خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

دانلود کنفرانس هفتم و شرکت در کنفرانس هشتم نابینایان

درود فراوان خدمت تمام کسانی که در کنفرانس هفتم ما شرکت کردید و درود بر کسانی که خواستید شرکت کنید و نشد یا نتوانستید. به هر حال، هفتمین کنفرانس محله ی ما نابینایان با ادامه ی بحث در موضوع روابط اجتماعی با موفقیت و بدون مشکل برگزار شد و هم اکنون در دو نسخه ی کم حجم برای موبایلی ها و متوسط برای کامپیوتریها آماده ی دانلود میباشد.

دقت کنید که ساعت تشکیل کنفرانس از شش و سی دقیقه به شش تغییر کرده است و این را به دوستان خود نیز اطلاع دهید. ما در کنفرانس هفتم موضوع رعایت نوبت در صفوف مختلف را بررسی کردیم، در مورد شماره گرفتن در بانکها صحبت کردیم، اینکه چگونه از حضور فردی که با او صحبت میکنیم مطمئن شویم را مطرح کردیم و عادات بد و تیک هایی که باعث کمرنگ شدن توانایی های ما در چشم مردم میشود را به بحث گذاشتیم. بحثهای دیگری نیز مطرح کردیم که چنانچه دوست داشتید کنفرانس هفتم ما نابینایان را بشنوید، موبایلی ها با حجم 4 مگابایت از اینجا و کامپیوتری ها با حجم 28 مگابایت  از اینجا دانلودش کنید. آموزش شرکت در کنفرانس نیز از اینجا قابل دانلود است.

موضوع هفته ی بعدی ما یعنی بیستم دیماه 92 ساعت شش بعد از ظهر، بخش اول مختص به تنها ماندن نابینایان در جمعها و مهمانیها و بخش دوم به آژانسی بودن یا نبودن نابینایان و ضرورت جهتیابی اختصاص دارد. هرچه تعداد بیشتر باشد، بحث، پر محتوا تر و متفاوت تر خواهد بود.

دوستون دارم بیشتر از دیروز، کمتر از فردا!

۷ دیدگاه دربارهٔ «دانلود کنفرانس هفتم و شرکت در کنفرانس هشتم نابینایان»

سپاس! یکی در اسکایپم نوشته بود بسته برو بخواب مگه تو کار و زندگی نداری! بنده که مبایل و حنسفری را زیر تشکم کنار دیوار و تخت قرار میدهم و هروقت بی خوابی بسرم زد،‏ به پاتوقهایم سرک میکشم! بنده کنفرانس را گوشیدم بحثهای جالبی بود،‏ تیک من گوشی مبایل در کوچه و خیابان در صف نانوایی و همه جا مشغول شنیدن یا خواندن محله یا ایمیل بدون حنسفری! اما جواب منو میشناسی؟! میگم من صداشناسی ندارم خودته معرفی کن تا بشناسم—‏ یا میگم تو هنوز خودتو نشناختی انتظار داری من بشناسمت—یا میگم تورو خدا میشناستت—البته هر یک از این جوابها موقعیت و زمان خاشی دارد!‏

درود بر کسانی که دیروز کنفرانسیدند. ظاهرا آقا مجتبی خان علاقه زیادی به شونه گرفتن دارند, من این کار را اصلا صحیح نمیدانم ایشان می گویند که اگر طرف راضی باشد این کار را میکنند خب از کجا میود فهمید که طرف از این کار شما رضایت دارد. وانگهی وقتی شما شانه آقا یا خانمی را گرفته اید نگاه های عابرین یا اطرافیان را چه میکنید که طرف بینایتان احتمالا از خجالت میخواهد آب شود برود توی زمین. نه این کار را نکنید اصلا صحیح نیست. اینکه میفرمایند ممکن است مخاطب کار ضروری برایش پیش بیاید میگذارد میرود اولا استثنا است و بیشتر هم زمانی اتفاق می افتد که شما در یک جمع زیاد و شلوغ و از دور با وی حرف میزنید ولی اگر او را پیش خود فرا بخوانید قطعا این کار را نمیکند, یک بار دیگر هم گفتم ما باید سعی کنیم نسبت به دیگران سریعتر حرف بزنیم چون نمیتوانیم با نگاه مخاطبمان را نگاه داریم. ولی نه واقعا این کار را نکنید شانه نگیرید خیلی نزدیک نشوید, البته میتوانید اگر دوستتان به شما نزدیک شد و دست داد همانطور دستش را در دستهایتان نگاه دارید و باهاش حرف بزنید ولی نه نه نه, شانه نگیرید.یکی ازدوستان گفت که در کنفرانس از قانون و اینجور چیزها حرف نزنیم چون نمیتوانیم تغییری ایجاد کنیم, من به این دوست و سایرین عرض میکنم که در کنفرانس باید از هر دری سخن گفت چرا نباید از قوانین احتمالا تبعیض آمیز سخن گفت, همین گفتنها و شنیدنهاست که باعث میشود راهی برای رفع تبعیض یا اصلاح قوانین پیدا کرد. پس خود را محدود نکنید و نکنیم, از همه چیز و همه مسائل حرف بزنید. حداقل اینکه ضرری ندارد و آنهایی که در جریان بسیاری از مسائل قرار ندارند آگاه میشوند.
اگر بخواهیم ما هم در هر کنفرانسی ستاره یا بهترینهایی داشته باشیم به نظر من هاجر ستاره برجسته میدان کنفرانس هفتم بود.

درود درود صدتا درود هزار و یکصدتا درود
اولا در مورد شونه گرفتن یا دست گرفتن یا حتی دست خود را روی زانوی طرف گذاشتن با مجتبی موافقم خیلی راحت میتونی بفهمی طرفت رضایت داره یا نه حتی یادمه پسرخاله من چون خیلی آدم بیخیال و شایدم نسبت به بحثها پرت باشه خودش یه روز که من این کارو نکردم بهم گوشزد کرد که حتما این کارو بکن هم خودم آروم میشم هم تمرکزم برا گوش دادن به حرفات صد درصد میشه در مورد نگاه کردن افراد هم یه سری از نگا کردنا منطقی نیست نباید نسبت به هر چیزی واکنش نشون بدیم یا هر چیزی برامون مهم باشه بارها مجتبی گفته اینو و منم باش موافقم که شاید یه سری کارا را بیناها انجام بدن و طبیعی باشه اما نابیناها که انجام میدن تو چش بیاد پس اینم میشه جز اون کارا دونست بعدشم نگاه کردن افراد به صورت بر و بر یعنی همون خیره خیره یه چیزی مث حرف مردم میدونه من این چیزا اصلا در مورد خیلی چیزای دیگه مهم نیست و همین مهم نبودنه که منو به یه آدم عادی تبدیل کرده که شاید تیک نابینایی و ضایع الآن ندارم
و اما علی پنجه ای عزیز علی جان من اولا اینو بگم که خیلی مشتاقم باهات دوست بشم و بات آشنا بشم چون خیلی کارت بیسته اینم اسکایپمه دوس داشتی ادم کن moahammadreza.sabeti اما گفتم کارت بیسته چون خیلی راحت یه سری از موضوعات دقیقا به جاش میاد به ذهنت که شاید موضوع مد نظر ما هم باشه اما اون موقع یادمون نیاد و بعد حسرتشو بخوریم که چرا نگفتیم و یادمون نیومد والا منم این مشکلو دارم که یارو میرسه بهم میگه منو شناختی آخه اینجا یه داستان باز میشه اگه گفتید چی خیلهی خوب بابا چرا میزنید الآن میگم اینکه من از خانوما شنیدم که میگن از بس عمل زیبایی انجام دادن خانوما که اکثرا شبیه هم شدن و تشخیصشون سخته حالا چشم که قضیش فرق میکنه اما یه سری از صداها به شدت شبیه همه یا اینکه تو دیدار اول و دوم ذخیره نمیشه تو مغذ اینو چی کار کنیم همین که احتمال داره نشناسیم همینه تا یارو میگه فلانیم تمام اتفاقات از آشنایی یادمون میاد من که مثلا سریالها را میگوشم اکثرا یا خانوما یا آقایون صداشون شبیهه هم البته شبیه بودن بیشتر در صدای خانوما و بچه ها هس اما خوب به هر حال یکی اگه این مشکلو هم بهم باه حلشو بگه ممنون میشم
یه مورد در در بحث قبلیم مونده بود که یادم رفت البته یه سری مشخصه ها هست که میشه بدون تماس فیزیکی برقرار کردن از حضور مخاطب آگاه شد حالا علاوه بر عطر طرف نفس زدنش رو که من امتحان نکردم ولی حتما امتحان خواهم کرد قدش بله درسته قدش اگه بزرگتر از تو باشه تبیعطا خودتو باش هماهنگ میکنی که دقیقا رو به روش باشی و هرچی قدش از تو بلندتر باشه صدای تو سایش زودتر بهت میخوره تا اینکه فک کنی فضات بازه و داره پخش میشه صدات البته قدشم کوچیک باشه میفهمیا ولی اونم تمرکز میخواد دیگه و یه چیز دیگه که من بهش عمل میکنم و باعث نمیشم که اگزجره یا به صورت تابلو باشه همیشه سعی میکنم تو بحثام طرف را شرکت بدم با نظرخواهی ازش مثلا نظرت یا نظر مثبتت چیه حالا اینکه شوخیه ولی مثلا مگه نه یا همون نظرت یا خیلی چیزای دیگه

سپاس! مجتبی جون:‏ چه خبر عزیزم؟! مگه امشب کنفرانس نبوده که اینجا برای دانلود هنوز خبری نشده؟! راستی ازین پس من نباید در پستهای محله اولی یا ‏۲‏ ‏۳‏ ‏۴‏ ‏۵‏ ‏۶‏ ۷‏ ‏۸‏ ‏۹‏ ‏۱۰‏ ‏۱‏ ‏۱۲‏ ‏۱۳‏ ‏۱۴‏ ‏۱۵همی باشم! من باید پس از ‏۲۴‏ ساعت از پخش شدن هر پست و نظرات بچه های محله نظر بدهم تا پستها پر نظر شوند،‏ درست گفتم؟ قبول داری؟ که منم چشمم شورتر از شهروزه؟!‏

خخخخخخهاهاهاهاها! پچه ها بخندید تا دنیا بهتون بخندد! من همیشه جمعه به روستا میرفتم،‏ اما امروز ساعت۱۱‏ از اداره ‏۲ساعت مرخصی گرفتم و برای کاری به روستا رفتم و برای اذان مغرب برگشتم و از بس خوش گذشت،‏ حول شدم و فکر کردم امروز جمعه بوده! خخخهرهرهرهرهاهاهاهاها،‏ حالا خوبه زود متوجه شدم،‏ وگرنه آبروی نداشته ام تهمحله بر باد بود!‏

دیدگاهتان را بنویسید