خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

یه درد دل یا هر چی شما بگین

سلام
خوبین؟
چه خبرا؟

ولش کن. با چیزی که امروز دیدم؛ حالم زیاد خوش نیست.
اولش اینو بگم
من اولین پستمه که دارم می ذارم.
اما خیلی ناراحتم که چرا اولین پست یه آدم شوخ و شادی مث من؛ باید گلایه باشه.
امروز سر کلاس درس نشسته بودم و در عالم خواب و بیداری داشتم به درس گوش می دادم که یهو یه چیزی شنیدم که کلا جا خوردم.
استاد خیلی فهیم که داشت تو کلاس قدم می زد؛ رو به من کرد و گفت: خوب آقای نصیری! ادامه متن رو زحمت بکشید بخونید.
من که خشکم زده بود؛ با یه لحن خنده دار گفتم: استاد مزاح میفرمایید؟!
گفت: نه جوون! مگه من با کسی شوخی دارم؟
یکی از دوستام از ته کلاس گفت: استاد یعنی بهنام بخونه؟
استاد چپ چپ نگاش کرد و گفت: آقای نصیری یه منفی برات لحاظ می شه. نفر بعدیش بخونه.
گفتم: استاد می بخشید. اصلا به خاطر منفی و این حرفا نمیخوام چیزی بگم. ولی من از ترم اول دانشجوی همین دانشگاهم و به جز شما که تقریبا از ترم دو باهاتون کلاس داشتم، تمام اساتید با اسم منو میشناسن و میدونن که خوندن در کلاس برا من مقدور نیست.
استاد فرمودند: یعنی چه مقدور نیست آقای محترم. مگه شما با بقیه چه فرقی داری که شما نخونی و بقیه بخونن؟!
تا اومدم براش توضیح بدم که خط بریل چیه و کتاب صوتی چیه و اینجور چیزا؛ خیلی محترمانه به دوست بغلدستیم گفت: راهنماییشون کنید برن بیرون. آقای نصیری وقت کلاس مقدسه و جای حاضرجوابی و بهانه تراشی نیست.
نظرتون چیه؟
تا حالا براتون اتفاق افتاده؟
نظر بدید تا شاید توی جوشش خون من شریک شین.
دلتون سفید

۳۶ دیدگاه دربارهٔ «یه درد دل یا هر چی شما بگین»

درود! دوست عزیز بهترین راه این است که وقتی چنین اتفاقی در کلاس می افتد در آن هنگام با استاد بحث نشود ،‏ چون باعث خیتی استاد میشود و استاد کوتاه نمی آید،‏ یکی از راه های پاسخ صریح به استاد این است که:‏ ببخشید استاد بنده نابینا هستم-اگر استاد کوتاه نیامد بحث نکنیم و بعد از کلاس پیش استاد رفته و موضوع نابینایی و چگونگی تحصیلش را بیان کنیم! یه پیپیشنهاد دیگر برای دوستان نابینا که کلاس میروند خجالت را کنار گذاشته و برای کلاس هر استاد ‏۱یا چند برگه از همان کتاب جزوه به خط بریل جلو خود قرار دهندو همچنین عصای خود را تا کنند و جلو خود روی دسته ی صندلی یا میز قرار دهند تا استاد با نگاه کردن به خط بریل و عصا متوجه شود که نابینا هستید! دوستان گفتنی و نظر زیاد است اما فکر کنم اینجا جایش نباشد که بخواهم ادامه دهم چون من اگر شروع کنم به نوشتن باید تا شب خاطرات دانش آموزی خود را بنویسم و در باره ی هر یک نظر دهم!‏

درود! مجددا آمدم بگویم که استاد به چهره ی جناب عالی نگریسته و متوجه شده که در حال چرت زدن هستی و همین موضوع باعث ناراحتی وی شده است،‏ یه پیشنهاد به دوستان نابینایی که ظاهر چشمانشان سالم است-هیچوقت در کلاس و مکانهای عمومی چشمان خود را نبندند و چشمان خود را باز نگه دارندتا باعث خشم دیگران نشوند! افراد بینا از نگاه کردن به چهره متوجه میشوند که فکر طرف مشغول است یا طرف در حال چرت زدن است!‏

بهنام جان سلام، خوب، شما که نوشته بودید با هر جور آدمی کنار میآیید، با این استاد هم کنار بیا و برای ما ادامه ی ماجرای رام کردن این استاد رام نشده را بنویس.
یکی از اصول ارتباط موثر این است که وقتی کسی که از تو بالاتر است با تو به ناحق برخورد میکند، به او به چشم یک بیمار نگاه کنی که دست خودش نیست، واقعا شاید این استاد هم دست خودش نبوده، گرفتار هزار و یک مشکل بوده و دنبال یه بیچاره می گشته تا عقده اش را خالی کند، و دیواری کوتاه تر از شما گیر نیاورده.
و اما درمان مساله: به نظر حقیر یه کنفرانس توپ آماده کن و با اصرار از او بخواه که اجازه ی ارائه ی کنفرانس را به شما بدهد و ضمن ارائه ی کنفرانس حرف دلت را هم بزن.
به یاد داشته باشید که شما یک جرم هم مرتکب شده این و آن چرت زدن بوده که باید قبل از هر کار برای این مطلب عذرخواهی کنید.
منتظر شنیدن چگونگی رام کردن استاد در پستهای بعدی شما هستم.
موفق باشید.

سلام بهنام عزیز!
راجع به استاد گرامی باید عرض کنم خدمتتون که باید میگفتی استاد من مشکل بینایی دارم!
اگه سپیچ کرد هیچی نگو!
در ضمن چرت نزن که اگه استاد بدونه که نابینایی, بازم بهت گیر میده!
آخه استادا با هم فرق فوکولن
یه چیز دیگه:
یه جوری از دلش در بیار

من معتقدم که بهتره شما اول هر ترم با استادانی که با شما و یا مسائل نابینایان آشنایی کامل ندارند ارتباط برقرار کنید و توضیحات لازم رو بدید تا از این جور مشکلات پیش نیاد، در نتیجه نه شما دلشکسته میشید و نع استاد این رفتارو باهاتون میکنه.

سلام جناب نصیری. اگر کسی دانشجوی دانشگاه آزاد شیراز (حقوق) باشه مسلماَ استاد صمدانی رو میشناسه. اون استاد بعضی ترم ها از بچه ها غلط املایی میگرفت و نمره کم میکرد و غلط ها رو توی برد میزاشت! به من میگفت اگر منشیت سر امتحان غلط املایی داشته باشه ازت نمره کم میشه! پس باید شفاهی امتحان بدی! بهش گفتم شفاهی مشکله. گفت تو که کم نمیاری و زبون درازی پس شفاهی امتحان بده! ازم شفاهی امتحان گرفت. توی یه درس از من سه نمره کم کرد تو درس دیگه یک و نیم نمره. خدا میدونه چقدر خوشحال بود. توی درس تجارت ۴ باور کنید کل مباحث کتاب رو از من پرسید اما نتونسیت غلط بگیره ولی وقتی بیست گرفتم مشخص بود که خوشحال نیست! جناب نصیری این مشکلات جز جدا نشدنی زندگی ما هست و هرکدام از ما هزاران خاطرات عمومی و اختصاصی در این موارد داریم. شما هم اطمینان داشته باشید که این وسط اولین و آخرین کسی که خراب شده استاذ شماست, نه شما. موفق باشید.

سلام به همگی
ممنون از نظرات بسیار خوبتون
اما یه سری چیزا هست که باید همینجا بگم.
adasi عزیز
شما تو کامنتت نوشتی: (یکی از راه های پاسخ صریح به استاد این است که: ببخشید استاد بنده نابینا هستم-اگر استاد کوتاه نیامد بحث نکنیم و بعد از کلاس پیش استاد رفته و موضوع نابینایی و چگونگی تحصیلش را بیان کنیم! )
این کاریه که من از اول هر ترم با هر استاد انجام میدم و همه شرایطمو بهش میگم. ایشون هم که حدودا ۵ ترم استاد ماست، میدونسته من نابینام.
همچنین نوشتی: استاد به چهره ی جناب عالی نگریسته و متوجه شده که در حال چرت زدن هستی و همین موضوع باعث ناراحتی وی شده است.
باید بگم که من تو کلاس هیچوقت بیعینک نیستم. چون اگه عینک نذارم مردم فکر میکنن خوابم. چرت زدنی رو هم که نوشتم؛ تو قالب طنز بود نه واقعیت. فکر میکنم اینجور طنزنویسی توی یه متن جدی اشتباهه و از همه معذرت میخوام.
علی جان ممنون از نظر عالیت. هینو بگم که من تو کلاس همین آقا، بیش از ۶ کنفرانس دادم. کنفرانسامم بحث برانگیز ترین کنفرانسا میشه. حتما ماجراشو هفته بعد مینویسم.
امیر جان ممنون از نظرت. از وقتی تو کنفرانس هشتم صداتو شنیدم؛ مجذوبت شدم.
محمدرضا جان ممنون از نظرت. من یه پاسخ جامع خطاب به adasi دادم فکر کنم برا همه جامع باشه.
آقای ستوده زدی به هدف. یه چیز دیگه. بچه های عادی هم فک میکنن استاد کیلویی بهمون نمره میده. حتی میگیم حقمونو خوردن، میگن: چه خوش اشتها.
a5h منم باهات همدردم.
ممنون از همه

والا چی بگم خدا عقلش بده ایشلا
ما هم تو کانون زبان یه استاد داریم متأسفانه این ترم هم با ما کلاس داره میدونین حس میکنم مثلا از من بیشتر از بقیه انتظار دارن دیگه ایشون از اونور بوم دارن میفتن
امیدوارم پست بعدیتون پر از امید و شادی باشه
دل عالی پر شادی

سلام به بهنام عزیز
اینکه نابینا بودنمون رو به دیگران گوشزد کنیم جز اینکه بگیم بهم ترحم کن نیست
تقریبا همه ی افراد با کمی تامل میتونن به شرایط ما پی ببرند
گاهی نیازه محکم جلو روشون بایستیم و حقمونو بگیریم
این استاد آبکی هم به لطف منو شماو بقیه واستاده سر کارش
نهایتش این بود که به حراست یه سری میزدی
اگرم که نه استادتو چنج میکردی
اگر که شما بهنام جان از داشتن نعمت دیدن محرومی
اونم از نعمت داشتن عقلو شعورو فهمو درایتو انسانیتو غیره محرومه
هر رقمی حساب کنی خودت سرتری
نبینم غمت باشه ها

سلام به همه منم هنوز دانشگاه نرفتم ولی تو مدرسه خیلی با بچه ها سر نمره دادن معلما مشکل دارم حتی با اینکه پیش خودشون همه ی درسا رو شفاهی میدم بازم مشکلم حل نمیشه با معلما که بماند مشکلا دیگه حل شدنی نیست امیدوارم مشکل شما هم حل بشه.

نترس بهنام جان من تا به حال شست بار با اساتیدم درگیر شدم از خوندن تا نوشتن و امتحان و خیلی چیزهای دیگه نترس مثل مرد محکم برو وایسا تو رویش حقت را بگیر
این چیزها دیگه برای من عادی شده هرچند دیگه تمام شد دانشگاه هم

ممنون چشمک
خیلی خوبه که آدم حقشو بگیره
اما من دوس دارم با پنبه سرشو ببرم
دوس دارم پیش همه شرمنده خودم کنم
نه اینکه بخوام تلافی کنم
تو پست بعدی اگه شد با کلیپ صوتی کلاس نقشه خودمو براتون مینویسم
فقط میخوام وژداندرد بگیره

ممنون چشمک
خیلی خوبه که آدم حقشو بگیره
اما من دوس دارم با پنبه سرشو ببرم
دوس دارم پیش همه شرمنده خودم کنم
نه اینکه بخوام تلافی کنم
تو پست بعدی اگه شد با کلیپ صوتی کلاس نقشه خودمو براتون مینویسم
فقط میخوام وژداندرد بگیره

سلام آقا بهنام من تازه پستتان راوکامنت های بچه هارا خواندم اگر آن استاد شرایط کامل شما را میداند اول یک طوری ازش بپرش علت اصلی آن برخوردش چی بوده اگر جوابی که بهتان گفت قانع کننده نبود با نظر بچه ها موافق هستم که جوابشان را بدهید و از حقوقتان دفاع کنید و فکر خودت که با پنه سرش را ببرید بهترین راه است که انجام بدهید تا متوجه بوخوردشان بشود موفق باشید.

درود
ببین دوست من اول بهت تبریک می گویم که به جمع نویسندگان وارد شدی .منتظر متن های قشنگ از شما هستم .
ببین دوست من اینطوری هم که شما یم گوئید نیست و نباید باشد والا اگر استادی دیوانه باشد قطعا دانشجوی چند ترمش هم واقعا دچار همین عارضه شده باشد ؟!
ببین دوست من درست را خوب بلد نبودی و نخواندی بعدش هم رفتی کلاس درس بقیه بچه ها از شما و بخاطر تفاوت شما بهره گرفته اند واستاد فهمیده است و بعله دیگه اینطوری شده !
ببین دوست من نکند فکر کردی اگه عینک بزنی اونوقت استا نیم بیند که داری چرت می زنی و با خیال راحت داشتی … .
ببین دوست من جدای از شوخی بهت بگم حاشیه ها را بزرگ نکن قطعا شرایط طوری بوده و به وجود آمده که ادامه حضور شما در کلاس برای ایشان مقدور نبوده و یا می خواسته مباحثی را طرح کند که لازم بوده تا شما حضور نداشته باشدی ! هر امکانی برای عمل استاد شما موجود است .بهترین کار یا فراموش کردن قضیه است و یا بررسی مناسب قضیه برای حل آن توسط خود شما نه شخص دیگری است .اگر هم کنکاش های شما فایده نداشت صبر کن تا نتیجه این عمل برایتان هویدا شود .نگی نگفتی ها من بهت بگم قطعا شرایط موجود لازم بوده اتفاق بیفتد و اگر می خواهی ما همراهی ات کنیم تمام اطلاعات در خصوص استاد و رشته تحصیلی تدریس استاد و خود شما .مبحث تدریس و سایر اتفاق هائی که افتاده واز نظر شما مهم نبوده را بنویسید و اگر لازم شد فیلم آن را بگذارید تا ما به عدالت قضاوت کنیم و از حقوق نابینایان محله دفاع کنیم .
من خودم به دانش آموزی که قرآن را از روی خط بریل یم خواند همواره نمره ۱۵ ، ۱۶ می دادم و همواره هم مورد اعتراض ایشان بودم و با اصرار او بعد از مدتی نمره بیست بهش دادم .اکنون می دانم که واقعا نمره او بیست بوده اما به دلیل عدم آشنائی با مشکلات نابینایان نمی توانستم تصمیم صحیح بگیرم .ولی اشتباه هم نکردم و به نوعی قصد داشتم تا به جای التماس بیشتر زحمت بکشد و روان تر از روی خط بریل بخواند و تا حدودی هم موفق بودم .
ببین دوست من در زمان دانشجوئی خو در درس سازمان ها ناخواسته و فقط به دلیل اعتقادات و تجربیات اندک خودم در آن زمان وارد بحث با استاد شده بودم و این بحث خیلی هم جدی بود و من نه تنها به نگرانی استاد فکر نمی کردم بلکه فقط به تعدیل اعتقاداتم می پرداختم که در یک صانحه رانندگی تصادف کردم و از درس ایشان افتادم و از او که خواستم به من نمره ۹.۵ بدهد ایشان نه تنها این کار را نکرد بلکه در ترم بعد با طرح این مسئله و اینکه ایشان قصد داشت با نمره ۹.۵ که بعد از ثبت ده می شد نمره قبولی از من بگیرد که با اعتراض من مواجه شد و گفتم او دانشجو من بودم و همه م یدانندکه تصادف کرده ام و الان هم با نمره شش شما در این ترم هم درس را اختیار کرده ام .و در ترم آخر هنگامی که برای تحوبیل رساله کارشناسی مجبور به رفتن به در خانه شدم بدون معرفی صدایم را از آیفون شناخت و نمره خوبی هم به من داد .تجربه ای که من دارم واقعا استاد بد ما را نمی خواهد ، اشتباه برداشت از شخص مورد نظر خواهد داشت اما این استادی که با شما چند ترم داشته است مطمئن باشید اصلا به شما ضرر وارد نخواهد کرد .
ببین دوست من یک طرفه به قاضی نرو !

سلام
امیر و ترنم ممنون
اما غنبر باید بگم که پست و کامنتا رو کامل نخوندی.
چون من گفتم که مبحث چرت زدن، یه طنز بیمزه بود و عذرخواهی کردم.
در مورد اینکه گفتی اگه استاد دیوونه باشه میتونه این رفتار رو داشته باشه. بگم که: اول هر ترم، یه چنین رفتاری رو باهام داره، اما نه به شدت این ترم. و فکر میکنم دلیلش هم اینه که من فقط با نیت افزایش اطلاعات خودم، توی بحثها و کنفرانسام کولاک میکنم و همیشه با بحثها و سؤالای حقوقی بروز وارد میشم. تعریف از خود نباشه، حتی اگه بقیه هم اینطوری فکر کنن، باید بگم که کنفرانسا و بحثای من، تنها جاییه که بچه ها به وجد میان و استاد هیچ چی نمیگه و به بحثا گوش میده.
واسه همین فعالیتهام هم از طرف دانشگاه تقدیر شدم.
در مورد اینکه گفتی درست را خوب بلد نبودی و نخواندی بگم که من شاگرد دوم در کلاس، سوم در دانشکده و دهم در دانشگاه هستم. هیچ درسی رو بدون پیشمطالعه وارد کلاس نمیشم.
ضمنا منظورت از طرح مباحثی که استاد باید در غیاب من میگفت رو نفهمیدم. چون مبحثی نیست که این شرایط را داشته باشد جز غیبت. ثانیا وقتی بعد از کلاس، ادامه بحث را از دوستام پرسیدم گفتند: ادامه درس مطرح شد و همه بچه ها به اعتراض، یکی یکی کتابها را بستند و بیرون آمدند. حتی خانمها که به خاطر طرح مباحث جنجالی در کلاس، درباره مسائل حقوقی توسط بنده، دل خوشی از من نداشتند.
حالا فرضا من یکطرفه به قاضی رفته ام.
درباره ۳۲ دانشجوی دیگر چه فکر میکنید؟
در کل ممنونم ازت.
بچه ها یه کم دیر سر میزنید
منظورم اینه که یه کم زودتر پستا رو بخونین تا من تو پاسخ دادن کامنتا کوتاهی نکنم.
از همه ممنون

درود! ببینید دوستان عزیز اتفاقاتی که به مرور زمان در جاهای مختلف برای تک تک ما رخ میدهد نباید باعث ناراحتی ما شود،‏ بلکه ما باید از آن عبرت و تجربه بگیریم و در ادامه ی زندگی از آن استفاده کنیم! مثلا خود بنده در محل کارم چند سال پیش یه رئیس داشتیم که هر وقت چشمش به من می افتاد دیوانه میشد و ریاستش را به رخم میکشید،‏ در ضمن در اداره ی ما ‏۷نفر معلول هستیم و طبق بررسیهایی که انجام دادم،‏ این آقای رئیس وقتی چشمش به هر یک از معلولین اداره می افتاد قاط میزد و دیوانه میشد،‏ بنده به همکارانم میگفتم:‏ شاید ایشان نارسایی قلبی داشته باشند،‏ یا با دیدن معلولین دچار اضتراب میشوند،‏ یا میخواهند به خدا اعتراض کنند که چرا معلول خلق کرده ای،‏ بنده به این نتیجه رسیدم که بعضی از انسانها با دیدن معلول یا شخص بیمار عصبی میشوند و سیستم ایمنی بدنشان به هم میریزد! بنده با توجه به تجربیاتم همیشه سعی میکنم یا با چنین افرادی روبه رو نشوم یا در مقابل حرفهاشون سکوت کنم حتی اگر با من شوخی کنند جواب نمیدهم،

سلام
این فقط مختص شما نیست منم متاسفانه تو دانشگاه با استادی طرف بودم که حرفایی نثارمون می کرد که شرم آور بود و منم خسته از مسافت طولانی راه فقط منتظر اتمام ترم ها بودم در کنار این جور استادا یادشون بخیر استادایی که دلسوز تر از هر کسی وضعیت سختمو درک می کردن (چرا که خونواده من موافق ادامه تحصیلم نبودن ) و خیلی جاها بهم کمکای بسیار عالی می کردن حتی به قیمت بهم خوردن برنامه شون ساعتها رو عوض می کردن بر گردیم باین شعر زیبا که زندگی عرصه یکتای هنرمندی ماست هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رود خرم ان نغمه که مردم بسپارند بیاد بنظرم برای خودت دردسر درست نکن به جای انتقام ازین حس بد تو وجودت محبتی بساز تا در آینده خود تو با اطرافیانی که باهات برخورد می کنن بیشتر شرایطشونو درک کنی و رفتاری که اون استاد رو با تو انجام داد تو با اون انجام ندی
اگه اعتقاد داشته باشیم دنیا دار مکافاته بحال اینجور آدمایی دلمون خواهد سوخت … .

سلام. منهم خیلی منتظر جواب کامنت بودم. اما حدس میزدم که کتاب نداشته باشین. منم با تمام کسانی که گفتن باید حقتو بگیری موافقم. اما نه از استادتون.بنظر من استادتون شخص روشنفکریه که با توجه به استعدادی که ازشما دیده وشمارو کاملأ میشناسه میخوادکه بیشتر موفق باشین و مستقل باشین. من خودم نابینا نیستم ولی با شناختی که از بچه های ناب۷ا دارم اکثرأ توی سه رشته حقوق، روان شناسی و علوم اجتماعی تحصیل میکنن. شما بعنوان یه شهروند یه حق و حقوقی دارین. شما حق دارین که مثل همکلاسیتون کتاب درسی یکسان منتهی با خط بریل داشته باشین. پس شما باید حقتونو از دست اندرکاران نشر و چاپ کتب دانشگاهی بگیرین. من در این مورد یه پست توی وبلاگمون با تیتر”یه گپ خودمونی با دوستان نابینا”به آدرس ‏jmmb.blogfa.com‏ گذاشتم بخونید بیشتر توضیح دادم. موفق باشید.

سلام ببخشید من چند روزی بود که به محله سر نزده بودم قبل از این که درباره پست شما نظر بدم خیلی خوشحال شدم که شما دوست عزیز رو در محله پیدا کردم اون هم بعد از تقریبا ۸ سال .اما باید بگم حالا که من این مطلب رو می خونم الحمد لِلله بخیر گذشته و دوستان راهنمایی های لازم رو ارائه کرده اند خوشحال میشم گه آیدی تون در SKYPE برام ارسال کنید بسیار ممنون

سلام داداش
خییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییلی خوشحال شدم.
اصلا تو پوستم نمیگنجه
مخلص بچه های مشهد
مخصوصا شما داداش گلم
من اسکایپ ندارم اسماعیل جان
اما میلم
behnamnasiri.1371@gmail.com
ممنون که شما هم نظر دادی

دیدگاهتان را بنویسید