خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

*** تقدیم به تو با عشق ***

درود و هزاران درود
امیدوارم هرجای این دنیا که هستین و در حال خوندن این مطلبین شاد و سلامت باشین راستش من تو نوشتن تبحر ندارم ولی داشتم فکر میکردم که مادرم اینقدر ارزش داره که من یه پست اختصاصی واسش بنویسم
هیچی دیگه اومدم فقط بگم مامانی با تمام وجودم دوستت دارم خیلی گلی خیلی ماهی
اصلا وصفت در واژه نمیگنجه ولی حد اقل کاریه که از دستم بر میاد
امیدوارم سایه ات تا همیشه بالای سر من و بقیه خانواده باشه
میدونم همیشه نگرانی, نگران چه حال چه آینده و حسرت گذشته هایی رو میخوری که شاید نتونستی کاری که دوست داشتی رو انجام بدی واسم
ولی من همه جوره قبولت دارم فقط باش
واقعا کاش یه کلمه یا جمله ای بود که آخر احساسمو میتونستم بگم ولی کلمه ها هم در این مورد عاجزن
بازم فقط میتونم بگم دوستت دارم و تو که هستی یعنی خوشبختی, یعنی پایان غمها و بودن کل شادیهای دنیا
یعنی وقتی میام تمام اتفاقات و کارهای روزمره رو واست میگم و تو چقدر با نهایت صبر گوش میکنی و راهنماییم میکنی یا دعوام میکنی یا هر عکس العملی که نشون میدی کلی خوشحال میشم کلی سبک میشم
با اینکه 5 کلاس بیشتر درس نخوندی ولی برای من با سوادترین فرد دنیایی حس میکنم درک و فهمی که داری رو هیشکس نداره
چه قدر با حال و بی کم و کاستی همه چیز رو واسم با نهایت صبر و خوش خلقی توضیح میدی که مبادا من ندیدنم رو حس کنم
خیلی حرف دارم خیلی فقط از خدا میخام همیشه سلامت باشی
کاش منو به خاطر همه بدیهام ببخشی
شاید من خیلی باید بهتر ازین با تو رفتار کنم ولی همین جا به خودم قول میدم بهتر بشم
حد اقل یه آرزوی بزرگت که دوست داشتی من خودم مستقل باشم رو عملی کردم کاش بتونم همیشه به خواسته هایی که تو داری جامه ی عمل بپوشونم
مامانی خخخخ یعنی خدا خیلی خیرت بده
ببخشید بد نوشتمااآآآآ
فدایی داری فدایی داری
روزت مبارک مادر عزیزم
یه بغل گل با یه دنیا بوسه بر دستهای زحمتکشت
همراه همه ی لحظه هایت, زهره
مادر یعنی: معرفت، گذشت ، محبت . . .
یعنی هر چه سخت باشد روزهایت ، من هستم خیالت تخت
خوش بختی یعنی قلب مادرت بتپد
از تمام دلتنگی ها ، از اشک ها و شکایت ها که بگذریم باید اعتراف کنم مادرم که میخندد خوشبختم !
صدای خنده ی مادرم ، حتی غم هایم را هم می خنداند !!
بوسه ام نثار تو مادر که نه تکرار می شوی و نه تکراری
مــــــــــادرم”
تو باشی و خدا
دنیا برایم بس است
روز مادر و تولد حضرت زهرا (س) بر همه ی جهانیان مبارک

۹۲ دیدگاه دربارهٔ «*** تقدیم به تو با عشق ***»

سلام عزیزم آفرین خیلی که قشنگ نوشتی اول که امیدوارم اول شده باشم و حالا حرفهای مهمم اینکه انشا الله همیشه تو و همه دوستان در کنار عزیزانتون شاد سلامت و راضی از زندگی باشین به حق و یاری بهترین مادر دنیا که پیشاپیش ولادتش رو بر همگان تبریک میگم الهی که سایه پدر و مادرها بالای سر بچه ها باشن و ازمون راضی و دلشون شاد باشه من که ناخواسته ناراحتشون میکنم ولی فقط خدا میدونه در دلم چه میگذرد انشا الله خدا به همه ما کمک کنه این روزا عیدی بگیریم و یک قدم هم که شده بالاتر بریم التماس دعا

سلام
منم با کمی پس و پیش همین حرفا رو دارم
مامان عزیزم هیچی در مقابل بزرگیت نمی‌تونم بگم و حتی ذره ای از محبت هات رو نمی‌تونم جبران کنم فقط همین رو مطمئنم که با ذره ذره وجودم دوستت دارم در همه لحظات زندگیم

زهره جون خداییش نمی‌گم ماستم شیرینه ها ولی خداییش چه اردویی رفتیم ها خخخخ یعنی کلی ذوق مرگ شدم بهت خوش گذشت خاطرش رو نوشتم گذاشتم تو وبلاگم خیلی با نمک شده ایشالا وبلاگ زدی معامله کالا به کالا می‌کنیم خخخ

زهره سلام
می خواستم یه پست بنویسم برا تبریک روز مادر
اما دیدم جیگیلی نوشته
وقتی پستت رو خوندم یه جوری دلم گرفت
خوش به حالت که اینقدر محکمی
به مامانت تبریک میگم دختر گلی تربیت کرده

امروز که فکر کردم دیدم
درست دو سالو سه ماهو هشت روزه که مادرم رو ندیدم
دارم خفه میشم از این حس دلتنگی

به خودم قول دادم دیگه لمسش نکنم
کار کثیفو خود خواهانه اییه
من لمسش می کنم اون آروم می شکنه و من دوست ندارم از این بیشتر بشکنه
دلم بد نافرم برا خنده های از ته دلش تنگ شده
دلم برا دیدن اون چهره ی ماهش ضعف کرده
این روزا به سختی میگذره
خیلی سخت
مامانی ها دوستون دارم زیاد

سلام یلدا.
من اطمینان دارم که دلیل اصلی از ته دل نخندیدن مادرت، همین عمل ظالمانه تو، یعنی همون از ته دل بغل نکردن و لمس نکردن این موجود عزیزه.
تو به خاطر شکست جسمانی که از روزگار خوردی سخت دلشکسته ای، ولی چرا بدون اینکه بخوای داری انتقامت رو از مادرت میگیری؟
به خاطر محبت و قدردانی از زحمات مادر هم که شده برو، محکم بغلش کن، عاشقانه لمسش کن، و بگو که چقدر دوستش داری و به محبت و پشتیبانیش محتاجی، بعدش مسلما به بعضی از آرزوهات خواهی رسید.
دختر خوب و قدرشناسی باش و برو این کار رو بکن، ظالم.

درست مطلبم رو نرسوندم شاید
منظورم این نبود بغلش نمی کنم
نه نه نه نه نه نه نه نه
بابا من دستاشو بوس که سهله , بابا قورت میدم
منظورم این بود مامانم وقتی میبینه من چیزیو لمس میکنم , میشینه یه ساعت گریه می کنه
چه برسه به اینکه خودشو بشینم لمس کنم
لبخندشو لمس کنم که تبدیل به بغض بشه
به چه قیمتی
منظورم این بود زهره
ورنه من اتفاقا زیاد به مادرم می چسبم نفسم میره براش

سلاااام یلدا جووووونم شما که پستات حرف نداره من به گرد پا تو هم نمیرسم بذار که همه لذت ببریم
لطف بی نهایت توه که اینجوری میگی
یلدااااا نداشتیمااا ببین میدونم من نمیخام الکی دلداریت بدم میدونم خیلی سخته ولی باور کن من دوستی داشتم شیطونتر و نمیدونم چطوری بهت بگم اون با وضع بدتری نابینا شد الآن فقط نورو میبینه
هم سنش بالاتر بود هم راننده هم شاغل بود
تو که اینجوری نبودی من همیشه اعتماد به نفس و محکمی تورو الگو قرار میدم
تازه به من فکر کن که تا حالا ندیدم ححح
اونطوری یه جور سخته اینجوری هم یه طور دیگه خیلی سخته
ولی دست بردار دختر الآن دعوااات کردماااا

خب من الان قانع شدم شدم
ببین من گناه دارم
ببین منو دعوا نزن
ببین منو چرا دوست نداری
ببین چرا داد کشیدی سرم
ببین من بچه خوبی ام
ببین وقتی پای خودتو کشیدی وسط من زبونم گرفت . دیگه هیچی نق نمیزنم
قول میدم دست کمش تا یه هفته نق نزنم
منو دوست داری الان آیا

آخی نه گریه نکن دخترم
من که فقط دوتا کمربند زدم رو دستات هاهاهاها
فدایی داری اصلا واست لپ لپ میخرم میارم که از دلت در بیاد
شکلک یه باغ گل خیلی بزرگو قشنگو رنگارنگ که یه دریاچه آب هم از کنارش رد میشه بعد یه ماهی قرمز تنها هم داخلش داره شنا میکنه بعد یه دختره که پاهاشو رها کرده تو آب موهاشم بسته با کش صورتی ولی کیلیپس نداره
هههاهههاههها

درود من هم از فرصت استفاده میکنم و پیشاپیش این ولادت را به همه شادباش میگم و روز زن را به تمام زنان ایرانزمین تبریک میگم همچنین یک تبریک ویژه هم برای مادر خودم مادر همسرم و خانم نازنینم دارم و به اونا میگم به خاطر همه چیز از شما سپاسگزارم راستی زهره خانم از شما هم سپاسگزارم که یادآوری کردید زودتر برم به فکر کادو باشم

سلام یلدا خانم من شما را نمیشناسم ولی مدت هاست کامنتها و پست های شما را میخونم من یک معلم هستم و همین طوری حرف نمیزنم و به این نتیجه رسیدم که شما دل بزرگی داری و انسان بزرگی هستی از کامنتت واقعا دلم گرفت خدا بزرگه

سلام زهره. منم روز مادر رو به همه ی مادرای مهربون ایران زمین تبریک میگم
یاد اون روز ها بخیر که فقط ۶ سالم بود و مادرم منو صبح زود میبرد پای سرویس مدرسه. اونجا تو اون روز های سرد پاییز و زمستون وای میساد تا سرویس من برسه من سوار شم و برم مدرسه.
مامان خوبم، هر چی از محبت هات بنویسم کم نوشتم. هر چی از خوبی هات بگم کم گفتم.
اینجا نمیخوام وارد کلیشه بشم. فقط یه خواهش از همه هم محله ای ها دارم.
۳۱ اردیبهشت سال ۸۲، که من نابینا شدم، بزرگترین دغدغه ی پدر و مادر من این بود که مستقل بشم. یعنی خودم با عصا همه جا برم. خوشبختانه، ۳ سال بعدش یعنی سال ۸۵ این اتفاق افتاد و خودم حس میکنم شاید هدیه بزرگی به پدر و مادرم دادم.
از همه ی هم محله ای ها، دوستان نابینای خودم خواهش میکنم اگه هنوز مستقل نشدین، اگه هنوز برای بیرون رفتن، برای رفت و آمد هاتون نیازمند وجود کس دیگه ای هستین، بییان به خودتون قول بدین. با خودتون عهد ببندین که با عصای سفید رفت و آمد کنید و مستقل بشین. به خدا با این کارتون نمیدونید چقدر مادرتون رو خوشحال میکنید.
هیچ ترسی هم نداره. برای شروع هم به یک باره به دل کوچه و خیابان بزنید و با عصا خودتون کم کم شروع کنید. قبول دارم یکم سخته. اما….
یه چیز دیگم به یلدا بگم. طورو خدا قسم، انقدر روز ها رو نشمار. انقدر بابت اتفاقی که واست افتاد، حسرت نخور. زندگی منم به نوعی مثل خودته. منم ۳۱ اردیبهشت امسال که بییاد میشه ۱۱ ساله، که نابینا شدم. اونم تو یک شب.
پس بیخیال، مامانو هم انقدر نشکن. گناه داره به خدا

درود امیر
وای آره منم مامانم خیلی منو همه جا همراهی میکرد تو سرما و گرما
خدا همه ی مامانها رو حفظشون کنه
دقیقا منم همین خواهش رو از بچه ها دارم باور کنید نفعش به اولین کسی که میرسه خودتونین یلدا ما ناراحت نیستیم جیگیلی یه کم ما منظورتو نگرفتیم یه کم هم تو ….
ولی اشکال نداره راحت باش اینجا نگی کجا بگی خدا رو شکر اینجا حس هم دردی خیلی قویی داره همینه که منو میکشونه بیشتر اینجا

آخی ببخشید من نمی خواستم ناراحتتون کنم
یه وقتایی نمی تونم جلوی احساساتم رو بگیرم
جو رو در نظر نمی گیرم همینطوری کامنتم رو می نویسم . حتی گاهن فکر نمی کنم چی دارم می نویسم
شما هم به من لطف داری
من معلم ها رو دوستشون دارم . خیلی مهربون و صبورند
راستی سلام
موفق باشی احتمالا آقا معلم

اول سلامبه یلدا خانم خواهر گلم امروز در این وقت شب از ته دل دعا میکنم که یه روزی به همین زودیها دوباره صورت قشنگ مادرتو ببینی حتمً از طرف من این روز بزرگو بهشون تبریک بگو. دوم از زهره خانم ممنونم که پستی به این قشنگی و زیبایی گذاشتن و همه رو یاد مادرشون انداختن هرچند مادر همیشه در قلب ماست و هرگز فراموش نمیشه. و سوم از همینجا با وجود اینکه میدونم مادرم اینجا رو نمیخونه ولی این روز رو بهش تبریک میگم و ازش بخاطر اینکه هم پدرم بوده و هم مادرم زیاد زیاد زیاد زیاد زیاد تشکر میکنم. شکلک یه دنیا گل نرگس و یاسمن و مریم و سوسن تقدیم به مادرم و همه ی خواهرهای گل محلهمون آخه من خواهر ندارم.

سلام اصغر جان
مرسی شما لطف داری
ممنون از تبریک این روز عزیز
سلام من رو به مادر بزرگوارت برسون و بگو ایول مامانی ایول
روزش مبارک منم یه دنیا گل مریمو میخک هدیه می کنمبه زنی که سمبل استقامته بی شک
منم جالبه داداش ندارم
خوشحالم اینجام
خوشحالم شماها هستین
خوشحالم دیگه تنها نیستم

سلام دوباره خیلی خوشحالم که دوتا خواهر دیگه به خواهرهام اضافه شد خیلی البته من بقیه ی دختر خانم های محلهمونو هم خواهر خودم میدونم آقای خادمی مرسی که این محله رو درست کردی و اینگونه اسباب خوشنودی مارو فراهم میکنی. مرسی مرسی مرسی

سلام من عاشق مامانم هستم اگه مادر تو زندگیهامون نبود الآن اینی که هستیم نبودیم
زهره جان مرسی از مطلبت
یلدای مهربون لمس مادر مهم نیست همین که صداشو میشنوی و میدونی که هست خدا رو شکر کن برای مادر و پدرا بچه ی معلول و غیر معلول فرقی ندارن برای اونا موفقیت بچه مهمه تو اگه خودت با شرایط موجود کنار بیای نه خودت اذیت میشی نه اونو میشکنی. ندیدن مهم نیست بیا فکر کن زندگی جدیدت از دو سال پیش شروع شده و تو این زندگی دیدنی وجود نخواهد داشت شروع کن به زندگی بدون چشم عادت کن اولش سخته ولی میشه من دو سه تا دیر نابینا رو با زندگی جدید آشتی دادم و الآن خدا رو شکر خیلی خوب کنار اومدن اونا حتی روحیه ی شاد تو رو هم نداشتن پس تو هم شروع کن گلم چشمو بنداز کنار بقیه ی اعضارو جایگزینش کن موفق میشی
بسم الله…

پری جونم سلام
میدونی چیه
من که کنار اومدم
من فعلا شکوه ندارم
ببین میشه قید خورشیدو بزنم
میشه دیدن ستاره ها رو فراموش کنم
میشه دریا رو ندیدو شاد بود
میشه رنگین کمان رو ندیدو باز هم خوشحال بود
اما هیچ رقمی با ندیدن مادرم کنار نمیام
هیچ وقت پری جون
بزار دلتنگ بمونم

سلام خاله زهره مهربون.
چقدر با احساس و از صمیم قلب نوشته بودی.
این حرفها حرف خیلی از ماهاست، که شاید نمیتونیم به این سادگی و با این صفای دل بیان کنیم.
خیلی خوشحالم که حرفهای منو هم زدی و باعث شدی که منم بدونم چطور به مادرم ابراز محبت کنم.
ممنون.

سلام یعنی همون درود خودمون من هم تبریک میگم راستی کی هست این روز نزن دیگه شوخی کردم آها راستی صحبت از مادر بود یکی این وسط از همسرش تشکر کرد کی بود نکنه اشتباهی اومده تو این پست نه نه دارم میرم دیگه یک جمله این از اون پست هایی هست که شکر خدا گله و شکایت از کسی توش نیست خدا رو شکر شکر شکر

برای مامان عزیزم:

هرچقدر برایت بنویسم
هرچقدر مهربانیت را فریاد کنمئ
هرچقدر هم که بخواهم
اما نمی‌توانم
به بزرگی تو … به سخاوت تو … به گذشت تو … به صبوری تو …
ذره ای نزدیک شوم
ذره ای در مقابلت صبوری کنم … ذره ای برایت سخاوت مند باشم … ذره ای گذشت خرجت کنم …
بزرگی را که دیگر هیچ …. که من کوچک‌ترینت هستم مادرم …
آخر صبوری‌هایم را پیش تو می‌شکنم … آخر سنگ صبور منی مادر …
عقده های دلم را اگر سر تو خالی نکنم که را دارم که در آن لحظه از من بگذرد و بر من مگذرد مادر…
آرزو هایت را بر باد داده ام و هنوز آرزوها برایم داری مادر
ببخش مرا … ببخش مرا که این همه غم در دل کوچکت انباشته ام …
خدا می‌داند به خاطر تو و فقط به خاطر تو چه اشک ها که می‌خواستم به بارم و چه خنده ها که بجایشان قهقهه زده ام … مادر …
مادر … مادر … مادر …
هرچه قدر تکرارت کنم کم است و باز در هر ثانیه قلبم فریادت می‌زند … مادر … مادر … مادر …
چقدر خنده هایت زیباست …. زود باوریت … شوخ طبعیت …
و من چقدر گاه و بی گاه دعوایت کرده ام که چرا این را گفتی و این را و ..
ببخش که نزدیکی فاصله دوستی‌مان حرمت مادریت را گاه نگه نمی‌دارد …
چقدر برایم خواندی و خواندی و خواندی و خواندی … مادر … چقدر ….
و چقدر خمیازه ها و خواب ها که نگذاشتم بکشی و تسلیمش شوی و چه بی رحمم من …
و چه تشکر ها که از زبان بی‌رحم‌ترینم در پاس لطف هایت در نیامد و آه که کاش حد اقل لال می‌شدم و بر تو درشتی نمی‌گفتم …اگر که سپاست را نمی‌گفتم …
مادر چه بگویم دیگر
از بدی هایم … از مهربانی هایت
از زشتی هایم .. از زیبایی هایت
ولی مادر
من اگر الآن اینجایم
اگر حتی ذره ای هستم
اگر حتی ذره ای موفقم
فقط و فقط و فقط به خاطر توست
برای توست
و خدا می‌داند که دوستت دارم
بیشتر از همه کس … همه چیز …
یه قدم مانده ای به خدایم برسی …
مادر
دوستت دارم …. دوستت دارم … دوستت دارم …
تا همیشه …

سلام. روز مادر و روز زن رو به همه ی خانمهای محله و همه ی مادرها تبریک میگم.
ولی خداییش این چه عدالتیه؟ روز مادر که میشه روز زن هم هست. من باید به دختردایی ۱۴ سالم هم تبریک بگم. ولی روز پدر فقط روز پدره. یعنی چی؟
شکلک اعتراض.
راستی یه خبر خوب.
طبق آخرین صحبتهای من با مدیر محله ایشون به همکاری عدسی مبلغی رو به عنوان هدیه قراره به حساب خانمهای محله واریز کنن. خانمها شماره کارتها رو اینجا بذارید تا پشیمون نشدن.
هوراااااااااااااااااااااااااا.

سیلام شهروز
خب یعنی دختر داییت ازدواج کرده اگه که آره خیلی هول بوده بابا ایول
ولی اگه نه که خب اون جدا روز دختر داره
ببین دلت بسوزه ما روز زن, مادر, دختر داریم ولی اصلا روز پسر نداریم ححح
الکی گفتی دیگه مگه نه آخه جناب عدسی که انگار دپرس بود همین چند دیقه پیش که اینجا کامنتیده بود ححح
بعدش هم من یه بچه های موج نور رو کال کردم رئیس اونجا بود به من که چیزی نگفت البته میخاسته حتما سوپرایز کنه ححح شکلک ریز ریز خندیدن طوری که دندونا پیدا نشه ححح

خوب همون درود خودمون عدسی زیاد جدیی نگیر بابا محله بی تو صفا نداره بیا بگو راستی روز زن که فرداست مگه نه پس این روز را پیشا پیش پسا پس جلو جلو عقب عقب از چپ به راست از راست به چپ از بالا به پایین از پایین به بالا به همه خانمها تبریک میگم امید که خوش و سر زنده باشید با تشکر

درود و هزاران درود! ضمن تبریک روز مادر و روز زن به مادران و زنان محله!بله دوستان درست متوجه شدید-این موضوع در یک گفتگو به تصویب رسید،‏ اما چون تعداد نفرات مشخص نشده ‏است،فعلا مبلغ مورد نظر محفوظ است تا برای هدیه یا خرید کارت شارژ یا…‏ انجام گیرد! با عرض پوزش از خانم مظاهری بخاطر غلت املایی و اشغال کردن پستشون از طرف این جانب!!!

آهان اینجوری عدسی باشین
بهتره
خخخ
خواهش میکنم اینجا که متعلق به همست من اختیاری ندارم که
راستی منم به خانم شما و اگه مادرتون در قید حیاتن تبریک میگم
نکنه پول میخاین خرج کنین دپرس شدین
من نمیخاما باور بفرمایین

هه هه هه عدسی اگه راست میگه جایزه منو بده هدیه پیشکشش. نه آقا شهروز خداییش تو یه اصفهانی دست و دل باز دیدی که عدسی و مجتبی دومی و سومیش باشن؟ خخخبه: یعنی خیلی خیلی خیلی بعیده…
سلام زهره. منم تبریک میگم به مادرم، به مادرت، به مادرش، به مادرامون، به مادراتون، به مادراشون…الهی زنده باشن.

سلام تبسم جوووونم
الهی مادر شما هم زنده و پاینده باشن
چی گفتی هااااان
باشه دارم براااات
هاهاها
شکلک دستو گذاشتن زیر چونه و خیره شدن به یک جا و یه لیوان چای سرد شده هم روی میز که از شدت فکر کردن یادش رفته بخوره سرد شده
هههاههها بعد فکر کنم تبدیل بشه به شکلک یه جرقه زدن یه دفعه از جا پریدن

درود! هر اردویی که بین بعضی از بچه های محله باشه و من نباشم مخارجش به محله واگذار میشه! در ضمن بعضی از بچه های محله بخصوص دختران محله از شوخی هایم دلگیر شده اند،‏ به همین دلیل حضورم در محله کم رنگ شده است! شارژ خانم چلویی هم به علت نداشتن شماره مبایل ارسال نشد و همراه اول فقط شارژ میداد و شماره شارژ نمیداد که بتونیم براشون ایمیل بزنیم!!!حالا شما بگو من برای یه کارت شارژ برم از خونه بیرون که چی بشه!!!‏

من که خبری ندارم چی شده ولی خدایی حق بهش میدم هرکی بوده
میگما مریم جونم اولشه ها نگو راحت باشین خخخ
البته ایشون کاملا برای همه ما محترم هستن ولی بعضی وقتا که کودک درونشون از خواب بیدار میشه یه کم ناجور میشه
اردو که فکر کنم اون آخریش بود
ولی جدی خوبه یکی دیگه راه بندازیم اتفاقا وقتش هم خیلی مناسبه
باغ گلها که خیلی با حال بود
ولی میدونی مریم برام سؤاله که چرا اینجا فقط میتونی بخندی
یه چیزی میخام بگم ولی میترسم ولی میگم
میگما یعنی اگه هنوز غیر از اینجا هم میتونستی بخندی میومدی اینجا
اصلا چطوری و چرا اینجا رو انتخاب کردی
البته من خیلی خوشحالم که هستی یه موقع ناراحت نشی
شکلک تعظیم کردن

فدایی داری من مسئولش نیستم
مسئولش تو کوچه ی ترانه میشینن ته کوچه سمت راست بنبست صندلی داغ
آره برو اونجا یه بار زنگو بزن بیشتر نه ها
بعد مدارکتم با شش تا عکس سه در ۴ ببر
بگو میخام شرکت کنم
فکر نکنم زیاد تو نوبت باشن
ما پارتی بازی میکنیم که شما زود بشینی

درود! خوشبختانه یا متإسفانه بچه های محله در اردویی مرا دیده اند که همراه دوستدخترم بوده ام و آنگونه که باید ندرخشیده ام…‏ خیلی دوست داشتم در اردوی چادگان هفته ی گذشته حضور میافتم،‏ اما خوشبختانه نیامدم،‏ چون من آنقدر هم بیشخصیت نیستم که بدون دعوت رسمی جایی بروم! اردوی تفریحی مجردی من فقط بچه هاه شاهین شهر که با دعوت رسمی صورت میپذیرد!!! نهم اردیبهشت هم طبق سال گذشته به اتفاق دوستدخترم با آقای ناطقی به شیرادذ خواهیم رفت!دوستان بدانید که من در زندگی دست از کودکی برنخواهم داشت،‏ من همچنان ‏۱۳ساله باقی مانده ام!!!!‏

امروز هم به روی تو بر خواستم ز خواب
ای مادر خجسته ی شب زنده دار من
ای آنکه از جوانی و شور و نشاط و شوق
یکسر کناره کردی و ماندی کنار من
با اشتیاق می شنود باز گوش جان
آهنگ گرم زمزمه ی لای لای تو
گویی که چون ترانه ی گرم فرشتگان
از عرش کردگار برآید صدای تو
مامانی دعا می کنم دیگه درد کشیدنتو نبینم در حالی که بلطف الله متعال عمری با برکت و طولانی داری خدایا خودت مادرای ما هم محله ای ها و مادران مسلمونای کل جهان رو ببخش و بهشون در دنیا زندگی شاد و امید و عاقبت بخیری و در آخرت خونه ای در بهشت نصیبشون بفرما اللهم آمین اجمعین

درود عدسی نمی خواهی بدی اون بحث جدایی داره اما از خونه نمی خواهد بری بیرون با شماره تلفن ۰۲۱ ۸۷۳۴ که شماره آسان پرداز شارژ های تلفن همراه اول و ایران سل هست با عابر کارتت این کار رو بکن فقط شماره موبایل شخص مورد نظر لازم هست با رمز دوم عابر کارتت و اینکه توش پول باشه همین با تشکر

سلام. آقا طبق آخرین خبرها مجتبا خادمی مدیر محله با پاسپرت جعلی امشب تهران را به مقصد دبی ترک کرد. شواهد بر این گواهند که وی مبالغ هدیه را که از عدسی گرفته است را در کارت خود ریخته و از ایران متواری گردیده است.
بابا بیخیال. عدسی دلم برات میسوزه. اصفهانی که بتونه یه اصفهانی دیگه رو بپیچونه صد در صد یه رگش به اون شاه عباس صفوی رفته.
مجتبا شجره نامه لطفً.

ضمن تبریک به همه ی خانم ها و مادر های نازنین.
هههه.
کمی هم کانال بچرخه.
اگر دستم رسد بر چرخ تقدیر
از او پرسم که ای تقدیر بی پیر.
چرا در روز مادر شمش و سکه
ولی روز پدر شرت و عرق گیر.
من آماده ی هر جور واکنشی هستم.
میخخخخامتون هم محلیا.

برای مادر عزیزتر ازجانم
امشب میان خواب و بیداری حس غریبی داشتم یک حس دوست داشتن یک حس عاشقانه بوسیدن یک حس بینهایت پرکشیدن خواستم بنویسم حتی یک جمله ولی پیدا نشد خواستم بگویم حتی یک کلمه ولی پیدا نشد تصمیم گرفتم سری به کوچه پس کوچه‌های دلم بزنم شاید آنجا جایی بود که میتوانستم پیدا کنم حتی یک اثر از مهر از محبت گشتم پیدا نکردم بود ولی کافی نبود بود ولی زیبا نبود بود ولی بهترین نبود چطور میتوانستم نثار کسی بکنم این حرفها این جملات این کلمات این احساسات را درحالی که خود بهترینه درحالی که خود بینظیره در حالی که تمام جملات تمام کلمات تمام احساساته اینها در برابرش کم بودن در برابرش به زانو افتاده بودن مادر عزیزم چه کنم چه بگویم که کم نباشد بتواند جبران کند هیچ چیزی پیدا نکردم که بتوانم بیان کنم بتوانم فریاد زنم که ارزشت را نشان دهد هیچ چیز پیدا نکردم حتی درون کوچه پس کوچه‌های دلم گشتم نبود بااینکه هوای دلم پر از عطر مادر بود بااینکه گوشهای دلم پر از صدای مادر بود بااینکه چشمان دلم پر از نگاه مادر بود با این حال نیافتم چیزی را که بتوانم بگویم به مادرم که دوستش دارم ای کاش لااقل جمله ای پیدا میکردم ولی کاملتر از این نیافتم مادر عزیزم دوستت دارم و از ته قلبم عاشقانه میبوسمت میدانم که بزرگی میدانم که گذشتت را فداکاریهایت را هرگز نمیتوانم با این جمله جبران کنم میدانم که نمیشود ارزشت را سنجید قیمتی برای قلبت گذاشت میدانم که چه زجرها نکشیدی تا من به اینجا برسم چه غصه ها که نخوردی تا من به اینجا برسم چه اشکها که نریختی تا من به اینجا برسم میدانم که تمام آرزویت آرامش زندگی فرزندانت است خوشبختی فرزندانت است عاقبت به خیری فرزندانت است میدانم که غصه‌ی تو ندیدن من است میدانم که اشک چشمانت را نذر دیدن من کردی میدانم که هر آنچه را که من نمیدانم را با دلت حل میکنی میدانم که خودت را فدای نداشته‌هایم میکنی میدانم که گذشتت قابل بیان نیست قابل سنجش و تقدیر هم نیست همه‌ی اینها را خوب میدانم ولی تنها چیزی که نمیدانم این است که چه بگویم نمیدانم چه بنویسم چه ابراز کنم چه احساس کنم چه فریاد کنم چه انجام دهم چه باشم و چه……………اینها را نمیدانم تا بتوانم عشقم را به عزیز جانم ابراز کنم…
از کدام آفتاب طلوع کرده ای؟از کدام مشرق نورانی به جلوه در آمده ای که ب هر سمت می ایستم آفتاب تو در مقابل من است؟هزار بار با خودم کودکی‌هایم را دوره میکنم.هزار روز در ابتدای خودم می ایستم و گذشته ام را میشمارم.از هزار رودخانه باکره وضو میگیرم تا به دستهایت که از نماز می‌آیند برسم.شنیده ام بهشت با قدمهای تو آغاز میشود.کدام رود پریشان را به تماشا بایستم که با نگاه تو آرام نشده باشد.کدام چشمه خروشان را به صحرا دعوت کنم که از چشمهای تو آغاز نشده باشد.کدام واژه را به زبان بیاورم که در برابر نامت به رکوع نیامده و به سجده نیفتاده باشد.واژه‌ها تنها با زبان تو شیرین میشوند و شیرینها ، فرهادی ات را کوهستان کوهستان نجوا میکنند.آه ای شیرین شیفته تاریخ!مادر!هزار سال است که کودکی ام را بر شانه‌های تو میبارم.هزار سال است که به دستانت میدوم و نمیرسم.هزار سال است که نامت را نجوا میکنم و جوان میمانم.هزار سال است که زبانم به نامت میرسد سکندری میخورد.باران،لبخندهای تو را به یاد می‌آورد و خورشید،مهربانی ات با که فردایم را روشنتر میکند،فریاد میزند.به باران گفته ام تنها بر جا پای تو ببارد، به چشمه گفته ام تنها به سمت تو بدود و به رودخانه سفارش کرده ام که فقط برای وضوی تو زلال بماند.ابرها از هر طرف که بیایند بر دستهای تو سرازیر میشوند.تا تو با آسمانی ترین آبی که میشناسیم وضو بگیری، آنگاه ۲ رکعت نماز عشق به قبله ای که فقط تو میشناسی بخوانی و مادرتر بمانی.کدام روز کدام خورشید؟در کدام مشرق طلوع کرده که بر ظهر پیشانی تو عمود نتابیده باشد و کدام باد سرگردان است که در کوی تو به آرامش نرسیده باشد.ما نمیدانیم که تو را با کدام زبان زنده بخوانیم.نمیدانیم که آفتاب تو را چگونه درآسمان عشق رصد کنیم و با بادها چگونه مویه نماییم لبخندت کدر نشود.در نبود تو تنهایی تاریکی داریم و در کنار تو هزار چشمه زمزم.آه ای زمزمه عشق،با ما جز با نگاهی که نشان خدا دارد مباش و جز با کلماتی که آیه های عشق اند حرف نزن.ما دیروزمان را در سایه دستهای تو به امروز رساندیم و فردایمان اگر خورشید مهربانی ات نباشد معلوم نیست سر به کدام بیابان بگذارد.جاده‌های به سمت تو راه افتاده اند ، کوچه‌های بن بست با قدمهای تو به آسمان میرسند و گلها تنها برای دیدن تو چانه میزنند.نگاه کن مادر، تا بهار در سرشاخه‌های قدم بزند، حرف بزن تا باران در زمین جریان یابد، تا آسمان به پای زمین بیفتد و لبخند بزن تا کدورت جهان را کدر نکند.با ما مادر بمان، در هر لحظه ای از تاریخ که باشیم ، در هر نقطه از جغرافیا و به هر قبله ای که میدانیم نمی دانیم قامت بسته باشیم.با ما فقط مادر بمان.

دوست عزیزم زهره جان سلام ببخشید که کامنتم خیلی طولانی شد ولی واقعا ازت ممنونم که فرصتی رو فراهم کردی تا حداقل از اینجا به مامانامون تبریک بگیم روز مادر رو به همه ی مادرا به خصوص مامان خودم و خودت دوست عزیزم تبریک میگم ……بذار همینجا از نخودی هم به خاطر برپایی اردو خیلی خوبش تشکر کنم تا یادم نرفته نخودی مچکریم به من که خیلی خوش گذشت البته دلیل خوش گذشتن من هم این بود که در کنار دوست بسیار خوبم زهره بودم و واقعا از هم صحبتیش لذت میبرم همیشه زهره جان مچکررررررییییم

سلاااام مهندس جونم
اختیار داری خیلی قشنگ بود
حالا یه کاری میکنم اصلا حححح
همه ی متنها و شعراتون رو سرقت ادبی میکنم اگه از خودتونه هاهاهاها
شوخی شوخی
سمانه خیلی ماهی
تو خودت خوبو با حالو با ادبو کلا خیلی ما چاکردیم
فدایی داری دوست عزیز و مهربونم
تو هم از طرف من به مادر گرامی و عزیزت تبریک بگو
شکلک یه باغ گل که یه درخت بزرگ داره یه گوشش و یه دختره هم کتاب به دست و راستی لپتاپ به دست نشسته زیر سایش داره درس میخونه حححح ححح

درود! آنان که به مناسبت روز بانو کارت شارژ هدیه بگیرند،‏ آنان که در مسابقات محله برنده شوند مبایلشون شارژ میشود،‏ فقط کافیه یه تکزنگ به شماره۰۹۱۳۷۱۷۱۲۸۲‏ یا۰۹۳۸۸۴۳۴۸۴۴‏ بزنند و منتظر شارژ بمانند تا علف زیر پاشون سبز بشه!! باور کنید ‏

سلام. عدسی اگر منظورت شماره ی منه که من خودم هم شمارمو هم اسکایپمو توی شناسنامم گذاشتم هر کس بخواد میتونه بره برداره. شما فعلً از زیر کادو در نرو. من خودم همه ی شیطونا رو درس میدم. امسال هم امتحاناتشون رو به خاطر جام جهانی زود برگزار میکنم. افتاااااااااااااااد.

خب من شاهد از غیبم خخخ جناب عدسی بخاطر جواب مسابقه نمی‌دونم تو کدوم پست بود برا من شارژ فرستادند پس اینو گفتم که بگم اصفهانی خصیص نیست فقط اقتصادیه بعدش هم خب من شارژ نی‌خام ها ولی خب شماره منو که داشتید هان نه انگار خخخ
راستی شهروز خان می‌شه امتحانتون رو بندازید بعد جام جهانی از طرف بچه های کلاس قرعه من افتاد که بهتون بگم اصلاً می‌شه یه طوری زیر سیبیلی یه نمره بیست برا هممون رد کنید ایشالا جبران می‌کنند خخخ

سلام نخودی. بر علیه من شهادت میدی نمره هم میخوای؟
من هم اگر بچه های قدیمی یادشون باشه یه بار با عدسی شرط بستم که اگر تونستم ثابت کنم که عدسی همون پژو هست یه شارژ ازش میگیرم. من ثابت کردم و شرط رو هم بردم ولی از شارژ خبری نشد که نشد.
بچه ها من دیگه کم کم دارم نگران مجتبا میشم. بابا معلوم نیست کجاست یه هفته. بابا بیخیال. اصلً نمیخواد کادو بدی. فکر کنم دیگه کم کم داره از منظومه ی شمسی و کهکشان راه شیری هم خارج میشه.

من که می‌گم احتمالاً تو ترک باشه شاید هم الآن بستنشون به تخت کی می‌دونه من که شخصاً الآن در تحریمم و قفل پارسآوام رو گرو برداشتند و به سپی قدیمی که تو مایه های پکجاز هست اومدم محله یعنی اعتیاد تا این حد ها کاش جناب خادمی تو ترکشون موفق بشند بیاند راهش رو به ما هم بیاموزند ولی خب یه چی دیگه این‌که حالا شما نمره رو بدید بعداً یه جا دیگه ایشالا جبران می‌کنیم تازه با شهادت یه خانم گل گلاب چی تا حالا اثبات شده که این بار بشه خخخ

اصلً اینطور نیست. تو با شماره ای که پژو باهاش به من زنگ میزد بهم زنگ زدی و با هم حرف زدیم. بعد توی کامنتات با نام عدسی یه سری از اونها رو گفتی. مجتبای بیچاره این وسط چه کاره بود؟
عزیزم من چهار سال فلسفه خوندم که دیگران رو بپیچونم. اصلً طرح اولیه ی جاده چالوس و ماکارونی پیچی مال من بوده.

درود! آهاییی شهروز-اگه تو۴‏ سال فلسفسته خوندی،بنده گلپیچکم و به همه چیز و همه کس میپیچم،‏ تو فقط یک راه داری ‏۱۳‏ خرداد بیایی اصفهان تا هم بریونی بخوری،‏ هم شارژت کنم،‏ هم بریم روستا ویلای مجردی تا۱۶‏ خرداد اونجا با دوستان بپیچونیمت و حال کنیم،‏ یعنی حالتو بگیریم!خخخخخهاهاهاهاهاهاها

دیدگاهتان را بنویسید