خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

یلدا نقاش میشود!

 

سلام به همگی
بعد عمری بنا به یک تصمیم کبری گفتیم آرشیو تکست هامونو یک سامونی بهش بدیم
از بین همه ی خنزر پنزرا یکهو به صورت وحشتناکی ماهور شروع کرد به بلغور
بعد یه تلاش چند صدم ثانیه ای بالاخره توانستیم این نوت پد گریخته از فایل را به ضرب کش بگیریم و ماهور را لال بفرمائیم
بله دیگه این مطلب گریخته کمی درگیرمان کرد,اندکی قلقلکمان داد که چی؟
که منو بزار تو محله ببین بروبچز نظرشون چی چینه؟
تاریخ نوشتنش مال سه ساله پیشه و هیچ یادم نیس که اصلا زین چه دلیل بی دلیلی این را مکتوبه کردم

الان ، یه قلمو گرفتم دسم ، با یه پالت  ، نشستم اینجا ، درست کنار مبل ، رو زمین
یه برگه بزرگه انقدری که سفید سفیده رو گذاشتم روبروم ، همینجوری زل زدم بش ، میخوام خودمو نقاشی کنم
هه چی فکر کردی، کی بهتر از من میتونه خودشو نقاشی کنه!
.
.
..
چیه  ! دارم فک میکنم  چه رنگی بکشم خودمو ؟
سیاه؟ سفید؟خاکی؟
قرمز؟ زرد؟شایدم آبی !
چقدر سخته انتخاب رنگ ، اصلا هر چی باداباد
قلمو رو اینجوری محکم فشار میدم تو رنگ زرد ، بعد آروم میکشم رو برگه ی سفید
نگاه میکنم ، نچ به دلم نچسبید ، من که انقده کمرنگ نیستم
حالا باز فرو میکنم تو رنگ قرمز، میکشم رو رنگ زرد
دهه من که اینقده نارنجیه پررنگ نیستم!
اصلا میدونی چیه ! میخوام خودمو سبز بکشم ، اره واسا , اهااااااااااااااا قلمو رو بردم تو رنگ سبز
بعد کشیدمش به برگه ، نه نه نشد .هنایی دوس نمیدارم .
الان دیگه کفرم داره از دست خودم شاکی میشه ، حالا که اینجوریه آهااااااان همه رنگارو ریختم رو هم ، هه شد سیاه
میدونی  چیه دوس جون ؟ همه ی قشنگی  نقاشی سیاه سوختم اگه گفتی چی چیه ؟
اینه که اینجوری گواش سفیده رو بگیرم ببرمش از این بالا(ارتفاع  ده سانتی)آروم آرومکی بریزم رو برگه
،آخیش  ببین چه ناز میشه .من اینجوری دوس میدارم .
حالا همه رنگای سفید رو ریختم روی همه ی رنگای سیاه، بعد اینجوری داره شره میکنه مجبورم هی برگه رو اینور اونور کنم
من یه برگه سیاه سیاه دارم که توش یه عالمه رگه های سفید خوشگل داره !
میدونین چیه ؟ سفید سفید که باشی اصلا حال نمیده .
. میبینی چقد ناز شده ؟ رنگ سفید وقتی میره تو سیاه هم خوشمل تر میشه هم تو بیشتر قدرشو میدونیو چشاتم بیشتر برق میزنه .
البته برعکسشم میشه ها .اینکه تو سفید سفید باشی بعد یه عالمه رنگ سیاه قاطی خودت کنی .اینجوری سیاه بیشتر میره تو چشم واینجوری خیلی بیریخته و من دوس نمیدارم
آدم سیاه باشه با یه عالمه رگه های سفید بهتره از آدمی که سفیده با یه عالمه رگه های سیاه
حالا نظر شما چی چینه آیا؟
تکمیلی:من دیروز یه کاری کردم که خدا از اون بالا یه عالمه گواش سفید ریخ تو دفتر دلم
پی نوشت: روح من پاکه ، مثل دل تو ، مث  چش سگ ، مث دسه نوزاد ! <(تو ام مث من ، هر روز صد بار این جمله رو برا خودت تکست کن ، پیلیز ! جواب میده ها !

۵۷ دیدگاه دربارهٔ «یلدا نقاش میشود!»

سلام یلدا خانمی عزیز
یعنی بگم چقدر نوشته هات به دلم می‌شینه …. اُووووووووو اُوووووو “البته پارسآوای من حق مطلب کشش رو ادا نمی کنه امیدوارم ماهور شما ادا کنه”
سیاه با یه عالمه رگه های سفید … سفید با یه عالمه رگه های سیاه … چقدر شبیه … چقدر متفاوت …
خب من نمی دونم چه رنگیم اما دلم می‌خواد نارنجی باشم این روز‌ها نیستم اما امیدوارم به این مثل که میگه هرچی هم رنگ عوض کنی بعدش برمیگردی به رنگ خودت … “تازه نمی دونم این مثل از کجا هست” ولی خب هست دیگه …

سلام یلدای عزیز.
تا من یادمه همیشه میگفتن و توی کتاب علوم میخوندیم که: از ترکیب همه رنگها نهایتا رنگ سفید بوجود میاد.
ولی برای من جالب بود که اولین رنگی که انتخاب کرده بودی رنگ زرد بود.
آخه از نظر روانشناختی رنگ زرد نشونه افسردگیه.
یعنی تو ۳ سال قبل که هنوز با تصاویر زندگی میکردی از چیزی دلخور و سرخورده بودی؟
مهم اینه که الآن از نظر من و احتمالا بچه های دیگه تو همیشه سبزی، یعنی با مسما ترین و خوش سابقه ترین رنگ.
همیشه سبز و شاداب، همیشه آبی و با تراوت، و همیشه بختت مثل برف سفید باشه.

سلام به پای ثابته همه ی پست ها
چقدر جالب منو روانشناختی کردی -چقدر خوشم میاد که اینقده تو بحر قضیه میری و سر سری یه چی نمیگی – مرسی
میدونی محمد رضا دنیای عکس ها و رنگ ها گرچه زیباست اما همچین چنگی هم به دل نمیزنه
این دیدن ها گاهی یه جایی برات گرون تموم میشه
مزخرفه اما اون وقتا که میشد ببینم خیلی درگیر چیزای اطرافم بودم-خیلی غصه همه کسو همه چیو میخوردم
خدا میدونست چه طور به آرامشم برسونه

من از مطلق بودن بیزارم
سفید یا سیاه یا هر مطلق دیگه ای
رنگ زرد رو انتخاب کردم چون از سه رنگ اصلیه
قرمز زیادی گرمه -آبی هم زیادی سرد -میانه رو دوس دارم
نمیدونم چرا اما خیلی بهم آرامش میده
راستی نگفتی چه رنگی هستی

باحالتر از خود پست در باره یلدا بود
نمی دونم هیچ حسی به رنگها ندارم. شاید به خاطر آن است که هیچ گاه یادم نمی آید چیزی را دیده باشم آخه از دو سالیگی نابینا شدم
فقط از رنگها تیپهای شخصیت مربوط به روان شناسی را که به صورت نمادین با رنگ هماهنگ کردند می دان و بس
مرسی

کامنتت آقای چشمک خیلی برام عزیز و محترمه
همین که توجه داشتین کلیه
اینو بگم شاید کمکی کرده باشم در شناخت رنگ
شده یه چیزو عاشق باشی زیاد دوسش داشته باشی؟
تابستونو دیدی گرمت میشه عرقت در میاد
چایی خوردی بسوزی
همه ی این حسا میشه رنگ قرمز و بیس رنگ های گرم
هر وقتم سردته – خنکته -حس آرامش -حس خواب آلودگی میشه آبی و بیس نزدیک به همین رنگ
هروقتم بی تفاوتی کسلو خسته ای بدون این رنگ دودی خاکی و ایناس

سلام
یلدا خانم خیلی عالی نوشتید
الحق که نویسنده اید.
از اونجایی که من رنگها رو قبلاً میدیدم خیلی خوب تونستم این نوشته شما رو بفهمم.
دیشب سر سری خوندمش و ازش رد شدم اما حالا که اومدم و دوباره خوندمش دلم خواست ازتون هم به خاطر این نوشته زیبا تشکر کنم.
اما یه سؤال: من قبلاً که میدیدم رنگ یاسی رو یادم نیست که کسی بهم گفته باشه چطوریه حالا هم هرچی برام توضیح میدن هرکی یه چی میگه! میشه شما بگید یاسی بیشتر شبیه کدوم رنگه؟

لطفا اینقدر از رنگها نگید دلم میگیره. راستی از کجا بفهمم چه رنگیم؟ من رنگهای روشن را دوست دارم سبز را آبی را قرمز و نارنجی را زرد را. قهوه ای روشن را. ولی از خاکستری نه طوسی نه. عاشق رنگ کرم ام. همیشه دوست دارم معشوقه ام با بولیز سفید و دامن نارنجی باشه.
به هر حال رنگهای شاد و روشن را دوست دارم حالا یا بخاطر اینکه کمی رنگها را تشخیص میدم و رنگهای روشن را بهتر تشخیص میدم یا اینکه بخاطر اینه که شاد بودن را دوست دارم. شادی را دوست دارم یلدا را بخاطر بلندایش دوست دارم.
باز هم ممنون از پست بسیار زیبایت.

سلام ۲۹تا منم رنگای روشنو دوست دارم اما اینم بگم که رنگای تیره هم عالم خودشونو دارند دوست داشتنیند همه رنگها درست مثل من سیتا ماهند من سفید عین برفم اگه کوهی دشتی برم همه میفهمند آخه کمی سبزه میشم بر اثر تاثیر آفتاب خانم خخخخخخخخخخخخ

درسته سیتا جان. رنگهای تیره هم قشنگی خودشونو دارند مخصوصا اگه روی رنگ زیبای سپید بنشینند. به همین خاطره که خانمهای سپید با لباسهای تیرهشون بسییییار جذابتر و دوست داشتنیتر میشند. اگه شب تار نبود زیبایی ماه به چشم نمیآمد.
همیشه یه صورت سپید و همچون ماه را تصور میکنم که با موهای مشکی و بلوز تیره چه جذابیت و زیبایی ای به صاحبشون میدهند.

نارنجی رو اگه بهش آبی بزنی بنظر کدر میاد…ولی کدر نیس…در اصطلاح بهش میگن نارنجی پخته…
اگر بهش سیاه بزنی چرک میشه…
من که نقاشم میبینم که تو نارنجیت پخته س نه چرک و کدر…برو خوش بخواب نازنینم…شب بخیر… مراقب رنگ روحت باش…

۲۹ تا؟!!! بذار فک کنم ببینم به ی میاد ۲۹ تا باشه؟ تست هوشه؟
گزینه صحیح را انتخاب نمایید…
الف- ژان والژان تو بینوایان
ب-ویکتور هوگو
ج- خواجه حافظ شیرازی
د- عمو حسین
گزینه صحیح دال میباشد…من خیلی با هوشم سیتایی…اصلا از بچه گی همه بهم حسودی میکردن…

تو رو که ندیدم…ولی آدمای برون گرای پر سر و صدای شیطون و پر انرژی نارنجی ان…
تو که ظاهراً شبیه خودمونی… در ضمن آدمای شبیه هم جذب هم میشنا…خخخخ…
آدمای خیلی باهوش زردن
آدمای دروغگو و خائن و حسود و شکاک و بی اعتماد زرد تیره ان…یعنی زردی که توش سیاه داشته باشه.
قرمز هم که مال آدمای جنگ دوست و متلاطم و انقلابی و شورشیه..
قرمز نارنجی، که من باشم پر از عشقم…خخخخ
قرمز ارغوانی عشق روحانی
خلاصه دیگه برات بگم که بچه های درون گرای آرومم آبی ان…
بچه های امیدوار و با آرامشم سبزن…
بنفشم نشانه ی بی خبری و بی اختیاری و ظلم و دشواریه دیگه…
راستش خیلیمبحثش طولانیه…خودت بگرد تو اینا ببین کدومشی…اما فک میکنم به زرد میزنی…

اگه عاشق پیشه ای که همون که خودت میگی درسته…
عاشق و رند و نظربازم و میگویم فاش
تا بدانی که به چندین هنر آراسته ام…خخخخخ
البته عاشقی دلیل بر ارغوانی بودن نیستا…منم سالی شیش بار عاشق میشم…ولی ارغوانی نیستما…رنگ غالب که همیشه باهاته اون مهمه…

عسیسم منم با دیدن اون پست حالم گرفته شد با دیدن چند کامنت اولیش بیشتر تازه برای همینم سر وقتش نرفتم تا بعد که ببینم که حوصلشو دارم یا نه. اما نگران نباش خدا مهربونه، مدیر مجتبی برای خیلیها خوبی کرده. به همین راحتی زیر پاش خالی نمیشه. برو بگیر بخواب ته دلت هم برای ما خصوصا مدیر خادمی خیییییلی دعا کن گلم.

خخخخ ای به چشم، قرص هم میسازم فقط به خاطر تو دوست قشنگم خانم کاظمی جانم
آخه خدا بهم قول داده که در خلقت بعدیم سالم خلقم کنه که خانم دکتر بشم پس این قرص رو در اولین برنامه کاریم قرار میدم.
فدای روح لطیفت بشم شب بخیر
رهگذر کنگر خورده لنگر انداخته جونم شب بخیر
ای نسیم سلام مرا به یلدا برسان و بگو یلدا جان سیتا دلتنگته. رفتی تو شبی روشن باشی فانوس به دست آمدم اما رفته بودی جز رد پایت خبری نبود. آه از دلتنگی خدایااااا یلدااااا

قربونت برم نه مزاحم نمیشم
باید بگذره اصلا من شب ها را دوست ندارم
خدا کنه که زود صبح بشه من حالم بهتر بشه خدا کنه! داغون داغونم
باور کن اگر اعظم نبود گریه میکردم شاید فکر کنی که من بچه هستم آره بچه هستم من نمیفهمم
فقط به خاطر این که اعظم غصه نخوره سعی میکنم که آروم باشم و تو خودم بمونم تا صبح بشه و بگذره.

سلام یلدا جون خوبی؟چقدر خوشحالم که برگشتی من میون رنگ ها سبز ها و آبی ها رو دوست دارم ولی واسه خودم : دوست دارم خاکستری بنظر بیام چون دوست ندارم کسی بدونه ته قلبم چی می گذره همون تلفیق هنری سیاه و سفید البته نه از نوع رگه دارش بلکه یک مخلوط یک دست !

خخخ ترانه جونمی خیلی باحال بود. کلا کلی خندیدم خخخ سوتی باحالی بود،
راستش چند وقتی هست که معصوم با مدیر قرارداد خاک روبی این پست قدیمیا و در نهایت یادآوری این خاطرات برای ما رو با مدیر بسته خخخ حالا قضیه از این قرار هست که شبا راس ساعت به وقت شهرداریا معصوم جون، خانم کاظمیان عزیزم، بانوی نخودی، و من باهم تو کوچه پس کوچه ها راه میفتیم. برای من و بانو که خاطره زنده میشه. برای خانم کاظمی و معصوم هم بازدید میشه. خخخخ
یلدا رفت که رفت. چند وقتی هم تو شب روشن بود، اما از اونجا هم رفت.
به نسیم گفته ام که سلام مرا به او برساند.
به نسیم گفته ام که غبار خستگی را از چهره او بزداید.

دیدگاهتان را بنویسید