دسته‌ها
آموزش آموزش های رایگان روانشناسی مقاله ها

هفت شوخی زشت آقایان با خانمها

سلامی سرشار از انرژی به هم محله ای های عزیز!
خیلی وقت است که به مدیر عزیز محله قول انتشار مطالبی را داده ام که متاسفانه هنوز به علت ذیق وقت محقق نشده. ولی به زودی از خجالتتون در میام. در حال حاضر مقاله ای را خواندم که به نظرم رسید به شما عزیزان نیز تقدیم کنم.
زندگی سراسر شادکامی را برای همه تون آرزومندم.
هفت شوخی زشت آقایان با خانمها
من در ابتدای این مقاله اعتراف می کنم که به عنوان یک مرد متاسفانه کم از این شوخی ها نداشته ام! این شوخی ها شاید عادی به نظر برسد و چندان هم مشکلی در زندگی ایجاد نکند، ولی فکر نکنید زن و شوهری که با هم مشکل پیدا می کنند، یک اتفاق خیلی بزرگ بین شان افتاده یا فیزیکی با هم درگیر شدند! بعضی از موضوعات بسیار ریز در زندگی وجود دارد که اگر آنها را رعایت نکنیم، رابطه ما با همسرمان را به تدریج خراب می کنند، پس بیایید با هم این رفتارها را بخوانیم و کنار بگذاریم!

باید بگویم بسیاری از آقایان و مخصوصا پسرهای جوانی که ازدواج می کنند، هنوز در فضای مجردی به سر می برند و نمی دانند جلوی همسرشان چه باید بگویند و چه نگویند، اجازه بدهید خیلی ساده تر شوخی های رایج بعضی مردان را با همسرشان بگویم، البته دقت کنید اینها در فضای عادی و شوخی است :

شوخی های تهدیدی

– طلاق : مثلا همسر شما می گوید “اگه یکماه آشپزی نکنم چیکار می کنی؟” بدترین جواب این است :”خب طلاقت میدم!” بعد هم غش غش میخندید و در پاسخ ناراحتی همسرتان می گویید :”بابا شوخی کردم” همسر شما هم ناراحت می شود و شما او را “بی جنبه” خطاب می کنید و یک شوخی ساده می شود بهانه ای برای جنجال!

خب حالا فرضا اگر خیلی مرد خوبی باشید از دل همسرتان هر طور شده در می آورید، اما یک اتفاق خیلی بد افتاده، همسر شما نگران و مضطرب می شود، به فکر می رود، ناراحت می شود، در رابطه زناشویی اش کمی سرد می شود و … البته منظور این نیست که با یک شوخی کوچک همه چیز خراب می شود، منظور این است که وقتی از این شوخی ها کردید کم کم عادت تان می شود و به تدریج تیشه به ریشه رابطه می زنید.

– زن دوم : شب دیر به خانه می آیید، همسرتان می گوید :”کجا بودی تا این وقت شب؟” شما هم می گویید:”خونه دومی!!!” خیلی شوخی جالبی بود نه ؟ یا مثلا بدون هیچ بهانه ای مسئله زن دوم را مطرح می کنید! مثلا به بچه هایتان می گویید:” آره دیگه کم کم میخوام یه مامان جدید براتون بیارم!”

البته تجربه ثابت کرده مردانی که از این شوخی ها می کنند، کسانی هستند که هیچ وقت این کار را نمی کنند! ولی باز هم تاکید می شود که این شوخی ها تیشه به ریشه زندگی می زند، همسر شما مدام در فکر می رود، شما هم با خودتان فکر می کنید همسرم چقدر شکاک است و زنهای مردم اینطور نیستند و …! همین می شود بهانه برای خراب شدن یک رابطه زناشویی.

– مرگ و زندان : آقا یک سرماخوردگی کوچک گرفته، به همسرش می گوید :”خانم اون قلم و کاغذ رو بردار بیار آخرین وصیت هام رو بکنم.” یا مثلا زیاد هستند آقایانی که تا مشکلی در کارشان پیش می آید می گویند :”خانم اون وسایل ما رو جمع کن امروز فرداست که با مامور بیان دنبالم.” یا “سعی کن ماهی یه بار بیای ملاقاتم و کمپوت آناناس هم بیاری!” البته اینها نمونه است ولی حرفهایی است که زیاد در زندگی ها هستند و هیچ پایه و اساسی ندارد و مرد فقط برای شوخی اینها را بیان می کند، ولی نمی داند با همین شوخی ها به همسرش لطمه روحی می زند و او را نگران و مضطرب می کند.

شوخی های مردانه

– شوخی های فیزیکی : یک سری شوخی هایی هست که ما در فضای دوستانه خودمان انجام می دهیم، مثلا با بیل می زنیم توی سر رفیقمان و به مدت نیم ساعت با هم می خندیم! یا دوستمان با لگد ما را سه متر جلوتر پرتاب می کند! خب اینها در فضای مردانه همه نشانه محبت و دوست داشتن است! ولی هرگز از این شوخی ها با همسرتان نکنید، خانم ها احساسات بسیار قوی ای دارند، مثلا وقتی شما همسر خود را نوازش می کنید خیلی برای او لذت بخش است و برعکس وقتی به شوخی به او ضربه ای می زنید به همان اندازه برایش دردآور و ناراحت کننده است. پس از این شوخی ها هم اصلا نکنید.

با یکی از دوستانم بیرون رفته بودیم، به بهانه ای یک خودکار به همسرش داد، تا خانم خودکار را گرفت ناگهان از جایش پرید و دوستم زد زیر خنده، ظاهرا خودکار برقی بود و یک برق چندولت خفیف همسرش را گرفته بود، این هم جزء شوخی های فیزیکی محسوب می شود که به هیچ وجه، تاکید می شود به هیچ وجه نباید مرتکب شوید.

– شوخی های حاوی فحش : باز هم این یک نوع دیگر از خوشمزگی های به جا مانده از دوران مجردی است! البته منظورم از فحش، حرفی است که توهین تلقی شود، باز هم می گویم ممکن است این الفاظ در بین دوستان ما نشانه محبت باشد (که البته همان هم غلط است) ولی هرگز در ارتباط با همسرتان از این شوخی ها استفاده نکنید، چیزی که جدیدا در شبکه هایی مثل فیس بوک دیده ام (با عذرخواهی از همه دوستان) واژه “کثافت” است که مثلا با تغییر شکل “کصافط” می نویسند و بسیار زشت و بی ادبانه است، و متاسفانه آقایان در رابطه های پیامکی با همسرشان از آن استفاده می کنند یا لفظش را به زبان می آورند، این هم نمونه ای دیگر از شوخی های خراب کننده رابطه است که نباید مرتکب شوید.

یا مثلا واژه های دیگر، بعضی واژه ها را هم مجبورم بگویم که خیلی خانم ها از آن شاکی هستند که آقایان در رابطه با آنها به شوخی به کار می برند مثل “لامصب” “بدبخت” “بیچاره” و …

پس خیلی مواظب این واژه ها باشید، همسر شما ممکن است چیزی نگوید و یا عادت کرده باشد، ولی باور کنید شروع با این واژه های ساده زندگی خیلی ها را به مرز طلاق کشانده است. خواهش می کنم از این الفاظ استفاده نکنید.

شوخی های تمسخر آمیز

– شوخی در مورد اعضای خانواده : مثلا خانمی به همسرش می گوید :” اگر مشکلی پیش اومد بابای من هست که کمکمون کنه” شما هم قصدی ندارید و به شوخی می گویید :”بابای تو هنوز قسط جهیزیه ات رو داده که بخواد کاری کنه حالا!”

این شامل شوخی با اعضای خانواده مخصوصا بزرگترها و پدر و مادر هم می شود، یعنی فرضا با پدر همسرتان یا مادر همسرتان شوخی ای کنید که دور از شان آنها باشد و یا بی ادبی محسوب شود.

– مسخره کردن : مسخره کردن همیشه بد است، مسخره کردن همسر بدتر و مسخره کردن همسر در حضور دیگران بدترین کار ممکن! این مسخره کردن می تواند جنبه های مختلفی داشته باشد، همسرتان کاری را درست انجام نداده شما با این کلمات او را صدا می کنید “نابغه! آی کیو! دانشمند!”

یا مسخره کردن قد، هیکل یا لهجه همسر که این هم بسیار بد و زننده است، مسخره کردن غذا را هم زیاد دیده ام، مثلا به همسرتان می گویید :”عزیزم میشه بگی این غذایی که پختی دقیقا مزه چی میده ؟” و یا :”این غذا رو برم بریزم جلو گربه ها ببینم لب میزنن یا نه!”

نکته آخر را هم بگویم، لطفا اگر این شوخی ها را با همسرتان می کنید، بدون هیچ تعارفی، انتظار محبت و شادی و گرم بودن خانه و … را از او نداشته باشید. یکی از دوستان من که اتفاقا خیلی هم به همسرش علاقه داشت، به خاطر همین ناشی گری ها و شوخی های بی مورد، الان در دادگاه خانواده در رفت و آمد برای درخواست طلاق همسرش است. پس لطفا مراعات کنید.

از علی اکبر حاتمی

به نام دوست، که هرچه داریم از اوست. بنده متولد 20 مرداد سال 57 یعنی شروع حکومت نظامی در اصفهان هستم، یعنی همون موقعی که مامورین اجازه ی رفت و آمد به کسی نمیدادند من با پررویی تمام وارد اصفهان شدم. تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در مدرسه ی نابینایان به پایان رساندم. راستش از یادآوری خاطرات تلخ و شیرین اون دوران حال خوشی پیدا میکنم. از همان پایان دوره ی راهنمایی تحصیل در رشته ی کامپیوتر را به عنوان یک هدف دنبال می کردم. با آمدن نظام جدید آموزش متوسطه در سال 1371 بنده هم با وجود مشکلات فراوانی که بود، به لطف خدا در سال 73 در شاخه ی فنی حرفه ای در رشته ی مورد علاقه ام شروع به تحصیل کردم. آن روزها تنها صدایی که از رایانه های عادی شنیده میشد، یک بوق کوچک بود و بس. در سال 75 با رتبه ی 25 در کنکور کاردانی وارد مرکز آموزش عالی شهید مهاجر شده و تا فوق دیپلم ادامه تحصیل دادم. پس از فارغ التحصیل شدن چون هنوز امکان ادامه ی تحصیل در رشته ی نرم افزار در دانشگاه های دولتی از کاردانی به کارشناسی نبود و بضاعت مالی خانواده ام نیز اجازه ی تحصیل در دانشگاه آزاد را نمیداد. در آزمون استخدامی یکی از ادارات دولتی شرکت کردم و به لطف الهی در آزمون کتبی و مصاحبه با نمرات خوب استخدام شدم، از سال 78 تا کنون نیز به عنوان برنامه نویس، تکنیسین نرم افزار، و نهایتاً کارشناس نرم افزار پا به پای همکاران بینای خود مشغول به کار هستم.
راستی در بیستمین سالروز تولدم هم به خواستگاری رفتم و سال آخر دانشجویی را در عالم متاهلی به پایان رساندم.
جالب است بدانید همسر بنده نیمه بیناست و به حق یکی از بزرگترین نعمتهایی است که یکتای بی همتا به من ارزانی داشته است.
در سال 84 و 87 دو گل به نام های فاطمه و زهرا در بوستان زندگیمان روییدند که به ثمر رساندنشان از بزرگترین دغدغه های من و همسرم است.
وقتی به گذشته ام فکر میکنم به این نتیجه میرسم که خدا چه نعمتهای بی شماری را به من ارزانی داشته، پدر و مادری که در عین کم سوادی و بی سوادی درکی عالی از چگونگی برخورد با یک فرزند نابینا را داشتند، معلمانی شایسته، خانواده ای عالی و محیط کاری کم نظیر.
البته فکر نکنید که زندگی من تا کنون مانند یک اتوبان تازه آسفالت بوده، مشکلات زیادی هم بوده که به لطف خدا یکی پس از دیگری بعد از درس دادن به من حل شده اند، تنها مشکلی که حکایتش همچنان باقی است مشکلات اقتصادی است که امروزه اکثر ما در حال دست و پنجه نرم کردن با آن هستیم.از شهریور 1391
هرگاه توفیق رفیق راهم میشود به این محله سر میزنم و از عطر خوش بودن در جمع شما لذت میبرم.
بالاخره تصمیم گرفتم تا قلم ناقابل و ناتوان خود را به لغزش درآورده و آمادگی خود را برای خدمت به عنوان یک عضو کوچک در این محله اعلام کنم.
یک سالی هم هست که به بهانه ی مسابقات قرآنی بهزیستی وبلاگی به نام محب قرآن تاسیس کردم که آدرس آن
quranmoheb.blogfa.com
است. البته به علت مشغله ی زیاد خیلی وقت است که به روز نیست. اگر مایل بودید میتوانید با آدرس a_a_hatami@yahoo.com با این حقیر در ارتباط باشید.
از این که وقت گذاشتید و با من آشنا شدید، ممنونم، خوشحال میشوم اگر بتوانم خدمتی هر چند کوچک برای همنوعان خود انجام دهم.
در پناه حق شاد باشید.

16 دیدگاه دربارهٔ «هفت شوخی زشت آقایان با خانمها»

دیدگاهتان را بنویسید