خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

من اومدم من اومدم . جلسه ی دوم جهتیابی شروع شد. بیاین بیاین.

سلاااااااااااام سلااااااااام سلاااااام.
چیه چرا اینقد عصبانی هستین خب؟
خب میدونم دیر اومدم خب.
خب اینطوری نخونین پستمو خب.
آدم میترسه.
خب نشد به جون خودم واقعا.
یکم درگیر بودم خب.
قول میدم از این به بعد زود زود بیام خب.
به جون خودم قول دادم.
خب حالا بذارین حالتونو بپرسم.
باشه نمیپرسم.
میدونم خوبین.
خب خوش میگذره من نیستم؟ خخخخ چه سؤالی میپرسم! خب معلومه دیگه که خوش میگذره.
ایول خوبه که خوش میگذره.
آخیییییییییییییییییییییییییییییییییییییش یکم مهربون شدن. حالا بریم درسمونو شروع کنیم.
دوستان چند هفته ی پیش یادتونه چی گفتم؟
چی؟؟؟
یادتون نیست؟
باشه فدای سرتون. این که ناراحتی نداره. من میگم.
البته منم باشم یادم میره. خب خیلی گذشته از کلاس قبلمون.
توی کلاس اول قرار شد که تا حالا هر چی وقت بدون عصا سپری کردیم رو بیخیال بشیم و تصمیم جدی بگیریم که از عصا استفاده کنیم. یه قرار دیگه هم داشتیم. اونم این بود که با عصا دوست باشیم و اونو مثل یکی از اعضای بدنمون حساب کنیم. قرار آخرمون هم این بود که از برخورد، رفتار و حرفهای دیگران ناراحت نشیم و صبر پیشه کنیم. همه چی کم کم درست میشه….. میشه همون چیزی که ما میخایم.
حالا بگین ببینم، شماها عصا دارین یا نه؟ اگه ندارین حتما حتما تهیه کنین. بهترین عصا باید این ویژگیها رو داشته باشه.:
اول- باید متناسب با قدتون باشه. یعنی وقتی عصا رو دستتون به صورت عمود بر زمین و موازی با بدنتون میگیرین باید قدش تا قفسه ی سینه ی شما باشه.
دوم- تیکه های عصا وقتی داخل هم فرو میرن باید خیلی راحت و با کمی انرژی از هم جدا بشن. اگه بیرون آوردنشون سخت بود کافیه یکم اون قسمتهایی رو که داخل هم فرو میرن رو روغنکاری کنین. این برای اینه که وقتی میخواین سوار اتوبوسی چیزی بشین که خیلی عجله هم دارین. ممکنه اون وسیله منتظر بسته شدن عصای شما نشه و بره.
اینجاست که قیافه ی شما دیدنی میشه. خخخ من خیلی برام از این اتفاقها افتاده مخصوصا وقتی که اتوبوس با فاصله از من وایمیسته و من به هزار زحمت خودمو بهش میرسونم و اون خیلی قشنگ بدون توجه به من میره. وای که چقد حرص خوردم من اون روزا!
سوم- یک عصای استاندارد باید برچسبهایی مخصوص که بهش میگن شبرنگ داشته باشه. این برای وقتی هست که شما دارین توی شب عصا میزنین و نور کافی هم اونجا نیست. میخواین از عرض خیابون بگذرین . از اونجایی که نور کافی وجود نداره و احتمالا شما لباس تیره پوشیدین و با شب یکی شدین. ممکنه ماشینی که به شما نزدیک میشه شما رو نبینه و نور چراغ اون وسیله با شبرنگ عصای شما برخورد کنه و نور انعکاس پیدا میکنه. اینطوری میشه که از مرگ نجات مییابین.
دیگه چی بگم؟…
فعلا که فکر نمیکنم از این نکته ها چیزی مونده باشه که نگفته باشم.
اگه شما چیزی به ذهن تون رسید که من از قلم انداخته بودم حتما بهم بگین.
خب دیگه برین عصا تهیه کنین جلسه ی بعدی طرز عصا زدن صحیح رو انشا الله میگم
دوستان اگه سؤالی داشتین حتما حتما بیاین کامنتدونی بپرسین. اگه بلد باشم جواب میدم.
قول قول میدم که از این به بعد زود زود بیام.
بای بای تا بعد!

۶۰ دیدگاه دربارهٔ «من اومدم من اومدم . جلسه ی دوم جهتیابی شروع شد. بیاین بیاین.»

سلام خانم معلم
من شاگرد آخر کلاس قبلی بودما …. ولی اینجا اوووولوووولم
خب من که با عصام خعلی خعلی خعلی خعلی دوستم خعلیها خعلی …..
بعدشم خانم اجازه این عصای جدید ما یه کم نیاز به زور بازو داره که تیکه هاش رو از هم جدا کنیم تا حالا هم فرصت نشده روغن کاریش کنم ولی خانم اجازه قول می‌دیم زودی زودی زود روغن کاریش کنیم در حد لالیگا …. چون خارج از این که ممکنه اتوبوس ما رو جا بذاره ممکنه وقتی داریم به سختی تیکه های عصامون رو جمع مع می‌کنیم یهوییی دستمون بخوره تو سر و بدن یه بنده خدایی که کنار ما ایستاده یا یه شیئی که ما کنارش ایستادیم ….
بازم شدید شدید شدید ممنونم از این دست پست ها و کلاس ها و امیدوارم دیگه خعلی دیر نیایید که ما همین طوریش تنبلیم یادمون می‌ره خخخ …..

سلااااااااام بر نخودی عزیییییییییییییییزم. چطور مطوری؟ خوش اومدی. گلم. آآآآآآآآآآآفرین بر تو که این دفعه به موقع سر کلاس حاضر شدی. میدونی خععععلی خوشحالم که با عصا دوستی. ایول داری واقعا. باشه چشم از این به بعد دیر نمیام. مرررررسی که هستی.

سلاااااام بر زهرا قاسمی، معلم جهت یابی محله.
بچه ها برپا، خانم اجازه دادن. حالا برجا.
اینم از معلم جهت یابی.
یه کلاس دیگه هم به کلاسها مون اضافه شد.
خدا کنه که جا کم نیاریم، مجبور بشیم بریم به یک مدرسه بزرگتر.
شهروز بشین، سر و صدا نکن، اینجا دیگه کلاس ملیسا نیست ها، که داری شیطونی میکنی ححح.
خانم اجازه؟ من از طرف همه بچه های کلاس به شما خوشامد عرض میکنم، و امیدوارم که همه ما دانشآموزان سر به راه و حرف شنویی باشیم، البته من هستم هاااا، منظورم بچه های دیگه بود خخخ.
زهرا جان، برات آرزوی موفقیت دارم و امیدوارم تا آخر این آموزشهای ارزشمندت ادامه پیدا کنه.
شاد باشی.

سلام بر عمو چشمه ی مهربون محله.
عیبی نداره بذار خوش باشه شهروز. من از اون معلماش نیستم. از خشک بودن کلاس بدم میاد. شما هم خواستی شر باش. حوصلت سر نمیره. خخخخ
من خیلی خیلی خوشحالم که افرادی مثل شما توی کلاس من هست. حتما شما هم تجربیاتی داری که به درد من میخوره خب. عمویی منو بینصیب نذار از اون تجربیاتت. یه دنیا ممنون که هستی عمویی.

سلام هیچ کدام مهم نیست ولی این حرف واقعیت ندارد خیلی از پست زیبای شما تشکر می کنم ولی یه چیز می خام به چشمه و بعضی از دوستان کمی گیر بدهم خب شما آمدی و نظر گذاشتی چه معنا دارد بنویسی فلانی جان ها مگه نه این که احترام خانم ها واجب هست نباید زود پسر خاله شد و به خانم ها جان گفت چه معنا داره ها این کارها باعث می شود که دوستان از محله نقل مکان کنند لطفا رعایت کنید خب من هم می ترسم پست بزارم این طوری بشه خب رعایت کنید در آخر هم خیلی از خانم قاسمی به دلیل پست زیبا و اعتماد به نفس بالاشون هم تشکر می کنم امیدوارم که همیشه باشید

سلام آقا یا خانم نصیحت، این نظری که من میدم یعنی پاسخ به شما شاید به من ربطی نداره، اما چون خودمو اهل این محله میدونم خواستم از شما خواهش کنم که کمی فقط کمی ظرفیت خودمونو بالا ببریم، خانم زهرا قاسمی قد دختر آقای چشمه هست ، یعنی مثل دختر آقای چشمه میمونه، یعنی اگه من به زهرا خانم میگفتم جان شاید حرف شما میتونست جای طرح داشته باشه اما آقای چشمه چه منظور بدی میتونه از این حرف داشته باشه، حال اینکه تو شرایطی که ما الآن داریم توش زندگی میکنیم خیلیها دارن به همدیگه جان و از این حرفها میگن که منظوری هم توش نیست و فقط برای ابراز محبت مورد استفاده قرار میگیره، و لزوماً هر محبتی بد یا غیر شرعی نیست، امیدوارم که از من نرنجید و ازم ناراحت نشید چون من فقط نظرمو گفتم، بگو خُب،

سلام بر نصیحت. هیچ کدام مهم نیست ولی این حرف واقعیت ندارد یعنی چی؟
من متوجه این جمله ی شما نشدم.
ممنون از حضور و نظرتون. امیدوارم به دردتون بخوره.
باشه همه سعی میکنند بیشتر رعایت کنند. تا توی محله مشکلی پیش نیاد.
مگه نه دوستان؟

سلام.
خانم یا آقای ناصح، خوب توجه کن.
احترام به خانمها واجب هست درست، ابراز محبت کردن به کسی که دوست کسی محسوب میشه چه ایرادی داره؟ مگه همه مثل شما و امثال شما بی جنبه هستن؟
ما توی محله همه دوست، خواهر و برادر هستیم و همه با جنبه.
اگه همه مثل شما بخوان همه حرف ها رو از دریچه های کثیف بنگرن که همه مردم باید سر شون هم توی روی هم بلند نکنن و با القاب و اسامی قرون وسطی و قاجار همدیگه رو صدا کنن و هیچ مهر و محبتی هم بهم نکنن.
شما هم اگه جزو افراد فناتیک و بی جنبه و سست عنصر هستی بهتره که پست نذاری که نکنه یه وقت اخلاقت فرو بریزه و متلاشی بشی.
زهرا قاسمی سن دختر منو داره و خیلی برام عزیزه، همون طور که بقیه دوستای من توی محله چه دختر و چه پسر برام ارزشمند و عزیزن.
اگه وجودش روداشتی و با اسم واقعی خودت میومدی بهت احترام میذاشتم و شاید عذرخواهی هم میکردم و حتی قول میدادم که رعایت حال همه رو بکنم.
اما چون به این صورت آمدی، شک ندارم که برای تخریب دوستی بچه ها اومدی و مغرضانه میخوای بین بچه ها اختلاف ایجاد کنی، اون هم از کثیفترین راه ممکن.
من ۹ ماهی هست که توی محله فعالیت میکنم و همه هم محله ایها منو میشناسن، چرا تا حالا چه کتبی و چه شفاهی هیچ کدوم به من اعتراض نکردن، حالا شما از کجا پیدات شده و قصدت از مطرح کردن این موضوع چی بوده حتما معلوم میشه و رسوا خواهی شد.
خدا هممون رو به راه راست هدایت کنه.

خانم اجازه ؟ سلام خُب،
خوبید، ببین من اول کاری یه چیزی بگم هااااااا، ما اونوقتا که درس میخوندیم با اینکه ناظم و مدیر و معاون و و و همه سر جاشون بودن، موقعی که معلممون دیر میومد مدرسه رو میذاشتیم رو سرمون هااااا،
مثلاً یه بار بیچاره معلم دیر اومد ما هم تا اون بیاد همه ی ۴۱ صندلی موجود تو کلاس رو چیدیم پشت در کلاس روی هم، تا سقف بالا رفته بود، معلم تا درو باز کرد شما تصور کنید دیگه چه اتفاقی افتاد، خخخخ
پس دفعه ی بعد زودتر بیایین، بگو خُب،
عمو چشمه از این کارا نداشتیم هاااا داری زبون میریزی که مبصر بشی من که میدونم، خُب حالا اشکالی نداره شما مبصر، ولی من شلوغ کردم با من کاری نداشته باشید، وگرنه سیم تلفنتونو میبرم اینترنتتون قطع میشه ، خخخ
خانم قاسمی مرسی از پست مفید ، موفق باشید.

سلام به زهرا خانم گل و گلاب
دیر اومدی ولی خوش اومدی
و دست پر
مثل همیشه
میگم راستی وزن عصا هم خیلی مؤثره
اگه قیمتها مناسب باشه عصاهای آلمینیومی از همش سبکترن
بقیه رو هم که خودت عالی توضیح دادی
بازم اگه چیزی به نظرم رسید میگم
ممنون از پست مفیدت دوست خوبم

درود! من که یادم نیست جلسه گذشته چی گفتی، اصلا یادم نیست دیشب چی کوفت کردم، خانوم اجازه-من چندتا سوزن ته گرد فرو کردم به صندلیتون مواظب باش داغونت نکنه،خخخخهاهاهاهاهاهاهاها، راستی سه شب پیش خرید کردم داشتم کنار کوچه با عصا میومدم خونه که ناگهان متوجه شدم عصام خم شد با دست کوفتم روی صندوق عقب ماشین و فریاد زدم آهای ببین چیکار کردی؟ پنج هزار تومن عصامو داغون کردی، راننده گفت حالا میام پولشو بهت میدم، راننده که قصد داشته بیست متر دنده عقب بره تا به چاهار راه برسه و دور بزنه چرخ عقب ماشینش رفت روی تکه ی پایین عصای من و آن را به شکل هلال درش آورد، مجبور شد دنده جلو بره و ماشین را کنار پارک کنه و بیاد پیش من و به عذر خواهی بپردازد! به نظر شما من باید خسارت عصامو میگرفتم؟ من فقط گفتم: اشکالی نداره نیازی به پول ندارم ولی شما بیشتر احتیاط کنید که بلایی سر کسی نیارید و پای کسی را نشکنید که خودتون به درد سر نیفتید و بخشیدمش تا خاطره ی بدی از یک نابینا نداشته باشه، سپس به خانه آمدم و هرچه ناراحتی داشتم در پست زهره سر مدیران محله خالی کردم، من هروقت در شهر توسط رانندگان بی احتیاط بلایی سرم بیاد با آنان خوش رفتاری میکنم و بعدش به محله میام و با تیکه انداختن به هم محله ایها از خجالت همتون درمیام! خخخخخهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاها

سلام بر شما. خب ببینین من خلاصه ی جلسه ی پیش رو اول کلاس گفتم. سعی کنین یادتون نره. شکلک معلم دلسوز ولی
باید بگم شما کار قشنگی کردین که با اون راننده خوش رفتاری کردین. باید بیشتر حواسشون باشه.
راستی چطوری برگشتین با اون عصای اون شکلی؟ خخخ
ممنون که هستین.

سلام که . چطوری زهرایی .
من اصن بلدم نیستش تنها تنها برا خودم برم ده ده . خب چیزه یعنی میترسم . درمان دارم یعنی آیا . خیلی دوس دارم تنهایی برا خودم بزنم برم بیرون . نمیشه . من به کلاسات دل ببندم یعنی . مداوا میشم یعنی . آیا .
شکلک ترسونکی .
شکلک خانم معلم مهربان .
شکلک دوشت دالم که .
شکلک به امید آن روز . کدام روز . همان روز که یلدا عصا بزند .
شکلک بابایی . خدافسی یعنی که .

سلاااااام بر یلدای عزیزم. خوش اومدی. برو بشین کنار زهره. انشا الله که چیزایی که میگم برات مفید باشه. شکلک سعی زیاد زهرا برای مفید بودن مطالبش.
خیلی خوبه که میخای تو هم از عصا استفاده کنی.
ممنون از اومدنت دوست من.

سلام بر زهرا خانم عزیز!
من زمان سوار شدن اتوبوس، عصا رو تا نمیکنم و در اتوبوس با خیال راحت این کار رو انجام میدم. البته اگه مجبور به ایستادن باشم، که دیگر هیچ. اصلا تا نمیکنم.
در تاکسی هم عصا را از وسط تا میکنم. یک سه تایی و یک دوتایی.
راستی! داستان کرم راهراه واقعا تأمل بر انگیز بود. ممنون که خوندنش رو پیشنهاد کردی.
نمیری نخودی.

داستان کرم راه راه رو یکی برا ما هم توضیح بده لطفاً ….. من هرچی این پست و کامنت هاش رو زیر و رو کردم نیافتمش که نیافتمش …..
بعدشم این جمله آخر این کامنت رو نفهمیدم اما خب ممنون زنده باشید ….. “ولی فکر کنم البته فکر ها من که آمنه هستم رو با زهرا خانمی یه کوچولو اشتباه گرفته باشید خخخ”
البته خوبه ها پست کلاً به اسم من باشه دوتامون که قاسمی هستیم این حرفا رو هم که با هم نداریم ….

سلااام خانم معلم،خوبی خانم معلم؟اجازه خانم منم میخام با اصغر شیطونی کنم،خهخخ،اصغر بیا بریم وسط کلاس،خب اصغر بیا صندلی رو بگیریم هی من بکشم هی تو خب،بچه ها شما هم بکوبین روی میز ،تا میتونید میزو بزنید،تقتق،تقتقتقتق،تقتقتقتق،تق،تق، تقتقتق،تقتق، خب اصغر حالا صندلی رو پرت کنیم رو هوا،یوووووهووووو،یووووهووووو،خانم معلم منو اصغر بریم بیرون آب بخوریم زودی میآیم ،شهروز تو هم بیا،شکلک ما در رفتییم ،بیبیبی ،بیبی،بی بیب بیبب بیب

سلام بر عباس. صبر کن ببینم اینجا کلاسه و منم هنوز دارم درس میدم. شلوغکاری جاش نیست. یکم دیگه صبر کنین بعد کلاس هرچه قدر که خواستین کلاسو بذارین روی سرتون. الان فقط به حرفای من گوش بدین. حواس بقیه رو هم پرت نکن. شکلک معلم عصبانی. شکلک اخم معلم.
ممنون از حضورتون آقای عباس.

درود بر زهرا خانم.
ممنون بابت کلاس خوب و اطلاعات جالبت. چون کمبینا هستم, برای استفاده از عصا احساس نیاز نمیکنم ولی گاهی اوقات که برای گذشتن از عرض بعضی ازخیابونها و جاده ها به مخمصه میفتم, با خودم میگم واقعا وجود عصای سفید اینجا میتونه کارساز باشه
به هر حال اومدم جهت اعلام حضور و تشکر. همه دوستانی که به نیت چیز یاد دادن به همنوعانشون اینجا میان, عزیزند و محترم و عمل نیک شون هم درخور تقدیر و تشکر.
شب و روزتون خوش.
سبز باشید.

سلام بر آقای جعفری. خدا رو شکر که اون قدر بینایی دارین که نیازی به عصا نیست.
آفرین وقتی خواستی از خیابون رد بشی حتما عصا بگیر. البته من هیچ وقت توصیه نمیکنم که نابینایان از خیابونای شلوغ و جاده های خطرناک عبور کنند.
خیلی ممنون از لطفت که نظر دادی.

ممنون از آموزشتون مثل همیشه تنبل کلاس من شدم.
اما یه چیز بگم اونم اینکه دارم با عصا جونم میرم به کمربندی =خیابان اصلی= و موقع برگشت هم دیگه به خانمم زنگ نمیزنم خودم برمیگردم.
و همینجا از دوستایی که واقعاً لطف دارند میتشکرم.
البته اینم بگم کمربندی ما یه زیر گذر داره من ازون استفاده میکنم و هنوز پیشرفت نکردم که از خیابان رد بشم.
یه بار با خانمم اولین بار تست کردم تا از خیابان رد بشم ساعت ۱۱ شب بود عصا را به سمت جلو گرفتم اما راننده توجه نکرد و بچه ها یه جیغی باحال کشیدند من خندم گرفته بود که چرا نمردم.
خَخ.
اما تو اولین امتحان خیلی ترسیدم.

سلااااام بر آقای نوعی. نه نه نکنه از کمربندی رد بشیاااااا. نکنی این کارو یوقتی.
خیلی خطرناکه.
حتی سعی نکن با عصا هم رد بشی.
به نظر من اصلا صحیح نیست که یک نابینا از خیابون شلوغ و بخصوص کمربندی بگذره تنها.
اتفاق یک بار میفته. ممکنه توی یک دقیقه فقط یک دقیقه بدترین اتفاقات بیفته . البته خدا هیچ وقت هیچ وقت هیچ وقت نیاره اون روزو.
ممنون که هستین.

سلام زهرا جون منم حس یلدا رو دارم یعنی میشه یعنی موفق میشم یعنی اون روز میرسه وای وای که من از رد شدن از خیابون میترسم اصلً اگه یه روز از عصایی که توی کمدم همش خوابیده استفاده کنم این کارو نمیکنم ولی نه این که درست نیست وای برم باهاش ور برم ببینم آخیش روغن کاری رو خوب شد گفتی مرسی ازت

سلاااام بر ثنای عزیز. میگم کم کم برو سراغش بیدارش کن. از کمد بیارش بیرون یه آبی به سر و صورتش بزن. بهش بگو بسه هر چی خوابیدی. حالا نوبت کاره. دیگه از بیکاری و یه جا لم دادن خبری نیست. خخخخ.
ممنون که حضور داری ثناجون.

سلاااااااااااام خانوم معلم
خانوم معلم اگه ایندفعه دیر بیاین مجبور میشم مثل همیشه دستگیره ی درو بکنم با بچه ها ها؟؟؟
مدیر هم بعد کلی دعوامون میکنه ها
پس شما دیگه دیر نیاین خخخخخخخخخخخ
مرسی از آموزشتون
منم تصمیم گرفتم با عصام دوست بشم دیگه
گنا داره خوب
خوب من تا حالا پیش نیومده بخوام تنها برم بیرون ببینم میترسم آیا یا نه؟
ولی فکر کنم یکم فقط یکم بترسمااااا
نمیدونم هنوز
ولی حتما از آموزشاتون استفاده میکنماااااااااااااااااا

سلاااام بر مروارید. میگما اگه من دیر بیام چه اتفاقاتی میفته هاااا. یکی صندلیا رو میذاره پشت در یکی دستگیره ی در میکنه. خخخ
باشه باشه از این به بعد قول قول میدم زود زود بیام.
آآآآآآفرین دوست باش باهاش گناه داره اون عصای بیچاره. نذار تنها بمونه.
سعی میکنم که بتونم مفید باشم. ممنون که هستی.

سلااااآاااام زری زری جون
خوبی آیا
میگم خععععلی خععلی عاااالی هست آموزشات
فقط امیدوارم که من یاد بگیرم و از این به بعد تنهایی نرم بیرون یعنی با دوست جونم یعنی عصا برم بیرون
چون بعضی جاها مثلا عبور از خیابونای شلوغ پلوغ واقعا نیاز هست که
یعنی روزی میشه که من عصا زدن یاد بگیرم آیا
یعنی روزی میشه که من عصا دست بگیرم و به راحتی از خیابون رد بشم آیا
شکلک ملیسا با عصا وارد میشود هخخخخ
شکلک کلی سپاس و از اینجور حرفا
شکلک دوستت دارم گیگیلی
شکلک بچهها بشینید سر کلاس ببینم چقد دارید شلوغ میکنید که
شکلک خانم معلم آآآآآمد
خدافسی هووووو

سلااااام بر ملیسای عزیزم. ایول دوست باش. اینطوری که باهم باشین خیلی راحت تر میشی. میگما من الان دارم با یه عصا کنارت تصورت میکنم. باور کن کاری نداره تو هم مثل خیلیای دیگه میتونی. شکلک خوشحالی از نوع ترکیدن. شکلک تشکرات فراوان از حضورت

سلااااام. این هم یه کلاس دیگه. یعنی اییینقََدر کلاس تعطیل بود که یادم رفته بود جزءِ کلاسها حسابش کنم. اگه باز بین دو جلسه اختلاف بیفته این حافظه درب و داغون من دوباره کلاس رو در شمار کلاسهای محله به شمار نمیاره. خخخ
آهان. بابت تأخیر در اومدن سر کلاس باید عذر بخوام. اگه عذر نخوام خب عذرم رو میخواین دیگه!
یه سؤال بپرسم؟ میگم سرما باعث میشه عصا با زور فیل از هم باز بشه؟ یه عصا داشتم که هرچی زور میزدم باز نمیشد که نمیشد! همون عصایی بود که به عنوان مولد صدای زائد در دوچرخه ازش استفاده میکردم! خخخ
بعد هم دیگه عرض کنم که بابت کلاس ممنونم و منتظر کلاسهای بعدی هم هستم. ببینین اینقدر تأخیر کردین که هرچی تو جلسه اول بمب انگیزه شدم دیگه منفجر شدم و هرچی انگیزه داشتم دود شد رفت هوا! ولی نگران نیستم. چون قابل بازیابی هستند.
خب. یکی بیاد کلاس ورزش رو قبول کنه که بشه چهار زنگ. منتظرم. مثل اینکه آقای سرمدی هم میشن معلم ورزش. خخخخخ
شایعه پراکنی بود هاااااا!
حالا که بحث اون کتابه هم اومد وسط عرض کنم که بنده هم اون کتاب رو گوش دادم. واقعا ارزش دانلود رو داشت. موفق و مؤید باشید. خدا نگهدار.

سلااااام بر علیرضا ایزدی. آره حق باشماست. بین دو کلاس خیلی فاصله افتاده. کاملا درست میگی. بهت حق میدم فراموش کنی.
اما علیرضا من یه خلاصه از کلاس قبلی رو که اول این کلاس گفتم.
انتظار دارم وقتی خلاصه رو میگم مطالب یادت بیاد. نکنه بره قسمت غیر قابل دست رس مغزت؟
راستی نبینم دیگه دیر بیایااااا. شکلک اخم معلم. شکلک زیر اون اخم یکم لبخند.
البته خیلیا دیر کردند.
شکلک معلم صبور.
خیلی سپاس از حضورت.

سلاااام سلاااام, ای وای انگار بازم دیر اومدم, معذرت میخام خانم معلم, آخه میدونید, عصامو داده بودم تعویض روغنی, تا رفتم بگیرم دیر شد, حالا البته با عصامم یه مذاکراتی رو انجام دادم شاید باهاش دوست بشم, آهان رفتم ته کلاس چون کمی خوابم میاد, خخخخخ, شکلک سو استفاده از نابینایی خانم معلم. خیلی عالی بود

سلاااام بر سلمان. خب خودت روغنکاریش میکردی.
کجا داری میری بیا اینجا ببینم.
هر کی دیر میاد باید بشینه این جلو.
بیا بشین کنار آقای نوعی.
من اونقد باهات توی کلاس کار دارم که نمیذارم فرصت خوابیدن داشته باشی.
برو عصاهای بچه ها رو ببین ویژگیهایی که گفتم رو دارن یا نه.
شکلک وایسادن معلم جلوی میز سلمان.
شکلک تشکرات شدیییییییییید به خاطر حضورت. بازم بیا اینطرفا.

سلام زهرا خانم ای وای من یکی دو روز توی محله نبودم ببین چه خبرایی شده ببخشید که از همه دیرتر اومدم
اطلاعاتی که به ما دادید خیلی مفید بود دستتون درد نکنه من یه عصا دارم حالا باید به یکی نشون بدم ببینم تمام این خصوصیاتی که شما گفتید داره یا نه
قدم هم که کم بلند نیست ۱۸۷ سانت بعید میدونم عصا تا قفسه ی سینم برسه هاهاها ازتون ممنونم
زودتر جلسات بعدی هم برگزار کنید ما منتظریم بای.

دروووووود بر خانم معلم!
یقینا؛ من از آخر اول شدم!
اگه خبرم نمیکردی که کلّا؛ کلاسو از دست میدادم!
شکلک تشکر بابت خبر رسانی به موقع!
بچه ها! یه پیشنهاد:
برای اینکه مباحث کلاسها یادتون نَره، نوشته های خانم معلم رو تو word, copy کرده و هر روز قبل از خواب یه دور مرور کنین تا اصن فراموشتون نشه!
راستی! مطالب خعلی مفیدی بود، جلسه ی بعدی به موقع خبرم کنی هااااااااا!
نگی که نگفتی!
فعلا؛ baabye!

سلام زهرا جان
نمیدونی چقدر خوشحال شدم بالاخره یکیو پیدا کردم که مربی جهت یابی باشه و آموزش هم بده
اگه ممکنه ایمیل خودتو بذار تا بیشتر باهات در ارتباط باشم یا در صورت امکان و داشتن ID اسکایپ: منو با این iD اد کن سپاس
sara.besharat

سلام سارا جان.
خیلی خوشحال شدم که به پستم سر زدی.
آخه میدونی خیلی کم پیدا شدی.
منم بینهایت خوشحال میشم که بیشتر باهات آشنا بشم و دوستای خوبی برای هم باشیم.
با کمال میل برات request میفرستم.
سپاس شدیییییییییییییییییییییییییییییید به خاطر حضورت عزیزم.

سلام.
میگم خانم اجازه؟
ما تو راه پنچر کردیم دیر رسیدیم.
خب چیه مگه؟
خب کِش عصام پاره شد!
با پنچر کردن بیناها فرقی نمیکنه که!
میگی نه امتحان کن.
تازه دو ساعته زدم کنار تا یه جوری زاپاسی چیزی جور کنم.
هرچی گشتم پیدا نکردم.
آخرش به سلمان بکسل کردم تا اینجا اومدم.
الآن هم دنبال کِش میگردم.
میگم کسی کِش نداره آیا؟
در ضمن مقتدرانه آآآآآآآآآآآآآآآآخرررررررررررررررر شدم.
ممنون و موفق باشید.

سلااااااام بر شهروز.
تشبیه جالبی به کار بردی. خخخ
نیاز به امتحان نداره. من چهار ماه پیش توی محوطه ی دانشگاه که داشتم راه میرفتم یه دختره که با عجله ی تمام داشت به سمت کلاسش میدوید خیلی قشنگ پای مبارک رو روی عصای نازنین من گذاشت و زانوی عصاجانم شکست. از اونجایی که انگار عصاجون وزن زیادی رو متحمل شده ناخداگاه پنچر هم میکنه.
راستی مقتدرانه آخر نشدی. ههه
ممنون که هستی.

سلام
خوشم میاد که دیگه خیلی خیلی آخر شدم و اقتدار آقای حسینی رو هم در هم شکستم
خیلی عالیه اما کاش می شد یه جوری پدر و مادرا رو هم بیاریم کلاس
آخه میدونی خانم معلم متأسفانه در مورد خیلی از بچه ها، این پدر و مادرا هستن که نمیزارن بچه ها عصا دست بگیرن و مستقل بشن
حالا ترسه، خجالت از اطرافیانه، احساس مسئولیته یا هر چیز دیگه ای نمیدونم.
راستی آموزش و پرورش استثنایی هم که به کلی خودشو از این قضیه کشیده کنار.
بنده خداها اصلا حس نمیکنن که یه فرد نابینا باید از پایینترین سن ممکن، عصا دست بگیره،با عصا دوست بشه، ترس ها و خجالتاش بریزه تا وقتی به سن استقلال رسید بتونه به راحتی عصاشو برداره و هر جایی که دلش میخاد بره.
شاید اگه این درسو توی مدرسه هامون جدی می گرفتن حالا دیگه انگشت شمار بودن اونایی که عصاهاشون رو کنار گذاشتن و برای رفت و آمد از همراه استفاده می کنن.
پس خدا خیرت بده که حد اقل تو به فکر بچه ها هستی
مرسی

سلام بر خانم محب.
حرفات کاملا درسته.
خیلی وقتها خود فرد نابینا دلش میخواد که از عصا استفاده کنه. اما خانواده هاشون مانع میشن.
ولی میدونی من معتقدم که با این حال نابینا نباید از تلاش کردن دست بکشه.
فقط باید کمی مقاوم باشه و خانواده شو متقاعد کنه.
من مطمئنم که میتونه مستقل بشه.
در مورد آموزش و پرورش که باید بگم اوضاع توجه به جهتیابی خیلی افتضاحه .
نمونه اش مدرسه ی خودم و خودت.
کاش بشه کاری کرد.
ممنون از حضورت.

پاسخ دادن به ملیسا لغو پاسخ