خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

خوابی که دیروز عصر دیدم

فکر کنم حدود ساعت پنج افتادم روی کاناپه نفهمیدم کی خوابم برد ولی حس کردم که خانمم واسم یک متکا آورد و گذاشت زیر سرم همین که کمی گذشت خواب عمیقی من رو در خودش فرو برد خواب دیدم یکی از دوستانم اومده خونمون و گوشی تازه من رو که گوشی سامسونگ مدل win 8552 هستش رو از روی میز کامپیوترم برداشته و میگه این گوشی اصله گفتم فکر کردی من میرم گوشی غیر اصل میخرم معلومه که اصله گفت بزار واست تنظیمش کنم مشکلاتش رو حل کنم گفتم خودم بلدم قبلا تنظیمش کردم زحمت نکش گفت اما بعضی از کاراش رو تو بلد نیستی چون مهمونم بود حرفی نزدم گوشی رو دست گرفت و شروع به ور رفتن با اون کرد بعد از مدتی داد دستم دیدم یک مشت قطعات لاستیکی از گوشی نازنینم اومده بیرون انگار شصت هفتاد تا انگشت یا یک چیزی مثل همین انگشتها که تو دستکش های لاستیکی هست از گوشیم بیرون اومده بود بهش گفتم مردیکه کجای گوشی من این شکلی بود اسم این گوشیها گوشیهای لمسی هستش و تو برداشتی یک مشت انگشت ازش آویزون کردی کثافت با گوشی خوشگلم چکار کردی داشتم داد و فریاد میکردم که خانمم من رو از خواب بیدار کرد گوشی من دستش بود و گفت بیا اینم گوشیت گدا من خواستم کمی باهاش کار کنم شاید که کار با اندروید رو یاد بگیرم ولی تو ندید بدید که نزاشتی از جام پا شدم فهمیدم که خوابیده بودم و خواب میدیدم گفتم من که صد بار بهت گفتم بزار واست یک گوشی اندرویدی مناسب بخرم خودت میگی با این تکمه ای ها راحتترم بهش گفتم منظورم با تو نبود و جریان خوابم رو براش تعریف کردم گفت من از همون اولی که تو خوابیده بودی داشتم با این گوشی ور میرفتم شاید شنیدن صدای گوشی تو خواب یک چنین شخصیتی رو تو خونمون واست مجسم کرده و دست گرفتن این گوشی رو از طرف اون و باقی ماجراها اما ببین گوشی هیچ چیزش نشده با خودم فکر کردم این دیگه چه خوابی بود بعد هم اومدم این خواب رو سریع واسه ی شما نوشتم تا یادم نره آخه من عادت دارم که در اولین فرصت هرچی رو که باید بنویسم مینویسم. حتی اگه یک خواب ساده باشه مواظب گوشیهای خودتون باشید حالا اگه سر خودتون بلایی اومد مهم نیست اما گوشیهاتون خدا نکنه من گوشی نوکیای خودم رو چند هفته ی قبل بعد از چهار سال فروختم طرف یک نابینا بود وقتی گوشی رو خرید و برد خونه تازه فهمید که عجب گوشی تمیزی خریده هیچ بلایی سر گوشی نیومده نه رنگش رفته و نه خط و خَش روی اون افتاده اون که میخواست این گوشی رو به قیمت خوبی بفروشه گفت این رو واسه ی خودم بر میدارم و همین کار رو هم کرد

۳۶ دیدگاه دربارهٔ «خوابی که دیروز عصر دیدم»

سلام
بیچاره ونوسیت
خب مثلا من تبلت مرد مریخیو از رو میز انداختم زمین تقریبا له کردم . چیزی نگفت بهم که . اینجوری من بیشتر تر شرمنده شدم که
خب گوشی که قابل این حرفا رو نداره . گناه داره خب بده دستش یکمی لهش کنه
من تو دنیا تنها چیزی که برام مهم نیست گوشیمه
این نباشه یه چی دیگه
اما نمیشه به یه دوست یا همسر یا غیره گفت تو نباشی یکی دیگه
شکللک گناه داشت خانومت که

اولا به یلدا خانم باید بگم که من نسبت به گوشیم و کلا همه ی وسایل شخصیم فوق العاده حساسم کسی نباید اونا رو دچار آسیب بکنه درسته که زن یا دوست دیگه گیر نمیاد اما وسیله هم برام مهم هستش چند سال قبل پسر یکی از دوستانم گوشیم رو انداخت زمین همون فردا صبحش رفتم و گوشیم رو با ضرر فروختم میدونی خریدار آخرین گوشیم کی بود همون دوستم که پسرش این بلا رو سر گوشیم آورد حالا فهمیدید من خیلی حساسم نسبت به وسایلم خیلی خیلی دیگه نمیتونم این کلمه ی خیلی رو هی تکرار کنم شما خودت هی تکرار کن بجای من و به نازنین خانم عزیز هم باید بگم که اصلا تصورش رو نمیتونم بکنم یعنی حتما دیوونه میشدم و این مطلب رو توی تیمارستان به احتمال مینوشتم البته اگه زنده میموندم نه دیگه نگو چون حتی تصورش برام سخته آخه چیزی از خریدنش نگذشته که بزار پنج شش سال از خردش بگذره اون وقت حالا یک چیزی نه هنوز که یک ماه هم نشده

بچه ها یک چیزی بگم الآن که رفته بودم بالکن و مشغول کشیدن سیگارم بودم یادم افتاد که من عنوان این رو نوشته بودم خوابی که امروز عصر دیدم اما مجتبا زرنگی کرده و امروز عصر رو به دیروز عصر تغییر داده چون امروز صبح منتشرش کرده عجب این مجتبا کلک بود و من خبر نداشتم تازه نکتهبین هم هست جالبه مگه نه ضمنا یک چیز دیگه رو هم باید بگم من وقتی اون گوشی نوکیای خودم رو فروختم حتی باتریش هم سالم بود باور نمیکنید خب نکنید تا حالا کسی رو دیدید که بعد از چهار سال باتری گوشیش حتی سر سوزنی باد نکرده باشه شارژ زود خالی نکنه اگه ندیدید به من چه میخواستید ببینید

درود! بچه ها منم عدسی عقرب، امروز صبح گوشی قراضه ام پیدا شد، حالا خودم دارم باهاش مینویسم، چطوری داوود جون-اگه من دوست داشته باشم با شما ارتباط داشته باشم چگونه ممکن است؟ آیا اینجا شماره بزارم زنگ میزنی! من ۵تا گوشی دارم هر یک ماهتر و خرابتر از دیگریه، من گوشیامو دوست دارم و میپرستم و نمیفروشم، من تصمیم دارم یه گوشی ی۶ نیمه لمسی هم بخرمخرمخرمخرمخرمخرم، ببخشید سوزنم گیر کرد!

سلام دوست عزیز آیدی اسکایپت رو از یکی از دوستانم میگیرم میدونم که داره برات ریکوست میفرستم خوشحال میشم اما چه فایده که تو گوشیهایت خراب هستند من یکی بیشتر ندارم آخه گوشیباز نیستم که فقط همین یکی رو دارم تا کارم رو راه بیاندازم عشق من کامپیوتر بوده و هست و خواهد بود گوشی مال کارهای دم دتسی هستش درود بر تو دوست گوشیباز عزیز

حاجی سپهر من یک دیوونه ی واقعی هستم نه خودم مثل آدمیزادم و نه خوابهام مثل خوابهای آدمیزادگان هست چه کنم دیگه تازه این یکیشون بود که براتون نوشتم اگه از اونای دیگه بنویسم که کلی بهم میخندید منم واسه ی اینکه شما رو نخندونم چیزی نمیگم تو خماری خوابهای خندهدارترم بمونید یا اینکه خودتون سعی کنید از این نوع خوابها ببینید
اصلا به من چه
هرکی تونست یک خواب تعریف کنه که از مال من باحالتر باشه قول میدم یکی از اونا رو واستون بنویسم دیگه خودتون میدونید یکی از اونا که خیلی خندهداره بیایید مسابقه بدیم تو تعریف خوابهای خندهدار بد نیستا گاهی هم باید مطالب اینچنینی هم داشته باشیم

آقا به جان شما نباشه به جان خودم من یه بار خواب دیدم که برادرزادم گوشیمو برداشته فکر کرده کاکاووه خوردتش.
یادمه انقدر اون خواب به نظرم واقعی اومد که تا چند ساعت بعدش تصور میکردم واقعیت بوده و وقتی خیالم راحت شد که گوشیم زنگ خورد.
اصلا حالم گرفته شده بوداااا.
ولی منم یه طوریم که نمیدونم چرا خیلی به گوشی و کامپیوترم وابسته ام و اینا جزءی از موجودیتم شدن.
میخخخخخخخخامتون هم محلیا.

درود! من یادم نیست خواب گوشی دیده باشم، اما اگر هم دیده باشم فراموش کردم، ولی در بیداری اتفاقات زیادی افتاده و خاطرات زیادی از گوشی دارم، مثلا تاحالا سه گوشی از طالار اندیشه اداره برای ۳نفر بیرون آورده ام، ولی چهارمین گوشی داخل سیفون رفته بود که پس از یک ساعت تلاش بی نتیجه بود و فقط دستم کثیف شد، حالا شما پیشبینی کنید وقتی دستم را وارد سوراخ کردم و اگر دستم ۱۰سانت بزرگتر بود یا ارتفاع سوراخ کمتر و گشادتر بود دستم وارد سیفون میشد و گوشی چهارم هم بیرون میامد!

وای نه دیگه گفتم که وسایلم برام خیلی اهمیت دارند اما نه اینقدر
حتی اگه همین گوشیم که قیمت نسبتا زیادی داره بیافته اونجا دیگه بیخیالش میشم صد بار هم که بشورنش چندشم میشه بهش دست بزنم قلبا ریخت وقتی اینرو خوندم اگه این خوشگله رفت اونجا دیگه به چه درد میخوره دیگه نگو تو زدی به آخرین نقطه ی ممکن اینجا دیگه آخر خط هستش نقطه ی نابودی فنا من سعی میکنم هیچ وقت اینجاها گوشی رو با خودم نبرم اولا تا حالا که نبردم ثانیا از این به بعد حتی گوشی رو تو جیبم هم نمیزارم فقط کیفم جای مناسب تری هست چون این گوشی کمی بزرگه و تو جیب راحت جا نمیگیره من هیچوقت گوشیم رمز نداشته احتیاجی به رمز گذاری برام پیش نیومده اگه همچین جایی برم گوشیم رو میدم دست یکی از آشنایانم هرکی که بود اهمیتی نداره اطلاعات مخفی که ندارم پس بیخیال

درود! هیچکس به پای من نمیرسه، چون من با گوشی همه جا از قبیل اتوبوس واحد-تاکسی-در حال پیاده-در حال خوردن-در طالار اندیشه-و هر جا که فکرشو بکنید با گوشی در حال دور زدن در محله یا کامنت نوشتن هستم، من بجز کامپیوتر که بلد نیستم، همه فن حریف هستم!جدی میگم گوشی های من بجز ۶۲۲۰ که زیر دوش حمام رفته بقیه سالمند و حتی یک قطره آب هم ندیده اند،

سلام خیلی جالب بود منم زیاد رو گوشی حساس نیستم به حدی که وقتی گوشی z 1 رو خریدم شنیده بودم ضد آب اولین کاری که کردم بعد از وارد کردن سیم کارت انداختمش تو لیوان آب!!!ولی چیزیش نشد هااااااا!!!! اما من یه هارد دارم که خیلی خیلی روش حساسم و هرجا میرم با خودم میبرمش هرکیم میگه چرا با خودت میاریش میگم اگه دزد بیاد از تو خونه چیزی ببر میشه دوباره خرید اما اگه هاردمو بردن دیگه نمیشه جبرانش کرد…چیزای داخلش واسم خیلی مهمند.

شما خیلی با جرأت هستی ولی من اصلا حتی وقتی دارم تو خونه به خانم تو شستن ظرفها کمک میکنم اگه هرکسی زنگ بزنه با دست خیس به گوشی دست نمیزنم باید یکی اون رو بیاره بزاره دم گوشم با دست نگه داره تا حرفام تموم بشه یعنی تا حالا به این فکر هم نکردم که میشه با دست خیس به گوشی دست زد چه برسه بیاندازم تو آب

درود بر شما
من از تجربیات شما خیلی استفاده کردم تا حالا مثلا داخل ایستگاه سرگرمی
ولی از گوشی
وای گوشی ۶۱ ۲۰ من داغونه مثل فرقونه هاهاها
یعنی به درش چسب زدم
روی صفحش پر از خشه
خلاصه که یه دویست باری افتاده زمین ولی جون سخته ها
از ۸۸ تا حالا دارمش
کلا رو گوشی حساس نیستم یه بار برنج گذاشته بودیم خیس بخوره منم داشتم ظرف میشستم واسه سرگرمی گذاشتم بالای کابینت آهنگ گوش بدم هیچی دیگه از اون بالا سر خورد افتاد تو ظرف برنج ولی هنوز داره بهم خدمت میکنه
من هم کلی خوابهای در هم میبینم
راستی من تا حالا نشنیده بودم نابینا سیگار بکشه واسم جالب بود
نه اینکه بگم نمیتونن ولی کلا نشنیده بودم

به زهره خانم عزیز باید بگم که ای وای اگه یک دختر اینقدر نسبت به وسایلش بیتوجه باشه چی میشه بهش گفت
اصلا فکرش رو هم نمیتونم بکنم ای داد بیداد
اما راجع به سیگار باز خوبه که من فقط اهل سیگارم اهل هیچ دود و دم دیگه ای نیستم اما نابینایانی رو میشناسم که خیلی خیلی اعتیادشون بالاست یعنی افتادن تو خط مواد مخدر سیگار که خوبه ولی جان من بیا از این به بعد گوشیت رو بیشتر تو نگهداریش دقت کن آخه بابا تو دختری کم کسی که نیستی دختر و زن جماعت باید خیلی با سلیقه باشند تا امثال من ازشون یاد بگیریم درست میگم یا نه

شما یکی که ورزشکار هستی پس چکار داری به زنهای سیگاری نابینا ولی آره من چند نفر رو میشناسم که البته خیلی سیگاری قهار نیستند ولی خب هر روز چند نخی میکشند
اصلا تو برو دنبال ورزشَت بابا میشه بگی اینا رو واسه چی میخوای بدونی

آقا من با این که گوشیمو خیلی دوست دارم و دست هیچ بچه کوچولویی نمیدم ولی در حالی که برنج آبکش میکنم باهاش حرف هم میزنم. دست این کوچولوهای عزیز هم نمیدم بهشون میگم هر بلایی میخواهید سر خودم بیارید اما با گوشیم کاری نداشته باشید. اصولا من وقتی با گوشیم صحبت میکنم کارهای خونه رو بهتر و زودتر انجام میدم. اگه خواستید تابستون بیکارم میتونم یه کارگاه آموزشی برپا کنم. بشتابید تا جا نمونید.

دیدگاهتان را بنویسید