برای خودم که خیلی جالب بود. همیشه فکر میکردم بازیگری کار ساده ای میتواند باشد ولی وقتی صدای کلیک دوربین، تمام تواناییهایم را به یک باره صفر کرد، فهمیدم کار هر بز نیست خرمن کوفتن. تازه به نتایج جالب دیگری نیز رسیدم و خیلی از مفاهیم و باور ها توی ذهنم جابجا شدند و شاید زیر و رو شدند. بحثی که در کنفرانس شماره ی شش تحت عنوان امکان یا عدم امکان و الزام آموزش حرکات چهره به نابینایان داشتیم، لحظه به لحظه در تصویر ذهنیم پررنگ تر میشد تا به این نتیجه رسیدم که بله، خیلی از حرکات هست که بعضی از ما نابینایان بلدشان نیستیم و احتمال اینکه بتوانیم یاد بگیریمشان کم است. قیافه ی خشمگین داشتن، اخم کردن، مضطرب بودن در چهره و خیلی از مهارتهای دیداری که مربوط به چهره میشود را باید با کسی که در تغییر میمیک صورت سررشته دارد کار کنم ولی تازه آن شخص را از کجا پیدا کنم و چه قدر پول بدهمش تا یادم بدهد را خدا میداند و شاید اگر خودم نیز کمی فکر کنم، بتوانم بدانم. فکر. فکر… فکر. . . فکر… فکر . . . آها! پیدایش کردم. احسان خادمی! بچه داداشم که دانشجوی کارگردانی سینماست. البته این احسان خان همیشه مثل خودم دوق صبح از خانه بیرون میزند و بوق شب به خانه میرسد و به او هم شاید امیدی آنچنانی نباشد و شاید هم باشد! خدا را چه دیدی. شاید گفتم و قبول کرد. به هر حال، بازی در فیلم کوتاه دوستم، خاطره ی جالبی برایم رقم زد و شاید نیمه ای دیگر از کار مانده باشد که فردا سکانس های نهایی را خواهیم گرفت! حالا تازه فهمیدم کارگردانی، فیلمبرداری، صحنه آرایی و بازیگری حتی در مقیاسی بسیار کوچک، چه قدر وقتگیر است و چه قدر پشتکار و تمرین میخواهد!
بازیگری سخت است!
- نویسنده نوشته از مجتبی خادمی
- تاریخ نوشته چهارشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۲
- 15 دیدگاه برای بازیگری سخت است!
- برچسبها بازیگری, بازیگری نابینا, خاطرات دانشجوی نابینا, فیلم کوتاه, هنرپیشگی, یادداشت
از مجتبی خادمی
مجتبی خادمی.
متولد 7 بهمن 66.
دارای مدرک کارشناسی مترجمی زبان انگلیسی از دانشگاه
اصفهان.
ارزیاب مرکز تماس گروه صنعتی انتخاب.
مؤسس و گرداننده اسبق محله نابینایان.
مدرس علوم کامپیوتر و زبان انگلیسی.
طراح وب.
برنامه نویس.
مجری برنامه های رادیویی.
آشنا به راه اندازی و استفاده از چاپگر های خط بینایی و بریل.
دوره پیش دبستانی را در مدرسه کمتوانان ذهنی بصیرت زرین شهر گذراندم.
دوره های دبستان و راهنمایی را در مجتمع آموزشی ابابصیر اصفهان.
پایه اول دبیرستان را در دبیرستان غیر انتفاعی محمد باقر زرین شهر.
پایه های دوم و سوم هنرستان را در رشته کامپیوتر در هنرستان ملا صدرا.
مقطع کاردانی کامپیوتر را در دانشگاه های آزاد مبارکه و دولتی شهرکرد.
و مقطع کارشناسی مترجمی زبان انگلیسی را در دانشگاه اصفهان گذراندم.
همزمان، در انجمن موج نور نابینایان، به عنوان مسئول تولید محتوا، مؤلف کتب صوتی ویژه نابینایان، صدابردار، مسئول کنترل کیفی مواد آموزشی، پاسخگو به پرسش های کامپیوتری نابینایان، طراح سامانه تلفن گویا، مدرس کلاس های آموزش رایانه و مسیر یابی ویژه نابینایان، مدرس دوره های تربیت مربی آموزش رایانه به نابینایان، و تحلیلگر نیاز های آموزشی نابینایان در خانه ریاضیات مشغول به خدمت شدم.
در ادامه، به عنوان اپراتور در مرکز تماس گروه صنعتی انتخاب مشغول بودم و اکنون در مقام ارزیاب در تیم پایش عملکرد در گروه صنعتی انتخاب خدمت می کنم.
از دوران کودکی، مخارج زندگی و تحصیل را شخصا
به عهده گرفتم و به سختی فراهم کردم.
در دوران دبیرستان، اولین رساله ی گویا در ایران از آیتالله مکارم شیرازی را به کمک خواهرم و روحانی محل، تهیه کردم و در سطح وسیعی بین نابینایان در کشور توزیع کردم.
در همان دوران، اولین مجموعه ی آموزشی بازی های کامپیوتری ویژه نابینایان را تولید و در سطح وسیعی بین نابینایان در کشور توزیع نمودم.
در دوران نوجوانی، اولین بازی رایانه ای ویژه نابینایان به زبان فارسی با نام دو در جنگل را طراحی کردم و توسعه دادم.
به ترجمه و دوبله ی بازی های رایانه ای محبوب نابینایان از جمله تخت گاز و شودان جهت استفاده ی نابینایان این مرز و بوم مبادرت ورزیده ام.
اولین کتابچه ی راهنمای آموزش رایانه به کودکان نابینا را طراحی کردم و توسعه دادم.
در دوران دانشجویی، اولین، پر بازدید ترین و پر محتواترین سایت ویژه نابینایان ایران با نام گوشکن را تأسیس کردم.
همواره در سایت گوشکن، سه شعار آموزش، استقلال و تفریح نابینایان را دنبال کرده و در جهت سوق دادن نابینایان به سمت این سه هدف، اقدام به ضبط آموزش های مختلف، تولید و ترجمه ی مقالات مرتبط و تشویق دیگران به انجام نظیر این کار ها نموده ام.
تهیه کننده و مجری یکی از پر شنونده ترین برنامه های اولین رادیوی اینترنتی نابینایان ایران (که چند سال پیش تعطیل شده است)، بودم.
همیشه از مصاحبه های آگاهی بخش با رسانه ها از جمله برنامه به روز شبکه سوم سیما به عنوان یکی از کارشناسان فاوا و نابینایان استقبال کرده ام.
به دلیل تجربه ی تدریس موفق به دانش آموزان، همواره با استقبال والدین کودکان و نوجوانان جهت تدریس روبرو بوده ام.
از تألیفاتم می توانم به کتاب آموزش نرم افزار آماری SPSS به اتفاق استاد ندا همتپور اشاره کنم.
یکی از مهمترین نرم افزار های مسیریابی نابینایان را با نام نزدیک یاب به همراه دفترچه راهنمای استفاده، جهت کمک به استقلال نابینایان در رفت و آمد، ترجمه کردم و به رایگان در سطح بین المللی برای تمام فارسی زبانان منتشر نمودم.
در حال حاضر، رویای امکان سفر به استان های محروم جهت همسان سازی سطح آموزشی و پرورشی کودکان محروم با کودکان کلان شهر ها را در ذهن می پرورانم.
اطلاعات تماس:
شماره موبایل شخصی: 09139342943
آدرس ایمیل شخصی:
gooshkon2020@gmail.com
شناسه اسکایپ:
mojtaba1007
شناسه تلگرام:
@luckymojy
آدرس شناسه تلگرام:
https://t.me/luckymojy
شماره واتساپ:
09139342943
آدرس وبلاگ شخصی:
https://gooshkon.wordpress.com
15 دیدگاه دربارهٔ «بازیگری سخت است!»
سلام آقای خادمی. من از طرفدارهای شما هستم. همه ی فیلماتونم دیدم. میشه به من یه امضا بدید؟ خواهش میکنم. تو رو خدا.
برو. برو عمو. پا تو کفش ما نکن! بازیگر جماعت با کسی شوخی نداره ها! حالا طوری نیست. ی امضا که به جایی بر نمیخوره که! اینم ی امضا
🙂
سلام خب منم امضا مي خوام
.
.
.
.
.
هان اينم يه كاغذ سفيد تر و تميز
.
.
.
امضا كنيد كه كلي چيز هست بعداً سر فرصت خودم زحمتش رو مي كشم
.
.
.
مرسي.
فقط يه چيزي يعني دو تا چيز؟
حالا من درس ندارم دانشجو نيستم مگه شما ها الآن فصل امتحانات تون نيست؟؟؟؟
بعدش اينكه در مورد حركات و حالات صورت … من خيلي باهاش مشكل دارم يعني تو رفتارم نه ها هميشه در زمانش حالت صورتم گوياي درونم هست ولي خب وقتي مثلاً ميخوام حالتش رو بگيرم نمي تونم خيلي خيلي هم سعي كردم كه اين موارد هميشه همراه با خنده و مسخره بازي ميشه چون حالت هايي كه به صورتم ميدم اوني كه بايد نميشه و خب خيلي خنده دار ميشه … من اصولاً نمي دونم چرا يه لبخند رو صورتم هست كه خب ناخواسته هست يه جورايي بعد مثلاً يكي ميگه چرا ميخندي و من ديگه اون وقت قاتي پاتي و خنده دار ميشم چون بازم ارادي سعي در كنترل لبخندم مي كنم و خب اونم از عهدم بر نمياد و نميشه و ديگه اينكه مثلاً من هيچ وقت ياد نگرفتم چشكلي چشم قره برم يا …. اگه استاد خوبي پيدا كرديد كه تضميني كار كنه منم بگيد بيام كلاس ….
تو حقوق دانی، خطرناکی، امضا بی امضا!
عجب گیری افتادیم هااااا!
در ضمن، دانشجو جماعت واسش افت داره درس بخونه. اگه نمیدونستی بدون.
راستی، خوش به حالت حد اقلش تو به موقع حالتی که میخواهی مییاد توی صورتت و مصنوعی نمیتونی ولی من بدبخت که هیچ وقت نه ارادی و نه غیر ارادی نمیتونم چهره ام را غیر از خوشحال طور دیگه ای تغییر بدم! اون لبخندی که گفتی همش روی صورتمه!
استاد گیر آوردم خبرت میکنم.
درود مجی جان بله بازیگری خیلی سخته هر کی گفته راحته اشتباه میکنه وقتی تو هر کاری نری فک میکنی راحته وقتی رفتی تازه میفهمی که اون کار چیه من کلاس تئاتر رفتم چنتا تئاتر صحنه ای هم کار کردم حالا سختیش برا همه به کنار برای ما ویژه تر سخته علاوه بر میمیک صورت حرکات بدن و کلا حرکاتی که بیشتر در نمایشهای عروسکی اجرا میشه خیلی سختتره اول این خاطره را از دوران کلاسم بهت بگم بعد ادامه داستانو واست میگم ما یه روز که سر کلاس بودیم بهم یه منولوگ دادن که اتود بزنم خلاصه اونجا باید بیشتر از میمیک صورت استفاده میکردم در صورتی میشه گفت اکثرش پانتومیم بود که یه نفر دیگه رو من نقشش اجرا میشد من نقش درخت را ایفا میکردم فک کنید اون لحظه مثل درخت که نبودم هیچی مثل مجسمه وایساده بودم اون نمایش به طنز تبدیل شد اما ادامه بحثم اگه داداشت کارگردانی میخونه ازش حتما استفاده کن چون دانشجوهای کارگردانی خیلی راحت برات توضیح میدن من خیلی از حرکات چهرم را با یه کارگردان تمرین کردم و یاد گرفتم حد اقل برا منی که هنرو دوس دارم و حاضرم براش هر کاری بکنم مهم بود اگه واقعا برات مهمه خیلی کار میبره تا بتونی در حد یه آدم عادی بشی بازیگری فقط میمیک صورت نیست بلکه فن بیان هم هست تو میتونی بازیگر باشی اما بازیگر رادیو پس هر رسانه ای برا خودش دنگ و فنگهعایی داره اما بازی کردن خیلی لذت بخشه خیلی تا اون حدی که زندگی کردن خودمون شاید لذت بخش نباشه میگم شاید این برا من صدق کنه که دوسش دارم مرسی میبوسمت دوست دارم شدید به مدت مدید مواظب خودت باش همیشه خوش باشی
برای من در حد تجربه، جالبه! توضیحاتت قابل تامل…
سلام مجتبا به نکته جالبی اشاره کرد من هم تجربه بازی در یک فیلم صامت که در باره تاریخ چه زاینده رود بود را داشتم که موضوعش در باره نابینایی بود که بعد از سالها از خارج بر می گرده و با رود خانه خشک مواجه می شه.
نمی تونم بگم تجربه تازه ای بود چون قبلاً فیلم هایی با محوریت نابینایان دیده بودم ولی جالبیش برای من این بود که اولین فیلمی بود که توش بازی می کردم و از قضا فیلم صامت هم بود که چون تجربه ای نداشتم برام خسته کننده بود اما باز هم می خام این جور تجربه ها را داشته باشم تا از این طریق بتونم از حرکات غیر ارادیم پیش گیری کنم.
خیلی سخته. تحمل حضرت فیل یا شلغم میخواد این کارا!
باسلام شاعر میفرماید
آب در کوزه و ما گرد جهان میگردیم
عزیزانم این منم فردین با سابقه طولانی در عرصه بازیگری اسم فیلم های کوچه مردا,سلطان قلب ها,دوستی که حتما به گوشتون خورده ان شاء الله حالا بنده در خدمتتونم هر سوالی در مورد هنر اصیل بازیگری داشتین از خودم بپرسین منم قول میدم یه وقتی براتون بزارم به همه پرسش هاتون پاسخ بدم.
بگیر ما را ولی نه اینقدر محکم!
عه شما همون مجتبی خان معروفین ؟؟ همون که تو فلان فیلم بازی کرد؟؟ بابا خوشا به سعادتمووووون .. بابا ایول شاااانس .. بابا دکوپااااااااژ .. بابا اسلوموشن .. بابا لوکیشن .. بابا کااااااات
خخخخ ایول .. مجتبی تو داری دونه دونه آرزوهای منو رو خودت پیاده می کنی .. حقِ منو تو داری میخوری یه آبم روش 🙁 این بود آرمان های اماااااام ؟
—————————————-
بعد از ساختش لینک دانلودشو بده ما هم ببینیم مدیرمون چه گلی کاشتههههههه
میگم تو هنو توی محله ما هستی؟ بابا ایول! راستی به شما خانمها باید بگیم بابا ایول یا ماما ایول؟! آخه دختر بچه ها رو دیدم توی بازیاشون به هم میگن: “آقاااا! آقا بیا فلان بازیو کنیم” هیچ وخ ندیدم ی دختر بچه به دوسش بگه خانم خانم!
راستی ازم امضا نخواستی چراااا؟
الان شکلک: (خیلی بهم برخورده، زانوی غم و اینا…)
خخخ!
به نکته ی ظریفی اشاره کردی .. باریکلا .. 200 امتیاز مثبت ..
اونا پسرای دختر نما بودن خو خخخخخ
——————————–
من از رو امضایی که برا بقیه کردی کپی میگیرم .. زانوتو ول کن غضروفش خشک شد
آورین آقا مدیر! کی میری تو گیشه؟
منم تو ماه مهر معرفیم کردن واسه بازیگری یعنی خود اون آقایی هم که گفته بود اومد شماره ی چند نفر رو هم گرفت ولی نمیدونم چرا پشیمون شد آخه ازش خبری نشد ولی منم خیلی دوست دارم
جایی خبری بود منم هستم
راستی من نمیتونم امضا داشته باشم مهر دارم یا انگشت میزنم خیلی دوست دارم بتونم امضا کنم البته یه خطخطی کردن هم خودش امضاست ولی دوست دارم ثابت باشه که نمیشه