خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

صندلی داغ تبسم چلوی

به نام الله
سلام به تبسم چلوی عزیزم
هر صندلی داغ با این سوال شروع میشه که لطفایه بیوگرافی ساده از خودتون بگین تا دوستان بسراغ سوالات برن
تبسم جان برات آرزوی سوختن دارم ولی فقط در حد همین صندلی داغ!شکلک گل

۱۲۳ دیدگاه دربارهٔ «صندلی داغ تبسم چلوی»

خب سلام اولش بگم که من اولم تا بیام بنویسم تازه یه عالمه پست اینجا هست که پاسخ نداره من اولم تو همش خخخ
خب تبسم سلاااام خوبی
سن دقیق
میزان بینایی دقیق
علت اینکه مشکل بینایی پیدا کردی دقیق
تا حالا خاستگار داشتی دقیق خخخ یعنی چندتا با چه شرایطی چرا ازدواج نکردی
اصلا راستی ازدواج کردی یانه
چندتا بچه این کسی به غیر از تو مشکل بینایی داره یا نه
دیگه برات بگم آهان نظرت در مورد من
دوست داری چطوری بمیری خخخ
البته بعد از صد سال
دیگه ازون سؤال با حالارو بعد میپرسم اگه به ذهنم رسید

درود! نشستنت روی صندلی و روز بانو بر شما مبارک باد،‏ ‏۱-نظرت در باره ی شخصیت عدسی در محله؟! ‏۲-شما که با سؤال و جواب میانه ای نداشتید اکنون چه حالی دارید؟! ‏۳-اگه روزگاری پیش بیاید که در اردو یا مراسم جشنی با عدسی روبرو شوید به عدسی چه میگوئید!‏

خوب تبسم جان کجایی که جواب بدی هنوز خودت رو دقیق معرفی نکردی یه عالمه سوال بی پاسخ داری طوری نیست اینجوری مثل امتحان میشه ما سآخر هم ترانه خانم یه نمره قبولی بهت میده دیگه خخخخخخخ خوب میزان تحصیلات تاریخ تولد از چه فصل و چه ماهی بیشتر خوشت میاد راستی شغلت و مهارتهایی رو که داری چقدر آشپزی بلدی و آشپزی میکنی چقدر به آینده فکر میکنی آیندت چه رنگیه از چه چیزایی خوشت میاد و از چه چیزهایی بدت میاد چه رنگی هستی و از چه رنگی خوشت میاد خوب فکر کنم فعلا همینا کافی باشه فرصتو به دیگر دوستانم میدم مرسی والا رو طرح میکنیم شما بعدا بیا همشون رو با هم جواب بده برو در

سلام تبسم و ترانه عزیز
سوالای من
صفر . تا به حال عاشق شدی آیا
یک . مداد یا پاک کن
دو . خورشید یا ماه
سه . منطق یا احساس
چهار . با جنبه ترین فرد محله . از پسر و دخترش هر کدوم یکی
پنج . پاییز یا بهار
شش . عصبی بشی چه ری اکشنی میری
هفت . دوست داری کادو چی بگیری
هشت . خصیصه های خوب و بد اخلاقی رفتاریت رو بگو لطفا
نو . عادت های خوب وبدت
فعلا همین
شکلک فندک کشیدم زیر صندلیت
شکلک ایندفعه دینامیت میزارم . هح

وااااااای چه بلایی سر کامنتم اومد چرا اینجوری بهم ریخت ببخشید تبسم جان این درستشه خوب تبسم جان کجایی که جواب بدی هنوز خودت رو دقیق معرفی نکردی یه عالمه سوال بی پاسخ داری طوری نیست اینجوری مثل امتحان میشه ما سوالا رو طرح میکنیم شما بعدا بیا همشون رو با هم جواب بده برو درآخر هم ترانه خانم یه نمره قبولی بهت میده دیگه خخخخخخخ خوب میزان تحصیلات تاریخ تولد از چه فصل و چه ماهی بیشتر خوشت میاد راستی شغلت و مهارتهایی رو که داری چقدر آشپزی بلدی و آشپزی میکنی چقدر به آینده فکر میکنی آیندت چه رنگیه از چه چیزایی خوشت میاد و از چه چیزهایی بدت میاد چه رنگی هستی و از چه رنگی خوشت میاد خوب فکر کنم فعلا همینا کافی باشه فرصتو به دیگر دوستانم میدم مرسی

سلاااام بر همگی و مخصوصأ ترانه عزیز. وای وای وای چه غافلگیرانه!! راستش خیلیییی جا خوردم چون من صندلی نخواسته بودم. مریم خانم خیلی مشتاق بودن… همی اول بگم درجه صندلی خیلی بالاست خواهشأ بیارینش پایین که من تحملشو ندارم. شکلک گریه ابتدایی صندلی. ببخشید فردا یه امتحان دارم که امیدوارم از پس هردوتاشون بر بیام. خب بریم سر اصل مطلب: تبسم هستم متولد ۱/۱/۶۷.اهل بروجردم روزگارم بد نیست. نیمه بینا هستم یعنی در حد دو دهم و سه دهم. علتشم گلوکوم مادرزادیه. لیسانس علوم اجتماعی یا همون جامعه شناسی. امروز دقیقأ ۸ روزه رفتم سرکار که در پست مددکار اجتماعی درخدمت همنوعانم باشم.

سلام زهره جون. نه بابا خواستگارم کجا بود؟ مگه کسی دیوونست بیاد خواستگاری من؟؟
با توجه به شناختی که از زهره دارم یه جورایی شباهتای زیادی باهم داریم. یعنی میتونیم دوستای خوبی براهم باشیم.
نه زهره حرفشم نزن. من هنوز جوونم و صاحب هزارتا آرزو. ولی دوست ندارم صد ساله هم بشم…

سلام شهاب. من قرررمز دو آتیشه ام. هرچی گیرم بیاد میخورم چون همه ی غذاها رو دوست دارم. نمیتونم یکیشونو انتخاب کنم.
راستی دوستان ببخشید فعلأ کامپیوترم به اینترنت وصل نیست. برا همین با گوشی جواب میدم و گوشی هم این امکان رو نداره که جواب دقیقأ زیر سؤالاتتون قرار بگیره. ازین بابت معذرت میخوام.

سلام آقای پژوهنده. مرسی. راستش به شناخت کافی نرسیدم هرچند همه ی سؤال و جوابای صدلیتو خوندم. نمیدونم کی جدی هستی و کی غیر جدی. آره زیاد سؤال نمیپرسم ولی جواب سؤالا رو تا جایی که بتونم صادقانه جواب میدم. اگه روزی ببینمت میگم خیلی باحالی. یعنی بعضی وقتا به کامنتات از خنده روده بر میشم…

سلام تبسم خانم عزیزم
یعنی پارسآوا ندارم با این سپی هم نمی‌فهمم چی بچیه اگه یه کم قاتی پاتی نوشتم بذار تقصیر اون:
۱ اگه فرسی خان کامپیوترت رو به یغما ند چی کار می‌کنی؟
۲ بهترین دوستی که تا حالا داشتی کی بوده و علت چی ؟
۳ معلم یا استادت که بیشتر ز همه دوستش داری و بش احترام قائلی
۴ بهترین کتابی که تا حالا خوندی
۵ گرمایی یا سرمایی؟
۷ از چی بیشتر از همه می‌ترسی؟
۹ تنها زندگی می‌کنی گویا و چرا؟
۱۰ چندتا خواهر و برادر اری ؟ بچه چندم خانواده هستی‌؟ خاله و عمه هستی یا نه؟
بیشتر مانتو هات چه رنگی هستند؟
چادوری هستی یا مانتویی ؟
بیشتر روسری سر می‌کنی یا مقنعه؟
کفش اسپرت دوست داری یا پاشنه دار؟ کدومشون رو بیشتر می‌پوشی؟
خب حالا که همه هم هی دارند می رسند منم می‌پرسم خخخ نظرت در مورد شخص شخثص نخودی چچیه؟؟
“بازم ببخش که قاتی پاتی شده”

سلام نخودی عزیز. مدتیه دلم برات تنگ شده.۱. من صفحه خوان ندارم و با چشم میخونم.۲. بهترین دوستم دوست اول دبیرستانم به خاطر با وفاییش. ۳. بهترین استادم دکتر اسماعیل شریفیه که از ته دل براش آرزوی سلامتی و طول عمر میکنم. ۴- کتابای دکتر شریعتی رو عاشقم خیلی خیلی.
۵- سرمایی
۶- از خدا میترسم. ودرمورد چیزای دیگه کلا ترسو هستم
۷- تنها که نه. با برادرم. چون خونمون روستاست به خطر کارم و دانشگاه برادرم.
۸- ۲خواهر, سه برادر. بجه۵ام. بله دو برادرزاده و۵تا خواهرزاده دارم.
۹-مانتو مشکی, سرمه ای و قهوه ای تیره. کلا رنگای تیره رو برا مانتو انتخاب میکنم.
۱۰- بیرون اکثرأ مقنعه میزنم.
۱۱-هم چادری و هم مانتویی. یعنی بستگی به مکان و زمانش داره.
۱۲- اسبرت. از کفش ساقه بلند بدم میاد. یکی دو جفت دارم بدون استفاده موندن.
۱۳- یه شخص دوست داشتنی هستی. موفق باشی.

خب اگه جواب مریمو تونستی بدی
به من هم بگو پشه ها شبا کجا میخابن و این مورچه زردا چرا یه بوی خاصی میدن ولی مورچه سیاها یه بوی دیگه
خخخخ جدی میگما من تشخیص میدم اگه دوتاشو بهم بدن
خوشحالم که مثل همیم
دلشون هم بخاد بیان خاستگاری تو
چیت کمه اصلا اگه برادر داشتم خودم میومدم
شکلک حیف بودن تو و بغض کردن من
بعدش هم شکلک یه عروس خوشگل که با یه دوماد خوشگل حححح دیگه هیچی خدافس
راستی کاشکی زودی ازدواج کنی بیایم عروسیت یه ازدواج خوب و موفق
فدایی داری

سلام سمانه جان. ترتیب سؤالات یادم رفت. اولین بار دوران راهنمایی آشپزی کردم. دوره دبیرستان عملأ کمک آشپز مامان شدم و توی دانشگاه تقویتش کردم. الانم که عضو ثابت آشپزی ام. چون بخاطر مسائل کاری با برادرم مستقل از خانواده زندگی میکنم. همیشه در آینده سیر میکنم و اونو صورتی پررنگ میبینم. عاشق صورتی و قرمزم و خودم یکرنگ یکرنگم. آهان از فصهای سال اردیبهشت بهارو بخاطر سرسبزیش، تیر تابستونو بخاطر میوه هاش، مهرو بخاطر بوی مدرسش، آبانو بخاطر ستاره شدن برگا و بهمنو بخاطر سفیدی و آدم برفی و این حرفا دوست دارم.

سلام به ترانه و تبسم گل ماشا الله به شما و دوستان
موفق باشی عزیز مبارکت باشه خوشحالم دارم باهات آشنا میشم
شده امتحان سختی داشته باشی و بیخیال خوندن باشی نتیجش چی بوده
نظرت راجع به من طبق همون شاید یه ذره شناخت چیه
آش رشته یا کیک خامه
فعلً

درود بر تبسم خانم خوب بریم سر سوالات میخام تا جاییی که بتونم درجه حرارت را ببرم بالا فقط خواهش میکنم راست بگی و اگر دوست نداشتی جواب بدی جواب نده
۱ بهترین غذایی که دوست داری
۲ نام مرد مورد علاقت
۳ تا بحال چند تا دروغ گفتی
۴ بزرگترین دروغ زندگیت چی بوده
۵ نام معلم کلاس اولت
۶ معدل دیپلومت چند شد
۷ پدرت را بیشتر دوست داری یا مادرت
۸ بین خواهر برادرات کودوم را خیلی دوست داری
۹ یک خاطره بد و یک خاطره خوب بگو
۱۰ اگر الان غول چراغ جادو بیاد پیشت و بگه ده تا از آرزو هایت را به ترتیبعلویت بگو تا براورده کنم چی میگی به ترتیب بنویس
همین ها را فعلن جواب بده تا بعد راستی درجه حرارت صندلی را چند تشخیص میدی کم یا زیاد هست

سلام بر مسعود
۱- گفتم که همشونو دوست دارم.
۳- اصولأ دروغ گفتن بلد نیستم. اگه هم بگم از حالت چهرم مشخصه کاملإ.
۴-یادم نیست باید فکر کنم.
۵- مصطفی رحمتی
۶- شانزده و هفده صدم. البته دیبلم ریاضی دارم.
۷- یه کوچولو مادرمو بیشتر. بخاطر حامی همیشگیم
۸- محسن که الان با همیم. برادر کوچیکمه.
۹- بعدأ تعریف میکنم.
۱۰-بازم بعد. ببخشید الان وقت ندارم.

دوباره سلام بر مسعود. ببخشید دیر شد.
۹- من زیاد دور نمیرم. همین نزدیکی رو میگم. دو هفته پیش که دنبال خونه اجاره ای میگشتیم. دو روز کامل همه ی بنگاها رو سر زدیم ولی چیزی که مناسب پول ما باشه و بشه توش زندگی کرد پیدا نشد. شب خسته و نا امید برگشتیم خونه. به داداشم گفتم چاره ای نیست مگه همون خونه تنگ و تاریکه رو اجاره کنیم. بالأخره باید یه کم سختی بکشیم. ولی دلم راضی نبود با خودم میگفتم من توی اون خونه افسرده میشم. من که تا حالا توی یه محیط باز و با طبیعت بکر بودم چطور میشه اینجا زندگی کرد؟ خلاصه به داداشم گفتم ما که تلاشمونو کردیم بیا نتیجه رو به خدا بسپاریم. فردا عصر رفتیم که قرارداد ببندیم دیدیم بنگادار نیستش. تا رسیدیم خونه تلفن زنگ زد دیدم شوهر عممه. گفت اگه آب دستونه بذارین زمین که یه خونه خوب براتون پیدا کردم. ما هم از خدا واسته سریع خودمونو رسوندیم. وقتی خونه رو دیدیم از خوشحالی بال در اوردیم. خونه ای بزرگ و دلنشین و حیاط و باغچه و قناری و…و ازهمه ممتر خییییلی ارزونتر از اونی که فکر میکردیم و خییییلی خیییلی مهمتر نزدیک محل کارم. قرار گذاشتیم فردا ساعت یازده بریم قرار داد ببندی ه من ون شب تا صبح خوابم نبرد و لحظه شماری میکردم…. آری این بود نتیجه ی توکل.

خاطره ی بد: بعد از کلی بدو بدو و بیمه و انواع و اقسام آزمایش که ازم گرفتن وقتی رفتم دنبال پرونده اشتغالم, خانمه برگشت گفت ما فعلأ کار نداریم. انقد ناراحت شدم که خدا میدونه. هیچ وقت بهزیستی و کارمندا و مددکارای نا مردشو نمیبخشم. الانم فعلأ به لطف کارفرما اینجام…

سلام بر تبسم نازنین
امیدوارم که همیشه متبسم باشی عزیزم
خوب میریم سر اصل مطلب
۱ تا حالا کسی رو برای زندگی دوست داشتی
۲ دوست داری همسر آیندت بینا باشه یا نیمه بینا یا نابینا
۳ دوست داری همسرت چه خصوصیاتی داشته باشه
۴ دوست داری همسر آیندت در چه هیته ای کار کنه یا در واقع شغلش چی باشه
۵ نظرت در مورد ملیسا چیه
۶ اگه ازدواج کردی و همسرت بگه دیگه نمیخوام بری سر کار چکار میکنی
۷ رابطت با خدا چطوره
۸ دوست داری در آینده با همسرت در کدوم شهر زندگی کنی
۹ از چه اسم دختر و چه اسم پسری خوشت میاد
ببین جیگیلی هر کدوم رو که دوست نداری میتونی اینجا بهم جواب ندی اما اگه خواستی خصوصی جواب بدی بگو آدرس اسکایپم رو بهت بدم یا میتونی آدرس من رو از زهره یلدا ستایش ساجده سارا بشارت بگیری و بهم بگی عزیزم البته اگه دوست داری

سلام ملیسای عزیز. وای که سؤالات خیییلی شخصی ان. ولی سعی میکنم در حد امکان جواب بدم.چشم هر وقت اینترنتم فعال شد حتمأ این کارو میکنم. ببخش که جوابا پس و پیش می افتن.
فرد بینا یا نابینا برام فرقی نمیکنه. فقط باهام همدل و همفکر باشه. از خصوصیاتشم اخلاق و ایمان و اجتماعی بودنش برام از همه چی مهمتره. فرقی نمیکنه کدوم شهر. هرچه به آب و هوای شهرمون نزدیکتر باشه که بهترتره. شغلص آبرومندانه و درامد حلال و با تعطیلات زیاد باشه که بشه هر از گاهی سفر رفت. خب با کسی ازدواج میکنم که با کارم موافق باشه. در غیر اینصورت با منطق حلش میکنیم. ملیسا یه دختر نازنین با روابط اجتماعی خوب.

ببخشید بعضی از سؤالات ثنا و ملیسا جا موند. آش رشته خیلی بیشتر دوست دارم زیادم میخورم ولی نون خامه ای نهاااایتش دوتا بیشتر نه. ثنا خانم رو زیاد نمیشناسم و دوست دارم آشناییمون بیشتر بشه. حتمأ دختر متین و با کمالاتیه.
ملیسا جون هنوز رو اسم دختر و پسر فک نکردم. من واقعأ شرمنده ی خدایم. هروقت هرچی ازش خواستم و توکل کردم آنی نتیجه داده ولی من ناسپاس آنگونه که باید باهاش رابطه خوبی نداشتم…

سلام یلدا جان. خب گفتم یه کم تب صندلی بیاد پایین. مداد برای اینکه خوبی ها و زیبایی های زندگی رو تو دفتر روزگار ثبت کنم.
خورشید بخاطر اینکه گرمی و نور و زیباییش از خودشه و وامدار کسی نیست.
پاییز رو یه حس خیلی قشنگ بهش دارم. از همون بچگی که عاشق درس و مدرسه بودم. بعدش برگ ریزونش که کسی ازش نمیگذره. و مهمتر از همه فصل پرتقالای بابله.
یه خصیصه بدم اینه که دوست یابیم ضعیفه ولی اگه به کسی دست دوستی بدم تا آخرش هستم. آدم استرسی هستم و یه کوچولو اعتماد بنفسم یه جاهایی پایین میاد. صداقت و سادگی و بی ریایی توی ذاتمه.

چند تا خواهر و برادر ؟ چندمین فرزند هستین ؟

آخرین اس ام اسی که فرستادی ؟ به کی و چی بود ؟
چند بار تصادف کردین ؟ (بدترینشو شرح بدین !!)
۱-دوس داشتی کی باشی که الان نیستی ؟
۲-اگه بخوایی یکیو از زندگیت delet کنی ، اون کیه ؟
۳-بهترین sms یی که نا حالا دریافت کردی و بیشتر از بقیه تو inbox نگه داشتی ؟
بی پرده از علایقت بگو؟
۴-هیجان انگیز ترین کاری که کردین چی بوده؟
۵-قراره با بهترین کسی که تو زندگیته ودوستش داری بری برا۱ساعت یه جایی “توی شهر”تاب بخورید.جاشم قراره تو تعیین کنی.کجا میرید؟
۶-چه نوع سبک موسیقی رو میپسندید؟خواننده ی مورد علاقتون؟
۷-وقتی عصبانی میشی چی یا کی یاچه کاری بهت آرامش میده؟
عصبانی بشی چه عکس العملی داری؟
۸-بهترین خاطره عمرت ؟
۹-اگر بخواید به هوش خودتون یه نمره بدید چه نمره ای میدید ؟
۱۰-زیباترین جمله از نظر شما؟
۱۱-مهمترین و پر تکرارترین نصیحتی که باباتون بهتون کرده چی بوده؟
۱۲-خواننده مورد علاقه تون؟

سلام ترانه. ببخش عزیزم دیر جواب دادم.
۱- آخرین اس ام اس به دوستم که ناراحت بود خیلی. همین دیشب. صبر سکوی پرواز است و موجب تجلی خداوند بر انسان. پس تسلیم مطلق خدا باش و اراده او را مشاهده کن. خواهی دید مشکلات را چگونه از تو خواهد گرفت.
۲- دوست داشتم یه فرد خییییلی موفق بودم که فعلأ نیستم.
۳- کسی رو برا دیلیت ندارم

ببخشید. خیلی زیادن. همون که برا دوستم فرستادم ۴ساله دارمش.
علاقه به کوه و دریا و کلا طبیعت. مسافرت, زیارت و….
دور پلیسی با قایق.
یه جای دنج و خلوت توی طبیعت.
سنتی رو بیشتر دوست دارم. شاید افتخاری.
قرآن و دعا و گریه.
برا یه لحظه جیغ میکشم و بعدش سکوت.
قبولی دانشگاه.
قبلأ هوشم بیست بست بود ولی حالا پانزده.
بابام همیشه نماز و تقوا رو خیلی گوشزد میکنه.

وای جوشیدم!
چقد اینجا داغه.
سوالای خوبی پرسیدین. مخصوصا ملیسا و مسعود و پرسپولیس.
مرسی از جواب های صبورانه و خوبی که تبسم خانم دادید اگرچه بعضی سوالا کمی خصوصی بود شما خیلی خوب از عهده بر اومدید.
و اما سوالای من
۱ آیا حقیقتا از زندگیتون راضی هستید؟
۲ کی و با انجام چه کاری خیلی احساس آرامش میکنید؟
۳ خودت رو در دنیا کجای داستان میبینی؟
مرررررسی. سپاس

سلام بر کاظم.
من سعی میکنم آرامش بر زندگیم حاکم باشه، از کارا و فعالیتایی که آرامش ازم بگیره دوری میکنم. هر وقتم آرامشمو به هم بزنن، با خوندن قرآن و صحیفه سجادیه به آرامش میرسم.
همه افراد قهرمان داستان زندگیشونن و منم اون قهرمانی ام که داستانم با فراز و نشیبای زیادی مواجه شده و خواهد شد که امیدوارم به پایان خوشایندی برسه.

سلام بر فاطمه عزیز. والا فک کنم فقط سایز کفشمو نپرسیدن. شوخی کردم خیلی از سؤالا رو هنوز وقت نکردم جواب بدم که از دوستان معذرت میخوام. من برا همه دوستان محله رو از پست گذاران تا کامنت گذار احترام قائلم و صادقانه بگم که از آشنایی با همتون بسیار بسیار خوشحال و خوشبختم.

بازم سلام به تبسم عزیز اولا خیلی خوشحال شدم که با یکی دیگه از بچه های محل آشنا شدم دوما اومدم بازم سوال بپرسم خوب چون خودت این سوال رو مد نظر داری و کسی هم نپرسیده اول بگو سایز کفشت چنده؟؟؟؟؟؟ هههههه کی و چطور با این محله و این سایت آشنا شدی؟ کدوم یک از بچه ها رو بیشتر میشناسی ؟به نظر خودت کدوم یک از بچه ها بیشتر از نظر عقاید و شخصیت شبیه خودته؟ سمانه رو چقدر میشناسی و نظرت در موردش چیه فکر میکنی چجور شخصیتی داره؟ دوست داری رو صندلی داغ بعدی کی بشینه؟

درود! من دوباره اومدم با چند سؤال،‏ ‏۱-اگه وقتی داری غذا میپزی به هر دلیل غذایت کمی بسوزه چیکارش میکنی؟ ‏۲-اگه غذا کاملا بسوزه چیکار میکنی؟ ‏۳-انتظارت از شوهرت در مورد وقتی میبینه غذایت سوخته چیه؟ یعنی دوست داری چه برخورده باهات بکنه!!!‏

سلام سمانه جان. اولأ چون قالب کفشا باهم متفاوته. هر بار میبینم سایزش عوض میشه. بهمن ماه دنبال یه شعر کوتاه درمورد نابینایان میگشتم که پستم خورد به ترانه. ازش خواستم برام شعر بگه و اینطور شد که من عضو ثابت محله شدم. شناخت زیادی از دوستان ندارم بجز کسانی که تا حالا روی صندلی نشستن و آقا مدیر و امیر سرمدی و تا حدودی زهره. که فک میکنم یه جورایی من و زهره شباهتای زیادی با هم داریم. سمانه اگه اشتباه نکنم بعد از عید اومدی و من فقط چنتا کامنت ازت دیدم که نمیتونم در موردت قضاوت کنم. ولی احساس میکنم گرم و صمیمی و مهربونی. قبلأ هم گفتم که مریم خیلی دوست داره رو صندلی بشینه و دوست ندارم دلش بشکنه…

سلام بر آقای پژوهنده. راستش اون موقع که تازه آشپزی رو شروع کرده بودم یه بار خونه داییم دعوت بودیم من و داداشم نرفتیم. منم کته درست کردم و برا اینکه زود آماده بشه زیرشو زیاد کردم بعد از پنج دقیقه دیدم دودش رفت هوا. داداشم ماجرا رو جویا شد. گفتم اشکال نداره تجربه میشه دیگه. با عصبانیت گفت من از گشنگی بمیرم که تو تجربه کسب کنی؟ حالا دیگه سعی میکنم مواظب باشم. اگه این اتفاقم بیفته تا جایی که امکانش باشه اصلاحش میکنم. مثلأ اگه برنجم ته بگیره یه پیاز میذارم توش تا طعم و بوی سوختگی رو ازش بگیره. اگه غذایی دیگه باشه میریزمش تو یه قابلمه ای دیگه و اون تهشو دور میریزم. خب اگه عصبانی نشه یه فکر دیگه ای براش میکنم. ولی اگه عصبی بشه میگم همینه که هست، میخوای بخور نمیخوای…

سلام.
آقا قبول نیست. من دیر رسیدم همه ی سؤالا رو پرسیدن خب. بیمعرفتا یه چیزی تهش میذاشتید بمونه آخه. حالا بذارید فکر کنم، یه کم تقلب برسونید لا اقل.
فکر فکر فکر فکر فکر فکر فکر فکر فکر فکر فکر .
۱: اگر بتونی یه روزی با یه موجود زنده یا غیر زنده به جز انسان حرف بزنی و اون هم جوابتو بده و فقط یه حق انتخاب داشته باشی، دوست داری با چی حرف بزنی. ازش چی میپرسی؟
۲: جسارتً توی شغلت چه قدر سعی میکنی که توی سیاستهای نادرست بهزیستی غرق نشی؟ چه قدر خودت رو از جو مسموم بهزیستی بین بچه ها میتونی دور کنی؟
۳: بازی پرسپلیس سپاهان وقتی سپهر حیدری دقیقه ی ۹۶ گل زد کجا بودی و چی کار کردی؟
۴: اگر این اجازه بهت داده بشه که فقط یک بار بتونی به گذشته برگردی و یکی از اشتباهاتت رو جبران کنی به چه زمانی برمیگردی و چه اشتباهی رو جبران میکنی؟
۵: کدوم پست توی محله بود که خیلی عصبانیت کرد؟
همین دیگه. مغزم جوش آورد. موفق باشید.

سلام آقا شهروز. خوش اومدی. خداییش سؤالای سختی پرسیدی. اولیشی بگم ولی تو رو خدا بهم نخندین. اگه این فرصت برام پیش بیاد ببخشیدا با الاغ حرف میزنم و ازش میپرسم که نظرش در مورد ما آدما چیه؟ حتمأ خیلی حرف برا گفتن داره، نه؟ البته اگه الاغی پیدا بشه.خخخخ. راستش هرچی فکر میکنم راهی رو اشتباه نرفتم که بخوام اصلاحش کنم. اگه چیزی مانع پیشرفتم شده همش مسائل محیطی و اجتماعی و خانوادگی بوده. بهزیستی یه سیاستای خیلی مسخره ای داره که تمام تلاشم اینه که باهاشون بجنگم از حق و حقوق مددجویانم دفاع کنم. وقتی اون گل به یادموندنی به ثمر رسید من و برادرم سر پا داشتیم دعا میکردیم که انقد جیغ زدم و هورا کشیدم برادرزادم تا یه ساعت از ترس گریه کرد. هیچ پستی عصبانیم نکرده.

سلام تبسوم جونم البته دوباره
وای خیلی سخته این همه کامنت رو با گوشی بتایپی ها ولی باریکلا خیلی خوشگل و صادقانه جواب می‌دی خانمی …..
خب یه چندتا سؤال دیگه بپرسم انگار زیاد داغت نشده:
۱ نقاب یا کلاه چرا؟
۲ عینک آفتابی یا عصا چرا؟
۳ ژقدر با عصای سفیدت دوستی اصلاً کمکت می ده یا نه؟
۴ خیابون یا دره؟
۶ جنگل یا دریا چرا؟
۷ اگه یه دزدی بیاد و قرار باشه بهترین شیئی که بهش وابسته ای رو ببره اون چیه و اگه بخوای با یه چیز دم دست بزنی تو سر جناب دزده با چی میزنیش؟
۸ اگه بگند بکش یا کشته می‌شی چی کار می‌کنی؟
۹ تا حالا مسافرت کجاها رفتی؟
۱۰ دوست داری بری مشهد یا کربلا اگه یه هفته دیگه قرار به رفتنش باشه؟
۱۰ پفک نمکی یا بازم پفکر نمکی چرا؟
۱۰ یه سوال از خودت بپرس یه کم درجه داغی صندلیت بره بالا خودت هم جواب بده؟
۱۰ یه خراب کاری که جمع و جورش کردی کسی تا حالا نفهمیده رو لو بده؟
۱۰ صبح زود بیدار می‌شی یا نه ؟ شبا زود می‌خوابی یا دیر؟

ببخشید.
۴- خب مسلمأ خیابون.
۵- دریا. چون جویبار و رود و دریا رو خیلییییی عاشقم. خیلی بیشتر از خیلی
۶- گوشیم. با کفش دمار از روزگارش در میارم نامردو. خخخخخ
۷- نه نه نمیکشم من قاتل نیستم. من بی گناهم. کمک کمک آقا یه نفر به دادم برسه نخودی قصد جونمو کرده. آهاااااااااااای هم محلی ها کجایین؟ خوابین آیا؟
۹- خوزستان, همدان, کرمانشاه, ایلام. مشهد, تهران
۱۰- وااااای خدای من یعنی میشه؟ یعنی دعای پیر زنه مستجاب میشه؟ من هر دو رو میخوام.
۱۰- پفک نمکییییییی.
۱۱- سؤالم نمیاد. کلی سؤال بی جواب از دوستان برام مونده.
۱۲- همین ثبت نام یارانه که به هیشکی نگفتم که ثبتنام نکردم گفتم پیامش نیومده بعد سی و یکم رفتم ثبتش کردم. اگه راستشو میگفتم کللللللی غر میشنیدم.
۱۳- دیر میخوابم زود بیدار میشم.
واااااایییییییی مثه اینکه درجه ذوبم خییییییلی بالاست. حد اقل بگید الان چنده درجش؟؟؟

سلام.سؤالای آخر رو من ازت می پرسم.۱:خودتت توصیف کن.۲:تا حالا چه آرزوهایی بوده که بشون نرسیدی.۳:دوست داری جات با من عوض کنی.۴:اگه بخوای خودت با یک رنگ تصور کنی اون چه رنگی.۵:اگه بت بگند فصلا رو نقاشی کن هر فصلی رو با چه رنگی مشخص می کنی.۶:تفاوت و تشابه زن و مرد رو در چی می بینی.۷:آیا تا بحال پسری رو دوست داشتی که شکست عشقی بخوری.۸:چند تا کلمه تصادفی بگو و باشون جمله بساز.۹:کدوم یک از دوره های سنیت رو بیشتر دوست داری.فعلا همین.

می خواهم ریاضیت را تست کنم.زن روستایی سبد تخم مرغها را برد تا بفروشد اما در شهر دختری که به دنبال پدرش می گشت به او خورد و همه تخم مرغها شکست پدر دختر گفت من خسارتت را می دهم چند تخم مرغ در سبد بود پیرزن گفت نمی دانم ولی اگر ۲تا۲تا آنها را می شمردم یکی زیاد می آمد اگر ۳تا ۳تا و ۴ تا ۴تا ۵تا ۵تا ۶تا ۶تا هم می شمردم باز یکی زیاد می آمد ولی اگر ۷تا ۷تا آنها را می شمردم هیچی زیاد نمی آمد حالا حساب کن پیرزن چند تخم مرغ در سبد خود داشت؟

هنوز که زیاد خسته نشدی.از نظر تو خدا چه رنگیه.با خواندن نوشته های من چه تصویری از من در ذهنت ساخته ای.آیا مثل اسمت همیشه تبسم بر لب داری.اگر روزی فرزند داشته باشی دوست داری پسر باشد یا دختر.اوقات فراغتت را با چه می گذرانی.اگر به مطالعه علاقه داری چه نویسنده ای را دوست داری.با کلمه نابیناجمله بساز.تا بعد

سلام. حالا تو کدوم مریمی؟ تقلب خیلی کم. ولی تو راهنمایی و دبیرستان که امتحان زبان داشتیم. یادمه اولین سؤال دیکته بود بعد سؤالای دیگه. منم دیکتم ضعیف بود. بنابراین دیکته رو میذاشتم برا آخر و جا مونده هاشونو از متن بقیه سؤالات میکشیدم بیرون. آهان یادمه سوم راهنمایی معلم زبان منو که برگمو تحویل داده بودم گذاشت مراقب باشم و خودش رفت دفتر. بعد منم کتابو در اوردم و سؤالای بی جواب خودمو نوشتم و به بقیه هم گفتم شما بنویسید من مراقبم یهو معلم نیاد. به جان خودم فقط همین.

سلام عباس آقا. چه سؤالاتییی؟ ببخشید ترتیب سؤالات یادم رفت.
‏۱. یه خانم خوب و مهربون و خوش اخلاق و دلسوز و متین و سنگین و رنگین هههه چقد از خودم تعریف کردم.
‏۲. دوره دبیرستان عاشق مهندسی شیمی بودم که بش نرسیدم.‏
‏۳. بهارو سبز و سفید و صورتی، تابستونو سبز و زرد و قرمز. پاییزو رنگارنگ و زمستونو سفید و قهوه ای میکشم.
۴. شما کلمه بگو تا من جمله بسازم.
۵. نه جام فعلأ خوبه و با کسی عوضش نمیکنم.
۶. عاشق نشدم که شکست بخورم. باقی سؤالا یادم رفت. ‏‎ ‎

جواب بقیه. زندگیمو صورتی میکشم. تفاوت مرد و زن رو فقط در تفاوت وظایف و مسؤلیت ها میبینم. تشابهشونم خب همون انسانیتشونه دیگه. کودکی کودکی کودکی، بازی و شادی، اسباب بازی… وای خدای من چقد خوب بود.
جواب معما هم ۴۹ میشه. مضربی از ۷. ولی فقط ۵تا۵تا یکی کم میاد نه اضافه.

ببخشید آقای عباسی من شما رو با عباس هاشمی اشتباه گرفتم. من خدا رو سفید تصور میکنم. پسر و دختر فرقی برام نداره. آره همیشه متبسمم. راستش قبلأ اوقات فراغتم کتاب و مجله میخوندم، جدول حل میکردم، فیلم نگاه میکردم ولی الان احساس میکنم اصلأ اوقات فراغت ندارم. فقط همین محله رو وقت کنم بیام. کتابای دکتر شریعتی رو که هنوز نتونستم همشونو بخونم. با چندتا کامنت نمیتونم نظر بدم. دیگه چیزی مونده آیا؟؟

خب دوباره سؤال بپرسم:
اگه جمعه امتحان داشته باشید روزی چند ساعت میاید اینترنت گردی؟
نوشابه زرد دوست دارید یا مشکی؟ یا اصلاً دلِستر رو ترجیح می‌دید؟
چاقید یا لاقر؟
قدتون چطور؟ کوتاهه یا بلند یا متوسط؟
“خب من اولش بحدسم: قد متوست حدود ۱۶۱ سانت وزنتون هم فکر کنم ۵۴ کیلو فکر کنم سبزه باشید؟” درست گفتم؟
حس ششمتون چقدر درست حدس می‌زنه؟
گوشیتون مدلش چی هست؟
“راستی مریم جون برا منم رفتی حرم دعا کن یادت نره ها ها ها … بسیار بسیار تأکید “

واااای بازم نخودی؟ سلام خدا خفت کنه با این حس ششمت!! مگه دستم بت نرسه، اصأ بذار بشینی رو صندلی… من حس یکم تا پنجمم هم بزور کار میکنه چه برسه به حس ششم! نوشابه یا دلستر؟ هیچ کدام. فقط دوغ با طعم نعناع. امتحان؟ مگه سه شنبه نداشتم، گذاشتی بخونم؟ گوشیم نوکیاست. راستی تو که حس ششمت انقد خوب کار میکنه، بگو بینم رتبم تو ارشد چند میشه؟

سلام ۱چرا دوغ دوست داری!۲لواشک چطور؟!۳چطور کار پیدا کردی؟۴نظرت راجبع فامیلیت چییه؟۵درباره بروجرد توضیح بده ۶ نظرت راجبع نابیناها چییه؟۷ چرا دیشب بایرمونیخ به رئالمادرید باخت؟۸دستت به نخودی برسه چرا خف؟و چجوری خفه میکنیش؟.!!

خب بذار ببینم اوووهوووم زیاد مطمئن نیستم ولی یه چی می‌گه بگو دویست و خورده ای … اطلاعات حس ششمم در این مورد کمه ولی کاش اصفهان قبول بشید کلی خوش می‌گذره …. بعدش هم من از مدل صندلی نشین هاش نیستم خخخ ولی خودمونیم کلی سؤالا رو پیچوندی خانمی ها من فهمیدم خخخ
مرسی مریم جون جدی شدیداً لطف می‌کنی خانمی.
خب بذار تا اینجا اومدم یکی دوتا سؤال دیگه هم بپرسم:
تا حالا رانندگی کردید؟
بافتنی بلدید؟
از انگشتاتون چنتا هنر می ریزه؟
جوراب اسپرت می‌پوشید یا پارازین و اینا ؟
سالی چندتا مانتو می‌خرید؟
از باباتون پول تو جیبی می‌گیرید؟ اگه آره قاعدش چیه؟ چقدر کی به کی؟
اگه با یه نفر بحثتون بشه برای آشتی و صلح و سازش پیش قدم می‌شید یا نه؟
به گل و گیاه چقدر علاقه دارید؟ به حیوون ها چطور؟
خونتون آپارتمانه یا حیات دار؟ چندتا اتاق دارید؟
امروز نهار چی دارید؟ اگه به نهار نرسیدید اینو بخونید وعده غذایی بعدی رو بگید؟

دیگه بقیش رو بعد از امتحان فردام میام می‌پرسم برام دعا کنید از آخر اول نشم 

سلام خانم تبسم.در حال حاضر دمای بدنت چنده؟سؤال دوم رو از ترانه می پرسم.جنس این صندلی چیه اگه پلاستیکیه که اصلا داغ نمی شه.آیا هنوز با سؤالهای بچه ها که مسائل secret زندگیت رو کشیدند بیرون تبسم بر لب داری؟چند سؤال سختم من ازت بپرسم.اگه روزی رئیس بهزیستی بشی چه می کنی.اصلا اگه روزی رئیس جمهور بشی چه می کنی؟آیا تا بحال برای زیارت به شهر ما )قم(آمده ای؟نام کشوری که بیشتر دوست داری بنویس.چرا؟نام شهر.چرا:نظرت نسبت به بیناها چیست؟تا بعد

سلام آقای نادرلو
‏۱. چون نه تنها ضرر نداره بلکه فایده هم داره
‏۲. لواشکم دوست دارم.
‏۳. فامیلم خوشمزه ست. نه؟
‏۴. نابینایی با کلاس ترین نوع معلولیته.
‏۵. دیدن تمام زیبایی ها نیاز به دو چشم داره. ولی متأسفانه بعضی بیناها نه تنها از چشم سر سوء استفاده میکنن بلکه چشم دل هم ندارن.
إ باخت؟ چرا؟ چن گل خورد؟
ببخشید بقیه سؤالا یادم رفت.

ببخشید دوستان سؤالاتی که جواب طولانی دارن شنبه با سیستم جواب میدم. آقای نادرلو درمورد بروجرد میخوای بدونی رو اسمم کلیک کنی میای وبلاگمون یه پست گذاشتیم. درمورد چگونگی پیدا کردن کار هم شنبه میگم. من نمیخوام نخودی رو خفش کنم گفتم خدا خفت کنه.
سارا جان آره از هرکی بپرسی منو با تبسم میشناسن.
ترانه جان واقعأ شرمنده، تایپ با گوشی سخته و سرکارهم وقتی ارباب رجوع زیاده وقت نمیکنم یا تمرکز ندارم. بعضی سؤالاتم قبلأ جواب داده بودم.

واااای آقای مدیر به دادم برس و کامنتا نخودی رو تأیید نکن لطفأ. اگه شمارتو داشتم نمیذاشتم امتحان فرداتو بخونی. خیر، خیر، کاملأ بی هنر، پول تو جیبی آره، ماهانه وقاعده خاصی نداره، گل و گیاه و حیوان و پرنده همه رو دوست دارم خیلی. خونمون ویلاییه. زمستون جوراب اسپرت و تابستون پارازین میپوشم، سالی دوتا مانتو میخرم بیشترم نه، اگه رتبم دویست بشه اصفهان قبول نمیشم. اگه بیام اونجا تو یکی دیوونم میکنی. حس ششمتم دوتاشون کاملأ زدی به هدف…

پس واجب شد یه نذر و نیاز اساسی خودم برات برم فقط قول بده اصفهان رو بزنی … تازه منم جاش قول می‌دم دیوونت نکنم قول قول قول …. زیاد نگران امتحانم هم نیستم یعنی از فرط بی سوادی زدم به بی خیالی آخه یه کوه مطلب هست که باید خوند من یه دو سه تا کتابش رو کمتر خوندم تازه معلوم نیست از کجا سؤال میاد از کجا نه پس همون توکل به خدا یه کم دیگه هم البته تا شب برا خالی نبودن عریضه می‌خونم تازه الآن هم اومدم استراحت باید برم سریال “قهرمان” رو ببینم آخه معتاد اونم شدم … تازه کجایی کاری تبسم جونم که من کامنتام اصلاً از همون لحظه اول مهر تأیید داره خخخ بعدش هم بذار چهارتا سؤال دیگه بپرسم ببینم انگشتاد کرخت می‌شه یا نه؟ خخخ
بچه بودی قلک داشتی؟ چه شکلی بود؟ آماده خریده بودی یا خودت درست کرده بودی؟
تا حالا تعزیه رفتی؟ اگه آره تعزیه شاه و چراغ رو دیدی؟
با خودت فکر می‌کنی گاهی؟ اگه آره بیشتر در مورد چی البته اگه خواستی اینو جواب بده؟
از ظرف شستن بیشتر خوشت میاد یا از جارو کردن “شاید هم بهتره بگم خوشت نمیاد خخخ”
آدم مرتب منظمی هستی یا ای راحت قاتی پاتییی؟

خب شانس آوردی فیلمم شروع شد بای بای تا های …

سلام دوستان. درجه به شدت داره بالا میره اگه دیدین جواب ندادم بدونید ذوب شدم بخار شدم رفتم هوااااا. حالا خود دانید. اگه میخواین از دستم بدین هی سؤال بپرسین.
سلام آقای عباسی. خنده ی تلخ من از گریه غم انگیزتر است/ کارم از گریه گذشته به همین میخندم. بله قم زیاد اومدم. نمیدونم چرا شهر و استان یزد رو خیلی دوست دارم. کشور فرانسه. میگن بروجرد مثه پاریسه. ولی ژاپن رو خیلی از لحاظ فرهنگی دوست دارم. وقتی رئیس جمهور یا رئیس بهزیستی شدم اوخت میبینی چیکار میکنم. الان شعار الکی نمیدم.

وای آقای خاقانی ببخشید. همش تقصیر این نخودیه. مگه حواس واسه آدم میذاره؟؟ تازه فقط شما نیستی. آقای عباسی رو هم با آقای هاشمی قاطی کردم. أ بس تشابه اسمی هست اینجا. اسم و فامیلا باهم اشتباهی گرفته میشه. خلاصه معذرت میخوام.
نخودی جان انقد دوست داری درمورد من بدونی دعوتم کن اصفهان یک ماهی بمونم تا کاملأ بشناسیم. قبوله آیا؟

ببین تبسم جون تعارف الکی اصفهانی نذار بزنم ولی جدی جدی خوشحال می‌شم بیای اصفهان تا یه هفته رو فکر کنم بتونی تحملم کنی منم قول می‌دم میزبان خوبی برات باشم ولی کلی دعا می‌کنم همون اصفهان قبول شی خانمی “نازنین جون مرسی هستی عزیزم تا اینجا اومدی کاش یه چهارتا سؤال هم می‌پرسیدی کمک یه خورده بده هیزم جمع کنیم ”
سؤالم این دفعه به نیت آسوم بودن امتحان فردام ازت نمی‌پرسم برو حالش رو ببر خخخ

سلام نازنین. مرسی که اومدی. از میهمان نوازیتم ممنون. حتمأ مزاحم میشم.
نخودی جان من اصلأ قلک نداشتم. ولی اگه داشتم این حال و روزم نبود. آهان وقتی بچه بودم خیلی دعوا و بعدش قهر میکردم و عمرأ منت کشی نمیکردم. ولی الان به ندرت پیش میاد قهر کنم و اگه تقصیر من باشه سریع معذرت خواهی میکنم. ظرف شستن رو به جارو زدن ترجیه میدم. آره همیشه به نخودی فکر میکنم.

آره تعزیه هم توی شهرمون تا دلت بخواد زیاده. ولی من همیشه دیر میرسم و از دور چشام یاری نمیدن و مجبور میشم برگردم. نظم و انضباط رو همیشه سعی میکنم رعایت کنم ولی بعضی وقتا واقعأ نمیشه. مثه همین صندلی که خیلی بی نظمی توش هست. اینو بذارین به حساب کمبود امکانات.
آقای عباسی من ایرانی الأصلم.

سلام دوستان. خسته نباشید. از همه ی عزیزانی که اومدن اینجا کامنت گذاشتن، سؤال پرسیدن و در کل نسبت به بنده لطف داشتن صمیمانه تشکر و قدردانی میکنم. ببخشید من عملأ‎ ‎نمیتونم اینجا پست بذارم. میخوام از همین فرصت استفاده کنم و ازتون نظرخواهی کنم. به نظر شما من چکار کنم که توی شغلم موفق بشم؟ اگه کسی تجربه ای در این زمینه داره لطف کنه در اختیارم بذاره ممنون میشم. مرسی.

ببین تبسم جون این بار رو تقصیر خودت بود که نخود بارونت می کنم “گفتم که تقصیر رو گردن من نندازی”
اوهوم اوهوم:
پسر شجاع رو بیشتر دوست داری یا پینوکیو رو؟
ایکیوسان یا زرو رو؟
حنا یا لوسیمی رو ؟
تو موش و گربه طرف دار تامی یا جری؟
نظر در مورد پلنگ صورتی چیه؟
پت و م رو می‌دونیم کدومشون پتند کدومشون مت؟
نقاشی هات اصولاً چه شکلی هستند؟ بیشتر چی می کشی؟
اسم خواهر برادر زاده هات چی هست؟
کدومشون رو بیشتر دوست داری؟

سلام نخودی. مرسی از نظرت. کاش همه آدما مثل پینوکیو بودن تا هیچوقت دروغ نمیگفتن. من طرفدار دهقان فداکار, پترس بودم.خخخخخ. راستی امتحانات چی شد؟ آخر شدی؟؟ دیشب خواب دیدم اومدم اصفهان. داداشم میگه شتر در خواب بیند پنبه دانه. راست میکه؟

سلام دوباره خب امتحانم رو هیچی نمی‌گم الان در موردش دارم سعی می کنم یادم بره چه گندی زدم خخخ
ولی ان شا الله که خیره خوابت رو می‌گم حتماً جور کن بیا که منتظرتم خارج از هر تعارفی جدی می‌گم خیلی خوشحال می‌شم راستی داداشتون رو تو پست آقای سرمدی یافتم خخخ می خواستند برند کوه کدوم کوه همون کوه نوردیشون رو بگو برند تعبری خواب نکنند بهتره

در جواب آقای خاقانی که پرسیده بودن چطور کار پیدا کردی؟ ببخشید آقای خاقانی که دیر جواب دام. جونم براتون بگه که تابستون پارسال داشتم روی پایان نامم کار میکردم موضوعم این بود: بررسی عوامل مؤثر بر بیکاری معلولان تحصیلکرده. خلاصه رفتم بهزیستی بهم آمار تحصیلکرده های بیکار رو بهم نداد و مورد هم بهم معرفی نکرد که من بعنوان نمونه آماری ازشون کمک بگیرم که پرسشنامه هامو پر کنن. بنابر این مجبور شدم خودم بگردم و این افراد رو پیدا کنم. در این حین یه دختر معلول جسمی حرکتی رو دیدم که دنبال کار میگشت و به من گفت که براش کار پیدا کنم. خلاصه خیلی ازین مدت گذشت که یکی دیگه از همین نمونه هام که مشکل روماتیسم مفصلی داره و هنرمند خوشنویسه بهم گفت که میخوام کلاس خوشنویسی تشکیل بدم برام شاگرد پیدا کن. من به اون دختره زنگ زدم که بیاد کلاسش شرکت کنه و آخرشم نیومد دیدم یه روز زنگ زد و گفت که من یه کلینیک مشغول بکار شدم و بازم مددکار میخواد.منم تو رو بهشون معرفی کردم باتوجه به رشته تحصیلیت قبولت کردن. حالا اگه میخوای فردا برو دنبالش و پیگیرشو و چون تو مددجوی بهزیستی هستی بهزیستی باید بهت حقوق بده و بیمت کنه. بنابراین باید بری اونجا پرونده تشکیل بدی و درصورت موافقت بیای اینجا کار کنی. خلاصه سرتونو درد نیارم که بهزیستی شش ماه منو برد و اورد و آخرش گفت که خانم شما توانایی این کارو نداری وسلام. اینو که گفتن انگار آسمون رو سرم آوار شد. رفتم پیش کارفرما و ازش خواستم که مدتی براشون کار میکنم تا بهزیستی حساب کار دستش بیاد که کی توانایی داره کی نداره. خداروشکر کارفرما قبول کرد و اینطور شد که من الان سر کارم و تواناییم از خیلی از کارمندا خیلی بیشتره…

دیدگاهتان را بنویسید