خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

آیا من حق دارم از حمام بدم بیاید؟

بله. واقعا که حمام رفتن برای من عذابیست در حد کشیده شدن ناخون هات روی یک سطح موزائیکی، یا در حد جویدن یک ریگ گنده هنگام غذا خوردن، یا در حد رفتن دستت لای دری که در حال بسته شدن است. حالا که خوب فکرش را میکنم، میبینم من هم مثل حسن کچل هستم که پدرش به او میگفت: “حسنی میاییی بریم حموم؟” و حسن کچل در جواب به پدرش میگفت: “نه نمییام، نه نمییام.” البته من در حال حاضر با پدرم تقریبا چهل پنجاه کیلومتری فاصله دارم ولی به هر حال، آش همان آش و کاسه همان کاسه است. علت نفرت من از حمام این است که همه ی طول عمرم را مجبور بوده ام همیشه قبل از حمام کردن، به یک کابوس تمام نشدنی و بد پیله تن بدهم. شستن لباس! خوب یادم هست بچه تر که بودم، حدود یازده سالم بود که مادرم لباس شستن را یادم داد. بالاخره داشتم به سن بلوغ و به بزرگ شدن نزدیک میشدم و باید در خوابگاه شبانه روزی ابابصیر، خودم از عهده ی شستن لباس هایم بر میآمدم. این شد که من بدبخت، از پنجم دبستان تا سوم راهنمایی، به مدت چهار سال، همیشه قبل از حمامم، یک سری شکنجه گر از جنس پارچه داشتم که باید به شکنجه ی شستنشان تن میدادم. بعدش که قرار شد مقطع دبیرستان را در یک مدرسه ی عادی و غیر خوابگاهی در نزدیکی خانه ی خودمان بگذرانم، خوشحال بودم که دیگر از شستن لباس خبری نیست. ولی تا آمدم مزه ی این خوشی را مزمزه کنم، متوجه شدم که مادرم دست درد گرفته است و ما هم که پول خرید ماشین لباس شویی را نداشتیم، پس بنا بر این شد که در خانه ی ما هر کس خودش لباس هایش را مدیریت کند. من یکی که در چهار سال گذشته، لیسانس مدیریت لباس را از مادرم گرفته بودم پس مشکلی نداشتم ولی باقی اعضای خانواده یک کمی سختشان بود. در کل همه برادر هام ازدواج کردند و زن گرفتند و راحت شدند جز من. بالاخره یا ماشین های لباس شوییشان یا خانم هایشان، یک کدام از این دو، زحمت مدیریت لباس را برایشان میکشند ولی من چه؟ من بدبخت بیچاره، از همان پانزده سالگی تا به همین امروز، ده سالی میشود که خودم با آبی ولرم، به گرمی در فرودگاهی به نام حمام، به استقبال لباسهایم میروم. آخرین بار هم همین امروز بود. در فرودگاه حمام، شعبه ی با هنر دانشگاه اصفهان با فحش هایی داغ و لعنت به استقبال جمع کثیری از شکنجه گر هایم رفتم. هنوز هم پول برای خرید ماشین لباس شویی نداریم. هنوز هم من هر روز در این فکر هستم که چه راههایی برای این هست که بدون وام و با دست خالی صاحب یک ماشین لباس شویی شوم و هیچ راهی البته که نیست.

حالا آیا به نظر شما من حق دارم از حمام و تمیزی بعد از آن که خستگی هم به دنبال دارد نفرت داشته باشم؟

۳۸ دیدگاه دربارهٔ «آیا من حق دارم از حمام بدم بیاید؟»

چقدر ناراحت شدم
ولی خوش به حالت چه راحت حرف میزنیها
کاشکی پولدار میشدی لباس شویی میخریدی

البته ببین من هم خیلی وقتا همین کارو میکنم مثلن ببین همه ی مانتوهارو که نمیشه انداخت داخل لباسشویی مجبورم با دست بشورم یا مقنعه یا روسری یا خیلی چیزهای دیگه آهان جوراب که از همش بدتره مامانم هم میگه اینارو دیگه خودتون بشورین
ببین همیشه هم که نمیشه واسه یه کم لباس لباسشویی روشن کرد به خصوص اینکه ما هفت کیلوییه باید لباس جمع بشه که اینطوری هم نمیشه من که خودم خیلی وقتا از خیرش میگذرم
جدی گفتما

زهره، من راحت حرف میزنم چون هنوز بچه هستم. دیدی بچه ها اگه دستشویی هم داشته باشند وسط ماشین داد میزنند و میگند؟ یا دیدی بچه ها اگه آب نبات چوبی بخواهند توی متب دکتر هم که شده باشه با صدای بلند میگند؟ این از کم عقلی بچه ها نیست، از یک چیزی هست به اسم محدوده و حریم و ادب و حصار که اون ها ندارند و هرچی ما آدمها بزرگتر میشیم، این ترس را بیشتر میچپانندش توی دهانمان که خفه بشویم، که همه چیز را توی خودمان بریزیم و یک روزی هم بنگ، سکته کنیم. از اینکه یکی دیگه هم مجبوره لباس با دست بشوره خوشحالم. مث امتحانی که نخونده باشی و خوشحال باشی که یکی دیگه هم نخونده.

سلام جناب مدیر. بابا این که چیزی نیست. خونه ی قبلی ما فشار آبش در طول روز کم بود. برای همین من اغلب نیمه شبها میرفتم حمام. یه شب سرد زمستونی ما رفتیم حموم. اولش همه چی خوب بود. ولی خوب که خیس شدم چشمت روز بد نبینه. آب عین آب آبسردکن یخ کرد. همه هم خواب بودن کسی نبود به دادم برسه. شیشه ی پنجره ی حموم هم یه کمی شکسته بود. سرمایی که اون شب من تحمل کردم و دوشی که من گرفتم اسکیموها هم نگرفتم. ولی خداییش یه برنامه بریز ماشین لباسشوییرو بگیر. یه وقت نخوای چون پول ماشین خریدن نداری به فکر ازدواج بیفتی که طرف خودش ماشین لباسشویی داشته باشه ها. اگر داشته باشه هم فرش و تلویزیون و مبلمان میفته گردنتها از ما گفتن بود.

حق داری رفیق حق داری
حالم گرفته شد خیلی زیاد البته پیش خودم گفتم همیشه نوابغ کسایی که زیاد زحمت میکشن و با سختی رشد و پیشرفت میکنن سر انجام به موفقیت میرسن
شک ندارم توام با این هوش و پشتکاری که داری در نهایت به درآمد خوبی میرسی.

اندکی صبر سحر نزدیک است.
مطمئن باش.

عزیزم حمام نرو منظور من از عزیز مدیر محله ما است یک وقتی عزیزالله فکر نکنه با اونم نه من با خودم و مدیرم هستم !آره مجتبی حمام نرو تو هم مثل من حمام نرو .
آخه حمام رفتن اینطوری هاش هم واقعا عذاب هستش اینو که گفتی حمام لباس هاست نه خودت .!
تو هم بیا مثل باش اصلا حمام نیم رم .با ادکلن هم رفاقتی ندارم واقعا می گم من اصلا حمام نمی رم ها باور ندارید بیائید بپرسید ؟
راستش را بخواهید من همیشه این وقت ها به پاکستان می روم !

درود بر مدیریت کل
عزیزم کمی داری شنگول میزنیاااااا!!
فکر کنم از شستن زیاد لباسه
جیگر جون ناناز جون قد و بالاتو حسن کچل قربون
اون حسن کچل نبود که باباش بهش میگفت حسنی میای بریم حموم اونم میگفت نه نمیام نه نمیام
اون حسنی بود
آخه حسن کچل که مو نداشت اون وقت واسه چی میگفتن موی بلند روی سیاه ناخن دراز واه واه واه
آره جونم اون حسن کچل نبود
تازه اگه لباساتو زود به زود بشوری نزاری جمع شه اون وقت راحت تر خواهی بود
یه حسن دیگشم اینه که قدر مادرتو بیشتر میفهمی و میفهمن اونایی که مادراشون صبح تا شب تو خونه کار میکنه و آقایون لم میدن پای کامپیوتر میخورن میخوابن چت میکنن
یه حسن دیگشم اینه که بعضیا یاد میگیرن لباس بشورن یعنی تلاش کنن یاد بگیرن که یه موقع زبونم لال مادری یا زنی نبود لباسشون رو بشوره گند نزنن
تازه کلی چیز دیگه هم هست که نمیگم خودتون کشف کنید
ایشالا زود زود یه ماشین لباس شویی بخرین به خاطر تو نمیگما!!!! تو جوونی حالا چهار تا لباس بشوری هیچ طوریت نمیشه
به خاطر مادرت میگم برید روزی صد بار دور مادراتون بگردید الاهی قربون مادر خودم برم که همه چیزشو پای بچه هاش گذاشت

سلام محسن. من خدا را شکر نه لوس مامانم و نه لوس بابا ولی با حرف هات سلولی موافقم. من قربون مادرمم میرم، فداشم میشم. اگه نبود کی حاضر میشد از توی اون روستای گلی و شلی منو هر روز و هر هفته و هر ماه و هر سال تا اصفهان تا خیابان امام خمینی با اون وضع افتضاح امنیتش ببره و بیاره تا من این بشم؟ کی نق نق فامیل را به جون میخرید و کی زخم زبان ها را تحمل میکرد؟ اگه مادرم نبود که همیشه توی راه رفت و برگشت به اون ابابصیر باشه کی حاضر بود به خاطر من الان پادردی و کمردردی بشه؟ مامان گلم، خییییلی دوست دارم و چاکر خاتم!
در مورد حسنی سخت نگیر، مگر تو از پارادوکس نشنیدی که میگند: “کچلی بود مو فرفری.”

مجتبی نگران نباش!
این همه حسنی, تو هم یکی دیگه
چه اشکالی داره؟
منم یه حسنیم
حال ندارم برم حموم
تو هم باش
اون قدر خودتو عذاب نده!
ایشالا یه ماشین حساب میخری که باهاش اون اندازه ای که لباس شستی رو حساب کنی
هاها شوخی کردم!
ولی حتما ماشین لباسشویی رو بخر!

در حد خنک شدن با بادبزن وسط گرمای تابستون جنوب 
ولی شما برای اینکه دلتون نشکنه بخندید منم از خندیدنتون می خندم بقیه هم بخندند که خنده بر هر درد بیدرمان دواست.
“جناب مدیر آخه چرا میفکرید که من از این کارا نمی کنم …. آخه چقدر باید از آی کیوتون بی جهت استفاده کنید … ولی بازم دلم خنک شد کاش پول دار بشید ولی بازم مجبور باشید لباس با دست بشویید  بقیه پسر ها هم هم چنین مخصوصاً این آقای دل خنکی خندونکی”

سلام. خانمها مدیر ما رو تنها گیر آوردید؟ حالا که این طوره این sms رو به شما تقدیم میکنم. میگن قراره از این به بعد به خانمها اول گواهینامه ی ماشین ظرفشویی بدن. بعد از گذشت ۲ سال گواهینامه ی ماشین لباسشویی. اینم به خاطر مدیرمون. پاچه خارم خودتونید. ولی مجتبا اگر خواستی ازدواج کنی از شیراز دختر بگیر. میگن خرج عروسی هم خودشون میدن. اگر خواستی این کارو بکنی یکی هم برای من پیدا کن.

سلام! وای وای وای ما چقدر تو این محله خاجه داریم! دوستان پیشنهاد میکنم به سایط دکتر مجید حقیقت در اصفهان سری بزنید و خود را درمان کنید!این دکتر متخصص تغییر جنسیت است،‏ دخترانی که دوست دارند پسر شوند یا پسرانی که دوست دارند دختر شوند را مداوا میکند! هاهاهاهاهاهاهاهاها من که مشکلی ندارم۱‏ من فقط مشاوره میگذارم! امروز به سه نفر از همکارانم مشاوره ی زندگی بهتر داشتن دادم! باورتون نمیشه فردا بزنگید اداره تا وصل کنم با خودشون صحبت کنید!‏.

سلام دل خنکی من با شستن لباسها حل نمی شه می گم یک کم هم بیایین ما رو کتک بزنین شاید دلتون خنک بشه مثل چسبیدن یک آب زرشک تو گرمای تهران اون هم تو جایگاه پمپ بنزین با یک جیب خالی که مجبور بشی از این و ون پول قرض بگیری آخِِِیش چه خوش به حالمون شد راستی ما که فقط یکبار ازدواج کردیم چیکار کنیم خوب یک راه حل هم به ما بگید لطفا چیه ها ها ها دارم به شما چه اِِِِِِِمگه عیبه فرمودن که تا ۴تا مشکلی نداره هِهِهِهِهِ تشکر نبی لو.

سلام مگه میشه متلب مجتبی را خوند و نظر نداد.
عزیزم دقیقا منم همین مشکل را در دوران دانشجویی داشتم اما الان با خرید یک ماشین تمام اتوماتیک ال جی خودمرا راحت کردم اینکه پول نداری تازه مث دوره ی دانشجویی خودم شدی .اشکال نداره جور میشه هر چی که بخوای خیلی زود .
اون چیزی که گیر نمیاد محبت واقعیه که هنوز با وجود داشتن لباسشویی و ظرفشو و… هنوز ندارمش پس اگه این یکی را داری خدا را شکر کن که اصل همونه…موفق باشی at

دیدگاهتان را بنویسید