سلام بچه ها.
از هزار تا چيز ميخوام باهاتون حرف بزنم ولي نميشه.يعني هم وقتش نيست، هم يادم نيست، هم حوصله ي شما ممكنه سر بره. به هر حال، راجع به ي چندتاييش كه توي ذهنم هست ميگم. بذاريد اول بنويسمشون كه بعدا اگه وسط حرفام يادم رفت، بتونم برگردم اينجا بخونم و ادامه بدم. خوب:
- مجمع موج نور.
- ظرف شستن.
- كنكور ارشد.
مجمع موج نور:
امسال، متاسفانه خيلي بد شد كه مجمع موج نور، توي محرم افتاد. اصلا حالگيري بدي واسه من شد. خيلي برنامه داشتم و ميخواستم يك مراسم انتخابات و يك مجمع متفاوت ارائه بديم ولي انگار دست سرنوشت، ما رو جور ديگه اي بازي ميده. خيالي نيست. اگر موسيقي نداريم، عوضش خبرهاي خوش وخوب باحال زيادي داريم. گزارش مالي انجمن توي يك سال گذشته، فروش تخفيفي كتابهاي جديد انجمن و يك مسابقه ي خيلي باحال كه فكر نميكنم تا حالا كسي همچين مسابقه اي واسه نابيناها ترتيب ديده باشه. اصفهانيها ميتونيد بياييد مجمع و توي مسابقه ي هيجان انگيز و متفاوت امسال موج نور، شركت كنيد. امروز كه داشتم نحوه ي مسابقه و پرسش ها را توي ذهنم طرحش را ميريختم كه نهاييش كنم، دوستم ازم پرسيد دارم چيكار ميكنم و وقتي جريان را فهميد، از خوشحالي داد كشيد و بهم گفت كه اين مسابقه، خيلي جالبه. دوستم بهم گفت كه معركه ميشه و گفت كه فكر نميكنه كسي حتي به مخيله اش برسه كه تو ميخواهي همچين كاري بكني. خلاصه كه مسابقه ي امسال موج نور را كاملا دور از كليشه، كاملا مخصوص ما نابيناها و كاملا مفرح و سورپريز كننده طراحيش كردم. اميدوارم اونقدر كه من از طراحيش لذت بردم، شما هم از شركت در اون لذت ببريد. من اگه بشه ميخوام يك صندلي داغ هم توي مجمع روز پنجشنبه راه بندازم. تا چه پيش آيد و من تيغم تا كجا ببره. خلاصه كه خيلي خوب و باحال ميشه اگه همه احساس مسئوليت كنيم و حد اقل ما اصفهاني ها توي مجمع انجمني كه واسه خودمون كتاب تهيه ميكنه شركت كنيم و با يك بار حضورمون توي يك سال، بگيم كه ما هم هستيم. شما هم نظرتون را بدين. بگيد چي فكر ميكنيد؟ خوب. حالا برم سراغ موضوع بعديم كه ميخواستم راجع بهش بصحبتم.
ظرف شستن:
اي كاش اين ظرفهاي ما هميشه تميز و ماماني ميماندند. آخه حيف نيست ظرف من، ظرف ناز من، ظرف سوسول من كه البته از سوسولي به پاش هم نميرسم، حيف نيست اين جيگر من كثيف بشه؟ حيف نيست با چربي هاي مرغ، آلوده بشه؟ اي بشكنه دستم كه نريزم اون آشغال مرغها را درونت اي ظرف ماهم. چي كار كنم ديگه، حق بهم بده. خوب مجبورم. باور كن اگر پول داشتم، هميشه يك بار مصرف ميخريدم كه تو تميز بموني و هميشه عروسك باشي. خوب همش نبايد با اون حرف بزنم كه، يك كمي هم با شماها بحرفم، حالا با ظرفم توي خلوتم ميتونم بحرفم. ميگم شما وقتي ظرف ميشورين، چي كار ميكنيد كه كمرتون درد نگيره؟ چي كار ميكنيد كه آب بهتون نپاشه؟ با يك سطح چرب كه متعلق به بيرون و درون سينك ظرف شويي هست چي كار ميكنيد؟ هم اكنون محتاج ياري ريكايي شما هستيم. ستاد نابلدان مقيم خوابگاه.
كنكور ارشد:
و اما بحث شيرين كنكور كه يك روزي هم هست ثبت نام اين ارشد خدا خير داده شروع شده. من كتابهاي آزمونسازي، زبانشناسي، گرامر، لغت و روش تدريس را گرفتم و اسكنشون هم ديگه تقريبا كامل هستش. اگر كسي خواست ارشد آموزش زبان انگليسي شركت كنه، ميتونم نسخه ي ديجيتالي كتابهايم را بهش بفروشم. نميدونم، شايدم ميدونم كه حالا ديگه واسه ارشد خوندن شايد خيلي خيلي دير باشه ولي ديگه چاره اي نيست. اگرم امسال قبول نشدم، حد اقلش اينه كه تجربه كسب ميكنم. خوب شما هم اگر نظري داشتيد، در مورد اين ارشد و اون ظرفها و مجمع موج نور، نظر بديد و مطمئن باشيد نظرهاي اين پست را هم كامل ميخونم و هم جواب ميدم. خوش باشيد تا هميشه، خيلي خيلي چاكريم.
23 دیدگاه دربارهٔ «دوازده آبان چه خبر از كجا»
سلام مدیر جوووووون! برنامه ساعت چند شروع و آدرس دقیق نابینایی بده!. آیا شیطان رانده شده هم میتونه بیاد؟! راستی تو قبلا تیتر مطالبت را نمینوشتی، اینو هم از چشمک تقلید کردی هاهاهاهاهاهاها!. به نظرم باید برنامتون خیلی جالب باشه!. برای شستن ظرف باید به مقدار لازم آب را باز کنیم تا آب به اطراف نپاشه! اول ظرفها را زیر آب گرم با فشار پایین خیس میکنیم! سپس اسکاج را با کمی ریکا آقشته کرده پس ظروف را با دقت با اسکاج میشوییم! پس از شستن کل ظروف با اسکاج، آب گرم را ملایم باز کرده ظروف را به نوبت زیر آب گرفته با دست ماساژ داده تا تمیز شوند کنار میگذاریم تا کار تمام شود! همه این کارها را با حوصله و بدون عجله انجام میدهیم! هرچه فشار آب کمتر باشد دقت عمل بیشتر است!.
سلام.
ببين پژو جون:
اول بيا دروازه ي شيراز، مستقيم توي خيابان سعادتآباد كه بيايي، چهار راه شيخ صدوق را رد ميكني مستقيم ميآيي، چهار راه فرايبورگ را هم رد ميكني. دويست متر بعد از چهار راه فرايبورگ، سمت راستت پل هوايي هست و بعد از پل هوايي، كوچه اي است كه ميپيچي تويش و ده متري ميآيي جلو و سمت چپت در خانه ي رياضيات است كه سر درش شهر علم نوشته شده است. از ساعت پانزده پنجشنبه ي همين هفته در خدمتيم. تشريف بيار تو و همه خوشحالمون كنيد. خودتونم خوشحال بشيد.
من تيتر مطالبم را گاهي مينوشتم و گاهي نه. كاري به چشمك نداره. البته كه چشمك را ميپرستمش و اون حرفي توش نيست.
ظرف شستنم بلدم ولي آخرش با فشار كم هم خيس ميشم. كمرم درد ميگيره و از اين ظرف شستن حالم بد جوري به هم ميخوره.
شايدم مجبور شدم زن بگيرم كه كارهاي تو و بيرون خونه را باهم تقسيم كنيم. نه اينكه فقط اون ابزار بشه ها، منم ميشم. اون ابزار توي خونه منم ابزار بيرون خونه. يكي عرق ميريزه پول در مياره، يكي عرق ميريزه پول را به غذاي خوشمزه تبديل ميكنه.
سلام اولا در مورد اطلاع رسانیتون در رابطه با فعالیتهای انجمن ها تشکر میکنم و اگر هم بتونم تو جلسه ی مجمع عمومی به عنوان یک عضو این انجمن شرکت میکنم. برای ظرف شستن هم باید خودتون تجربه کسب کنید !!! ولی در مورد کنکور ارشد امیدوارم موفق باشید هنوز هم برای خوندنش دیر نشده تازه امسال نشد سال بعد هیچ اتفاقی نمیفته ولی اصلا نگران نباشید اگر در طول ترم دروس رو خوب خوب خونده باشید حتما از این امتحان هم سربلند بیرون میایید من خودم هم اصلا برای کنکور ارشد درس نخوندم با دانسته های قبلیم و اون چیزایی که واقعا سر کلاس یاد گرفته بودم رفتم یعنی آزمایشی امتحان بدم که دیدم همون بار اول به طور باور نکردنی قبول شدم. اصلا خاطره ی خوبی از کنکور ارشد برام نمونده چون با یه شرایط خیلی بدی هم امتحان دادم خیلی از سوال ها رو نتونستم به خاطر اینکه با شکل و نمودار و جدول بودن رو جواب بدم نسبتا تعداد زیادی از سوالا رو در بر میگرفت شاید حدود نیمی از سوالا اینجوری بودن تازه من هنوز یک ترم دیگه داشتم و خیلی از سوالها هم مربوط به دروس همون ترم بودن خلاصه من که اینجوری و با این شرایط قبول شدم شما که حتما خیلی شرایطتون بهتر از منه !!!امیدوارم شما هم مثل من همون سال اول قبول بشید البته من معتقدم که شما خیلی بهتر از من میتونید تو این امتحان موفق باشید!!!
سلام.
پس منتظر حضور گرم و سبزت هستيم.
ايول. كلي در مورد كنكور اميدواري بهم دادي.
ايشالا قبول ميشم.
راستي ديگه به نظرت ده سال واسه تجربه ي ظرف شستن كافي نيست؟
شايدم من زيادي خنگم كه هنوز خيس ميشم. چه معلوم؟
من که هر سال مجمع را می آیم
امسال می آیم ببینم مسابقه چیه خودتو کشتی من هم شرکت می کنم هاها
ظرف؟
چیچی
کجا؟
ارشد قبول می شی تو خیلی باهوشی تو می تونی تو باحالی اصلا تو دفترچه بنویس من گوش کن دارم سهمیه داره باور کن
سلام چشمکی.
مجمع را بیا که اگه نیایی ضرر میکنی.
جایزه های مسابقه خوبه. من میدونم چیه ولی چون ممکنه اخراج بشم نمیگم.
حد اقل واسه اصفهانیها ارزششا داره.
ظرف هم همچین چی و کجا کردی و متعجب شدی که مطمئن شدم تا حالا دستت به مایع ظرف شویی نخورده.
کنکور هم بیچارگی ایست وحشتناک.
سهمیه گوشکن مگه چه قدر تاثیر داره آخه.
تو عزیز دلمی! اما اگه زن بینا گرفتی شاید مجبور شوی روزهای تعطیل ظرف بشویی! هاهاها. اگه زن کارمند گرفتی روزی یک بار باید ظرف بشویی! این دیگه فرق نداره که بینا باشه یا نابینا!. در ضمن میتونی موقع شستن ظروف از پیشبند مخصوص آشپزخانه استفاده کنی!. یه شعر تصویری دارم بنام زن ذلیل، که آقاهه پیشبند بسته مشغول شستن۰ظروف شعر میخونه!.
جالب بود.
سلام آقامجتبی
از اطلاعرسانی ممنونم
در ضمنن شما در ظرف شستن مهارت دارید فقط برای ای ن که خیس نشوید یک ب پاش پلاستیکی که سر آن توری دارد تهیه کنید و به سر شیر آشپزخانه ببندید
با پشتکار و همت بالایی هم که در شما می بینم حتما در امتحان کارشناسی ارشد موفق خواهی شد
امیدوارم که همیشه خوش و خرم بتشید
البته همراه با همه ی دوستان هم محلی گ گل و گلاب
اگر مهارت داشتم که اینقدر زجر نمیکشیدم.
کنکور را خدا از زبانت بشنوه.
من که سفت و سخت میخونم. حالا ببینم چی میشه.
اطلاع رسانی هم وظیفه ی انسانی من هستش علی جان.
سلام قبلاً هم گفتم مرسي ممنون تشكر خدا قوت همه كسايي كه براي ما نابيناها و حتي براي نوع بشر زحمت مي كشند به ويژه موج نور كه تازگيها فعاليتشون انگاري دوچندان شده، ارشد هم ان شا الله قبول بشيد ظرفهاتون هم ان شا الله پول دار بشيد يه ماشين ظرف شويي بخريد
سلام نخودی باحال.
ببین، ماشین ظرف شویی را بد جوری پایه هستم.
ماشین ظرف شویی را میپرستمش.
بابت دستت درد نکنه ی تو دستت درد نکنه.
اگه شد حتما بیا.
کنکور منتظرم قبول شم شیرینی بدم.
سلام آقا مدیر! اگه ایمیلتو درست ذخیره کرده باشم دوتا صوتی تصویری دیشب برات ارسال کردم! اگه وقت داشتی بازشون کن و اگه خوشت نیومد بگو که دیگه ازین شیطنتا نکنم!.
میبینم با ایمیل جواب میدم.
آقا مجتبی سلام، قبولیت تو کنکور که رد خور نداره انشا الله. درباره ی مجمع هم خدمت می رسم ولی بهتر است که یک هماهنگی با هسته ی روانشناسی انجمن جوانان روشن بین بکنید که جلسه ی آنها با موج نور تداخل نکنه و بتونند شرکت بکنند. چون تو اطلاعیه شون اگر درست یادم باشه همین پنجشنبه را برای جلسه تعیین کرده بودند. راجع به ظرف شستن هم یه مطلب جالب درباره ی خودم، من به این کار علاقه مند بودم، در خانه ی پدری کمک مادرم ظرف می شستم (یکی دو بار) اما از زمانی که ازدواج کردم یک توفیق اجباری نصیب شد که دستم به تمامی مایع های ظرفشویی حساسیت پیدا کرد و دیگه نتونستم در این زمینه به خانمم کمک کنم. موفق باشی.
سلام. متاسفم بابت حساسیت شما به مایعات ظرفشویی.
کنکور را امیدوارم قبول شم و بگم که جلسه ی موج نور ا حالا به هزار دلیل به تعویق افتاده و دیگر تاریخ و ساعتش فکر نکنم قابل تغییر باشد.
مرسی که هستی و نظر میدی. خیلی خوشحالم که چون شمایی سر میزنی.
سلام من هم از ظرف شستن خیلی بدم میاد فقط وقتی دارم این کار را انجام میدم ذهنم را مشغول چیزای دیگه میکنم
که دوست دارم تا سخت نگذره.
در مورد ارشد منم پشت کنکوری ارشد نرم افزار کامپیوتر هستم تا جرت رفتن سر جلسه را نداشتم امسال هم فقط دارم رفرنس هارا میخونم تا پایه ام قوی بشه انشاله سال دیگه دانشگاه اصفهان را میارم اگه خدا بخواهدددد….
راستی من چجوری این زبان را بخونم تا کلماتش تو ذهنم بمونه مرتب می پرن ؟؟؟؟
زنده باد ماشین ظرفشویی شیوا.
ببین کنکور را باید پشتکار داشت.
اما زبان را باید بعد از خواندن هی تمرین و تمرین و تکرار کنی.
خوش باشی و ایول که هستی.
چی فک کردی هستم تا آخرش.
آقا مجتبی خوشحالم که با آمدنت به انجمن موج نور تحولی مثبت به وجود آورده ای. امیدوارم بتوانم در مجمع شرکت کنم. اما ازت میخواهم که هم خودت و هم دیگران مصمم به اجرای مفاد اساسنامه باشید.چون یکی از اهداف تشکیل انجمن و یا هر تشکیلات دیگری, تمرین فعالیت گروهی و قانونی میباشد. لذا لطف کن هنگام اطلاع رسانی در هر موردی به ماده مورد نظر در اساسنامه اشاره کن. مثلا بگو یا بنویس: بر اساس ماده فلان از اساسنامه قرار است برای تعیین بازرس مجمع عمومی تشکیل شود. یا بر اساس ماده فلان بازرس باید گزارش مالی به مجمع ارائه کند. تا کنون در هیچ تشکلی اینگونه عمل نشده. در همین اساسنامه هاست که هر کسی میتواند بداند در انجمن چه نقش و جایگاه و وظیفه ای دارد. مثلا در همین اساسنامه آمده که گزارش هیئت مدیره و بازرس و ارائه پیشنهادات توسط اعضا مجمع اقدام به تصمیم گیری میکند, خب اگر چنین باشد, باید زمانی برای اعضا در نظر گرفته شود تا فعالیت انجمن را نقد کرده پیشنهادات خود را ارائه کنند. یا پیشنهاد میکنم که اساسنامه را هم به مسابقه بگذارید. البته از این دفعه گذشته اما برای دفعات بعد برای اینکه بیشتر قانونمند شویم و به مسؤولیتها و وظایف خود پی ببریم از اعضا بخواهید قبلا اساسنامه را بخوانند و بعد آن را به مسابقه بگذارید. من که هرچقدر سعی کردم این تشکلها را به سمت اجرای قانون سوق دهم متأسفانه با مقاومت مواجه شدم و معمولا اعضا هم حمایت نمیکنند اما امیدوارم که چون تو فردی دوست داشتنی هستی و میتوانی افرادی را به دورت جمع کنی که ازت حمایت کنند این کار را بکنی و انجمن دقیقا طبق اساسنامه عمل کند. امیدوارم که به معنای واقعی گزارش بازرسی داشته باشیم و آن هم کتبی تا جزو اسناد انجمن ثبت شده برای همیشه باقی بماند تا بازرس بعدی بتواند آن را مطالعه کرده در جریان سالهای قبل از خود قرار بگیرد.
سلام.
حرفهاي خوبي بود.
تجربياتت جالب بود.
حد اقل من بايد بيشتر به اين موارد توجه كنم.
البته من چهار ماه بيشتر نيست كه در موج نور فعاليت ميكنم و فعاليتهاي من هم به موارد آكادميك خلاصه ميشود يعني جايگاه سياسي در انجمن ندارم و به عنوان مؤلف و دستيار و مترجم فعاليت ميكنم.
توي همين چهار ماهه فرايند توليد و توزيع كتابهاي مورد نياز بچه ها را شتاب داده ايم و كارهاي نيمه تمام را سامان داده ايم.
به شدت از من براي كانديداتوري بازرسي از طرف دوستانم دعوت به عمل آمده كه مشغله دارم و بدم هم ميآيد بازرس بشوم چون فعاليتهاي علميم را تحت تاثير شديد قرار ميدهد. مطمئنا چون شناخته شده هستم شايد تعداد راي هايم قابل تامل باشد ولي مسئوليت جز درد سر چيزي ندارد.
من اساسنامه ي انجمن را خوانده ام. بايد قوي تر عمل كنيم و به اين مهم باور داشته باشيم.
اگر سال بعد ايران بودم و در انجمن هم حضور داشتم در مورد مسابقه ي اساسنامه اقدام ميكنم.
البته اينكه بچه ها از نظرسنجي ها حمايت نميكنند، از محصولات حمايت نميكنند و با نهادهاي دولتي در مورد حمايت از موج نور مكاتبه نميكنند و اينكه نسبت به اقدامات صورت گرفته و نسبت به مطالباتشان بي تفاوت هستند هم متاسفانه هست.
بهتر است خودتان پنجشنبه بيياييد و با مرتبطين مستقيم صحبت بفرماييد.
مرسي كه نظر دادي دايي حسين. دايي گفتم چون عمو قنبر ازم ناراحت ميشه.
نه مجتبی جان بنظر من قبول نکن که کاندید بازرسی بشی. بازرس باید از بین اعضای خارج از انجمن باشد. تشکلها دوست دارند که بازرسین از بین نزدیکان خودشون باشه که آن بازرس باهاشون رو دربایستی داشته باشه. آنها دوست دارند که گوشت بازرس زیر دندونشون باشه که هر وقت خواستند فشار دهند. من خودم بازرس بودم برای انجام وظیفه یک گزارش کتبی تهیه کردم در مجمع خوانده شد یک انتقاد کوچیک در گزارشم آورده بودم. آنچنان علیهم جو سازی کردند که نگو. ولی با این حال نباید ترسید. اعضا باید خود را صاحب و مالک انجمن بدانند و باید از همه امور و تصمیمات با خبر باشند. البته از اعضای محترم انجمن و مجمع میخواهم که حواسشان باشد و مواظب باشند که بعضی تشکلهای دیگر مسؤولین خود را میفرستند که کاندید شوند و این خیلی خطرناکه چون به محض اینکه در انجمن موج نور تصمیمی گرفته میشود خیلی راحت آن فرد تصمیمات موج نور را به تشکل خود منتقل میکند یا جلوتر از موج نور حرکت میکنند یا تصمیمات موج نور را خنثی میکنند. پس از اعضا میخواهم که توجه داشته باشند که کاندیدای بازرسی در تشکل دیگر چه نقش و سمتی دارد و در مجمع از وی بخواهند که اعلام انصراف کند. متأسفانه این اتفاق چندین بار افتاده و عضو هیئت مدیره یک تشکل آمده و بازرس موج نور شده. باز هم از تلاشهایت تشکر میکنم. در مورد عمو هم نگران نباش. مگه نمیشه چندتا عمو داشت؟ محله میتونه هم عمو قنبر داشته باشه هم عمو حسین چه اشکالی داره؟
درود. مجتبا اگر لطف کنی و اسم کتاب هایی که زحمت اسکنشون رو کشیدی بنویسی و در مورد قیمتشون هم توضیح بدی عالیه.
دستت طلا