خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

فلسفه کلام یا عرفان بخش چهارم

با درود
خدمت دوستان اومدم که بخش چهارم رو منتشر کنم
قبل از این که بحث خودمون رو شروع کنیم چند مطلب رو ذکر میکنم
اول: من دوست دارم که مفاهیم برای دوستان خوب تبیین شود و اگر بدین منظور دست نیافته ام یقیناً اشکال از بنده است لطفاً آن را بیان نمایید
دوم: دوستانی که در بحث شرکت میکنند بدانند که اختلاف نظر در بحث همیشه هست و اگر بنده با دوستان خودم مخالفت میکنم قصد اهانت به نظراتشان و عقایدشان را به هیچ وجه ندارم
سوم: اگر احساس میکنید مطالب طولانی شده بیان کنید تا اصلاح کنم
اما بحث اصلی:
در این مطلب قصد دارم تمامیه عقاید دوستان و عقاید مخالفی که تا کنون شنیده ام با پاسخ نقل نمایم
به همین جهت قبل از شروع برای طولانی شدن طلب بخشش میکنم
گفتیم که این جهان تا جایی که بشر امروز بدان رسیده پر است از حقایق عددی
و این حقایق عددی شامل هر چیزی که در اطراف ماست میشود
هوا،زمین و اجرام آسمانیه دیگر،آب و هرچه در آن است،و غیر آن
همه و همه عددی و قابل شمارش هستند و قابلیت اندازه گیری را نیز دارند
ایرادات: چه کسی گفته که این جهان از حقیقت تشکیل شده و آیا در صورت تشکیل از کجا معلوم که عددی و قابل اندازه گیری هستند
پاسخ: از زمانی که بشر پا به هستی نهاده است، هر چه که در اطرافش دیده قابل دیده شدن، لمس کردن شنیدن و یا بوییدن بوده است و هر یک اندازه ای خاص داشته است
و این که در قدیم نمیتوانسته آن را اندازه گیری کند و در حال حاضر نیز حقایقی هستند که به نظر ابزار اندازه گیریه ان کشف نشده است چیزی از قابلیت اندازه گیری این حقایق کم نمیکند
همین که چیزی اعم از جان دار یا بیجان دارای بعد طولی و ارض و ارتفاع باشد قابلیت اندازه گیری را دارد
حتا اگر تنها مثل اجرام دور دست آسمانی آن را ببینیم عقل ما به ما میگوید که میتوان آن شیأ را اندازه گرفت
هرچند ندانیم چه اندازه است
اگر کسی میگوید حقیقتی غیر از حقایق اطرافمان وجود دارد باید مثال بزند
اگر به دور و بر خویش نگاه کنیم ادعای ما را میتوانید لمس نمایید
بعد از آن گفتیم که زمان و مکان نیز حقایقی عددی هستند و قابلیت اندازه گیری و شمارش از خصوصیات آنها میباشد
اما ایراد شد که زمان عددی نیست انسان دقایق و ثانیه ها و سال و ماه را قرار داد نموده و این نشان از عددی بودن ندارد
و بیان شد که زمان دارای حرکت است و نمیتوان انتها و ابتدای آن را مشخص نمود
چه اشکالی دارد که زمان ابدی و بی انتها باشد
باید گفت: این که انسان دقایق و امثال آن را قرار داد نموده خود نشان از عددی بودن زمان دارد وگرنه چگونه میتوان برای حقیقتی غیر عددی اعداد را قرار داد کرد و آن را مبدل به قابل شمارش بودن نمود
اگر زمان قابل اندازه گیری نباشد و یا این که این اندازه ها واقعی نباشد
نباید به تخمین دانشمندان در مورد عمر زمین و سایر موارد اعتماد نمود چرا که انسان آن را قرار داد کرده در صورتی که زمان حقیقتاً قابل اندازه گیری نیست
من از شما میپرسم که آیا گذر زمان را درک میکنید، اگر جواب مثبت باشد باید گفت ما گذر زمان را اندازه میگیریم و درست است که واحدهای اندازه گیری قراردادی هستند
لکن اگر جواب منفی باشد باید گفت که اگر زمان نگذرد چه فرقی میان انسان جوان و فرد پیر است
اگر زمان بر هیچ یک نگذشته باشد نباید تغییر در این دو ایجاد شده باشند
اگر زمان را نتوان اندازه گرفت چگونه میگوییم که شما از من بزرگ تر یا کوچکترید
درست است که ما انتهای زمان را نمیدانیم اما خصوصیت حقایق عددی هر قدر هم که زیاد باشند قابل اندازه گیری بودن آنها است
شاید بگویید که اعداد را نمیتوان اندازه گیری نمود و ما نمیدانیم که آخرین عدد چیست؟
اما قابل توضیح است که: اعداد هر قدر که بالا و پایین روند و هر قدر که بزرگ شوند چون عددی هستند قابل اندازه گیری میباشند
دوستی به من گفت که در یونان باستان بیشتر از 10 را بی نهایت می انگاشته اند
من میپرسم که یعنی بیشتر از آن را قابل شمارش نمیدانسته اند؟
یعنی اگر اعداد بسیار زیاد باشند به خاطر زیاد بودن قابل اندازه گیری و شمارش نیستند؟ به نظر نمیرسد جواب شما عدم قابلیت شمارش و اندازه گیری باشد
زمان هم همین گونه است ، درست است که ما انتهای آن را نمیدانیم اما هر قدر که باشد قابل اندازه گیریست
بعد بیان نمودیم که حقایق عددی به خاطر این که میتوان آنها را شمرد و اندازه گرفت نمیتوانند بی نهایت باشند
مقصود ما از بی نهایت خیلی زیاد نیست منظور از بی نهایت امریست که حدی نداشته باشد و نتوان آن را شمرد یا اندازه کرد
دوستان ایراد کردند که، مگر میشود حقایق این هستی را شمرد و مگر میشود بدانیم که در هستی چه اندازه موجود یا شیأ است؟
اما من نگفته بودم که ما باید بدانیم که چه اندازه حقیقت در جهان هست و بیان نکردم که اندازه تمامیه آنها را میدانم
و لزومی به دانستن آنها نیز دیده نمیشود
چرا که: مگر نگفتیم که هر موجود یا شیأی که بعد داشته باشد را عقل میگوید که میتوان اندازه گرفت
این که میتوانیم آنها را شمرده یا اندازه کنیم، بدین بیان نیست که این عمل را انجام داده ایم
اگر شما را به یک باغ میوه ببرند و تعداد زیادی درخت میوه دار در آنجا باشد، میگویید که نمیتوانید آن را اندازه کنید و این امر را عقلن محال می انگارید؟
شما میوه و زیادیه آنها را میبینید اما، هیچ گاه نمیگویید که محال است بتوان آن را اندازه گرفت، این اعتماد و دانش را چه چیز به شما میدهد؟
پس ما بیان میکنیم قابلیت شمارش و اندازه گیری برای نهایت داشتن کافیست و عقل این قابلیت را درک میکند و نیازی به شمردن و اندازه کردن آن نیست.
بعد بیان شد که اگر زمان عددی باشد باید آغازی داشته باشد، حتا محققین هم شروع زمان را تقریباً 14 میلیارد سال براورد کرده اند، ما میدانیم که برای این که امری به وجود آید باید علتی تصور شود
حال برای به وجود آمدن زمان نیاز به علتی داریم
گفتیم عدم یا هیچ یا بدون علت که نمیتواند پدیدار شده باشد
برخی گفتند که چرا نشود، گفتیم که میتوانید مثالی بیاورید که بدون علت چیزی پدید آید
خنده دار نیست که مثلاً محققی بگوید فلان اتفاق از عدم پدید آمده و علتی ندارد و بدین بهانه از تحقیق دست بکشد
هیچ کجای دنیا این دیدگاه را نمی پذیرند
میتوانید بگویید که پدیدار شدن فلان موجود بدون علت است؟
پس علتی باید باشد تا زمان و مکان ایجاد شود
اگر این علت از جنس خود زمان و مکان عددی و قابل شمارش باشد نمیتواند مانند خود را ایجاد نماید
شاهد این مدعا وقایع اطراف ما میباشد
آیا تا کنون دیده یا شنیده اید که حقیقتی عددی بتواند مانند خود را بدون داشتن ماده اولی ایجاد نماید؟
خلق بدین معنا که پس از هیچ ایجاد نماید
در ثانی اگر ایجاد کننده زمان و مکان خود عددی باشد زمان و مکان دارد و دیگر عقلن نمیتوان برای زمان و مکان ابتدایی تصور کرد
چرا که گفتیم نمیتوان زمان و مکان را بی نهایت دانست
در ضمن شما نمیتوانید مثالی آورید که حقیقتی قابل شمارش باشد اما زمان و مکان بر آن نگذرد
چون حقیقت از هر جنسی که باشد نیاز مند مکان است و زمان نیز لازمه آن است
اگر شنیدی که روح یا سایر مجردات مکان و زمان ندارند به من بگویید اگر مکان ندارند
چگونه تعدد می پذیرند، هر موجودی یا شیأی برای قرار گرفتنش نیاز به اشغال فضا دارد
چه طور در بی مکانی چندین موجود تصور میشود
اگر زمان هم نداشته باشند چگونه تقدم و تأخر خلق شدن آنها متصور است
تنها یک فرض میماند و آن هم باید بر خلاف زمان و مکان و غیر عددی باشد
و اگر این چنین باشد نمیتواند عقلن چند علت باشد به دلایلی که گفتیم
ما میگوییم که این علت خداست
دوستان پرسیدند که این مباحث چه فایده ای دارد
من گفتم حد اقل ثمره اش این است که در انسان امید به وجود می آورد
قوانین بشر هیچ گاه کامل نیستند و همیشه دچار آزمون و خطا هستند
به همین منظور نمیتوان گفت که عدالت با وجود قانون اجرا میشود
تازه اگر کسی نتواند از قانون فرار کند
اگر هدفی از خلقت نباشد آن علتی که گفتیم جز عضاب برای بیشتر ما چیزی نخاسته است
چون اغلب ما انسانها در رفاه نیستیم
خود زندگی بخشیدن لطف است به شرطی که عضابی در آن نباشد
به همین خاطر لازم است که مراتب بعدی را نیز به صورت عقلی برای علاقه مندان تبیین کنم البته اگر خاستید
منتظر نظرات شما برای ادامه این مباحث هستم
همچنین اگر سوالی بود در خدمتم
نظر، انتقاد، پیشنهاد یادتون نره

در مورد قرار دادن فایل سخنرانی ها هم نظرتون رو بگین.
بدرود.

۲۴ دیدگاه دربارهٔ «فلسفه کلام یا عرفان بخش چهارم»

درود
من مباحث قبلی پستهای شما را خوانده ام و تا به حال چون سایر دوستان توانسته اند آنچه را که من در ذهن داشته ام مطرح کنم، لازم ندیدم که تکرار ککررات کنم.
حال میخواهم صراحتا بگویم که کار شما غیر از سفسطه بازی کار دیگری نیست و این موضوعی است که به راحتی میتوان به آن رسید.
شما مینویسید: (از زمانی که بشر پا به هستی نهاده است،)
پس قبل از زمانی که بشر پا به هستی نهاده است را میپذیرید.
در این فرض، من میتوانم بگویم از زمانی که هستی هست شده است و در این صورت میتوان زمان قبل از هست شدن هستی را نیز در نظر گرفت.
در ادامه مینویسید: (هر چه که در اطرافش دیده قابل دیده شدن، لمس کردن شنیدن و یا بوییدن بوده است و هر یک اندازه ای خاص داشته است)
خب به فرض که این مسأله را بپذیریم.
حال شما بفرمایید، اگر همه ی حقایق قابل دیده شدن، لمس شدن، شنیده و یا بوییده شدن باشند، حقیقتی به نام زمان در کدام یک از این دسته ها قرار میگیرد که بعد بتواند اندازه ای هم داشته باشد؟
مثالهای شما میخواهد ثابت کند که زمان بر فلان و بهمان چیز گذشته پس حقیقتی عددی و قابل اندازه گیری است، در حالی که به نظر من میتوان زمان را هم مثل خود اعداد محلی برای عبور اتفاقات و دورانها در نظر گرفت.
تازه شما به خود اعداد به عنوان یک حقیقت توجهی نمیکنید، غیر از این که آنها را به عنوان ابزار اندازه گیری فرض میکنید.
در حالی که خود اعداد نیز میتوانند حقیقتی غیر قابل انکار باشند و چون قابلیت بی نهایت بودن چه به صورت منفی و چه مثبت را دارند، پس ممکن است آن چه هم با آنها اندازه گیری میشود، این قابلیت را داشته باشد.
بعد شما میکوشید تا مفاهیمی همچون زمان و مکان را با تعداد درختان و میوه ها در یک باغ مقایسه کنید و این در حالی است که شما محدوده ی مشخص باغ، درختان و میوه ها را میدانید و در مورد زمان و مکان چنین اطلاعی ندارید.
این را هم در نظر بگیرید، اگر دانشمندانی مسأله‌ی شروع زمان را مطرح میکنند، بسیاری هم بر این عقیده نیستند و برای زمان ابتدا و انتهایی نمیشناسند.
پس بهتر است صرفا بر پایه ی همان نظریه ای که به مزاق‌مان خوش میآید تجزیه و تحلیل نکنیم.
چرا که اصولا علم امروزی آماده ی زیر سؤال رفتن و مکاشفات جدید است و هیچ دانشمندی هم از رد شدن نظریه اش بر پایه ی اصولی کاملتر ناراحت نمیشود.
باز شما میفرمایید شاید برای اندازه گیری حقایقی هنوز ابزاری در دست نباشد در حالی که آنها نیز قابل اندازه گیری هستند.
چطور زمانی که بقیه شکیاتشان را در مورد نظرات شما مطرح میکنند، می‌گویید من صرفا دلایل عقلی را میپذیرم و آن وقت خود به شاید و اگر متوسل شده و کلام خود را در این زمینه با توضیح بیشتری همراه نمیکنید؟
حال من برای شما مثالی میزنم و این بار نه در باره‌ی زمان که مثال من در مورد مکان است.
وقتی شما به انتهای یک کوچه رسیده و با بنبست مواجه شدید، آیا میتوانید به ضرس قاطع بگویید، آخر هستی همین جاست و پشت این دیوار عدم محض است؟
اگر آری که هیچ! ولی اگر نه، دلیلتان برای نرسیدن به چنین فرضی چیست؟
آیا جز این است که شما به خاطر اطلاعاتی که از آن محل دارید یا میتوانید به دست آورید، چنین فرضی را در نظر نمیگیرید؟
با این وجود از کجا معلوم که عدد ۱۴ میلیارد سال بعدا با کشفیات جدید دگرگون نشده و تبدیل به عددی بزرگتر نشود؟
در پست قبلی شما مثال ۲ +۲ =۴ را مطرح کردید که یک قرارداد عددی شناخته شده و غیر قابل تغییر است.
اما اثباتهایی که ارائه میکنید همه منشعب از اطلاعاتی است که فعلا دارید و هیچ کس نگفته که این اطلاعات بعدا قابل تغییر نخواهد بود.
امیدوارم با پاسخهای شما بتوانیم در این بحث به نتایج خوبی برسیم.

با درود
از این که نظر دادی ممنونم
اولاً، مفهوم بیانات من نشان میدهد که بنده برای زمان آغاز قائل هستم
مسائلی را که مطرح نمودم از باب مثال بود و خاستم مطلب را ساده و قابل فهم بیان نمایم
من گفتم که زمان و مکان با دلایلی که ارائه شد قطعاً از دیدگاه من شروعی دارد
و بیان کردم که حقایق عددی نمیتواند بی نهایت باشد
گفتم که هر قدر این عدد بزرگ باشد قابل شمارش و اندازه گیری هست
چگونه میگویید اعداد قابل اندازه گیری و شمارش نیستند
خود اعداد یک امر مفهومی و انتزاعی هستند و تا به مصادیق خارجی بار نشوند نمیتوانیم برای آن وجودی خارجی قائل شویم
برای مثال خود عدد ۱ قبل این که به مصداق بار شود اصلاً چگونه قابل تصور است
عدد امریست انتزاعی و خودش به خودیه خود قابل تصور نیست
به بیان بهتر عدد بما هُوَ عدد وجودی مستقل ندارد
در ثانی، اگر در اینده کشفیات بشر سبب بطلان این استدلالات شد بحثی نیست اما تا کنون که نشده است
چون احتمال دارد که در آینده دلیلی بر خلاف این دلایل ابراز شود و یا این که مثلاً حقیقتی غیر عددی کشف شود
نمیتوانیم این دلایل را به خاطر اما و اگر که معلوم نیست اتفاق بیفتد یا خیر رها کنیم
تازه ظن قوی را به خاطر احتمال کنار نمیگذارند چه رسد به یقین.
من به این دلیل این را گفتم که نشان دهم تا دلیل جدیدی به ما نرسد نمیتوانیم از دلایل کنونی دست بکشیم
اگر بد بیان نموده بودم شرمنده ام
درست است که زمان قابل لمس نیست اما آثاری دارد که از آن گذر زمان را درک میکنیم
شما که گذر زمان را انکار نمیکنید
همچنین زمان اگر قابل اندازه گیری نیست چگونه بشر توانسته آن را اندازه بگیرد.
سوم، من باغ میوه را با زمان و مکان مقایسه ننمودم تنها برای تقریب به ذهن این مثال را آوردم
چهارم، برای این که عقل درک کند امری قابل اندازه گیری هست یا نه، تنها وجود قابلیت کافیست و دانستن انتها و ابتدا لازم نیست
این که شما میدانید فلان حقیقت عددیست، خود عددی بودن نشان از قابلیت اندازه گیری دارد و لازم نیست که اندازه آن را بدانید
اگر مطلب را مفهوم بیان کرده باشم، سوال از آخر مکان و غیر آن خالی از وجه است.
اگر خوب بیان نکرده بودم بفرمایید تا دوباره تبیین کنم
بدرود

با سلام خدمت شما دوستان عزیز آقا بهزاد به نظرم دلیلش چیست که هر چه را که قابل اندازه گیری باشد بینهایت نباشد چرا زمان که هنوز نه ابتدایش مشخص شده و نه انتهایش معلوم است را قابل اندازه گیری به معنایی که بینهایت نیست فکر میکنید و یک سوال دیگه ای که به ذهنم میرسه اینه که آیا هوا مکانی دارد در زمان خاصی موجود است و آیا میتوان اندازه گرفت که چند ذره هوا وجود دارد آیا هوایی که تنفس میکنید قابل اندازه گیریست با تشکر خدا نگهدار

همان گونه که میدانید اعداد در ریاضی معمولا بدون توجه به مصادیقشان مورد بحث قرار میگیرند و از آن جمله است طرح معادلات و فرمولهایی که هیچ مسئله ی خارجی بر آن متصور نشده است.
در بحث اعداد اول و همانند آن معمولا مصادیق خارجی را در نظر نمیگیرند و بازیهای متعددی صرفا با اعداد بدون در نظر گرفتن مصادیقی خاص ساخته شده است.
پس میتوان گفت که اعداد به تنهایی نیز در نزد انسانها به عنوان حقایقی ملموس در نظر گرفته میشوند.
ضمنا شما به هیچ عنوان ابتدا و انتهای زمان و یا مکان را ثابت نکرده اید.
من باز هم میگویم که زمان صرفا راهی است که اتفاقات با ترتیبی خاص از آن عبور میکنند و خود زمان نقشی در آن اتفاقات ندارد.
در مورد مکان هم تعجب میکنم که سؤال را بی مورد میدانید.
چرا که هیچ اطلاع مشخصی از مکان دقیقی که شروع عالم هستی یا پایان آن باشد در دست ندارید و اگر در مورد زمان حد اقل تخمین عمر هستی را میدانید، در مورد مکان حتّی چنین تخمینی را هم ندارید.
به نظر میرسد شما صرفا حرفهای قبلی خود را تکرار میکنید، بدون آن که روشنگری جدیدی در آن باشد.
همان گونه که اشاره کردم هیچ آینده ای را نمیتوان تصور کرد که ۲ +۲ به جز ۴ حاصل دیگری در بر داشته باشد.
ولی در مورد زمان و مکان هم اکنون نیز اتفاق نظر قاطعی وجود ندارد و من نمیدانم چطور شما به یک نظریه اکتفا میکنید.
شاید بهتر باشد برای سؤالات و شکیات طرح شده پاسخی داشته باشید به جای آن که مدام بدون دلایل قانع کننده نظرات قبلی خود را تکرار کنید.

با سلام خدمت شما دوستان عزیز من برای اثبات این پرسش که آیا میشود موجودی از عدم خلق شود میگویم ماجرای تولد حضرت عیسی و ناغه ی صالح را در قرآن بخوانید این دو ماجرا گواه هستند بر اینکه این هستی ممکن است که از عدم باشد یعنی اینکه دلیلی نیست که حتماً برای این هستی خالقی وجود داشته باشد با تشکر خدا نگهدار

سلام
من نظریات آقای درفشیان رو لایک میکنم در تعریف زمان گفته میشود کم متصل غیر قار.. یعنی یک حقیقت به هم پیوسته که قرار ندارد و ثابت نیست…به آقای مرتضی هم میگم: عدم یعنی نیستی دیگر روشن تر از این نمیتوان عدم را تعریف کرد.. چطور شما این نیستی رو علت و دلیل خلق هستی میدونید. اگر در قرآن گفته شده شما را از هیچ خلق کردیم منظور این نیست که از عدم خلق شده اید منظور این است که از ماده ای بی مقدار به وجود آمده اید.. راستش پستهای قبلی رو دنبال میکردم اما فقط تا یه جایی وقتی ده دلیل روشن بر وجود مجردات ذکر کردم و آقای هند آبادی فقط زمان و مکان اون دلایل رو فقط با دلایل تکراری خودشون رد کردن دیگه تو بحثها شرکت نکردم و پست رو هم دیگه نخوندم اما حالا اگه بحثها همونها نباشه باز هم شرکت میکنم..

+با سلام خدمت شما دوستان عزیز خانم/آقای شفیعی به نظر شما چرا نمیشود از هیچ چیزی خلق شود شما برای این جهان هستی خالقی را می انگارید که آن را آفریده حالا به نظر شما این خالق هستی را که شما مدعی هستید را که آفریده است و در ضمن ماجرای ناغه ی حضرت صالح و تولد حضرت عیسی رو در همین قرآن کتاب آسمانی بخونید به نظر شما آیا ناغه ی صالح و حضرت عیسی خود بخودی موجود نشده اند چطور میشود که بدون هیچ لمسی فرزندی بوجود بیاید و از درون کوه چگونه شتر بیرون میآید و از این ماجراها بسیار زیاد اتفاق افتاده و می افتد با تشکر خدا نگهدار

با درود
اگر احساس نمودید که مطالب تکراری مینماید ابراز شرمندگی میکنم
من فکر میکنم مطالب را بد بیان میکنم و شما به دلیل این نوع بیان دچار سر در گمی میشوید
آیا شما قبول دارید که زمان حقیقتی مقداری هست یا خیر؟
آیا شما میپذیرید که آنات زمان در حال گذر هستند یا خیر؟
اگر هم اکنون را شروع زمان فرض کنیم، تا فردا زمان بر ما بیشتر گذشته یا تا پس فردا؟
لطفاً هر کس جداگانه به این سوالات پاسخ دهد تا سپس ادامه دهیم
با تشکر از تحمل شما

با سلام خدمت شما دوستان عزیز آقا بهزاد اگر امروز را شروع زمان فرض کنیم پسفردا زمان بیشتر از فردا برای ما میگذرد من قبول دارم
َالا سوال اینجاست که ما با توجه به تصور خود میگویم که زمان میگذرد منظورم این است که اگر زمان نباشد حقایق هستی چه میشود
مثالی رو میخواهم برای شما بیان کنم

به نظر شما ۱۴ میلیارد سال نوری زمان بیشتریست یا ۱۶ میلیارد سال نوری؟ ممکن است به ظاهر بگویید ۱۶ میلیارد سال نوری اما واقعاً درک هیچکدام از آنها برای انسانها ممکن نیست اگر انسانها بتوانند هردوی این اعداد را درک کنند بعد میتوان قضاوت کرد که کدامیک بیشتر است با تشکر خدا نگهدار+

با درود
اما در رابطه با اعداد، من گفتم اعداد انتزاعی هستند
کدام نظریه پرداز یا ریاضی دان اعداد را عینی و واقعی میداند؟
آیا شما میتوانید خود عدد یک را در بیرون به من نشان دهید
ما در حقوق نیز بسیار از مفاهیم اعتباری بحث میکنیم اعتباریات هم مانند انتزاعیات اموری ذهنی هستند
و تا بر مصداقی بار نشوند بروز پیدا نمیکنند
اما کسی نگفته که بحث از آنها بی فایده است
چون شما مفاهیم انتزاعی را به مفاهیم عینی تشبیه نمودید بنده بیان کردم اعداد وجودی خارجی ندارند
وگرنه در در خور توجه بودن انتزاعیات و اعتباریات بحثی نیست
حال از شما میپرسم که آیا اعداد بی نهایت هستند؟
و آیا اگر اعداد بی نهایت باشند میتوان عینیات که با آن اندازه میگیریم را هم بی نهایت فرض نماییم؟
یعنی آیا عقلن لازمه ای بین بی نهایت بودن اعداد که حقایقی انتزاعی هستند و بی نهایت بودن حقایق عینی وجود دارد؟
لطفاً دلیل خود را بیان نمایید.

با سلام خدمت شما دوستان عزیز آقا بهزاد چرا نمیشه حقایق عینی بینهایت باشن وقتی که ما هنوز نه از آغاز این جهان و نه از انتهای این جهان اطلاع دقیقی نداریم پس چرا باید تصور کنیم که حقایق عینی قابل شمارش بینهایت نیستند اگر بتوان در باره ی آغاز و یا پایان این جهان به یقین رسید آنوقت حرف شما درست و برای حقیقت عینی نمیتوان بینهایت فرض کرد ولی فعلاً که چیزی در دست نیستبا تشکر خدا نگهدار

با درود
برای آشنایی شما عزیزان بیان میشود
ما چند دسته حقیقت داریم
اول حقایق عینی، به بیانی ساده همان مواردی که قابل لمسو دیدن هستند را گویند
دوم حقایق انتزاعی، مانند اعداد، پستی و بلندی، کوچکی و بزرگی، که از حقایق عینی در ذهن انتزاع میشوند را گویند
زیرا ما از مقایسه دو چیز پی به کمی زیادی، و کوچکی و بزرگی آن میبریم و این حقایق به خودیه خود در خارج نمودی ندارند.
سوم حقایق اعتباری، اعتباریست که تنها ذهن آن را اراده میکند که میتواند آثار بیرونی داشته باشد یا نداشته باشد
مانند مالکیت عقد ازدواج و امثال آن
چهارم قراردادی، اموری هستند که انسان برای نامیدن و امثال آن از آن استفاده میکند
برای مثال انسان نام اجاره را برای عقدی که در آن شخصی مالک منفعت میشود قرار داده است
نام گذارنده قصد ایجاد ماهیت اعتباری “عقد” را نداشته بلکه، تنها نامی بدان نهاده است

با درود
خانم شفیعی لطفاً به من بگویید که اگر مطلبی را بخواهم در اختیار شما قرار دهم ترجیح میدهید که متنی باشد یا صوتی؟
خاستم پاسخ تکتک دلایل شما را در باب مجردات و ماهیت و وجود بیان کنم اما بحث تخصصی میشود و بسیار هم طولانی است
حال ترجیح میدهم مطلبی را به شما معرفی کنم تا مطالعه نمایید و من را از نوشتن زیاد در اینجا بی نیاز کنید
تنها برای صوتی یا متنی بودنش تردید داشتم که خودتان پاسخ دهید بهتر است
در ضمن دوستان سعی نمایند کامنت را در ادامه قرار دهند و برای هر فرد جداگانه مطلب نگذارند
با تشکر

من اعداد را بی نهایت میدانم.
پس آنچه مصداق شمارش با این اعداد قرار میگیرد هم میتواند بی نهایت باشد.
نه این که حتما بی نهایت است. ممکن است بی نهایت باشد یا نباشد.
و اما پاسخ سؤالی که در مورد زمان داشتید.
مطمئنا از امروز تا پس فردا بیشتر از امروز تا فرداست.
ولی این شمایید که برای زمان شروع قائلید. پس انتها هم برای آن فرض میکنید.
در همین فرض همان گونه که من پس فردا را میبینم، پریروز را هم میبینم و نکته اینجاست که به هیچ وجه شروعی برای زمان قائل نیستم.
شما شروع زمان را بر اساس اطلاعات موجودتان تعیین میکنید و در مورد قبل از آن اطلاعی ندارید.
ولی من مطمئنم زمانی قبل از مبدأ مورد نظر شما هم وجود داشته و اگر در آینده آن زمان هم مشخص شود، خواهم گفت زمانی پیش از این هم بوده و ما در مورد آن اطلاعی نداریم.
همان گونه که اطلاع دقیقی در مورد آینده نداریم.
شما فرض کنید، رأس ساعت ۱۲ یک شب، حرکت تمامی سیارات و اجرام آسمانی متوقف شود و از آن به بعد هیچ ساعتی هم کار نکند.
در چنین حالتی اگر کسی از شما بپرسد فردا به خانه ی ما میآیی یا نه، چه پاسخ خواهید داد؟
آیا میتوان در چنین حالتی گفت که زمان متوقف شده؟ و آیا این ظلمت و تاریکی همیشگی راهی برای محاسبه ی عددی زمان باقی میگذارد و از آن به بعد میتوان گفت فلان اتفاق کی خواهد افتاد؟

یبب تسیسیببتبس مسبتبنتبستسنیت متببتسب نتبمینتستیسنیتببسنت سیبمنسبمنتیسبنم سنتسبنیتب یبیبنبمنسببنت نسیتسینبنیتیتمبنبی مستیبمنیتسینتیت یببمتببین بینبیسینتسبنییبن منیتبسیتی بنیبتیبن یبمبتیبن بستنسیتبسنتیت یبنبتس نبتبسین سبسنبتببسنی متبسیمنتینسیتیت یببمتببین بیتبنست نتبیتبینتبین تمبستیسبیتی متسبمینتیبیبن ببستیتبنتیمنتببسینبست سبنبی یبب یبنتبسینتیبسینتسنبت نمیت سنبسمبتمینتبسبنتبنتبسنت بیتنستب تیببیتیسبیبنب یبیبن یسبتبتیسمسبتتی سبینیمنتمبتبسنت مینت یسنبتببستنسیبمن بسسنبتنستبنتببین یببیسنسیتسبت یبب سینتمتببسسبین متسبنتبب بنستینبتیبنبنتببسین

با درود
سعید عزیز من مطالب شما را مجدد بیان میکنم
۱- شما میفرمایید از آنجایی که اعداد بی نهایت هستند حقایق عینی که در خارج نیز وجود دارد هم میتوانند هم چون آنها بی نهایت باشد
این حقایق اعم است از زمان و مکان و هر ممکن الوجود دیگر
۲- زمان به خودیه خود یک حقیقت انتزاعیست و ذهن انسان چون اتفاقات مختلفی را پی در پی میدیده است چنان انگاشته که زمان نیز بر انها میگذرد
وگرنه زمان در خارج قابل درک نیست و بر فرض هم که حقیقتی غیر انتزاعی باشد هیچ اشکالی ندارد اگر همچون اعداد بی نهایت باشد
آیا مطلب و استدلال شما را درست بیان نمودم؟
اگر صحیح فهمیدم ابراز کنید تا پاسخی قانع کننده ارائه دهم و در این جواب از تکرار نیز بپرهیزم.

با سلام خدمت شما دوستان عزیز آقا سعید ممنونم از این که این اشکال منو یادآور شدید شرمنده
^قای هند آبادی عزیز من احساس میکنم که یا من نمیتوانم سوالم را درست بیان کنم و یا منظورتان را از پاسخی که میدهید را متوجه نمیشوم پس من دیگه اینجا کامنت نمیدم تا جوابمو بگیرم تاکنون ما نشنینیدیم که کسی از محققان ابراز کنند این جهان در آغاز خلقتش هوا وجود نداشته است فرض مثال که بتوان ادعای شما را در باره ی زمان تایید کرد اما هوا که از آغاز که البته شما برای این جهان قائل هستید وجود داشته و احتمالاً قابل اندازه گیری نمیباشد چرا که هیچکس تاکنون راجع به اندازه گیری هوایی که در بر ما قرار دارد سخنی نگفته است من جایی ندیدم با تشکر خدا نگهدار

با درود
آقا مرتضای عزیز هوا قابل اندازه گیری هست
پس چگونه انواع گازهای تشکیل دهنده آن را بیان میکنند
و چگونه بیان میکنند که مثلاً چه مقدار از هر گاز در هوای اطراف ما موجود است
این خود نشان از اندازه گیری هوا دارد
مثالهایی که نیز اوردی، برای تولد هستی از عدم اشتباه است
چرا که حضرت عیسا و تولدش و مسائل دیگرکه بیان نمودید تولدشان از عدم نبوده است
عقل نمیپذیرد که هیچ در وجود اثر کند و این از بدیهیات علم منطق است

با سلام خدمت شما دوستان عزیز آقا بهزاد سپاس گذارم از اینکه پاسخ مرا دادید ولی یه سوال کوچولو علم منطق رو چه کسی پایه گذاری کرد؟ من با حرف شما موافقم البته اگر جواب این سوال خودمو بگیرم
آیا در این علم ثباتی وجود دارد؟ با تشکر خدا نگهدار

با درود
دوستان در پست بعدی یعنی بخش پنجم و احتمالاً آخرین بخش این موضوع
مطالب را به طور دیگر بیان میکنم و فایلهای صوتی مفیدی در این باره ارائه میدهم
همان طور که در بخشهای قبل بیان کردم این تنها تلخیصی از مباحث بود و آنها را برای شما باز میکنم تا مسئله زمان نیز روشن شود
همچنین سعی میکنم که ایرادات طرح شده از جانب صاحب نظران را ابراز و پاسخی شایسته بدان ها دهَم
در رابطه با وجود و ماهیت هم باید بگویم که این دو در خارج دو چیز نیستند و این بحث را فلاسفه برای رسیدن به مقصودی دیگر طرح نموده اند که در جای خود کامل بحث میشود
پس مرتضا سعید خانم شفیعی و سایر علاقه مندان صبر نمایند تا بخش پنجم را آماده نمایم تا پاسخ شبهات شما عزیزان و اثبات کامل توحید را بیان نمایم

متأسفانه بعید میدانم که شما بخواهید حرف جدیدی بزنید، ولی امیدوارم این گونه باشد و پیشنهاد میکنم خلاصه ای از آن چه در فایلهای صوتی ارائه خواهید کرد را برای صرفه جویی در وقت بنویسید.
چرا که به نظر من این مبحث نیاز به استدلالهای روشنتر دارد که شما هر بار به تکرار مکررات پرداخته و استدلال جدیدی در مقابل شبهات ارائه ننموده اید.
از این جهت اگر بناست فایلهای صوتی و سخنرانیها هم سرشار از مثالهایی باشد که میخواهد همان حرفهای قدیمی را تکرار کند، من به شخصه ترجیح میدهم هر چه کوتاه تر مباحث را از زبان خودتان بخوانم تا بخواهم به فایلی دیگر مراجعه کنم.

با درود
ببینید اصول مباحث ما یک چیز است اما سوالات دوستان و شما پیرامون مبحث نشان میدهد که من مطلب را بد رسانده یا بیان نموده ام
مثلاً شما بیان میکنید از آنجایی که اعداد بینهایت است حقایقی که با آن هست نیز میتوانند بی نهایت باشد
و زمان نیز از همین دسته است
این سوال بجا و صحیحیست، اما برخی از دوستان با این که من جواب آنها را صحیحاً دادم باز مطلب را تکرار میکنند و من مجبور میشوم با قدری تغییر همان مفهوم گذشته را بیان کنم
مثلاً این که هیچ در وجود اثر نمیکند امریست که، عقل بدون هیچ مقدمه ای بدان تصدیق میکند و نیاز به دلیلی ندارد
اما باز دوستان از من میپرسند که چرا عدم نمیتواند ایجاد کننده باشد
خوب روشن است که عدم اصلاً چیزی نیست که بتواند به وجود آورنده باشد
و یا این که من برای دوستان بیان نمودم از دیدگاه فلاسفه مجردات فاقد هر گونه مکان و زمان هستند و در بی مکانی و بی زمانی فرض تعدد محال است و عقل این را به بدیهه درک میکند که، موجودات یا مقداری هستند و یا غیر مقداری اگر مقداری باشند
دارای طول و عرض و عمق بوده و برای مستقر شدن نیاز به مکان دارند
پس ما نمیتوانیم در بی مکانی چندین موجود را تصور نماییم
و اگر غیر مقداری باشد و زمان و مکان نیز بر آن جاری نباشد
تعدد پذیری برایش محال میشود و اصلاً ما نمیتوانیم در رابطه با ذاط آن سخنی بگوییم
اما دوستان باز میگویند، برای اثبات مجردات و استقرار آنها در بیمکانی و بی زمانی دلیل آورده ایم و این ضرورت که عقل هر شخص بدان تصدیق میکند را رد میکنند
به همین خاطر من احساس میکنم مطلب بد تبیین شده است
از این رو سعی میکنم اصول چند گانه خود را با مثالها و دلایل تخصصی تر و دقیق تر در اختیار علاقه مندان قرار دهم تا دوستان شبهاتشان بر طرف شده و سر در گم نمانند
و اگر مطلبی را تکرار نمایم صرفاً برای جمع بندیست و سعی میکنم مطالب تکراری را خیلی مختصر بیان کنم
فایل سخن رانی هم در چندین جلسه است و دوستان اگر خاستند مباحث را خیلی عمیق دنبال نمایند میتوانند بدان گوش فرا دهند
ولی دقت کنید که، مباحث خدا شناسی بسیار پیچیده است و اگر بحث درست تبیین نشود یا فهمیده نشود اصلاً نتیجه نخواهد داشت

در این که شما زحمت زیادی برای تبیین مباحث میکشید شکی نیست و در بعضی موارد هم اشتراک عقیده داریم.
ولی مستحضرید که بسیاری از اطلاعاتی که سایر دوستان ارائه میکنند را از کتب خاص اتخاذ نموده اند و این عادت در بین ما جا افتاده که اگر کسی را همگان در زمان خودش عالم شمردند و به کتب او استناد کردند، میبایست در آینده و تا ابد نیز همین امر ادامه یابد و این با رشد عقلانی و دستیابی به استدلالها و اطلاعات جدید منافات دارد.
به هر حال امیدوارم بتوانیم نتایج خوبی از این مباحث بگیریم.

دیدگاهتان را بنویسید