خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

دیدار با افسانه ای ها به قیمت یک تاکسی موتوری نبریده!

آره عزیزم، شما خودت، بله بله، شما دوست گرامی به من بگو ببینم کرایه تاکسی موتوری چند؟ دقیقا چند؟ گفتند بنزین لیتری هفتصد، نگفتند هفتصد دلار، گفتند هفتصد تومان که خمس یک دلار هم نمیشه. حالا شما در نظر بگیر من شب شده، به شدت خوابم هم مییاد، وسط اتوبان از مینیبوس پیاده شدم، الان من سیمینم. البته سیمین خودتی من اون یکی سیمینم. یعنی مجتبی ولی مکانم خوب سیمین. حالا اگر بخواهی دربستی از سیمین بری دروازه شیراز، تاکسی پنج تومان میگیره. اگرم بخواهی خطی بری، اتوبوس سیصد و تاکسی هزار میگیره. توی همین هیری ویری های حساب و کتاب باشید و منو در نظر بگیرید که مث همونی که همه میگید نگو، یعنی مث خود آقا سگه دارم واسه ماشین های از نابینا بیخبر، هی دست تکون میدم، هی دست تکون میدم! خلاصه که در همین اوصاف و احوال، یک فرشته با موتور از آسمون نازل شد و منو نشوند ترکش، گفت: بریم که بریم کجا؟ دروازه شیراز. ی پونصد متر که این فرشته رفت، گفت: من همینجوری سوارت نکردما! من مسافر کشم. گفتم: تاکسی موتوری؟ گفت: آره جونم. گفتم: پس بگو چه قدر میگیری که ببینم پولتو دارم یا نه. از من اصرار و از فرشته ی شیطان صفت انکار. ی دو سه کیلومتری که رفت گفت: چه قدر میخوایی بدی؟ گفتم: تاکسی ها که هزار میگیرند. گفت: تو داری دربستی با من میری! گفتم: مثلا فرض کن من بات دربست نیام، اگه واستم اینجا، چند نفرو مگه میتونی بزنی ترکت؟ گفت: تاکسی فرق میکنه. گفتم: بعله، تاکسی جاش راحت تره، امن تره، گرم تره، نرم تره، سریع تره، و خیلی از تره های دیگه که واسه موتورت نمیشه خرد کرد! گفت: من ده تومان بیشتر ازت نمیگیرم. گفتم: خر گیر آوردی؟ تاکسی دربستی با اون همه مصرف بالای سوخت، پنج میگیره، اون وقت تو شاخ شدی این جوری میگی؟ گفت: پس چی؟ گفتم: پیاده میشم. گفت: کرایه من چی میشه پس؟ گفتم: منو وسط راه آواره کردی، پولم میخوای؟ گفتم من هزار و دویست بیشتر ندارم. اونم وقتی میدم که برسونیم مقصدم. خلاصه که منو رسوند ولی نه به مقصد بلکه نزدیک به مقصد. نزدیک به سه چهار کیلومتر تا هزار جریب پیاده اومدم امشب و دهنم سرویس شد اساسی. خدا از سرش نگذره. هی اول کار قیمت را نگفت و بعدم این جوری کرد.

در ادامه، وقتی رسیدم بازارچه، ی نفرو دیدم که فکرشم نمیکردم ببینمش. بذارید از ی کمی قبل تر بگم. یک جفت بچه ده ساله ی دوقلوی ناز و شیطون به نام های ح و ن توی شمال بودند که گاهی به خاطر من و بیشتر واسه آدامس هام ی سرکی بهم میزدند. حتی ی بار ح کوچولو، منو تا خوابگاه های اردوگاه رسوند. حالا اینجا را داشته باشید. امشب توی بازارچه، ی مرد باحالی را دیدم که خودش رو پسر خاله ی سرپرست اردوی شمال معرفی کرد. باهم گفتیم و خندیدیم و ایشون منو با ماشینش رسوند مقصد نهاییم که پانصد متر اون طرف تر بود. آخر کار که پیاده میشدم، فامیلشو پرسیدم که متوجه شدم فامیل دوقلو های افسانه ای هم با ایشون مو نمیزنه. گفتم ح و ن بچه های توند که گفت بعله. این شد که من امشب، بابای دوقلو ها را زیارت کردم. اینم ی اتفاق که منو از روزمرگی ی کمی فاصله بده.

در هر حال، کرایه تاکسی موتوری ها چه قدره؟ کسی میدونه؟ اگر آره، ی مقایسه ای بین کرایه موتور و ماشین اینجا توی نظرات بذارین بینم دنیا دست تاکسی ران هاست یا موتوری ها.

خیلی چاکریم! مجی نه موجی!

۲۱ دیدگاه دربارهٔ «دیدار با افسانه ای ها به قیمت یک تاکسی موتوری نبریده!»

کرایه مهم نیست. مهم این است که من اول شدم یادتان باشد
ولی در مورد کرایه من که فکر می کنم بیشتر به این بر می گردد گردن راننده کدام کلفت تر باشد. در ضمن گردن مسافر کدامشان از مو نازکتر باشد یعنی نتواند باهاشون بحث کند
این یک توجیه خوب برای شهر ماست

slaaaaam
من قیمت پیک موتوری رو میدونم نه تاکسی موتوری ولی من هم احساس میکنم بیشترش بستگی به مسافر داره که زرنگ باشه نذاره که هرچی دلشون بخواد رو ازش بگیرن, من به این نتیجه بدونم از قبل بعد سوار بشم تازه پولم هم آماده باشه و طوری نباشه که بخواد اضافه بیاره و معلوم نباشه که چقدرشو بهم برگردونن هرچند همیشه اینطور موارد پیش میاد که بدون تصمیم قبلی سوار شده باشم
جالب بود واسه همین برگشت از شمال سوار آژانس شدم و با اینکه میدونستم اینجا کشید که بعضی از مردم از نابینا سو استفاده میکنن و پول اضافه میگیرن و ازین قبیل حرفا که کلی راننده استقبال کرد و کلی به چنین مردمی بد و بیراه گفت بگذریم که چقدر چاپلوسی کرد و از نابیناها تعریف کرد و گفت میخواسته بیاد دبیر استثناییها بشه و کلی حالا که میخواد چرت و پرت دیگه من ده آمادهکردم چون پول خرد نداشتم و قرار بود که شش بگیره اصلً فکرشو نمیکردم که با این همه حرف اینکارو انجام بد واق خدا خیلی کارش درسته من فکر کردم که دوتا دوتومانی بهم پس داد پیاده شدم اومد بره که فهمید ماشینش داغ کرده و ما باید آب بهش میدادیم در همون حین بهم الهام شد که پولو به خاهرم نشون بدم اون گفت که سه هست نه چهار به راننده گفتم انگار که هم خجالت کشیده بود هم ناراحت که مفق نشده بود که پول بیشتری ازم بگیره با یه لحن خاصی گفت بیا بقیشو بهت بدم
چقدر بد که دیگه هیچکس قابل اعتماد نیست

وای من کامل نوشتم ولی کلمه ها چرا میپرن ببخشید جاز پرید حالا که دوباره بازش کردم اینطوری میشه
راستی ازین اتفقها که یه دفعه یکه نفرو ببینی خیلی باحاله شاید اگه سوار تاکسی شده بودی نمیدیدیش واسه من پیش اومده به اتوبوسی که میخواستم نرسیدم و بعد یه دوست باحالو دیدم و کلی خوشحال شدم ک به اتوبوسه نرسیدم و کلی مورد مشابه

سلام، وای چه جالب، راستش من که تقریباً ۲۰ سال از عمرم را در شهر در اندشت تهران زندگی کرده ام، فکر می کردم چیزهایی امثال موتورهای مسافرکش فقط توی این کلان شهر پیدا میشن، تو نگو سر کلشون جاهای دیگهم پیدا شده. خلاصه اینجور آدما، به قول تهرونیا اومد نیومد دارن، بعضیاشون خیلی مشتین، بعضیاشونم تا دلت بخواد …… من از هر دوش به تورم خورده. خلاصه همینه که هست کاریش نمیشه کرد. بدرود.

سلام مجی جون
ولش کن جونت سلامت
ولی اگه بخای واقعیت رو بدونی در تهران قیمت کرایه ه ماشین در بست و موتور دربست یکی هست. ولی جاهایی مثلالا العدین که بازار مبایل هست و خیلی شلوغ هست و موتورهای زیادی به صف هستند انیجا به زرنگبازی خود مسافر بستگی داره. اینجاست که در استثنایی ترین شرایط برای مسافر این است که با موتوری که با قیمت پایینتر راضی میشه میره.

سلاااام راجع به تاکسی متوری نمیتونم هیچ نظری بدم چون ما تو آبادان تاکسی متوری نداریم اگه بخاین میتونم راجع به تاکسی جتی یا تاکسی هواپیمایی نظر بدم 🙂 مجتبی چرا اسم اون دوتا کوچولورو نگفتی و فقت اول اسامیشون رو گفتی .من خیلی فزول شدم که بفهمم اسمشون چی بوده .
ولی خوشم اومد که زیر بار حرف زور نرفتی و کرایه رو به اون ندادی .
موفق باشی مدیر خوب محله …

سلااااااااااااااام!
ولاه ما هم تو تبریز تاکسی موتوری نداریم
ولی بستهگانی که تو تهران داریم خیلی از قیمتا شاکین!!!!
ولی خداوکیلی خیلی ازت میخواسته مجتبی!!!!
تو باید همون اول مسیر پیاده میشدی!!!!!
در هر صورت قیمتش خیلی بوده!!!!

دیدگاهتان را بنویسید