خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
یک دقیقه مشاور شوید

سلام دوستان عزیزتر از جووونم
می گم ها چند نفر از شما روان شناس یا مدد کار یا مشاور هستید؟
به هر حال فکر نکنم زیاد باشند این جا مشاور یا روان شناس یعنی از دو سه هزار نفر احتمالا شاید پنجاتایی بیشتر نیستیم ما روان شناسان ولی من امروز از بقیه افراد خواهش می کنم با این روان شناسان یا مشاورین همراه شوند و به این بنده خدا مشاوره دهند مهم نیست درست یا اشتباه می خواهم ببینم نظر شما چیه. اگر دوست داشتید کمکم کنید خوشحال می شوم
خودتان را جای من قرار دهید فکر کنید که من هستید و به این خانم کمک کنید. صحنه را واقعی فرض کنید انگار واقعا خودتان باید در چنین موقعیتی مشاوره دهید شاید این موقعیت ها برای من و دوستان مشاور عادی باشه ولی برای شما چی؟
خوب برم سر اصل مطلب
گوشیم که زنگ خورد از خواب پریدم بالا. شماره را که دیدم برام آشنا نبود. یعنی کی میتونه باشه؟
بله بفرمایید
خانمی با صدای لرزان از آن سوی گوشی مرا خطاب قرار داد. آقای خادمی. بفرمایید.
من مشاوره می خواهم. خییلی فوری نمی تونم صبر کنم و وقت بگیرم شما را یکی از دوستان بهم معرفی کرد
ببخشید می تونم بپرسم چه کسی؟
مهم نیست فقط کمکم کنید خیلی طولانی نیست تو رو خدا
ای بابا این دیگه چطور مشاوره ای هست چی کار کنم
خانم ببخشید نمی تونم کمکی کنم باید سر فرصت مراجعه کنید تا مشکل را درست حسابی برسی کنیم این طوری درستش نیست
خانم هقهق کنان گفت فقط یک کلمه بهم بگیند طلاق بگیرم یا نه. یعنی طلاق که می گیرم ولی الان چی کار کنم؟
دیدم چاره ای نیست گفتم بفرمایید ببینم چی شده.
خانم با صدایی لرزانتر از قبل گفت: امروز صبح رفته بودم بیرون برای پیاده روی بیست دقیقه بعد که برگشتم خانه هنوز وارد خانه نشده بودم که شوهرم جلویم را گرفت و بهم گفت چرا بدونه اجازه بیرون رفتی؟ و در دم سیلی محکمی به گوشم نواخت.
بدتر از آن این که نوه ها ام اونجا بودند و جلوی اونها سیلی خوردم طوری که نوه ام بهم گفت مادر جون چقدر پدر جون بی رحم است چرا تو را زد.
من نمی فهمم چرا من را باید جلوی این بچه ها بزند مگر من چی کار کردم یک پیاده روی ساده. آخ چرا
برایم عجیب بود وقتی گفت که سیلی خورده فکر کردم جوان است ولی وقتی گفت نوه دارم تعجب کردم
ببخشید خانم چند سال دارید. حدود پنجاه
خب بعد شما چی کار کردید
هیچی من اومدم توی اتاقم و دیگر بیرون نرفتم و فقط گریه کردم که من چقدر حقیرم که باید بعد از این همه سال حتی جلوی نوه هایم آبرو نداشته باشم.
حالا شما به من بگویید چه کار کنم اگر بروم خانه داداشم که نمی دونم تا طلاق چطوری مزاحم زن داداشم بشم شک ندارم که تحملم نمی کند.
پدر مادرم هم که زنده نیستند هیچ سر پناهی ندارم. و نمی دونم تا روز طلاق چطوری و کجا صبر کنم
بله دوستان این یک موقعیت کوچک حالا نظر بدهید اگر شما بودید حالا نه در دفتر مشاوره یا به عنوان یک روان شناس. چی کار می کردید. بهش چی می گفتید
توی کامنتها منتظرم اگر دوست داشتید توی اسکایپ هم هستم
آدرس اسکایپ
Cheshmak1367

۴۵ دیدگاه دربارهٔ «یک دقیقه مشاور شوید»

جواد جان بنظر من اول باید سعی کنی یا میکردی که این خانم را آرام کنی تا بر اعصابش مسلط شود, از گفته هایش برمیآید که شدیدا عصبیست و دارد از روی هیجان و احساس تصمیم میگیرد. دوم باید ببینی که آیا ایشان برای اولین باری بوده که به پیاده روی میرفته یا مرتب این کار را میکرده است؟ اگر مرتب یا بطور متناوب پیاده روی میرفته باید دید که آیا در دفعات قبل هم شوهرش چنین برخوردی داشته یا این اولین برخورد پرخاشگرانه اش بوده است. اگر برای اولین بار بوده که به پیاده روی میرفته باید دید که آیا با همسرش هماهنگ شده یا اینکه بدون هماهنگی از خانه زده بیرون.
سوم اینکه باید بررسی کنی که آیا میتوانی در این زمینه با شوهرش هم حرف بزنی یا مایل نیست. اگر مایل باشد که بهتر و میتوانی موضوع را با شوهرش مطرح کنی و دلایل او را هم جویا شوی هرچند که پرخاشگری به هیچ وجه پذیرفتنی نیست.
چهارم اینکه بررسی کنی که آیا این خانم در شبها و روزهای گذشته نسبت به شوهرش تمکین داشته است یا مقاومت یا مخالفت داشته است. چون خود خوب می دانی که بسیاری از پرخاشگریها و تمردها و سرکشیها ناشی از همین عدم تمکین است.
به هر حال اولین قدم کمک کردن به این خانم در آرام شدن و مسلط شدن بر اعصابش است و در ضمن اگر همچنان از برخورد پرخاشگرانه ی شوهرش وحشت دارد بهتر است با اورژانس اجتماعی بهزیستی تماس بگیرد تا آنها از نظر قانونی هم بتوانند وارد عمل شده مرد را احضار نموده گوشمالیش دهند.
این آن چیزهایی بود که بنظر من میرسید. هرچند که خودت بهتر از من میدانستی ولی خب چون گفتی و خواستی جسارت کرده درس پس دادم.

سلام عمو جووونم
توی راه بودم شنیدم شاعری شیرین سخن می گفت
من که عمو ام و حالا حالا قهرمانم
ولی از شوخی گذشته نمی دانم یا با روان شناسان خیلی رفت و آمد داشتید یا کتاب خوانده یا خودتان خیلی مشاوره رفته اید به هر حال خوب مراحل و ملزومات یک مشاوره و عواملی که بر این داستان تأثیر گذار هستند را می دانید ولی عمو یک چیزی هست که حواستان بهش نیست
ببینید این خانم به دفتر مشاوره مراجعه نکرده و وقت زیادی نداریم ایشان می خواهد یک کار فوری انجام دهد مثل این که فکر کنیم یک نفر به مغازه کامپیوتری زنگ بزند و بگوید ببخشید آقا من کامپیوترم خاموش شده و دیگر روشن نمی شود حتما صاحب مغازه بهش می گوید خو عزیزم باید بیاریش تا سر فرصت درستش کنم
ولی اون یارو می گه که آقا من الان امتحان دارم و باید از کامپیوترم برای نشان دادن پاور پوینت استفاده کنم لطفا یک راه فوری سر راهم بگذارید
واقعه ما هم همین بود خانمی که دارد یک کار ناگهانی انجام می دهد که ممکن است خانواده و فامیل را از هم بپاشد و جنگی سخت بر پا کند من نمی توانم از گذشته اش بپرسم چرا که حتی اگر بپرسم فایده ندارد حتی اگر گذشته ای عالی هم داشته باشد حالا همه چیز را بد و مگسی می بیند
در مورد آرام کردن ایشان باهات موافقم ولی خوب چطوری باید آرامش کنم مثلا بگم ببین خانم عزیز آرام باش تا بعد تصمیم می گیریم چی بگم می تونی کمک کنی عمو جووونم
من که عمو ام و حالا حالا قهرمانم یادت نره وقتی قهرمان شدی این را بگی ها
خخخخ

سلام بر چشمک عزیز خب تکرار مکررات نمیکنم. سوالاتی که عمو حسین پرسید را باید در نظر بگیری. به نظر میرسه ایشون در شوک این حادثه هستند! اون هم در سن ۵۰ سالگی با داشتن بچه و نوه بعد از این ماجرا در فکر طلاغ باشند نشان از برخورد احساسی ایشان با این موضوع هست! باید دید در چند روز آخر اختلافی بینشان بوده یا نه! یا شاید اون مرد از یه موضوع دیگه خیلی ناراحت بوده خشمش را سر زن بیچاره خالی کرده که بعدا این موضوع خودش حل میشود باید آرامش میکردی و میگفتی صبور باشد که ببینیم در ادامه چه خواهد شد آیا به این رفتارش ادامه خواهد داد یا فقط این موضوع ناشی از یک عصبانیت شدید بوده که در لحظه اتفاق افتاده است! خب طبیعتا خودتان که مشاور هستید میدانید که در چنین موضوعاتی مشاور تلاش میکند در گام اول خانواده را تحکیم بخشد پس تلاش میکنیم که با آرام کردن موضوع را به طریغ منطقی حل کنیم. بعد هم دقیقا مشخص نیست چه اتفاقاتی بین آنها به وجود آمده است چون وقتی یکی از دیگری شاکی میشود مساله را از زاویه خودش میبیند و مشکل را از دیگری میداند که شما با سوالاتی که از ایشان میپرسید بیشتر در جریان قضیه قرار میگیرید و اگر دیدید که این خانم هم چندان بی تقصیر نیست سعی میکنید رابطه را نزدیکتر کنید ولی در کل به نظرم پیش از این که تجویزی کنیم در چنین موقعیتهایی تنها کاری که میشود کرد دعوت به آرامش هست تا از بار احساسی ماجرا کم شود تا در یک فضای آرام موضوع را بهتر مورد بررسی قرار داد که بتوانیم مشاوره بهتری داشته باشیم. ممنون که نظر ما را هم خواستید هر چند که خودتان استاد بزرگ ما هستید و فقط خواستید یه بحث روانشناسی در محله شکل بگیرد. موفق باشی دوست خوبم.

سلام حسین عزیز
ممنونم که نظر دادی ولی لطفا به من استاد نگو خواهش می کنم من نه استادم نه هیچی فقط یکم روان شناسی خوندم
ولی ببین حسین عزیز درست گفتی مثل عمو حسین ولی مشکل اصلی همانا آرام کردن این خانم بود
می توانی بگویی چطوری آرامش کنم یعنی چطور می توان آرامش را بر گرداند ببین مثلا در این موقعیت نمی شود به هیچ وجه منبر رفت و توصیه های آرامش بخش داد مثلا یک لیوان آب بخور
شوهرت خیلی هم بد نیست و از این حرفها می توانی کمک کنی
باز هم از لطفت ممنونم

مسعود به جان خودت قصمت می دهم تو رو خدا نگو استاد این ها بی جنبه هستند کامنتهای زیر را بخونی خودت می فهمی خواهش می کنم
و اما در مورد پست ببین مسعود این یک امری طبیعی است اصلا عجیب نیست برای یک مشاور که حتی هفته ای دو سه نمونه داشته باشد از این ها
چرا فکر می کنیم سر کاری است واقعی است حالا نمی دونم باور داری یا نه

سلام عزیزم. یه سؤال خیلی مهم و اساسی دارم که خودت باید جوابشو بدی. ببینم به نظرت کسی که اینقدر توی چنین موقعیتی احساسی داره تصمیم میگیره آیا اصولا امکان داره که دنبال مشاور و مشاوره باشه و تازه با کسی صحبت کنه که باهاش آشنا هم نیست؟

سلام محمد عزیز
اگر کسی بغیر از تو بود اصلا جوابی نمی دادم عجیب است تو که خودت از نزدیک مرا می شناسی چرا شک داری
اصلا عجیب نیست حتی مراجعان مستقیم هم خیلی هایشان همین طوری هستند البته من تمام قضیه تا آخرش را نگفتم برای این که خوب شما که روان شناس نیستید فقط می خواستم نظرتان را بدانم

سلام میشه بره خونه فرزندش ولی اکه دختر باشه براش سخته در حقیقت میره خونه دامادش که راحت نیست ولی فکر کنم بیشتر تا قبل از زمانه جدایی مشکل داره که کجا بموند و بعد از جدا شدن جای دارد که زندکی کند جرا بیشتر تعکیدش برای قبل از جدای است قرار است بعد از جدای کجا باشد

ببین علی جان نکته خوبی گفتی دقیقا همین است
یعنی مشکل خانم برای محل جای زندگی اش بود که به من زنگ زده بود در واقع او نمی دانست چه کند دیگر حاضر نبود شوهرش را ببیند و البته جایی برای رفتن هم نداشت این علتی بود که مراجعه کرده بود در واقع دنبال یک تصمیم درست بود یعنی نمی خواست با یک تصمیم قلط خود را بیشتر درگیر کند ولی در گرفتن طلاق مصمم بود

درود! ۱-همه نظرات را دادند، ۲-خانم جون تو چقدر حرفهای منو قبول میکنی و میپذیری؟ خوب حالا برو مقداری عسل و عرق بهار نارنج تهیه کن و یه پارچ شربت عسل با عرق بهار نارنج آماده کن و هر یک ساعت یکبار یک لیوان جرعه جرعه بنوش و سعی کن به شوهرت هم بدهی و این نوشیدنی را با هم بنوشید، این نوشیدنی بهترین آرام بخش است، ۳-آقای روانشناس سعی کن به مراجعینت چنین شربتی را بخورانی سپس به حرفهایشان گوش کنی، ۴-آقای روانشناس عزیز آیا مراجعین تو میدانند که مجرد هستی و هنوز ازدواج نکردی و تجربه ی زندگی مشترک را نداری و فقط علم بی عمل داری، ۵-آقای روانشناس مواظب باش دچار نیش عقرب نشوی که خیلی دردناک است، ۶-آقای روانشناس زحمت کشیده و تحصیل کرده چرا هنوز خوابی و نمی آیی جواب دوستانت را بدهی؟! ۷-اکنون که این مطالب منو خوندی چه حالی داری؟! ۸-حالا خودت برو اون شربت را تهیه کون و بنوش سپس بیا جواب منو بده، ۹-خانم جون اگه میترسی که باز هم کتک بخوری تا موقع تلاق بیا خونه ی ما، من برای هر گونه کمک در خدمتم، همراه داشتن شناسنامه و کارت ملی فراموشت نشه! ۱۰-آهایییییییییییی چشمک-حالا که بچه های محله را روانکاوی کردی چه نتیجه ای گرفتی؟! حالا واهشت

سلام چشمک
به نظر من موضوعی که این خانم به عنوان دلیل طلاق داره مطرح میکنه سیلی خوردن از شوعرش اونم جلوی نوه اش نیست به نظر من خانمی که سالها با مردی زندگی کرده و در بدو خوبش شریک بود قطعا سختی هایی رو تحمل کرده فراتر از این سیلی که خورده و این سیلی شاید عاملی بوده که تحمل خانم رو تموم کره نمیشه به این سرعت درباره این خانم نظر داد که طلاق بگیره یا نه چون تصمیمش سر عصبانیت از شوهرش هست و ممکنه اگه این عصبانیت برطرف بشه اصلا به طلاق فکر نکنه
توی مشکلات خانوادگی تنها یک نفر مقصر نیست و تمام عواملی که توی جریان زندگیه دو نفر هستن میتون عامل تنش و فشار باشن که بازخورد این فشارها میشه چیزی شبیه این سیلی. من با دوستان موافقم اول باید این خانم آروم بشه بعد ریشه مشکلش پیدا بشه که چی باعث شده شوهرش این رفتار رو بکنه آیا شوهرش کلا دست بزن داره یا این اولین بارش بوده چرا برای شوهرش مهم بوده که خانم ازش اجازه بگیره و خیلی چیزهای دیگه که تا با اون خانم صحبت نشه نمیشه نظر داد.

سلام جناب چشمک
فقط یک عذر خواهی ساده می تواند به همه چیز پایان دهد این همه ادا و اطفار نداره زندگی این خانم باید خیلی مهمتر از این باشد که نوه هایشان سیلی خوردن او را دیده اند به عوض این که خودشان را در اتاقشان حبس کنند و بفکر نوه هایشان باشند با یک عذر خواهی و قول به عدم تکرار شدن این مورد همه چیز تمام می شود

سلام. خب منم اومدم که یه چند جمله عرض کنم:اول باید مطمئن بشید که این موضوع یه موضوع سر کاری نیستش
درسته میگید خانم هق هق میکرد ولی از این فیلمها زیاد اتفاق افتاده
برای مطمئن شدن باید اسم و مشخصات این خانم رو میپرسیدید و اینکه حتما میگفت که چه کسی ایشون رو فرستاده
یعنی تا زمانی که جواب نمیداد شما هم از هر گونه جوابی دوری میکردید
بعد که مطمئن میشدید خانم حقیقتا درست میگه باید اون رو آرام میکردید و در اولین فرصت یک وقت مشاوره بهش میدادید
بعد قبلش بهش میگفتید که هیچ گونه اقدامی علیه شوهرش انجام نده و کاملا معمولی رفتار کنه تا نزد شما بیاد
بعد از اومدن مفصل باهاش صحبت میکردید
این که آیا همسرش سابقه بدبینی داره یا نه
رفتار خودش با همسرش در خانه چگونه هست؟
آیا به نیازهای همسرش توجه داره یا نه؟
آیا همسرش ازش راضی هست یا نه؟
آیا برای انجام کارهایش (اعم از بیرون رفتن یا غیره) با همسرش مشورت میکند یا نه؟
آیا همسرش به نیازهای او توجه میکند یا نه؟
آیا اصلا هم دیگر رو دوست دارند یا نه
و از این دسته سؤالها که خودتون میدونید
بعد که گذشته ی اینا مشخص شد بر اساس صحبت های این خانم تصمیم رو بگیرید و راهنماییش کنید
میتونید چند جلسه با خودش و همسرش به طور جدا و با هم صحبت کنید تا نتیجه مشخص بشه

سارا بشارت نکته بسیار عالی گفتی در مشاوره های تلفنی حتما و حتما باید نکته شما را رعایت کرد که سر کاری حالا حتی از طرف دوستان نباشه ولی این مورد سر کاری نبود
ولی نکاتی که گفتید و سؤالات اصلا درست نیست به هیچ وجه اگر چنین مراجعه ای داشتید این طوری شروع نکنید که نتیجه اصلا نمی دهد حتی اگر کلینیک آمده بود چون خودتان در آینده می خواهید مشاور بشوید گفتم ها وگرنه من که از شما هم کمتر بلدم

با سلام خدمت شما دوستان عزیز همه ی اون چیزاییکه شما گفتید درسته و باید یک مشاور انجام بده و به نظر من باید یه کم هوشیارتر عملکنید شاید اون خانم چنین مشکلی رو هم نداشته باشه و شاید بخاد شما رو تست کنه که ببینه مشاوران نابینا چقد توانایی دارن و مسایلی از این قبیل با تشکر خدانگهدار

آقای پژوهنده و دیگر دوستان سعی کنید گذشته را دوباره زنده نکنید. ظاهرا بعضیها از آرامش در عذابند و حتما باید سرو صدا و هیاهویی بلند بشه تا روزشون شب بشه.
نکنید این کارها را دوستان و عزیزان من.
اگر گذشته را وسط نمیکشیدید طوری میشد؟
اتفاقی بوده و گذشته رفته چرا هیی بازخوانیش میکنید.

سلام دوستان. خیلی جدی نگیرید بابا. سر کاریه. اگه چشمک ما رو سر کار نذاشته باشه, قطعا خودش سر کاره. عزیز من یه زن ۵۰ ساله با داشتن فرزند و نوه باید به فکر خوشبختی و تثبیت زندگی ثمره های زندگیش باشه. نه این که به فکر رفتن به دادگاه و سر کار گذاشتن قاضی باشه. . من اگه جای شما بودم به اون خانم میگفتم خانم گوشی رو بذار از سن و سالت خجالت بکش. و اما دوست عزیزی که اسم مستعار قند و عسل رو واسه خودت انتخاب کردی. پیشنهاد میکنم تغییر نام بده و من نام {زهر مار} رو برات پیشنهاد میکنم. بای.

سلام مسعود و سکوت لایک و بعد کسی که فکر میکنی خیلی انسان هستی یک روز أمریکای همه را به فحش ناموسی بست ولی به راحتی در برخی از سایت هایی نابینایی حوضور دارد ولی ندیدم که شما انسانه دلسوز غیر از ابرازه دوستی نظری داشته باشید بهتر است شما با نام خود نظر بدهید أمریکایی با این کار زشت هنوز از طرف شما و بعضی دوستان مورد محبت است همین کافیست که مقصودتان از این تخریب دلسوزی نیست

سلام خخخخخخخخخخخخخخ… این از اون خالیبندی هاش بودها… مؤمن اگه به سایت دسترسی نداره چه طور کامنتهایی که به نفعش نیست رو پاک کرده؟ بابا تو رو خدا حرف حسابی بزنید… الآن یه چیزی هم بگی شصت نفر موضع میگیرن… بهتر بود ایشون به جای حذف کامنتهای قبلی که فقط یه سؤال و جواب ساده هم بود و نه چیز دیگه مثل مرد می اومد جواب حسابی میداد… یا رد میکرد یا میپذیرفت دیگه… پس عدم دسترسی ایشون به سایت حرف بوووووووووووووقی هستش

سلام،
نمی دونم کی کامنت های من و بعضی از دوستان رو حذف کرد. اما کارش اشتباه بود. مطلبی که من مطرح کردم، عین واقعیت بود.
کاش پست قبلی آقای چشمک را کپی می گرفتم برای چنین روزی.
آقای خادمی، (محمد جواد،) نمی دانم شما اقدام به حذف کامنت ها کردید یا نه. و برایم هم مهم نیست که بدانم.
چیزی که برایم مهم هست و می دانم، این است که شما (شمایی که کامنت ها را حذف کردید،) از حقیقت ترس دارید. از واقعیت فرار می کنید. و همین دلیل کافیست برای حذف کامنت های ما.
دوستانی که با من آشنا هستند می دانند که من اصلاً آدمی نیستم که به حواشی بپردازم و بخواهم جو را متشنج کنم. هر چند این مطلب نیاز به گفتن ندارد و دوستان می توانند از تعداد کمی کامنت که من در این محله داده ام این موضوع را متوجه شوند.
اما دلیل این که می آیم و اینجا تند صحبت می کنم این است که، آقای چشمک در پست قبلی خود، هم به آبروی نابینایان، هم به آبروی روانشناسان و مشاورین لطمه زد.
ایشان از اعتمادی که دوستانشان بهشان داشتند سو استفاده کردند، در حالی که اساس کار یک مشاور، راز داری هست.
آن خانمی که با شما تماس گرفت و مشکلش را مطرح کرد، اگر بداند که ممکن است ۲روز دیگر از مشکلش و از اعتمادش بر علیه خودش سو استفاده کنی، فکر نکنم دیگر با شما تماس بگیرد.
جناب چشمک در پست قبلیشان نوشته بود: از مدیر سایت خواهش می کنم اگر برای من احترام قایل است این مطلب را در سایت منتشر کند.
حالا هم من می نویسم: از افرادی که توانایی حذف این کامنت را دارند خواهش می کنم، اگر ذره ای برای هم محلی های خود احترام و ارزش قایل هستید، کامنت ها را حذف نکنید.
واقعیت و حقیقت را از هم محلی های خود پنهان نکنید.
اجازه دهید که بدانند شخصی که در محله به استاد معروف است کیست، چه شخصیتی دارد، چقدر قابل اعتماد است.
شاید کسی از دوستان بخواهد فردا روزی به ایشان اعتماد کند و مراجع ایشان شود برای حل مشکل خود.
اجازه دهید که بدانند این آقای مشاور چقدر راز دار است. بدانند که با پست قبلی این فرد، تن چند دختر بی گناه نابینا لرزید. اجازه دهید که بدانند آبروی چند نفر به دلیل اعتماد به این شخص تا حد ریخته شدن رفت.
هر چند که می دانم این کامنت من هم به زودی زود به زباله دان سایت منتقل خواهد شد.

ببینید دوستان مثل اینکه اینجا همه دوست دارن مدیر بازی در بیارن . خوب هر کی میاد نظر خودش رو میده حالا چه خوب یا چه بد . اگر خوب باشه خوب خوب بلده و خوب فکر میکنه ولی اگر بد باشه یا بد فکر میکنه یا بد دیده از طرف که بد میگه . قبول دارم توی پستی که آقای چشمک گذاشته بود واسه همون مزاحم کنفرانس که یکیش هم آقای فرجی بود من با ارتباطی که با ایشون داشتم متوجه شدم که ایشون اقای بسیار محترم و با شخصیت هستن و این کار در شعن اون نبود حالا شاید هم به دلایلی یه کدورت هایی داشتن خواستن جبران خسارت کنند . ولی خوب هر چی که بود تموم شد ما هم هر کدوم یه نظری برداشتیم از هر کامنتی یا از همون پست اگر هم دیگران را بخوایم با شخصیت های دوستان آشنا کنیم که بگیم فلانی فلان کار رو کرده که نمیشه نباید توی جمع بیایم و شخصیت طرف رو خورد خاکشیر کنیم . اون آقای موسوی که در پست همون آقای چشمک که واسه مشگل کنفرانسش بود هم از آقای چشمک هواداری میکردن و بر علیه بچه ها نظر میداد . آقا داداش من خواهر من در مورد نظرات همدیگه نظر ندین که دچار حاشیه بشیم چیکار داریم که کی چی مینویسه و نظر میده که بخواد به دل ما نشینه و ما نظر روی نظرش بدین . اگر کسی از کسی اسم نبره و نظری روی نظر دیگران نده تموم میشه ولی آقای موسوی که هر شخصیتی رو میکشه وسط و بر علیه مخالفین حرف میزنه . شما چه میدونی که آقای امریکایی چی گفته یا نگفته من خودم اون روز هم بودم ولی یه دخالت های بیجایی مثل شما باعث شد که جای اینکه بچه ها بیاند نظر درباره پست بدن میان نظر درباره نظر همدیگه میدن . من با آقای امریکایی هم صحبت کردم که ایشون برای حل مشکل کمال احترام رو داشت ولی نظراتی مثل نظر شما که باعث جنجال میشد به بیراهه کشید . مثل آقای فرجی که اصلا برای ایشون کسر شعن داره که بخواد این کار رو کنه . ولی شما اگه میخواین خودتون رو بهتر بشناسید برین توی همون کامنتها نظرات خودتون رو ببینید .. من خودم قبل از اینکه اون پست رو ببینم آقا رو امامزاده فرض میکردم ولی بعد اون قضیه نظرم عوض شد ولی نیومدم توی جمع بگم که شخصیتش رو خراب کنم شما هم درباره شخصیت خودتون تحقیق کنید نه شخصیت دیگران .. شما هم بخاطر صوابش گناه نکن .. خلاصه مطلب درباره نظرات هم نظر ندین که مشکل ایجاد بشه . به نظر من هر کی درباره نظر دیگری نظر بده یعنی قصدی داشته از کارش و عمدی پست یا کامنت میده ..

تمامی حرف من فقط آقای فرجی نبود اون یه مثال بود حالا یه اشتباه لفسی یا اسمی شد ولی چرا باقی حرفم رو ادامه ندادی . توی اون پست هم شما اومدین و بر علیه نظرهای مخالف نظر میدادی و با بچه ها بحث میکردی انگار که صاحب پست شمایی .. نه داداش من اینجا صاحب پست آقای چشمک هستن ایشون باید خوب و بد رو بگن نه اینکه تا یکی یه نظر مخالف داد شما بری و مخالف حرف بزنی . تا اینجایی که من فهمیدم زمانی که بچه ها میان رو نظر هم نظر میدن بحث میشه . و شما هم درباره شخصیتی نظر ندین . من با یاسر شمالی هم حرف میزنم بعدا . شاید ایشون یه کینه ای داشتن شایدم آقای چشمک کاری کرده باشن که اون هم کاری کرده . به ما مربوط نمیشه و اینجا جای اینجور حرفها نیست ولی بخودتون اجازه ندین که بخواین درباره شخصیتی نظر بدین . آقای امریکایی هم که باهاشون حرفیدم . زمانی که بچه ها باهاش بحث کردن و روی نظرشون نظر دادن بحث شد و بالا گرفت . من به شخصا حالا کاری ندارم این قضیه رو یک درصد هم باور نمیکنم .خیلی بچه گانه و مسخره به نظر میرسه . طرف بعد از پنجاه سال تازه یادش افتاده چیکار کنه بعدشم اگه یک درصد حقیقت داشته باشه . من این کار آقای خادمی رو خیلی خیلی اشتباه میدونم که بدون اجازه اون خانم این کار رو کرده یعنی اگه اون راضی نباشه بنظر شما درسته این کار . که میدونم طرف نمیدونه . بعدشم راز که باز شد دیگه تمام .. بگذریم . نظر به شخص خود شما درباره پستها فقط نظر شخصی خودت رو بگو چه خوب چه بد درباره نظر دیگران نظر نده مخصوصا کسی رو که نمیشناسی . اینجا صاحب داره هم پستاش هم صاحب پستاش .

سلام فقط خواستم به کسی بیخودی توحین نشه اون روز هم من از نظر یک روانشناس با یک دوست حرف میزدم بعد هم از هم ناراحت نبودیم بخاطر اینکه دوستانه صحبت میکردیم حالا که درباره باقی حرفات نظر ندادم اینطور داغ کردی حرف میزدم که حتمان بدتر میشد

سلام دوستان
ببخشید که دیر خدمت رسیدم انگار من یکم هم بد شانسم و هم یکم خوش شانس بد شانس از این بابات که نمی دونم چند وقت یک بار چرا اینترنت من گوش کن را نمی آورد شاید از نظر شما خنده دار باشه ولی خود مجتبی شاهدی بر این مدعا است چرا که بارها بهش نامه نوشتم یعنی ایمیل دادم که چرا سایت برای من این طوری است و گفته که تقصیر من نیست اشکال از مخابرات است و باید صبر کنی
خوب این دفعه هم شانسی بعد از شبی که من پست گذاشتم این اتفاق افتاد که خو شرمنده دوستان شدم
اما از طرفی گویند که گاهی در بدی ها هم خیری است م
من نیامدم و خود مدیر یا مدیران سایت کامنتها بیخود را حذف کردند بدون این که من حتی از محتوای آن چیزی بدانم
کاری به کامنتهای بیخود ندارم و جوابی هم نمی دهم اگر کسی هم دوست دارد توی بحث این پست شرکت کند کامنتهای بیخود را نادیده بگیرد
علی موسوی جان لطفا دیگر پاسخی به هیچ کامنتی بجز کامنت خودم نده ازت ممنونم
از سکوت عزیز هم که اطلاع رسانی کردند ممنونم
خوب بریم سر اصل مطلب یعنی جواب دادن نظرات

سلام آقای خادمی . اون که آقای فرجی یه اشتباه اسمی شده بود ولی بعد از این حرفا که تموم شدن بگذریم . خود شما حستون چی میگه یعنی کدوم رو مقصر میدونید . این رو هم میدونید که یه طرفه نمیشه پیش قاضی رفت ولی خوب اینجا اون خانمه شاکی هست و کسی باید شاکی باشه که حرفاش محکم باشه تا طرف رو محکوم کنه . یعنی آیا بخاطر یه سیلی خوردن دلیل درستی واسه کارش اورده . دلیلش سیلی خوردن نیست بهونش سیلی خوردن هستش . البته باید به این موضوع هم فکر کنی که شاید که اون خانمه کسی توی زندگیش اومده و میخواد با این کارش طرف رو بدنام یا شایدم حرص دادن طرف باشه تا اینکه به مقصود خودش برسه یعنی خودش رو خوب کنه و دیگران رو بد کنه .. یعنی شاید نفر سومی هم توی زندگیش اومده این اولین احتمال هست که از اجتماع هست در جریان باشه . البته احتمالش ضعیف هست بخاطر سنش ولی با این سنش این حرف رو زده آدم فکرش خراب میشه ولی هر چقدر فکر میکنم میگم یعنی زندگی ۲۰ یا ۳۰ ساله ارزش یه چک خوردن رو نداره . بعدشم یه نکته جالب اینکه درسته ما زیر دیپلمیم ولی کسی که بخواد طلاق بگیره میره دفتر وکالت یعنی میره پیش وکیل تا کارهای طلاق رو انجام بده واسش ولی کسی که بخواد زندگیش رو درست کنه برای ادامه دادن میاد پیش مشاور و روانشناس حالا این چرا به شما تماس گرفته البته جسارت نباشه ولی ببینید آقای چشمک . بنظر من هر فکر کردنی رو باید به شکلی طراحی کرد تا بتونی با فکر خودت حلش کنی . من یه فرمول فکری دارم که اسمش هست سه سه تا سه تا . یعنی شما بشینی سه دلیل اصلی که بنظر من اول اجتماعی هست دوم گروهی یا همون خانوادگی هست یعنی از اطرافیان و حتی خود زن و شوهر . و سوم اینکه مربوط میشه به شخصی یعنی خود طرف . حالا از هر دسته سه تا دلیل بیار برای باعث شدن این کار

سلام.
اول از دوستانی که می توانستند کامنت من را حذف کنند و نکردند خیلی خیلی ممنونم.
و دوم:
هم خوشحالم و هم ناراحت.
خوشحالم که مباحث روانشناسی در سایت مطرح می شه. دوستان نظر میدن و خلاصه یکی مثل من ۱چیزی یاد می گیره.
خوشحالم که بالاخره بعد از چند سال، جناب خادمی به این نتیجه رسید که فقط کمی روانشناسی خوانده و استاد نیست. البته که برای امثال من استاد هستند، چون من از ایشان علم یاد می گیرم. ولی خوب، لفظ استاد استاد به صورت کلی باعث پوچی می شود.

ناراحتم از این که این بحث توسط کسی مطرح شد که دیگر شاید “شاید” نزد خیلی ها ارزش و اعتبار و اطمینان قبل را ندارد، که همین امر باعث شد که کامنت های پست خیلی پر انرژی نباشد و بحث ادامه دار نشود.
و ۱مطلبی که کمی فکرم را مشغول کرد:
جناب خادمی گفتند: انقدر به من نگویید استاد، کامنت های زیر را بخوانید، می بینید که بعضی ها چقدر بی جنبه هستند.
در حالی که کامنت من که گفته بودم “استاد” “استاد” ساعت ها قبل از ورود جناب چشمک به سایت حذف شد. و نمی دانم حالا جناب خادمی از کجا متوجه آن کامنت من شد.
از دوستانی که مجبور هستند کامنت های من را بخوانند واقعاً عذر خواهی می کنم و پوزش می طلبم.

آقای حاتمی سلام
این که من با ایشان چه کردم را در آینده خواهم گفت حتی اگر در سایت نشود حضوری به خود شما می گویم
ولی قصد من از نوشتن این پست بیشتر این بود که نظر دوستان را به این نکته جلب کنم که مشاوره تنها و تنها توجه به یک نکته ساده در گذشته چه گذشته و نبش قبر کردن نیست و خیلی چیزها اثر گذار است نمی دانم اگر فرصتی دست دهد حتما این چنین بحثهایی را پی می گیرم چرا که هم برای دانشجویان سالهای اول مشاوره و روان شناسی بهتر است و هم برای عمومی که خواهان مشاوره دادن به شکل سر پایی هستند

سلام مجدد.
استاد جونم ببشخید فک کردم سر کاریه.
آخه ما خودمون گاهی واسه تفریح از این حرکتا میزنیم.
البته بعدش به طرف میگیمااااا!
ولی کلا یه چند وقتی سرگرمیه.
هم واسه ما هم برای اون طرف.
اما استاد اگه واقعیه که خب یا باید تمکن مالی ای چیزی داشته باشه و یا باید به خانه ی سالمندان یا این طور جاها بره دیگه.
فکر نکنم راه دیگه ای داشته باشه.
به هر حال بازم معذرت که با کامنتم ناخواسته هیزم رو آتیش یه سری آدم بیکار ریختوندم.
خیلی میخخخخخامت استاد جونم.
خمپاره هم تو مخم ترکه ترکه کنی بازم بهت میگم استااااااااااااااااد.
افتاااااااااااااااد؟
موفق باشی استاد جونم.

دیدگاهتان را بنویسید