خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

جاتون خالی ما هم رفتیم اردو:

هم محله ای ها سلام
ما هم رفتیم اردو جاتون خالی خیلی هم خالی
چون وقت ندارم با عرض شرمندگی که یه مطلب محله ای پسند ویژه بنویسم همون مطلبی رو که تو وبلاگ جامعه اسلامی نابینایان خمینی شهر
blinds-khomeinishahr.blogfa.com پست کردم همین جا می ذارم امیدوارم با همین هم دلتون آب شه!:(

سلام بر همه دوستان عزیز
حال و احوال تون که ان شا الله خوب هست؟
روزگار چطور؟ با هاتون خوب تا می کنه؟
امیدوارم که جواب تون یه “بله” بلند بلند باشه ….

خب جونم براتون بگه از اردویی که رفتیم و شاید شما جز اون کسانی بودید که نیومده بودید … وای جاتون خیلی خالی بود اون قدر خوش گذشت که خداییش فکرش رو نمی کردم این قدر خوش بگذره، نگید چون خودش مسؤول اردو بود میگه اردوی ما خوب بود و ماست ما شیرین ها برید از اردو اومده ها بپرسید شاهد دارم سی و اند تا کلاً خوب بود بجز بدقولی ده دوازده نفر که هفت هشت تاییشون حدود هفت هشت ساعت مونده به اردو کنسل کردند و چهار پنج نفری که هماهنگ هم نکردند و سر خود نیومدند و ما هم کلی منتظر شون شدیم و لطف هم نکردند جواب تلفن هامون را حد اقل بدند بگند ما افتخار حضور نمی دیم منتظر مون نشید برید که کلی حرص و جوش اول صبحی خوردیم که گذشت رفت که دفعه دیگه خودشون رو ریز کنند اردو بی اردو نمی بریمشون.

از اردو بگم که صبحانه که آش آبادان بود رو تو یکی از پارک های تیرون خوردیم.
به مارکده هم که رسیدیم پس از مستقر شدن و خوردن یه چای گرم تازه دم، زدیم به رودخونه که آبش جاتون خالی زلال زلال بود و البته سرد که ای بعد از یه کمی که تو آب بودیم به سردیش هم عادت کردیم ……
بعد از نهار هم با چند تایی از بچه ها رفتیم به سمت پل چوبی که می گفتند نزدیک هست و به همین نشون چهل و پنج دقیقه ای رفتیم و رفتیم و رفتیم تا که رسیدیم به پل مورد نظر و از این طرفش رفتیم اون طرفش که خیلی با حال بود، پل کمی می لرزید و عرضش فکر کنم حدود یک و نیم متر بود که حفاظ هم اطرافش نداشت، دوباره همون مصیر را برگشتیم که البته مصیر مد نظر هم خیلی قشنگ و البته خطرناک بود چون یه خیابون باریک دو طرفه بود که هر چند دقیقه یا کم تر ماشینی موتوری ازش رد می شد و هی باید می گفتیم “ماشین” “ماشین” که خدا رحم کرد بلایی سر هیچ کدوم مون نیومد، راستی برای عصر هم بلال برده بودیم که ما تا برگشتیم بلال ها رو آماده کرده بودند و دیگه بلال رو خوردیم و یه چند دقیقه ای بعدش وسائل رو جمع کردیم، سوار اتوبوس شدیم و دیگه برگشتیم خونه.
راستی عکس هم گرفتیم که ان شا الله یاد گرفتم چه شکلی بذارم شون رو وبلاگ حتماً می‌ذارم.

۱۰ دیدگاه دربارهٔ «جاتون خالی ما هم رفتیم اردو:»

سلام نخودی جون من مشتاق شدم تو رو ببینم اردو که قسمت ما نشد ولی من دیگه بابت هر خوبی یا خوشی که حقم بودُ بهش نرسیدم خوشحالم چون خدا به وقتش یه جبران توپ میکنه و حال ما اونی میشه که بله توپ رو به خودت میگم شکر خدا که بهتون خوش گذشته اونایی هم که نیومدن اگه واقعً دلشون میخاسته باشن دفعه بعد بهشون رحم کنین ههه ولی این غذاها که عالی بود تفریح و دور هم بودنم که آره پل و آب بازی هم که ای ول داره و شُکر کهبه سلامتی بویژه از اون مسیر با احتیاط گذشتین

درود. خیلی هم خوب. من عاشق مسافرتا و اردو هایی هستم که یه کم توش ریسک وجود داشته باشه. امیدوارم که همیشه از این اردوهای قشنگ داشته باشید. اونا هم که بد قولی کردن حقشونه که دیگه نیان. آدم بد قول دردسر سازه شاد باشید!.

سلام ساجده عزیز جداً جات خالی و مرسی، بلال که نمی تونم برات بپستم ولی بهت پیشنهاد می کنم امروز بری یه بلال توپ توپ خودت رو مهمون کنی تازه بجای آب نمک آب نمک لیمو روش بریز خوش مزه تر میشه.

دیدگاهتان را بنویسید