خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

به نظر شما یک فرد نابینا چطور باید چای بریزد؟

خوب، امروز صبح که از خواب بیدار شدم، اولش قصد کردم صبحانه نخورم ولی بعد با خودم گفتم مغز و ضرر و پیری زودرس و کم حافظگی و اینها نمی ارزد که نخورم. تنبلی شدیدی به همراه پتو روی وجودم سنگینی میکرد. خلاصه که آب را جوش آوردم و یک کمش را ریختم توی قوری و چای خشک هم ریختم توی قوری و در همین حین که چایی در حال دم شدن بود، من هم گشتم به دنبال پنیر و کره و خامه و مربا و نان و کارد آشپزخانه و لیوان و سفره. خوب، راستیاتش از این اقلامی که گفتم و دنبالشان گشتم، فقط پنیر و سفره و نان و لیوان حاضر بودند و الباقی اثری ازشان نبود. زیاد اعصابم به هم نریخت ولی از نبودن یکی از اقلام، خیلی جوشی شدم. آن هم کارد لعنتی بود. خوب من که نمیتوانم به مانند کوالاها با چنگ و دندان بیفتم توی قوطی پنیر که! بالاخره باید راهی پیدا میکردم که تکه ای پنیر جدا کنم بگذارم توی یک ظرف و بعد هم با کارد و نان، نوش جانم کنمش. جایگزین کارد، قاشق به ذهنم خطور کرد. اما با قاشق راحت نبودم. دو سه باری هم وقتی در حال لمس وسایل بودم، دستم به چند تا چیز خورد که یکیش افتاد و من هم عصبانی بودم، عصبانی تر شدم. حالا تازه کف آشپزخانه هم موکت بود و آن چیزی که افتاد، صدا نکرد و من نفهمیدم کدام گوری افتاد. این دیگر شده بود قوز بالای قوز. نشستم و به حالت چهار دست و پا هر طوری بود، آن کفگیر مسخره ای که بیصدا افتاده بود را پیدا کردم گذاشتم سر جایش. گویی این کفگیر از قصد صدا نکرد و افتاد تا من نابینا کلی با دست هی دنبالش بگردم و قربان صدقه اش بروم. در هر حال، هنوز کاردی پیدا نکرده بودم. گویی کارد، آب شده بود رفته بود توی یک قرص نان، آن قرص نان را هم حتما سگی چیزی خورده بود. با هزار بدبختی کارد را پیدا کردم و رفتم وسایل را توی سفره چیدم. بعد تازه یادم به چاییم افتاد. لیوان را برداشتم و با احتیاط، نصف بیشتر لیوان را چایی ریختم. حالا نوبت آب جوش بود که بریزم. من همیشه موقعی که میخواهم آب جوش بریزم توی لیوان، دستم میلرزد و اصلا آشفته میشوم. دست و پایم را گم میکنم. فکر کنم بعضی از شما بدانید که آب جوش واقعا چه قدر داغ است. مشکلی که ما نابیناها داریم، این است که همه چیز را با حس لامسه، با دستمان اندازه میکنیم ولی بیناها خیلی وقتها با چشمشان. پس حالا من باید لوله ی کتری یا دهانه ی پارچ چای ساز را که مملو از آب جوش است، با لبه ی لیوان تنظیم کنم و ظرف آب جوش را بالا بگیرم یا در واقع خمش کنم تا آب از لوله یا دهانه اش به سمت داخل لیوان سرازیر بشود. همین کار را هم کردم. صدای شر و شر آب که تغییر میکند میشود فهمید که چه قدر لیوان پر شده و همچنین داغ شدن تدریجی لیوان، مشخص میکند که تا کجایش پر شده ولی همیشه اینطور نیست. تازه، وقتی آب جوش توی لیوان میریزی، نمیبینی که با چه سرعتی آب جوش در حال جریان است و شاید لیوان سرریز شود و همه جا را به گند بکشی. از طرفی، تا انگشتت را زیر آب جوش نگیری، نمیشود بفهمی که آیا اصلا آب جوش توی لیوان میریزد یا نمیریزد یا دارد به بیرون میریزد. به هر حال، من که بعد از هفت هشت سالی که برای خودم چای درست میکنم، باز هم به این کار عادت نکرده ام و همیشه برایم ترسناک و جدید است. نمیدانم اگر کسی راه کاری داشته باشد ولی من که در این زمینه، عاجزم. در کل، بدانید چاییم را ریختم، شیرینش کردم و با نان و پنیر خوردمش ولی ترسش هنوز توی وجودم است و حالا حس میکنم انگار این حس تنبلی بهتر از حس ترس است. باید به حرف حس تنبلیم گوش کنم و چایی درست نکنم و نخورم. شاید که رستگار شوم!

۲۲ دیدگاه دربارهٔ «به نظر شما یک فرد نابینا چطور باید چای بریزد؟»

گوش شیطون کر، انگاری خودم اول شدم.
ی توصیه به خودم:
مجتبی جان یه توصیه ای که بهت میکنم اینه که با یک فرد بینا مشورت کن و اگه بازم به نتیجه نرسیدی، همینجا بهترین جاست که بچه های هم نوع خودت تجربیاتشون رو بهت منتقل کنند.

سلام مجتبی جان
همیشه گفتن اگه یه چیزی می خواین باید از یه چیز دیگه بگذرین. حالا تنها راهی که به عنوانی یک دختری که بیشتربا این موضوع سر و کار دارم اینه که یا هیچ وقت چای درست نکن یا این که به سوختن توسط چای و آب جوش عادت کنی.
به هر حال راه حل از ما و انتخاب از شما.

سلام.
اگه از این کتری پایه دارا داشته باشی, میتونی لیوان رو بذاری زیرش, بعد شیرش رو باز کنی و در حد ۱ ثانیه آب بریزی و ببندیش.
به احتمال قوی کافیه. ولی برای امتحان میتونی نوک انگشتت رو روی سطح لیوان نگه داری, توکل کنی به خدا و یه ذره ببری پایین و سریع برگردونی.
مطمئن باش دستت نمیسوزه. یعنی اصلا اگه سرعتت زیاد باشه, عصبت فرصت سوختن و درد کشیدن رو پیدا نمیکنه. فقط نوک انگشتت آب رو لمس میکنه.
اگه پر نشده بود, این بار نیم ثانیه آب بریز. دیگه پر شده. امتحانشم نمیخواد بکنی!
فقط یه چیز مهم.
قبل از همه ی این کارا به خصوص اگه قبلش مشغول نوشتن بودی, دستاتو بشور. بعد شروع کن.

سلااااااااااااام!!
مجتبی منم دقیقا مث خودتم
هروقت که میخوام واسه خودم چایی بریزم یه استرسی دارم
همیشه!!!!
نمیدونم این استرس لعنتی چرا میاد سراغم
به گفته مادرو پدرم خیلی خوب چایی میریزما!!!!
خیلی خوش رنگو باحال
ولی نمیدونم چرا همیشه میترسم که نکنه آب سرریز بشه
یا دستم بسوزه
یا …
در هر صورت منم میترسم
اگه کسی راهی داشت به منم بگه!!!!
در ضمن راه حل آقای درفشیان هم بد نبود
باید امتحان کرد

سلام، مجتبی جان خسته نباشید به نکته ی خوبی اشاره کردید یکی از مشکلات ما ریختن چای است، چرا که همیشه می ترسیم که یا چای را کم بریزیم یا خیلی زیاد بریزیم و همه جا را به گند بکشیم، و مشکل دیگه که دارم اینه که من می ترسم جلوی دیگران با سینی چای ببرم، چرا که نمی توانم دقیقا تشخیص بدم که چند نفر با چه فاصله ای کنار هم نشستند، اما به یاد دارم که دو سه سال پیش در مدرسه ی شهید محبی هیچ وقت از چای سیر نمی شدیم و با پویا و مسعود و… تصمیم گرفتیم که به قوری برقی تکیه بدیم، همیشه هم پویا برای همه بدونه ترس چای و قهوه و کاکاهو می ریخت، امیدوارم که باز هم به محله سر بزنه و تجربیاتش رو برای همه بزاره، راستش من هر وقت تنها باشم اصلا ترسی ندارم چرا که اگه کم بریزم برای خودم ریختم، و اگه زیاد هم بریزم که سر ریز کنه کسی نیست که کنارش خجالت بکشم، به همین راحتی. راستی مجتبی جان چرا راه حلی برای رمز جدیدم نکردی یا شایدم کردی و ایمیل من قاتی کرده در هر حال خواهش می کنم جواب بده ممنون می شم

مجتبی من به عنوان یه نیمه بینا بهت میگم اصلا نگران نباش
از نظر من دیدن تو اینجور کارا با لمس کردن فرقی نداره!
من وقتی میخوام ببینم چه قدر چای تو لیوان لعنتی ریختم یا دارم چه جوری آب جوش میریزم اولش اون کلمو میکنم تو لیوان یه نگاهکی میندازم و بعدش ادامه میدم
البته وقتی میخوام تو غوری آب جوش بریزم و نگاهش میکنم گرمای آب جوش میخوادش صورتمو بسوزونه
خلاصه خیلی احساب خورد کنه!

به نظر منم دستت نمی سوزه اگه آب جوشو لمس کنی. البته شاید اگه از ناخن کمک بگیری بهتر باشه حد اقل تا استرست از بین بره. بعدشم اشکالی نداره لیوانتو پر نکنی. پیچش که دست خودته. کم بود که دوباره. راستی سعی کن وقتی تنهایی بیشتر آروم باشی. اینقد عصبانی نشو. باشه؟

سلام مجتبی ببخش میگم ولی انگار یه کم زیادی دست و پا چلفتی بازی در میاری انقدر ها هم که گفتی سخت نیست دوستان روش های خودشونو گفتن یه راه هم من بگم از زیاد شدن وزن لیوانتم میتونی بفهمی که پر شده یا نه مواظب خودت باش و نترس خونسرد باش بهش فکر نکن اونوقت موفقتر خواهی بود
قربان تو

ریختن چایی هم مثل عصا زدن است که بگوییم چه راهی است که هیچ گاه خطا نکنیم و به ماشین یا دیوار نخوریم. بالاخره در چندین بار کار احتمال خطا وجود دارد هرچند من از ریختن چایی ابایی ندارم و احتمال خطر را می پذیرم و با نک انگشت با دیواره لیوان که داغ می شود یا هر چیزی دیگر حلش می کنم و استرسناک برایم نیست. اما ما در شمال هم با علی و محمد سه تایی که هر سه مطلق هم بودیم بر سر یک فلاکس چایی می نشستیم و فقط یک بار خطا داشتیم و چایی یکم ریخت روی زمین دیگر هیچ
ولی اه اه فکر کن فردا با یک دختر مطلق ازدواج کنی بخواهد برایت با نک انگشتش چایی بریزد چه دل بهم زنی هست ها من که با یک دختر بینا ازدواج می کنم تا این مشکل اساسا حل و فصل شود به تو هم مجتبی همین راه حل را پیشنهاد می کنم هی حرف مفت نزن برو پول دار شو برو یک دختر بینا بگیر هی به دنبال مستقل شدن نباش که خیلی درد سر دارد

سلام دوستان نظرات خوبی دادند. در مورد آب جوش یه نکته ی کوچولو رو میگم که برای خودم در خیلی از موارد جواب میده. وقتی در حال ریختن آب جوش توی لیوان هستید و انگشتتون رو لبه ی لیوان گذاشتید به بخاری که از آب جوش متساعد میشه و به انگشتتون میخوره توجه کنید. وقتی آب جوش با لبه ی لیوان فاصله داره بخارش دست رو اذیت نمیکنه ولی وقتی احساس کردید که بخار انگشتتون رو میسوزونه میتونید مطمئن بشید که آب جوش با لبه ی لیوان فاصله ی کمی داره. دوستان حالا لازم هم نیست که چای با دمای صد درجه بخوریم. آب رو که جوشوندید چند دقیقه ای صبر کنید که دماش یه ذره بیاد پایین این طوری اگه دست رو هم بسوزونه بد نمیسوزونه تحمل پذیره. من بیشتر با این مسأله مواجه هستم که نمیتونم چای رو توی سینی بذارم و ببرم. حتی اگه فقط برای خودم باشه. لیوان رو که تو سینی میذارم تسلطم رو از دست میدم. اگه کافیمیکس باشه که دیگه بدتر، چون میدونید که اگه یک قطره هم روی فرش بریزه چه اتفاقی می افته. در اینجا این نکته قابل ذکره که خانواده ی من هم اصولا به این دسته گل به آب دادن ها حساس نیستن، میگن ده بار باید اشتباه کنی که بار یازدهم درست کار رو انجام بدی. ولی من از دسته گل به آب دادن خیلی بدم میاد. یک بار که کافیمیکس رو روی فرش ریختم و مادرم هم بدون هیچ گونه اعتراضی به سرعت پاکش کرد تا سه روز داشتم حرص میخوردم. در نتیجه لیوان داغ رو توی دستم میگیرم که خوب همگی میدونید چه قدر دست رو میسوزونه.
لطفا هر تجربه ای که دارید به من هم بگید تا بتونم این مشکل رو حل کنم.

سلامی دوباره
منم مث صبا نمیتونم لیوانو تو سینی بزارمو ببرم
حتی اگه لیوان یه دونه باشه!!!!
چرا تعجب میکنید؟؟؟
آقا نمیتونم دیگه زور نیست که!!!!!
نه جدا به دور از شوخی منم این مشکلو دارم!!!!
وقتی میخوام لیوانو بزارم تو سینی ببرم هی سینی کجو کله میشه و چای یا هر چیه دیگه میریزه
ولی صبا من هیچوقت دستمو نمیسوزونم!!!!
چون لیوان دسته داره دیگه!!!!
نداره؟؟؟
همیشه از دسته لیوان بگیر تا دستت نسوزه!!!!

سلام
خب تصمیم گرفته بودم بیشتر خواننده باشم تا نظر دهنده اما انگار نمی شه یا نمی ذارند که بشه.
خطاب من به آقای چشمک است، جناب چشمک این جمله یعنی چه:؟
“ولی اه اه فکر کن فردا با یک دختر مطلق ازدواج کنی بخواهد برایت با نک انگشتش چایی بریزد” جداً خجالت نمی کشید از این نوع صحبت کردن از این نوع تصورات از این نوع خود خواهی ها!
پسری که حالا چه شما باشید چه هر کس دیگه ای بخواد با کسی ازدواج کنه برای اینکه بتونه تر و تمیز براش چای بریزه …راننده تاکسیش باشه این ور و اون ورش ببره .. عصاش باشه نذاره به در و دیوار بخوره … براش خرید بره .. نامه ها و مکاتباتش رو بنویسه و بخونه … پول هاش رو براش مرتب کنه بگه کدوم چقدری هست … رنگ بلوز شروارش رو چک کنه ست باشه و ببینه احیاناً لباسش لکی چیزی نداشته باشه و چروک نباشه … رک بگم “”””” اما امیدوارم تو اون زندگیتون شاد خوشبخت موفق سربلند باشید.

خب حالا بریم سر چای ریختن به نظر من همه همه مشکلش بخاطر ترسش هست وگرنه با چند بار چای ریختن متوجه میشیم که چه زمانی طول میکشه لیوان پر بشه می تونید این دوره آزمون و خطا رو با یه کتری آب سرد بگذرونید لمش دستتون میاد یه کار دیگه این که میشه کرد این هست که اگه خیلی از سوختن واهمه دارید قبل از چای ریختن دستتون رو با آب سرد بشویید بعد چای بریزید که اگه هم احتمالاً آب جوش روی دستتون ریخت دستتون نمی سوزه چون زودی اون رو کنار می کشید و همون قدری که آب جوش رو دستتون ریخته گرمای آب با سردی دستتون خنثی شده، من این روش رو برای گذاشتن قوری روی سماور انجام می دم چون می ترسم اگه بی هوا قوری رو بذارم روی سماور دمرو بشه با نک انگشتم که قبلاً با آب سرد شستمش لبه سماور رو یه هزارم لحظه لمس می کنم که اصلاً هم نمی سوزه مطمئن باشید آب جوش از سماور داغ سرد تر نباشه گرم تر نیست.
در ضمن سر ریز شدن چای فکر نمی کنم به گند کشیدن محسوب بشه یه نعلبکی یا پیش دستی بذارید زیر لیوانتون بعدش چای بریزید که اگه هم چای سر ریز شد بریزه توی اون و اصلاً با چک کردن اون نعلبکی هم میشه فهمید چای سر ریز شده و نهایتاً از سر ریز شدن بیشترش جلو گیری کرد، اگه احیاناً چایتون سریز شد یه کم سرش رو خالی کنید یه خورده ای چای بریزید روش که چاییتون زیاد اناری نشه.

صبا جون شما یه پیش دستی یا نعلبکی بذار زیر لیوانت این طوری تسلتت نسبت بهش بیشتر میشه و از لیوان های دسته دار استفاده کن، هم هوای دسته لیوان رو داشته باش هم هوای پیش دستی رو، اصلاً هم از خراب کاری ناراحت نشو این ها همش خاطره میشه اون قدر باید بریزی بپاشی تا بش بقول ما اصفانی ها “اوسا” مخفف استاد که این پارسآوا درست نمی خونه!

ببخشید خیلی نوشتم
شاد چای بخورید همیشه شاد.

سلام! بچه ها منم با نظر نخودی موافقم! وقتی میخواید ی چیزی رو ببرید جای سینی بزارینش تو ی چیز کوچولوتر! و هم هوای لیوان رو داشته باشید هم هوای چیزی که زیرش گذاشتین و با خیال راحت ببریدش و بزنید به بدن! حالا اگر هم نخاصتین این کارو بکنید و دوست داشتین بزارینش تو سینی سعی کنید آرامشتون رو حفظ بکنید هرچی بیشتر بهش فکر کنید که الآن میریزه، بیشتر دستتون میلرزه و ممکن هست بریزه! منم قبلان دوچار این مشکل بودم! ولی وقت بردن آرامشمو حفظ کردم و حالا با خیال راحت همه چیز تو سینی حمل میکنم با خودم! ههه! ولی در کل آدم چایی خوری نیستم! بیشتر شربت میخورم! با خودت میگی چرا خندیدم‎? ‎ههه میدونم داری بابت این نظر طولانی تو دلت بهم فوش میدی بابا رفتم فوش نده!!!!

نخودی جون باور کن این را نوشتم تا حرص تو را در بیاورم
دیدی چقدر موفق بودم عزیز اصلا زایع بود که مسخره بازی در می آورم همه هم فهمیدند تو چرا این قدر مرا می بینی حرص می خوری شوخی کردم
اما بچه ها یک چیز جدی من چچنتا دخترهای نابینا را می شناسم که راحت چایی می ریزند می گذارند توی سینی و بعد حتا به مهمانان هم تعارف می کنند خیلی راحت مطلق هم هستند اگر شد قول حتمی نمی دهم ولی اگر قبول کردند باهاشون یک مصاحبه می کنم اگه شد البته
نخودی حرص نخور بابا حنوض که داری حرص می خوری تو که مطلق نیستی حالا حرص نخور

سلام
خیلی از همه ی شما که تجربیاتتون رو در اختیار من قرار دادید سپاس گذارم. ولی باور کنید من همه ی این کارها رو انجام میدم جواب نمیده. یعنی جواب میده چیزی از استرسم کم نمیشه. وقتی دسته ی لیوان رو میگیرم یا توی
پیش دستی میذارم تقریبا به خیر میگذره ولی واقعا باید راهی پیدا بشه که ما هم بتونیم همه چیز رو توی سینی بذاریم و راحت حملش کنیم. جالبه که بدونید من یه بار این کار رو کردم. شش تا چای ریختم با یه قندون بزرگ گذاشتمش تو سینی و بردم بدون اینکه حتی یه قطره هم توی سینی بریزه. ولی چون یه بار بود ظاهرا تابع قانون خاصی نبود جز اعتماد به نفس خودم. اصلا نمیترسیدم و دستم هم نمیلرزید ولی این قضیه مربوط به شش سال پیشه و من جزئیات بیشتری ازش یادم نیست. در حال حاضر که چنین توانی رو در خودم نمیبینم.
نخودی جون هر وقت استرسم از بین رفت قول میدم این قدر بریزم بپاشم تا اوسا بشم.

سلام می بخشید که با تعخیر جواب می دهم. من روش خودم را توضیح می دهم شاید بدرد کسی بخورد. اول این که من هر روز حد اقل یکی دوبار باید برای خودم چایی درست کنم. یکی موقع صبحانه و احتمالا یکی هم برای عصرانه. قبل از این که ازدواج کنم یک رییسی داشتیم که هر روز صبح که اداره می آمد بهم می گفت: اِی آقا رضا کی میشه زن بگیری تا مثل من بدون صبحانه بیایی اداره. من آن موقع منظورش را نمی فهمیدم تا بعد از مدتی که از ازدواجم گذشت و یک روز در میان بدون صبحانه راهی اداره می شدم، دیگر مجبور شدم خودم چایی ام را درست کنم. اول ازهمه به یک لیوان دسته دار که هر چه بزرگتر باشد بهتر است نیاز داریم. من صبح ها دیگر وقت چایی دم کردن ندارم بنابر این از چایی کیسه ای استفاده می کنم. موقع ریختن آب جوش لیوان را روی سینک ظرفشویی درست در محل برآمدگی بین دو لگن قرار می دهم که اگر آب سر ریز شد اتفاقی نیفتد. برای تنظیم لبه کتری با لبه لیوان با چند بار تمرین قلق کار دستت می آید. سپس یک عدد چای کیسه ای داخل لیوان گذاشته و بعد با کمک یک نعلبکی که زیر لیوان میگذارم لیوان را به روی اوپن برده و شکر را اضافه نموده و به محل صرف صبحانه که محلی در نزدیکی رادیوست می برم .در مورد کارد و پنیر هم باید بگویم استفاده از قاشق چایی خوری برای برداشتن پنیر بسیار راحت تر است. در مورد اعتراض نخودی که فکر کنم خودش هم متاهل است باید بگویم معمولا چایی را که من بریزم کسی نمی خورد چون به هر حال برای تست سطح آب انگشتم را داخل لیوان می کنم.موفق باشید

من نمیدونم شما ها چه اصراری دارین از شیر کتری آب جوش بردارید
بابا این قرتی بازیا چیه
یه لیوان بردارید که تمیز باشه دسته هم داشته باشه اونوخ بکنیدش تو کتری بعدش خندون بریزید تو فنجون یا هر چیز دیگه
برا اینکه بدونید لیوان حالا پر شده یا نه
کافیه پیمانتون اندازه لیوان یا فنجونی که میخواین توش آب جوش بریزین باشه
بعدشم نمیتونم تو سینی چای ببرم چیه خدا
ای سوسول مامانیا
کافیه اعتماد به سقف باشید
یه لگن آب که تو سینی ندارین
به درک که ریخت
شیطونه میگه همتونو دعوت کنم خونم سینی به سینی چای بزارم جلوتون ها
دهه خشمگین نکنین آدمو خب

پاسخ دادن به مجتبی خادمی لغو پاسخ