خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

مستند صوتی سفر مجتبی خادمی به شمال بخش دوازدهم

درود خدمت همه ی گوش کنی ها، هم محلیهای عزیز و در ضمن خدمت رهگذران گرامی!

امروز در خدمت شما هستم با دوازدهمین بخش از سفر صوتی مستندم به شمال.

در این تراک از مستند شمال ما بییایید و ببینید که دریا دوستی و شیطنت به چه قیمتی. آخر یکی نیست بگوید شما اگر جنازه ی گرامیت را خوب بی خیال. خودتان باید باشید و ببینید وقتی موج سه متر روی سرتان شیرجه برود چه مزه ای دارد. در این اوصاف، بعضی از صداها هست که ماندگار میماند. مثلا صدای جناب فرهاد ناطقی و همسر محترمشان که مسئول هستند و نگران سلامتی بچه ها. صدای جناب وطن‌دوست هم هست. احساس میکنم اینکه ضبطم را همه جا برای تهیه ی مستند دستم میگیرم یک جورهایی من را بدنام کرده به طوری که حتی وقتی ضبطی پیشم نیست، باز هم کسی به من اعتماد نمیکند و با من حرف نمیزند. خیلی خوب می دانم که آخرش با این کارهایم کار دست خودم میدهم یک روز.

مهندس رضایی هم که حواسشان شش دانگ هست و ضبطی بودن من را به همه تذکر میدهند مبادا ذره ای صوت به خطا ضبط بشود.

و اما از اینها که بگذریم میرسیم به حاج احمد، راننده ی آن یکی اتوبوسی که ما با آن نیامدیم و با اتوبوس شماره ی یک آمدیم. من میخواهم وانمود کنم که شب قبل، تا دوازده بیشتر ولگردی نمیکرده ام ولی حاج احمد مچم را میگیرد، مثل اینکه او متوجه شده من تا ساعت چند بامداد و باقی ماجرا.

بساط عیش از گوشه و کنار داد میزند که مکانش کجاست و چه خوش است این لحظه های بی بازگشت!

در ادامه ی کار، با مهندس رضایی، مسیر رفت و برگشت آلاچیق ها و خوابگاه را در یک نیمچه نمایش در یک کلاس آموزشی بررسی میکنیم. هر کس از هر جا و تا هر جا که خواست گوش بدهد. این ما هستیم و مستندمان. دیگر خوب یا بد، همین هست که هست. تعداد کمی از سلیقه ها با این موارد حال نمیکنند و اکثرا دوست دارید. واقعا آموزنده است و من یکی که خودم هنوز لحظه لحظه ی سفرم خاطره است.

راستیاتش در تاریخ 26 مرداد سال 92 خورشیدی، کاروانی بیش از صد نفر از اصفهان به سرپرستی فرهاد ناطقی، به سمت شمال به راه افتاد. در این سفر، تجربیات زیادی کسب کردم و همچنین از تجربیات پیشینم استفاده کردم. لطفا در صورتی که مایل به کنجکاوی بیشتری هستید، بخشهای مختلفی که اینجا قرار می گیرد را به دقت و با یک عدد هدفون بشنوید. بعضی از لحظات بوده که من فراموش کرده ام شرح ماجرا را بگویم یا بعضی از مواقع، شرایط، اجازه صحبت نمیداده است. پس این کاستی را نیز به بزرگواری خود نادیده بگیرید. با من همراه باشید با دوازدهمین بخش از سفرم به شمال.

دریافت بخش دوازدهم سفر مجتبی خادمی به شمال در مرداد 92 از همینجا حدود بیست و سه دقیقه با حجم 31 مگابایت

نظر هم که حتما یادتان میرود، طبق معمول!

خوش باشید تا همیشه!

۴ دیدگاه دربارهٔ «مستند صوتی سفر مجتبی خادمی به شمال بخش دوازدهم»

سلام! چون گفتی نظر بزارید منم نظرمو میزارم! ولی میدونم نظرمو پاکش میکونی! اون موقع منو خونوادم تو آلاچیقمون نشسته بودیم و شنونده بودیم! اما جاهایی که برام جالبه:‏ گفتی ‏ بادم رفت تو میکروفون! من که صدای بادتو نشنیدم! در ضمن همه جا دیوار توالتها را نشانه ی خودتون قرار داده بودید،‏ خیلی جالبه اینم توالت،اینم دیوار توالتا،‏ الان روبرو توالتیم،‏ تو که آدم خوبی هستی چرا مهندسو پیچوندی و همه رو ضبطیدی؟! راستی اونشب با حاج احمد کجا رفته بودی؟! عزیزم مشکوک به نظر میرسی،‏ تو کجا حاج احمد کجا؟! واقعا که!هاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهر هر هر هر هر هر هر ‏…

سلام. گشت خوبی بود. وصدای آمبولانس که به سمت راست –یعنی همان دریا – میرفت تا بلکه بتواند غریقی را به حیات دوباره باز گرداند، ما را به ابتدای فایل و نگرانی همراهانی برد که با لحنی پریشان دلخراشی مرگ در دریا را با سوال میدانی مردن یعنی چه؟ ابراز میکردند.

دیدگاهتان را بنویسید