اولش من اومدم زرنگ بازی در بیارم اتاق بزرگه رو برداشتم برای خودم جاتون خالی پنج تا کمد دیواری درندشت داره جون میده برای کتاب های قول پیکر بریل من اما جاتون حسابی پر پر که از بد شانسی من این اتاق کذایی از نعمت “کولر” محروم هست و دیگه به رحمت “پنکه” متوسل شدم و از یک جا نشینی به چند جا نشینی و آوارگی رسیدم! وای عجب گرم شده این هوا وای وای وای!
راستی سامان خان همسایه کناریمون کفتر داره از تو حیات صدای بق بقو کبوتر هاشون میاد فقط خدا رو شکر تا حالا رو پشت بوم سر و کله شون پیدا نشده که امیدوارم هم پیدا نشه.
مصیر خونه جدیدمون هم خدا رو شکر سر راست هست و یادش گرفتم البته مصیر یابی من برعکس تشخیص و به یاد آوری انسان هام خیلی عالی هست که امیدوارم خودم خودم رو چشم نزده باشم ولی یه نکته این که جداً خونه عوض کردن و آشنایی با محیط جدید برای ما یه کم سخت هست ولی شدنی ان شا الله همه بی خونه ها و مستأجرها صاب خونه بشند بخصوص همه ما هم محلی های عزیز گل و گلاب تا دیگه نیاز نباشه هر سال تو یه محله باشیم و تا بیایم به محیط جدید آشنا بشیم مجبور به بستن بار و بساط و رفتن به محله و شاید شهر دیگه ای بشیم. آمین.

وای چقدر گرمه وای وای وای .. این گرما هم شده معزل خودش ه هیچی عوارض جانبیش بد تر هست مثل گرما زدگی که وای وای وای که من با شربت آبلیمو و خاکشیر در مورد خودم به جنگش رفتم خیلی هم کار ساز هست تازه از گرما زدگی عرق کردن بدن هم هست که وای وای وای بد تر از اولی هست استفاده از عطر و فراورده های اون هم اگرچه بد نیست گاهی هم کار ساز هست اما گاهی کار رو خراب تر از اونی که هست می کنه یه راه حل توپ امتحان شده عالی بهتون می گم که دستشون درد نکنه فکر کنم دوره راهنمایی بودم که خانم زرگریان مربی بهداشت ابابصیر مرحوم بهمون گفتند و جدی راه حل اگه باشه فقط همینه: “نقره سنگ” از عطاری ها می تونید تهیه اش کنید یه پودر خاکی رنگ هست که البته فکر کنم اولش پودر نبوده خود آقای عطار باشی آسیابش کردند به شکل پودر در اومده، وقتی حمام کردید از حمام اومدید بیرون خواستید خودتون رو با حله خشک کنید اولش حله رو بندازید روی سرتون بدنتون یه حالت بخار گرفته داره یه انگشت بزنید توظرف حاوی نقره سنگ و بزنید زیر بغل تون البته چون دو تا زیر بغل داریم پس دو بار این کار رو انجام بدید بعدش همون طور که حله رو روی سرتون انداختید برید تو حموم دستتون رو بشویید چون ممکنه بزنیدش به بقیه لباس هاتون رنگ بگیره اما لازم نیست و نباید زیر بغل تون رو بشویید یا حله بکشید بعدش دیگه بقیه مراحل حله کشی و پوشیدن لباس هاتون رو انجام بدید بیایید بیرون که دیگه کار تموم هست فقط خواهشاً دیگه بوی عرق نگرفتید از حمام کردن صرف نظر نکنید ها قول بدید حتماً یه روز نه یه روز حمام بگیرید تا گل گلاب بشید.
یه جک با حال هم براتون بگم : از یه نخودی می پرسند چرا حمام نمیری می گه بجاش چرک خشک کن می خورم! ها ها ها ها ها !!!! نکنه شما هم چرک خشک کن بخورید ها!

هان راستی ساجده جون ببین چقد نخودی یادت هست کلی در مورد اسمت فکر کردم اولش گفتم “کولر” خیلی دوست دارم اسمت رو بذارم “کولر” بعدش گفتم آخه زمستون چی کارت کنم ! بعدش بازم فکر کردم دیدم تو بشو “نخودچی” منم که نخودی هستم بهم میاییم :() خوفه؟؟؟؟؟

۶۹ دیدگاه دربارهٔ «خونه ما و یه خورده حرف های خودمونی از نخودی»

سلام از گرما نگید که دلمون خونه. قم این روزها به پنجاه و دو درجه رسیده که برای کم نکردن ساعت کار ادارات و محاسبه ی هزینه ی برق به قیمت ارزانتر و از این جور چیزها خیلی صداشو در نمیارن، تازه اعلام هم که کردن، همه چیز در حالت عادّی قرار داره انگار نه انگار که اتّفاقی افتاده.
ما هم مستأجریم ولی شکر خدا از خرداد هشتاد و شش تا حالا تو همین خونه هستیم و تا صاحب خونه بیرونمون نکنه همینجا خواهیم موند. اصلا چرا بیرونمون کنه خیلی دلش بخواد.
دوم

آهان فهمیدم حالا
خیلی خوشحالم که فهمیدم بالاخره شک نداشتم که اشتباه نمی کنم
تو آمده بودی پست بگذاری برایم من هم کامن گذاشتی وگرنه فرض محال محال هست به قول روان شناسان کودک اثتثنایی
نخودی ای کاش پسر بودی
انجمن به ریاست شما خوب پیش می رود
کامنت من از شما بیشتر شد برو حالش را ببر

سلام مرسی از همگی بابت نظراتتون
آقای جوان مرد خان دانا خونمون همین دور و برها هست فقط ما افتار ها حاضری میخوریم مشکلی که نیست؟ تشریف بیارید یه نون و پنیر مشتی با هم بزنیم!.
صبا جون کردی کبابم آخه ما هفته آینده می خوایم بیاییم قم و جمکران تو این گرما چه کنیم کنسلش هم که نمیشه کرد هم قبول نمی کنند هم دلمون نمیاد شب قدری جمکران رو از دست بدیم دعا کنید اون شب بارون بگیره دیگه از خوب هم خوبتر بشه، ما البته صاحب خونه ایم ان شا الله سال دیگه صاحب خونتون بیرونتون کنه بندازه خونه خود خودتون “آمین”
امین آقا سومی مبارکت باشه ان شا الله اولی تو همه مراحل زندگیت.
ببین چشمک خان آخرش هم نفهمیدی! من اومدم محله چندتا پست خوندم چندتایی هم کامنت گذاشتم بعدش رفتم پی کار و بارم بعدش به سرم زد یه پستی هم از خودمون در بکنیم بعدش هم که این شد بازم بعدش چرا؟ بعدش هم ای بدک نیست اما ان شا الله بهتر بشه که امیدوارم.
آقای معصومی مرسی شما لطف دارید ان شا الله پست بعدی رو که زدید خبر خونه دار شدنتون باشه فقط شیرینی فراموش نشه ها اونم نه از نوع مجازیش از نوع حقیقی خامه ای نارنجکی.

سلام نخودی عزیز منتظرت بودم خوش اومدی به سلامتی دعا کنیم همه صاحب خونه با شرایط رضایت بخش بشن که واقعً مستاجری سخته یا لا اقل تا زمانی که مقدور هس بذارن ما هم بشینیم خونمون با خیالی کمی آسوده خلاصه خوشحال شدم خانم گل گلاب وای دلم شربت میخواد راستی تاعات قبول عیدتون مبارک

سلام نخودی من که از خونه بیرون نرفتم ولی چون چند شب پیش که از خونه ی دوستم برمیگشتم کاملا گرما رو احساس کردم میخوام بهت آمادگی بدم که به راحتی با واقعیّت مواجه بشی. اینجا شبهای گرمی هم داره. یه عالمه آب یخ یادتون نره. حالا نمیشه حرم برید جمکران نرید؟ به نظرم حرم بهتره. حالا بگو از کجا میاید؟ میخوام بدونم از اونجا تا قم چه قدر راهه.
یه چیز دیگه هم میپرسم نخندی ها. هر چند که خودم دارم از خنده بیهوش میشم.
چی کار کنم باید بپرسم دیگه ندانستن عیب نیست نپرسیدن عیبه. تو واقعا پسر نیستی؟ نخودی راستشو بگو ها. سر کارم نذار که از این جور اذیّت کردن ها هیچ خوشم نمیاد. دوستان در صورتی که متوجه شدید داره سر کارم میذاره سریع خبر بدید.

ثنا میدونی چیه؟ من شرایط خودم رو در نظر گرفتم که اینجا ساکنم. ما به دلیل دوری راه نمیتونیم بریم جمکران. همیشه هم جمکران نمیریم. واقعا توفیق میخواد. نخودی رو از جمکران رفتن منصرف نمیکنم. اصلا شاید شبهای قدر سالهای قبل رو تجربه کرده باشه که در این صورت در این زمینه از من باتجربه تره. من فقط میگم برنامه های حرم هم خیلی خوبه. اصلا نخودی دو شب بیا یه شب جمکران یه شب حرم.

صبا خان ساقی نشان من خودم هم سر کار رفتم ولی مطمئن باشید در زمره بانوان گل گلاب محله هستم بابا دیگه لو رفتیم رفت همش هم تقصیر این چشمک هی چی بهش بگم هست! بعدش هم مرسی از آمادگی که دادید برم از همین الآن آب بذارم تو فیریزر یخ ببنده! جاتون خالی یکی دو سال پیش هم شب قدری جمکران بودیم خیلی حال و هوای خوبی هست البته هم عرفانی هست و هم شاد و مفرح چون با دوستان میایم و کلاً سفر دوستانه جامع همه حسها و حالات هست، ما از اصفهان میایم ای یه کمکی دور هست ولی نه خیلی.
خانم الماسی عزیز مرسی از دیدگاهتون و لطفتون.
ثنا جون ان شا الله قابل باشیم نایب الزیاره شما هم میشیم ولی کاش امام رضا بطلبه دوتایی با یه محله اونم با هواپیما یا قطار بریم مشهد که دلم عجب هوایی شده ها.

سلام! نخودی خوشحالم برگشتی! خوش به حال همسایهتون! مامان من که گفت دیگه کفتربازی بسه! مجبور شدم بفروشمشون! منم کفتر میخوام! راستی حالا که بحث خونه هست.‏ برای مرغ و خوروسهای من هم دعا کنید! چند روزه بیخونه شدن! منم شیرازی بازی در میارمو براشون خونه درست نمیکنم! هاها!‏

عجب سامان خان شدی سامان مرغ و خروسی ببین روزگار آدم رو از کجا به کجا میبره! یه خاطره بگم نمی دونم شاید خنده دار باشه شاید هم گریه دار ولی کلاً تأسف آور هست: یه روز رفته بودم دادگاه یه آقای تقریباً محترمی زده بود به خونه کفتر همسایه شون حدود سی تا کبوتر آقای همسایه رو دزدیده بود البته تمام قرائن و شواهد علیهش بود خودش هم اول انکار کرد ولی بعدش که آقای همسایه گفت کفتر های من نمی دونم از نوع گردن پری و این مدل و اون مدل بودند گفت نخیر این مدلی نبودند و اون مدلی بودند و دیگه دیگه شد اما عجب این پرنده شگفتی ها می آفریند شش ماه حبس تعزیری اونم با تخفیف!

سلاااااااااااااام عزیز دلم نخودی جونم خوش آمدی عزیزم .
خیلی دلم واست تنگ شده بود آجییییی .
من ساجده هستم ولی بنا بر اسمی که نخودی انتخاب کرد دیگه از این به بعد نخوچی هستم 🙂 واااااای خوش به سعادتت عزیزم که داری میری جمکران من که تا حالا یه بارم نرفتم .آجی قول بده که واسه من سفارشی دعا کنی :*

وای پرید اما چون ممکنه دوباره برگرده نمی گم چی گفتم ولی صبا خانم ما هم تسلیم شما هم خانم …. انگاری همه کمکمک دارند خانم در میاند ها 🙂 ساجده جون کجایی بیا بابا منتظر کامنتت هستم 🙂 هیچ کی هم برای رضای خدا در مورد نقره سنگ که ما این همه در موردش از خودمون افاضات در کردیم نظر نداد ولی خب اشکال نداره خودم می گم : نخودی جون عجب راه کار توپی دادی ها فقط کاش خودت می خریدی برامون پست می کردی دیگه تو این گرما مجبور نبودیم بریم عطاری بخریمش تو راه عرق کنیم 🙂

سلام نخودی جون فکر نکن یادمون رفته. ولی چون اینجور خریدها رو خانواده برام انجام میدن باید صبر کنم ببینم برای کی امکانش پیش میاد بره عطّاری برام بخره. اگه شماره حساب میدادی و برای متقاضیان پست میکردی هیچ چی نصیبت نمیشد و شاید هم نصیب متقاضی هم یه محصول سالم نباشه. اینو گفتم دوباره یاد یه چیزی افتادم که اعصابم رو به هم ریخت. ماه اردیبهشت برنده ی مسابقه ی سامانه ی گویای رودکی شدم و اونا هم یه ساعت گویا برام فرستادن امّا نه با یه بسته بندی مناسب. فقط با جعبه ی خودش و یه پاکت کاملا ساده. نه از این پاکتها که یه عالمه ابر توش داره. ساعت مورد نظر وقتی به دستم رسید فقط زوزه میکشید و وقتی که باتریش رو عوض کردم دیگه کار نکرد. من موندم و یه جایزه که معلوم نیست به چه دردی میخوره. تا حالا چند بار تصمیم گرفتم بندازمش دور ولی منصرف شدم.

طوری نیست شما حاضری میخورید من که شکمو نیستم خداییش. حالا یه قوری چایی که تو بساطتون هست؟ حالا اگه قلیونم بود که چه بهتر. ولی اگه سیر نشم تا سحر هستما! آدرستونم خوبه سرراسته, فقط پلاکو یادت رفت بگی پلاکم بگو!؟

سلام! نخودی این پرنده واقعان شگفتی میآفرینه!!! چنتا از دوستای من هم سر این قزیه زندان رفتن! یکی از دوستام سر این پرنده ی دعوا کرد و کشتنش!!! ولی واقعان اگر به این پرنده علاقمند بشی دیگه نمیتونی ولش بکنی! جواد جان اگر قلیون میخوای بیا خونه ی ما!‏

سلام گفتم شاید درست بشه. و اگه بعدا کسی رو پیدا کنم که میتونست درستش کنه باز هم این من هستم که به خاطر زود دور انداختنش باید حرص بخورم. هر وقت مطمئن شدم چشم، قول میدم بندازمش دور. وقتی میگم از رودکی به کسی خیری نرسیده یعنی این.

سلام جوانمرد دانا. ممنون. اگه از اداره ی پست مطمئن بودم یه جوری براتون پستش میکردم. ولی این بلا از اداره ی پست سر این ساعت اومده و اگه یه بار دیگه پست بشه فکر میکنم اجزاش به صورت جدا از هم به دست شما برسه. همش به خودم میگم که چرا حضوری نرفتم رودکی جایزه رو تحویل بگیرم. بعد میگم آخه مگه آدم عاقل از قم پا میشه میره تهران یه ساعت گویا بگیره برگرده. پول بنزینش بیشتر از پول ساعت میشه. جایزه گرون بود یه کاریش میشد کرد. سفر مکّه ای کربلایی. رودکی و این جایزه ها؟!!! باور نکنید ها شایعه ست. گفتم دور هم بخندیم.همچنین من نمیدونستم جایزه ساعت گویاست که اگه میدونستم میگفتم پستش نکنن.

خوب صبا من برات یه پیشنهاد دارم.
یه کم بنزین بریز روش یه کبریت بزن
تمومه
اونوقت صاحبخونه از خونه میندازتتون بیرون
البته بگم شاید ۱۰ ۲۰ تا ماشین آتشنشانی هم بیان
چون باطریش منفجر میشه
آهان نخودی خانم
منو دعوت نکردی
من از همه مهمترم.
راستی بچه ها من دنبال قلیون نیستم.
کی ویسکی داره
البته درصدش بالا نباشه
حال حوصله بعدشو ندارم.
تو ماه رمضون نمیزنم ولی عید فطر میام.
آهان راستی چرا برم عطاری آشغال بخرم؟
خودم مام دارم ماشا الله توپ
بزن تا ۵ ۶ روز بو عرق نمیدی
البته مردونست نه زنونه
البته ویسکی رو که نیزنیم دیگه بو مام و عرق نمیدیم بو الکل همه جامونو ور میداره
خوب چشمک خوان خیلی بده هویت یکی رو رو میکنی
ساجده خانوم بهت نمیخوره از نوع حرف زدنت نخودچی باشی.
نمیدونم چی بهت بگم
آهان سامان خوان چرا مرغ و خروس، مگه قهتی حیون دارین؟
من یه مرغ مینا دارم اونقدر حرف میزنه که خدا میدونه
سرمو خورده
البته خیلی نازه
میدونی چه قدر دوستش دارم؟
الآن فکر کنم ۵۰۰ ۶۰۰ هزار تومن بخرنش ولی من نمیفروشمش.
امین جان به تو چیزی نمیگم چون تو خزائلی خراب شده با من بودی.
ولی تنها چیزی که میتونم بگم نمیدونم چیه
اگه بخوام متلک بارت کنم ایمیلتو دارم
تو ایمیل اونقدر بهت تیکه میندازم که نگو
به هر حال کسی جوگیر نشه
من خیلی متلک میگم
از منم دلگیرم نشه
البته شدم به درک
چی کار کنم؟
آهان راستی نمیدونم یادم رفت.

سلام! امیررضا! هاها! مینا مال ما بچه های پایین شهر نی! اون چیزی که میخوای میتونی بری مولوی بخری مشطی! درزمن اینجا ی محله ای هست که خیلیا بهش سر میزنن! وگرنه سابقم رو تو این چیزا بهت میگفتم! ولی بعضی از بچه های این محله خوب منو میشناسن! خواستی ی ایمیل بزن سابقه برات رو کنم هاها! اینم آدرست ایمیلم ‏
saman.soroosh@gmail.com

وای آخ جون چه خبر شده اینجا :()
سامان بابام هم همین رو می گه ولی تو منطق من یکی که هضم نمیشه!
صبا منم یکی دو سال پیش از این ساعت ها گرفتم البته خداییش کار هم می کرد ولی خواهر گرامی خرمون کرد دادیمش به اون و اصلاً هم ازش استفاده نکرد و الآن هم نمی دونم چه بلایی سرش اومده ولی با توجه به وجود موبایل و اینکه ساعت رو از روش میشه تند و به راحتی دید دیگه فکر نمی کنم از اون ساعت بغیر از جا کلیدی بتونید استفاده دیگه ای ببرید که تازه درست هم باشه گاهی یه فشار می خوره صداش در میاد آبرو حیثیت آدم رو میذاره وسط در هر حال آتیشش نزنی ها همون نگهش دار برای روز مبادا….
امیر رضا خان خداییش جرأت ندارم شما رو دعوت کنم می ترسم یه بلایی سر خونه که هیچی قابل شما رو نداره )سر خود مهربونمون بیارید بعدش جواب خودمون رو کی می خواد بده؟! آخه آرزو و امید و این حرفا داریم هنوز )بعدش هم ویسکی و این حرفها هم از قلیون و اون حرفها بد تر هست بابا برید آب میوه بگیرید بخورید حالش رو ببرید یه لطفی هم به جسم نازنین کرده باشید دوباره بعدش نقره سنگ آشغال نیست می ارزه به هرچی مامه با هر مارکی اعم از داخلی خارجی چینی اروپایی آمریکایی و کلاً بی مارکش تازه عوارض جانبی هم نداره مثل حساسیت پوستی و بقیه عوارض که من نمی دونم. هان راستی سلام ما رو به مرغ میناتون برسونید :()
بابا سامان کوتاه بیا سابقه کدوم هست تو از اون آقا پسر های گل محله خودمونی بی سابقه دوستت داریم :()

سامان جان من چندین سال سابقه دارم.
بعدشم من میدونم باید از کجا بگیرم.
من سابقم از تو بیشتره
با چندتا از بچه ها میریم کفتر بازی میکنیم.
این اولشه
شما هم نخودی خانم کاری باهامون نداشته باشی کاریت نداریم.
راستی نخودی جون مارو دعوت نکنی، کار میدیم دستت.
ولی دعوت کنی کاریت نداریم.
سامانم باید دعوت بشه
نمیخواد چیزی گیر بیاری خودمون جور میکنیم.
ها ها دی

درود
نخودی بعد از این مدت خوش آمدی .این صبا مار را هم دودله کرده ها نمیدونیم حرف شما رو قبول کنیم یا صبا را نکنه پسر باشی .راستی امان از دست روان شناس ها که همیشه دست انداز جاده ها هستند .وای ببخشید از روانشناسان محله شوخی بود .
صبا این نخودی یک خانم هستش که حقوقدان هم هست و توان مدیریتی بالا هم دارد احتمالا بیاد قم به عنوان مسئول گروه خودشان هستش .توانمندی های خاصی دارد و همین جا اعلام خرسندی خود را از صاحب خانه بودنتان دارم نخودی .
امیر رضا بنام پودت پست بزن این حرف هرا بنویس چرا پست دیگر ها را خراب می کنی .
ببین یادم نرفته بگم اگه هی مکرر نخودی محله را تهدید بکنی بگم بهت که نگی نگفتی خودت می دانی می آم تهران بعد کمین میزنم وقتی به جوی آب رسیدی بغلت می کنم می گذارم اون ور جوب تا دیگه بچه های محله ما را تهدید نکنی .و دیگه اینکه نخودی به همه بچه های محله احترام می گذاره و الا که خودت می دانی یک دادخواست بنام شما می فرسته که دست بسته ببرندت اصفهان واین اعترافاتی که کردی نیز علیه شما استفاده می شه .
خوب ناراحت نشو من هم مثل تو امیر رضا شوخی کردم اگر هم ناراحت شدی ببخشید چون من از شما می ترسم .

سلام! نخودی جان واقعان به من لطف داری خواهر گلم! امیر جان به نظر من سابقه تو این کارا خوب نیست اصلان! ولی چیکار کنم وارد ی بازیهایی شدم که نباید میشدم! داداش بعدشم هر چیزی رو اینجا ننویس به همون دلیل که میگم اینجا بازدید کننده های زیادی داره! و نمیخوام افرادی مثل من و تو که تو این کارا هستیمو مثلان با استاد چشمک و یا مدیر محترم مقایسه بکنن و فکر بکنن همهگی ی کاره هستیم! البته که محله مال خودمون هست و هر جوری بخوایم داخلش حال میکنیم! ولی یکم رعایت کردن بد نی! دمتگرم ولی من شیرازیم خودت میدونی جنسای اصل و مشطی از شیراز میاد هان!؟؟؟ ببین چند وقت پیش ی نفر کح تو همین محله هستو به سرف یکی از همین چیزا دعوت کردم! کلی حال کرده بود!

خوب منم مثل خودت سامان جون وارد اینجور بازیا شدم و بعدشم هزار و یک بزن بزن
بعدش تو رو خدا یکی اینجا بنویسه خیر سرت برنامه نویسیا!
نخودی خانوم ببخشید.
بعدشم هیچ وقت قصد نداشتم رو کنم ولی تو رو خدا ببخشید.
به هر حال من شرمنده نیستم ولی حالم نکردم.
در ضمن کجا میخوای برا من کمین کنی؟
محله ما تموم بچه هاش اباشن
دم دربیاری یه بلایی سرت درمیارن که وای وای
حالا اگه بخوام بگم یه پست میشه که بعدا لطف میکنم میزنم.

قنبر آقا مرسی جانا سخن از زبان ما می گویی  خدا رو شکر قم جمکران بنده فقط قرار هست ان شا الله خوش بگذرونم مسؤولیتی ندارم زحمت این اردو با انجمن جوانان روشن بین هست که خداییش خیلی خیلی انجمن فعال و توانایی هستند دستشون درد نکنه.

بچه ها می دونید من هیچی نگفتم چون نمی خواستم بزرگتر بازی و نصیحت و پند و اندرز و این حرفها بشه در هر حال بعنوان یه نخودی محله یه حرفهایی دوستانه می گم فقط بهش فکر کنید فقط فکر همین:
چشم و هم چشمی که اصولاً تو خانم ها هست و کری خوندن که بین آقایون بیشتر مطرح هست اگه تو کارهایی باشه که برای آدم سود و منفعت داشته باشه حالا چه منافع مادی چه معنوی اون وقت می شه گفت خوب هست اما خیلی وقت ها همین کری خوندن ها وارد بازی شدن ها اونم بخاطر یه غرور کاذب الکی پوچ بی خود باعث میشه سرنوشتمون عمرمون و تموم آرزو هاموم یک باره بر باد فنا بره می دونم اگه بخواید بفهمید می دونید چی می گم پس ادامه نمی دم فقط مواظب خودتون باشید خواهش می کنم این روزگار گرگ زیاد داره اونم تو لباس میش خواهش می کنم حواستون به خودتون آینده تون سرنوشتتون باشه …..

اصلا بگزریم.
من بحث گرما رو دوباره باز میکنم.
چند روز پیش داییم یه اسپری گذاشت تو داشبرد ماشینش میخواست بره یه جا ۵ دیقه ای برگرده
وقتی برگشت اون قدر گرم شده بود اسپری منفجر شده بود داشبرد ماشینش شکسته بود.
پنل ضبط و خود ضبط از جاش در اومده بودن افتاده بودن کف ماشین
هر چی تو داشبرد بود افتاده بود کف ماشین
خودم دیروز میخواستم برم یه جایی اونقدر گرم بود وقتی از خونه اومدم بیرون داشتم آتیش میگرفتم.
سابقه نداشته دمای تهران برسه به ۴۵ درجه

چه وحشت ناک! هان دیدید گفتم اسپری خوب نیست اینم یکی دیگه از مضراتش با یه کم گرمای بالای چهل درجه میترکه وای چه خطرناک خدا رو شکر کسی تو ماشین نبوده آسیب ببینه.
جناب صبا اگه دیگه از گرمای قم گفتی هیچی … فقط دیگه نگو مرسی. 🙂

سلااااام نخودی جونم .
من امروز رفتم اطاری که نقره سنگ بگیرم اصلا یارو این چیز رو نمیشناخت و فکر کرد دارم مسخره میکنم 🙂 اینشالا اگه اومدم اصفهان حتما میخرم چون خیلی به درد من میخوره به دلیل هوای شهری که توش زندگی میکنم و همیشه برفمیااد 🙂 دوست دارم یه عالمه …

اون اسپری اسپریی نبود که میزنی به خودت
اون پلیش بود
آره کسی نبود که آسیب ببینه
اگه بود فکر کنم داشبرد تو صورتش میترکید.
اگه منم بودم شاید کل اون یه ذره دید قشنگی که دارم میرفت هوا
الآن میدونم با خودت آرزو میکنی ای کاش من اون تو میبودم.
ولی من چه هیزم تری به تو فروختم؟
آهان صبا نگفتی چه بلایی سرش آوردی
واقعا آتیشش بزن بیام یه چای آتیشی درست کنم بزنیم کلا بو دود بگیریم.
من میرم تو باغ خودمون میزنم ولی طلبه شدم بیام اونجا با هم بزنیم.
همین دیروز تو باغ نمیدونی چه آتیش بازیی کردم.
البته ظهر نبود
اگه میبود الآن کل باغ سوخته بود.
ساعت یه چیز حدود هفت و نیم شب بود.
نظرت با یه چای آتیشی چیه؟
نخودی که ما رو دعوت نکرد ولی من یه بار دعوتش میکنم.
من نامرد نیستم.

سلام نخودچی جوننم به اینجاش نفکریده بودم عطاری ها هم عطاری های اصفهان خودمون اومدی اینجا با هم میریم می خریم عزیزم. امیر رضا خان ا مگه به من هیزم تر فروختی من نفهمیدم پس بگیر خشکش رو بده یا اصلاً نخواستیم پولمون رو پس بده …..

نمیدونم یادم نمیاد چیزی فروخته باشم.
ای کلک!
میخوای پول چیزی که نخریده بودی رو از من بگیری؟
ولی سر من کلاه نمیره
در ضمن چیز فروخته شده پس گرفته نمیشه
برو حالشو ببر.
الآن که دارم مینویسم سر صبحه و من دارم تو خونمون از گرما منفجر میشم.
خوب خونتون چه طوره؟
ولی منو دعوت نکردی بیام ببینما!

سلام نخودی جون. من که قصد ترسوندن تو رو نداشتم.
از اونایی نیستم که به هر ترفندی شده از مهمون فرار کنم.
اهل رشت هستم و حرفی هم در مهمان نوازی شمالیها نیست. ولی خوب آقای رمضانی چنان از گرمای تهران میگه که آدم مجبور میشه یه حقایقی رو بیان کنه. آقای رمضانی ساعت رو گذاشتم یه جایی که فعلا نبینمش. نمیدونم چرا نمیتونم ازش دل بکنم. خوب من تا حالا از این ساعتها نداشتم و دست کسی هم ندیدم و چون اصلا صداشو نشنیدم، کنجکاوم بدونم چه صدایی داره. شما مگه میخواید طلبه بشید؟

سلام امیر رضا خان عزیز باشه شما هم دعوت قدمتون روی چشم فقط قول بدید شیطونی نکنید ها! البته به شرطی که یه برنامه ای.اسپیک خوب زیر نویس خون عالی چشم روشنی خونمون بیارید!

صبای عزیز شما لطف دارید و با کامنت دومی تون هم کلی امیدواری پیدا کردم، ما فردا می یایم ….
خب دیگه نبود بای تا های….

صبا منم بیام؟
نخودی باید اون تاپیک کی با منه رو میخوندی ببینی که میخوام eSpeak رو دستکاری کنم و یه امکانات باحال روش بزارم.
باشه نوشتم بهت میدم.
حالا حال کردم که دعوت کردی.
یه سرم به تهران بزن ببین ۴۶ درجه یعنی چی
یادت باشه این برنامه کادوی خونتونه
من برنامه ی تجاری برات نمیارم فقط اوپن سورس میارم.
چون شاید به کپی رایت احترام بزاری.

منو چند بار حضرت معصومه و امام زمان طلبیدند
امیدوارم دوباره بطلبند بیام.
اما صبا خاطون چیزی که خرابه رو چه جوری میخوای صداشو بشنوی؟
بابا جان رودکی نهسه
ازش به هیش کس خیری نرسیده
آتیش بزن بیام همون قم با هم یه چای آتیشی بزنیم.
فکر کنم اون وقت وقتی باشه که امام زمان و حضرت معصومه طلبیده باشن.
یه چای آتیشی هم میزنیم شاد میشیم.
نظرت چیه؟

شما مثل اینکه خیلی دلتون میخواد صاحب خونمون بیرونمون کنه ها. اینکه رودکی نحسه و ازش به کسی خیری نرسیده که خودم چند بار تو همین محلّه گفتم. چند بار خونه و در جمعهای دوستانه و مهمونیها گفتم؟ خدا میدونه.
خدا رو چه دیدی شاید درست شد. هر وقت مطمئن شدم میندازمش دور خیالتون راحت از آتیش خبری نیست.
دیدید گفتم تهران هواش بهتر از قمه؟ وگرنه اینقدر حوس چای آتیشی نمیکردید. اینجا فقط شربت.

اولا من میرم دماوند چای آتیشی میزنم.
ثانیا اگه آتیشش نزنی خودم میسوزونمش.
بعدشم فکر کنم تا حالا چای آتیشی نزدی
به بیرون کردنش می ارزه
بابا اصلا من خودم ساعتمو بهت میدم.
ولی یادت باشه بیام قم یه جایی باشه که مثل دماوند باشه
تو شب خنک باشه

سلام نداریم. تو قم جایی مثل دماوند نداریم.
چرا چای آتیشی زدم، ولی نه اینجا، کنار سپیدرود اونم با چای طبیعی گیلان، نه این چایهای خارجی پر از اسانس.
ولی به بیرون کردنش نمی ارزه. هیچ چی جای خونه ای رو که آدم توش راحت باشه نمیگیره.
بعدشم دست شما به این ساعت نمیرسه، اصلا حالا که اینقدر عزمتون رو برای سوزوندنش جزم کردید، میبرم یه جایی چالش میکنم. بعدها هرکی درش بیاره، فکر میکنه چه چیز با ارزشی پیدا کرده. وقتی به ساعت خراب بربخوره چه قدر خنده دار میشه رفتارش در اون لحظه.
پس شما هم از این ساعتها دارید.
حالا قیمتش رو بهم بگید که بدونم این اداره ی پست نامرد چه قدر بهم ضرر زده؟

منم مثل تو جایزه گرفتم ولی با این تفاوت که من خودم گرفتم به اداره پست اعتماد نکردم.
ولی هیچ چیز مثل این نمیشه که آدم خودش چای آتیشی درست کنه
خودش آتیش درست کنه کتری رو آب کنه بزاره رو آتیش جوشش بیاره چای بندازه تو غوری و بزاره دم بکشه
بعدش بزنه شاد بشه
چه طوره جای اون ساعت صاحبخونه رو آتیش بزنیم؟
اینطوری آتیششم بیشتر میشه
من عزممو رو چی جزم کنم که بسوزونمش؟
فقط یه چیزی که آتیشش بره هوا
اصلا چه طوره بیای دماوند خودم مهمونت کنم؟
البته بعید میدونم مارو قابل بدونی
وای مخصوصا ساعت هشت شب چه هوای توپی داره
یعنی جون میده سه من علف و چوب بریزی و بعدش یه ذره الکل بریزی اون رو و یه تک کبریت بزنی تا شروع کنه به گر گرفتن
همچین بره هوا که گرمای بیابونای صحرای آفریقا درست بشه
بعدشم یه چای آتیشی درست کنم بزنی بعدش اون وقت ساعتو میاری میندازی تو آتیش
بعدشم من خودم ساعتمو بهت میدم که ضرر نکنی
بدون هیچ پستی با این تفاوت که ساعت سالم بهت میدم.
حالا پیشنهادت چیه؟
بازم میخوای لج کنی؟

خانم ها آقایون! شرمنده پریدم تو حرفتون ولی منم میخوام بیایم دماوند تا حالا نرفتم! اصلاً یه اردو میاریم دماوند همه هم محلیها میشیم مهمون البته هرکی پیک خودش رو بده زیادی مزاحم نشیم نظرتون چی هست؟
امیر رضا خان من طرف دار پر و پا قرص کپی رایت هستم از نوع دو سه آتیشه اما اصتلاحاتی رو که گفتید نمی دونم یعنی چه؟! فقط یه ای اسپیک خوب باشه ها…
صبا خانم عزیز فکر کنم یه ده تومن ضرر کردید یعنی ضرر بهتون زدند.
آقای معصومی پس واجب شد همه هم و غممون رو بذاریم واسه شما دعا کنیم.
راستی ما رفتیم جمکران اومدیم جا همه خالی خیلی خوش گذشت عالی بود البته یه خورده ای یه کمی هم جای چرا داشت که رفت جز خاطرات ولی جای همگی خالی ان شا الله همگی با هی قسمتمون بشه بریم.

شما خودت بیا دماوند تا رفته باشی.
خانومو نیگا:
خودش اضافیه داره مهمون دعوت میکنه
البته من همه رو قبول میکنم ولی مهمون دعوت نکن.
با این گرونی نمیدونم چه قدر چای باید بکنم تو اون غوری
راستی منو دعا کردی؟
معنی چه اصطلاحاتی رو نمیدونی بگو بگم.
ولی ای کاش تو ایران کپی رایت وجود میداشت
اون وقت حق هیش کس ضایع نمیشد.

نخودی یه بار اگه تونستی بیا حرم که بتونم بیام ببینمت. درست و حسابی بیا، نه اردویی. که فرصت با هم بودن رو به اندازه ی کافی داشته باشیم. بعد با یکی از دوستام که خیلی دختر گلیه بریم پارک، بشینیم صحبت کنیم، بعد بریم کافیشاپ نون خامه ای گنده بخوریم با آب میوه.
آقای رمضانی، شما که جواب منو نشنیدین چرا لج کردن رو به من نسبت میدین؟ من اگه نمیام علّتش اینه که پایه ی اینجور گردشها نیستم. و به غیر از خانواده و بعضی از جمعهای دوستانه که اون هم با سختگیری تمام تعیین میشه با هیچ جمعی حال نمیکنم. شما هم برای امتحان کردن آتیشبازی دنبال کسی باشید که پایه باشه. من گزینه ی خوبی نیستم.
بچّه ها من الآن خیلی حال معنوی خوشی دارم. از دیروز صبح تا همین یک ساعت پیش مردم قم کولاک کردن و در کمک کردن به ایتام و نیازمندان از هزار تومن بگیر تا بیست سی میلیون تومن تا یک واحد آپارتمان، صد متر زمین، طلا حلقه های ازدواج موتور، ماشین، و هرچی که فکرشو بکنید و نکنید دادن. حتّی یک نفر کلیه ش رو به کسی که نیازمند کلیه بود و صدا و سیمای قم از خونشون گزارش گرفته بود، داد.
به خدا مردم ما گلن، گل

نخودی نگفتی با کدوم اصطلاح مشکل داری؟
صبا منم دوست دارم کمک کنم.
چی کار کنم؟
نخودی میخوام eSpeak رو به شکل باحالی گسترشش بدم.
نمیدونم سورس کدشو لازم داری یا نه؟
یه بارم بیا تهران تا ببرمت دماوند تا ببینی چیه؟
صبا تو نمیای من میام اونجا
چه طوره؟
نترس آتیش نمیزنم.
من بیخیال ساعت تو شدم.
الآن که با خودم فکر میکنم میگم چرا باید ساعتمو دو دستی بدم بره تا یه ساعت بسوزونم؟
ولی آخه چرا رودکی به کسی خیر نمیرسونه؟
تو اونجایی من اینجا یه بار رفتم یه متن بدم بهشون برام بریلش کنن گیر دادن که باید ورد باشه و ۱۰۰۰۰۰۰۱ دلیل بیخودی
اون وقت فقط میگیم خیر ازش به کسی نمیرسه
منو داشت از خستگی میکشت.
از کجا پا شو با مترو برو مردمو تحمل کن تا برسی به رودکی جای اینکه مهمون نوازی کنن میگن ورد و دلیل چرت و پرت میارن که ما متنی که رو کاغذ نوشته شده باشه بریل نمیکنیم و بازم برمیگردیم و پدرمون درمیاد.
اون وقت که بهت یه ساعت خراب دادن میگی ازش به کسی خیر نمیرسه.
بابا من واسه این گفتم که نهسی رودکی یه وقت نگیرتت
حالا خود دانی هر بلایی میخوای سرش بیار
نخودی من کنجکاو شدم بدونم چه اصطلاحاتی رو نمیدونی؟
بگو به تک تکشون جواب بدم.

من که ساعت شما رو نخواستم. مگه حرفی زدم؟
شما اگه میخواید کمک کنید باید برید کمیته ی امداد بگید میخوام به ایتام کمک کنم یتیم که فقط تو قم نیست، همه جا هست.
اگه خواستید بیاید قم میتونید بیاید، ولی تنهایی باید برید قمگردی، که تو این گرما اصلا پیشنهاد نمیکنم بیاید. نخودی شانس آورد ولی در مورد آینده هیچ چی نمیدونم. اون برنامه ای هم که گفتم، برای نخودی بود. خوب شما پسر هستید و باید شرایط رو بپذیرید. یعنی فرقی نمیکنه ما دخترها هم همینطور. با پسرهای محله قرار بذارید.
این مطلبی هم که در مورد رودکی گفتید، هیچ جا تا همین الآن که من خبر دارم متن غیر ورد بریل نمیکنه. اگه قبلا زنگ میزدید رودکی بهتر بود. اگرچه داد میزنن، دعوا میکنن، گوشی رو میکوبن و خیلی چیزهای دیگه، ولی این همه راه رو نمیرفتید که بینتیجه برگردید. من به نحسیش آشنا هستم. اینقدر بلا سرم آورده که اگه نحسیش چند برابر هم بشه و منو بگیره کاری از پیش نمیبره. ضد ویروس شدم در این مورد.

آخه جالبیش اینه که قبلا بریل میکردن.
یعنی یه ورقه بینایی بهشون میدادی میکردن تو اون اسکنر لعنتی وردش میکردن بعدش بریلش میکردن
آخه کاری داره؟
من دیگه اصلا نمیرم رودکی
مگه دیونم که خودمو خراب کنم؟
حال رفتن تا سر کوچه رو ندارم برم سر وقت رودکی؟
نهسیش همه رو گرفته فقط شما نیستی.
خیلیا ویندوزشون پریده
مثل من و شما نیستن که آنتی ویروس نصب کرده باشن
دعوا کنن.
یه بار که از یکی فحش مادر بشنون یادشون نمیره که باید آدم باشن
میدم رفیق رفقای گرامی میخونن دیگه محتاجشون نمیشم.
تازه اگه خودم وردشو داشته باشم میرم با جاز و مگنیفایر میخونم.
حرفمم منتقیه
وقتی خودت میتونی بخونی چرا پا شی بری اون جا که ار ار اونارو بشنوی؟
باشه نمیام.
میدونم به نخودی گفتی.
ولی نخودی نگفتی چی رو نمیدونی؟
این برام سوال شده

امیر رضا خان نگران نباشید من که کلاهم هم دماوند شما بیفته نمیام برش دارم همون زاینده رود بی آب خودمون اردو می گیریم خیلی هم خوش میگذره، هان راستی من خیلی چیز ها رو نمی دونم اگه بخوام همه رو بگم که اوووووو خیلی میشه حالا شما هم بگذرید!.

وای صبا جون مرسی من عاشق نون خامه ای و پارکم فقط خب تا حالا نشده غیر اردویی بیام قم اما دفعه دیگه خواستم بیام حتماً خبرت می کنم بیای ببینمت شما هم اگه اصفهان اومدید حتماً حتماً حتماً یه بوقی بزنید خودم کت بسته در خدمت هستم اینجا هم نون خامه ای پیدا میشه البته بستنی برجی بیشتر میچسبه اونم تو میدون امام، بقیه برنامه هامون رو هم نمی گیم پسرهای محله خبر نشند بهتره!.
صبا جون مردم کشور ما الحق گل هستند گل و این گاه و بی گاه خودش رو نشون میده اونم تو چنین روز و شب هایی تو هیچ جای جهان یه چنین مردمی نمی بینی و نخواهی دید مطمئن باش هرچی اینجا میبینی واقعیت محض هست اما هرچی از هرجایی میشنوی “فقط شنیده و تبلیغات” هست.
بچه ها خودمونیم رودکی این قدرها هم که بزرگش می کنید بد نیست حالا خوب هم نیست اما نه این قدر دیگه بد!!!

نخودی بیا تهران اون وقت میبینی رودکی بده یا نه
مردم یه سریاشون گلن بقیه دیونه
اگه شرق تهران بود الآن اون بنده های خدای نیازمندو میکشتنشون
تا حالا با اوباش بر نخوردی که میگی مردم کشور خوبن.
کسیم نمیتونه بهشون چیزی بگه
یکی قمه کشه یکی دیگه مسلحه

نخودی جون من تا حالا اصفهان نیومدم، هر سال اردیبهشت میریم کاشان گلاب میخریم، ولی اصفهان و شیراز رو هر چی بیشتر آرزو میکنم انگار از من دورتر میشه. اگه اومدم حتما بهت خبر میدم.
آقای رمضانی، فکر نمیکنید یه کمی زیادی بدبین شدید به اطرافتون، مردم و کشوری که دارید توش زندگی میکنید؟ درسته که یه چیزهایی مربوط به فرهنگ هر جایی میشه، رئیس کمیته ی امداد کشور گفت: از بس تو قم داوطلب برای اینکه یتیمها رو تحت حمایت خودشون بگیرن، زیادن که ما ایتام استانهای دیگه رو هم به قم معرفی میکنیم که مردم قم حامیشون باشن. و من دو روز پیش این رو به وضوح دیدم. مردم تا چهار صبح هر چیز ارزشمند تو خونشون داشتن آوردن دادن. طوطی، گلدون حرم حضرت علی، یه عالمه فیش حج که بعضیهاش آماده ی پرواز بود. فکرشو بکنید طرف شش هفت سال منتظر بوده نوبتش بشه بره مکّه، حالا فیششو آورده فروخته که پولشو بده به ایتام. به نظر شما با چیزی غیر از عشق به خدا، میشه وصفش کرد؟
اگه خلوص نیت نداشتن، مجریهای صدا و سیما برای اینکه با بعضیهاشون صحبت کنن نیازی به اسرار و التماس نداشتن. کسانی میومدن از ترس مصاحبه گردنبند فوق العاده قیمتی و هر چیز با ارزشی که میخواستن بدن، اگه شکستنی نبود، پرت میکردن و میرفتن. خوب حالا شما چرا اینها رو تو ذهنتون بزرگ نمیکنید. باور کنید که هر جور به دنیا نگاه کنید زندگی همون جور با شما برخورد میکنه. مشکلات همیشه هستن. اصلا ما اومدیم برای اینکه مورد امتحان قرار بگیریم، وگرنه هدف از این زندگی زودگذر دنیایی چیه واقعا؟ توان همه ی ما در برابر مشکلاتی که باهاشون مواجه میشیم سنجیده میشه و به اندازه ی صبرمون هم پاداش میگیریم. اگه همه چی با مرگمون تموم میشد باید اینجور غصّه میخوردیم نه حالا.
خوبه که همه ی ما سعی کنیم طوری زندگی کنیم که وقتی مهلت امتحان تموم شد و گفتند ورقه ها بالا، برگه هامون پر از جوابهای درست و زیبا باشه، نه فقط اشتباه و یه برگه ی خطخطی. اگرچه خدا همیشه مهلت جبران به همه ی ما میده، ولی خودمون که فکر میکنیم میبینیم چه قدر خوب بود که همین فرصتهایی رو هم که از دست رفت، استفاده میکردیم. من خودم در مواقعی که مثل شما به همه چیز نگاه میکنم، زندگی برام خیلی سخت میگذره. از در و بام بلا میباره.ببخشید اگه اینقدر پرحرفی کردم، قصد نصیحت نداشتم، فقط چیزهایی که تجربه ش کردم و بهش باور دارم رو گفتم.
نخودی یه نکته در مورد رودکی بگم: رودکی خوب بود، ولی انگار از وقتی من باهاشون ارتباط دارم روز به روز بر بدتریشون افزوده میشه. مخصوصا حالا که نوارها رو با عجله و بیکیفیت ضبط میکنن و میگن که تولیدات ما افزایش پیدا کرده و تازه کلّی هم کلاس میذارن، و ما نابیناها هم مجبور به تحمل هستیم. وقتی در حال حاضر بیشترین تولید کتاب گویا در رودکی انجام میشه نباید اینقدر سرسری بگیرنش. یه بار گفتم بازم میگم. همه ی ما باید با هم یکی بشیم. اگه نابیناهای کل کشور در اقدامی هماهنگ از رودکی به هر جا که امکان داره شکایت کنن، اونها هم به خودشون اجازه نمیدن که هر رفتاری که در شأن خودشونه با ما داشته باشن.

دیدگاهتان را بنویسید