خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

صندلی داغ عدسی

به نام الله
سلام آقای عدسی بزرگوار
هر صندلی داغ با این سوال شروع میشه که لطفایه بیوگرافی ساده از خودتون بگین تا دوستان بسراغ سوالات برن

۱۶۳ دیدگاه دربارهٔ «صندلی داغ عدسی»

سلام. البته هر کودوم را نخواستی جواب نده ولی:
۱. چطور با خانمت آشنا شدی؟
۲. چرا همیشه توی محله مسخره بازی در میاری؟
۳. اگه من ی روزی همه کامنت هات رو حذف کنم چه برخوردی باهام میکنی؟
۴. همه میدونیم که شما ازدواج کردی. با بچه ها هم خوبی. چرا خودتون بچه ندارید؟
۵. از غذاهای ایرانی کودومشو بیشتر بدت مییاد؟
۶. از هر یک از این واژه ها اولین چیزی که به ذهنت میرسه رو بنویس. مجتبی خادمی، خنده، انبردستی، خوروس، قبض موبایل.
۷. چرا هر سال توی شمال واسه همه ذرت مییاری؟
۸. اگه الان بگند میتونی بری هر جایی از دنیا که بخواهی، کجا میری؟
۹. اگه بخواهی ی پیشنهاد به هم محلیها بکنی چی میگی.
۱۰. اگر توی عقد یا تولد، کیک خامه ای با بشقاب و چنگال بهت بدند چطوری میخوری که کر و کثیف نشی؟

ضمن درود فراوان و عرض ادب! با تشکر از بانو ترانه که مرا قابل دونستند روی صندلی داغ قرار دهند و تشکر از مدیریت محترم محله که لطفشون را شامل حال دوستان قرار داده اند!این جانب عزیز الله پژوهنده نجف آبادی-کارمن———دارای یک زن-یک منزل مسکونی ‏۷۰‏ متری با دو طبقه مجزا-‏!‏

با سپاس فراوان! جواب سؤال محمد رضا جان-بنده برای اولین بار که خواستم کامنت بگذارم-هرچه بیشتر تلاش میکردم کمتر به نتیجه میرسیدم و دوست داشت با مشخصات کامل وارد شوم،‏ از بس نوشتم و اعلام خطا شنیدم از کوره به در رفتم و تصمیم گرفتم:‏ رقیب نخودی شوم-وقتی عدسی را نوشتم بلافاصله تإیید شد و پس از حدود۲۰روز پرید،‏ فکر کردم مجتبی ناراحت شده و بلا سرم آورده،‏ دوباره اقدام کردم و با نام واقعی وارد شدم و در کامنتهایم نام شیطون رانده شده را بر خود نهادم،‏ اکنون چون بنده تنوع طلب هستم از نام پر خاطره ی عدسی بیشتر استفاده میکنم…

سلام عدسی جان
۱.بزرگترین شوک و سوپرایز زندکیت چی بوده؟
۲.بهترین خاطره سال برایت چی بود/؟
۳.آیا شب چهرشنبه سوری هم شیطونی می کنی؟
تعطیلات عید برنامتون چیه؟
۴. اگر یه روز بهت بگن باید محل زندگیت را عوض بکنی کدوم کشور،استان،شهر یا روستا را برای زندگی انتخاب می کنی و چرا؟
۵. اگر بهت بگن که باید به همه بچه های محله عیدی بدی چی میدی؟
موفق باشی.

سلام بر شما آقای عدسی:
امیدوارم که این یکی دو روز آخر سال روی صندلی داغ راحت باشین و بهتون خوش بگذره.
۱: شما بینایی دارین یا نه:
۲: همسرتان چطور؟ بینا هستند یا نابینا:
۳: اگر دو نفرتون نابینا یا کمبینا هستین نظرتون در مورد این جور ازدواجها چیه: و اگر با فردی بینا ازدواج کردین نظرتون چیه؟

سلام جناب عدسی
خداییش رقیب مثل شما داشتن خوب هیچی بریم سر سؤالاتمون:

چرا هرچی به شما می گند مثلاً این کار رو نکنید الا بلا می‌خواید همون کار رو انجام بدید؟
چرا همیشه دنبالتون بادکنک دارید؟
شما تا حالا با من شطرنج بازی کردید؟
اون بار که اومدید جشن آش انجمن ما راحت برگشتید؟
هی می خواستم این سؤال رو بپرسم هی نشد خب حالا بگید؟
اگه یه روز پنج شش تا گوشی که دارید همشون با هم خراب شدند یا گم شدند چی کار می‌کنید؟
اگه یه روز رفتید حسابتون رو چک کردید دیدید یکی به حسابتون شش ملیارد تومان پول واریز کرده چی کار می‌کنید؟
اگه یه گدا تو خیابون ببینید و هی بشما گیر بده عکس العملتون در مقابلش چی هست؟
بهش پول میدید یا نه؟
تو شهربازی از کدوم اسباب بازیهاش بیشتر خوشتون میاد؟

بح بح دلم خنک آهان دلم خنک
منو آزار میدادی
ها ها خوش میگذره آیا ایشالا از حرارت صندلی ته بگیری
راستی سلام
یک, خب زبونم لال اگه از یه پرتگاه مادر و همسرت در حال سقوط باشن و شما موقعیت نجات یکیشونو داشته باشی کدوم رو انتخاب میکنی فقط بگو مادر یا همسر همین
دو اگه همسرت بهت خیانت کنه چی کار میکنی
سه , هر وقت دلت بگیره چی کار میکنی چه جوری خودت رو از این گرفتگی دل خلاص میکنی
چهار , اگه از گرسنگی مجبور بشی یکی از این سه تا رو بخوری کدوم رو انتخاب میکنی . حلزون , غورباغه , موش تانزانیایی
پنج , اگه یه بینا بودی حاضر بودی با یه نابینا ازدواج کنی
شش , اگه تو یه جمعی قرار بگیری که همشون شمارو سوژه کردندو به تمسخر گرفتن چی کار میکنی
هفت , اگه یه عالمه پول داشته باشی باهاش چه میکنی
هشت , فعلا چیز دیگه ای به ذهنم نمیرسه تا بعد

ضمن درود فراوان و عرض ادب!بنده همه را جواب میدهم کامل و رسا! ‏۱-هیچ گونه آشنایی قبلی نداشتم،زن همسایه ی اونا که خواهر همسایه ما و مادر زن پسر همون همسایه ی ما بود در مسجد محل ما پیشنهاد را به مادرم داده بود و همین شد که شد،‏ شکر-شکر-شکر!خداوند درب و تخته را با هم جور کرده!‏۲-بنده کجاها مسخره بازی در نمیارم! همه جا سرای من است! تو که خاطره ی ‏۲آبان ‏۹۲را پاک کردی آیا اونجا هم محله بود! منظورم زندانی در طالار اندیشه است! آیا اردو ها و شیطنتها با محله ارتباط دارد!‏۳-تمرکز،،،خخخخخ،عجب،واقعا که،هاهاهاهاهاهاهاهاهاها…خوب بابا اینم دلش خوشه،‏ روزگار دیگه،‏ واقعا راست گفتند که پیامک مثل فاتحه میمونه یه بار که خوندیش تموم میشه،‏ این کامنتها هم مثل پیامکه دیگه،‏ من که تاحالا چند هزار پیامک بخاطر هنگ مبایلم از دست دادم،‏ خوب اینم روش،خخخخخهاهاهاهاهاها!حالا دیدی چیکار کردم!‏۴-گرچه خداوند ز حکمت ببندد دری،‏ ز رحمت زند صد قفل محکمتری! ببخشید ز حکمت گشاید صد در دیگری!بنده در کودکی در اثر تب شدید و به حال مرگ رسیدن و اتفاقی زنده ماندن بعضی از ژنهای اصلیم سوخته اند و اسپرمم صفر است،‏ بابا بیخیال خدا به زنم رحم کرده،‏ اگه بچه دار میشدیم بیچاره میشد،‏ من که به اندازه ‏۱۰تا بچه شیطونم،‏ وای به ‏۱۱همی! ادامه در کامنت بعدی!‏۵-

درود! مجتبی جون خوابت نبره من آمدم! ‏۵-بنده از هیچ غذایی بدم نمیاد،ولی سعی میکنم از خوردن غذاهای تولیدی و کارخانه ای و مصنوعی بپرهیزم!‏۶-مجتبی خادمی-محله و شیطنت!خنده-مسخره بازی ،‏ شیطنت،خنده های شیطانی با دوستان در روستا!انبردست-نشگون گرفتن،کار فنی!خروس-خوش بحال خروس همیشه با۵تا مرغ زندگی میکنه،‏ اما افسوس که ما…‏!قبض مبایل-خوشا بحال خودم که همه ی مبایلهام اعتباریند،‏ ‏۷-زرت دیگه چیه! چسفیل،‏ بادکنک،‏ این دو با من رفیقند و باعث تفریح و خنده ی بچه ها هستند و همچنین بحث بر انگیزند! ‏۸-برای تفریح و زیارت هرجا خانم بپسنده،‏ اما برای زندگی همین محله که بدنیا آمدم و بزرگ شده ام و خاطراتم اینجاست،‏ روستای اقوام پدرم و خانه ی پدرم را با هیچ جای دنیا عوض نمیکنم! ‏۹-عزیزانم همیشه خودتون باشید و به نوشته های دیگران با خوش بینی بنگرید،‏ در ناراحتی و عصبانیت بلافاصله پاسخ ندهید،‏ بخندید و خندان باشیدشاد باشید و شاد کنید! ‏۱۰-یا بچه بازی در میارم و با دست میخورم سپس انگشتانم را با دقت و ولع میلیسم و کاری هم به نگاه دیگران ندارم،‏ یا اگه یکی از اقوام یا دوستان شوخ طبع کنارم باشه آنقدر شیطنت میکنم تا وی با چنگال به دهانم بگذارد و با لذت و خنده میل میکنم! در ضمن من در بیشتر مهمونیها خیار را بدون نمک از کونش شروع به خوردن پا پوست میکنم و سیب را هم مثل اینکه از درخت کنده باشم وا ولع گاز میگیرم و میخورم!! در ضمن خوردنیها دست را کثیف نمیکنند بلکه لباس را کثیف میکنند!البته من با چنگال و کمک دو انگشت هم کیک خامه خورده ام! بستگی به مکان و حاضرین عمل میکنم!‏

درود! بنده با۴فصل سال رفیقم! فصل بهار-قدم زدن در باران بهاری بوی عطر گلها و شکوفه ها،گردش و تفریح! فصل تابستان-بنده سرماییم،‏ کیف میکنم از گرمای تابستان،‏ گردش و تفریح تابستانی،‏ خوردن میوه های فصل تازه! فصل پاییز -بارانهای پاییزی،‏ خوردن میوه های پاییزی! فصل زمستان-راه رفتن و قدم زدن روی برف لذت بخش است!‏

درود!ترنم -۱-اشتغال،ازدواج،ساختن منزل! ‏۲-اردوی شیراز در اردیبهشت با دوستان،اردوی شمال در مرداد با دوستان،‏ معتاد شدن در محله با دوستان،‏ سالم از بیمارستان بیرون آمدن در آخر اردیبهشت و تفریح در بیمارستان پس از بیهوشی و عمل جراحی!‏۳-خیر با ‏۴شنبه سوری کاری ندارم! ایام عید نوروز دید و بازدید اقوام! ‏۴-عزیزم اگه ناراحت نمیشی پاسخ این سؤال را در پاسخ به کامنت مجتبی نوشتم! ‏۵-اگه ناراحت نشوند مبلغی برای پهنای سایت کمک به محله عیدی میدهم،‏ در غیر این صورت به رإی گیری میگذارم دوستان نظر دهند هر نظر که بیشترین رإی را داشت انجام میدهم،‏ البته در حد توانم!امیدوارم پاسخهایی که دادم مورد قبول و نظرتون قرار گرفته باشد!‏

درود! خدیجه خانم-۱-بنده از کودکی کم بینا بودم،سال۱۳۵۹دکتور به مادرم گفته بود این دو فرزندت را دکتر نبر درمان پذیر نیستند و در سن۴۰سالگی نابینای مطلق خواهند شد،‏ بنده ‏۱۰سال است که فقط تاریکی و روشنی را تشخیص میدهم! ۲-همسرم بینا هستند،‏ اما طبق شرایطی که بنده برای ازدواج داشتم ایشان یک نوع معلولیت جسمی دارند!‏۳-نظرات مرا مجردها کمتر میپذیرند،‏ ولی باز هم میگویم:‏ زندگی مشترک با حرف زدن و در رؤیا فکر کردن تفاوتهای بسیاری دارد!باید فرد تیکه ی خود را پیدا کند و زندگی مشترک خود را بسازد،‏ زندگی مشترک با عدعا فاصله دارد!موفق باشید!‏

درود! نخودی جان-شرمنده من اینجا نشستم که کاملا خودم باشم و توضیح کامل بدهم،۱-بنده نیمه ی دوم اسفند بدنیا آمده ام و فروردین هم روم تإثیر گذاشته است،‏ بنده ذاتم از دو ماه تشکیل شده است،‏ به طالع بینی هندی مراجعه کنید تا افراد را بیشتر بشناسید! اما بدانید و آگاه باشید که هیچ چیز صد درصد نیست! بنده برای کارهایم دلیل دارم،‏ کسی نمیتواند مرا به کاری مجبور یا از کاری نهی کند مگر دلیل قانع کننده داشته باشد! ‏۲-بنده اخلاق بچه گونه دارم و بادکنک را برای سرگرمی خود و بچه ها دارم،‏ تفریح،‏ سرگرمی،‏ خنده،‏ خنداندن،و…‏! ‏۳-بله میخواستم خاطره ی خداحافظی با شترنج را در آلاچیق ایستگاه سرگرمی بنویسم،‏ اما شاید بخاطر بیگناهی شما و مشکل عصبی شدن خودم ننوشتم!بله درسته من خاطره ی خوبی برای شما باقی نگذاشتم،‏ ‏۳‏ وزیر شما و آوردن وزیر چارم شما و فقط وجود شاه من در صفحه من چیرو باید ثبت میکردم که داور به من پیله کرد و مرا عصبی و دیوانه کرد که دیگه نفهمم که کجا هستم و چیکار میکنم ،‏ من چگونه میتونم مشکل پیش آمده را جبران کنم،‏ فقط با بیخیالی! ‏۴-بله،‏ اگه به پست جشن آش رشته خودتون مراجعه کنید یادتون میاد که حه روز خوبی برایم بود! یادته نوشتم از خانه که بیرون آمدم تا زمانی که به خانه رسیدم را ضبط کردم،‏ هنوز هم ‏۷۸‏ مگابایت خاطره ی اون روز در گوشیم هست!‏۵-دنیا محل گذر است،‏ بیخیال،‏ بنده به این چیزها عادت کردم،‏ سرگرمیها فراوانند!‏۶-بنده به چیزهای غیر ممکن فکر نمیکنم،‏ اگر هم چنین اشتباهی رخ دهد برمیگردونم به صاحبش،‏ از این پولها نخورده ام،‏ نمیخورم ‏،‏ و نخواهم خورد!‏۷-‏ اگه پول داشته باشم در شادی اون روزم شریکش میکنم! ‏۸-کاترپیلا،‏ قطار،سرسره روی تشک بادی،سرسره آبشار،‏ قایق رکابی!!با تشکر از این که ‏…‏ و با عرض پوزش که در پاسخ دادن پرحرفی کردم!‏

سلام مجدد
خب خوب شد اون خاطره رو اونجا ننوشتید منم محض اطلاع پرسیدم …. مرسی جواب دادید و گذشته ها گذشته کماکان شاد باشید تا همیشه …
راستی جواب ندادید اگه پنج شش تا گوشیتون گم بشه یا خراب بشه چی کار می‌کنید؟
هان یه سؤال دیگه: نقش شما در جنگ هشت ساله ایران و عراق چی بوده؟
پینوکیو رو بیشتر دوست می دارید یا پسر شجاع یا ایکیوسان؟
اگه یه روز که رفتید بیرون کفشاتون رو دزد ببره چی کار می‌کنید؟
اگه بدونه عصا و گوشی وسط یه خیابون مونده باشید چی کار می‌کنید؟
عید ها چی عیدی می‌دید؟ “البته غیر از بادکنک”

درود! یلدا خانم-بنده هیچوقت با یک کلمه پاسخ نمیدهم،‏ بلکه با توضیحات نسبتا کامل تیضیح میدهم! حالا یه خاطره کوچولو تعریف میکنم تا بیشتر باهام آشنا بشید،‏ یادش بخیر سال ‏۱۳۸۵‏ برای تغییر وضعیت شغلی از شرکتی به اداری برای مساحبه به اصفهان رفتیم،افراد مساحبه گر از تهران آمده بودند و هر کارمند با یک مساحبه گر در یک اطاق قرار داشت،‏ آقای مساحبه گر سؤال میپرسید من جواب میدادم و جواب را علامت میزد،‏ سؤال اول-دوم-سوم-برای پاسخ چنان سخن راندم که مبهوت نگاهم میکرد و میگفت:‏ خوب اینو هم جواب دادی،‏ با پرسیدن یک سؤال به چند سؤال پاسخ داده میشد و بدون پرسیدن علامتها زده میشد،‏ در آخر من یک سؤال شخصی پرسیدم،‏ ببخشید آقا اجازه دارم یه سؤال شخصی از شما بپرسم؟ بفرما-اما سؤال من خیلی شخصی و ناجوره،‏ بپرس:‏ اشکالی نداره جواب میدم:‏ ببخشید آقا شما اطلاعاتی هستید؟! با لبخند-چطور مگه؟! خوب اگه دوست داری جواب نده-من که گفتم سؤالم ناجوره:‏ شما روی چه حسابی این سؤال را پرسیدید؟! از روی کنجکاوی:‏ مگه اطلاعاتیا چطوریند؟! لحن صحبت و رفتارتون به اونا میخوره،‏ و بس از چند دقیقه بحث و گفتگو بالاخره گفت:‏ بله درست متوجه شدی! و با لبخند و خوشروئی خداعافظی کردیم!‏

قبل از سوال یک چیزی بگم
خداییش هیچ کس توی مسخره بازی و سر کار گذاشتن و شوخی و بازی توی این محله به پای تو نمی رسد حالا نمی دونم چطوری روی صندلی نشستی
ولی اگر می شود ۱ یک خاطره باحال بگو یکم بخندیم ایول
۲ از من چنتا پست خوندی و کدام را دوست داشتی خیلی. جدی بگو ها مسخره نکن
۳ کی بیام نجف آباد پیتزا بخوریم
۴ به منم یکم یاد بده با بچه ها بازی کنم بلد نیستم
کامل جواب بده ها سر سری نگیری

درود! بریم سر وقت یلدا خانم-۱-خانم امانتی است که تا آخر عمر در خدمت یکدیگر هستیم،‏ اما مادر زحمت زیادی برامون کشیده،‏ از مادر کسب تکلیف میکنم،‏ سپس اول خانم را نجات میدهم،‏ مادر چون بخشنده است نجات پیدا میکند!‏۲-‏ بهترین معیار برای همسر داشتن خانمی که به نجابت و شخصیت و پاکی خودش ایمان داشته باشد بهترین خانم است و چنین فردی به همسر و نجابت و شخصیت و پاکی خودش خیانت نمیکند!صبر در زندگی بهترین گزینه است! ‏۳-با فریاد میگم:‏ خدایا تو شاهدی که من…‏ بعدش یا به خواب میرم یا با اینترنت یا تماس با دوستان یا گردش و پیاده روی در شهر سرگرم میشم! ‏۴-قورباغه مانند ماهی در آب زندگی میکند و طبیعیتر است،‏! البته گرسنگی تا دم مرگ و بیحالی باشد،‏ نه اینکه مسخره بازی!‏۵-اگر را کاشتند سبز نشد،زندگی با اگر شروع نمیشه و به پایان نمیرسه،در زندگی مشترک اتفاقات زیادی می افتد که پیشبینی نشده اند،‏ اما قبل از ازدواج اگر و اما مشکلی را حل نمیکند!!‏۶-اگه شوخی باشه همراهیشان میکنم،اگه جدی باشه منم مثل خودشون جدی میشم و همشونو مسخره میکنم،خخخخ البته ممکن است ناراحت شوم و تغییر مکان دهم! ‏۷-بستگی به موقعیت عمل میکنم! منظورت چقدره مبلغ بالا یا تعداد سکه های خورد بالا! ‏۸-من زوقال فروشم،‏ من دست و پای شیطون را بستم خخخخ

درود! یلدا-اصلا بهت نمیاد مثل سوسولها رفتار کنی! عزیزم انتظار داشتی لاف بزنم یا چاخان کنم یا دروغ بنویسم! بنده نظر واقعیم را نوشتم! شنیدی که میگند دروغگو فراموشکاره! برو سؤالات و پاسخهای بقیه را هم با دقت و خوشبینی بخون تا متوجه بشی که بنده خودم هستم!‏

چرا میزنی عدسی جان
صداتون کل محله رو بر داشته
پس ای ول به بچه ها که شیطنت شما رو تاب می آرن . البته من شیطنتی نکردم

باشه من سوسول
نمیخواستم دلخور بشید نمیخوام هم لاف بزنید
احساس کردم مزاح کردید
کمی غیر عادی بود جوابی که دادید. یعنی در برابر خیانت همسرتون شما صبر میکنید . ببخشید انتظار چیو میکشید آیا
بعدشم که گفتم اگه یه عالمه پول داشتید چه میکردید
شمامزاح کردیدو گفتید خورد یا کلان
و حالا غیره
در کل بازم ببخشید
ممنون از لطفی که به من کردید

درود!نخودی-۱-کشیک دخترهای نابینارو در اردو میکشم و سر فرصت گوشیشونو کش میرم تا دلم خنک بشه! ‏۲-گوش کردن به آرم حمله از رادیو بجای برنامه های مورد علاقه ام! ‏۳-ایکیوسان،‏ چون هم صدایش خشکل و دوست داشتنی بود هم کارهایش مورد پسندم،‏ ‏۴-میرم کفشهای مرخی یلدارو کش میرم و استفاده میکنم! ‏۵‏ صدا میزنم آهای نخودی،‏ آهای ایکیوسان،‏ آهای کسی اینجا نیست تا منو راهنمایی کنه! ‏۶-پیاز میدیم تا بخورند و مثل من بشند! خخخخ

درود! پاسخ سؤالات یلدا برای دومین بار-۱-مادرم را نجات میدم! بعدش میروم برای تنوع با یه دختر دیگه ازدواج میکنم،‏ آخه من تنوع را دوست دارم!‏۲-میرم با چند دختر خشکل دوست میشم و هر روز یکیشونو میارم توخونه تا سکده کنه و براش درس عبرتی بشه! ‏۳-زنگ میزنم به دوستدخترم و باهاش سرگرم میشم! ‏۴-زنگ میزنم به دوستدخترم تا بهم بگه کودومو بخورم!‏۵-‏ با یه نابینا نه بلکه با چند نابینا حاضر بودم!! ‏۶-با پیازهایی که خورده ام از خجالت همشون درمیام!‏۷-شارژ میدم به دخترها و باهاشون دوست میشم و به خوشگذرانی میپردازم،‏ آخه منم دل دارم!‏۸-ولی من تازه چونه ام گرم شده برای گفتن رازهایم!‏

درود!چشمک جونم عزیزم-نه عزیزم اینطور نیست،‏ بلکه خیلیا از من سرترند،‏ اونا رعایت میکنند اما من پیاز زیاد میخورم!‏۱-یادش بخیر سال۱۳۶۸‏ بخاطر اثرات پیاز در خوابگاه با علی ابراهیمی دعوا کردیم و شکایتم را به مسئولین کرد و چند روز بعدش پشیمون شد و من با هرکی دوست میشم طوری رفتار میکنم که او هم مانند خودم با اثرات پیاز و نخوچی و زردالو و توت خشک و نخود و عدس راحت باشه!‏۲-عزیز دلم بنده از شهریور۹۲که به این محله اومدمهمه ی پستها و کامنتهارو خوانده ام و صوتیارو هم دانلود و گوشیدم،‏ اون مشاوره که گفتی مجردا نگوشند جالب ترینش بود!‏۳-هروقت اراده کونی من پایه ام! ‏۴-با بچه ها سرگرم بازی شو و خر شو تا سوارت بشند و سواریشون بده زودتر باهات دوست میشند!بچه ها خر سواری ،‏ بادکنک بازی،‏ چسفیل خوردن،و…‏ را خیلی دوست دارند!‏

سلام آقای عدسی.
۱ زیاد دروغ میگین یا کم؟
۲ شما که به سؤالای یلدا دو نوع چواب میدی کدومش راسته عایا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
۳ از اینکه مردمو گمراه میکنی چه حسی داری؟
۴ چرا اینجا اینقدر کم کامنت میذارن؟
۵ چه رنگیو بیشتر دوست داری؟
۶ دوست داری اگه امکانش باشه به کدوم سیاره سفر کنی؟

درود! سال نو بر دوستان مبارک! مروارید-۱-کم اونم از نوع مصلحتی نه شاخدار!‏۲-اول واقعی جواب دادم،‏ ولی وقتی دیدم ناراضی بود:‏ مجبور شدم با تنز دوباره پاسخ بدهم! ‏۳-حس خندان و تفریح،مردم باید خوشبین باشند تا گمراه نشوند،‏ شادی،‏ خنده،‏ خنداندن،‏ رقص و پای کوبی حق ماست! ‏۴-این بچه ها همگی دارای مدرک تحصیلی بالا هستند،‏ همه کم سن و سال هستند،آنان مرا پدر بزرگ میدانند،‏ آنان با بیسوادها کاری ندارند،‏ آنان از شوخ طبعی من خوششان نمی آید،‏ آنان مرا فردی بی ادب میدانند که واقعیت دارد،آنان با خودشان هم قهرند،آنان در ظاهر شاد ولی گوشه گیر و افسرده اند،ن…‏ به همین دلیل و دلایل از این قبیل با این صندلی کمتر ارتباط برقرار میکنند! ‏۵-رنگهای آبی،‏ سبز،‏ صورتی،زرد،‏ به ترتیب سفید،قرمز،…‏! ‏۶-سیاره ای که مردمی شاد داشته باشد،‏ سیاره ای که زنانش حسود نباشند و من بتونم چندتا زن بیگیرم و همگی در یک خانه با هم زندگی کنیم! آیا به نظر شما چنین سیاره ای وجود دارد؟!اگر وجود ندارد بهترین سیاره زمین است که به آن سفر میکنم!‏

مرسی از این جوابهای کامل و رساخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
اگه همچین سیاره ای وجود داشته باشه خودم منفجرش میکنم در زمن این کار خانوما حسودی نیست خودخواهی از آقایونه.
خاب بابا چرا چپ چپ نگا میکنی حقیقت تلخه؟ خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ عصبانی نشو آرامش خودتو حفظ کن پدر بزرگ شوخی کردم.

آهااااااااااااااااااااااااااای بچه ها کجایین اینقدر نیومدین آقای عدسی هم دیگه نمیاد.
آخه پدر بزرگ زشته قهر میکنی بعد به یلدا میگی سوسول؟ این حقه عایا پدر بزرگ؟
تا اونجایی که من میدونم قهر مال خانوماست در عجبم پدربزرگ چرا قهر میکنه ععععععععععععععععععایااااااااااااا

درود! مروارید جان اهل کجایی که خیلی شجایی،‏ عزیزم بنده پاسخ سؤالاتت را دادم،‏ اما بنده همچنان نوجوان ‏۱۳ساله با روحیه ی شاد و خندان و بیش از حد شوخ طبع و پررو وشیطون وبی غیرت و…‏ هستم! در ضمن من با کسی قهر نکرده و نمیکنم و نخواهم کرد،‏ افرادی که هم که تاکنون با بنده قهر کرده اند من سعی کردم با شوخی و خنده منصرفشون کنم و با این کار۹۹%موفق بوده ام!‏

درود! یلدا خان-ببین من نگفتم سوسول هستی بلکه سوسولهارو بازی میدهی!در ضمن اعتراض شما باعث شد که جواب سؤالهای بعدی بچه هارو با جدیت کامل ندهم،‏ بلکه با بی آبرویی خودم بدم! آیا کسی در این محله قبل از این میدونست که من دوست دختر دارم! البته بجز افرادی که در اردو ها منو در کنار دوست دخترم دیده اند! خخخخ

درود! آریاجان-۱-زن! ‏۲-مالیه!‏۳-بله! مدتی پیش با دوستان به اردو رفته بودیم،‏ خانم دوستم بشوخی مبایلمو از جیبم کشرفت،‏ بعدش گفتند باید گریه کنی تا پست دهیم!منم اولش با خنده و شوخی گریه سر دادم و باعث خنده و تفریح شدم ولی به نظر بیناها گریهی واقعی بود و از چشمانم اشک می آمد!‏۴-یک طرم و نیم اول دبیرستان سال ‏۱۳۷۳‏! و ترکتحصیل!‏۵-بله،‏ چند نوع ارتفاع ودود دارد که یکی از دیگری برایم لذتبخشتره!‏

درود! محمد رضا جون اول شدنت را تبریک میگم!ولی اینبار میخواهم علت عدسی شدنمو با تعریف یه خاطره بگم! ‏۳سال پیش که در گروه نابینایان ایران شیطنت میکردم،‏ یه نفر از من درخواست کمک مالی کرد برای خرید لبطاب،‏ ایشان در یکی از شهرهای خراسان زندگی میکرد،‏ طبق تماس تلفنی بهش گفتم:‏ وقتی با خانواده به مشهد آمدم باهات تماس میگیرم و به اتفاق به مغازه میریم و لبطاب میخریم،وقتی به مشهد رفتم باهاش تماس گرفتم-ولی ترسید بیاد بریم مقازه و ایمیلی به گروه ارسال کرد با این متن-‏ همگروهی های اصفهانی به دادم برسید-این آقای پژوهنده به مشهد آمده و قصد داره منو اذیت کنه،‏ یکی از دوستان که اکنون در محله حضور داره به یاری وی شتافت ولی کاری از پیش نبرد،،‏ من که بیدی نیستم که به این بادها بلرزم-من در حضور خانواده در مشهد با ایشان تماس گرفتم و صحبت کردم،‏ پس چرا باید بترسم،‏ بگذریم که چه اتفاقاتی افتاد یا نیفتاد،‏ وقتی به این محله آمدم -یاور اون مشهدیه را شناختم،‏ تصمیم گرفتم با نام عدسی بیام اینجا و تا میتونم اذیتش کنم،‏ اما چون کینه ای نیستم پس از چند روز خودمو معرفی کردم و از آذردن ایشان خود داری کردم،‏ همانطور که آن مشهدیه بلاهایی نابخودنی سرم آورد و از گناهش گذشتم!‏

درود! پاسخهای جدید به سؤالهای مجتبی جون-۱-تو مگه دراه اردوی ‏۹۲‏ متوجه نشدی که من با دوستدخترم به اردو آمده بودم! تازه در اردوی ‏۹۱‏ شرباف و مهندس رضایی از خانمی که در آلاچیق من بود پرسیدند که پژوهنده راست میگه که شما دوستدخترشید و جواب گرفتند خوب حتما راست میگه! حالا چطور میپرسی چگونه با خانمت آشنا شدی! ‏۲-من مسخره بازی در نمیارم،‏ بلکه تفریح میکنم و خوش میگذرونم! ‏۳-بلایی سرت میارم که مرغان هوا به حالت گریه کنند! ‏۴-همه اشتباه میکونند چون من ازدواج نکردم،‏ بلکه دوستدختر دارم،‏ آخه مگه دوستدختر هم بچه دار میشه! ‏۵-غذایی که تو پخته باشی! ‏۶-مجتبی خادمی-همانطور که خودت در اول محله نوشتی مغروری-مجتبی خادمی مغرور،خنده-مسخره بازی،انبردست-پیچوندن دماقت! خروس-خروس بیمحل! قبض مبایل-دختربازی با مبایل!‏۷-ذرت-مانند پیاز و نخود و توت خشک و زردالو و عدس همه برای انسان آزادی بیان میآورند! ‏۸-میرم به جایی که آزادی عمل داشته باشم آزادی عمل در دنیای مجازی اینترنت،‏! ‏۹-پیشنهاد میکنم که از مدیر بخواهند که مدیر بلایی سر عدسی بیاره که از شرش راحت بشوند! ‏۱۰-من کثیفی و کثیف کاری را دوست دارم،‏!‏

درود! یلدا جان تو منو به خودم آوردی و بهم فهموندی که یه آدم شوخ طبع نباید شوخطبعی را کنار بزاره و کاملا جدی بشه،‏ حالا بیا کل کامنتهای این پستو بخون و در مورد هر جواب که به دوستان دادم اگه متوجه منظورم نشدی سؤال بپرس تا جواب بدم!‏

سلام بر عدسی
خوب پس گفتی که من لوبیایی نشم
باشه حالا ببینم چی میشه
راستی خییییلیییییی زن زلیلی یعنی مامانت برات زحمت نکشیده
یعنی مامانت بزرگت نکرده که اونوقت همسرت رو به مامانت ترجیح میدی؟
خوب ۱ چندتا بچه داری
۲ چند سالته دقیق تاریخ بده روز ماه سال
۳ تا حالا از کیا کتک خوردی
۴ تا حالا به کیا کتک زدی
۵ اگه یک شب تا صبح توی قبرستون تک و تنها باشی چکار میکنی آیا
۶ چندتا از رازاتو اینجا بگو
خوب البته اگه دوست داشتی جواب بده
با باییییییییی

چی شد آقای عدسی
چرا جواب نمیدی
میترسی حال و هوا تو توی قبرستون از شب تا صبح برامون توصیف بکنی
هان آقای عدسی
بدو بیا رو صندلی داغ جواب بده ببینیم این آقای شوخ طبع محلمون یک شب تا صبح چه واکنشی تو قبرستون قراره داشته باشه
بدو بیا که وقت داره تموم میشه
با بایییییییییی

سلام جناب عدسی.
صندلی مندلی رو بی خیال. اومدم پیشت عید دیدنی. از اونجا پاشو ازم پذیرایی کن.
حالا۱کوچولو جدی تر.
چقدر. راستش. نمی تونم جدی مجسمت کنم عدسی. دست خودم نیست معذرت می خوام. واقعا نمی تونم. نمیشه.
ترجیح میدم همیشه شما در حال شیطنت باشی. راستش توضیحش کمی…
چیزی نمی خوام بپرسم فقط اومدم که اومده باشم و بگم من شکل پدر بزرگ ها نمی بینمت. من شکل کسی می بینمت که مثل همه آدم ها دلی داره که گاهی به درد میاد ولی این دل و اون درد رو پشت۱نقاب خنده مخفی می کنه تا اولا دیگران درد های این خاک رو کمتر ببینن و کمتر کدر بشن دوما بلکه خودش هم چند لحظه یا چند ساعتی یادش بره. این نقاب لبخندت هرچند شاید خیلی جا ها و خیلی زمان ها فقط۱نقاب باشه ولی من دوستش دارم. این کار رو خیلی ها نمی کنن. یا نمی تونن یا نمی خوان.
شاید لازم بود از فعل های جمع اینجا استفاده می کردم برای احترام. یعنی به جای عدسی می گفتم آقای عدسی و به جای مجسمت می کنم می گفتم مجسمتون می کنم و به جای باشی می گفتم باشید و از این چیز ها. ولی حس کردم اینطوری ترجیح میدی پس اینطوری نوشتم. بخند و بخندون. کاش همیشه بخندی. هم خودت و هم تمام اطرافیانت. همه با هم. کنار هم و برای همیشه.
گاهی دلم می خواست بشه۱جایی این ها رو به شما بگم ولی نمی شد. حالا اینجا شد.
اینجا هم من منبر رفتم. راستی توی جعبه حقه های شیطون دوا درمونی واسه این مرض من پیدا میشه؟
عیدت، بهارت، سال نوت، همه چیز های خوبی که با اومدن سال جدید شادت کردن و شادت می کنن، تمامش مبارک!. امیدوارم۱۰۰۰برابر بشن به همین زودی!.
ایام به کام.

درود! بهبه ملیساجون -پارسال دوست-امسال آشنا،تو آسمونا دنبالت میگشتیم-کنار صندلی پیدات کردیم،‏ خوب حالا فرض میکنم با دوستدخترم در اردوگاه شمال در آلاچیق صاحلی نشستیم و ملیسا هم با خانواده اش اومده پیشمون و داره منو سؤال پیچ میکنه،‏ آماده باش میخوام بیغیرت بشم و در حضور جمع باهات وارد بحث بشم،خخخخ

درود! پریساجان! اتفاقان این نقاب که گفتی برای من برعکسه،‏ یعنی همیشه شادی-خنده-خنداندن-مسخره بازی-جوک-مزه پرونی-بیخیالی که کی خوشش بیاد کی بدش بیاد،‏ فقط بعضی اوقات که ضعیف بشم و ویتامین مغزم کم بشه غمگین و ناراحت و اخمو میشم،‏ حالا همه فکر میکنند دارم لاف میزنم،‏ اما این خاطره است که اینجا تعریف میکنم همانطور که میدانید مرداد۹۲‏ به شمال میرفتیم ،یکی از خانمهای داخل اتوبوس به من گفت:‏ چرا موهات سفید شده؟ گفتم وقتی خونه میساختم سفید شد،‏ با تعجب گفت:‏ مگه میشه آخه چطوری ساختن خانه مو را سفید میکند؟ گفتم گوش کنید تا براتون تعریف کنم،‏ چند نفر با دقت سراپا گوش شدند،‏ وقتی ماجرا پایان یافت،همگی متوجه شدند که سرکار بودند و فقط من خاطره ی ساختن خانه را تعریف کرده ام تا پایانش فقط یک نکته بگویم،‏ نکته ی سرکاری که ساختن خانه باعث سفیدی مو میشود! راستی اینو هم بگم بعضی اوقات پیش آمده که در جمعی خاص خجالت میکشم شیطن یا صحبت کنم،‏ حالا هم اگر روزی یا روزگاری پیش آمد و در جشن یا اردویی یکدیگر را ملاقات کردیم و من بیحوصله نبودم و همچنان شیطنت میکردم بیشتر آشنا خواهیم شد!‏

درود! ملیساجون-۰-تا بچه دنیا نیومده کسی وظیفه ای نداره،‏ وقتی من بدنیا اومدم مادرم هر کاری که برام کرده وظیفش بوده،‏ اگه میخواست بزرگم نکنه-پسمیخواست چیکار بکنه،‏ کاری که کرده وظایف طبیعیش بوده،‏ در ضمن زندوستی با زنذلیلی فرق فوکوله،‏ من زن یا دوستدخترم را دوستشون دارم! ‏۱-ظاهرا ‏۱۰تا دارم،‏ تازه مگه دوستدختر بچه دار میشه! مگه تو کامنتهارو کامل نخوندی که سؤال تکراری و شبیه اونا میکنی! ‏۲-طبق یک شناسنامه که دیدم۱‏ ‏۱‏ ‏۴۹‏ وجود داره! ‏۳-مادر،‏ در کودکی به علت شیطنت زیاد! پدر در کودکی در اثر لجبازی! شوهر عمه در اثر اذیت پسرش،‏ دوستان و همکلاسی ها در اثر بازی،‏ در اردو از یک فرد خودخواه و بدبین و عصبی،در مدرسه در اثر شیطنت و درس نخواندن از معلمها! ‏۴-همکلاسیها،‏ بچه های محل زندگی در اثر اذیت کردنم،‏ خواهرانم در اثر شیطنت و ناسازگاری فر زمان کودکی! ‏۵-با ارواح و نگهبان سرگرم تعریف و گفتگو میشوم،‏ یا با دوستانم از جمله دختران تماس میگیرم تا شجاعتمو براشون تعریف کنم و باهاشون سرگرم بشم تا حوصله ام سرنره! ‏۶-من چندتا دوست مبایلی دارم که بینشون دخترهای بینا هستند و پسرهای بینا،‏ دخترهای نابینا با من دوست نیستند،من چندسال پیش ‏۱۲تا آهنگ پیشواز روی یکی از گوشیام بود که دخترها برای گوش کردن بهم زنگ میزدند بعدش من بهشون زنگ میزدم و با دادن شماره آهنگ و شارژ و پیامک باهاشون دوست میشدم،اکنون با ‏۳‏ دختر بینا دوست هستم،‏ یکی شهر ری-یکی ارومیه-یکهزاهدان،‏ زهرا-پریسا-مریم،من از گپ زدن با دخترها خوشم میاد،من بعضی از رازهایم را در وصف آلادر ایستگاه سرگرمی نوشته ام،‏ برای اطلاعات بیشتر آدرس ایمیل بدهید تا برایتان ارسال کنم! من قرار بود با و دپر نابینا ازدواج مجدد داشتوکه نشد!من سیگار میکشم و چندبار ترک کردم ولی دیگه قصد ندارم سیگار را ترک کنم،‏ من در منزل و بیش اقوام سیگار نمیکشم،‏ بلکه روی بام منزل سیگار میکشم،‏ من چند روز پیش ‏۳بوکس سیگار مانتانا طلایی خرهفیشه برای سیگار کشیدن ذخیره داشته باشم،من قبلا ناراحتی عصبی داشتم و به دکتور اعصاب دم و مداوا شدم،‏!‏

اول اینکه ممنون که به سوالاتم جواب دادی اما میخواستم بدونم واقعیت رو گفتید یا نه اینکه شوخی بود
به خدا مات و مبهوت موندم با این کامنتتون
واقعا سیگار
واقعا دوست دختر
واقعا زاهدانی
خودم میام اونو خفه میکنم
که یعنی چی با یک مرد زن دار دوست شده آیا
جدی عدسی جان حقیقت رو بگو
اینایی که گفتی همه شوخی بود
مگه نه عدسی
بگو که شوخی کردی
من هنوز مات و مبهوت موندم با این شیتنتای این عدسی شیتون محله مون

درود! اولا که پریسا که من گفتم اهل ارومیه هستش،‏ دوما بینا هستند،‏ ملیسا -مگه ما دل نداریم-مگه فقط مجردها دل دارند-اینطور که شما بیان کردید فقط مجردها اجازه دارند با دخترها دوست شوند،‏ آخه مجردهای بیتجربه که نمیتونند راهنمای کسی شوند،‏ در ضمن شما گفتید چند تا راز بگو،حالا من که چندتا از رازهای اجتماع را گفتم-شما مات و مبهوت ماندی که چرا در اجتماع چنین اتفاقاتی می افتد،‏! عزیزم غمگین نباش،‏ دنیا ارزش غم را نداره،‏ شاد باش و خندان باش که دنیا دو روزه،‏ ‏

سلام جناب عدسی خیلی سعی کردم چیزی نگم ولی حرمت خودتون که شاید براتون مهم نباشه ولی حرمت این صندلی که روش نشستید رو داشته باشید ….
ملیسای عزیز زیاد اینجا و این صحبت ها رو جدی نگیر … شاید منم مثل باقی دوستان نه می‌بایست سؤال می‌پرسیدم و نه اصلاً این پست رو باز می‌کردم …

ضمن درود فراوان و عرض ادب! تا امشب نمیدونستم جواب سؤال دادن هم توحین به خودم و صندلی بحساب میاید! گفتن رازهای اجتماع و شنیدن آن ظرفیت و جنبه میخواهد،‏ اینطور که شما میفرمایید باید در اجتماع امروزی صورت مسئله را پاک کنیم و داداگاه ها را تعطیل کنیمو فقط بگذاریم مردم با اتهام زدن به یکدیگر و غیبت کردن سرگرم باشند،‏ آقای مدیر خواهش میکنم زودتر اقدام کنید و برای راحت شدن دوستان تحصیل کرده از شر یاوه گوئی های بنده کل کامنتهای مرا از میان بردارید و فکر کنید که خواب دیده بودید که بنده وجود داشته ام! مدتی که بگذرد خوابتون را هم فراموش خواهید کرد! شرمنده که در این مدت مزاحم دوستان در این محله شدم!‏

ای ای ای ای بچهها نخودی و عدسی چرا شما همه چیز رو جدی میگیرید
این شوخیا بین بچههای محله همیشه بوده و هست
نخودی جونم آقای عدسی خودشون میدونن که چه من و چه بقیه بچهها باهاش شوخی میکنیم
اصلا توی این محله کسی قصد آزار کسی رو نداره
نخودی جونم من و آقای عدسی با طنز با هم حرف میزدیم
نمیدونم چرا شما همه چیز رو به جدیت تمام برداشت کردی آیا
عدسی جونم اگه قهر کنی منم میشم لوبیایی هاااااااااا

نه به خدا خوبیت نداره که شماها بر علیه هم دیگه جبهه میگیرید
امیدوارم این بحث همینجا خاتمه پیدا کنه
با آرزوی موفقیت برای همه هم محله ای های عزیزم

ضمن درود فراوان و عرض ادب! نیش زدن عقرب-نه از بحر کینه است،‏ بلکه ذات عقرب نیش زدن است! حالا شما با یه عقرب که در محله دارید میخواهید چیکار کنید! میگن اگه عقرب مار را نیش بزند-مار از پا درمیاد و جان میدهد!چرا عقربها روزها مخفیند و شبها آشکار میشوند-زیرا نوعی مگس وجود دارد که اگر عقرب را نیش بزند عقرب را از پا درمیآورد و عقرب جان میدهد!میگن مار زخمی اگر انسانی را ببیند وی را نیش میزند،‏ پس نباید مار زخمی رها کرد،‏ من عقربم -نیش میزنم-من انسانم خاطره تعریف میکنم و با تعریف خاطره مار زخمی میکنم-خاطره خرید لبطاب همچنان برای من تازگی داره،‏ من با خاطراتم زندگی میکنم!‏

ضمن درود فراوان و عرض ادب! همزه جون-۱-آرزو دارم همه ی نابینایان-از جمله دوستانم در محله-مانند خودم نسبت به همه با خوش بینی نگاه کنند وبا شادمانی و خنده بیخیال غمها شوند!‏۲-آرزو میکنم خود و دوستانم از جمله بچه های محله-عمر طولانی همراه با سلامتی و شادکامی داشته باشیم! ‏۳-آرزو دارم افرادی که با بنده ارتباط دارند از نیش من یعنی عقرب محله در امان بمانند! خخخخخ راستی یادم رفت:سال نو بر شما و خوانواده ی محترمتا مبارک باد-همچنین بر بچه های محله و خانواده ی محترمشان مبارک باد!‏۲-آیا شنیده ای که میگن -خوش بحال دیوونه که همیشه خندونه،‏ یا میگن :خدا از دیوونه تکلیف نمیخواهد،‏ یا میگن:‏ دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید،‏ بنده در حال حاضر نابینا هستم-حالا بین معلولیتها دیوانه از بهترینهاست! ‏۳-۱-چند سال است که در اینترنت در گروه های مختلف عضو هستم ،اولین کار خوبی که کردم-افرادی که مرا مورد آزار و اذیت قرار دادند را بخشیدم،‏!‏۲-در اردو ها باعث شادی و خنده دوستان شدم تا تفریح بهشون خوش بگذره،‏ این هم به نظر من کار خوبی بوده است! ‏۳-هر بار که کسی فکر کرده که مرا ناراحت کرده و برای عذرخواهی اقدام کرده-با افتخار بهش گفتم:نگران نباش عزیزم من اثلا ناراحت نشدم،‏ به نظرم ناراحت نشدن از دوستان هم انجام کار خوبی است!! همزه جون اگه بازم سؤال داشتید برای پاسخ گویی در خدمتم! امیدوارم دوستانی که در این پست از پاسخهای بنده ناراحت شده اند دوباره به اینجا بیایند و با مذاکره سوإتفاهمها را برطرف کنیم! عزیزان دنیا ارزش این بدبینی هارو نداره!‏

سوال های من
صفر . دوست داری چطوری بمیری آیا
یک . از چه جور آدم هایی بدت میاد
دو . از چه غذایی چندشت میشه
سه . خورشید یا ماه . چرا
چهار . دریا یا جنگل . چرا
پنج . چه کسیو تو دنیا بیشتر از همه دوست میداری . چرا
شش . عصا یا موبایل . یعنی اگه تو جنگل ولت کنن بهت بگن عصا یا موبایل یکیشو با خودت ببر کدوم رو انتخاب میکنی آیا
هفت . اگه تو یه ماشین باشی که ترمزش بریده و شاخ به شاخ داره میره تو دل کوه دو طرفشم دره باشه چی کار میکنی آیا
هشت . اگه یکی از نزدیکانتو جلو چشمت بگیرن به باد کتک و… با شرایطی که داری چی کار میکنی آیا

دیگه سوال ام نمیاد
بعدا بعدنا بازم سوالای مزخرف میپرسم
خدافسی

ضمن درود فراوان و عرض ادب! یلدا جان-‏ به نظر بنده این سؤالات که پرسیدی اثلا مزخرف نیستند،‏ بلکه واقعیتهایی از زندگی هستند که کمتر کسی بدان می اندیشد و شباهت زیادی به سؤالاتی دارد که دانشجویان برای تحقیق از آن استفاده میکنند،‏ البته بنده سعی میکنم با فکر کردن و فکر باز پاسخ بدهم و از مزاح و شوخی در پاسخ بپرهیزم،‏ شاید هم در کامنت اول که با جدیت پاسخ دادم دوباره در کامنت دوم با شوخی و مزاح و تیکه انداختن و نیش عقربی پاسخ دهم!‏

درود! پاسخ به ‏۸سؤال یلداجان-۰-دوست دارم با آمادگی قبلی بمیرم،به کسی بدهکار نباشم-بدون بیماری و زجر با آمادگی کامل به مرگ طبیعی وقتی کاسه ی عمرم لبریز شد راحت در بیداری راحت و آسوده جان دهم! ‏۱-فکر نکنم از کسی بدم بیاد،‏ چون هر آدمی مسئول اعمال خودش است! ‏۲-از هیچ غذایی چندشم نمیشه،‏ چون من خوش مزاج هستم! ‏۳-خورشید و ماه در طبیعت نیاز بشریت و موجودات هستند،هر دو برایم عزیزند! ‏۴-دریا و جنگل هر دو نیازند برای موجودات و لذت بخشند برای انسانها،‏ من هم انسانی قانع هستم! ‏۵-کسی که مرا بیشتر دوست میدارد منم متقابلا او را بیشتر دوست میدارم! ‏۶-مبایل،‏ چون در جنگل میتونم از چوب درختان استفاده کنم و عصا درست کنم! ‏۷-تقدیر من هرچی رقم خورده باشه همون میشه،‏ اگه قرار باشه زنده بمونم دل کوه و دره فرقی نداره،‏ اگر قرار باشه بمیرم باز هم فرقی نداره! ‏۸-تلاشمو برای نجاتش میکنم،‏ حتی اگه فکر کنم یک درصد نتیجه داشته باشه! با تشکر فراوان از کسانی که با سؤالهای خودشان مرا به فکر فرو میبرند و با تشکر از مدیر محترم محله که اجازه دادند با دوستان راحت به گفتگو بنشینیم!‏

دورود
۱.چنتا از کارایی که بعد از انجام دادنشون پشیمون شدی
۲. اگر از زندگیت یک فیلم بسازند اسمشو چی میزاری
۳. تا به حال از چه چیزی با تمام وجود لذت بردی
۴. بدترین چیزی که آزارت میده
۵. اگر بهت بگن یک آرزو کن تا براورده اش کنیم آرزوت چیه
۶. شنا .کوهنوردی. دو . کدومشون رو میپسندی چرا
۷.دیدگاهت از زندگی
۸.یک خاطره که هروقت یادش می افتی میزنی زیره خنده

هح بازم سوال
یک . اگه قرار باشه بری یه جای دور . مثلا بری مریخ . بعدشم بهت بگن فقط میتونی یه چیز با خودت ببری چی با خودت میبری آیا
دو . با این سه کلمه جمله بساز . آفتابه برنج سقز
سه . از شعرا کدومشونو عاشقی آیا
چهار . از بین این کلمه ها ۳ تاشو انتخاب کن . نان . بند کفش . نخو سوزن . برسمو . پاییز . خورشید . پستونک
پنج . از همسرت که عصبی بشی چه برخوردی میکنی
شش . تیکه کلامت چیه
هفت . درون گرایی یا برون گرا
هشت . عقل یا قلب . تو رو خدا یکیشو انتخاب کن
نو . زندگی یعنی . مرگ یعنی
ده . نظرت در مورد یلدا
شاید بعدا بعدنا بازم بیام

ضمن درود فراوان و عرض ادب! پاسخ به سؤالهای آریا جان-۱-تیکه انداختن و شوخی کردن با بعضی از افراد محله که در ظاهر شوخ طبع بوده اما ناراحت شده اند،‏ من از شوخی با آنان پشیمانم!‏۲-عقرب،‏ فیلم عقرب خیلی جالب و دیدنی خواهد بود!‏۳-زمانی که با دوستان همتیپ و پایه به تفریح و خنده از ته دل پرداختیم! ‏۴-ظاهرسازی و دروغگویی طرف مقابلم،‏ از قبیل دوست یا همکار یا بچه های محله!‏۵-بخشندگی بهترین آرزو است!‏۶-شنا،‏ چون هم تفریحه هم آموزش همسرگرمی! ‏۷-‏ زندگی طبیعتی است که انسان را به تکامل میرساند،‏ تجربه میگیرد،تفریح میکند،و…‏! ‏۸-چند سال پیش با شخصی که هر دو در گروهی اینترنتی با ایمیل عضو بودیم وقتی تلفنی مشغول صحبت میشدیم:‏ مثلا میپرسید داری چی میخوری؟ مثلا میگفتم خربزه،‏ بلافاصله متنی به گروه ارسال میکرد که:‏ اکنون آقای پژوهنده در محل کارش به تنهایی مشغول خوردن خربزه است و…‏ و به من میگفت:‏ حالا برو تو گروه ببین چیشده! همانطور که صحبت میکردیم ایمیلم را باز میکردم و متنش را میخوندم،‏ سپس او میخندید و میگفت:‏ هان عصبانی شدی:‏ با خنده میگفتم:‏ نه چرا باید ناراحت یا عصبانی شوم،‏ تو دلت خوشه و با چنین نوشتن هایی سرگرم و شاد میشوی،‏ من با چنین شیطنتهایی خندان میشم!‏

ضمن درود فراوان و عرض ادب! مرحله دوم پاسخ به سؤالات ‏۳‏ ‏۱‏ ‏۹۲‏ یلداجان با نیش عقرب-۰-دوست دارم با نیش مار محله بمیرم،‏ حتی اگر آن مار یلدا یا کسی دیگر از بچه های محله باشد! ‏۱-از آدمهایی که در ظاهر با من ظدعای دوستی میکنند ولی در خفا از پشت خنجر میزنند! ‏۲-از غذای که یلدا تفت کرده باشد! ‏۳-خورشید-چون به من گرما میدهد و نام دختر است-خیکی خوشم میاد! ‏۴-جنگل -‏ چون هم رودخانه دارد هم با طراوت است خیلی خوشم میاد! ‏۵-‏ دوستدخترم را بیشتر دوست دارم،چون میتونم هرچی که دلم خواست بهش بگم! ‏۶-مبایل -چون هم میتونم باهاش تومحله سرگرم بشم و هم با دوستدختم گپ بزنم! ‏۷-فورا با دوستدخترم سرگرم میشم تا هر اتفاقی افتاد متوجه نشوم! ‏۸-به من چه مربوطه که به چه دلیل داره کتک میخوره،‏ نوش جونش،‏ بجای منم بخوره! عزیزم خوش باشی تا همیشه!‏

سلام خسته نباشی جناب عدسی فرمودی که خانومت معلولیت داره ولی بینا هستند دوست داشتی راجعبه معلولیتشون بیشتر توضیح بدید از مشکلاته احتمالی که داشتید و محدودیت های که در اداره ی زندکی برای یک نابینا و شخصی ماننده خانومه شما ممکن هست باشه صحبت کنید

ضمن درود فراوان و عرض ادب! مرحله اول پاسخ به سؤالهای ‏۴‏ ‏۱‏ ‏۹۳‏ یلداجان-۱–عصامو میبرم،‏ چون من نابینا هستم و تکیه گاهم برای حرکت عصای نابینایی است! ‏۲-داشتم سقز میجویدم و برنج میپختم پارچ نبود تا برنج را آب دهم مجبور شدم با آفتابه آب بریزم توبرنج! ‏۳-ایرج میرزا،‏ چون شعرهای تنز و دوست داشتنی مرا گفته است! ‏۴-نان-پاییز-خورشید! ‏۵-فریاد میکشم و به زمین و زمان ناسزا میگویم! عجب دنیاییه! ‏۷-درونگرا! ‏۸-عقل!‏۹-زندگی یعنی طبیعت،مرگ یعنی برگشتن به طبیعت! ‏۱۰-یلدا-شخصیتی عجیب و ناشناس که در این محله مانند بنده و دیگران حضور دارد!!! راستی یلدا تو چرا مدتی است که به پست خودت سر نمیزنی و پاسخ سؤالات را نمیدهی!‏

سلام
هح خیلی باحال گفتی . برنجو آفتابه و سقز . آخ که این غذا خوردن داره
بعدشم که چه قشنگ زندگی یعنی طبیعت مرگ هم یعنی برگشتن به طبیعت
میگما جدی میشی منطقتو میکشی جلو آدم کیفور میشه
فکر میکردم دیگه صندلی داغ تموم رفته خوب شد که گفتی الان میرم ببینم چی به چینه آیا
مرسی از جواب
خدافسی

ضمن درود فراوان و عرض ادب! دوستان عزیز -بنده کلیاتی از زندگی مشترگ که برای افراد اتفاق می افتد را بیان میکنم! بنده تفاوت خاصی بین زندگی مشترک نمیبینم،‏ فقط این را میدانم که در چند ماه یا چند سال اول مشکلاتی وجود دارد که با گذشت و درایت و مردانگی مرد و همسرش زندگی ساخته میشود،‏ من نمیگویم مشکل نیست بلکه وجود دارد،‏ مشکلات نمک زندگی است،ولی باید زندگی را خوش نمک کنیم،‏ نه شور نه بینمک،‏ بنده با تحقیقاتی که از زندگی افراد مختلف داشته ام به این نتیجه رسیدم که کم و کاستی در انواع زندگی ها وجود دارد و هیچ زندگی به صد درصد نمیرسد! برای بحث و گفتگو و نتیجه گیری بهتر با اگر کسی دوست دارد با شماره ام تماس بگیرد،‏ ‏۰۹۳۸۸۴۳۴۸۴۴‏ ‏

دورودی مجدد
۱.نضرت در مورده خودت
۲. بزرگترین هدفت
۳.دوست داری به کجا سفر کنی
۴. بد ترین خبری که شنیدی
۵.نزدیکترین فرد بهت کیه
۶. نظرت درباره ی کلمات زیر:

گوسفند :

احمق:

افسانه ها :

ترجمه:

عکس:

مرگ:

سرنوشت:

عشق:

فانتزی:

اینترنت:

مسنجر:

تنوع:

سیاست:

۷. نضرت در مورده بچه های گوشکنی
۸. اگه بخوای یک جمله به گوشکنی ها بگی چی میگی
۹.تو سایته دیگه ای هم عضو هستی
۱۰. دوست داری یه خنگ پولدار باشی یا یه نابغه گدا؟ چرا؟
۱۱.تو هر مورد یکیشونو انتخاب کن :

کامپیوتر یا موبایل؟

پیتزا یا قورمه سبزی؟

میز یا صندلی؟

من یا تو ؟

فیلم یا سریال؟

تاریکی یا روشنایی؟

راک یا متال؟
بدرود

باسلام و عرض ادب و تبریک سال نو خدمت آقای پژوهنده. من قصد سؤال پرسیدن ندارم.چون اصولأ اهل سؤال جواب از کسی نیستم. فقط خواستم که بگم اومدم و تمام کامنت ها رو بادقت خوندم. و از یه چیزی خوشم اومد اینکه یک واقعیت اجتماعی رو در قالب طنز بیان میکنی. اگه این کار رو به صورت تخصصی تر ادامه بدی خیلی میتونی موفق بشی. متشکرم.

درود! تبسم جان-خوشحالم که به اینجا سر میزنید و شیطنتهای بنده را میخوانید،ولی جهت اطلاع بیان میدارم که بنده تا یک طرم و نیم از اول دبیرستان را بیشتر نخوانده ام و تحصیلاتم در حد صفر استاکنون دوستان مرا راهنمایی کنند با این تحصیلات پایین چگونه میتوانم کار تخصصی انجام دهم! البته من در بعضی از کارهای فنی هم مهارت تجربی کمی دارم،‏ ولی چون بیشتر با شیطنت زندگی میکنم و حرف میزنم در امور زندگی مشترک و بررسی و کنجکاوی در زندگی مردم به نتایجی رسیده ام،‏ بنده با مطالعه هم زیاد سر و کار ندارم،‏ چون هروقت مشغول مطالعه میشوم به خواب میروم و از صدای خواننده برای لالایی و خواب استفاده میکنم،راستی من در زمان تحصیل ریاضی و املایم خوب بود اما حفظیاتم زیاد خوب نبود و موخم هنگ میکرد،‏ اکنون هم بیشتر اوقات موخم هنگ میکند! این گزیده ای از وضعیت بنده است که برای دوستان تعریف کردم و دست یاری به سویشان دراز نمودم!‏

ضمن درود فراوان و عرض ادب! آریاجون-نمیدونم دختری یا پسر و نمیدونم تنز را دوست داری یانه! ولی سؤالاتی که مجدد مطرح کردی را چندبار خوندم،‏ هرچه فکر کردم فقط به تنز میاد،‏ منم هرجور بتونم جواب میدهم،‏ امیدوارم کسی بدش نیاد! هرکی خوشش اومد ادامه بدهد و در غیر این صورت زنگ بزنه تا جوابشو بدهم!‏

درود! پاسخ به آرییاجون-۱-خودم بیش از حد شوخ طبع،بیش از حد بیخیال،‏ خوشبین،‏ بیغیرت،‏ در جواب دادن بیپروا،‏ پاسخگویی با نیش عقرب،در شیطنت برابر ‏۱۰کودک هستم!‏۲-هدفم زندگی طبیعی با شادمانی! ‏۳-به روستایی که بیشتر خاطرات کودکیم آنجاست!‏۴-نخودی ازم ناراحت شده است! ‏۵-دماغمه،‏ که همیشه مرا از مرگ نجات میدهد! ‏۶-گوسفند-مهدبان-اهلی-‏ گوشپش قابل خوردن!احمق:باید ازش دوری کرد! افسانه ها:‏ مارا با تجربه و سرگرم میکنند ،‏ حتی اگر چند دختر بنام افسانه باشند بهتره!ترجمه:‏ چیزی را که متوجه نشویم از ترجمه اش استفاده میکنیم! عکس:‏ برای یادگاری و به یاد آوردن خاطرات خیلی مفید است! مرگ:‏ غیر قابل پیشگیری است و حق همه است! سرنوشت:‏ سرنوش همه مرگ است! عشق:‏ زود گذر است و عاشقی پایدار نیست!فانتیزی؟مسخره است!اینترنت:‏ دنیای مجازی و اطلاعات عمومی و واقعیتها و دروغها و مسخره بازی!مسنجر:‏ من کامپیوتر بلد نیستم!تنوع:‏ من تنوع طلب هستم-بیشتر انسانها تنوع طلبند!سیاست:‏ از بهترینها در زندگی است!‏۷-بچه های محله-بیشترشون فقط به مدرک تحصیلی خود مینازند،بعضیاشون دروغگو هستند،‏ بعضیا بسیار بدبین هستند،‏ بعضیاشون خودبین و خودخواه و متکبرند،‏ بعضیاشون افسرده اند که با خودشون هم قهرند،‏ بعضیا مار زخمیند،بعضیاشون خوشبین و خوشگذرون و با احساس و با لیاقت و خوشبین و با درک و فهم و شعور و شخصیت و انسانند! ‏۸-‏ دوستان عزیز اگر دنیا را سخت بگیریم زندگی دشوار است،‏ اگر بیخیال مشکلات و ناملایمات باشیم و خوش بین باشیم زندگی زیباتر هم میشه،‏ پس خوشبینی باشید! ‏۹-‏ بله عزیزم،‏ گروه ایستگاه سرگرمی،‏ نابینایان ایران،‏ لیمو،‏! ‏۱۰-یه خنگ پولدار،‏ چون باعث سرگرمی و خوشبختی دیگران میشوم! ‏۱۱-مبایل،‏ قورمه سبزی،میز،تو،۳ریال،روشنایی،‏ متال!‏

من باز آمدم. نه نه نه نشد دیگیه اینجا فقت ما باید سوال بپرسیم .
۱.اگر یک نفر جلوی همه آبرویت رو ببره چیکار میکنی
۲.یکی از شیتنتات سره کلاس
۳. چه قدر فکر دیگرانی چه قدر به فکر خودت
۴. اگه یه روز محکم بدون هیچ علتی بزنم در گوشت چی کار میکنی
۵. به نظر خودت ۲ سال، ۵ سال، ۱۰ سال و ۲۰ سال دیگه زندگیت چجوری خواهد بود؟ ؟؟ ؟؟
۶.دوست داشتی بچه ها چه سوالی ازت بپرسن که نپرسیدن
۷. یک سوالی از خودت بپرس جوابشم بده
۸. . یه شعر که خیلی دوسش داری و بیشتر اوقات زمزمه میکنی؟
۹. . یه بیت شعر بگو که توش کلمه “میخ” به کار رفته باشه:
۱۰.بزرگترین سوتی که دادی

سلام بر آریای کبیر
چطوری برادر
میگم ها من تاکس رو موفق شدم نصب کنم از طریق همون آموزش
اما اس ام اس های فارسی رو برام نمیخونه . میشه راهنماییم کنی باید چی کار کنم
آخه گوشیم رو فرمت کردم شماره ی ونوسی ی مورد نظر رو هم ندارم تا ازش کمک بجورم
دلم لواشک شده . یه عالمه اس ام اس دارم که نخوندم .
ببخشیدا

بعدشم عدسی جان شرمنده بی
ربط کامنت دادم . آخه این برادر آریا رو اینجا فقط میشه پیدا کنم

بازم سلام. منظورم از تخصصی این نیست که تحصیلات دانشگاهی داشته باشی. شما همین مشکلات اجتماعی رو که می بینی به زبان طنز یه جایی بنویس و جمع آوری کن تا در بلند مدت بتونی یه کتاب منتشر کنی. گفتی به مطالعه علاقه نداری ولی اگه خواستی چندتا کتاب در این مورد، البته اگه پی دی افشون پیدا بشه بهت معرفی میکنم. موفق باشی

درود! یلدا خانم اگر منظورت دیک۱۰‏ فارسی خوان باشه باید دیک۱۰را در تالکس قرار دهی سپس آن را در سایر پوشه ها در مدیر پرونده اگه اگه گوشی انگلیسی است در فایل منیجر پوشه آدر قرارش میدهی سپس یکبار گوشی را خاموش و روشن میکنی فارسی خوان عمل میکند! در ضمن بهترین دیک۱۰‏ پیش من است اگه خواستی اسکایپ بزن تا برایت با اسکایپ ارسال کنم ‏azizollahpajoohandeh من در خدمت دوستان عزیز هستم! راستی هر وقت خواستید گوشی خود را ریست کنید تالکس را از آدر گوشی به مموری انتقال دهید تا دیگر دچار این مشکل نشوید! در ضمن تالکس دیک۱۰‏ باید فقط در یک پوشه قرار داشته باشد ‏! یا گوشی یا مموری کارت،‏ اگه در هر دو باشد گوشی شما هنگ خواهد کرد!‏

پاسخ به سؤالات إریاجون-۱-من که آبرو ندارم که کسی بخواهد ببره،‏ من بی آبرو تر از آنم که شما فکرشو بکنید،‏ من شیطونو درس میدهم! ‏۲-کلاس پنجم ابتدایی که مثلا ضعف بینایی داشتم یکی از بچه هارو قلقلک میدادم و معلم هر دوتامون را از کلاس بیرون کرد،‏ در سالن قهقهه میزدم که دفتردار که بجای معلم کلاس سوم داخل کلاس بود متوجه شد و ما را به کلاس سوم برد و یکی از بچه ها را به دفتر فرستاد تا خطکش را بیاورد،‏ سپس یکی یه خطکش کف هر یک از دستانمان زد و گفت:‏ حالا برید کلاس،‏ من همچنان میخندیدم و اون سوسول گریه میکرد،‏ دوباره معلم انداختمون بیرون و گفت:‏ هروقت گریه و خنده هاتون تمام شد بیایید داخل! ‏۳-دیگران را خیلی دوست دارم،‏ حتی اگه دختر یاپسر خشگل باشند،‏ خودمو هم برای نیش زدن به دیگران دوست دارم! ‏۴-بهت میگم:‏ عزیزم برای اینکه تاداری نکنه یکی هم بزن اونطرفش! ‏۵-با این روحیه ای که دارم مثل حالا یا بهتر مردم و دوستانم را نیش میزنم! ‏۶-سؤالهای واقعی و جدیتر! ‏۷-آهای پژو جون تا کی میخواهی مردم و دوستانت را نیش بزنی و مسخره بازی براه بیندازی؟ پاسخ-تا زمانی که زنده هستم و زبانم حرکت میکند! خخخخخ هاهاهاهاهاهاهاها! ‏۸-برو کار میکن مگو چیست کار،‏ خودت کون گشادی نگو نیست کار! ‏۹-من شاعر نیستم اما میخ را دوست دارم،‏ من همیشه چندتا میخ در جیبم همراه دارم،‏ میخ حلال مشکلات است! ‏۱۰-دوم آبان ‏۹۲‏ در یک جشنواره که در اصفهان برگزار شد حدود ‏۵۰۰نابینا حضور داشتند،‏ موقع نماز ظهر در اثر شیطنت درب طالار اندیشه را روی یه نفر بستم و شروع به مسخره بازی در آوردم،‏ وی گفت آشنا هستم،‏ منم گفتم همه ی ما نابینا و آشنا هستیم،‏ چند ساعت بعدش گفت:‏ همون که درب را رویش میبستی من بودم،‏ من که خیط شده بودم مات و مبهوت پس از چند دقیقه از پیش آنان گریختم و به فکر فرو رفتم،‏ این سوتی خیلی برام سنگین بود! ‏—راستی او هم در این محله حضور دارد خخخخ

ضمن درود فراوان و عرض ادب! مرحله دوم پاسخ ‏۴‏ ‏۱‏ ‏۹۳‏ یلداخان-۱-دوستدختر عزیز تر از جانم را با خود میبرم! ‏۲-در حالی که دوستدخترم سقز میجوید،بنده در حالی که آفتابه در دست داشتم وی را بقل کردم و به آشپز خانه بردم تا برای ناهار برنج بپزد! ‏۳-هر کدام که نامش زهره باشد که با نام دوستدخترم همنام باشد!چون من عاشق دوستدخترم هستم! ‏۴-نان:‏ که از گرسنگی نمیرم،‏ نخ و سوزن:‏ برای اینکه اگه خشتکم پاره شد بدوزم!،‏ پستونک:‏ به یاد کودکی وقتی شب خوابم نبرد در آن خوردنی بریزم و بمکم تا خوابم ببره! ‏۵-‏ با عصبانیت یه بلا سرش آورده سپس روانه ی پاکستان میشوم! ‏۶-خدا عجب چیزی خلق کرده! ‏۷-درونگرا! چون همه چیز در درون است! ‏۸-عقل،‏ چون اگه عقل نباشه جان در عذابه! ‏۹-زندگی:‏ یعنی ظشق و حال،‏ خنده و شادی،خوردن و خوابیدن،‏ رفت و آمد،‏!مرگ:‏ یعنی آخر تحرک و آنچه در زندگی گفته شد! ‏۱۰-یلدا:‏ فقط خدا تو را میشناسد،‏ چون من هرچه بگویم کمته،‏ من هرچه نیشت بزنم حقته،خخخخخخخخخخخخ

سلام بر همه امید که خوب باشید از عدسی که اینگونه شجاعانه بر صندلی داغ نشسته اند من هم چند سئوال دارم این پست رو تازه من دیدم چون چند وقتی بود که نبودم سئوال اول نابینایی خوبه یا رانندگی سئوال دوم آشپزی تو هوای سرد می چسبه یا تو هوای گرم سئوال سوم شما چرا کامنت دادنی سرتون رو بر می گردونید عقب بعد می نویسید سئوال چهارم تشنج های بین ما نابینایان تو حیات شما به پایان میرسه یا نه ادامه داره سئوال پنجم دو تا زن داشتن خوبه یا بده سئوال ششم شیطنت از کجای انسان سر چشمه می گیره سئوال هفتم پول های اضافی که جمعشون می کنی به چه دردی میخوره که اینقدر حریصی سئوال هشتم اگر بخواهی بری فضا با کی میری با این کورها یا بیناها سئوال نهم آیا بلدی بر عکس دوچرخه رکابش رو بزنی یا نه سئوال دهم و آخری اون دنیا چی میخاهی به خدا بگی

سلام با تشکر از عدسی سئوال هام رو دوباره جدا کرده و فرستادم جواب بدی ها
سئوال اول نابینایی خوبه یا رانندگی
سئوال دوم آشپزی تو هوای سرد می چسبه یا تو هوای گرم
سئوال سوم شما چرا کامنت دادنی سرتون رو بر می گردونید عقب بعد می نویسید
سئوال چهارم تشنج های بین ما نابینایان تو حیات شما به پایان میرسه یا نه ادامه داره
سئوال پنجم دو تا زن داشتن خوبه یا بده
سئوال ششم شیطنت از کجای انسان سر چشمه می گیره
سئوال هفتم پول های اضافی که جمعشون می کنی به چه دردی میخوره که اینقدر حریصی
سئوال هشتم اگر بخواهی بری فضا با کی میری با این کورها یا بیناها
سئوال نهم آیا بلدی بر عکس دوچرخه رکابش رو بزنی یا نه
سئوال دهم و آخری اون دنیا چی میخاهی به خدا بگی

ضمن درود فراوان و عرض ادب! خوب نوبت به پاسخ سؤالات شبرنگ جون رسید-۱-نابینایی خیلی خوبه،‏ چون خیلی از رانندگان در اثر تصادف و غیره نابینا شده اند! ‏۲-تو هوای گرم،‏ چون تو هوای سرد آدم سرما میخوره و دیگه نمیتونه غذای پخته شده را بخوره! ‏۳-چون نیازی به دیدن صفحه نداریم! ‏۴-هیچوقت به پایان نخواهد رسید و تا ابد ادامه خواهد داشت! ‏۵-دوتا خیلی بده ولی بیشتر از دوتا خیلی خوبه که کسی عرضه ی چنین کاری را نداره! ‏۶-شیطنت از رگ قیرت آدم سرچشمه میگیره! ‏۷-خرج کردن در راه بیقیرتی! ‏۸-با همنوعان بهتر است! ‏۹-بله باید بیایی تا نشونت بدهم! ‏۱۰-خدایا تو خودت میدونی چی خلق کردی،‏ پس نیازی به حرفهای من نداری!‏

این کامنت رو نوشتم که بگم عدسی جان پیدایش کردم صندلیتونو
یک عالمه توپ پوت و شوت آخه که از پارسال آوردمش کلی خاک داره دارم تمیزش میکنم
اما کامنت سوالهایم موندش برآ بعد آخه باید این ۱۰۶ کامنتو بخونم ببینم چیزی ناگفته مانده یا نمانده
ببینم آب باید بریزم یا هیزم باید بیفزایم ههه

سوالات من:
۱-دوس داشتی کی باشی که الان نیستی ؟
۲-مهمترین و پر تکرارترین نصیحتی که باباتون بهتون کرده چی بوده؟
۳-اگه قرارباشه یه سفرمفتی بریدترجیح میدیدباکی وکجاباشه؟
۴-نمازات چند دیقه طول میکشه؟
۵-یه بیت شعر که خیلی دوسش داری؟
۶-اشتباهی که هرگز تکرار نمیکنی؟
۷-تا حالا اتفاق گنده ای تو زندگیت افتاده که به قول تو فیلما !یهو مسیر زندگیتو عوض بکنه؟
۸-بدون شعاربگوهدفت از زندگی چیه؟
۹-بهترین خوابی که دیدی؟آخرین خوابی که دیدی؟
۱۰-اگه پولدار بشی و فقط سه تا چیز بتونی باهاش بخری اون سه تا به ترتیب چیان ؟

درود و هزاران درود! به محله و پست خودت خوش آمدی ‏! ترانه جان-امیدوارم با خوندن پاسخهایی که به دوستان داده ام ناراحت نشده باشید،‏ باور کنید سؤالاتی که کردید خیلی هم آسون نیست و برای پاسخ دادن صحیح نیاز به تفکر داره! شما هم اگه فرصت داشتید نظر خود را در مورد پاسخهایی که به سؤالات دوستان داده ام در چند جمله بیان کنید،‏ با تشکر فراوان!‏

ضمن درود فراوان و عرض ادب! پاسخ به سؤالات ترانه مدیریت صندلی-۱-دوست داشتم همیشه خودم باشم،‏ اما بعضی اوقات مجبورم خودم نباشم و با عرف و اعتقادات جامعه باشم! ‏۲-پسر اینقدر بچه بازی در نیار:‏ تو دیگه بزرگ شدی! ‏۳-هرجا که زنم دوست داشته باشه با هم بریم! ‏۴-دقت نکردم،‏ یعنی به ساعت نگاه نکردم،‏ ولی معمولی میخوانم! ‏۵-اگر دستم رسد بر چرخ گردون،‏ ز او پرسم که این چینست و آن چون،‏ گرچه خداوند ز حکمت ببندد دری،‏ ز رحمت گشاید صد در دیگری! ‏۶-اعتماد صد درصد به هر چیز و هر کس! ‏۷-اتفاق ناگواری افتاد که مرا از شهر و شغل قنادی به روستا و شغل چوپانی کشاند،‏ اتفاق خوشایندی افتاد که مرا از چوپانی و روستا به مرکز نابینایان و ادامه تحصیل و زندگی جدید کشاند،‏ پس از آن شاغل شدم-ازدواج کردم و خانه ساختم و مستقل شدم! ‏۸-دنبال طبیعت هستم -با طبیعت زندگی میکنم-خوشبختم! ‏۹-خواب دیدم رانندگی میکنم،‏ خواب دیدم به حج رفته ام،‏ آخرین خوابی که دیدم-چند شب پیش خواب کودکی که در مقازه بودم و دختری برای دزدی آمده بود و پلیس خبر کردم و آمدند و به دستهایش دستبند زدند و بردندش! ‏۱۰-حالا هم وضعم بد نیست،‏ اما اگه پولدار بشم-یک ویلا شمال کنار دریا،‏ یک هواپیمای شخصی برای مسافرتها،‏ یک خانه ی ویلایی نسبتا بزرگ در شهر خودمان!!! خدا را شکر من از زندگی که دارم راضیم!‏

درود!راستی بنده همچنان روی صندلی هستم و روزی یکبار به اینجا میام و اگه کسی سؤال بپرسه همچنان پاسخگو هستم،‏ من حالاحالاها از روی صندلی پایین نمیام!راستی چند نفر کنار صندلی یلدا متقاضی بودند که روی صندلی بنشینند نوبتیم باشه نوبت اوناست!‏

سلام عدسی خان من دیشب بالاخره گردگیری کامنتهای این صندلی مبارکتون را تمومش کردم
نظرم اینکه چون زیر کامنت هر شخص جواب ندادین بعضی وقتها نشد که سوال جوابها را با هم مَچ کنم و تو هوا شوتی خوندم، و هنوز هم با این همه جوابهاتون باید بگم که عدسی؟؟ در ذهنم میآید علامت سوال.
اما هر چه که سوال دسته اولی بود رو دوستان بپرسیده و بنابراین این جانب باید سوال متفرقه بپرسم پس اعتراض نکنین
و سوالهایم در کامنت بعدی مطرح که تا آن وقت یک نفسی بکشین

۱- عدسی جان یکی رو انتخاب کنین، سیتا یا الهه؟ چرا؟
۲- دنیا یا آخرت؟ چرا؟
عدسی خان یکی از شیطنتهایی که در هنگام خواستگاری یا دوره آشنایی یا دوره نامزدیتون رو بگین، اگه که پدر خانمتون هم شاهد شیطنتتون بودند که چه بهتر. اگه دوست دارین مطرحش کنین
۳- عدسی خان من اگه یک وقت شما را با بادکنک_تون در جایی ملاقات کنم و در میان یک جمع کثیری باشیم و من بخوام با سنجاق ته گرد سوراخش کنم عکسالعمل_تون چه خواهد بود؟؟
۳- شما به عنوان یک فرد با تجربه از زندگی آیا میتونین دو نفر را با هم آشنا و باعث ازدواجشون بشین، در مورد هم_محلی_های خودمون چی ؟؟ آیا قبلا همچین موردی داشتین؟؟؟
دیگه یادم سوال نیست باید جایی برم پس با اجازه

بازم سوال جمع کردم آوردم
۱- عدسی اگر مدیر محله بشی چه خواهی کرد که مجتبی انجامش نداده
۲-اآگر عدسی رئیس جمهور شود برآ نابینایان چه خواهد کرد؟؟؟
۳- اگر عدسی به عنوان نماینده محله با آقای روحانی ملاقات کنه به او چه خواهد گفت و برآ محله چه خواهد خواست
۴- اگر عدسی خدا بود کدام آرزوی مدیر را برآورده خواهد کرد؟؟؟؟فقط یک مورد رو
۵- و کدام آرزوی سیتا را ؟؟؟فقط یک مورد را میتونین بگین
۶-اگر عدسی شب در قبرستان بماند ممکنه چه شیطنتی را انجام دهد
۷- اگر من و دخترهای محله یک روز برآ اولین بار دور هم جم باشیم و عدسی هم باشد چه شیطنتی میکند که ما دور هم دیگر جم نشویم
۸- اگر سیتا به اصفهان بیاید آیا عدسی میپذیرد میزبان باشد و در طول میزبانی هم شیطنت نکند؟؟؟
۹ اولین غذایی که عدسی و دوست دخترشون برآ سیتا آماده میکنن ؟؟؟؟
۱۰- بعد این کلمات اولین چیزی که به ذهنتون رسید بگین از خانوم و آقایش فاکتور میگیرم و در ابتدا با اجازه همشون و اینکه ناراحت نشوند
یلدا
مجتبی
ترانه
شهروز حسینی
خاله زهره
امیر سرمدی
نخودی
میلاد
ساجده
چشمک
دوست دخترتون زهره خانم
چشمه
معصومی راننده
سیتا
بستونه گناه دارین

سلام منم به ترانه خانم رای میدهم نوبتی هم که باشه نوبت خودتونه دیگه ترانه خانم البته مطمئنم که شما حرفای قشنگی برای گفتن دارید پس خودتون قبول کنید اینبار روی صندلی بنشینید و ما رو هم از جوابای زیباتون محروم نکنید مرسی

درود! بنده رفتم در پست صندلی داغ یلدا و کامنتارو کامل خوندم،‏ به ترتیب این افراد متقاضی نشستن روی صندلی داع بودند-سجاد آریانفر-چشمک-الاهه-عمو حسین-بهنام! اکنون بنده به الاهه رإی میدهم و ‏۱۹۰تا مهر بر رویش میزنم! نفر دوم سجاد آریانفر با ‏۱۳‏ مهر!‏

ضمن درود فراوان و عرض ادب! پاسخ به ‏۴‏ سؤال اول ‏۳۰تاجون-۱-سیتا،‏ چون در محله فعال تر ظاهر میشه و باعث خنده و شادی و فراموشی غمها میشه!‏۲-دنیا،‏ اولا نام دختره،‏ دوما فعلا داریم در آن خوش میگذرانیم،‏ سوما حال است نه وعده به آینده! ‏۳-شیطنت که از حولت شماره نزدی،پاسخ-برای اولین ورودم در اثر پوست کندن گردو دستانم سیاه بود،‏ که پدرش گفت چرا دسپات سیاهند؟ گفتم:‏ من بچه رإیتم و دخترا که گردو پوست نمیکنند:‏ من کارم پوست کندن گردو هم هست! در دوران عقد و قبل از عروسی-وقتی صبح جمعه میبردمش خونه خودمون و شب دیر میبردمش خونه خودشون،‏ مادرش قر میزد و میگفت پدرش ناراحت شده و اگه بهت حرفی بزنه چیکار میکنی؟ میگفتم:‏ خدا زبان داده برای جواب دادن! آنوقت جوابهایی میدادم که اینجا مجال گفتنش نیست!برای آزمایشات و کلاس قبل از ازدواج دو نفری به اتفاق مادرم به درمانگاه مخصوص رفتیم،‏ وقتی موقع زدن آمپول رسید من فکر کردم که من باید آمپول بزنم و به مادرم گفتم:‏ من یا آمپول نمیزنم یا از خیر ازدواج میگذرم،‏ بعدش متوجه شدیم که فقط خانم باید آمپول بزنه و خیالم راحت شد و این مورد هنوز باعث خنده ی ما میشود! شما ‏۳زدید ولی من ‏۴-سعی میکنم اجازه ندهم،‏ اما اگه سوراخش کردید طبق معمول ناراحت میشم و میگم:‏ بادکنک برای بازی و سرگرمیه نه ترکوندن! اگه از صدای ترکیدن خوشت میاد من با پیاز صداهای بهتری درمیارم! شاید هم بیغیرت بشم و صدای پیاز را آشکار کنم! دوباره شما ‏۳نوشتید ولی من ‏۵-بارها افرادی را به هم معرفی کرده ام اما خوب شده ها خودشون خوب بودند ولی مشکل دارها معرف مقصر شناخته شده است،‏ من همه جا مشاور تجربی هستم،‏ در خدمت بینا یا نابینا فرقی نداره! در محله پیش نیامده ولی اگه پیش بیاد در خدمتم!‏:اجازه ی ما هم دست شماست نه دست خودمونه!راستی این سؤالارو از تو گودوم قوطی عطاری بیرون آوردی!‏

ضمن درود فراوان و عرض ادب! پاسخ به۱۰سؤال ‏۳۰تاجووون-۱-مدیر شدن را دوست ندارم،‏ ولی اگر مدیر میشدم-افرادی که با اسم مستعار وارد میشوند را به شرطی تإیید میکرد که با تلفن باهاشون حتی یکبار ارتباط مستقیم برقرار کرده باشم،‏ چون من از دروغ بدم میاد و از دروغگو متنفرم حتی اگر برای سرگرمی باشد!‏۲-اگر را کاشتند سبز نشد،‏ یک حقوق ثابت مانند کشورهای غیر مسلمان برایشان تعین میکردم،‏ البته برای معلولانی که به کل مقررات معلولین پایبند باشند و به آن احترام بگذارند،‏ در ضمن هر معلول حقوقش طبق درصد معلولیتش تعیین و پراخت شود،‏ معلولین طمعکار و ضد مقررات به مجازات خواهند رسید،‏!!!‏۳-فقط درخاست یک جلسه حضوری در یک روز خاص ملاقات با ایشان و هر نفر ‏۵‏ دقیقه کنار ایشان قرار گیرد و مشکلاتش را مستقیم مطرح کند!!!‏۴-آرزوی رسیدن به دوستدختر واقعیش بر آورده میشود!!!‏۵متقابلا برای سیتا هم بر آورده میشود!!! ‏۶-به هر نحو که بتونه ‏۳۰تا را میکشونه پیش خودش و با هم شب را به صبح میرسانند!‏،‏! ‏۷-عقرب میشود و جوری تکتکتون را نیش میزند که فکرشو هم نکرده باشید!!! ‏۸-بله میپذیرد شیطنت نکند ولی عقرب یا مار شاید بشود!!! ‏۹-طبیعی ترین غذا-ماست و خیار با نون!!! ‏۱۰-یلدا-خیالباف محله،‏ مجتبی-مدیر مغرور محله،‏ ترانه-مسئول صندلی داغ محله،‏ شهروز حسینی-سوسول و بلک کردن در اسکایپ و خراب و ویروسی کردن اسکایپ بچه ها-بیجنبه-خشن-ضد عدسی! خاله زهره-در ظاهر خانمی شاد-اجتماعی-خندان-خوشگذران-ولی باطنی جدی-کمی بدبینی-خشن-تقریبا ضد عدسی-مضطرب-گوشی-لجباز-اخمو-مانند اکثر خانمها بعضی اوقات افسرده،امیر سرمدی-مبلغ-گزارشگر-تلاشگر-جدی،‏ نخودی-در ظاهر شاد و شنگول-با نمک-ضد عدسی-در مواقع خاص مانند دیگر خانمها دچار افسردگی-خشن-دخالتکار در کار دیگران-ضد عدسی-ضد عدسی-تحریک دیگران بر ضد عدسی-،میلاد-ناشناخته البته برای بنده-عضوی از محله،‏ ساجده-غضوی از محله که خود را به سرنوتش راضی کرده و از معله نجات داده است،‏ چشمک-مشاور و روانشناس نسبتا مغرور-جوانی خوشگذران-،دوسپدخترم-او همیشه با من است و در مسائل شخصیم دخالت نداره،‏ چشمه-بدبین به نوشته های افراد،‏ معصومی راننده-مبلغ عصبی و دوری از محله،‏ ‏۳۰تا سیتا-در ظاهر شاد و خندان-مشکوک و مرموض-شلوغ کار-مشکوک و مرموز،‏ !!! خوب همینه دیگه نیش عقرب نه از بحر کینه است-ذات عقرب نیش زدن است!! دوستان امیدوارم از رک بودن عقرب رنجیده خاطر نشوید!‏

سلام. من سؤالامو میپرسم.
اگر این فرصت رو داشته باشی که ۲۴ ساعت بینا باشی اون ۲۴ ساعت چی کار میکنی؟
اگر بخوای از جاده چالوس بری شمال و فقط دو گزینه داشته باشی پیاده رفتن یا با ماشین مرتضا معصومی کدوم رو انتخاب میکنی؟
حاضری یه بچه ی نوزاد از پرورشگاه بیاری و بزرگش کنی؟
چه موقع بوده که تا سر حد انفجار عصبانی شدی؟

ضمن درود فراوان و عرض ادب! پاسخ به سؤالات شهروز جون-۱-فقط میشینم فکر میکنم و شب میخوابم تا خوابهای بینایی ببینم که فراموش نکنم که کی بودم و کی هستم و کی خواهم بود! ‏۲-بیاده رفتن که هم تفریحه و هم ورزش،‏ هم یادی از خاطراط گذشته که پیاده به روستا میرفتم،‏ یا خاطراط زمانی که چوپان بودم زنده میشود! ‏۳-حاضر بودم و هستم و خواهم بود،‏ لعنت بر قوانین ناجوانمردانه ی بهزیستی و…‏! ‏۴-موقعی که ناراحتی اعصاب داشتم و زیر بار حرف زور نرفتم،‏ مانند شرکت در مسابقه ی شطرنج که طرف مقابل با داشتن ‏۳وزیر و برای گرفتن وزیر چارم تلاش میکرد و مسابقه را به بازی گرفته بود و من فقط شاهم در دو خانه به صورت رفت و برگشت حرکت میکرد و از نظر من بازی تمام شده بود و خانم داور به من پیله کرده بود که شرط شرکت در مسابقه ثبت صفحه است،‏ خلاصه پس از یک اتفاق ناگوار برای همیشه از شطرنج خداحافظی کردم! ‏

درود! سپهر جون خوش آمدی عزیزم،‏ سپهر جون-من هر کاری که امکان پذیر باشه و ازم بر بیاد برای معلولین انجام میدهم،‏ من برای شادی دوستان و خودم زنده هستم و زندگی میکنم،‏ من با غم مخالفم! عزیزم بیخیال نداشته ها و غمها شاد باش و شاد زندگی کن!راستی به این محله خوش آمدی،

درود! سیتای خیال باف-ورود مجددت را به اینجا و محله خوش آمد میگویم،‏ ای کاش پشیمان نمیشدی و واقعا می آمدی،‏ چون من اصفهانی نیستم و افتخار میکنم که نجف آبادی هستم،‏ ای کاش در یک اردو با هم میبودیم تا ببینی که من کی هستم و چه میکنم،‏ راستی قرار است نهم اردیبهشت در اردوی اصفهانی ها به شیراز شرکت کنیم،‏ امسال هم مانند سالهای گذشته به اتفاق دوستدخترم به اردو میرویم! جای دوستان خالی!‏

ضمن درود فراوان و عرض ادب! پاسخ به سؤالات مریم بانو-۱-قسمت ‏۱-خوابهای من مانند بیداری کاملا طبیعی مانند زمان کودکی که کم بینا بودم است،‏ خوابهای من بیشتر به رنگ سبز هستند! قسمت۲-بهترین خوابهایی که دیده ام -در راه رفتن به کربلا و مکه بوده ام،‏ چندبار خواب دیدم که رانندگی میکردم و ماشین سوار بودم،‏ حتی زمان نابینایی که در خواب تعجب میکردم که من که نابینا هستم رانندگیم خوبه! قسمت۳-آخرین خوابی که دیدم-دو شب پیش مانند نوجوانیم در مغازه شیریننی فروشی میکردم!‏

ضمن درود فراوان و عرض ادب! پاسخ به سؤالات مریم بانو-خوب اگه واقعیت را بنویسم دوباره بعضیا ناراحت خواهند شد اما من بیخیالم و مینویسم،‏ ‏۲-آخرین پیامک،‏ دیشب دو پیامک به دختری بینا که ‏۴۰ساله و بیناست و در شهر ری زندگی میکند و حدود۵‏ سال است که با من ارتباط دارد و برایم درد دل میکند و مرا مشاور خود میداند برایش فرستادم،‏ امروز همان دو پیامک را برای یکی از دوستان نابینا در کاشان که زن و چند فرزند دارد فرستادم،‏ امروز یه شارژ ‏۲۰۰۰تومنی همراه اول بهمناسبت روز بانو برای پروین شهر ری هدیه فرستادم،حالا آن دو پیامک را اینجا مینویسم! کلک ‏۱مادر ‏-هم نیست…‏!؟ ‏ف ‏
فهمیدم ‏
در ‏
شیشه ‏
شیرم ‏
آب ‏
میریخت…‏ !‏
‏! ‏
نوک سینش ‏
‏ ی
ا ‏
فلفل ‏
میزد ‏
یا ‏
چسب ‏
زخم!‏
‏ ب
عدشم ‏
 ‏
میگفت:‏ م
مه ‏
اوف ‏
شده…‏ ا
ی ‏
کاش ‏
زبان ‏
داشتم ‏
و ‏
میگفتم:‏ چ
رابابامیخوره ‏
اوف ‏
نیست ‏
ولی ‏
برای ‏
من ‏
اوف ‏
شده!‏
‏ ب
ه ‏
هرحال اروزش ‏
مبارک!‏
 ‏
۲-آیا ‏
میدانید ‏
در ‏
بدن ‏
انسان ‏
۷میلیون ‏
عصب ‏
وجود ‏
دارد،و ‏
تنها ‏
زنها ‏
هستند ‏
که ‏
میتوانند ‏
روی ‏
تک ‏
تک ‏
این ‏
اعصاب ‏
راه ‏
بروند؟ ‏
ر ‏
روز ‏
این ‏
بند ‏
بازان ‏
ماهر ‏
نزدیک ‏
است ‏
مواظب ‏
باشید…‏!!‏
‏! ‏


ضمن درود فراوان و عرض ادب! دنباله پاسخ به سؤالات مریم بانو-۳-دوست داشتم مشاور تجربی باشم که صد درصد نیستم ولی تلاش میکنم که در موقعیت های خاص باشم! ‏۴-دشمنانم را از زندگی دلیت میکنم! ‏۵-نمره ی من ‏۱۳‏ میدهم! ‏۶-انسان باید خودش باشد و اول به خودش ایمان داشته باشد! ‏۷-پسر جون تو دیگه بزرگ شدی،‏ تو دیگه مرد شدی،‏ حالا دیگه شیطنت بسته بازیگوشی بسته آب بازی و گل بازی نکن تو دیگه بچه نیستی،‏ تو چرا ریشتو میزنی سبیلتو هم میزنی سبیل برای مرد است تو نباید سبیلتو بزنی،‏! اما هرچی میگم بابا من که ریش و سبیل ندارم بیفایده است!‏

ضمن درود فراوان و عرض ادب! پاسخ به ادامه سؤالات مریم بانو-گفتی اولین چیزی که به ذهنم میرسه،‏ من خیلی چیز به ذهنم میرسه،‏ ولی خلاصه مینویسم،‏ سؤال ‏۸-۱-یاد آرزو های بر باد رفته با دوچرخه،‏ شیطنتهای کودکی و تصادفها با دوچرخه! ‏۲-شیطنت در کلاس با همکلاسی هایم! ‏۳-وقتی سوسک روی بدن راه بره قلقلکمون میشه،‏ زنها و دخترها با دیدنش جیغ میکشند و ما میخندیم و میگوییم مواظب باش نره توسوراخت،‏ منظورمون سوراخ گوش یا بینی یا دهان است! ‏۴-میگن:‏ ‏۷۰تا مسیحی میرند بهشت و یک مسلمان میره بهشت! ‏۵-کلاس سوم ابتدایی بودم دوتا کیف مثل هم داشتم که با کیف نهتره به مدرسه میرفتم و کیف کهنه کتاب و دفترهای اضافه داخلش بود،‏ یه روز با عجله کیف را اشتباهی برداشتم و به مدرسه رفتم و داخل کلاس متوجه شدم که ای وای صبح تا ظهر در کوچه بازی و شیطنت و حالا چیکار کنم! بالاخره یکی از بچه ها موضوع را به معلم گفت و ‏
مشکل ‏
حل ‏
شد!‏


ضمن درود فراوان و عرض ادب! دنباله ی پاسخ به سؤال ‏۸‏ مریم بانو-۶-کدو-‏ من علاقه زیادی به تخمه کدو دارم اما نه تخمه ی تلخ،‏ چند سال پیش رفتم خونه دوستم که نابیناست،‏ یه خواهر ‏۷ساله داشت که کدوی بزرگی برداشته بود و سرش را نقاشی کرده بود و یک روسری سرش کرده بود و باهاش عروسک بازی میکرد،‏ واقعا عروسک بدون دست و پا ولی زیبا و خندان بود،‏! ‏۷-خودشان فقط میکارند و تولید میکنند و بعضی از مردم احمق و خر ایران رادچارش میکنند،‏ اعتیاد بلای خانمانسوز خرهای ایران! ‏۸-زیرشلواری-راحتی و آسودگی زندگی،‏ مراحل استفاده از زیرشلواری بین مردم صرفه جو-زیرشلواری-شلوارک-شرت-دستگیره برای آشپزی-دمی-سفره پاک کن-دستمال دستی-بجای پوشک مشما کردن نوزاد! ‏۹-ترانه خواندن-شادی-رقص و شادی و بای کوبی دور از غمها! ‏۱۰-در ظاهر روزه بودن و دنبال سوراخ موش گشتن برای خوردن و…‏ لعنت بر کسی که مرا خر کرد و باعث شد منم روزه بگیرم و با ‏۱۵روز روزه گرفتن ‏۱۰سال زودتر نابینا شدم! ‏۱۱-کنکور-آرزوهای بر باد رفته برای خیلی ها که…‏ برای کنکور خود را کور کردند! ‏۱۲-عشق-دیوانگی-خریت-وحشی گری-

ضمن درود فراوان و عرض ادب! ادامه ی پاسخ به سؤالات مریم بانو-۸-۱۳-پول و ثروت-اکثر انسانها برایش دیوانه وار تلاش میکنند و نمیدانند برای چه وقت میخواهند خرجش کنند! ‏۱۴-صدای تیک تیک ساعت آهای بشر عمرت داره میگذره چیکار میکنی! ‏۱۵-یاس-بدترین چیز یاس و نا امیدی است که بیشتر انسانها دچارش شده اند! ‏۱۶-پسر شجاع-آهای بشر این برنامه کودک را ببین و از آن در زندگیت عبرت بگیر! ‏۱۷-پدر پسر شجاع-ما زندگی خودتان را با این برنامه به تصویر کشیدیم تا شاید بفهمید! ‏۱۸-کوکب خانم-مرا یاد کودکی می اندازد که کلاس دوم ابتدائی بودم و این یکی از درسهای کتاب فارسی بود که متنش اینطور شروع شده بود،‏ کوکب خانم مادر عباس است،‏ او زن پاکیزه و با سلیقه ای است،‏ سطل شیر را همیشه در جای خشک و خنک نگه میدارد…‏! ‏۱۹-آجیل عید-مرا یاد مردم خسیس و پر عدهعا می اندازد که از بدترین آجیل برای پذیرایی استفاده میکنند،‏ مانند-تخمه ژاپنی و هندوانه و کدو که در انبار مقاره ها مانده و قابل خوردن نیست! ‏۲۰-شاهزاده کوچولو-مرا یاد داستانهای کودکانه می اندازد! ‏۲۱-عمه-مرا یاد حرف پدر بزرگم می اندازد که۱۰۰‏ سالش بود و به من میگفت:‏ چرا با یکی از دختران فامیل ازدواج نکردی؟ منظورش دختر عمه بود!!!‏

ضمن درود فراوان و عرض ادب! ببخشید که دیر آمدم،‏ پاسخ به ادامه سؤال ‏۸‏ مریم بانو-۸-۲۲-گشت ارشاد،یادم میاد که اطراف مدارس دخترانه میگشتند و اگر کسی مزاحم دانش آموزان دختر موقع تعطیلی مدارس میشدند را دستگیر میکردند،‏ شنیدم که پدری با ماشین روبروی دبیرستان ایستاده بوده،‏ وقتی دخترش از دبیرستان خارج میشه و سوار ماشین پدرش میشه،‏ گشتیها بدون سؤال پرسیدن با زور اول پدرش را از ماشین بیرون میکشند و با مشت و لگد از خجالتش درمیایند و میبرندش داخل ماشین گشت،‏ سپس دختر را پیاده میکنند و با احترام سوار ماشین گشت میکنند و راه می افتند،‏ بین راه دختر از کیفش دستمال کاغذی بیرون میاره و به پدرش میگه:‏ باباجون بگیر خون صورتت را پاک کن،‏ سپس گشتیها متوجه میشوند که سوتی داده اند،‏ همان موقع پدر را به کلینیک میبرند و زخمهایش را پانسمان میکنند،‏ سپس پدر و دختر را به روبروی دبیرستان می آورند و میگویند اشتباه شده،‏ بلافاصله پدر و دختر با ماشین خودشون برای شکایت به دفتر امام جمعه رفته و موضوع را بیان میکنند و عدعای آبروی رفته که بیجهت دچار اتهام شده اند میکنند،‏ آیا-آیا-آیا این همه دانش آموز که شاهد صحنه بودند باور میکنند که این پدر بیگناه و در اثر یک اشتبا از طرف مإموران گشت اینطور کتک خورده است!‏

ضمن درود فراوان و عرض ادب!ادامه پاسخ به سؤالات مریم بانو!-۸-۲۳-یاد ماه عسل میفتم که امیدوارم شما هم آن را تجربه کنید و مانند بعضی ها از آن فراری نباشید! ‏۲۴-ایرانسل مرا به یاد بی جنبگی و بیفرهنگی ودوست یابی و رفیق بازی و…‏ ایرانیان می اندازد! ‏۲۵-مرا یاد وعده های بی پایه و اساس می اندازد که مردم به دل خودشان میدهند،‏ مرا یاد پیامکهای تنز می اندازد که تنز نویسان مخابرات مینویسند و مردم خر میشوند و برای یکدیگر میفرستند و جیب شرکت ایرانسل و همراه اول را پر میکنند! ‏۲۶-یاد شکم پرستان می افتم که در مراسمهای مختلف دیوانه وار میخورند و حی علی خیر العمل را فراموش میکنند! ‏۲۷-۱‏ و نیم مرا یاد ادارات می اندازد که کارمندان آماده میشوند و دیگه کار نمیکنند تا ساحت ‏۲‏ شود و به خانه بروند! ‏۲۸-من تا چند روز نمیدانستم چیه،‏ ولی چند شب پیش ‏۳۰۰تومن از مقازه محله طلبکار شدم که یه بسته بهم داد که مزه اش به نوشابه مشکی بود و مانند چرم بود که جویده نمیشد! ‏۲۹-قدیمیا میگفتند:‏ تا پول داری رفیقتم،‏ عاشق بند کیفتم،‏ بعضی از دوستی ها اینطوریه دیگه،‏ پس ما باید با کسانی دوست باشیم که مانند خودمون فکر کنند!‏

ضمن درود فراوان و عرض ادب! ادامه پاسخ به سؤالات مریم بانو-۹-جمله سازی،۱-مرغ،‏ در شهر ما هر پسری ازدواج کند میگویند فلانی رفته قاتی مرغها! بهترین تخم مرغ فقط تخم مرغ خانگی است! ‏۲-بند کفش، وقتی سوم دبستان بودم کسی متوجه ضعف بینایی من نشده بود،‏ وقتی مادرم میخواست مرا آموزش دهد که چگونه بند کفش ورزشی خود را ببندم من یاد نمیگرفتم تا بالاخره مادرم بند کفش را بست و من چند بار با دست باز کردم و دوباره بستم تا یاد گرفتم و دیگر خودم بند کفشهایم را میبستم! ‏۳-دستشوئی-وقتی کوچولو بودم و به دستشوئی میرفتم،‏ سنگ دستشوئی خانه ی ما قدیمی و بزرگ و گود بود و من میترسیدم سرش بنشینم،‏ یه روز پدرم مرا بقل کرد و اول خودش نشست سپس مرا نشاند و خودش برخاست و من یاد گرفتم که چگونه به دستشوئی بروم و اطراف دستشوئی را کثیف نکنم!‏

ضمن درود فراوان و عرض ادب! ادامه پاسخ به سؤالات مریم بانو-۹-در حالی که آسمان ابری و بارانی بود کاپشن پوشیدم سپس بند کفش را محکم کردم و با عشق و علاقه یک مرغ از مرغدانی جهت خاستگاری برای پدر عروس بردم و پس از دادن هدیه به پدر عروس خاستگاری انجام شد،‏ سپس به مهمانی شام که ماکارانی که دستپخت عروس خانم بود دعوت شدیم و از بس زیادی خوردم کارم به دستشوئی افتاد! ‏…‏ حالا هرکی گفت اصطلاح بوس درب خلا خارسو یعنیچه؟!‏

سلام .عدسی خان. بعضی مواقع رعد فقط ۲ ساعت میخوابه .شکلک غصه نخور به این وضعیت عادت کرده و دیگه مثل جَوونیاش کمبود خواب نداره.
حالا منظورم اینه که کلی کار تحقیقاتی دارم که باید انجام بدم و وقت ندارم همه ی سوالاتو بخونم و میترسم سوالم تکراری باشه.
حالا یه سوال و بعد برم : شما چرا حرفاتون این همه مبهمه. رعد اصلاََ سر در نمیاره چی میگید.
من آخر نفهمیدم شما از حضور من در این محله راضی و خوشحالی یا دوست داری من هرچه زودتر برم گم بشم و خلوت نابینایان رو به هم نزنم؟؟؟؟؟؟
یه سوال دیکه: چرا عده ای از من خوششون نمیاد ؟؟؟من که به کسی توهین نکرده و نمیکنم .
من دوست دارم برای محله آرامش باشم نه زهر مار. ولی یه نفر خییییلی از من بدش میاد. به نظرت باید چه کار کنم که اون بنده خدا ذهنیتش به من تغییر کنه ؟؟؟
برم برم کلی کار دارم.

آهای عدووووسی
صدامو داری به احترامت هیچوقت حتی ، من
نرفتم ،من به صندلی ِی داغغغغی ؟؟؟؟
پس ،به رعد بگو چرا تو خوابی ؟
اه ، من دیگه نمیام به جایی که تو باشی
رعد ترانه سرای رپ بوده دادا ممسی خخخخخخ

ضمن درود فراوان و عرض ادب! ۱-تو یه معلمی ولی مانند بچه سوسولها رفتار میکنی که خیلیا این کارتو دوست ندارند! ۲-خوب برو کارهای تحقیقاتیتو بوکون و هروقت بیکار شدی بیا اینجا، مثلا برای زنگ استراحت کارهای خونه بیا اینجا! ۳-تو ظاهری خوش اخلاق داری اما باطنی افسرده و بد اخلاق هستی! ۴-بچه های این محله از ظاهر سازی های من و تو خوششون نمیاد! ۵-همه ی ما در این دنیا مهمون هستیم و جای کسی را هم نگرفتیم و جای کسی را هم تنگ نکردیم! ۶-مگه تو با اجازه ی من به این محله اومدی که با نظر من بمونی یا بری، تو برای ماندن و رفتنت مختاری،دوست داری بمون دوست نداری یه زنگ بزن تا حالیت کنند که یک من ماست چند من دوغ داره! ۷-تو اصلا میدونی که توحین به چی میگن، هر انسانی از نظر خودش به کسی توحین نمیکنه، ولی نظر دیگران در مورد رفتار و گفتار ما فرق میکنه، بعضی از افراد هستند که وقتی بهشون سلام میکنیم جواب میدند که برو توحین نکن، هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد و کسانی که ادعا میکنند که خوبند اینان خودپسندند! ۸-تو از کجا مطمئن هستی که کی از کی بدش میاد، این تو هستی که به خودت شک داری، این تو هستی که از خودت بدت میاد، این تو هستی که از خود متشکری، این تو هستی که با خودت هم قهر هستی و اینجا خودنمایی میکنی! ۹-ظهرمار جون برو بکارات برس که خیلی خودخواهی! ۱۰-رنگینکمان را میبینم که با خوندن این کامنت با گریه سر روی بالش میگذاره و از نیش عقرب در امان نمانده به خواب میرود!!! ۱۱-عدسی از نظر عقل و تحصیل از همه ی بچه های این محله پایین تر است و در سن ۱۳سالگی باقی مانده است!!!

دیدگاهتان را بنویسید