خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

یادداشت دوی مهرماه 92

سلام. امروز دوم مهرماه است. یعنی یک جورهایی بود و قرار است که دیگر جایش را به سوم بدهد. همین است که عمرهای ما اینقدر زود میگذرد. به این خاطر که روزها و شبها عجله دارند یکی پس از دیگری از پس هم بگذرند و گویی مسابقه ی دو با هم گذاشته اند. به هر حال، امروز احساس تشنگی و آشفتگی به شدت زیادی میکردم. وقتی فهمیدم روزهای شغلم با روزهای تحصیلم تداخل پیدا کرده اند که این حسهای بد در من دو چندان شد. اعصابم خرد بود خرد تر شد. هر جوری بود خودم را رسوندم خونه ی داداشم و قبل از اینکه از پله ها بالا برم، یک بستنی فالوده ای و یک آب انار گرفتم خوردم که فایده ای نکرد و تشنگیم بدتر شد. به این تجربه قبلا هم رسیده بودم که اگر تشنهت باشد و یک چیز یخ بخوری بدتر میشوی ولی نمیدونم چرا این بار باز امتحانش کردم و برای چندمین بار، سرم به سنگ خورد و شکست. شکسته های سرم را از وسط پیاده رو جمع کردم پریدم از نزدیک به صد تا پله بالا درب منزل را باز کردم و آمدم سراغ خواب که یک دفعه کامپیوتر وسوسه ام کرد و مشغول شدم به گوشکن و اینترنت و کنکور و شب هم یواش یواش خودش را شروع کرد فرو کند توی اتاقم. گشنگی هم از آن طرف آمد و همنشین شب شد و تشنگی هم سر آخری به جمع اینها ملحق شد گویی جمعشان جمع بوده و مثلا گلشان کم بوده. به هر حال، دیگر تحملم تمام شد. یک نفس عمیق کشیدم، از سر جایم بلند شدم و کامپیوتر را به کناری پرت کردم و مثل این دیوانه ها دویدم به سمت بازارچه. رفتم پشت بازارچه، کباب خریدم و آش هم خریدم. آمدم نشستم جای شما خالی، دلی از عزا در آوردم. بعدش هم عرق بیدمشکی که بچه های شیراز هفته ی پیش به من هدیه داده بودند را باز کردم یک کمیش را ریختمش توی یک پارچ، آب هم ریختم، شکر هم ریختم، بعد هم این قالبهای ریز یخ را از یخچال بیرون کشیدم و گرفتم زیر شیر آب گرم، یخها را هم ریختم توی پارچ و با یک قاشق گنده شروع کردم معجونم را به هم بزنم. بعدش هم یکی دو بار از پارچ توی لیوان و از لیوان توی پارچ عرق را برگرداندم و چرخاندم تا خنک خنک بشود و سیر تا توی چشمهایم عرق خوردم. به سلامتی جمع، برود جایی که غم نباشد. سلامتی باغچه ای که خاکش ماییم، گلش شمایید. امشب حالی اساسی به من دست داد که امیدوارم نسیب شما هم بگردد. خرد نگهبانتان باد. تا درودی دیگر، بدرود.

۳ دیدگاه دربارهٔ «یادداشت دوی مهرماه 92»

دیدگاهتان را بنویسید