خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

*ازدواج با سالم؟ معلول؟ نابینا؟ نیم بینا؟ …؟؟؟

با عرض سلام و ادب
دوستان هم محلی گوش کنی همان گونه که احتمالاً اکثریت شما مستحضر هستید جناب نظری کلید این بحث رو در “گروه ایستگاه سرگرمی” زدند، دوستانی هم در پاسخ عقاید و دیدگاه هاشون رو گفتند و با توجه به پست های اخیری که خودمون هم تو این محله داشتیم و آقایون چشمک و جوان مرد زحمتش رو کشیده بودند، الآن رو بهترین موقعیت برای مطرح کردن این مطلب در محله دیدم؛
همه می دونید و می دونیم که “ازدواج” امری بسیار بسیار مهم هست و اشتباه در اون هرچند گاهاً اجتناب ناپذیر هست ولی هر شخص به نوبه خودش باید پیش از ازدواج تمام هم و تلاشش رو برای اجتناب از هر گونه اشتباه و تصمیم و انتخاب غلط به کار ببنده و این تنها و تنها به خاطر خودش هست، به خاطر سعادت و خوش بختی خودش هست و البته سعادت و خوشبختی اون مؤثر در سرنوشت و نهایتاً سعادت و خوش بختی دیگری و دیگرانی داره.
در مورد شرایط و موانع و غیره و ذالک ازدواج خداییش نه بلد هستم بگم و نه صلاحیت گفتنش رو دارم ولی اونی که اینجا بحث ما هست این سؤال هست که شاید برای همه ما پیش نیومده باشه ولی اکثراً با اون مواجه بودیم که “”گزینه مورد نظر ما برای ازدواج فارغ از سایر شرایط از نظر سلامت باید چه وضعیتی رو داشته باشه؟ آیا سالم باشه یا معلول؟ آیا معلولیتش از نوع معلولیت خودمون باشه یا نوع دیگه؟ آیا خفیفتر باشه یا …؟ آیا اگر سالم باشه از نظر دیگر شرایط همچون تمکن مالی و میزان سواد در سطح خودمون باشه یا پایین تر و بالا تر و …..؟؟؟
و اصلاً آیا با امر ازدواج در این شرایط موافق هستید یا نه کل مسأله رو خط می زنید؟

خب این طرح مبحث که من گفتمش، اما مسراً از دوستان روان شناس مشاور و دیگر دوستان مجرب و کسانی که حد اقل در این مورد کمی فکر کردند و به نتایجی رسیدند می خوام که اگر دوستان تصمیم به کامنتینگ گرفتند و در این پست مشارکت کردند من رو در پاسخ گویی و مدیریت این پست کمک بدند تا بتونیم سر آخر به یه نتیجه مطلوب و مناسب برسیم.

۴۹ دیدگاه دربارهٔ «*ازدواج با سالم؟ معلول؟ نابینا؟ نیم بینا؟ …؟؟؟»

با امر ازدواج که با اجازه بزرگترا بله موافقم در مورد سوادم به نظر من در حد خودم باشه حالا کمی بالا پایین طوری نیست خوبه,البته اگه بالاتر باشه منم انگیزه پیدا میکنم برم بالا. از نظر سلامت جسمی هم اگر معلولیت شدید نداشته باشه من مانعی نمیبینم از نظر تمکن مالی پولدار باشه دیگه پولش از پارو بالا بره خوبه هاهاهاهاها نه شوخی کردم دوست دارم در حد خودمون باشه دیگه متوسط!

سلام

بقول یکی از دوستانم که مجرد نیست ازدواج آش دهنسوزی نیست! عزیزانم بهوش و بگوش باشید:‏ من اینجا میگم:‏ کسی دوسداره باور کنه ،‏ دوسنداره باور نکنه،ازدواج یعنی:‏ بقیه اش را من بگم یا شماهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاها میگید؟! من که به نظر خودم به همه ی آرزوهام رسیدم و مشکلی ندارم! هرکی هر آرزویی داره سخت نگیره تا بهش برسه! ‏.

درود
چقدر این روز‌ها اینجا حرف از ازدواج هست! مجتبی باید یه Dating service اینجا باز کنه! 🙂
در مورد موضوع به نظر من بحث و معرفی گزینه‌ها و دادن اطلاعات مفید به دوستان خوبه ولی من فکر می‌کنم این غیر ممکنه که یه کلیشه ایجاد کرد و گفت که هرکی از این پیروی کنه موفق می‌شه. ما آدم‌ها خیلی با هم فرق داریم و شرایط خیلی مختلفی هم داریم. شاید یه نابینا با به بینا ازدواج کنه و خوشبخت بشه ولی یکی دیگه با همین شرایط زندگیش نابود بشه. همینطوره در مورد ازدواج با نابینا.
افراد باید با شناخت کامل از خودشون و واقع بینانه انتخابشون رو انجام بدن. زندگی واقعی رو با فیلم‌ها و رمان‌های ژانر عاشقانه اشتباه نگیرن. فکر نکنن همه چیز گل و بلبل هست و همیشه ازدواج به Happy ever after خطم می‌شه!
مثلا با شناختی که من از خودم دارم فکر کنم هیچوقت طرف ازدواج نرم بهتره! اگه دست خودم باشه این کار رو نمی‌کنم ولی ذهنم رو باز نگه می‌دارم. شاید یه روز ایده‌ی ازدواج اونقدر برام احمقانه نباشه!!!
زیاد شد. خوش باشید.

سلام نخودی به نظر من در ازدواج هر دو نفر از همه لحاظی باید به هم نزدیک باشند. مثلً از لحاظ مالی, معلولیت, اجتماعی, فرهنگی, مذهبی, فکری, و خیلی چیزهای دیگه. اگر یک نفر فلج باشه و با یک نیمه بینا ازدواج کنه نمیتونند هم دیگه رو درک کنند حتی به نظر من نابینا هم باید با نابینا ازدواج کنه اگر با نیمه بینا ازدواج کرد باز هم نمیتونند هم دیگه رو درک کنند و به مشکل بر میخورند. البته این چیزهایی که گفتم صد در صد اتفاق نمیفته چون خیلی ها رو سراغ دارم که خانم نیمه بینا و آقا نابینا هست و خوشبخت هم هستند.

سلام
“منم نظر شخصی خودم رو میگم و بذاریم یه کم بعد تر جمع بندی کنیم البته با اجازه همگی”
در خصوص ازدواج با افراد بینا “ساللم” باید بگم به عقیده من علاوه بر ایجاد یک زندگی دو درجه ای “زن یا مرد بینا و سالم فرادست دیگری” حس نامناسبی رو هم برای فرد نابینا یا نیم بینا و به بیانی معلول ایجاد می کنه، حس وابستگی هرچند نباشه حس سرباری هرچند نباشه حس محدود کننده بودن هرچند نباشه و کلاً حس عدم اعتماد به نفس و گاهی حس و حالی که مرتب باید خودت و توانمندی هات را ثابت کنی، گاهی مجبوری محدودیت هات رو توضیح بدی و سرآخر میبینی که در یک تعارض قرار گرفتی که از هر سو فشار رو باید تحمل کنی که گاه این فشار درونی و از طرف خود فرد هست و گاه بیرونی و از جانب طرف مقابل و اطرافیانی که ممکن هست خانواده همسر یا دیگران در میان دوستان و قوم و خیش باشند.
از طرفی ازدواج با فرد نابینا و نیم بینا رو هم نمی تونم مورد پذیرش قرار بدم درست هست تفاهم و زبان مشترک وجود داره خیلی از تعارضات نیست ولی مشکلاتی در این بین موجود هست که زوجین رو درمحدودیت قرار میده وابستگی اونها رو به دیگرانی چون خانواده و سایر دوستان و اطرافیان کماکان در برخی موارد اجتناب ناپذیر باقی میذاره و در بسیاری از موارد مشکلی بر مشکلات فرد می افزاید.
بحث ژنتیک و تربیت فرزند و آموزش او به کنار که اگر بخواهیم این مورد رو هم در نظر بگیرین تو این گزینه دیگه کفه ترازو از سنگین هم یه جورایی سنگین تر میشه.
در خصوص گزینه سوم یعنی ازدواج فرد معلول بینایی با فردی با معلولیت اما از نوعی دیگر به عقیده من هرچند زندگی درجاتی به مفهوم گزینه اول پیش نمی یاد اما درک متقابل در این مورد کمی پیچیده تر و میشه گفت دو گونه فرادستی و فرودستی پیش میاد و در این مورد هم نمیشه به صراحت گفت بهتر از دو مورد و گزینه قبل هست.
در مورد ازدواج با فردی در شرایط اجتماعی پایین تر برای جبران ضعف بینایی و معلولیت به عقیده من بدترین گزینش هست و اصلاً وارد مبحث نمیشم.

اما عقیده کلی و شخصی من این هست که به صورت مطلق نمیشه گفت این گزینه یا اون گزینه نابینا نیم بینا بینا یا … حتی یک فرد هم نباید این مدلی فکر کنه، دانستن این مسائل در درجه اول و بعد باید موردی عمل کرد البته در شرایطی که خود فرد شرایط مناسب برای ازدواج رو داشته باشه و بعد از اون با توجه به شرایط و وضعیت شخصی خودش و دیگر شرایط و ملاک های ازدواجش موردی بسنجه در کنار اونها با وضعیت خاص طرف مقابل و مسائل پیش رو تصمیم نهایی رو بگیره و به هیچ وجه سعادت و خوش بختی خودش رو فدای ازدواج نکنه باید دونست ازدواج هر اندازه خوب و واجب باشه ولی خوشبختی و سعادت خوبتر و واجب تر هست باید به ازدواج به عنوان یک وسیله نگاه کرد نه یه هدف و اون وقت می تونم بگم چه با ازدواج چه بدونه اون فرد خوشبخت خواهد بود و این “سعادت” هست که هدف و غایت هست.

سلام همکار گرامی. آولاً شما قطعاً به موانع و شرایط نکاح تسلط دارید, ولی شاید مثل من خوشتون نمیاد! تا زمانی که مباحث جالب حقوق مدنی هست من سراغ این مباحث نمیرم! ولی چون متلا به هست و من و شما نمیتونیم ازش فرار کنیم ناچار باید بلد باشیم. دوم اینکه من به این نتیجه رسیدم که, بحث پیرامون ازدواج نابینا و اینکه باید با چه کسی ازدواج کرد و این مناظره ها, مثل این است که بپرسیم: اول مرغ به وجود اومده یا تخم مرغ؟! هیچوقت به نتیجه ی نهایی نخواهد رسید. در مورد عقیده ی خودم باید بگم “شرح این هجران و این خون جگر, این زمان بگزار تا وقت دگر”!

سلام
اول از نخودی برای طرح این موضوع تشکر میکنم.من هم میخواستم نظر بذارم اما فعلا دست نگه میدارم که نظر بقیه رو هم ببینم. بعد هم از بقیه عذر میخوام که وسط بحث پارازیت میندازم احساس کردم که لازم هست به این حرف آقای ستوده جواب بدم امیدوارم منو ببخشید.
آقای ستوده عزیز این سؤال که مرغ اول خلق شده یا تخم مرغ جوابشو قرآن داده و در ۱۴۰۰ سال پیش آیه ۱۲ سوره زخرف گفته که همه چیز به صورت جفت آفریده شده یعنی این طور نتیجه میگیریم که اول مرغ خلق شده. پس این سؤال بی نتیجه نبوده و نیست. شاد باشید.

من کاری ندارم که کی چه فکری می کنه. فکرم مثل ازدواج جنبه شخصی داره. سعی می کنم در بیانیه ای که تدوین کردم جواب سؤال این پست رو هم بدم.
ما اشکال ساختاری داریم تو کشورمون. یه دین ساختگی داریم، قانونمون بر اساس اون تدوین شده و عقایدمون برگرفته از ترکیب این دو تا. من مشاوره حقوقی در این مورد انجام دادم واقعا ازدواج بیشتر شبیه معامله شده. اینجا جای مطرح کردن خیلی چیزا نیست ولی باید از نزدیک بعضی حرف ها رو از صاحبان اون حرفا شنید تا در محل مناسب مغز جا بگیره.
اینجا جاییه که ما مسلمونیم، با ظلم مخالفیم ولی منطق ما اجازه میده که قانونی مثل مهریه داشته باشیم. پسر هامون هر راهی برن به خودشون مربوط می شه ولی بکارت دختر هامون از شرایط عقد هست. رضایت می دیم پسر و دخترمون هزاران آسیب ببینن ولی قبل از شاغل بودن پسر ازدواج نکنن. دین و قانونمون موضوعی مثل ازدواج موقت رو مطرح می کنه و تأیید، اما ما کار زشت و بدی می دونیم. اگه توی یه سایت همسریابی کلاهبرداری انجام بشه سایت رو فیلتر می کنیم تا هموطنانمون از آسیب های فزای مجازی حفظ بشن. اگه پسر یا دخترمون این ارزش ها رو بفهمه باید خودشو بکشه تا به ما بفهمونه ولی ما به دین اعتقاد داریم، دین ساختگی آلوده به عقاید. بازم بگم؟
وای فکر کنم اینجا نباید می نوشتم. نتیجه گیری کنم: دوستان. من برای همگی آرزوی بهترین ها رو دارم ولی توصیه می کنم که برای چند تا چیز به صورت ویژه ارزش قائل بشید:
۱: ارزش های خودتون. اگه از ارزش های خودتون دست بکشید برای کسی، زمانی که اون شخص دیگه نباشه شما می مونید با یک آدم بی ارزش. معامله سنگینیه.
۲: فداکاری که در وجود شما هست. ما آدم ها پر از داشته ها و نداشته ها هستیم. متأسفانه همه چیز اونطوری که ما می خوایم پیش نمی ره ولی بعضی وقتا اگه باور کنیم که خودمونم کمبود های زیادی داریم راحتتر از مسائل کم ارزش چشم پوشی می کنیم.
۳: خانواده یا کسی که ارزش های شما رو ارزش بدونه. خیلی از خانواده هایی که کارشون به جاهای باریک می کشه و جدا می شن اول راه این تفکر رو داشتن که مثلا طرف دختر خوبیه، ماشالا مسجدش که ترک نمی شه یا پسره که صبح میره تا شب بنده خدا زحمت می کشه. نه این که بگم اینا نمی تونن ارزش باشن. منظور من اینه که طرف مقابل شما باید برای ارزش های شما ارزش قائل بشه. ارزش هایی که شما ریز به ریز باید با طرف مقابل مطرح کنید چون همین اشتراک ظاهری ارزش ها و فاصله زیادی که در درون ما ها پیدا کرده باعث این اختلافات می شه.
امیدوارم به جامعه ای سالم تر دست پیدا کنیم و بدونیم که تا خود من، شما و دیگران تک تک آمادگی تحول رو نداشته باشیم و شروع نکنیم روز های بهتر نخواهند آمد.

سلام دوستان. خوب هستید؟ من نظر شخصی خودمو میذارم. امیدوارم کسی ناراحت نشه. من برای ازدواج به عنوان یک نابینای مطلق بر خلاف یک سری از نابیناها به ازدواج با یک خانم بینا فکر هم نمیکنم. یک مثال ساده میزنم. خانمهای بینا در کل دوست دارن دیده بشن. برای همسرشون آرایش میکنن و لباسهای متنوع میپوشن و دوست دارن همسرشون به ظاهرشون توجه کنه و تعریف ازشون بکنه و انتقاد کنه و از انتقاد کردن همسرشون هم لذت میبرن. حال اگر این خانم با یک نابینا هر چند عاشقانه ازدواج کنه این کمبود کم کم خودش رو در زندگی این خانم نشون میده و باعث مشکلات روحی و در نتیجه رفتارهای نامناسب میشه که میتونه باعث نابودی زندگیشون بشه. در صورتی که این حق طبیعی این خانمه و شرع هم این حق رو بهش میده که خودش رو برای همسرش آراسته کنه و نظر همسرشو ازش بخواد. از طرفی من با یک نابینای مطلق هم دوست ندارم ازدواج کنم چون مشکلات زیادی در پیش رو خواهد بود که مهمترینش نداشتن یک زندگی مستقل به خاطر نابینا بودن هر دو طرفه. به هر حال یک سری مساؤل هست که نمیتونیم نادیده بگیریم و اون هم اینه که به هر حال یه جاهایی در زندگی مشترک به دیدن نیاز میشه که نبودش باعث ورود دیگران در زندگی طرفین برای پر کردن این جای خالی بزرگ میشه که خودش میتونه مشکلات دیگه ای رو به وجود بیاره. ولی از نظر من بهترین گزینه ی ازدواج برای من میتونه یک خانم نیمه بینا باشه. درسته. شاید یک خانم نیمه بینا و نابینا هم احتیاج به دیده شدن از طرف همسرش رو داره. ولی فرقش اینجاست که این موضوع برای یک خانم نابینا و نیمه بینا یک اصل اساسی و درجه ی اول نیست. چون این خانم با شخصیت عمومی و اخلاقیات کلی یک نابینا آشناست و درک درستی از یک نابینا داره. در بین نابیناها از بچگی بزرگ شده و با فرهنگ اونها به بلوغ فکری رسیده. از طرفی ما نابیناها نسبت به بیناها خیلی احساساتیتر هستیم و این موضوع به دو طرف کمک میکنه تا وابستگی عاطفیشون به همدیگه به خاطر چیزهای دیگه ای باشه که شاید مخصوص خود نابیناهاست نه چیزهای ظاهری. ولی شاید بیشتر خانمهای نیمه بینا در حال حاضر فقط به ازدواج با بیناها فکر میکنن. حد اقل تجربه ی من این رو بهم میگه. چون ۲ ۳ نفری که من این موضوع رو باهاشون مطرح کردم طوری برخورد کردن که گویا من مرتکب گناه کبیره شده ام. دوستان دیگه ای هم دارم که مشابه این اتفاق براشون افتاده که چرایی این موضوع رو باید از خود خانمها پرسید که امیدوارم تو همین پست بیان نظراتشون رو در این مورد بگن.به خاطر طولانی شدن مطلبم عذرخواهی میکنم. موفق باشید.

ضمن درود و عرض ادب خدمت دوستان بخصوص مجردهای محله! این بار اومدم با جدیت سخن برانم! بچه ها از شوخی گذشته،‏ ببینید هر اتفاقی در زندگی افراد بجز معلولین و نابینایان بیفتد برای جامعه طبیعی است،‏ اما خدا نکند برای فرزندان یا زوج معلولین بخصوص نابینایان اتفاقی بیفتد…‏ مردم چه حرفها که نمیزنند و…‏ به نظر بنده ازدواج حق انسان است،‏ ما نباید اجازه دهیم انسانهای دوست نما ما را از بهترین ها جدا کنند،‏ بعضی از اتفاقات که در زندگی مشترک می افتد را نمیتوان قبل از ازدواج پیشبینی کرد،‏ بهترین دوست انسان مادر است،‏ اما متإسفانه همین مادر در بعضی اوقات بخصوص در زندگی مشترک فرزندش ناخاسته بدترین دشمن وی با همسرش میشود!‏.‏ ما اگر درصد ناسازگاری و طلاق را بررسی کنیم بین افراد نابینا و معلولین درصد پایینتری را در جامعه بخود اختصاص میدهد!‏.‏ بیشترین درصد طلاق و ناسازگاری تقریبا بین تحصیل کرده ها و افراد به اصطلاح سالم جامعه اتفاق می افتد!‏.‏ ما نباید برای آینده ی خود رویایی فکر کنیم،‏ برای تشکیل خانواده اراده بهترین شرط است،‏ کسی که مسئولیت پذیر باشد و با اراده باشد بهترین زندگی را برای خود و همسر و فرزندش میسازد!‏.‏ دوستان اراده:‏ اراده:‏ اراده:‏ اراده:مسئولیت پذیری:‏ مسئولیت پذیری…این دو مورد در وجود هرکه باشدزندگی خوبی خواهد داشت.‏ ما باید از خود خواهی و تکبر خود بکاهیم و ازدواج کنیم! در زندگی مشترک ممکن است یه خواهر و برادر که با هم رشد کرده اند بینا یا نابینا تفاوتی ندارد ناسازگاری و اختلاف صلیقه و…‏ وجود دارد.‏ افرادی که ازدواج نکرده اند یا ازدواج نمیکنند با چه کسی میتوانند بصورت مجردی زیر یک سقف زندگی کنند

درود
مطلب جالبی درج شده و جالبتر اینکه دوستان تا الان خوشبختانه با نظر واقع بینانه کامنت گذاشته اند .و نخودی مهربان هم در کامنتی بحث را ساماندهی کرده و نظر خودش را گماشته است .در این خصوص میثم جان بخش اول نوشته اش زیبا و واقع نگرانه بوده ولی در قسمت پایانی کمی تند رفته و می توان اینگونه برداشت نمود که نیاز میثم عزیز فعلا این موضوع نیست .آقای قنبری هم مطالب ارزشمندی را نگاشته اند و این بخش واقعا سئوال بسیاری از عزیزان است و چه خوب که توسط فردی دانشمند همچون شما درج شد .دوست دیگری هم در خصوص ازدواج با نیمه بینا نوشته اند نظر شما هم ارزشمند و مورد احترام و درخواست من از شما این است که نگران ناراحت شدن دیگر دوستان نباشید راستش اصل تفکر من یا شما است وسخنان میثم جان صادق است برای این مورد که من می خواهم بگویم برای شما .عزیز الله هم واقعا نظر ارزشمند دیگری را ثبت نمود .
همه شرایط موجود در اذهان هر کدام از ما لازم است و باید به آن به گونه ای خاص توجه کرد که بسیاری از آن مشترک و مواردی هم با دیگر دوستان مشترک نیم باشد همه اینها از ملزومات اصلی هستند که باید توسط اشخاص پیگیری شوند اما کافی نیستند و کفایت را علاوه بر کفویت شرایط موقعیتی و سایر شرایط دیگر می سازد و عواملی همیشه موثر هستند که ما تا تجربه نکنیم می توانیم به آن پی ببریم سالها قبل فیلمی را نشان دادند که بچه آرایشگر بود و به حرف مادرش گوش کرد و تا پنجاه سالگی مجرد ماند ولی بالاخره ازدواج کرد با همه مخالفت ها یعنی ما با شرایط موجود به غیر از خواست شخصی و نیاز باید به نظر والدین و خانواده نیز بیشتر از بینا ها نگاه کنیم لازم است تصمیم خودمان را در خصوص موضوع کنونی بگیریم اما ادامه زندگی برای افرادی که اینگونه هستند باید مورد تائید خانواده هم باشند .خواسته ها و اهداف ما باید مشخص شود اما مطلق هرگز اتفاق نمی افتد و در اجرا همواره درصدی از برنامه ها خارج شده و یا با یک برنامه دیگر کاکلا تغیر یافته مواجه خواهیم شد .
دوستان من امورات همگی در اختیار ما نیستند .تفکر کنید و یبیندیشید که مانند من اگر بودید چه می شد .یعنی کاملا سالم ازد.اج کردیدکار داشتید همسر وخود من تحصیلات کارشمناسی داریم اما متاسفانه بعد از تولد فرزند اولم دچار مشکل دید شدم تمام موارد تائید لباس برای همسرم را نیز قبول دارم واقعا همسرم و همه خانم ها به لباس اهمیت دمی دهند و من واقعا در این مورد مشکل دارم شما فکر می کنید اما من موجه هستم اما اکنون یاد گرفتم که دست می کشم به پارچه واحساس خودم را به او منتقل می کنم و نتیجه مطمئنا مورد رضایت او نیز می شود .اینکه ما مجرد باشیم هیچ مشکلی حل نیم شود اما اگر سالم بودید و اتفاقی برای یهمسرتان می افتاد شما واقعا چه می کردید اگر پاسخ دادید و این موضوع برای شما حل شده بود مطمئن باشید با موقعیت و وصضعیتی دکه دارید با هر تصمیمی که گرفته باشید زندگی خوب و خوشی را خواهید گذراند .اگر ما بخواهیم با زندگی دو نابینای مطلق هم سعادت را تجربه می کنیم.اگر ما بخواهیم و بپذیریم زندگی نیمه بینا با نابینا هم موفقیت آمیز است اگر ما بخواهیم زندگی با بینا هم میسر است اگر ما بخواهیم یعنی دو نفری که با هم ازد.اج کرده اند و یا می خواهند ازدواج کنند با هر شرایطی که خودشان می پسنددند موفق خواهند شد ولی تذکر من این است که اگر به فکر مادیات و یا به قول محمد رضا با قصد معامله کاری را انجام دهیم و یا دچار معملات پشت پرده خانواده هایمان شویم این زندگی هرگز موفق نخواهد شد .وقتی من می خواستم سر کار بروم معلمی داشتم که سفارشی به من کرد اون چیزی که در کلاشس درس از معلمت آموختی وو خوشت آمد را در کارت سر لوحه قرار بده !
ما اگر بخواهیم و برخی از مسائلی را که تضاد دارند و اندکی توسط آقای قنبری مطرح شد را با خود کنار بیائیم و یک نگاهی به برخوردهای والدینمان بیندازیم و موارد ناهنجار را در ذهنمان پاک مکنیم بسیاری زا ناملایمات زندگی از بین خواهد رفت اگر که با یک بینا هم ازدواج کرده باشیم .قسمت مهم و اعظمی که ما داریم به دلیل مشکل دید همیشه از توهمات وافکارمان پیروی می کنیم و ما مردها این افکارمان موجب متلاشی شدن زندگی های خوبمان می شود باید این مهم نیز با خود به کنار بیائیم بینا ها هم مردهایشان این افکار اذیتشان می کند و هیچ تفاوتی با بینا ها نداریم اما اگ راین قسمت را برای خود حل کنیم زندگی ما بیشتر شیرین م
امیدوار هستم که توانسته باشم مطلبم را منتقل کنم .

سلامی به گرمای عشق تقدیم به همه ی عزیزان، هرچند زندگی خوبی که به لطف خدا داریم، باعث میشود تا خیلی از آشنایان و فامیل در زمینه ی ازدواج با من و همسرم مشورت کنند، اما چون من در این زمینه تحصیلات کلاسیک ندارم لذا همیشه به گفتن آموخته های متفرقه و تجربیات خود اکتفا میکنم و آخر سر هم افراد را به مشاور ارجاع می دهم.
در این جا هم باید عرض کنم که صحبتهایی که دوستان نوشتند، هر کدام نکته ای را در بر دارد ولی دو مطلب از همه مهم تر است، یکی این که ازدواج برای هر کس بسته به شرایط و روحیات وی ممکن است از زمین تا آسمان تفاوت داشته باشد و همین است که می بینیم این همه کتاب راجع به این مساله نوشته میشود، زیرا “”هر کسی از ظن خود شد یار من” و مطلب مهم دیگر همان است که پژوی نازنین به آن اشاره فرمودند، مسوولیت پذیری و اراده هر مشکلی را آسان میکند.
اما آنچه این جانب می خواهم به مطالب عزیزان بیفزایم این است که افرادی که نگران دخالت دیگران در حریم خصوصیشان هستند و به همین خاطر از ازدواج با هم نوعان نگران هستند باید به تقویت مهارتهای زندگی در خود بپردازند، اگر کسی مهارت تصمیم گیری، حل مساله، ابراز وجود و… را داشته باشد به خوبی میتواند زندگیش را بدون این که اجازه دهد دیگران در آن دخالت کنند مدیریت کند.
در خاتمه به ذکر یک تجربه به صورت خلاصه بسنده می کنم، به یاری خدا من و همسرم در سالهای گذشته توانستیم از هردو فرزندمان که به صورت نارس به دنیا آمدند در خانه نگه داری کنیم کاری که پرستاران نوزادان را به حیرت وا داشت. کار گاواژ و لاواژ شیر از داخل معده ی نوزاد را هم خانمم که نیمه بینا است و هم من که نابینای مطلق هستم بدون هیچ کم و کاستی انجام می دادیم، این کار یکی از کارهایی بود که افراد بینا به ندرت و به سختی زیر بار انجام آن می رفتند.
عزیزان بدانید که ایمان و توکل به خدا و اعتماد به نفس سرمایه هایی هستند که با آنها میتوان تمامی سختی ها را به شیرینی و بدون احساس خستگی به جان خرید.
ولی میگم حالا که ماه محرمه، ولی خدا وکیلی چارتاتون بیایید آستین همت را بالا زده و یک شیرینی به ما بدید و یه حالی هم به خودتون.
یا علی.

راستی از قنبر خان هم که این همه جامع نوشته بودند خیلی ممنونم، در تایید قسمتی صحبت ایشان باید عرض کنم که بنده هم موقع انتخاب همسر ذره ای به میزان بینایی طرف مقابلم نمی اندیشیدم. تنها مسائلی که به آن می اندیشیدم تفاهم فکری و اخلاقی و اعتقادی بود، برای این که به خانمم ثابت کنم که میزان بینایی او هیچ تاثیری در علاقه ام ندارد، نه تنها در صحبت های پیش از ازدواج بلکه تا دو هفته بعد از عقد هم راجع به بیناییش از او چیزی نپرسیدم تا این که بر حسب موقعیت به عنوان یک موضوع ضمنی که بد نیست بدانم به آن اشاره کردم و او نیز برایم توضیح داد، ببخشید که خیلی حرف زدم، حق یارتون.

ضمن عرض ادب! بچه ها من دوباره اومدم برای گفتن واقعیتهای دیگر:‏ همانطور که میدانیم سن ازدواج در کشور ما بالا رفته است،چرا چنین شده است؟! ۱‏ توقع و انتظار بیجای پسران و دختران از طرف مقابل که قرار است با وی ازدواج کنند،‏ ۲‏ توقع و انتظار بیجای خانواده ها از دختر یا پسر یا همسر خود،‏ ‏۳‏ تشریفات زندگی،‏ یادم میاد یه پیامک نوشته بودند:خانمها از خدای به این بزرگی فقط یه شوهر طلب میکنند و از این شوهر همه چیز میخواهند،‏ در اصل این جمله یک زخم زبان است به ملت ایران،‏ نه تنها به دختران،‏ بلکه به همه ی خانواده ها از قبیل پدر،‏ مادر،‏ پسر و دختر،‏ اما ایرانی فکر میکند این متن فقط یک جوک یا تنز برای خنده نوشته شده است!‏.‏ حالا از شما میپرسم چرا این برنامه در نابینایان رخنه کرده است؟! چون نابینایان هم در همین جامعه و بین همین خانواده ها رشد یافته اند! دوستان عزیز زندگی مشترک با مطالب آموزنده که در کتابهای مختلف نوشته شده است از فاصله ی زمین تا آسمان فرق دارد،‏ چون اگر قرار بود انسان با کتاب زندگی کند دیگ دادگاه و وکیل نیاز نبود،‏ قرآن کتاب خدا برای مسلمانان است چرا فقط آن را میخوانیم و به راهنمایی هایش عمل نمیکنیم؟! چون هر کس فقط به نفع خودش از مطالب استفاده میکند و ضرر طرف مقابل!‏.‏ دوستان برای تشکیل زندگی مشترک باید انتظار و توقع بیجا از یکدیگر نداشته باشیم!‏.‏ امروزه اگر از دختر یا پسر دم بخت بپرسیم تو چرا میخواهی ازدواج کنی؟! آیا جوابهایی که میدهد محکمه پسند است؟!‏…‏ ببخشید که زیادتر از سهم یا کوپونم حرف زدم!‏.

سلام بچه ها از تک تکتون که کامنت گذاشتید ممنون ولی واقعیت بیشتر از این ها انتظار داشتم البته شاید من گوینده خوبی نبودم “که خودم هم قبول دارم” و شاید موضوع از موضوعات قابل توجه نبوده و شاید شاید های دیگه…
از دختر خانم های محله انتظار بیشتری داشتم با اینکه بله حق دارند موضوع موضوعی هست که “سکوت” می طلبه دختر وار ولی باز انتظار داشتم و من خودم هم “خانم” هستم و میدونم شاید درست نبود نوشتن این مطلب از طرف من اون هم به عنوان یک دختر ولی به عقیده من تفکرات خام دیگران در این مورد برای خودشون من به خاطر خودم دوستانم و دوستان دوستانم و غریبه هایی که نمی شناسم می نویسم …
بگذریم این بحث فقط تو این محله مطرح نیست و جاهای دیگه و زمان های دیگه هم مطرح بوده و دوستان عقاید خودشون رو گفتند حالا من چند تا عقیده و دیدگاه رو “از دید خانم های نابینا و نیم بینا” مطرح می کنم “بجای همه خودم یه تنه می حرفم”””
دختر های نابینا شاید اصلاً در این تعارض قرار نگیرند اکثراً موقعیت ازدواجی براشون فراهم نمیشه “مگر عده ای که از نظر مالی وضعیت خوبی داشته باشند یا شاغل باشند”، همون تفکرات و تعارضات در بین نیم بیناها و البته نابیناهای دختر هم هست فقط یه دوستی یه روزی داشتم که در یک گفتمانی به یه گزینه چهارمی اشاره کرد “دوستان لطفاً جبهه نگیرید لطفاً بی مزه بازی هم در نیارید برای ملموس کردن واقعیت ها می گم پس لطفاً جدی باشید” او گفت حس مادر شدن یه حسی هست که هر دختری آرزوی داشتنش رو داره دوست داره تجربیات خودش رو به فرزندش منتقل کنه اون دوست که الآن هم تقریباً ازش بی خبر هستم زندگی مستقل رو ترجیح می داد مشکلات ازدواج با نابینا و نیم بینا رو بسیار زیاد می دونست چون مطلق بود انتظار یافتن همسر بینا و سالم دلخواهش رو نداشت و با معلول از نوع دیگه هم آبش تو یه جوی نمی رفت … ایشون معتقد بود حفظ استقلال در کنار نداشتن مشکلات ازدواج با شرایط بالا و … میگفت میشه همسر دوم مردی شد البته بهاینجا که رسید از بس همه گرفتیمش زیر مشت و لگد ادامه نداد، این رو گفتم که بگم مشکلات ازدواج اونم برای دختر های نابینا و نیم بینا خیلی زیاد هست هرچند حرفی نمی زنند وکامنت هم نمی ذارند.
یکی از دوستام می گفت اینی که کدوم گزینه برای ازدواج مناسب هست مال پسرهاست نه دختر ها و …
ولی اکثراً دیدم دخترهای نیم بینا بیشتر متمایل به ازدواج با پسرهای نابینا و نیم بینا هستند تا بینا ….
یه مطلب قابل تأمل دیگه اینکه یکی از دوستای مطلقم یه خواستگار بینا به قول خودش واجد همه شرایط مد نظر داشت ولی با اینکه در دل کاملاً موافق بود و جوابش بله بود سرآخر جواب “نه” داد ….
یه چیز دیگه اینکه گاهی پسر های نابینا بدونه در نظر گرفتن وضعیت و شرایط طرف مقابلشون از دختر خانم های نابینا و نیم بینا خواستگاری می کنند “عشق و علاقه در این موارد نبوده” به صرف اینکه فکر می کنند دختر خانمی مشکل جسمی داره و … فکر می کنند حق خواستگاری کردن از اون رو دارند و من اینجا بگم خیلی از دختر خانم های نابینا و نیم بینا حاضر به ازدواج با چنین مواردی نیستند و گزینه عدم ازدواج رو انتخاب کردند … انتخاب این گزینه هر چند میان آقایان کم هست میان خانم ها تقریباً یا بالاجبار یا به اختیار زیاد تر از سایر موارد هست…..
نزنید … خب خودتون بگید تا من نگم …

سلام نوخودی. اومدم بازدید پس بدم. البته من یه بار برات نظر گذاشتم ولی اون موقع هنوز عضو نشده بودم. بچه ها تا حالا به این فکر کردید که بچه های نابینا و نیمه بینا چه طور باید همدیگرو پیدا کنن تا بخوان با هم آشنا بشن و شاید ازدواج کنن؟ تو انجمنها و تشکلها؟ اونا که تا یه دختر و پسرو میبینن که دارن با هم حرف میزنن انگار برق فشار قوی بهشون وصل کردی. نکشنت شانس آوردی. خود بچه ها هم که خدا نکنه چنین صحنه ای رو ببینن. ببخشیدا ولی بچه ی سومتم به دنیا میارن. صد مودل حرف پشت سر میزنن. البته بلانسبت جمعها. دیگه کجا رو داریم. آهان این سایت. خداییش اگر یه پسر بیاد تو این سایت و بگه که آقایون و خانمها من میخوام ازدواج کنم و میخوام یه مورد مناسب پیدا کنم. هر کس میتونه کمکم کنه. اگر کسی رو میشناسه برای مثال با فلان ایمیل با من در ارتباط باشه. خداییش چند نفری میریزیم سرش که برو بیحیا این چه وضعشه محله رو با کجا اشتباه گرفتی. این که پسر بود اگر یه دختر این کار رو بکنه که در کل باید از جامعه ی نابینایان بره بیرون. پس باید چه کرد؟ وقتی ظرفیت فرهنگی وجود نداره هرکس مجبوره قایمکی یه کارایی بکنه که میشه همون انتخابهای نامناسبی که نوخودی هم گفت. پس وقتی خودمون نهادها و پایگاههای مربوطمون پتانسیل یه کار اصولی رو ندارن همون بهتر که هر کس سرشو بکنه تو لاک خودش و هر کاری که فکر میکنه درسته انجام بده. از همه به خاطر رکگوییم معذرت میخوام. موفق باشید.

نخودی سلام اول ببخشید که دیر در پستت نظر گذاشتم این چند روز واقعا درگیر بودم
اما تحلیله من در باره ی این مطلبه تو
اولا ما باید به این سوال جواب بدیم که آیا نابینا بودن یا کم بینایی یه ضعف محسوب میشه یا نه.
اگر آره پس یه نابینا آیا باید به خاطره این ضعف تاوان پس بده و با یه فرده پایینتر از خودش ازدواج کنه؟
اگر هم نه پس آیا یه نابینا هم حق داره مثله همه ی مردم گزینه های مختلفی رو برای ازدواج خودش داشته باشه
از نظره ما نابینا ها این نقص بینایی ما ضعفه ما نیست اما متاسفانه از نظره مردم جامعه ی ما نابینایی یه نقطه ی ضعف بزرگ محسوب میشه و مردم فکر میکنن اگر کسی نابینا است پس دیگه خیلی از کار هارو نمیتونه انجام بده
با عرض تاسف فراوان یک دیده منفی در سطح کشوره ما نسبت به افراد نابینا وجود داره البته تا یه جاهایی بعضی از ماها هم مقصر هستیم و بقیه ی این دید منفیه مردم هم بر میگرده به فرهنگ جامعه ی ما.
پر حرفی نکنم
به نظره من این که یه نابینا با یه نابینا یا نیمه بینا و یا یه بینا ازدواج کنه همه و همه بر میگرده به شرایط زندگیه خود اون فرد و خونه وادش
پس نمیشه یه نظر کلی رو به همه تامین داد چون بسته به شرایط هر فرد داره
من فکر میکنم اگر قبول کنیم عدم بینایی یک ضعف هست حد اقل از نظر سایر مردم پس ما باید یه جوری این ضعف رو جبران کنیم تا از نظر سایر مردم هم سطح اونا قرار بگیریم یعنی انقدر خودمون رو از نظر تحصیلات سواد و شخصیت اجتماعی بالا ببریم که اگر زمانی که خواستیم ازدواج کنیم شخصیت ما اون ضعف بیناییمون رو جبران کنه
به نظره من اگر یه نابینا بتونه خودش رو از نظره جایگاه اجتماعی بالا ببره اونوقت گزینه های خیلی بیشتری داره برای ازدواج حتا با افراد بینا چرا که نه
مگه افراده بینا کی هستن مگه اونا خونشون از بچه های ما رنگینتره اما اگر ما شل و ول بازی دراریم و خودمون رو محدود کنیم اون وقت مجبوریم به هر ازدواجی تن بدیم
شخصا ازدواج دو نابینای مطلق رو قبول ندارم چرا که احساس میکنم در زندگی باعث مشکل بشه
البته من در این زمینه تجربه ندارم شاید دارم اشتباه میکنم از همه ی کسانی که در این سایت هستند و هر دو زوج نابینای مطلق هستند دوست دارم بیان صادقانه بگن آیا در زندگیشون دچار یه سری محدودیت ها شدن یا نه
به نظره من یکی از زوجها باید حد اقل نیمه بینا باشه
البته خودم شخصا برای ازدواج به گزینه های نابینا یا نیمه بینا فکر نمیکنم و میخواهم با یه فرده بینا کامل ازدواج کنم
البته باز هم نه هر فرده بینایی بلکه یه دختره تحصیل کرده با وضع مالیه هم سطحه خودم
به نظره من دو چیز به بچه های ما ضربه میزنه یکی اعتماد به نفس کاذب و یکی هم غرور و توقع بی جا
باید معقولانه انتخاب کرد و تصمیم گرفت
باز هم تکرار میکنم تا جایی که میتونید توانایی هاتون رو بالا ببرین تا ازدواج های موفقتر و بهتری رو تجربه کنید

درود
نخودی شما برای ما محترم هستید و این نوشته شما می خواهماعتراف کنم با بقیه نوشته هایتان تفاوت داشت و از نظر من شما در این پست خیلی عالی نوشتید که البته ببخشید ها من فکر کردم از جائی این را در محله گذاشتید اما خود شما این را نوشته اید و واقعا کامل و بی نقص بود .همانطور که من و شما در نوشتن و درج پستی اینقدر حساسیت داریم در تشکیل خانواده این حساسیت ها بیشتر از حال خواهد بود .
همه امورات در انتخاب ما خلاصه می شود و این انتخاب نیز توسط عواملی تاثیر گذار دستخوش اتفاق می شود و این عوامل تاثیر گذار در افراد متفاوت هستند همانطور که خود شما هم گفتید که خانمی انتخاب کرده بودند ولی در آخر ا مر نتوانست بله بگوید .در زندگی اجتماعی امروز ما علاوه بر کامنت آقای حسینی که واقعیتی است این مسائل زندگی کل اجتماع بر پایه ترس بنا شده است از همان کودکی بچه ها را می ترسانند .اگر نابینا باشد بدتر می شود وضعیت بعد همینطور این برنامه ها ادامه می یابد و می شود من و شما و هر بینائی که می خواهد ازدواج کند هیچ کسی از آینده خودش خبر ندارد و افسردگی ها و ناملایمات زندگی توسط عده ای مهار می شود اما توسط عده ای دیگر افسار گسیخته می گریزد و ما ها با دیدن این تجربیات می ترسیم و می ترسیم و می بینیم که بله یک دختر همواره باید به ازدواج اصلا فکر نکند .امیر جان خیلی قشنگ نوشتی خیلی قشنگ اعتماد به نفس با تجربیات مثبت از محیط و والدین می تواند همه نگرانی ها را به حداقل برساند دوستان من .
دو نفر از کودکی یکدیگر را می خواستند !سالم و بینا بودند اما به هم نیم رسند !بعد از سالیانی شوهر زن فوت می کند البته وضعیت متوسط به پائین بودند و مرد نیز با همسرش به دلیل اینکه با مادرش بد رفتاری کرده ناراحتی می کند و رضایت ندارد و وضعیت مالی اش هم خوب است .این شرایط موثر میافتد و ازدواج دوم اتفاق میافتد .زن به دلیل بی سرسرپرستی فرزندان دخترش و همچنین مریضی لاعلاج خودش که مرد دوم بی خبر بود با او ازدواج کرد اما بعد از دو سال و سختی های جدید برای مرد و ناکام ماندن از همسر اولش او را مجبور به ارتباط با زن دیگری کرد .دوستان من این را نوشتم که بگویم اعظم گرفتاری مردم ا مشکل عاطفی است نه بینا یا نابینائی الان که امکانات و غیره هستش و بینا ها هم متاسفانه برای بزرگ کردم فریزندانشان از ما ها نابینا ترند و هیچ کاری را هم نیم توانند انجام دهند .دوستان من تقاضای من در مورد تصمیم برای آینده اتان فقط فکر نکردن به بینائی است .دوم حل مسائل و افسردگی های ناشی از معلولیت خودمان است و نکته اصلی در ادامه زندگی صحبت کردن وبیان خواسته های اشخاص هست و هر چقدر که بتوانیم این خصلت را در وجود خودمان و زندگی تقویت کنیم به همان اندازه آرامش ما بیشتر است و یادمان باشد که در میان معلولان وضعیت ادامه تحصیل و ارتباط با محیط توسط ما نابینایان بیشتر و بهتر از اسایر معلولان می باشد
در مورد دختران هم حق با نخودی است توان انتخاب را در ابتدا ندارند اما باز هم می توانند با کنار آمدن با مسائل و با حصول یک شرایط مناسب بدون ترس اقدام به تصممیم و انتهخاب کنند .نه اینکه بگذارند بعد از حصول شرایط تصمیم بگیرند که آن هنگام دیر است .
باور کنید که شما با سایر مردم تفاوتی ندارید و این خود ما هستیم که باید این فرهنگ را نهادینه کنی

من چند وقت پیش توی یه جمع بزرگی توی همین فزای مجازی یه بحثی رو مطرح کردم و بعد از توضیح نابینایی خودم یه سؤالی از خانم ها پرسیدم با این مضمون که چه نگرانی هایی در ذهنشون ایجاد می شه اگه به پسر نابینا علاقه پیدا کنن. ازشون خواستم که در مورد نیاز هایی که حس می کنن نابینایی باعث می شه بهش پاسخ داده نشه توضیح بدن. استقبال خیلی خوبی شد از این سؤال. نتیجه گیری که کردم از جواب ها و بحث هایی که داشتم با اعضای گروه این بود که مشکل جدی وجود نداره. نظر اعضا این بود که ما به توجه نیاز داریم و خلا بینایی با مهارت های کلامی قابل جبران هست. حتی در یه قسمتی از بحث من این دیدگاهو مطرح کردم که اصلا شاید نابینایی بعضی وقتا برای شما امنیت خاطر ویژه ای ایجاد کنه از این جهت که من به عنوان یک فرد نابینا از رنگ و خیلی از چیزهایی که قابل لمس نیستن لذت نمی برم و همین باعث می شه که شما هر روز نگران رنگ لباس، آرایش و … نباشید و اکثر افرادی که در بحث شرکت داشتن موافق این دیدگاه بودن. یکی می گفت تمام بدبختی های ما از همین رنگهاست. یکی صراحتا گفت من تو زندگی کسیو می خوام که در کنارش احساس خوبی داشته باشم و متعهد باشه حتی اگه نابینا باشه. واقعبین بخوایم باشیم خیلی زیادن افرادی که توان مدیریت این نگرانی ها رو ندارن ولی خیلی خوب بود که چنین بینش هایی رو دیدم و به ذهنم رسید که منتقل کنم. من اصلا مخالف ازدواج نابینا با نابینا نیستم ولی همونطور که توی نظر قبلی گفتم برای ازدواج بحث بحث ارزش هاست. خیلی اشتراکات ریز و درشت دیگه هست که باید بین دو نفر وجود داشته باشه.
در مورد جمع خودمون باید بگم واقعا به فزایی برای شناخت نیاز داریم. سایت های همسر یابی به صورت ناشناس امکان ساخت پروفایل رو می دن. همه تیپ آدمی راحت میاد خواسته هاشو می نویسه با اسم مستعار هیچ اتفاقیم نمی افته. اما این تحول نیازمند اینه که ازدواج که حق طبیعی تک تک ماهاست رو باور داشته باشیم و حیا های بیجا که حقیقتا خریداریم ندارن رو کنار بذاریم. هیچ مردی دوست نداره با خانمی که برای طبیعی ترین حق خودش به فکر حرف دیگران باشه ازدواج کنه. زندگی با این تفکر بی نهایت پیچیده می شه.

سلام دوستان. آقای قنبری. به نظر شما برای مثال میتونیم تو این محله یه بخش همسریابی درست کنیم و بگیم هرکس قصد ازدواج داره بیاد تو این بخش با اسم مستعار هر آنچه که لازم هست رو بنویسه. دقت داشته باشید که محله نیروی انسانی متخصص هم برای این کار داره. ولی خداییش اگر این قسمت راه اندازی بشه خداییش چند نفرمون به خصوص خانمها میرن و در این قسمت عضو میشن؟ شاید به تعداد انگشتان یک دست هم نرسه. این اون مشکلیه که ما داریم. هر روز هزاران دختر و پسر دارن تو کوچه و خیابون با هم میگردن ولی کسی کاری به کارشون نداره. مردمو میگمها. ولی خدا نکنه یه دختر و پسر نابینا با هم یه پارک برن. نگاههای مردم یه موضوعه. ولی من نمیدونم چه طوری تو ۲۴ ساعت ۱۰۰ تا نابینا از این موضوع خبردار میشن و ۱۰۰ حرف متنوع بیپایه و اساس پشت سرت میزنن.خدا به دادم برسه. دیگه خیلی دارم رک میگم نه. نخودی ببخشید من نمیخوام حاشیه درست کنم. ولی اینها حرفاییه که خیلیاش واقعیت داره ولی از روی تعارف و رودربایستی کسی نمیاد بنویسه. موفق باشید.

کاملا با شما موافقم آقای حسینی. ببینید ازدواج برای ما ها طبیعتا با چالش های بیشتری رو به رو هست و اگر بخوایم مثل بقیه فکر کنیم خودمون اذیت می شیم. قشر معلول آسیب می بینه. من واقعا دوست دارم چنین فزایی ایجاد کنیم و مشکل چند نفرمون حل بشه.

سلام
آقای حسینی اینی که شما میگید فقط به خاطر حرف مردم نیست که اتفاق نمیفته. شما به احساسات و عواطف خانمها هم باید توجه کنید.خانمها خیلی احساساتی هستند و زود وابسته میشن.البته من اینو به عنوان یه ضعف مطرح نمیکنم چون اگر این احساسات لطیف و عواطف در کنار خشک بودن آقایان نباشه نمیشه در زندگی تعادل ایجاد کرد.حالا برگردم سر حرف اصلی که میخوام بگم این احساساتی بودن در دخترهای نابینا شاید بیشتر از بچه های بینا باشه دخترها نمیخوان توی جایی برن که مورد آزمایش قرار بگیرن بعد بهشون بگن بفرمایید شما انتخاب نشدید.صرف نظر از اونی که شما گفتید یعنی حرفهایی که پشت سرشون گفته میشه این رو برای خودشون یه شکست بزرگ میدونن و غرورشون رو جریحه دار میکنه.اینجور میشه که وارد نشدن به اینجور جاها خیلی راحتتر و امنتر از ورود هست.البته اگر این حرفم رو دخترای محله قبول ندارن منو ببخشن چون فکر میکردم اینم میتونه یه دلیل و به نظر خودم یک دلیل قابل قبول باشه.

سلام.
میگم خوبه، خدا را شکر که شماها مدیر نیستید.
بابا همینجوریش از صد جا به من زنگ و ایمیل که در محله را تخته کن و چرا به بدزیستی چیز گفتید و چرا ال و چرا بل! دیگه همینمون مونده ی همسر یابی هم بزنیم. اون وقته که آتو مییاد دستشون و حدود ۱۴۰۰ نوشته با ۱۲۵۰۰ نظر با ۵۰۰ فایل که دو سال و نیم با خون دل جمع کردیم را میفرستند رو هوا.
این کار باید اگه قراره انجام بشه از طرف دولت و رسمی باشه. خیلی ها در گذشته و حتی همین حالا بیشرمانه از نابیناها برای ازدواج های موقت و دو روزه استفاده میکنند و به نظرم اگر جامعه ی ما شکاک و محافظه کار شده حق داره چون من ی چیزهایی به گوشم خورده که اگه بگم گوش فلک را هم کر میکنه.
دلالیها و خیانت های سازمان یافته در … و …
سرفراز باشید و خرد نگهبانتان باد.

نه من مطمئن بودم که تو علاقه ای به انجام این کار اینجا نشون نمی دی. ولی هر جایی که قرار باشه انجام بشه باید بی درو پیکر نباشه. منظور من این بود که به یه روشی عضویتو محدود کنیم. آره خوب اگه قرار باشه هر کسی از راه برسه عضو بشه که خوب میریم تو همون همسر یابی های عادی. حد اقل اینجوری قرز ورزی کمتر می شه.

سلام به مجردهای محله! بخصوص مجردهای که کلشون داغه و در روعیا برای آیندهشون برنامه ریزی میکنند! یک پیشنهاد بو دخترها،‏ خواهران عزیز اگر موقعیت ازدواج براتون پیش آمد رد نکنید،‏ وقتی سن شما به چهل رسید پشیمان خواهید شد که چرا موقعیتها را از دست دادم و ازدواج نکردم! و دیگر پشیمانی سودی ندارد! در کشور ما کسی علمی ازدواج نمیکند،‏ علم و تحصیلات بالا برای شغل است نه ازدواج،‏ زندگی مشترک با علم و شغل تفاوت دارد،‏ مسائلی که در زندگی مشترک بوجود میآید را با گذشت طرفین برطرف میکنند!‏.آقای سرمدی خیلی قشنم مینویسی،‏ اما بدان که کسی مسائل و چالشهای زندگی مشترک را برایت نمینویسد،‏ در تمام زندگی های مشترک بین انسانها کم و کاستیها متفاوت است و هر مشکل راه حلی دارد،‏ اگر پسرها خصوصیات اخلاقی زنانه را درک کرده سپس ازدواج کنند مشکلاتشان کمتر خواهد بود،‏ متقابلا اگر دختران شخصیت و خصوصیت پسران و مردان را درک کنند و متوجه باشند که فلان اخلاق و رفتار در مردان عمومی است برای تصمیم گیری بهتر علل میکنند! اخلاق زنانه و اخلاق مردانه غیر قابل تغییر است! تا ازدواج انجام نشود و زندگی مشترک شروع نشود برنامه ریزی و تصمیم گیری نتیجه نمیدهد!‏.‏ بیشتر زوجها پس از گذشت چند سال متوجه میشوند که چقدر به زندگی مشترکشان علاقه دارند!‏.

سلام. آقا محتبا من هم نخواستم این کارو انجام بدی. البته مخالفش نیستمها. شاید اگر روزی چنین بخشی تو سایت راه اندازی بشه خود من نفر اولی باشم که عضو بشم. ولی من خقط مثال زدم. اگر از هفت خان رستم رد بشی و بتونی کارهای قانونیش رو انجام هم بدی کسی تو این بخش حد اقل از خانمها ثبت نام نمیکنه. من همه ی حرفم اینه که هنوز فضای فرهنگی حاکم بین ما نابیناها مناسب چنین کاری نیست. سوء استفاده های اخلاقی و درآوردن هزار حرف و حدیث برای کسایی که اقدام میکنن و قیبت و تحمت به خصوص به دخترهامون حتا از طرف خود دخترامون کوچکترین عوامل نامناسب این فضای فرهنگی مسموم هستن.

درود
آقای قنبری با تشکر از دیدگاهی که بعد از کامنت من گذاشتید .واقعیت همین است و ممنون که از تجربه خودتان در سایت های بینا ها گفتید من قطعا نظرم این است اگر بخواهیم موفق باشیم و به دوستانمان کمک کنیم باید از تجربیات واقعی صحبت کنیم .اگر اشتباه نکنم واقعیت آن چیزی که در عالم وجود دارد و حقیقت آن چیزی است که برای من تحقق می یابد .به هر حال بحث تا اینجا هم به خوبی پیش رفته و اگر مدیریت شود تا از تجربیات بنویسیم هنوز جا دارد و واقعیت نزدیک تر می شویم .
در خصوص همسر یابی با حضور مجتبی و صراحت بیانش و همچنین آگاه بودن پیشنهاد دهنده از چالش هایش قابل ادامه نیست و با فراموش کردن طرح آن دوستان کمک کنند از همین فضای صمیمانه وصادقانه بهره ببریم تا حداقل نور ضعیفی برای دوستان ما در این راه باشیم و خود در زندگی به ساحل آرامش نزدیک تر شویم .نظر عزیز الله را نیز می پسندم و واقعا دوستانمان دارای تجارب ارزشمندی هستند که باید در این محله بیان شود .فرهنگ و شرایط مذهبی و ارزش ها و ضد ارزش های موجود در جامعه عامل اصلی در حضور و عدم حضور ما می باشد ، هیچگاه در این مورد دیگران را با خودتان نسنجید چرا که شخصیت ها و غالب محیطی و فرهنگی افراد با هم متفاوت می باشد .اول باید فضا مناسب حضور باشد بعد علم و تخصص با کمک تجربه بیاید و با یک مدیریت به سوی هدف از بین بردن سدها و ساخت پل ها برای ارتباط با جامعه را برای هم نوعانمان فراهم کنیم .تا یادم نرفته واقعیت وجود دارد و ما با توجه به واقعیات زندگی می بایست حقیقت زندگی خودمان را برای خودمان رقم بزنیم .

مرسی بچه ها تا حالا خیلی خوب پیش رفتیم موضوعات جالب و قابل تأملی هم مطرح شده.
در مورد نبود یا کمبود محیط مناسب برای آشنایی کاملاً موافقم ولی با ایجادش نمی دونم فکر نمی کنم موافق باشم، من شخصاً حس اعتماد به این گونه محیط ها ندارم و اگه هم سلامت کامل و اعتماد ایجاد بشه به لحاظ احساسات شخصی نمی تونم در اون محیط ها “به قصد ازدواج” حضور پیدا کنم و این حس من تنها نیست حس خیلی از دختر خانم ها هم هست و شاید اکثراً شون.

صحبت های جناب شفیعی هم کم و بیش درست هست، شکست عاطفی که یه خانم می خوره خیلی سنگینتر از اونی هست که برای آقایون در شرایط مشابه وجود داره.

با صحبت های آقای قنبر در مورد دید بیناها در خصوص ازدواج با نابینا شاید این حرف در مورد دخترهای بینا صحیح باشه اما در مورد پسر های بینا فکر نمی کنم و همون دختر ها هم نمی دونم در عمل و پاسخ به خواستگار نابینا یا معلولشون هر یکی از اونها چه خواهند کرد؟

دوباره سلام
نخودی جان من هم یه دختر هستم تا حالا ضرورتی نمیدیدم که جنسیتم رو اعلام کنم هرچند که تعدادی از دوستانی که اینجا پست میذارن منو میشناسند اما باور کنید قصد فریب کسی رو هم نداشته و ندارم خب احساس نمیکردم نیازی باشه جنسیتم رو بگم.اما حالا که این بحث پیش اومد من هم به عنوان یک دختر با شما موافق هستم. اگر چنین محیطهایی هم فراهم بشه به دلایلی که برای خودم دارم اصلاً عضو این گروهها نمیشم.
به نظر من این محیطها اگر هم به قول نخودی از سلامت کامل برخوردار باشن باز هم چون دختر خانمها و آقا پسرها در دورانی هستند که احساساتشون کمی قویتر از عقلشون عمل میکنه باز هم یه چیزایی رو سعی میکنن نبینن و همون یه چیزا ممکنه بعدها خودش موجبات مشکلات عدیده رو پیش بیاره.
این رو هم اصلاً قبول ندارم که بچه ها بیان بگن ما خودمون بلدیم تو این محیطها چطور عمل کنیم که گرفتار احساسات نشیم، آخه احساسات دست خود شخص نیست که بخواد هروقت دلش خواست کنترلش کنه هروقت هم لازم بود بذاره فوران کنه. اگر اینجور بود این همه ازدواجهای غلط صورت نمیگرفت که درصد بالایی از اونها میگن اون موقع به این توجه نداشتیم یا فکر میکردیم همین که هم رو دوست داریم خودش به حل این مشکل کمک میکنه.
و خیلی مسائل دیگه که اگر شماها یادتون اومد خودتون بنویسید که ما هم استفاده کنیم.

درود
ببخشید کمی با مشکل این محل را یافتم به زور از بایگانی خارجش کردم !
باز هم اعلام می کنم که من کاملا نفهمیدم که نخودی چه چیزی را بیان کرد اما من برداشت خودم را می نویسم ، دختر بینا یا نابینابودن تفاوتی با هم ندارد آنچه که واقعیت دارد ایناست که هر دو دختر مورد نظر ما باید در خانه بنشینند و کلی قوانین بر ایشانحاکم است و تا کسی در خانه را نکوبد ایشان نمی توانند اقدام به کاری نمایند .در واقع تفاوتی با افراد بینا ندارند فقط یک چیز می ماند آن هم کنار آمدن با افکار و ساماندهی کردن خواسته های دختران که در مقابل فرصت های ایجاد شده بتوانند زود به نتیجه برسند و به موقع تصمیم بگیرند .بینا هائی را می شناسم که بخاطر مصالحی هنوز در خانه نشسته اند .برخی به خاطر خواهران بزرگترشان که سالم هم بوده اند ،یا بخاطر خانواده خواستگار ،یا شرایط ظاهری زندگی دختر خانم یا ….و حالا دختران نابینا و کم بینا در این محله به جای اینکه محدودیت های خودشان را بشناسند و به جامعه بفهمانند که ندیدین محدودیت نیست و خیلی از کارها را می توانند انجام دهند ترجیح می دهند تا همانطور که در کامنت های قبلی آمده به فکر ازدواج نیفتند و تفکر در این باره را در سیاه چال وجودشان دفن کنند که این اصلا روند خوبی نیست .ما باید چالش ها را بشناسیم بعد به فکر رفع آن باشیم .ما بهترین اسلحه را داریم بیان قوی ،دلی مهربان ،توانمدی های وسیع خیلی بیشتر از آنچه که اجتماع نمی تواند برای ما در نظر بگیرد .
خانمی کر و لال با فردی جسمی حرکتی ازدواج کرد بخاطر اینکه زندگی راحت داشته باشند به محل سکونت اولیه مرد رفتند !دختری داستند که متاسفانه مادر به بد ترین صورت با او همواره درگیر می شد ودختر عاجز از درک مادر روز به روز بزرگتر می شد و درگیری ها هم بیشتر اما ما هم توان درک بالا و هم توان بیان و سایر مواردی که دختران نابینا باید بیایند وبنویسند .من محدودیت های دختران نابینا را فراتر از بینا ها نمی دانم و فقط و فقط تلاش باید کنیم از تاریک خانه که خودمان برای خود ساخته ایم رهایی یابیم .

سلام قنبر آقا خب من نمی دونم شما کجاش رو متوجه نشدید در مورد همه صحبت هاتون صمیمانه ممنونم از طرف کلیه دختر های نابینا و نیم بینا که شمایی که من خیلی براتون احترام قائل هستم چنین دیدی در مورد ماها یعنی جمع ماها دارید.
محدودیت عمون قنبر هست و این واقعیت هست ولی تلاش در شکستن اون و اعتماد به نفس هم هست که ان شا الله همه ما دختر خانم های با مشکل بینایی پیداش می کنیم ولی خب من شخصاً دوست دارم راحت زندگی کنم شاید به همین خاطر هست واقعیت محدودیت ها رو پر رنگ تر از تلاش برای شکستن و اعتماد به نفس می بینم شاید بقیه هم مثل من باشند شاید هم نه و بازم مرسی که از بایگانی این پست رو پیدا کردید.
b

ببین نخودی شما خانم هستی و شاید فقط بتونی در مورد احساسات خانم ها نظر بدی. این که میگی شکست عاطفی برای خانم ها بیشتره حتی اگه درست باشه همه موضوع نیست. فقط عاطفه نیست که تعیین کننده باشه. در ضمن به نظر شما و خانم شفیعی وقتی مثلا من به عنوان یک پسر عضو چنین فزایی می شم و ممکنه وقتی وارد سایت می شم تا لحظه خروج توی جست و جو هایی که دارم بیش از ۲۰ تا پروفایل خانم ببینم که اصلا یادم می ره اسم مستعار هر کدوم از این شخصیت ها چی بود، یا خیلی از مشخصات افرادی رو که دیدم نمی تونم از هم تفکیک کنم، این فزا امنیت بیشتری داره یا این که من قرار باشه امشب برم کسی که نمی شناسم و بهم معرفی شده رو ببینم و در مورد ازدواج باهاش صحبت کنم؟ روشنه که وقتی شما با طرف رو در رو نیستی، این همه انتخاب داری و مهمتر از اون اون خانم بدونه توجه به این که شما کی هستی خواسته هاشو می می نویسه فزای راحتتری برای هر دو نفر ایجاد می شه.

آقای قنبری زندگی فقط نوشته هایی نیست که شما به فرض توی اون جای کذایی میخونید. از کجا معلوم که اولاً کاملاً راست گفته باشن؟
ثانیاً از کجا معلوم که زندگی و شرایطش اون خواسته ها و ارزشها رو تغییر نده؟
ثالثاً گاهی هم رو در رو شدن و حرف زدن ارزشهایی رو به کسی نشون میده که شاید قبل از اون بهشون هم فکر نمیشده! در واقع میخوام بگم همیشه نمیشه به نوشته ها اعتماد کرد.
شاید هم کسی یک ویژگی و خصوصیتی داشته باشه که از نظر خودش خیلی بی اهمیت باشه اما برای طرف مقابلش بسیار حیاتی باشه و فراموش شده که بهش اشاره بشه! این زمانی آشکار میشه که هم رو ببینن و حرف بزنن نه این که از روی یه سری نوشته و بیان خصوصیتها اون هم از زبان خود شخص که هر کسی بنا به داشتن «حب الذات» از خودش ارائه میدهد کسی رو انتخاب کرد!

آقای قنبری خب این در مورد بیشتر خانم ها هست البته به قول حقوقدانها اثبات شی نفی ما ادا نمی کنه و ممکنه ….. و موافق هستم که عاطفه همه کاره نیست، در مورد فضاهای مجازی مشکلشون همون مجازی بودنشون هست که ممکن هست من مثلاً با خصوصیات غیر ویژگیهای خودم عضو این گروه ها بشم و درصد این موارد خیلی از موردهای حقیقیش واقع بینانه باید گفت بیشتر هست و در مورد اونی که شما مثلاً با انتخاب خانواده ندیده قرار هست به خواستگاریشون برید خب قبلش شما شرایط مد نظرتون رو به خونواده گفتید خانواده هم خصوصیات دختر مورد نظر رو برای شما شرح دادند و بدونه هیچ گونه پیش فرض ذهنی نیست که شما میرید خواستگاری و در خیلی موارد هم اصلاً یه آشناییتی وجود داره حالا یا از نزدیک یا از دور

سلام به همگی. بیخود. همچین چیزی نمیشه که اسم مستعار و این حرفها باشه که آخه!
اول هر کس همچین جایی ثبت نام میکند باید کارت ملی ارائه بده.
دوم باید رضایت امضا شده از طرف ولی داشته باشه.
سوم مشخصاتی که از خودش مینویسه الکی نیست، یک سری پرسش روبروش قرار میگیره باید بهشون پاسخ بده تا مشخصاتش تکمیل بشه. نه که از خودش بنویسه.
چهارم هر کسی برای این پاسخ هایی که نوشته از والدینش تاییدیه ی حقوقی گرفته میشه و در سایت گذاشته میشه.
پنجم خیلی از موارد دیگه هم هست که رعایت میشه و دقت داشته باشید قراره همسر یابی باشه نه فیس پوک که گول بخورید. ثبت نام هر فردی حد اقل دو هفته طول میکشه تا تکمیل بشه. افراد تعهد میدند. اون هم از نوع حقوقی.
ششم توی ژاپن این مراکز هست و داره موفق عمل میکنه. آمار هاش را توی اینترنت بگردید پیدا میکنید. اتفاقا ژاپنیها مثل ما شرقی هستند و ضد آمریکایی. مردمش را میگم. واسه همین هست که از فیس پوک دوری میکنند. اگر میبینید سایت های دوست یابی در سراسر دنیا یعنی اکثر جاها ناموفق عمل کرده دلیل نمیشه مثل مار گزیده ها از ریسمان سیاه و سپید بترسید که!
هفتم من با ایجاد چنین مرکزی مخالفم چون اصلا فعلا با ازدواج مخالفم. هاها! خوش باشید.

سلام
اول خب پس هزار و یک مدل کلاه برداری میشه که تو این سایت ها بشه “کد ملی” که الکی نیست
دوم آقا اجازه ولی ما اجازه نمی ده میشه خودمون بجاش امضا کنیم
سوم باشه همه اش رو پر می کنیم ولی خب من که قدم صد و هشتاده چشمامم که ده دهمه حالا کی جرأت مخالفت داره هان.
چهارم مراجعه شود به پاسخ شماره دوم.
پنجم تو دو هفته خدا بزرگ هست از نوع حقوقیش رو که من حد اقل می دونم هزار و یک راه دورُمبُر داره.
ششم ژاپن رو نم ی دونم ولی عمراً تو ایران کار بده.
هفتم کاملاً صحیح و متین هاهاها شما هم خوش باشید

خو تو که اینجور جواب میدی همون بهتر که این پست را در بخش طنز دسته بندی میکردی!
من فکر کردم قصدت از این پست بحث جدی هستش ولی حالا مطمئن شدم که سرگرمی خلق خدا هدف اصلیت بوده که خوب موفق هم بودی.
تبریک میگم بهت. میدونی چه قدر شاد کردن مردم اجر داره پیش خدا؟

سلام دوستان. عجب داستانی شد این سایت همسریابی. ما فرض میگیریم که این فرضیه منتفیه. برمیگردیم به پرسش اولمون. بچه های نابینا و نیمه بینا چه طور باید با هم آشنا بشن همدیگرو بشناسن و ازدواج کنن. اگر خونه ی رو به رویی ما توش یه دختر نابینا یا نیمه بینا زندگی میکنه من باید از کجا بفهمم. من اگر برای مثال بخوام با یه خانم نیمه بینا با شرایط مورد نظرم ازدواج کنم باید چه طوری پیداش کنم؟ تا کی صبر کنم شاید بر حسب اتفاق یه مورد مناسب رو بتونم پیدا کنم یا یکی از بچه ها واسطه بشه و کسی رو معرفی کنه. همه ی حرفهای دو دوست خانممون درست. ولی این خلإ رو چه طور پر میکنید؟ نه من همه ی دخترهای نابینا رو میشناسم نه یه دختر همه ی پسرهای نابینارو. پس باید چه کرد؟

خب شهروز خان همه بیناها هم که هم دیگه رو نمی شناسند بعدش هم اون قدر انجمن و کانون و کلاس ورزش و کامپیوتر هست که اونهایی که باید برند و هم دیگه رو بشناسند میرند و میشناسند حتی یه وقت یه دوست بینایی بمن گفت خوش به حالتون این قدر انجمن دارید خیلی بهتر می تونید با هم دیگه آشنا بشید و تعامل پیدا کنید

حرفی که از دل برآید،‏ لاجرا بر دل نشیند! رئیس جون این آزادی را در این محله از دوستان نگیر! بگذار بچه ها چه بشوخی چه با جدیت حرفهاشونو بزنند! عزیزم کامنت نمیدی وقتیم میدی همه را میکوبی! عزیزم کوفتن کار من است نه مدیر جون!‏.

سلام. من مشکل تعامل در این انجمنها و کلاسها رو هم گفتم. ولی یادآوری میکنم. بچه ها به خصوص خانمها جرإت نمیکنن اینطور جاها با طرف مقابلشون در این زمینه صحبت کنن. چون کلی حرف براشون در میارن. در ضمن در این انجمنها خانمها ضربه ی عاطفی نمیخورن؟ تازه یکی باید مسؤولان این انجمنها رو توجیه کنه که یه کار خیلی خیلی سخته. ببینه داری با طرف حرف میزنی پوستتو میکنه. اینم مشکلات انجمنها. یک بار دیگه یادآوری میکنم. باید نگرشها رو تغییر داد. خانمها نباید تا یکی رو دیدن و باهاش صحبت کردن وابستش بشن. آقایون نباید تا با یکی آشنا شدن به طرف جملات عاشقانه بگن. دیگران نباید تا دوتا دختر پسر نابینا دیدن که دارن با هم حرف میزنن غذا میخورن قدم میزنن یا هرچیز دیگه ای به فکر فرو برن که واسه ی عروسیشون چی بپوشن یا برای بچه هاشون بهشون اسم پیشنهاد کنن. اگر این چیزها تغییر کنه ما از ژاپنیها سرتر هم هستیم مطمؤن باشید.

آقای حسینی ما هم بر اساس همین نگرشهایی داریم حرف میزنیم که وجود داره و فعلاً کسی برای تغییرشون تلاشی صورت نداده. قبول دارم که باید برخی نگرشها رو تغییر داد و واقعبینانه تر به این موضوع توجه کرد.
اما شما هم دارید خیلی محدوده رو کوچیک میکنید حد اقلش برای شما که با افراد بیشتری در ارتباط هستید زمینه انتخاب بیشتر وجود داره.
بابا شما کلی افراد دوروبرتون هست که بخواید ازشون کمک بگیرید که در انتخابتون بهتون کمک کنن.
مطمئن باشید اگر یه جدیتی از خودتون نشون بدید تا پایان محرم و صفر شیرینی رو هم به ما دادید!

من به عنوان آخرین کامنتم توی این پست طنز جواب دوستانی که بی اطلاع هستن در مورد چیزی که راحت ردش می کنن رو می دم.
خانم شفیعی و نخودی کامنت شما نشون میده که شما اصلا برداشت صحیحی از چنین فزایی ندارید. به هیچ عنوان قرار نیست توی سایت حاج آقا خطبه رو جاری کنه. نگرانی که آقای حسینی مطرح می کنن رو بهش دقت کنید. شما فقط این امکان رو دارید که پروفایل آقایون رو ببینید، مشخصاتی که در مورد خودشون انتخاب کردن یا نوشتن رو بخونید و مقایسه کنید. می تونید بدونه رو به رو شدن با موردی که احساس می کنید به زوج مناسب شما نزدیکتر هستش ازش سؤال بپرسید. اینطوری هر کسی این فزا رو داره که ارزش های مهمتر خودشو مطرح کنه تا زوج مناسب رو پیدا کنه. اصلا شاید بعضی چیز ها رو نشه به اطرافیان گفت ولی راحت می شه نوشت جایی که شما شناخته نمی شید. حتی وقتی که مراسم خواستگاری برگذار میشه، بازم حب الذاتی که می فرمایید وجود داره. شما خیلی اطمینان دارید پسری که خواستگاری شما میاد صادقانه همه چیز رو میگه و خیلی مطمئن هستید که اون پسر تمام گفته های شما رو درجا بپذیره و باور کنه؟
و البته مجتبی من تا جایی که دیدم اسم مستعار وجود داره اما بعضی از سایت ها برای این که اجازه بدن پروفایلت قابل دیدن باشه، مدارکو چک می کنن ولی بازم تحت اسم مستعار خودت می تونی فعالیت کنی. حتی هستن سایت هایی که وضعیت تأیید هر پروفایل رو به بازدید کننده اون نشون می دن و امکان جست و جو بین تأیید شده ها هم هست.

سلام خانوم قاسمی داشتم دنبال نوشته ای در مورد ازدواج نابینایان با هم میگشتم به پست شما بر خوردم, پرسش خوبی خوب ولی چه هیف شد که با کلی گویی بچه ها و هاشیه رفتن بچه ها نتونستیم جواب خوبی بگیریم. باید بگم من میگم خیلی از حرفها رو میشه گفت بدونه این که مشکلی پیش بیاد که دیدم بچه ها فقط به چیزهای که شنیدن یا دوستانشون گفتن اهمیت میدن. از شما میخواهم که یک باره دیگه همه این نوشته ها رو بخونید و از همه واقعیات یک پست خوب درست کنید. راستی من شاید به زودی به این پست سر نزنم اگر میشه جواب رو برام ایمیل بکنید. نه نگید این دیگه چه آدمی هست؟

دیدگاهتان را بنویسید