خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

گزارش صوتی مجمع موج نور

نبودید و ندیدید که ضبطم دیروز چه بی انصاف شد.

اصلا مجتبی که به کل و ز کل الاف شد.

دیروز وقت کم آمد و به من اجحاف شد.

هر کی رفت پشت تریبون کلی حراف شد.

نفهمیدم چی شد میکروفون هام قلاف شد.

ضبطم آن بود یک دفعه آف شد.

همه ی کلاف هام خرده کلاف شد.

دیروز باتری سالم بود پرید هیچی ضبط نشد و همه چی افتضاح شد.

خوراک من دیشب تا حالا همش حصرت و آه شد.

همین دیگه، روزگار، بیجهت دیروز ما را بدخواه شد.

۶ دیدگاه دربارهٔ «گزارش صوتی مجمع موج نور»

سلام خدمت دوستان هم محلی
جلسه خوبی بود و همین جا, جا داره از انجمن موج نور که هدفشان پیشرفت نابینایان در زمینه کامپیوتر است تشکر کنم.
مجتبی هم یکی از گرداننده گان جلسه بود. این جلسه نه تنها جلسه انتخابات بود
بلکه معرفی و آشنایی با فعالیت های این انجمن, در زمینه تهیه کتاب های آموزش کامپیوتر و
معرفی بچه هایی که سن و سالشان کم بود و در زمینه کامپیوتر بسیار موفق بودند, و غیره که مجتبی در قالب مسابقه و صندلی داغ تونست این برنامه ها را به اجرادر بیاره و همین هم باعث شده بود جو جلسه خیلی خشک نباشه.
خودمونیما مجری گریش هم حرف نداره خیلی مسلط و بدون اینکه تپقی یا سوتی بده برنامه اش را اجرا کرد
و اما در مورد vois بایستی کار ظبط را به کس دیگری میسپردی تا حواسش به vois باشه ولی اشکالی نداره
امیدوارم تجاربی که در این جلسه کسب کردی, در سال های بعدی با برنامه ریزی بیشتری بتونی ایفای نقش کنی.

سلام خب اشکال نداره
تازه جالبیش هم به این هست
اگه ضبط تون بود شعرتون نبود!
شعر یا ضبط … مسأله این است….؟؟؟
راستی یه خورده ای مراسم خسته کننده بود ولی خب اشکال نداره این نیز بگذرد به نظر من اول صحبت های آقای داوود صالحی کلاس چهارمی نقطه اوج مراسم بود وای خیلی خشکل صحبت کرد …. مسابقتون هم جالب بود ولی اون قدر ها که براش تبلیغات رفته بودید خب واقعیت نه …

درود
واقعن کسانی که سخنرانی کردن خیلی مفید بود وای عارف اسدی خیلی زیبا قرآن خوند
آقای صالحی هم که همه رو مستفیض کردن
ولی این ثندلی داغ,, داغ که نبود هیچی از یخ هم رد کرده بود زده بود تو آلاسکا
البته خیلی به اطلاعتمون اضافه شد ولی اسمش اصلن به برنامش نمیخورد
مسابقه هم خیلی عالی بود چون من برنده شدم
هاهاهاهاها

سلام مجتبی جون! من که در پست میبینی گزارش لحظه بلحظه ی جلسه را اعلام کردم! مسابقه ات هم که عمومی نبودهاهاهاهاهاهاها شیطان رانده شده امروز به روستا رفته بود و دستش از همه جا کوتاه بود! ولی جای همتون خالی در راه به باغهای قدیمی تیران رفتیم و از درهای سنگی بازدید کردیم! از ماشین پیاده شدم و دوتا از درهای سنگیرا لمس کردم،‏ عجب واقعا درب سنگی یک متر و نیم به یک متر به یک مت ر و شستا بود یک تخته سنگ که با تراشیدگی خاص دارای پایه ی بالا و پایین و روی پای خودش باز و بسته میشد!کلفتی تخته سنگ حدود پنج سانت بود!‏…

دیدگاهتان را بنویسید