میگم مجتبی من ندیدم جایی گفته باشی خانم ها شرکت نکنن. گفته بودی؟ منم هستم البته با نظر میثم در مورد نظافت موافقم. ما از این موضوع غافل شدیم.

درود دوستان! من که با هنسفری گوش کردم! صدای مجتبی از یک گوش شنیده میشد و صدای بقیه بچه ها از گوش دیگر!یعنی اگه خواستید با هدفون گوش کنید باید هر دو گوش هدفون سالم باشد!‏.‏ راستی آقا مجتبی با توجه به این که من خیلی پرشی بودم جلسه آینده باید چیکار کنم؟! هستم یانه؟! ‏

سلام به همه آره اول که صحبتهای سارا خانم خیلی عالی طرح شده و موضوعات خوبی هستند که به اونها صداقت واقع گرائی مغرور بودن به دلیل نابینایی پرتوقع بودن احساسی برخورد کردن با موضوعات مهم زندگی بیکاری اعتماد به نفس هم می تونه به بحث گذاشته بشه در مورد شرکت نکردن خانم ها هم همینه نیستن وقتی هم هستن نمی خواهند از اون پیله ای که دور خودشون بافتن بیرون بیان چون جرات انتقاد شدن و مواجهه با واقعیتها رو خیلی هاشون ندارن و می ترسن کسی بهشون چیزی بگه که فکر نکرده هم جبهه می گیرن به هر حال ناراحت هم که شدید واقعیت بود.

سلام مجدد
در کامنت قبلی فراموش کردم فامیلیم رو بنویسم.
در ادامه ی ثحبت هام که گفتم بحث عاطفی نابینایان و این که زود وابسته میشن یک نکته یا بهتر بگم یک موضوع دیگه هم یادم اومد که نوشتنش خالی از لطف نیست.
معضلی دیگر که نابینایان زیادی باهاش درگیر هستند برخوردشون با افراد بینا و توقعات بی جایشان از آنهاست.
بارها مشاهده کرده ام که نابینایان افراد بینا رو نوکر و برده ی خود میدونند و توقع دارن هر کاری گفتن اونا بی چون و چرا انجام بدن و در صورت عدم انجامش عصبانی میشن.
این بحث هم در جای خود مهم هست.
“روز آرامی برایتان آرزومندم”

من هم دوست دارم مانند هفته ی قبل در کنفرانس بعدی شرکت کنم. پیشنهادم برای کنفرانس شماره ۲ موضوع ازدواج است.

سلام.
این وسط من چندتا چیز بگم؟
از همه به خصوص آقای مدیر محترم معذرت می خوام که اینجا مطرحشون می کنم چون اینجا باید بچه ها کامنت و شناسه بذارن واسه کنفرانس و جای منبر رفتن من نیست ولی من واقعا نمی دونم کجا بگم و دلم هم نمیاد نگم. آقای خادمی عزیز. عذر خواهیم رو بپذیرید و اگر خارج از بحثه و یا زیاد طولانیه هرچی شما صلاح دونستید که با این کامنتم کنید برای من محترمه و صد درصد باهاش موافقم.
نخودی عزیز. با تمامش موافقم. ای کاش اسکایپ داشتی تا در باب ماجرای ابرو و ندیدن واسهت داستانی بگم که قهرمانش متاسفانه خود خودم بودم و وای!!!.
با تمام این آخ و واخ هام حسابی خندیدم تا همه کامنتت رو خوندم.
از شوخی گذشته باز هم میگم که باهات موافقم.
سارای عزیز. تازه الان اومده بودم که از هم اسم های محله تقاضا کنم که اگر میشه حد اقل یکیشون با۱نشونه مثل فامیلی خودشون رو معرفی کنن تا… واقعیتش به نظرم باید مشخص باشه که به کامنت کدوم عزیز جواب میدیم. البته من اینطوری می بینم و شاید من… ممنونم به خاطر فامیلیت که در کامنت بعدی نوشتیش عزیز.
با شما هم موافقم. بنبست های عاطفی این مدلی برای نابینا ها متاسفانه بیشتر پیش میاد و من تصور می کنم به این خاطره که خیلی از نابینا ها به دلایل مختلف ارتباط اجتماعیشون محدود تر از بینا هاست. اسمش رو نمی دونم چی باید بذارم. شاید بی تجربگی شاید هم ناآگاهی.
بذارید خودم رو مثال بزنم.
وقتی من به جای۱۰تا دوست فقط یکی داشته باشم و به جای روزی۵۰نفر فقط با۵نفر طرف صحبت باشم احساس می کنم اولین نفری که باهام دوست سلام و علیکی میشه باید بهش مقدس ترین حس ها رو داشته باشم و اولین حرف محبتآمیزی که می شنوم آیت عمیق ترین دوستی هاست و اولین دستی رو که گرفتم توی دستم باید بچسبمش چون گرماش با گرمی همه دست های دنیا فرق داره. ولی اون بنده خدا که داستان رو اینطوری نمی بینه. پس به اندازه ای که من انتظار دارم و اونطور که من تصور می کنم باهام نیست و اگر طول بکشه حوصلهش هم شاید سر بره و بیخیالم بشه. اون زمانه که من نابینا ضربه می بینم و حس می کنم که دنیا خراب شد روی سرم و چنین شد و چنان شد. این هرچند در مورد جنس مخالف بیشتره ولی دیدم نابینا هایی که در مورد هم جنس هاشون هم به چنین دردسری افتادن و متاسفانه خیلی هم اذیت شدن.
به نظر من شاید اگر ما نابینا ها بیشتر قاطی روابط اجتماعی و آگاه به پیچ و خم های این روابط بشیم کمتر از این بلا ها سرمون میاد. سارا جان ممنون به خاطر طرح این معضل که از نظر من خیلی هم مهمه.
آقای پژوهنده عزیز. گفتید به تمام آرزو هاتون رسیدید. بی نهایت خوشحال شدم از این جملهتون.
من یکی امکان نداره کامنتی از شما بخونم و حد اقل۱لبخند نزنم. شیطنت هاتون برقرار.
باز هم معذرت می خوام از مدیر محترم و از باقی عزیزان.
امیدوارم کنفرانس های محله ادامه پیدا کنن و فایل هاش بیشتر و بیشتر بشن.
ایام همگی به کام.

آآآآآخرش رفتم دانلود کردم وااای هشتاااااد مگ واااایی خیلی زیییییاااااااد
ولی من که یه کمشو گوش کردم پشیمون نیستم خیلی با حال بود
گفتم بیام نظر بذارم آخه میدونین من حالم گرفته میشه میگم کاش اونجا بودم نظر خودمو میگفتم هی حرفم میاد
خب میگم اولش اون آقایی که لهجه ترکی داشت خیلی جالب بود من خیلی لهجه ترکیو دوست دارم قاتی کردم فامیلشو نمیدونم چی بود
چشمک زیر لفظیرو خوب اومدی
مجتبی من که بیام فکر کنم بندازنم بیرون خیلی پر حرفم هــــهـــهـــه
خب نکته ی خیلی مهمی که اینجا به نظرم رسید و منو کشوند اینجا این بود
منم خیلی ادکلن دوست دارم البته گرونه من همش از عطر استفاده میکنم خیلی باحال بود منم اگه نون نباشه ادکلن یا عطر و ازین قبیل باید باشه
واقعن مرسی ادکلن معرفی کردین من همشو یادداشت میکنم اسم عطر هم بگین
آهان آقای اهوازی چطوری بوی دهنتونو چک میکنین منم معتقد هستم از عذاب علیم نه الیم هم بدتره عذاب عظیمه تازه اگه یکی باشه که مجبور باشی باهاش صحبت کنی و رودرباسی هم داشته باشی نتونی بگی بابا یه کم جون عمت فاصله بگیر

البته آدامس به خصوص از نوع ریلکس نعناعیش خیلی خوبه بوی موندگاری هم داره

وای یادم رفت دیگه چی میخاستم بگم راستی من اخیرن به چروک بودن لباس اهمیت بیشتری میدم
واسه ی یه خانم به خصوص مقنعه خیلی مهمه که تمیز و اتو کرده باشه من عشق میکنم وقتی خط اتوی مقنعم لمس میشه
آهان کفش:: من زیاد تشخیص نمیدم که کفشم کثیف شده ولی میگم که بیان واسم چک کنن
تازه خیلی بده ما مرتبن کفشمون یعنی شاید چند برابر یه بینا کفشمون کثیف میشه چون مثلن اگه یه جایی یه تلی از خاک و گل و مسالح ساختمونی ریخته باشن یا به خصوص حالا که بارون و برف میاد تشخیث داده نمیشه که هست یا نیست که ما بتونیم ازش رد بشیم
تازه کفش اسپورت مکافاتش زیادتره چون مرتب که نمیشه بشویریش
خب اگه کسی چیزی میدونه و میتونه راهنمایی کنه که ممنونش میشم
راستی آمار سایتو که نگاه میکردم خیلی عجیب بود بطور قابل ملاحظه ای رفته بالا ایول

ببخشید. شناسه رو یادم رفت بنویسم: raha.1992

سلااااااام .بابا دختراااااااااااااااااا من تنهایماااااااااااااااااا شمااااااااا هم بیاااااااااااااااین صدااااااااام بهتوووووووووووووون میرسه ????? یاااااااااااااالااااااااااااا ایدی اسکیپتونرووووووووووووووووووووووووووووو بدیییییییییییییییییید و بیااااااااااااااااین نظر ندین ایدی بدیییییییییییین .

درووووووووووووووووووووووووووووووود! مجتبی جان بشتاب برای پاکیدن و خط کشیدن روی شیطون!‏! بدانید که امشب تصمیم گرفتم پامو بکنم توکفش بعضی از دختران محله! همینطور که مشغول نوشتن بودم ناگهان اسکایپم به صدا در آمد و مرا از نوشتن باز داشت! سه نفر که کنفرانس خصوصی برپا کرده بودند مرا غافلگیر کردند! آنان در اصل به فریاد دختران محله رسیدند!‏.‏ من که شیطونم باور نمیکنم در کنفرانس عمومی حتی یه دختر جرإت صحبت داشته باشه! اینا فقط بلدند بنویسند!عزهران نوشتن و ادعا کردن و صحبت کردن با هم فرق دارند! راستی داشتم اسکایپمو آزمایش میکردم،‏ به هر دوتون میگم آره منم شیطون محله!‏.‏ ‏

درود
احسنت بر شما دوستان هم محله ای
مجتبی جان واقعا در این محله همه دوستان با کمال صداقت واحترام با یکدیگر برخورد دارند و در فضای مجازی کمتر این مسئله ایجاد شده است و علتش هم شاید به خاطر حقیقی بودن اسامی باشد که همه دوستان این را رعایت کرده اند و دقیقا نکات شما را من قبول دارم و اصلا هم موافق تفکیک جنسیتی نیستم خصوصا افراد این محله تجربه نشان داده است که صادقانه با هم دوست هستند و شاید این ناشی از همان موضوعی باشد که دوستان بیان کردند یعنی عنوان کردن مسائلی توسط مدیر که دیگران اصلا نتوانستند یا نیم خواهند بیان کنند .
عزیزالله جان این قدر شیطنت نکن و اینطوری تشویق به حضور خانم های محله را نکن این محله دوستان و یاران خوبی دارد همچون شما و مدیر خوبی همچون مجتبی اگر نگاهی به روند همین محله بیندازید ابتدا یک وب کوچک بود که چندین بار من به آن سر زده بودم وقتی که اعلان عمومی دادند من حتی تفکرش را نمی کردم که بتواند روزی حتی چند نویسنده داشته باشد اما با حوصله و تعدیل و افت وخیز های و مدیریت مدیر محله توانسته به برپائی کنفرانس اقدام کند و چون اکنون در مرحله آزمایشی هستیم و باید با بررسی بازخوردها اینگونه منفرانس ها را مدیریت کنیم و به خاطر تفاوت های جنسی قطعا مسائلی کوچک پیش خواهد آمد الحمد الله دختران محله هم افرادی توانمند هستند و در این محله احساس آرامش می کنند پس بمنظور حفظ این موقعیت و ادامه روند مثبت بیائیم آزمایش وخطا هایمان را انجام داده و سپس برای بحث های اصلی با حضور اکثریت دختران و پسران تصمیم گیری نمائیم .
من تداوم این جلسات کنفرانس ها را با حصضور همه خواستارمپس بیائید بدون بررسی اقدام به عملی نزنید که منجر به توقف شود .
مجتبی جان موفق باشید و منتظر ایده ها ی جدید تری از سوی شما هستیم
به امید سربلندی همه دختران و پسران نابینا

سلام اولا تبریک میگم به آقای مدیر به خاطر مدیریت بسیار خوبشون در همه جا و هم چنین از دوستانی که در این کنفرانس شرکت کرده بودن و کاملا نظم جلسه رو رعایت کردند تا دیگر دوستانشون هم با شنیدن صدای آنها از مطالب و راهکارهای مطرح در این کنفرانس استفاده کنند تشکر میکنم خیلی عالی بود باز هم ادامه بدهید حیف که من نمیتونم تو کنفرانس ها شرکت کنم و گرنه شاید میتونستم راهکارهای خوبی ارائه بدهم به نظر من هم بحث نظافت رو ادامه بدهید تا کاملا به اتمام برسه و بعد یک بحث جدید رو آغاز کنید

درود
میگم آقای azadmard شما فکر کنم اسمت پسر خاله بود بهتر بود البته ببخشید آخه من خیلی تعجب کردم
خخخخ

من هم میگم کامل بحث نظافت رو تموم کنید بعد یه بحث دیگه رو باز کنید خیلی عالی میشه چندتا راهکار تو این کنفرانس چندتا بیشتر تو کنفرانس بعدی چندتا تا تجربه اینا خودش یه کتاب میشه
ادامه بدید
البته اون سبیل و ریشو نگفتید هم نگفتید
خخخخ
راستی تو بحث ابرو که دیگه هیچی اصلن دوروز دیگه ما باید سبیل گرو بذاریم
پسرا برن ابرو بردارن!!!

درود. جناب شیطان من قبلا هم گفتم حاضرم توی این کنفرانس شرکت کنم حتی اگر تنها دختر باشم. تو کنفرانس قبلی هم اگر شرایطش رو داشتم حطما شرکت میکردم, البته اگر مدیر انتخابم میکرد. شاد باشید

درود! من نمیدونم اینجا چه خبره! یکی میاد میگه :‏ اسم و فامیلتونو کامل بنویسید،‏ یکی نیست بگه:‏ عزیزم تو که لالایی بلدی چرا خوابت نمیبره؟! در ضمن لطفا در این محله لاف زدن ممنوع! یه تک بیتی بود که کاملشو بلد نیستم! لاف در غری و…،…‏ ‏! اگه نخوردیم نون گندم،‏ دیدیم دست مردم!‏.

سلام سلام
من از دیدگاه های تک تک دوستان بسیار لذت بردم
خیلی چیزها یاد گرفتم و خیلی هم خندیدم
باید اعتراف کنم درست است که من در کنفرانس بودم اما خواندن دیدگاه های شما برایم بسیار جالبتر و جذابتر بود
ماشالاه همه کارشناس و کاردان
بابا دمتون گرم
اما من مانده ام مجتبی جان چگونه میخواهد این همه مشتاق را در کنفرانس جا دهد
دوستان فراموش نفرمایید اینجا ایران است با اینترنت پر از قطعی و نوسان
من فکر نمیکنم این کار شدنی باشد با این تعداد
در ضمن هرچه تعداد دوستان بیشتر باشد اداره آن نیز دشوارتر میشود و بالطبع وقت ۲ ساعت هم برای آن خیلی کم است
امادر اینجا یک مورد برای من بسیار جالب بود و آن هم ذوق و شور و شوقی است که در تمام دوستان خودم میبینم و واقعاً کیف میکنم
همه صمیمی و پر از ظرفیت
یاد این بیت شعر صائب تبریزی افتادم که آن را به همه شما نازنینان تقدیم مینمایم
سر به هم آورده دیدم برگهای غنچه را،
اجتماع دوستان یک دلم آمد به یاد.
راستی فراموش کردم آیدی اسکایپ من: s.veysipoor است

شاد زی، مهر افزون.