خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

عکس العمل

سلام به همه دوستان عذیذ امیدوارم حالتون خوب باشه. پستی که این دفعه انتخاب کردم به اهتمال زیاد برا ما نابیناهاو نیمه بیناها اتفاق میافته خواستم نظرتونا در این باره بگید خب بریم سر اصل قضیه.

تا حالا شده بخواید سوار اتوبوس واحد  بشید و برای اینکه بفهمید که اتوبوس کجا میره برید و از راننده بپرسید و راننده در جوابتون بگه مگه سواد نداری خب بخون ببین کجا میره یا میگه کوری مگه؟ بخون ببین کجا میره  وقتی میپرسی آقا فلانجا میری با تکون دادن ابروهاش بت جواب بده و نفهمی که چی جواب داده به نظرتون تو این جور مواقع چیکار باید کرد؟ یا بهتره اینجور بپرسم که شما اگه باشید چه عکس العملی نشون میدید؟ آیا ار اونایی هستید که زودی اصبانی میشید؟ یا نه از اونایی هستید که خیلی خونسرد ازش  میگذرید؟ البته این اتفاق اهتمالا بیشتر برای دوستان نیمه بینا پیش میاد.

یا مثلا مجبور میشید که به هر حال سوار اتوبوس بشید حالا یا خیلی عجله دارید و دلا میزنید به دریا و به امید اینکه همون اتوبوسی که شما میخواید باهاش بریدیا میترسید که دیرتون بشه و همین اتوبوسم از دست بدید اما از بد شانسی بعد از یکی 2تا ایستگاه میفهمی که اشتباه سوار شدی و مجبور میشی تو ایستگاه بعدی پیاده بشی تو اینجاش اگه نابینای کامل باشید که بحصش جداست که اول باید بفهمید کجاهستید و بقیش که خودتون میدونید چیه البته بعضی از دوستان هستند که برای اتوبوسا نشونه میزارن مثلا رنگ یا صداش یا نوشته های روی اتوبوس نظرتون در باره این کار چیه؟ قبولش دارید؟ یا نه؟

از اینجور اتفاقات زیاد برامون پیش میاد  که اگه بخوام بگم خیلی فعلا یکیشا نمونه گفتم. ببخشید اگه جملاتم خیلی خودمونی بود. فعلا خداحافظ تا پست بعدی..

۲۳ دیدگاه دربارهٔ «عکس العمل»

درود! لازم دونستم اول یه خاطره ی تلخ و شیرین و خنده دار تعریف کنم سپس نتیجه گیری کنیم! زمانی که کم بینا بودم فردی پر ادطا و غد و کله داغ و…‏ بودم،‏ درست یادم نیست کهسال ‏۷۳‏ بود یا۷۴،‏ با یکی از دوستان نابینا به منزل دوست نابینای دیگری به شهرستان رفتیم،‏ ۲روز آنجا بودیم به عبد الله گفتم:‏ من باید فردا ساعت۹‏ صبح اصفهان باشم،‏ وی گفت بیخیال،و با لبخند ادامه داد:‏ همینجا بمون،‏ گفتم اگه همکاری نکنی خودم میرم،‏ ساعت ‏۶صبح از جای برخاستم و گفتم:‏ اکبر بریم-عبد الله که خوابه،‏ به اتفاق اکبر از خانه خارج شدیم،‏ از دو کوچه گذتیم به خیابان اصلی زسیدیم و منتظر اتوبوس شدیم،‏ پساز چند دقیقه اتوبوس آمد و گفت:‏ بیایید بالا،‏ وقتی از شهرک خارج شدیم متوجه شدم که به سمت اصفهان نرفت،‏ از مسافری پرسیدم مگر به اصفهان نمیرود؟! …نه به تهران میرود شما کاشان پیاده شوید و از کاشان به اصفهان بروید،‏ ما آن روز با الافی بسیار به اصفهان رسیدیم،‏ در ضمن میدانستم که از شهرک دوستم هر روز ساعت ‏۶‏ و۳۰دقیقه ی صبح یک اتوبوس به اصفهان میرود،‏ ولی نمیدانستم که برای تهران هم هست،ولی پاسخ جناب عالی:ما باید نشان نابینایی که عصای سفید است را از خود دور نکنیم،ما باید در مقابل حرکات و برخورد بد افراد و راننده ها لال نشویم و خیلی راحت بگوییم ببخشید نابینا هستم،‏ یا قبل از پرسیدن مثلا بگوییم:‏ ببخشید من نابینام این اتوبوس کجا میره؟!‏

سلام. من خیلی برام پیش اومده، البته وقتی نوجوون بودم و تازه داشتم مستقل میشدم. خیلی جاها رو اشتباهی رفتم و غرورم هم اجازه نمیداد از کسی راهنمایی بخوام. ولی الان دیگه عاقل شدم. اولأ توی ایستگاه اتوبوس همسفرامو مشخص میکنم و باهاشون همراه میشم. و بیشتر اوقات که به شهرستان های دیگه برا انجام کاری میرم سعی میکنم از چندین نفر راهنمایی بگیرم که بهترین راه رو انتخاب کنم.

خب بهشون شرایطتونو توضیح بدین مگه همه تلاش نمی کنیم جامعه بدونه نا بینایی به معنای ناتوانی نیست ناتوانی تو ندیدن نیست تو ندیدن استعدادایی هست که هستن و ازشون استفاده نمی کنیم اگه چشممون نمی بینه با کمک صحبت کردن و شنیدن و سوال کردن و جواب شنیدن میشه راحت مسیرمونو پیدا کنیم و گرنه مثل ادمی میشیم که تو چاه افتاده داد نمیزنه کمک و انتظار داره بقیه بیان ببینن و دستشونو بگیرن من ادمی که می بینم اگه راهمو گم کنم هم ناچارم که بپرسم اقای راننده من مسیرمو گم کردم راهنماییم کنین چرا نابینا باید فکر کنه اگه چیزی بپرسه نشونه درموندگیه و ضعف ؟

من کم بینا نیستم کاملا می بینم و می گم در مقابل کسی که نمی دونه بهش توضیح بدین که کاملا متوجه بشه چون نابینایی واقعا عیب نیست هر کی یه جور نیاز داره مجبوره گاهی شرایطشو بگه تا بهش کمک بشه و این ربطی باین نداره که بینا باشی یا نا بینا و برای همه پیش میاد ولی اگه بخوای بغرنجش کنی اونوقت چجوری از دیگران انتظار داری در مقابلش درست موضع بگیرن

با سلام آقای هاشمی من نیم بینا هستم راستش رو بخواهید من هم مشکل شما رو دارم و اما راه حل ببینید من چون خانم هستم خیلی کم پیش میاد که از راننده بپرسم ولی شما اگه از راننده یا هرکس دیگه میپرسید در مرحله اول نباید بگید که این اتوبوس مثلا پروین میره یا نه چون در جواب شما یا سر تکون میدن یا ابرو شما همیشه باید بگید این اتوبوس کجا میره تا بهتون جواب کامل بدن و همیشه حد اقل از دو یا سه نفر بپرسید من بیشتر از روی رنگ نشون میذارم ولی بعضی از اتوبوسا کنار در نوشته و من میتونم مسیرشون رو بخونم اما اینکه تا حالا کسی بهتون گفته مگه بی سوادی ؟ واااااااااااااااااای یه بار از دوتا دختر کم سن و سالتر از خودم پرسیدم ببخشید این اتوبوس کجا میره گفتن فلان جا منم رفتم که سوار شم هنوز دو قدم ازشون دور نشدم گفتند انگار سواد نداره منم برگشتم گفم وااااااااای دوستم امسال رفتم نهضت سواد آموزی اینقققققد خوش میگذره و و به چشمام اشاره کردم اما متاسفانه چشمای من خیلی عادی هست و کمتر بینا ها متوجه نیم بینایی من میشن حالا ترم اول دانشگاه بودم تقریبا دوسال پیش من در این مواقع زیاد ناراحت نمیشم دوستان در این شرایط باید بیشتر با شوخی و روی خوش جواب مردم را بدهید چون به هرحال اونا دارن کمکمون میکنن و تازه با روی خوش میشه بهتر فرهنگ سازی کرد به قول یه مشاور از اول دبستان تا دانشگاه کی شده درباره معلولا در کتابای درسی حرفی زده بشه حالا اونا که علم لدونی ندارن اما درباره اینکه مسیر اشتباه برم یه دوسه بار پیش اومده در این شرایط وقتی میفمم خیلی عصبانی میشم ولی بعد نفس عمیق میکشم و کلی به این که با این اعتماد به نفس بالا بدون ندیدن و پرسیدن سوار اتوبوس شدم به خودم می خندم

سلام شما که میگی جووی سوال کنیم که در جوابت طرفت مجبور بشه صحبت کنه پس چرا خودت این کارا نکردی؟
با این پیشنهاد تون موافقم که گفتید باید با روی خوش جواب بدیم.
ممنون از اینکه خیلی کامل نظر دادید.

سلام آقای هاشمی .خوب به نظر من قبل از اینکه بخواهیم سوار بشیم از دیگر مسافران سوأل میکنیم یا از همان آقائی که کارت اتوبوس ها را شارژ میکند میخواهیم که وقتی اتوبوس که مثلأ به فلان مسیر رسید به ما اطلاع بدهد .من چندبار این مشکل برایم پیش آمد اما قصد کردم دیگه از راننده ها سوأل نکنم چون اون ها را مسافران یا حتی ماشین ها که در خیابان هستند عصبی میکنند پس باید از سوأل کردن از اون خودداری کرد چون امکانش هست که اوغده اش را سرما خالی کند .پس چرا عاقل کند کاری که باز آورد پشیمانی

سلام

دلم میخواد بگم :حرف دهنتو بفهم یابو علفی ,آدم فرضت کردم ازت سوال پرسیدم ,
اما بنا به دلایلی میگم:کلا هیچی نمیگم میرم از یکی دیگه میپرسم چون گاهن نباید دهن به دهن یک ابله بدیم تاسعی کنیم توجیه اش کنیم

نیاز نیست همیشه با کلمات بازی کنیم گاهی یک نگاه یا سکوت فیلسوفانه بسه

سلام من که اصولاً در این موارد خیلی صبورم البته برخورد نامناسب هم خیلی خیلی خیلی کم بوده که برام پیش بیاد …. به نظرم هم حتی اگه چنین مواردی هم زیاد پیش بیاد ما برای اینکه خودمون باید گلیم خودمون رو از آب بکشیم بیرون و هیچ وقت نباید جا بزنیم که اگه جا بزنیم یه باره میفتیم تو عمق عمیقترین چاه افسردگی و بی اعتماد بنفسی و هزار و یه بیماری روحی و جسمی دیگه که بعدش هم اگه بخایم بیاییم بیرون کار نمی گم غیر ممکن ولی خیلی خیلی سختی هست … پس باید صبور بود و اصلاً رو خودمون نیاریم و زیر سیبیلی رد کنیم و کلاً همه اینها میشه خاطره بهشون بخندیم و دیگه همین …
راستی میشه برای اینکه با برخورد نامناسب کمتر برخورد کنیم “که البته این برخوردها ناشی از عدم آگاهی مردم هست نه قصد بدشون” تو سؤال و پرسشی که مطرح می کنیم بگنجونیم که “من مشکل بینایی دارم” میشه ….؟

دیدگاهتان را بنویسید