خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

شایدم منظورم شما نیستی! چه معلوم؟

اینقدر از اینهایی که تا آموزش صوتی بازی چگونه حسودی کنیم و تا کرک جاز شونزده و هفده را واسشون واسه دانلود میذاری قربون صدقهت میرن و وقتی ازشون میخوای همکاری کنن مث فیلسوفهایی که از دماغ خر افتاده باشند میگند که حوصله ی کار در سایت های نابینایی را ندارند بدم مییاااد که نگو!

اینقدر از اینهایی که فکر میکنند اگه نظر ندند آسمون به زمین مییاد و سایت تعطیل میشه و فکر میکنند اگر نظری دادند سایت را شامل لطف خودشون کردند و فکر میکنند با ی دیدگاه مثلا آپولو هوا کردند بدم مییااااد که نگو!

اینقدر از اینهایی که فکر میکنند با ی سایت زدن اونم از جنس رایگان و با ی دامنه ی مفتی دیگه شدند ناجی نابینایان و الانه که به خاطرشون امام زمون ظهور کنه و جهان پر از عدل و داد بشه بدم مییاااد که نگو!

اینقدر از اینهایی که توی کنفرانسهای ما شرکت نمیکنند بعدش میرن پشت سر ما صفحه میذارند که اینها یک مشت بیکارند و بعد که میری سراغشون میبینی خودشون یک کلمه حرف آدمیزادی بلد نیستند بزنند و ادعاشون فلک را پاره پوره کرده بدم مییاااد که نگو!

اینقدر از اینهایی که توی اسکایپ دور هم میشینند پشت سر من مزخرف میگند که این بابا با دخترهای نابینا خصومت داره بعد میبینی خودشون به چند تا از دخترهای نابینا و بینا خیانت کردند بدم میییاااد که نگو!

اینقدر از اینهایی که فکر میکنند من وظیفه دارم هر روز توی اسکایپ برای سوالهای کامپیوتری در خدمتشون باشم ولی خودشون نم پس نمیدند و احساس میکنند جایی خبریه و مثلا اون ها فرشته ی نجات جامعه البته فقط در حد تئوریک از نوع تخیلیش هستند بدم میییاااد که نگو!

اینقدر از اینهایی که ی مود مزخرف تقلیدی تکراری میذارند و توی پوست خودشون از این حرکت متهورانه نمیگنجند بعد نیم کیلو اسفند برای خودشون میریزند سطل آشغال که هنر کپی کردنشون چشم نخوره و مثلا میخواند فکر کنی اینها چه قدر از دنیا حالیشونه که این مودو گذاشتند بدم میییاااد که نگو!

اینقدر از اینهایی که چار تا کتاب توی رشته ی آبدوخیار نوشته ی باقلوا پشمکیان خوندند بعد مییاند توی این سایت و اون سایت اطلاعات عصر بوقیشون رو واسه چار تا از خودشون شاخ شکسته تر به رخ میکشند تا همه به زعم اون ها از اطلاعات بادمجونیشون کف و خون قاتی کنند بدم مییاااد که نگو!

اینقدر از اینهایی که آب دماغشون از سر زانوشون آویزونه بعد تا جوابشونو میدی فکر میکنند که خیلی خری هستند و شعور و ادب را یکجا بالا مییارند و باهات خودمونی میشند بهت به جای شما میگند تو بدم مییاااد که نگو!

اینقدر از اینهایی که خودشون خیلی نکبت کاری ها کردند بعد نوبت به تو که میرسه ملای سر جاده میشند میخواند به راه راست هدایتت کنند و مثلا با چار تا حرف مفت که از توی کتابهای محقق نما های روانشناسی جسته گریخته پیدا کردند سعی دارند ثابت کنند تو مشکل داری و حس زیگموند فروید بودن بهشون دست میده بدم میییاااد که نگو!

اینقدر از اینهایی که شاید زیر این پست در جهت مخالفت با من و نشون دادن اینکه مثلا ی چیزی بارشونه شرو ور به هم ببافند و میخواند خودشونو تیکه پاره کنند تا ثابت کنند حرفهای من مث خودشون مزخرفه بدم میییااااد که نگو!

۳۶ دیدگاه دربارهٔ «شایدم منظورم شما نیستی! چه معلوم؟»

یه طوری گفتید چه معلوم انگار همه جز افراد به درد نخورن
پناه بر خدا
حالا چرا این همه عصبانی
یه کم آروم و آهسته تر بابا
ولی ازتون پنهون نمیکنم یه کم هم برام خنده دار بود نه اینکه بخوام جسارت کرده باشم
البته خیلی از حقایق رو هم بیان کردید کاش از این مسایل رنجآور نبود واقعً ما نفهمیدیم کی بعضی از مسخره بازیها میخواد تموم شه
هاها بیخیال خوش باشید

درود
بدم می آد باز هم بگم بدم می آد از بدم می آد ،بدم می آد ، از مزخرفه بدم می مآد ، از هر چی که نتونه بدم می آد رو بخونه بدم می آد بدم می آد ، این چه وضعیه که بدم می آد خوب حتما بده که بدت می آد بدم می آد .
مایلم به اطلاع آن مقام عالی برسانم که ما در کف تفکراتمان بودیم و شدیم که فکر می کردیم این بدم آمدن ها فقط ناشی از ضعف رعیت است ولی گویا اپیدمی شده و روسا را هم در بر گرفته است .دقیقا اخلاق منو دارید من نمی دونم با این بدم می آد چکار کنم اونا که نیستند ببینند بدم می آد و تازه پر رو هستند که میگن بدت نیاد اما من بدم می آد دیگه بدم می آد .
مجتبی جان واقعا بگم شصت درصد می تونم بفهمم و مابقی رو بحث تخصصی است و مسیر پیمودن ما تفاوت دارد ولی بهت بگم بهت بهتان می بندند که فلانی ها ولی با زرنگی جلوی نوشتنش را در بند آخر گرفتی اما با خواندنش حتما بهت برچسب می چسبانند و تعداد برچسب ها در این پست یکی می شود .
ولش کن بابا من هم حالم از این مردم و این حرف ها بهم می خورد و فعلا اصلا اعصاب درست ندارم حتی برای بدم میآد .بریم بخوابیم که فردا تعطیله دیر پا بشیم .

سپاس! مجتبی جون دوباره چه اتفاقی افتاده! راستی تو که ازینهایی گفتی اینقدر بدت میاد،‏ پس از چی خوشت میاد؟! پس من چی بگم،‏ پس من کجا بگم،‏ خوب اگه اینجا هم بگم تو میگی با قلم نوشتی پاک شد! عزیز دلم بزار دیگران هم بگند،‏ وقتی دیگران هم میگن،‏ چه با قلم چه با هر چیز دیگه احترام بزار و نپاک! حالا خوبیش اینه که من از همه چیزها خوشم میاد و چیزی وجود نداره که من ازش بدم بیاد،‏ حتی از پاکیدن تو و مغرور بودنت-‏ بدم که نمیاد-‏ بلکه خیلی خوشم میاد! مغرور بودن تو فقط یه غرور جوانیه که زود گذره و بالاخره میگذره! تو هم یه جوان امروزی هستی و من جوان دیروز که ‏۱۳ساله هستم! بنده امیدوارم که تو که عزیز دلمی سالیان سال همچنان جوان و کله داغ و مغرور بمانی!‏

سلام من نه تنها خنده ام نمی آد و بدم هم میاد از اونهایی که جدی رو با شوخی اشتباه می گیرن با همه حرفهات موافقم که چرا که حرف حق گفتن تلخه و تو کته ما جماعت ایرانی از نوع نابیناییش هم حتی به زور چکش هم نمیره به هر حال امید که راه چاره ای براشون پیدا کنند و کنید و کنیم موفق باشید.

سلام.
الآن همه چی میاد به جز خواب که نه میاد نه حسش هست.
راستی من از چی بدم میاد؟
خودم هم نمیدونم.
یواش یواش داره از خودم هم بدم میاد. وقتایی که دپرسی آدم به جایی میرسه که دوست داره دیگه زنده نباشه، خسته از تنهایی، دلتنگی، سردرد…
مثلاً من اگه نبودم که اینهمه تنهایی رو یه جا تحمل کنم، کجای زمین و آسمون به هم میریخت؟
اگه من نبودم که دلم برای عشقم تنگ بشه آفتاب به سمت شمال طلوع می کرد؟
با این همه حرف نمیدونم چرا بعضیا وقتی نگاه قشنگ یا زشتشونو به سمت من می چرخونن، حصرت زندگی نکبتی منو میخورن.
اولین قطره ی اشک.
دومی.
سومی
چهارمی.
یکی به من بگه من از چی بدم میاد.
دیگه نمینویسم کیبردم خیس شد.

بابا این‌جوری مطرح میکنی آدم به خودش شک میکنه خب!
وقتی میگی, شایدم منظورم شما نیستی!
یعنی بر خلاف حدود ۹۸ درصدیکه منظورم هستن, احتمالش هست که شما جزء‌شون نباشی!
تازه وقتی میگی چه معلوم؟ وضع خراب‌تر میشه!
یعنی ۱ درصد دیگه هم به عدد فوق اضافه کنید!

سلام سلام صد تا سلام. به نظر من هر کسی دیدگاه خود رو داره، خوب یا بد، انتقادی یا تعریفی، دیدگاه منطقی یا حتی غیر منطقی و غیر واقعی! ولی من فکر می کنم این پست رگه هایی از غرور و تکبر بی جا و از خود راضی بودن و البته آقا باریکلا بودن رو به مخاطب القا می کنه! چه بخوایم، چه نخوایم، خب… اینم یه نظره دیگه… میخواد بدتون بیاااااد، میخواد بدتون نیاااااد!… ولی دوستان، من از همه تون خوشم میاااااد و نسبت به همه شما ارادت دارم. حتی آقا مجتبای گل… من فکر میکنم به هر حال هر آدمی با عقاید و اندیشه ها و افکار خودش زندگی میکنه و به اندازه همه آدم هایی که روی کره زمین زندگی می کنند نظر، عقیده و افکار متفاوت وجود داره،… وجدانا آیا ما و امثال ما که میشیم سردسته یک گروه، سردسته یک جامعه، مدیر یک سایت عمومی که همه میتونن توش کامنت و پست و چه می دونم از این چیز ها بذارن، این قدر ظرفیت داریم؟ …! نه…! ببخشید، کلمه اینقدر که بهش اشاره شد زیاده، نصفش چی…؟ آیا به اندازه نصف اون این قدره ظرفیت داریم؟…؟ نه باز هم زیاده، آیا لا اقل به اندازه شنیدن افکار و عقاید مثلا ۵، یا ۴، یا ۳، یا ۲، یا ۱۰۰۰ نفر ظرفیت داریم؟ ظرفیت داریم بشنویم؟ ظرفیت داریم از کوره در نریم؟ اگه داریم که هیچ، این قدر سر و صدا و قیل و قال نداره، اگه نداریم تعطیل کنیم بره، اگه تعطیل کردن هم به صرف مون نیست، این قسمت رو که همه میتونن کامنت بذارن غیر فعال کنیم، یا لا اقل حجم سطل آشغال سایت رو بالا ببریم و با یک اقدام حرفه ای این گونه کامنت های بی ارزش، که وقت بچه ها رو میگیره، با یک حرکت انگشت، شوت کنیم توی سطل آشغال… حتما سطل آشغال ها، نه حتی سطل باز یافت…! چون این نظرات، اعصاب بعضی ها رو به هم میریزه و دردسر میشه… خخخخووووخخااااخخخخههه. لابد نظر من و امثال من خیلی بیخود و مزخرفه! خخه! خخخخخووووخخخخخخه! حالا میخواد خوشتون بیاااااد، میخواد نیااااااد، هاهاهاها! یا حق التماس دعا

درود بر رئیسی که فقط بدش میاد
راستی از چی خوشت میاد نه خداییش از چی؟
میگما این مخالفایی که ازشون بدت میاد کوشن؟ کاش اونا هم میومدن یه چیزایی میگفتن ببینیم واقعا این همه بد اومدن حقته یا یه طرفه قاضی رفتی جیگر؟
بیایید بابا بیایید بگید چرا این رئیس اینهمه از شماها بدش میاد
البته بعید نیست منم جزو این افراد باشم چون اینطور که نوشتی من نباید میگفتم نوشتی باید میگفتم نوشتید
سعی کن زیاد بدت نیاد. آهان نه وایسا باید این شکلی می گفتم: نه سعی کنید زیاد بدتون نیاد چون با این بد اومدنا چیزی تغییر نمیکنه
راستی رئیس جان خودت بگو چرا این همه میای تو خواب من بگو زود باش

با درود فراوان
دوستان من پرسشی برایم پیش آمده است و آن این است که چرا در اینجا از عبارتهای نه چندان مطلوبی مانند مدیر، رئیس و مرىوس استفاده میشود؟؟؟مگر اینجا همه دوست و برابر نیستند؟؟؟
راستش از بس در اداره ها این عبارتها را شنیده ام از شنیدنش چندش میشوم
من فکر نمیکنم در اینجا کسی برتر از دیگری باشد همه دوستان به جای خود بسیار نازنین و دوست داشتنی هستند البته تا حدود زیادی مجتبی را مقصر میدانم چون این عبارت را از خود ایشان بسیار شنیده ام
امیدوارم مجتبی نازنین از من نرنجند
هدف فقط ایجاد فضای صمیمیتر بین دوستان است.

شاد زی، مهر افزون.

سپاس! خبر خبر خبر! مجتبی امروز اومدم پتدو بریزم روآب! بچه ها این مجتبی که من بیشتر از خودش میشناسمش،‏ این جملات را که نوشته از طرف خودش نیستند هر کدامش به یکی مربوط میشه،‏ این مجتبی خان آنقدر زرنگه که جملاتی را که از زبان دیگران میسنود را جمع آوری کرده و در یک پست قرار داده که افراد محله را روانکاوی کند،‏ در ضمن وقتی مدیر و رئیس را تکرار میکند در اصل نام مدیر و رئیس را به بازی گرفته است! مجتبی جون اگه اشتباه میگم کار همیشگیتو در موردم انجام بده،‏ حالا اگه درستم بگم چون پتتو ریختم روآب پس همون کارو بوکون!هاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهابپاکشهاهاهاهاهاهاهاهاها

والو منم میترسم کامنت بذارم میگم شاید حد اقلش شامل بند آخر این رنجنامه بشم. بچه ها یادتون باشه دیگه به حضرت آقای مجتبی خان ورنماخواستی تو نگید. به خدا درست نیست چرا فکر میکنید آقا مجتبی خان باهاتون دوسته نه آقا اشتباه کردید چقدر از این اشتباه ها میکنید همینه که همیشه از غافله عقبید ها. آخه مدیری گفتند استادی گفتند انگار دارند با هم سن و سالهای خودشون حرف میزنند که خیلی راحت میگند مجتبی تو فلان کن بهمان کن. نشنوم دیگه اینطوری حرف بزنیدا eh heh.معنی نداره. آقارا ناراحت کردین. بار آخرتون باشه ها.

سپاس! عمو حسین عزیزم به توم میگم جوش مجتبی رو نزن،‏ رگ خواب مجتبی دست منه،‏ مجتبی تا حدود زیادی مثل منه هیچوقت ناراحت نمیشه:‏ اتفاقا حروقت ادعا میکنه که ناراحته:‏ برعکس همان موقع خوشحالتر از همیشه است و بعد از فرستادن پست ناراحتش به محله در پوستش نمیگنجد و انگار به عروسی رفته باشه میرقصه و شادی میکنه!‏

می دونی چرا به اکثر بچه ها بر خورد؟ چون با این پست و پستهای مشابهش داری حرمت شکنی می کنی. خوب مثلا منم از خیلی چیزا بدم اومده و میاد. ولی خوب طبیعیه. آدما هیچ وقت مثل هم نمیشن. یکی سکوت می کنه بخاطر ویژگی های شخصیتی خودش و تفکرات خاص خودش، یکیم دوست داره همه از ریز و درشت افکارش با خبر باشن. هر کدوم از این رفتار هام هزینه های خاص خودشو داره. مثلا این که میبینی من سکوت می کنم بخاطر اینه که می دونم چنین رفتاری اثر منفی بلند مدت می ذاره و ترجیح میدم ارزش های مهمتری رو حفظ کنم تا این که بخوام تخریب کنم. فقط همین.

خب بابا چه خبره شلوغش کردی
من که به خودم نگرفتم البته مطمئنم هستم که منو شامل نمیشه هاهاهاها
میگم خب تو نه بقشمید شما که,,, نه اصلن تو,, چون اون اول که اومدم تو محله ازت اجازه گرفتم گفتم اشکال نداره افعال مفرد به کار ببرم گفتی نه خب ادامه میدیم آره اسمش ثریاست چشاش نه ببخشید …
آهان شما که رو راستی چرا به خودشون نمیگی همونجا بگو شرشو بکن اینجوری فکر یه محله رو درگیر میکنی داداش آخه این چه وضعشه
نوچ نوچ نوچ

آخرش نوشتم شمااااا بیبین کارادا!!
بذار بگن بابا کنفرانسو بچسب
منم هی میخام بیاما نیمیدونم چرا هی نیمی شد
خوش باشی تا همیشه

درود بر شما صحبت های آقای ویسی پور را تأیید میکنم.
انقدر که شما از آدم ها بدتون میاد, از کی خوشت میاد.
به نظر من تو برو توی یه کره دیگه زندگی کن.
این جوری کسی نیست که بخواهی ازش بدت بیاد و نخای این چرت و پرتا را بنویسی

با سلام والا منی که اصلً تو این سایت نه پستی گذاشته شاید یک یا دو نظر داده ام تا این لحظه: اما این پست باعث شد که خودم بیام نظرم را بنویسم: عزیزم به نظر من خوب نبود این گلایه هات را تو سایت مطرح میکردی : از قدیم خوب گفتند مستی و راستی: چرا از کسایی که گله داشتی مستقیم به خودشان نمیگفتی: تو این جا مطرح کردی حاصلش چی شد: مثلً نمونه اش این که زحمت به خرج داده و نوشته اید اینقدر از اینهایی که آب دماغشون از سر زانوشون آویزونه بعد تا جوابشونو میدی فکر میکنند که خیلی خری هستند و شعور و ادب را یکجا بالا مییارند و باهات خودمونی میشند بهت به جای شما میگند تو بدم مییاااد که نگو …………….پس تو از چی خوشت میاد………………..خوب همه با پول قرار نیستش که سایت درست کنند…………. یکی پول میده یکی پول نمیده آخه به تو چه ربطی داره تو سایت خودت را مدیریت کن…………… این کار هات و این تهمت هایی که به بچه ها میزنید نوعی بی احترامی به بچه هاست که واقعً ازت انتظار این را نداشتیم ………..خداحافظ.

واقعاً راست میگید تو یک نفری و اگه بچه ها خودشون با هم نباشند و به هم کمک نکنند که هیچی به کسایی مثل شما به زعم خودشون ضربه هم بزنند واقعاً شرمآوره. من میدونم که تو تا جایی که ممکنه وقت و هزینه و تلاش و معلومات خودت رو صرف بچه ها کرده ای. خوب نمیشه تمامی افراد با تمامی سلیقه ها راضی گذاشت.

آهاااای اهااالی محله. به گووووش باااشییید. بعضی از اهااالی خاااطر جناااب مستتاااب حضرت مجتبی خااان را آزرده اند. آنهااا گمااان کرده اند که فیییلسووف هستند و بدتر از همه اینکه گمااانیده اند از دماااغ فییییل افتاده اند. نه خییییر زهی خییییال باااطل, شمااااا از دمااااغ خرررر افتااااده ایییید.چراااا اهااالی فرااامووووش کرده اند که دمااااغ فییییل فقط و فقط جاااایگاه حضرت اییییشاااان است. اگر از ایین به بعد کسیچنییین گمان باااطلی بکند ازمحله اخراااج و به اعماااال شااااقه محکوم مییی شود. در ضمن کسییی نباااید به اسب ایشااان هم بگووووید یاااابو. همچنییییین بااالاااای چشم ایشااااان ابروووو نییییییست. بیخووودی نگویییید که بااالایییی چشمت ابرووو است. در ضمن از امرووووز کلمه شنیع, تووو, برااای ایشاااان ممنوووع میییی شود. تو, فقط مااال ماااا بدبخت بیییچاااره هاااست. پس آنهاااایی که شنیییییدند به آنهااایی که نشنییییدند اعلاااام کننند که دیییگر ایییین جااارچی حلق و گلووویش پااااره شد نمیییتواااند جاااار بزند. دییییگر هر اتفااااقییی افتااااد مسؤووولیییتش بااا خووودتوووون است.

درود! بچه های محله-‏ بهوش و بگوش باشید-‏ به یک اطلاعیه که ساعاتی پیش بدست بنده رسید توجه فرمایید—-یکی از بزرگان و عالمان محله شب گذشته در خواب دیده که به جشن عقدی دعوت شده—وقتی در جشن شرکت میکند با تعجب مشاهده میکند که—مجتبی با شخصی که پیتزا خورده مشغول خوراندن عسل و روغن به یکدیگر هستند—بچه ها این مجتبی سر شما را به این پست گرم کرده و کار خودشو یکسره کرده—‏ او امشب عقدکنون داره— مجتبی-بالاخره یه نفر پیدا شد که لوت بده—هاهاهاهاهاهاها

سلام به همه ی هم محلی های عزیز!
من از موضعی که توی این پست داشتم به هیچ وجه عقب نشینی نمیکنم چون اگرم من پس بکشم آخرش واقعیات وجود دارند.
من با هر کسی مشکل داشته باشم مستقیما به خودش میگم ولی لازم دونستم اینجا یک چیزهایی را با ادبیات تندی که از من دیدید بنویسم تا کسایی که خوابشون برده یا خودشونو زدند به خواب را به زور هم که شده از جا بپرونم.
ببینید، خیلی حرف راجع به این نوشته میتونم بزنم ولی مثلا ی نمونه ی کوچیک را میگم تا اگه دوست داشتید، زاویه ی دیدتون را به نوشته تغییر بدید.
مثلا همینی که وحید مثال زد را میگم که از خودم بطور تصادفی چیزی انتخاب نکرده باشم:
اینقدر از اینهایی که آب دماغشون از سر زانوشون آویزونه بعد تا جوابشونو میدی فکر میکنند که خیلی خری هستند و شعور و ادب را یکجا بالا مییارند و باهات خودمونی میشند بهت به جای شما میگند تو بدم مییاااد که نگو!
من نگفتم از شما بدم مییاد که! چرا بعضیها بیخود و بیجهت به خودتون گرفتید آیا؟ واقعا واسم سواله. اتفاقا وقتی شما ها به من میگید تو، من خوشحال میشم که برعکس مزخرفاتی که دیگران از من میسازند و پخش میکنند شما من رو یک آدم عادی یعنی چیزی که هستم فرض میکنید. خیلی از شما تحصیلاتتون، تجربیاتتون، سابقه ی کارتون از من بالاتره، شکی هم توش نیست. من از کسایی بدم مییاد که آب دماغشون آویزونه و در واقع خودشون دیگ هستند به دیگچه میگند روت سیاه! کسانی که وظیفه ی تو میدونند واسشون همه کاری انجام بدی بدون چشمداشت. شما که آب دماغت آویزون نیست منم همچین حرفی نزدم. کسایی که باید میخوندند خوندند و من به هدفم رسیدم. حالا شماهایی که اکثرتون شامل این پست نمیشدید هم خوندید و خوب برداشتی که داشتید را مستقیما نوشتید.
در مورد سایتهای مفتی که میگی به من چه ربطی داره، اتفاقا به من ربط داره که تا جایی که میتونم، جلوی به خطا رفتن بچه ها را برای خودشون و برای جامعه ی ما بگیرم. من از سایت خاصی اسم نبردم که! حالا اگر یک سایت مفتی مفید هم باشه من خودمم استقبال میکنم همینطوری که تا حالا هر کسی کمک خواسته اگر وقت داشتم هرگز نه نگفتم. گفتم از کسایی بدم مییاد که فکر میکنند ناجی نابیناها هستند و به خاطرشون امام زمون ظهور میکنه و ی سایت مفتی با ی دامنه مفتی میزنند، نگفتم از همه کس و همه ی سایتهای مفتی بدم مییاد که! کسایی که هزار تا پیام اسکایپ و پیامک و ایمیل و تماس میفرستند و مزاحم میشند تا سایت آبدوخیاریشون را تبلیغ کنند بعد که میری میبینی هیچی توش نیست. من هیچ وقت خودم واسه گوشکن تبلیغ نکردم و مزاحمت ایجاد نکردم. یعنی تا این حد بدبینی هم خودش رکورد محسوب میشه!
این مدیر و رییس گفتنها، این حرفها توی محله ی ما رسمه. این همونطور که عدسی گفت، برای طنز و شوخی هستش. البته که من وظایف مدیریتیم را نه به عنوان رییس بلکه به عنوان تدبیرگر انجام میدم ولی این مدیر گفتنها و رییس گفتنها همه واسه شاد شدن فضای بین ماها و ی چیزی تو مایه های اول و دوم شدنه که از این محله پا گرفت.
همه میدونند ما گوشکنی ها همیشه هم دیگه رو تو خطاب میکنیم مگر طرف تازه وارد یا خانم باشند که ایشونم معمولا بعد از ی هفته به استفاده از ضمیر مفرد آداپته میشند. دیدید زهره چه قدر راحت با مسئله کنار اومد؟ چون میدونست مخاطب من اون و امثال اون نیست.
نظراتی هم که پاک شدند به خاطر توهین هایی بود که چاشنیشون داشتند. آقایون توهین کننده، حد اقل توی ی سایت دیگه اظهار فضل کنید! توی سایت خودم توی روز روشن جلوی چشم من به من توهین کنی بعد من نظرتو منتشر کنم؟ معلومه که من تحمل نمیکنم و هیچ وقت نمیگم ماستم ترشه!
من همچنان بر موضعم هستم و علیرغم نظرتون راجع به من، دوستون دارم بیشتر از دیروز، کمتر از فردا! خوش باشید تا همیشه!

سپاس! هاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاها—مجتبی باور کن با اومدنت روسفیدمون کردی! عزیزم ما اینجا را به اسم سایط نمی خو
انیم،‏ بلکه اینجا محله ای است برای شیطنت—‏ و ‏ آموزشهای مختلف که همه دوست دارند یه جورایی خلاصه خودشونو خالی کنند—درسته پستها از زیر دست تو میگذره،‏ خیلی عالیه،‏ ولی کامنتها که آزادی بیان است،‏ به نظر بنده وقتی با کامنت محله شلوغ میشه با چوقباطون و گاز اشک آور نیا شموغی را پراکنده کن—خوب بچه ها منم که شدم آتیش بیار معرکه—‏ مجتبی هم آتشنشان خوبیه،‏ قدرشو بدونید،‏ آقای آتشنشان هروقت من آتیش بپا کردم زود بیا و خاموشش کن،‏ اجازه نده شعله های من به دیگران برسه!راستی شیرینی خورون امشبه یا ‏۱۷ربیع—هاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاها

داشتم با خودم فکر میکردم که چه لزومی داشت آقا مجتبی خان این پست را بذاره. داشتم میگمانیدم که آیا این اقدام تشویش اذهان عمومی نیست. میخواستم از نخودی بخواهم بیاید و بگوید که مجازات تشویش اذهان عمومی چیه و چقدره؟ داشتم میفکریدم که با این پست افراد دو حالت دارند یا اینکه فکر میکنند مصداق حرفهای جناب آقا مجتبی خان خودشون هستند یا اینکه هر کسی درباره دیگری مظنون و بدگمان بشه. که مثلا نکنه منظور عدسیه شیطونه نخودیه و…. خلاصه حسابی ذهنم مشغول بود که چ بگم چکار کنم که یه دفعه یادم آمد که در ازمنه های بسیار قدیم اگه شاه یا سلطان یا پادشاه یا هر کوفت و زهرماری که فکرشو بکنید, به یکی از رعایایش توهین میکرد و مثلا میگفت پدر سوخته و… طرف ذوق مرگ میشد که واااییی بیایید ببینید ملت که شاه مرا مورد لطف و تفقد قرار داده است و برای همیشه این توهین حضرت شاه یک افتخار در کارنامه اش ضبط میشد. به اینجا که رسیدم یه دفعه بخود آمدم که ای دل غافل چه لطف و مرحمتی شامل اهالی محله شده, چرا ما اینقدر ساده و بی احساسیم! بابا حضرت آقا مجتبی خان در بیش از ۱۰ بند هر کسی را به نوعی مورد لطف و مرحمت ملوکانه قرار داده اند چرا بعضی از ما نمک نشناسی کردیم و یه ذره نق زدیم.
امیدوارم بچه ها جناب ایشان این نق و نوقهای مارا نشنیده بگیرند و بازم لطف کنند به خدا ۱۰ بند کم بود یه خورده بیشتر باران محبتشونو بر سر اهالی محله ببارند.
از کسانی هم که احتمالا تو باغ نبودند و بی خود و بی جهت فکر کردند که آقا مجتبی خان خدااای ناکرده توهین کرده اند و لذا تصمیم گرفته بودند در کنفرانسها شرکت نکنند از ترس اینکه مبادا مصداق سخنان و رهنمودهای ایشان باشند, میخواهم حالا با این توضیحات حقیر با خیالی آسوده تشریف ببرند در اتاق کنفرانس را بزنند و خوش خوش باشن که در این هفته این چنین مورد مرحمت و الطاف ارباب و خان محله قرار گرفتند.
بچه های خوبم از اینکه سرتونو درد آوردم معذرت میخوام ولی نمیشد ساکت بشینم و از شما نخواهم که شکرگزار این مراحم نباشید.

دیدگاهتان را بنویسید