خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

رضامندی زوجیت در زوجین نابینا

اگر به خاطر داشته باشید، حدود سه ماهه پیش پستی را با عنوان نابینایان چه ویژگیهایی باید داشته باشند تا مورد انتخاب فرد دیگر قرار بگیرند را در محله منتشر کردم.
https://gooshkon.ir/2014/06/15/%d9%86%d8%a7%d8%a8%db%8c%d9%86%d8%a7%db%8c%d8%a7%d9%86-%da%86%d9%87-%d9%88%db%8c%da%98%da%af%db%8c-%d9%87%d8%a7%db%8c%db%8c-%d8%a8%d8%a7%db%8c%d8%af-%d8%af%d8%a7%d8%b4%d8%aa%d9%87-%d8%a8%d8%a7%d8%b4/#comments
در آن پست، دوستان به بهترین شکل ممکن مشارکت کردند و نظرات خود را با دیگران به اشتراک گذاشتند.
مجموعه جلساتی که یکی از آنها را در زیر میخوانید توسط آقای صادقینژاد به همراه چند تن از آقایان و بانوان نابینا برگزار میشود و هدف تمامی این جلسات هم بحث بسیار مهم ازدواج نابینایان است.
امروز هم قصد دارم گزارش یکی دیگر از این جلسات را با شما عزیزان در میان بگذارم و از شما خواهشمندم این مطلب را تا پایان به صورت کامل بخوانید و شما هم در این بحث مهم مشارکت کنید.
در این جلسه از گفتگوی گروهی، به بررسی پایان نامه خانوم باقرپور در ارتباط با رضامندی زوجیت در زوجین نابینا و تفاوت آن با سایر گروه ها پرداخته شده است.
پیش از خواندن این مبحث، از شما بزرگواران تقاضا دارم به نظرات و عقاید هم نوعان خود هر چه که باشد، احترام بگذارید.
قطعا مشارکت افراد با تجربه، میتواند به پیشبرد بحث ما کمک شایانه توجهی کند. پیشاپیش از غلط های املایی یا نگارشی احتمالی، عذرخواهی میکنیم.

خلاصه ای از پایان نامه

در رفتارهای مذهبی، اوقات فراغت و فعالیتهای اقتصادی، گروهها با هم تفاوت خاصی نداشتند  در رفتارهای شخصی و ارتباطی، گروه زن نابینا و مرد بینا از همه بهتر بود و بعد گروهی که هر دو نابینا بودند و بعد از آن، گروه مرد نابینا و زن بینا قرار داشت. به این معنا که اغلب زنهای بینا از رفتارهای شخصی همسران خود راضی نبودند  و در مقایسه افراد بینا هم همین گونه بودند. در روش حل مسئله هم میانگین کل در سه گروهی نابینایی بهتر بود ولی در گروه زن نابینا مرد بینا حل مسئله بهتر بود. در گروه زن بینا، مرد نابینا؛ علیرغم آنچه انتظار میرفت شیوه فرزندپروری مناسبتر باشد میانگین این گروه پایینتر بود.: یعنی زنان نابینا وضعیت بهتری داشتند و هر دو نابینا هم بهتر عمل میکردند. اوقات فراغت در گروه هر دو نابینا پایینتر بود البته این گروه در این موضوع همپای گروه هر دو بینا بودند. تعامل احساسی هم در همه گروهها مشابه بود حتی در گروه هر دو نابینا. چون تعامل کلامی گروه ، تعامل بصری را جبران کرده بود.

شروع گزارش.

آقای صادقینژاد ضمن اشاره به اینکه در ادامه گفتگوها، یک جلسه با خانمهای نابینا و جلسه دیگری با حضور آقایان نابینا خواهیم داشت گفت: بعضی از خواسته ها و انتظارات خانمهای نابینا با آقایان نابینا متفاوت است و بهتر است این موضوع بیشتر باز شود. بعلاوه موضوع ازدواج در بین دختران نابینا و کمبینا به عنوان یک مسأله،  بُروز بیشتری دارد تا در بین پسران نابینا. در جلسه امروز هم با حضور خانمها شاید بتوانیم این مسائل را بیشتر طرح کنیم. در جلسه آخر هم  میخواهیم بگوییم، حال که ازدواج ترغیب میشود شایسته است تمهیداتی برای آن فراهم شود. به همین دلیل جمعی از کسانی که در این امر مسئولیت دارند یا از این ضوابط مطلع هستند یا صاحبنظر هستند را دعوت خواهیم کرد تا برای گشوده شدن این گره، پیشنهاداتی بدهند و ما شاهد فراهم شدن تسهیلات بیشتری برای ازدواج این قشر باشیم. از طرفی خوشبختانه در حال حاضر معدل دانایی و توانایی در بین نابینایان جامعه ما خیلی بالاست و این معدل بالا باید کارکردی     داشته باشد. ما انتظار داریم دوستان نابینا هم با ما تماس بگیرند و راهکارهایی که به ذهنشان میرسد را طرح کنند و به این وسیله در این گفتگوها شرکت کنند. حال به جلسه امروز میپردازیم. تحقیقاتی که برای پاسخ دادن به مسائل اجتماعی-فرهنگی و.. انجام میشوند به ما کمک میکنند تا با چشمی باز و با چراغ, راهمان را پیدا کنیم. در زمینه ازدواج تحقیقات زیادی انجام شده است اما در زمینه ازدواج نابینایان به خصوص رضامندی و ازدواج موفق آنان که بسیار مهم است تحقیقات کمی انجام شده است. از جمله تحقیقات انجام شده پایان نامه کارشناسی ارشد خانم معصومه باقرپور است با موضوع رضامندی ازدواج در نابینایان و کمبینایان که در جامعه آماری خوبی انجام شده است و میتواند از سندهای معتبر علمی و عینی باشد که مورد استفاده روانشناسان، جامعه شناسان و علاقه مندان قرار گیرد. معمولاً افراد بینا اطلاعات مختصری از افراد نابینا دارند. برخی تصور میکنند بین افراد بینا و نابینا از نظر حسی، حرکتی، رفتاری و شناختی تفاوتهای بسیاری وجود دارد حتی گاه خود نابینایان هم چنین تصوری دارند و فکر میکنند در دنیای تاریک و سیاهی به سر میبرند و خیلی از جامعه بینایان دور هستند, در حالی که تفاوت بین این دو گروه تنها در حد دیدن و ندیدن است. نابینایی یک ویژگی است. ویژگیهایی که مانند خلق و خو، استعدادها و علایق و تمایلات از جمله تفاوتهای فردی هستند که در بین سایر افراد بینا هم وجود دارند. از طرفی علاقه به ازدواج، تمایلی فطری و یک انگیزه درونی است و جوامع متمدن ازدواج را راهکار مناسبی میدانند. در این جوامع تأکید میشود ازدواج برای غلبه بر احساسی است که انگیزه انسان را برای رفع تنهایی و استقلال برآورده میکند و نیازهای جنسی، عاطفی و بقای نسل که پیامد آن سلامت فردی و اجتماعی است را برآورده میکند عدم برآورده شدن صحیح و به موقع این نیازها ضررهایی به فرد و اجتماع وارد میکند. اما ازدواج معلولان صرفاً به مثابه تشکیل خانواده نیست بلکه به منزله ارتقاء سطح اجتماعی آنها هم به حساب میآید. گاه بزرگسالان نابینا ترجیح میدهند همسری بینا یا کمبینا داشته باشند. آنچه در ازدواج مهمتر به نظر میرسد میزان موفقیت و سازگاری و رضامندی زن و شوهر در زندگی مشترک است. از مهمترین عواملی که کارکرد مؤثر خانواده را تحت تأثیر قرار میدهد, رضامندی اعضای خانواده به خصوص زن و شوهر از همدیگر است. رضایت زناشویی یک ارزیابی کلی از رابطه زناشویی یا رابطه عاشقانه کنونی فرد است و در آن زن و شوهر در بیشتر مواقع احساس ناشی از خوشبختی و رضایت از همدیگر را بیان میکنند.  رضامندی همسران از رابطه جنسی، عشق و شور زندگی به این بستگی دارد که چقدر با هم صمیمی و دوست باشند. رضامندی زناشویی احساس عینی از خوشنودی، رضایت و لذت تجربه شده است. مهارتهای ارتباطی، تقابلی، حل مسأله، عوامل شناختی، هیجان و مهارتمندی هیجانی، صمیمیت، خود افشاسازی عملکرد جنسی، ویژگیهای شخصیتی، فردیت، تمایز خود با دیگران، بهداشت فردی و جسمی، سن، تحصیلات، درآمد، شغل، ایفای نقش والدینی، فرزندپروری، حمایت خانوادگی و اجتماعی، فرهنگی، مذهب و رویدادهای زندگی مهمترین عوامل بهبود کیفیت زندگی زناشویی و افزایش رضایتمندی، رضایتمندی زناشویی را تشکیل میدهند. به عبارتی این موارد مانند درسهای یک کارنامه هستند که معدل آنها، معدل رضایتمندی خانواده است. بارها تأکید کرده ایم یکی از عوامل موفقیت هر زندگی زناشویی, برخورداری از مهارتهای اساسی زندگی است؛ مانند مهارت روابط بین فردی مؤثر، مدیریت خشم، خلق منفی مدیریت زمان، خودآگاهی و همدلی و.. است.

در ادامه آقای صادقینژاد قسمتهایی از پایان نامه خانم باقرپور را مطرح میکند: برخی از عوامل اختصاصی رضامندی در زندگی زناشویی افراد نابینا عبارتند از: صداقت همسر، رعایت نظم در امور منزل، جاذبه های شنیداری، بویایی، لامسه ای، لحن کلام، “ملایم، دوستانه و توأم با احترام بودن” و عوامل اجتماعی مانند یاری والدین و خویشاوندان تا جایی که به منزله دخالت در امور شخصی نابینایان تلقی نشود. البته برخی از نابینایان به دلیل حس استقلال طلبی یا دشوار بودن مرزبندی دخالت و حمایت، از یاری خانواده ها صرفنظر میکنند. حمایت میتواند در شرایط مختلف زندگی اعم از شغل، حرکت و رفت و آمدباشدصورت گیرد.

خانم”9″ میگوید: وقتی دختر و پسر همدیگر را انتخاب میکنند یکی از معیارهایی که در درجه اول مورد نظر قرار میگیرد وضعیت شغلی است وقتی ازدواج صورت میگیرد ممکن است آقایی وضعیت شغلی خوبی داشته باشد یا نداشته باشد اما در هر حال آن وضعیت برای آن خانم پذیرفته شده است و ایشان را انتخاب کرده است یا خانم دارای شغلی هست و آقایی او را انتخاب میکند به خاطر اینکه بخشی از هزینه های خانواده را بر مبنای حقوق خانم برنامه ریزی کرده است اما ممکن است برخی از معیارها ثابت نباشند یعنی شغل، تحصیلات یا موقعیت اجتماعی فرد تغییر کند ممکن است فرد در طول زندگی شغلش را از دست بدهد یا دارای شغل بهتری شود یا وضعیت تحصیلیش بهبود یابد ما در آموزه های اسلامی و اجتماعی میگوییم زن و شوهر باید هم کفو باشند. اما همکفوی بودن در زمان انتخاب در نظر گرفته میشود ولی وقتی معیارهای همکفوی در طول زمان تغییر کند مشکل پیش میآید چه راهکاری میتوان ارائه داد که بین همکفو بودن حال و آینده جمعی داشته باشیم و برای اینکه رضامندی در طول زندگی تداوم داشته باشد. آیا زوجین تنها با درک متقابل میتوانند این مشکل را حل کنند؟ باقرپور میگوید: بهترین تعریف رضایت زناشویی شاید این باشد که رضایت زناشویی انطباق وضعیت موجود با وضعیت مورد انتظار است. در فرهنگ ما وضعیت مورد انتظار فانتزیها و تخیلهایی است که ما از طرف مقابل داریم اما در حال حاضر واقعیت زندگی را میبینیم این دو وقتی بر هم منطبق نشود ناراحت کننده است و فکر میکنیم انتخابمان درست نبوده در صورتی که باید انطباق نسبی و همسانسازی را بین چیزی که تخیل کرده ایم و چیزی که موجود است ایجاد کنیم و حد وسط را در نظر بگیریم. این مسئله مهمی اس که اگر لحاظ شود در دوام زندگی مؤثر خواهد بود. رویدادهای زندگی آخرین قسمتی است که در بحث عوامل  مؤثر در پایداری رضامندی عنوان میشود این رویدادها به همین تغییرات در زندگی اشاره میکند مثل ورود بچه به زندگی یا از دست دادن  یکی از اعضای خانواده که روند زندگی را تغییر میدهند. مهارت حل مسئله و مهارت ارتباط مؤثر برای این است که خود را با شرایط موجود وفق دهیم و سازگار کنیم مقوله هایی مانند وضعیت تحصیل فرد میتواند در طول زندگی تغییر کند کسی نمیتواند مانع رشد همسرش شود و چون خود لیسانس دارد اجازه ندهد همسرت در گرایشهای مختلف و تا جایی که میتواند ادامه تحصیل دهد یکی از زیباییهای زندگی مشترک همین رشد و حمایت همدیگر است. درک متقابل یعنی فرد بتواند به آرزوها و توانمندیهایی که دارد، موجودیت دهد. این زمانی اتفاق می افتد که همسر فرد همراه او باشد اگر قرار باشد مانع ایجاد کند رضایت اتفاق نمی افتد. اگر در زندگی همدلی و قدرت حل مسئله وجود داشته باشد حتما این رضایت اتفاق می افتد نباید بگوییم مشکل داریم باید نحوه حل مسئله را یاد بگیریم هر چند دشوار باشد صادقینژاد می افزاید: به عبارتی سازگاری هوشمندانه و جامعه پسند و مثبت در گرو توجه به تفاوتهاست و هرگاه به این تفاوتها توجه داشته باشیم و احترام بگذاریم و با رعایت آنها به تفاهم و مشترکاتی برسیم اوج موفقیت است. خانم”9″ ادامه میدهد: منظور من تنها جهت رشد نیست بلکه هم جنبه مثبت هم جنبه منفی را مد نظر  دارم. من در دادگاه کار میکنم موارد زیادی را دیده ام که زندگی زن و شوهر از هم پاشیده میشود به دلیل اینکه مثلا مرد در زندگی اقتصادی ورشکست میشود یا یکی از زوجین از نظر تحصیلی موقعیت بهتری پیدا میکند و تصور میکند از نظر فکری با همسرش هماهنگ نیست و دیگر نمیتوانند با هم زندگی کنند و یکسان بودنشان منتفی شده است. من فکر میکنم روانشناسان باید راه حلی برای این زوجین داشته باشند. باقرپور ادامه میدهد: اگر قدرت حل مسئله وجود داشته باشد تفاوت مقطع تحصیلی نباید مانع رضامندی زوجها شود و اگر اینگونه شود طرفین قدرت حل مسئله را نداشته اند صادقینژاد  ادامه میدهد: من مورد مشاوره ای داشتم که آقایی بود اهل یک روستا. او برای تحصیل به شهر آمده بود و در گرایشی درس خوانده بود که برای آن مردم خیلی احترام انگیز بود در نتیجه همه در روستا علاقه مند بودند که او داماد خانواده آنها شود. او هم با دختر کدخدا ازدواج کرده بود آنها زندگی بسیار خوبی داشتند او برای مشاوره برای ازدواج دوم پیش من آمده بود او از زندگی اولش خیلی راضی بود و به همسرش هم خیلی علاقه مند بود آنها سه فرزند داشتند. میگفت: همه چیز خوب است اما این خانم ، همسر روستای من بوده الان من در موقعیتی اجتماعی قرار دارم و با کسانی سر و کار دارم که در حد وزیر و وکیل هستند و ما گاه رفت و آمدهای خانوادگی داریم و خانم من باید همپایه خانمهای آنها باشد من به دنبال همسری هستم که در گفتگو  و رفت و آمد با این پست سازمانی و موقعیت اجتماعی به من بیاید. یعنی او دنبال همسری امروزی بود.

خانم”2″ میگوید:  او میتوانست همسرش را ترغیب کند و تغییرات را در همسرش ایجاد کند صادقینژاد ادامه میدهد: این کار را باید در طول زمان انجام میداد که نداده بود. باقرپور می افزاید : جامعه آماری من از تهران انتخاب شده بود  در گروه زن نابینا، مرد بینا, ده زوج و در سایر گروهها ” زن و مرد نابینا، هر دو بینا و زن بینا، مرد نابینا” 20 زوج را انتخاب کردم انتظار من این بود که نتیجه رضامندی در گروههای بینا بهتر از گروههای نابینا باشد من میزان تحصیلات را لیسانس و بالاتر در نظر گرفتم و زوجها از نظر اقتصادی یا هر دو شاغل بودند یا به هر شکل خانه داشتند. یعنی خانواده ها در وضعیت اقتصادی مناسبی به سر میبردند  متأسفانه من تعداد فرزندان را کنترل نکردم. طول مدت زندگی مشترک زوجها بین 2 تا 10 سال بود زیرا روانشناسان میگویند دو سال اول پس از ازدواج بحرانیترین سالهای زندگی مشترک است و در این زمان هوش هیجانی دو نفر بر هم منطبق میشود در مقایسه تحلیلی ده مؤلفه را در رضامندی زوجیت در نظر گرفتم و نتیجه گرفتم به شرط داشتن وضعیت اقتصادی ، تحصیلی مناسب و اینکه نگرش دو فرد نزدیک به هم باشد وضعیت رضامندی زوجیت در گروههای نابینا تفاوتی با گروه افراد بینا ندارد و حتی بهتر است. تصور میکردم شاید شیوه فرزندپروری بیناها از نابیناها خیلی بهتر باشد اما در مواردی که بررسی کردم دیدم در این مورد هم وضعیت مناسب بود. در نهایت نتیجه گرفتم که وضعیت بینایی عامل تعیین کننده رضایت زناشویی نیست و فرض من رد شد.

خانم”5″ میگوید: من به این باور دارم که اگر در ازدواج، همراه هم باشیم اگر مشکلی وجود دارد به جای دامن زدن به آن، دنبال حل آن باشیم. ما بهانه گیر هستیم و مدام عیبجویی میکنیم اگر غذایی جلویمان بگذارند همه موارد خوب آن را کنار میگذاریم و میگوییم کم نمک است در صورتیکه این مسئله با نمکدان حل میشود و چون عادت کرده ایم غذا را حاضر و آماده جلویمان بگذارند نمکدان برداشتن برایمان سخت است. آقایی را میشناسم که همزمان با همسر دائمش دو خانم دیگر را صیغه کرده بود او میگفت این کار را کرده ام چون رابطه جنسی رضایتبخشی با همسرم ندارم در حالیکه بیماری همسر ایشان درمان داشت. حتی راههای حل دیگری هم برای این مشکل وجود داشت. باقرپور ادامه میدهد: در گروه زن نابینا مرد بینا میانگین نمره، در همه موضوعات از گروههای دیگر بیشتر بود صادقینژاد می افزاید: این واقعیت جامعه ماست که زوجهایی که مرد نابینا و زن بینا باشد خیلی بیشتر از زن نابینا مرد بینا است بخشی از گله مندیهای دختران نابینا و کمبینای ما این است که علیرغم تواناییهایی که دارند کمتر برای ازدواج مورد انتخاب پسران بینا قرار میگیرند و انتظار دارند مورد انتخاب مردان نابینا قرار گیرند که آن هم اتفاق نمی افتد.

خانم”9″  میگوید: خیلی وقتها هم آقایان عمل درست یا نادرستی که انجام میدهند را توجیه  میکنند مثل اینکه همسرم من را راضی نمیکند در صورتی که خیلی وقتها خانم چیزی کم نداشته ولی باز مرد گفته من راضی نیستم خانم”5″ ادامه میدهد : شاید وقتی خانمی را انتخاب میکنند هیجان دارند یا جوگیرند و فکر آینده را نمیکنند و وقتی سر زندگی میروند یادشان میآید زن دیگری میخواسته اند من در بعضی موارد استثنا میتوانم قبول کنم که حق با مرد یا زن بوده است اما در بیشتر موارد زن و مرد به جای پیدا کردن راه حل، صورت مسئله را پاک میکنند.

صادقینژاد ادامه میدهد: باید در این باره بیشتر تحقیق شود که آیا تنوع طلبی مردان بعنوان یک ویژگی مردانه هم به این امر کمک میکند خانم”5″ پاسخ میدهد: در برخی موارد اینگونه است گاه مردی برای دومین بار ازدواج میکند و وقتی دقت میکنی میبینی همسر دوم هیچ حسنی ندارد و در توجیه کارش میگوید؛ آدم که نمیتواند همیشه چلوکباب بخورد گاهی وقتها دوست دارد آبگوشت بخورد. اما در موردی که مثال زدم مرد نه تنوعطلب بود و نه از انتخاب اولش پشیمان شده بود صادقینژاد: در مورد مشاوره ای من به آقایی گفتم همسر شما که تمام ویژگیهای مثبت را دارد وقتی دید پاسخی ندارد گفت شما همیشه برای خانه تان یک نوع شیرینی میخرید

خانم”5″ می افزاید: من موضوع تنوع طلبی را قبول دارم اما گاه کوتاهی همسر است که سبب میشود مرد به سمت خانم دیگری کشیده شود من همیشه خانم شماره 5 هستم اما یک روز میتوانم یک شکلی باشم و روز دیگر تیپم عوض شود کاش تنوع طلبی مرد را همسر با متنوع بودن ظواهر خود درک کرده بود و متناسب با آن پیش میرفت صادقینژاد ادامه میدهد: متقابلا مرد نیز باید این ویژگی خانم را پیدا کند خانم”8″ میگوید: همین ویژگی تنوع طلبی باعث میشود مردهای بینا برای ازدواج کمتر به دنبال دختران نابینا باشند و هم مردهای نیمه بینا و نابینا به دنبال موارد بینا باشند چون مثلا میخواهند ماشین داشته باشند و همسرشان رانندگی کند خانمها وقتی ازدواج میکنند فکر میکنند همه چیز تمام شده است و پروسه ای بوده که انتخاب شوم البته این فکر در خانمهای بینا هم وجود دارد و وقتی مادر میشوند قیافه شان عوض میشود. من قبول دارم بچه داری سخت است اما گاه زن هم تلاشی نمیکند مثلا در خانه تنوعی ایجاد کند در آشپزی تنوعی داشته باشد یا به سر و وضع و قیافه خود برسد خانم”5″  میگوید: اینکه مرد نابینا بخواهد همسر بینایش رانندگی کند بیش از تنوع طلبی به این دلیل است که او آرزو داشته رانندگی  کند. و ازدواج با خانمی بینا برای او، تحقق آرزوهایش است در فردی دیگر.
باقرپور ادامه میدهد: ریشه اصلی اغلب مشکلات زناشویی این است که تفاوتهای مرد و زن را نمیشناسیم. یک خانم برای اینکه صمیمیت خود را نشان دهد هرچه برایش اتفاق افتاده را برای شوهرش جزء به   جزء تعریف میکند این بحث صمیمیت و خود افشایی است تمام اطلاعات را میگوید که بگوید من صادقانه عمل میکنم  شوهر برای نشان دادن صمیمیت چیزی نمیگوید ولی در کار خانه مشارکت میکند در حالیکه زن انتظار دارد او در بیرون خانه هر کاری کرده برای او تعریف کند اگر عامل فرهنگی را هم به این اضافه کنیم موضوع جدیتر میشود   بسیاری از مشکلات اساسی رضایت زناشویی در زمینه عملکرد جنسی است که بینا و نابینا ندارد صادقینژاد: اما آموزه ها و منابع آموزشی مهم هستند و اینکه آموزش از چه طریق انجام میشود. باقرپور: تهاجم فرهنگی موضوع 10-15 سال پیش بود ولی در سالهای اخیر هجمه ای شروع شده که از بیرون از مرزها میآید.امروز حتی در روستاهای ما ماهواره وجود دارد. فرد هیچ معلوماتی ندارد ولی روابطی که در جامعه دیگر تعریف شده را میبیند و دچار تعارض میشود این موارد ناآگاهانه ای است که تعدد خواهی و روابط فرازناشویی را ایجاد میکند این مسائل فرهنگی هم بحث بینا و نابینا ندارند. صادقینژاد: در جلسات مشاوره بسیار میبینم نشانه هایی که مراجعین میآورند از سریالهایی است که از کانالهایی مانند جم تی وی و pmc , و فارسی 1 پخش میشوند. اغلب این سریالها یکی  دو چیز را بیشتر القا نمیکنند و آن انواع شیوه های روابط فرازناشویی،  سو رفتار مالی و اداری و اجتماعی،  خیانت در امانت و .. است. گویی این سریالها فقط برای همین کار ساخته شده اند  و بدون اینکه بستر فرهنگی آماده باشد فرد به سراغ اینها میرود و تحت تأثیر قرار میگیرد به این موضوع انواع پوششها و آرایشها را اضافه کنید خانم”5″ ما چیزهایی را که به نفعمان هست خیلی دیر یاد میگیریم اما موارد خلاف اخلاق به سرعت رواج می یابند الان در اطرافمان ما، زندگیها خیلی شبیه سریالهای جم شده است صادقینژاد: عیب اینگونه رفتارها، این است که گاه این روابط را نشانه روشنفکر و اروپایی بودن و نشانه اعتلای فرهنگی و .. میدانند و این خیلی خطرناک است

خانم”5″ ادامه میدهد : اگر هم حرفی بزنی به تو برچسب … میزنند همه چیز تقلید میشود حتی لباس پوشیدنها باقرپور میگوید: هر دختر و پسری قبل از ازدواج موظف است تفاوتهای زن و مرد را در دوره های رشد از کودکی تا میانسالی بشناسد مشکل بزرگ اغلب زندگیها عدم شناخت است مثلا دختر از شوهرش انتظار دارد مانند او رفتار کند یا بعنوان مثال میگوید؛ در جمع خانوادگی چرا همسرم کنار من ننشست در حالیکه در روابط اجتماعی شاید بین مرد و زن این تفاوت وجود داشته باشد که مرد در جمعی دوست داشته باشد از همسرش فاصله بگیرد اما زن دوست داشته باشد شوهر در کنارش باشد برای این تفاوتها باید حد وسطی تعریف کنیم وقتی یک زندگی شکل میگیرد بین دو زوج سه فایل وجود دارد یک فایل مشترک است و دو فایل دیگر مخصوص هر یک از طرفین. به این معنا که قرار نیست تمام زیر و بم زندگی گذشته خود را به همسرمان بگوییم مگر اینکه مشکل خاصی باشد ما انتظار داریم اگر مرد بیرون از خانه با منشی خود خندید به ما بگوید و اگر این صحنه را خودمان ببینیم فکر دیگری میکنیم و نمیتوانیم آن را تحمل کنیم انتظاراتی که ما در اثر نگرشهای خود داریم باید متعادل شوند تا زندگی موفقی داشته باشیم.خانم”5 ادامه میدهد : اگر در جمعی مرد کنار همسرش ننشیند و خانم ناراحت شود مقصر کیست؟

باقرپور: کسی مقصر نیست شما باید بدانید چرا در آن لحظه این اتفاق افتاده است شاید ضرورت آن موقعیت ایجاب میکرده مرد نزدیک همسرش ننشیند مثلا برخی از خانمها دوست دارند شوهرشان را کنترلش کنند حال اگر مرد بعد از مدتها دوستی را دیده و کنارش نشسته و با او گپ میزند زن نباید تعبیر بدی روی این رفتار بگذارد.باید چیزی که برای خود میپسندیم برای همسرمان هم بپسندیم. اگر طرفین به شناخت خوب و همه جانبه ای از هم رسیده باشند این موارد مشکلی ایجاد نمیکند. صادقینژاد میگوید: اینکه فرد میخواهد همسرش کنارش بنشیند میتواند به این علت باشد که او احساس ناامنی دارد برای اینکه بین زن و مرد احساس امنیت وجود داشته باشد باید میزان عشق و علاقه این دو و وفاداری آنها آنقدر باشد و به اثبات رسیده باشد که خیال زن راحت باشد. من مواردی را میشناسم که مرد در عسلویه کار میکند و سه هفته در میان به خانه میرود یا کسانی که همسرشان در بخشهای دریایی و مسافرتهای بازرگانی و .. فعالیت دارند. در همه این موارد زن نگران همسرش نیست چون وفاداری او برایش اثبات شده است و در نزد هم آنقدر سرمایه عاطفی دارند که خدشه بردار نیست باقرپور میگوید: در در ازدواج اغلب معیارهای فیزیکی بررسی میشوند اما هیچگاه سلامت روان آدمها بررسی نمیشود آیا کسانی که با هم زندگی میکنند از یک سلامت نسبی روانی برخورداند تا اگر تعادل فرد به هم خورد بتواند به وضعیت اول برگردد و وقتی فشاری روانی بر او وارد میشود بتواند بعد از مدتی خود را به حالت تعادل برگرداند صادقینژاد میگوید: خودآگاهی نقش مهمی در همدلی دارد و جزو مهارتهای دهگانه است. خانم”8″: یکسری از خصوصیات آقایان با خانمها متفاوت است مثلا آقایان در یکسری از جمعها دوست ندارند کنار خانمشان بنشینند و مثلا موقع غذاخوردن پیش هم باشند یا آقاین از اینکه کنترل شوند ناراحت میشوند مثل وقتی که به دندانپزشکی رفته اند و همسرشان نگران شده و به دکتر زنگ زده مرد دوست ندارد خانم این موضوع را پیگیری کند در حالیکه زن برای اینکه شدت نگرانیش خود را نشان دهد این کار را کرده است و برعکس اگر خانم پیش پزشک برود و آقا این کار را انجام دهد خانم خوشحال میشود. ولی اغلب آقایان این کار را نمیکنند بهتر است یکسری کتابها قبل از ازدواج خوانده شوند مثل کتاب مردان مریخی زنان ونوسی تا دختر و پسر با روحیات هم آشنا شوند.

باقرپور میگوید:  دو نفر که به بلوغ جنسی میرسند فکر میکنند زمینه ازدواج آنها فراهم است در حالیکه ازدواج موفق بلوغهای متعددی میطلبد مثل بلوغ فرهنگی اجتماعیو ..  اما در ایران بلوغ جنسی بیشتر معیار قرار میگیرد صادقینژاد میگوید: ملاک شرع مقدس اسلام برای ازدواج رشید بودن است یعنی رشد یافتگی در همه مراحل زندگی مثل رشدیافتگی جسمی ذهنی، .روانی عاطفی اجتماعی و.. ولی هیچگاه سنی برای ازدواج تعیین نشده است خانم 9  ادامه میدهد: زن و شوهر در هر حال نیاز به ارتباط دارند چه در زیر یک سقف یعنی خانه و چه وقتی در یک جمع از هم دور هستند تمام ارتباطها صحبتها و حرکتهای طرف مقابل برای همسرش دارای اهمیت است زن و شوهر بینا در طول مهمانی با چشمهایشان با هم حرف میزنند و مطالبی را رد و بدل میکنند مثلا آن حرف را نزن یا بیا اینجا.  اما همسران نابینا نمیتوانند روی رفتار همسرشان کنترل داشته باشند و طبیعی است که دوست داشته باشند نزدیک همسرشان باشند  صادقینژاد ادامه میدهد: علاقه مندی به اینکه همسران در یک محیط دسته جمعی به هم نزدیک باشند به این دلیل است که وقتی در موقعیت خوبی قرار میگیرند دوست دارند آن خوبی را با کسی که دوستش دارد تقسیم کند مثلا وقتی به سفر مکه مشرف شده بودم وقتی چشمم به گنبد سبز مسجد النبی افتاد گفتم کاشکی همسرم هم اینجا بود و این فضا را میدید در مقدمه پایان نامه خانم باقرپور آمده؛: یکی از منابع کسب اطلاعات و عامل هماهنگ کننده فرد با محیط، حس بینایی اوست. فقدان یا اختلال در این حس مشکلات متعددی را برای فرد ایجاد میکند آثار و نتایج نابینایی در افراد مختلف بر اساس تفاوتهای طبیعی قابلیتها و میزان انطباق اجتماعی آنها متفاوت است باید توجه داشت میزان باقیمانده بینایی زمان وقوع معلولیت طول زمان کاهش تدریجی بینایی و علل نابینایی ممکن است موجب پدید آمدن موارد استثنایی شده باشند یا نقش مؤثر و تعیین کننده ای در وضعیت فرد داشته باشند تلاش برای تطبیق با محیط و شرایط موجود نیز آثار روانی خاص خود را بر جا خواهد گذاشت فردی که بینایی خود را از دست میدهد تا اندازه ای تواناییها، علایق و مشغله هایش تغییر میکند و باید با توجه به شرایط فعلیش به تدریج خود را سازگار و آماده نماید نابینایی خود به خود همراه با ناسازگاری عاطفی و اجتماعی نیست و عکس العملهای خانواده و اجتماع، چگونگی قدرت سازگاری و انطباق افراد نابینا را مشخص میکند. تحقیقات زیادی بینایی را در سازگاری افراد مؤثر میدانند به هر حال نابینایی ادراک و شناخت فرد را محدود میکند و بر روی تسلط فرد بر محیط، عوامل شناختی، حرکت و رفت و آمد تأثیر میگذارد. و هرقدر هم فرد نابینا توانایی داشته باشد باز هم مساوی با بینایی نیست اینها شرایطی را برای فرد ایجاد میکند که مجبور میشود برای تسلط و سازگاری با آنها تلاش کند و راه حلهایی پیدا کند یکی از این راه حلها میتواند استفاده از تلفن همراه باشد بی تردید برای مواجهه با یک مشکل فرد به یک حمایت کننده نیاز دارد ما بیش از 4500 نابینای تحصیلکرده داریم این تحصیلات بالا ظرفیتها و مهارتهایی را میآورد که قابل عرضه است با این همه در یک همایش وقتی برای فردی نابینا دعوتنامه میفرستند به او اجازه میدهند همراهی بینا داشته باشد و بخش عمده ای از امکانات را برای همراه هم فراهم میکنند زیرا هر چقدر هم تکنولوژی را به کار گیریم همه با هم کارایی حس بینایی را ندارد و جای ادراک و شناخت را نمیگیرد فرد نابینا نباید تصور کند که همه تواناییها را دارد و از کمک گرفتن بینیاز است در این میان باید استثناها را کنار گذاشت من در بین نابینایان کسانی را میشناسم که بسیار توانمند هستند ولی این به آن معنا نیست که همه نابینایان اینگونه هستند.

خانم 8 میگوید: نابینایان ما دو دسته اند عده ای نابینایی را نقصی برای خود نمیدانند و سعی میکنند به آن توانمندی که میخواهند برسند البته گاهی خودشان به این میرسند که اینگونه نیست.  عده ای هم فکر میکنند نابینایی یک نقص بزرگ است همیشه محتاج دیگران هستند و از دیگران آنقدر کمک میگیرند که آنها را خسته میکنند ما باید به این مسئله متعادلتر نگاه کنیم من نابینا توانمند هم هستم تا جایی که بتوانم و از عهده ام برآید کارهایم را خودم انجام میدهم ولی باید این را هم قبول کنم که از عهده یکسری از کارها برنمیآیم صادقینژاد ادامه میدهد: در بیان مسئله پایان نامه آمده؛ افراد نابینا اغلب نسبت به تعاملات اجتماعی و ارتباط کلامی مستمر، معاشرت با دیگران اعم از نابینا یا بینا از یک نگرش مثبت و خوشایند برخوردارند باقرپور میگوید: در واقع فرد نابینا اگر به یک سطح توانایی متوسط برسد به ندرت در روابط اجتماعی دچار مشکل میشود نابینایان از اینکه با کسی گپ بزنند لذت میبرند نابینایان مطلق و کسانی که از بدو تولد نابینا بوده اند نسبت به افراد دیرنابینا در رفتارهای غیر کلامی مقداری ضعیفترند پس در نابینایان زبان و کلام جایگزین ارتباط غیرکلامی است ما از اینکه کسی همراهمان باشد لذت میبریم نابینایان اغلب از صحبت کردن با تلفن لذت میبرند چون در استفاده از بخش کلامی حس خوبی دارند. برای فرد بینا یا نابینا اینکه همسرش از کنارش رفته باشد اذیت کننده است زیرا نگران یک رویداد خاص است و دوست دارد طرفش را کنترل کند فرد نابینا هم دوست دارد به همسرش با اشاره چیزی بگوید که کسی متوجه نشود مثلا فرد میخواهد ده دقیقه زودتر از جایی خارج شود که باید با همسرش هماهنگ کند زوج بینا میتوانند از نظر دیداری با چشم به هم اشاره کنند اما در ارتباط با همسری نابینا باید حتما طرف مقابلش کنار او باشد بعلاوه در جمعهای شلوغ نمیتوان براحتی صدا را شنید و در لحظه محرکهای شنیداری زیادی وارد گوش میشود فرد نابینا چگونه میتواند این محرکها را از هم تشخیص دهد

صادقینژاد میگوید: در چگونگی رفتار افراد بینا با نابینایان تأکید میکنیم فرد بینایی که نابینایی را همراهی میکند باید بداند به جای فرد نابینا نیست که برای غذا، لباس، زمان ، بیرون رفتن و آمدن و .. تصمیم بگیرد بلکه صرفا به منزله عصایی است که بیشتر از یک عصا کارایی دارد دوم اینکه در فرزندپروری و همسرداری باید توجه کرد تفاوت زیادی بین هدایت، نظارت، کنترل و محدودیت وجود دارد که اغلب محدودیت را انتخاب میکنیم که بسیار آزار دهنده است. در بیان ابعاد مؤثر و ریشه ای در ازدواج نابینایان میتوان به خانواده فرد نابینا،  و جامعه ای که فرد نابینا با آن در ارتباط است اشاره کرد سبک مقتدرانه فرزندپروری والدین، پذیرش، شناخت کافی از نوع معلولیت، توجه به استعدادها و تواناییها و پرورش آنها در راستای اعتلای عزت نفس، ایجاد استقلال فکری و اجتماعی فرزند نابینا از مهمترین عوامل آماده سازی فرد نابینا برای زندگی مشترک به شمار میرود. حمایت خانواده بعنوان راهنما و مشاور در ایجاد و بهبود زندگی مشترک آنها از جایگاه ویژه ای برخوردار است افراد نابینا نیز در زمینه شناخت کافی از خویش و خودباوری، افزایش اعتماد به نفس از طریق پرورش استعدادها و تقویت حواس دیگر به جای حس بینایی و با ابراز شایستگیهای خود، ارتباط مؤثری با محیط ایجاد میکنند و در جهت کسب اعتماد و پذیرش بیشتر از سوی دیگران تلاش مینمایند. در بعد اجتماعی، سبک نگرش و طرز تلقی از معلولیت خود، میزان احساس امنیت و نوع ارتباط و چگونگی سازگاری فردی و اجتماعی نابینا را مشخص میکند نیاز به آموزش و فراهمسازی بستر و آگاهی بیشتر از تواناییها از  طریق سیستمهای حمایتی، اجتماعی و رسانه های گروهی امکانپذیر است تأمین نیازهای آموزشی، مهارتهای شناختی، مهارتهای زندگی، فرصتهای تفریحی، زمینه های اشتغال و کسب درآمد مکفی و برقراری ارتباط و ایجاد فرصتهای مناسب برای آنها از طریق مؤسسات و مراکز توانبخشی مرتبط الزامی است. ازدواج موجب آرامش و آسایش، پیشرفت فردی و اجتماعی، تأمین نیازهای جنسی، بقای نسل و تأمین نیازهای روانی میگردد که پیامد آن سلامت فردی و اجتماعی است. عدم برآورده شدن صحیح و به موقع این نیازها ضررهای جبران ناپذیری را به فرد  و اجتماع وارد میآورد. رضایتمندی همسران از رابطه جنسی ، عشق و شور زندگی به این بستگی دارد که چقدر نسبت به هم صمیمی برخورد کنند. آیا بین میزان رضایتمندی زوجیت در زوجهای نابینا  و گروههای دیگر تفاوتی وجود دارد؟  بسیاری مواقع درباره نابینایان تصورات نادرستی وجود دارد زیرا شناخت کافی از آنان وجود ندارد. مثلا تصور میکنند دنیای نابینایان مانند وقتی است که برق قطع میشود. علاقه به ازدواج یک تمایل فطری و انگیزه درونی است در روابط تعاملی، دو فرد، از هم و سایر اجزا تأثیر میپذیرند. بنابر این در هر جز زیرساخت هرگونه پرورش و تکامل اجتماعی، روانی و اخلاقی، اقتصادی و خانوادگی شکل میگیرد. اگر نتوانیم این بنیان را مستحکم کنیم هرگز نمیتوانیم معیارها، ارزشها و ایده آلهای انسانی خود را استوار و به نسلهای بعدی منتقل کنیم باقرپور می افزاید: در طی مقایسه ای که انجام شد  تفاوت گروهها قابل ملاحظه نبود. میانگین نمره های رضامندی و مولفه هایی که بررسی شد در زوجهای زن نابینا و شوهر بینا از میانگین گروههای دیگر بیشتر بود. یعنی وضعیت رضامندی زوجهای این گروه از سایر گروهها بیشتر بود. دومین گروه مرد نابینا و زن بینا بود باز میانگین رضامندی از دو گروه باقیمانده بیشتر بود این نشان میدهد وقتی توافق بین یک نابینا و یک بینا اتفاق می افتد رویدادهای خوبی پیش میآید یعنی ما نترسیم از اینکه زن نابیناست مرد نابیناست و طرف دیگر بینا باشد. در سومین گروه هر دو نابینا بودند وضعیت این گروه باز از گروه هر دو بینا بهتر بود برای من جالب بود در بررسیهای علمی ما معیاری داریم و نمراتی که در طی تحقیق حاصل میشود را با آن معیار مقایسه میکنیم گروه هر دو بینا و هر دو نابینا به آن معیارهای اصلی خیلی نزدیک بودند اما سطح گروه زن نابینا مرد بینا از مقدار مورد انتظار بالاتر بود اما تصور جامعه غیر از این است و فکر میکنند چطور یک زن یا مرد بینا همسر نابینایش را تحمل میکند یا تصور میکنند زندگی اینها حتما خیلی سخت است و نباید رضایت داشته باشند. گروه هر دو نابینا هم که در حد قابل انتظار بودند. آزمون رضایت زناشویی امبریج که 47 سؤال دارد که دکتر افروز بر اساس مسائل فرهنگی در ایران آن را به 110 سؤال رسانده که ده زیر مجموعه را میسنجد اولی مطلوب اندیشی همسران، است. در زندگی مشترک قرار نیست تا ابد در نقطه اول، بمانیم باید به ارتقای خود بیندیشیم چگونه زندگی را بهتر کنیم.با مسائل اقتصادی چه کار کنیم؟ اگر پولی به دست میآوریم با آن چه برنامه هایی را میتوانیم داشته باشم؟ نگرشهای زیبایی که با توجه به امکاناتمان داریم مطلوب اندیشی را تشکیل میدهد. دومین قسمت رضایت زناشویی، احساس رضایت متقابل از جاذبه های روانی جنسی و همه چیزهایی که از وجود فیزیکی و روانی دو نفر انتظار میرود ، است. رضایت باید متقابل باشد و نهایتا منجر به آرامش شود. آرامش هدف نهایی ازدواج است. موارد دیگرشامل؛ رفتارهای شخصی، رفتارهای ارتباطی و اجتماعی،، روش حل مسئله، وضعیت مالی و فعالیتهای اقتصادی، احساس رفتار مذهبی، روش فرزند پروری، اوقات فراغت و تعامل احساسی “بصری و کلامی ”  است.

در رفتارهای مذهبی، اوقات فراغت و فعالیتهای اقتصادی، گروهها با هم تفاوت خاصی نداشتند  در رفتارهای شخصی و ارتباطی، گروه زن نابینا و مرد بینا از همه بهتر بود و بعد گروهی که هر دو نابینا بودند و بعد از آن، گروه مرد نابینا و زن بینا قرار داشت. به این معنا که اغلب زنهای بینا از رفتارهای شخصی همسران خود راضی نبودند  و در مقایسه افراد بینا هم همین گونه بودند. در روش حل مسئله هم میانگین کل در سه گروهی نابینایی بهتر بود ولی در گروه زن نابینا مرد بینا حل مسئله بهتر بود. در گروه زن بینا، مرد نابینا؛ علیرغم آنچه انتظار میرفت شیوه فرزندپروری مناسبتر باشد میانگین این گروه پایینتر بود.: یعنی زنان نابینا وضعیت بهتری داشتند و هر دو نابینا هم بهتر عمل میکردند. اوقات فراغت در گروه هر دو نابینا پایینتر بود البته این گروه در این موضوع همپای گروه هر دو بینا بودند. تعامل احساسی هم در همه گروهها مشابه بود حتی در گروه هر دو نابینا. چون تعامل کلامی گروه ، تعامل بصری را جبران کرده بود.

در پایان جلسه نیز آقای صادقینژاد گفت: این تحقیق ارزشمندی است. امیدوارم سایر نابینایان و کم بینایان تحصیلکرده نیز پژوهشهایشان را به سمت حل مشکلات و پاسخگوی به معضلات نابینایان ببرند.

منبع:

www.iransepid.ir

۴۹ دیدگاه دربارهٔ «رضامندی زوجیت در زوجین نابینا»

سلام. باز هم ممنون از امیر عزیز که مطلب ارزشمند دیگری را از روزنامه و بویژه سایت ایران سپید برایمان پستید. واقعا بحث مفصلی بود. اما کاش خود سرکار خانم باقرپور در محله حضور داشتند و به سؤالات احتمالی پیرامون پایان نامه ی خود پاسخ میگفتند. من از همین جا از امیر عزیز میخواهم که زحمت کشیده پیام ما را خدمت ایشان ابلاغ کنند شاید که افتخار دهند به محله و اهالی با صفایش ملحق شوند.
همچنین یه خواهش دیگه از امیر دارم و آن اینکه ببین امیر خیلی از ما حوصله ی سر زدن به سایتها و وبلاگهای مختلف را نداریم, ولی از آنجا که ایران سپید تنها روزنامه ی ویژه ماست, ولی باز بسیاری از نابینایان به آن دسترسی ندارند, لذا تقاضا دارم که هم با مدیر مسؤول روزنامه یعنی آقای معینی و هم مدیر محله یعنی آقا مجتبی هماهنگ بشی و هر روز یک پست مستقل که در بالا صفحه هم باشد متعلق به روزنامه و سایت ایران سپید قرار دهید. تا هم بچه ها در خواندن روزنامه فعالتر شوند و این به نفع روزنامه هست و هم آنانی که عادت به وب گردی ندارند بتوانند از مطالب روزنامه بهره مند شوند, پس یک معامله ی برد, برد دو طرفه است. و هم روزنامه و هم محله از این همکاری مستفیض خواهند شد.
باز هم ممنون و سپاسگزار هم از امیر و هم از خانم باقرپور بخاطر انجام این تحقیق علمی با ارزش.

سلام جناب سرمدی
مطمئنا کبوتر با کبوتر باز با باز درست ترین کاره
زن و شوهری که هر دو از یک دنیای مشترکند بهتر همدیگر رو درک می کنند در مورد آقایان نابینایی که همسرشون بیناست اون تعدادی که بنده دیدم هیچ کدومشون از زندگیشون راضی نبوده اند بعد چندین سال زندگی مشترک به دنبال خانمی از دنیای خودشان می روند در مورد خانم نابینایی که همسرشون بیناست واقعا سخت و عذاب آوره کلا همه جورش مشکلات خاص خودشو داره ولی وقتی هردو نابینا باشند با وجود خیلی از سختیها باز به مراتب موفقتر هستند.

سلام به عمو حسین گرامی و یاسمین خانوم.
عمو جان از لطفت ممنون. چنین مباحث و چنین مطالبی نیازه روز ماست.
در خصوص خانوم باقرپور اگر تونستم ایشون رو پیدا کنم، حتما حتما پیام شما رو به ایشون میرسونم و ازشون میخوام به کامنت های این پست سر بزنن و در صورت امکان، پاسخگوی سؤالات بچه ها باشن.
اما پیشنهادی که در خصوص تعامل بیشتر روزنامه ایران سپید و این محله دادین، اتفاقا این مسئله مد نظرم بود و هفته گذشته با آقای معینی در میون گذاشتم.
منتها چون ایشون باید به مأموریتی میرفتن، قرار شد این هفته در این خصوص صحبت کنیم.
امروز که به روزنامه رفتم حتما حتما با ایشون صحبت میکنم.
من خودم قبلا یه طرحی مد نظرم بود که مثلا یه پست ثابت و سنجاق شده در بالای سایت داشته باشیم تحت این عنوان که روزنامه ایران سپید را هر روز از این بخش بخوانید.
بعد بیاییم متن روزنامه بریل که هر روز چاپ میشه رو در اون پست بذاریم و هر روز هم که روزنامه جدید میاد، پست رو ویرایش کنیم و روزنامه مخصوص همون روز در اون پست قرار بگیره.
به هر حال من همه ی تلاشمو میکنم که روز به روز ارتباط ایران سپید و افرادی که به صورت مستقیم یا غیر مستقیم با ما همکاری میکنن، با این محله بیشتر بشه.
یاسمین خانوم. نظری که شما مطرح کردین، اعتقاد خیلی از همنوعانمون هستش.
اما نکته ی جالب توجه در این تحقیق اینه که رضایتمندی زوجین در گروه زن نابینا و مرد بینا از همه گروه ها بالاتره که جای بررسی بیشتر داره.
باز هم از هم محلی ها تقاضا میکنم در این بحث مهم شرکت کنن.
به خصوص افرادی که تجربه زندگی مشترک رو دارن

خب من که حوصله ندارم کامل بخوانم. پس فقط خلاصه پایان نامه رو خوندم. عجیبه که این پایان نامه قدری به سمت زنان نابینا تمایل داره و باید در موردش بحث بشه و دوم اینکه من استنباط کردم که کلا در این پژوهش رضایتمندی زنان در همه ی گروه ها پایینتر بوده.

ای کاش من میتونستم این پایان نامه رو بخونم در عین حال این امکان برایم بود که تمام پرسشنامه هایی رو که در این رابطه به هر سه گروه زوجهای مورد مطالعه داده شده بود رو ببینم اگر امیر برایت چنین چیزی ممکن باشد لطفا این هر دو را در اختیار من نیز قرار بده با تشکر

با سلام به جوانمرد دانا و آقای نظری بزرگوار.
جوانمرد. نکته ای که گفتی، منم تا حدودی حس کردم و باید بیشتر بررسی بشه.
ازت میخوام با توجه به این که خودت رشتهت مرتبط هستش، کامل مطلب رو بخونی و از نظرات ارزشمندت ما رو بهرهمند کنی.
اما آقای نظری. من اگر بتونم سعی میکنم امروز خانوم باقرپور رو پیدا کنم.
ازشون میخوام اگر امکانش باشه متن کامل پایان نامه و ریز سؤالات پرسشنامه رو در اختیارمون بذارن.
اگر قبول کنن، حتما در پستی مجزا در همین محله منتشر میکنم.
معمولا پایان نامه ها و به خصوص تحقیقات اینچنینی، کمتر به صورت آزاد روی فضای مجازی قرار میگیره.
جهت جلوگیری از سرقت و و و
راستی. تجربه ی شما میتونه کمک زیادی به بحث ما بکنه

پست ارزشمندی است. امیدوارم سایر دانشجویان نیز در صدد آن باشند که پاره ای از مسائل مربوط به نابینایان را که تا این اندازه مورد توجه و اهمیت است، به عنوان پایان نامه خود انتخاب کنند تا مورد بحث و بررسی قرار گیرد که در نتیجه موجبات آگاهی سایر اقشار و نیز خود نابینایان را در بر خواهد داشت. چرا که نا آگاهی ریشه بسیاری از مشکلات است.

درود بنظر من مرد نابینا با زن بینا یا کمبینا موفقتر هستن لطفا به مواردی مثل افتادن یا مریض شدن نوزادان توجه کنید اندازه دارو گاهی با سیسی یا گاهی با قطره چکان بنوزاد داده میشد حتما میدونید که برای نوزادها تغیر در میزان داروی دریافتی میتونه خیلی خطرناک باشه گاهی هم بعضی از علامتهای بیماری بصورت لکه روی پوست بچه ها نمایان میشن مثلا زردی که با زردشدن پوست بدن خودش رو نشون میده و اگه در چندروز اول درمان نشه ۱ عمر پشیمونی بهمراه داره برفک دهان هم همینطوره برای فهمیدنش باید بدهان کودکان بادقت نگاه کرد تا بشه بیماری رو تشخیص داد
اصلا بنظر من بهترین نوع ازدواج بینا با بیناست هاهاها
شب آرومی داشته باشید با احترام بای

سلام به خانوم فاطمه جوادیان و علی جنتلمن.
با شما موافقم خانوم جوادیان.
فقر چنین تحقیقاتی برای جامعه ی نابینایان موج میزنه و لزوم چنین تحقیقاتی حتی در وسعتی بیشتر و با جامعه آماری بالاتر، واقعا حس میشه.
ازتون ممنونم.
علی آقا ممنون که نظرت رو گفتی.
عمدتا وقتی با بانوان نابینا صحبت میکنم، مشکلی بابت پرورش فرزند خود و حتی مسئله ای که شما به اون اشاره کردی، ندارن.
البته این دیدگاهی که گفتی در نگاه اول، درست به نظر میرسه. اما باید از تجربه کسانی که این راهو رفتن استفاده کرد و پای راهکار های این افراد در موقعیت های اینچنینی نشست.
راستی. این مبحث وجه های بسیار گوناگونی داره و صرفا به بحث ازدواجهای برون یا درون گروهی خلاصه نمیشه.
به همین خاطر بود که گفتم کامل مطالعه کنید تا از ابعاد مختلف این تحقیق رو نقد کنیم

برای تنویر اذهان عمومی دوستان عزیز مجبورم که این نکات را چون دوستِمان بیان کردند تا حدی توضیح بدهم
و ابهامات احتمالی را بر طرف سازم
اینکه زوجهای یکسانیعنی هردو نابینا قادر به خوراندن دارو به نوزادشان نیستند و از بیماریهای آنها مطلع نخواهند شد چندان درست نیست برای خوراندن دقیق دارو راه حلهایی را در همان دوران که فرزندان ما نوزاد بودند یافتم نیز به همه ی دوستانی که تقریبا همزمان با ما ازدواج کرده بودند آموختم آنها نیز راهکارهای دیگری در زمینه های دیگر به صورت ابتکاری می یافتند و به ما می آموختند
نه هیچ یک از بچه های ما دچار زردی یا برفک دهان و غیره نشدند چون هم بهداشت محیط خانه را به خوبی رعایت میکردیم و هم بهداشت نوزادانمان را ضمنا در یک ماهه ی اول تولد هر هفته نوزاد را به پزشک میبردیم و کودک ما پزشک خاصی داشت که تا سن شش سالگی او تنها پزشک فرزندمان بود پس همه ی امراض و ناراحتیهای او را به خوبی میدانست اگر والدین در سه ماه اول تولد بیشتر با پزشک اطفال مرتبط باشند احتمال ابتلاأ کودک در این سنین به این نوع بیماریها به صفر خواهد رسید دقت خانمهای نابینا همانند دقت یک زن کاملا سالم است هیچ فرقی نمیکند که این نابینا است یا آن دیگری بینا اگر اطلاعات لازم پزشکی در خصوص نوزاد را نداشته باشد از روی علایم ظاهری چیزی را تشخیص نخواهد داد مادر نابینا با مشاهده ی رفتارهای غیر عادی کودکش میفهمد که بیمار شده چون در خصوص مسایل نوزادان اندک مطالعه ای داشته است اما عموم دختران بینای کم سواد یک چنین ویژگی را ندارند و فقط از روی رنگ مدفوع یا رنگ چهره یا نقاط رنگی که در دهان کودک مشاهده میشود ممکن است به بیماری او تا حدی پی ببرند

سلام امیر جان و همه ی دوستان عزیز.
راستش یک تصور غلطی که در بین نابینایان است این است که ازدواج با یک فرد سالم را نوعی برتری برای خود در مقایسه با سایر همنوعان خود میدانند که خودم هم تا قبل از ازدواجم از این گروه بودم.
البته از طرفی نیز در جامعه ی ایران و با توجه به شرایط موجود در ایران انجام این کار در بعضی مواقع به سود فرد معلول میشود.
چرا که اگر دو فرد معلول از طبقه ی کم درامد با یکدیگر ازدواج کنند و هیچ کدام از آنها نیز شغلی داعمی نداشته باشند خیلی به مشکل مالی بر میخورند و همین مشکل کم کم باعث ایجاد مشکلات دیگر در بین آنها میشود.
در صورتی که اگر یکی از آنها سالم باشد در نهایت کاری برای کسب درامد پیدا میکند.
ولی برای افراد تقریبا پر درامد و یا کسی که حد اقل همسرش دارای شغل خوب است به نظر من مشکل زیادی ایجاد نخواهد شد در صورتی که قبل از ازدواج همه ی جوانب را سنجیده باشند.
همان گونه ای که گفتم این مشکل بیشتر بین همسران معلولی که در کشورهای کم درامد یا جهان سومی زندگی میکنند پیش میآید.
در حالی که در کشور های غربی با امکاناتی که در اختیار زوجهای معلول قرار میدهند حد اقل کمی از مشکلات آنها را رفع میکنند.
در مورد مشکلات زندگی ی دو فرد نابینا هم که همه ی دوستان مطلع هستند و نیازی به بیان آنها نیست.
فعلا خدا نگهدار.

سلام.
خب من بعد از خوندن پست و کامنتهاش جازم هنگ کرد.
خب چرا این موتورهای زبون بسته رو اذیت میکنید خخخ.
ولی حالا به جز این که بینایی شاید خیلی نسبت به ملاکهای دیگه تعیینکننده نباشه برای شخص من همیشه مهم بوده که کسی که انتخاب میکنم بینا نباشه.
البته نابینا هم نباشه.
یعنی نیمه بینا باشه.
این باعث میشه که هم کسی از دنیای خودم و همنوع خودم رو انتخاب کردم که توی درک متقابل همدیگه خیلی بهمون کمک میکنه و هم این که اون مقدار بینایی ایشون میتونه خیلی از مشکلات ما رو حل کنه.
ای کاش ایشون توی تحقیقاتشون زوجهایی که مرد یا زن نابینا هستن و طرف مقابل نیمه بینا رو هم بررسی میکردن.
به نظر من نتیجه خیلی میتونست جالب باشه.
امیر بگیرمت کشتمت.
نثفه شبی دو ساعته دارم میخونم تموم نمیشه که خخخ.
خدافظی.

سلام به محمد هاشمی و شهروز حسینی/تشکر از داوود نظری.
خب اول از آقای نظری که در پاسخ به دوستمون علی آقا مطالبی رو گفتن، تشکر میکنم.
اما محمد عزیز. با مطالبی که گفتی موافقم.
ازت میخوام به امکاناتی که در کشور های اروپای شمالی به صورت اختصاصی در اختیار زوجین معلول گذاشته میشه هم اشاره کنی.
شهروز. یادم رفت بگم قبل از شروع به خوندن، به این مینا یا سینا یا برنا یا آوا یا امید یا پارسیجاز یا espeak، حتما چند لیوان آب جوش بدین بخورن تا یک نفس این مطلب رو تا پایان واستون بخونن. خخخ
نکاتی که بهش اشاره کردی، تقریبا داره در بین هم نوعان رواج پیدا میکنه و طرف داران زیادی داره.
اما یک سؤال و واقعیت تلخ که امیدوارم واسش جواب یا راهکاری داشته باشی شهروز.
معمولا زیاد دیده میشه که دختران نیمه بینا تن به ازدواج با پسران نابینا میدن.
اما عکس این موضوع خییلی کم رخ میده.
حالا یک دختر نابینا وقتی از طرف پسر بینا و هم نوع نیمه بینای خودش مورد توجه قرار نگیره، برای ازدواج باید چی کار کنه آیا؟
یکی از مشکلات جامعه ی ما، همین مسئلست.
چون همان طور که گفتم پسران نیمه بینا یا دنبال دختران بینا میرن یا نهایتا نیمه بینا.

سلام آقای سرمدی. مطلب بسیار عالی بود. مرسی. به نظر من رضایتمندی زوجین از همدیگه یه بحث عمومی هستش. بینا یا نابینا فرقی نمیکنه. فرد باید اهداف خودشو برا زندگیش تعیین کنه. مسئولیت پذیری، درک متقابل و شناخت کامل از انتظارات و توقعات همدیگه میتونه بسیاری از مشکلات رو برطرف کنه و احساس رضایت و به تبع اون آرامش طرفین رو به همراه داشته باشه.
از دوستان خواهش میکنم علاوه بر اینکه به این میپردازن که ازدواج بینا نابینا، نابینا نابینا و و..بهتره یا خیر، همانطور که از تیتر برداشت میشه درمورد رضایتمندی طرفین از همدیگه بیشتر صحبت بشه. یعنی اینکه چه چیزهایی میتونه به رضایت یک زوج از زندگی با هم بیافزاید؟ ممنون.

درود بر تبسم چلوی.
به نکات درستی اشاره کردی. ممنونم.
منم از دوستان میخوام که بیشتر وارد ابعاد دیگه ی مسئله بشن.
چون پیشتر در خصوص ازدواجهای برون یا درون گروهی صحبت شده و بحث اصلی ما شاید الان این نکته نباشه.
رضایتمندی در اقشار مختلف نوع معلولیت، و راههایی که ما رو به این سرمنزل میرسونه، بحث اصلی این پست هستش.
البته همان طور که گفتم در این بحث، تقریبا از هر دری صحبت شده لذا دوستان آزادن از هر منظری که دوست دارن و در اون تجربه هم دارن در بحث شرکت کنن.
ممنون

سلام. من هم کامنت داوود عزیز را لایک میکنم. یکی از مواردی بود که میخواستم در کامنتم بگویم ولی فراموش کردم که خوشبختانه داوود جبران قصور مرا کرد. خیلی مهم است که ما اطلاعات بیشتری در خصوص این تحقیق داشته باشیم, و برای همین هم گفتم چنان چه خانم باقرپور تشریف بیاورند در محله عالی خواهد بود زیرا مستقیما به سؤالات ما جواب می گویند. با تذکر داوود این سؤال برای من هم مطرح شد
که چرا آنچه مربوط به خانمهای نابینا بود مثبت و آنچه مربوط به مرد نابینا و زن بینا, منفی. به هر حال اگر این تحقیق بطور کامل در اختیار علاقه مندان قرار گیرد, سبب خوشحالی و امتنان خواهد بود.

سلام امیر عزیز، مثل همیشه هوشمندانه یه پست خوب رو مطرح کردی، یه بحث شیرین که به نظرم نباید با عجله بهش پاسخ داد، من اومدم که اول ازت تشکر کنم، و بعدش بگم که بحث را دنبال میکنم و یه جایی که احساس کنم وقت کافی دارم و در ضمن بحث خوبی میتونم بکنم نظرمو خواهم گفت، فقط امیدوارم که بحث به حاشیه کشیده نشه و مسیر خوبی رو پیدا کنه، در ضمن من هم مشتاقانه منتظر خانم باقر پور هستم، موفق باشید.

سلام بر عمو حسین و اصغر خیر اندیش.
عمو جان حتما. من پیگیری میکنم و ایشالا امروز که از دفتر روزنامه برگشتم، حتما نتیجشو میگم.
اصغر جان. از تو هم ممنونم.
با تجربه ای که دفعه ی گذشته در پست نابینایان چه ویژگیهایی باید داشته باشند تا مورد انتخاب فرد دیگر قرار بگیرن، داشتیم، خوشبختانه با این که ۱۰۶ کامنت هم ثبت شد، اما بحث به حاشیه نرفت و مطمئنم این بار هم این اتفاق نمیفته.
منتظر نظرات ارزشمندت هستم عزیز

از دیدگاه اینجانب در این پایان نامه ابهامات زیادی هست مثلا جامعه آماری که اگر درست متوجه شده باشم به هیچ وجه برای مقایسه کافی نیست و مقایسه با این تعداد کم به هیچ وجه قابل استناد نیست و نتایج سو گیرانه می شود البته که ایشان با محدودیت مواجه بودند ولی به نظر می رسد می بایست تعداد زیادتری از زوجین نابینا را انتخاب کنند چ
ن مباحث آماری مربوط به مطالعات روانشناسی جای بحث دارد در این جا ذکر نمی کنمشان
اگر بتوانم فصلهای چهار و پنج این پایان نامه را ببینم بهتر می توانم نظر بدهم. به نظر من اگر فصل پنجم این پایان نامه در دست رس قرار گیرد تا بتوان استدلال های ایشان و تلفیقی که با سایر مطالعات انجام داده اند را هم ببینیم بسیار عالی است. چرا که من در مروری که بر سایر مطالعات داشتم چیزهایی بر خلاف یافته های ایشان را مشاهده کرده ام. به هر حال به دنبال مقاله های استخراجی از پایان نامه ایشان در سایتهای معتبر خواهم گشت و مباحث نظری را مطالعه می کنم اگر وقت شد دوباره نظر می دهم.
همچنین در مورد پرسش نامه ها و عواملی که سنجیده شده جای بسی بحث می باشد
هرچند با وجود تمام این حرفها نمی خواهم کار ایشان را خدشه دار کنم ولی از این دست مشکلات آماری در ایران بسیار است و کار ایشان با تمام این محدودیت ها جای بسی تشویق و تمجید دارد و این جانب به عنوان یک تحصیل کرده در رشته روان شناسی بالینی به ایشان تبریک می گویم امیدوارم سایر دوستان روان شناس متمایل شوند تا پژوهش های خود را روی اقشار نابینا متمرکز کنند تا بتوان از نتایج به دست آمده از آن در راستای افزایش سطح زندگی خودمان استفاده کنیم البته قبل از هر کاری می بایستی تمام محدودید ها و راهکارهای مفید به آینده را سنجید و با چند استاد نخبه که قبلا با نابینا کار کرده باشند صحبت شود
با تشکر محمد جواد خادمی

دیشب وقتی خواهان مطالعه ی این پایان نامه و پرسشنامه های مربوطه شدم دقیقا به همین نکاتی فکر میکردم که محمدجواد عزیز بیان کردند و چه خوب که این دوست نازنین بخش مهمی از نظرات مرا به بهترین شکل تبیین کردند که اگر خودم میخواستم چنین کنم با این زبان الکن به یقین قادر به انجامش نبودم
اما به مطالب دوستم محمدجواد اگر یکی دو نکته را بیافزایم شاید مفیدتر باشد ببینید اگر من بجای خانم باقرپور بودم هرگز خانواده هایی را که زن نابینا و مرد بیناست در این نوع پژوهشها وارد نمیکردم چون تعداد اینگونه خانواده ها تا جایی که من میدانم در کل کشور به تعداد انگشتان دو دست هم نیست و تازه اگر هم چنین باشد باز این تعداد برای انجام یک تحقیق علمی آن هم در یک سطحی محدود اصلا و ابدا کافی نیست چرا که مسلما خانم باقرپور که نمیتوانند با تمام این خانواده های حدودا بیست زوجی مرتبط شوند پس مجبور به یافتن یک یا دو زوج از این کل میشوند این نوع اطلاعات بطور کلی فاقد ارزش علمی خواهد شد چرا که وضعیت خاص اینگونه زوجها حاکی از تعداد اندک کسانیست که با یک چنین شرایطی ازدواج کرده اند پس هر نوع آمار و ارقامی که راجع به این نوع خوانواده ها ارایه میشود نمیتواند پایه و اساس علمی معتبری داشته باشد و اصلا مستند هم نیستند اما در باقی موارد یعنی خانواده های یکسان یا خانواده هایی که مرد نابینا و زن بیناست امکان مانور برای پژوهشگر وجود دارد چون در هر شهری از اینگونه خانواده ها کم یا زیاد قابل رؤیت هستند
همین امر در دسترس بودن اینگونه خانواده ها نشان میدهد که میتوان یک کار پژوهشی نسبتا شسته و رُفته ای انجام داد امیدوارم که ایشان اطلاعات کاملی در خصوص نوع انتخاب خانواده ها در تعداد اشخاص گزینش شده و باقی مطالبی که محمدجواد و من و به احتمال باقی دوستان خواستار آنها شدیم به ما اطلاعاتی داده تا ما نیز بدانیم چرا و چگونه این نتیجهگیریها به دست آمده اند

با اجازه ی آقای سرمدی من به نکته ای اشاره کنم که دوستان خواهشاً موضوع اصلی بحث یعنی چگونگی رضایتمندی زوجین از هم رو نیز مد نظر داشته باشید. من هم رشتم پژوهشگریست و میتونم هزارتا ایراد مختلف روشی از کارهای دوستان بگیرم ولی اینجا بحث چیز دیگریست.
البته نظرات همه ی دوستان محترمه.

اگر دوست محترم سرکار خانم تبسم خودشان به مبحث رضامندی بپردازند شاید بهتر بتوان در ادامه ی نکاتی که شخص ایشان بیان میفرمایند ما نیز مواردی را که به نظرمان میرسد بازگو کنیم
چنانچه کل پست را خوانده باشید ملاحظه میفرمایید که مباحث گوناگونی طرح شده پس هر کس از زاویه ی خاص دید خود در خصوص مسیله ای میتواند به بحث بپردازد
برای شخص من فعلا اصل همین آماریست که ایشان ارایه داده اند نه خود رضامندی که اگر بخواهم به آن بپردازم باید در وهله ی نخست اطلاعات کافی در خصوص کل این پایان نامه در اختیار داشته باشم تا بتوانم تعریف ایشان را و نوع مواردی را که ایشان در این امر مد نظر قرار داده اند دانسته سپس به باقی مبحث برسم
با تشکر از شما.

سلام امیر
مثل همیشه بحث بسیار فوق العاده ای رو مطرح کردی
اما یه سوالی که اینجا برا من پیش میاد اینه که از چه جامعه آماری ازدواج نابینا با نابینا و بینا با نابینا نمونه خودش رو این خواهر عزیزمون انتخاب کردن آیا…
و اینکه چون جامعه آماری بین اینگونه ازدواجها کم و محدود هست نمونه انتخابش چقدر بوده آیا…..
این سوال رو به این دلیل مطرح کردم که تعداد ازدواج افرادی که زن نابینا و مرد بینا هست بسیار محدوده و باید در صورت امکان کل این جامعه رو مورد تحقیق قرار داده باشه تا به این نتیجه رسیده باشه و بلعکس در غیر این صورت بحث و نتیجه گیری در این زمینه دارای محدودیت هست و اینکه باید تحقیقات رو گسترده کنیم و نمونه رو زیاد تا بتونیم راجع بهش نظر خودمون رو بیان کنیم …….
و اینکه امیر میدونم که تو در جریان پرسشنامه ها و کل تحقیقش نیستی که جواب بدی اما اگه ایشون رو دیدی این سوال رو هم ازش بپرس تا ما بتونیم در این زمینه از بحث شرکت داشته باشیم….
ممنونم زیادتا

دوباره سلام. باز هم برخی عزیزان به مشکلات ازدواج دو نابینا اشاره کردند, و باز هم می گویم که نباید صورت مسئله را پاک کرد. به نظرم چنان چه تعداد زوجهای همدل نابینا زیاد شود این خانواده ها بهتر میتوانند بعنوان شهروندان جامعه از دولت درخواست رفع مشکلاتشان را داشته باشند. یکی از مطالبات این خانواده ها میتواند جا انداختن این طرح باشد که باید مددکارانی برای سرکشی به این نوع خانواده ها تربیت گردند. یا برای تردد و سفرشان تسهیلات و امکانات ویژه ای در نظر گرفته شود.
دوستان عزیز, من ضمن احترام به خانمهای محترم بینایی که با خلوص نیت حاضر به ازدواج با مرد نابینا شده اند, ولی متأسفانه گزارشات بدی از بروز ناهنجاری و عدم رعایت مسائل خانوادگی به گوش میرسد که ناشی از خیانت برخی از این خانمها به همسرشان است که موارد متعدد طلاق هم روی داده است.
امروزه حتی مردان بینا هم نمیتوانند ادعا کنند که کاملا و صد درصد از اعمال و رفتار همسرشان مطمئن و آگاه هستند همانطور که خانمها هم نمیتوانند چنین ادعایی داشته باشند, چه برسد به ما نابینایان که حتی وقتی هم در خیابان با همسرمان میرویم نمیتوانیم مطمئن باشیم که در یک قدمیمان چه میگذرد و چه نگاه هایی رد و بدل میشود, و حتی نمیتوانیم محافظان خوبی برای همسرمان باشیم.
پس باز امیدوارم که جوانانمان نسبت به این مسئله واقع بینتر شوند و مشکلاتی مثل قطره دادن به بچه را دلیلی برای محروم کردن خود از داشتن یک همنوع و همدل با صفا قرار ندهند.

سلام امیر.
من با مطالعه این مطلب به این نتیجه رسیدم که اکثر نتیجه گیریها و استدلالها کاملا صحیح بوده.
البته ابهام در مورد خانمهای نابینا که به نظر طرف گیرانه بود و اون هم به دلیل نابینا بودن خانم باقر پور بوده کاملا محسوسه.
من جوابت به کامنت شهروز رو که به خصوصیات مورد علاقهش اشاره کرده بود، البته فقط یک اسم و فامیل کم داشت رو کاملا میپذیرم خخخ، و مانند ملیسا و تبسم یه لایک درست و حسابی میزنم.
در مورد رضایتمندی بین یک مرد نابینا و یک زن بینا هم نظر یاسمین رو بسیار میلایکم، اما در زندگی شخصی خودم احساس میکنم که خیلی آدم ناموفقی نبودم که البته این فقط به زندگی من مربوط میشه عمومیت نداره.
از پست بسیار پر محتوا و دور اندیشانهت ممنون.

سلام به دوستان همراه و هم محله ای های عزیز.
امروز ترافیک کاریه من بسیار زیاد بود و بابت تأخیر در پاسخگویی به کامنت ها عذرخواهی میکنم.
محمدجواد عزیز. ممنونم که با دقت این بحث رو مطالعه کردی و نظراتت رو گفتی. از تو به عنوان کارشناس ارشد روانشناسی همین هم انتظار میرفت.
من امروز با خانوم باقرپور صحبت کردم که نتایجش رو در پایین همین کامنت مینویسم.
آقای نظری. از شما هم سپاس که هستین.
البته اینو هم اصلاح کنم موارد ازدواج دختران نابینا با مردان بینا بسیار بسیار بیشتر از انگشتان دو دست در سطح کشوره و اگر یه پژوهش ملی صورت بگیره، قطعا میزان آمار تا اندازه ای به دست میاد. این که چرا میگم بیشتره رو در پایین بهش اشاره میکنم.
تبسم. منتظر دلایل رضامندی زوجین در گروه های مختلف معلولیت و نظرات تو در این خصوص هستیم.
ملیسا. ازت میخوام مثل دفعه ی گذشته، به صورت فعال در این بحث مشارکت کنی. ممنون از توجهی که داری.
عمو حسین. بابت تحلیلی که ارائه دادین ممنونم. تا حدی به واقعیات موجود اشاره کردین.
هر چند هستند نابینایانی که علیرغم عدم بینایی، به بهترین شکل ممکن زندگی خودشون رو اداره میکنن و ناتوان در اداره همسر و محیط اطراف هم نیستن.
همچون گذشته، اعتقاد دارم چنین اموری نسبی هستن و نمیشه یک حکم کلی رو برای همه ی افرادی که همسران بینا دارن، صادر کرد.
عمو چشمه. از شما هم ممنونم. تجربه ی شما در زندگی مشترک، یکی از همون مثال هایی هست که ثابت میکنه لزوما ازدواجهای برون گروهی ناموفق نیست.
اما بریم سراغ قولی که دیشب دادم.
من امروز با خانوم باقرپور صحبت کردم.
ایشون خودشون از افراد کمبینا، و کارشناس ارشد روانشناسی تربیتی هستند.
در مقطع دکترا هم قصد دارن همین رشته رو ادامه بدن.
اولا طبق درخواست شما عزیزان، قرار شد به محض وصل شدن اینترنتشون مستقیما پاسخگوی سؤالات و ابهامات شما در خصوص این تحقیق باشن.
البته ایشون ابراز تمایل کردن در یک نشست رو در رو، بچه ها سؤالات خودشون رو بپرسن و ایشونم توضیح بدن. اما چون من گفتم دوستان از سراسر نقاط کشور هستن، قرار شد به این سایت بییان و ابهامات موجود رو رفع کنن.
برای این پژوهش هم گفتن صرفا خروجی پرسشنامه مد نظر قرار گرفته و هیچ سوگیری در جمعبندی نهایی این تحقیق نبوده.
در خصوص پایان نامه که خواسته بودین به صورت کامل در اختیار شما قرار بگیره، همان طور که منم پیشتر گفتم طبق قوانین نظام آموزش عالی کشور و به جهت حفظ حقوق معنوی افراد، انتشار ریز پایان نامه ها در فضای مجازی مجاز نیست.
اما خانوم باقرپور گفتن به زودی قراره یک مقاله از پایان نامه ایشون در سایت دانشگاه آزاد منتشر بشه که به محض انتشار، قرار شد این مقاله رو برای من میل کنن تا در این سایت برای مطالعه دوستان قرار بگیره.
گفتن اون مقاله بیشتر وجوه این پایان نامه رو در بر میگیره.
در خصوص ریز سؤالات پرسش نامه که دوستان خواسته بودن، طبیعتا عین همون پرسشنامه و جواب های گروه هدف که متعلق به پایان نامه ایشون هستش، نمیتونه منتشر بشه. اما ایشون گفتن میتونن یک معادل سازی کنن و نمونه سؤال ها و پاسخ های گروه های مختلف رو همان طور که بوده، تطبیق بدن و در اختیار ما بذارن.
همچنین ۲۳ مهر در روز عصای سفید هم در یک همایش به صورت کامل قراره پایان نامه خودشون رو تشریح کنن که دوستان میتونن از اون هم استفاده کنن.
اما تا وقتی که خود خانوم باقرپور به سؤالات شما پاسخ بدن، باید بگم پژوهش ایشون به جهت این که با استاندارد های بین المللی مطابق باشه، ایشون باید شاخصه هایی رو رعایت میکردند.
بنابر این در این تحقیق، سه مؤلفه وضعیت مطلوب اقتصادی، سطح تحصیلی مناسب و دوام زندگی مشترک رعایت شده.
بنابر این تمامی زوجین در گروه های ۴ گانه،
یعنی مرد بینا. زن نابینا.
مرد نابینا. زن بینا.
هر دو زوجین نابینا.
و هر دو زوجین بینا، این شاخصه ها رو در تحقیق ایشون داشتن.
از جهت اقتصادی. که درآمد همه ی این افراد، یک ملیون تومان به بالا بوده.
از نظر تحصیلی. گروه هدف کارشناسی به بالا بودن.
و از نظر دوام زندگی. جامعه ی آماری ایشون تجربه زندگی مشترک به مدت ۲ تا ۱۰ سال رو داشتن.
خب وقتی حلقه به این اندازه تنگ بشه به جهت رعایت شاخصه های مختلف، طبیعتا پیدا کردن چنین افرادی هم سخت میشه. به خصوص این که پژوهش ایشون فقط بر روی زوجین شهر تهران صورت گرفته.
در خصوص زن نابینا. مرد بینا، ایشون ۱۲ زوج در شهر تهران با داشتن شاخصه های بالا رو پیدا کرده بودن که ۱۰ نفر اونا حاضر به مشارکت در این تحقیق شده بودن.
از سه گروه دیگه هم از هر کدوم ۲۰ زوج رو انتخاب کرده بودن.
یعنی جامعه آماری ایشون، شامل ۷۰ زوج میشه.
در خصوص هر دو زوجین نابینا. خانوم باقرپور گفتن گروه هدف من، افرادی بودن که از نظر بهزیستی، میزان بیناییشون خیلی شدید محسوب میشه و گروه ب ۱ و نهایتا شامل گروه ب ۲ میشدن.
این توضیحاتی بود که اگر خود این گزارش رو کامل بخونید، به اونا اشاره شده.
البته خانوم باقرپور گفتن میطلبه این تحقیق رو گسترش بدیم که نیاز به یک پروژه ملی هستش و از عهده یک نفر و دو نفر خارجه.
از دوستان میخوام اگر سؤال یا ابهامی نسبت به این پژوهش دارن بپرسن تا ایشون بییان و پاسخگو باشن.
همچنین از سایر دوستانی که تا به حال در این بحث شرکت نکردن، تقاضا میکنم در صورت تمایل، ما رو از نظرات ارزشمند خودشون بینصیب نکنن.

با درود به امیر عزیز من با دقت پست بسیار ارزشمند شما و کامنتهای دوستان را خوندم راستش من معتقدم هر کس هر طوری که راحت هست باید انتخاب کنه که درون گروهی ازدواج کنه یا برون گروهی اما به نظر من هم این پژوهش خالی از تعصب نبود و اما من در یک مورد کاملا اطمینان دارم و از حرفم برنمیگردم من اعتقاد دارم دو نابینا میتونن با هم خوشبخت زندگی کنن ولی بدون کمک یک فرد ثالث هرگز نمیتونن بچه را بزرگ کنن من با تمام زوجهای نابینایی که صحبت کردم همشون میگن در بزرگ کردن بچه یکی از خانواده های زوجین دخالت مستقیم دارن البته خاطرنشان میکنم نابینا با هر کس ازدواج کنه مشکلات خاص خودش را داره اصلا بعضی وقتا به این نتیجه میرسم که نابینا ازدواج نکنه بهتر هست به قول سهراب سپهری دل خوش سیری چند

ُۀآ» ، جناب آرتیمان عزیز، با تمام احترام که به نظر شما و نیز سایر دوستان قائل هستم نظر شما را در ارتباط با بزرگ کردن بچه و اینکه فرمودید بدون کمک شخص ثالث ممکن نیست قویاً رد میکنم و دلایل محکم نیز برای این کارم دارم، کما اینکه خودم با وجود بینایی بسیار کمی که دارم و در واقع در حد صفر به حساب میاد میتونم کارهای بچهمو بدون کمک شخص دیگر اعم از تعویض لباس حمام کردن خوراندن غذا آب و غیره و حتی تعویض پوشاک و تمیز کردن آن به درستی انجام دهم، بگونه ای که شده حتی خانمم تا پنج شش ساعت بچه رو دست من سپرده و به کارهای واجبی که داشته رسیده است، پس در این میان باید که هر شخص اعتماد به نفس خود را بطور کامل تقویت و به توانایی های خود ایمان داشته باشد،

سلامی دوباره به همه دوستان عزیز و همراه.
به نظر من هر اندازه زن و مرد قبل از ازدواج اطلاعات صحیح تر و دقیقتری نسبت به هم داشته باشن بهتر میتونن موفقیت و شکست همدیگه رو پیشبینی کنن. هر ازدواجی اگه از ابعاد گوناگون مورد توجه قرار بگیره، ازدواج مکملی ست. یعنی اینکه علیرغم تلاش طرفین در انتخاب همسری با تشابه های بیشتر ، بازهم اونا تفاوتهای بسیار چشمگیری با هم خواهند داشت. بنابراین اونا باید یاد بگیرن که با این تفاوتها زندگی کنن و با حل وفصل تفاوت ها و رسیدن به تفاهم در زندگی مشترک یک پیوند شاد و موفقیت آمیز و رضایت بخشی به وجود بیارن.

سلام به آرتیمان، اصغر و تبسم.
آقا آرتیمان. از توجهی که به این مطلب داشتین ممنونم.
در خصوص مسئله ای هم که بهش اشاره کردین، شاید در مقابل دوستانی که شما دارین چنین باشه اما در کل کشور عمومیت نداره و هستن زوج های نابینای مطلقی که خودشون به صورت مستقل از تمامی بخشهای پرورش فرزندان از جمله دوران نوزادی بر میان.
اصغر جان. ممنونم که تجربه خودت رو گفتی.
تبسم. به نکات خوبی اشاره کردی.
سنجیدن تمامی شرایط پیش از ازدواج، میتونه کمک شایانه توجهی در زندگی مشترک کنه.
میمونه تفاوت ها. کمتر زوجی رو میشه پیدا کرد که در ابعاد مختلف زندگی با هم تفاوت نداشته باشن.
اما این که چطور بشه میان این تفاوتها تعادل ایجاد کرد، هنریه که زوجها باید بتونن از پس اون بر بییان.

سلام بر امیر سرمدی عزیز
از پست به جاتون و مطرح کردن این بحث در محله ممنونم
نظر من بعد از مطالعه ی پست و کامنتهاش اینه که:
مهم نیست فرد با بینا ازدواج بکنه یا نابینا, مهم اینه که این دو نفر چقدر با هم همسو و هم فکر هستن چقدر عاشق هم هستن که بتونن به خاطر همدیگه با مشکلات مواجه بشن و براش راه حل پیدا کنن
ببینید من نوعی اگه همسرم رو بدون اجبار و در نظر گرفتن مشکلاتی که میخوام باهاشون مواجه بشم انتخاب بکنم و دلیلش دوست داشتن طرف مقابلم باشه و هدفم این باشه که میخوام بقیه ی عمرم رو با کسی زندگی بکنم که ارزشش رو داره به خاطرش با مشکلات بجنگم, خب اون وقت دیگه بزرگ کردن بچه برام میشه طی کردن مسیری که انتخابش کردم و حتی میشه رفتن در مسیر هدفم هدفی که برام ارزشمنده و اون وقت من دیگه سختیها رو نمیبینم ولی متأسفانه ازدواجهای امروز ما فقط به خاطر رفاه خودمون انجام میشه و توجه نمیکنیم طرف رو دوست داریم یا نه دو سال بعد از ازدواج تازه متوجه میشیم که این اونی نبوده که من میخواستم پس شروع میکنیم به مشکل تراشی بچه سرما میخوره میگیم مقصر طرف مقابله اجناس گرون میشه میگیم لعنت به این زندگی آخه من برای چی ازدواج کردم و از این حرفها چرا؟ چون داریم با اجبار زندگی میکنیم و ادعا میکنیم خوشبختیم و فقط میخواهیم بهمون بگن این متأهل شده و صاحب خونه زندگیه اون وقته که اگه همسرمون بهترین رابطه ی جنسی رو هم داشته باشه ما راضی نیستیم و دنبال شریک دیگه ای نیگردیم بازم چرا؟ چون اونی نیست که ما میخواستیم چون کسی رو انتخاب کردیم که فقط دهن مردم رو ببندیم چون فکر کردیم بعد از ازدواج عاشق میشیم و میتونیم ولی متءسفانه دیدیم که هر کاری بکنیم نمیشه اینجاست که بعضیها تصمیم میگیرن اون وضع رو عوض بکنن راهی دادگاه میشن و یه طلاق دیگه بعضیها ها همسرشونو طلاق عاطفی میدن و بدون اینکه کسی متوجه بشه بیرون از خونه به ارضای احساسات سرکوب شده و دست نیافته ی خودشون میپردازن و از اینجا مصیبت جامعه شروع میشه
من هم با اومدن خانم باقرپور موافقم هم به خاطر پاسخگویی به سوالات و هم به خاطر اینکه بگن که هیچ دخل و تصرفی در این آمار نداشتن و دخترهای نابینا واقعاً میتونن موفق باشن ولی باور و قبولش فکر کنم برای خیلیها سخته البته بازم اینا مقصر نیستن مقصر فرهنگ پایین جامعه ی جهان سومی ماست

سلام
امیر آقا از این که این پست را اینجا گذاشتید از شما تشکر میکنم
من پست را دقیق مطالعه کردم کامنت ها را هم خوندم
منم نظر آقای نظری و عمو حسین را تایید میکنم
خودم ازدواج نکردم ولی تجربه ثابت کرده که دو نابینا بیشتر میتونند باهم کنار بیاند
از جهت رضامندی هم نظر پریسیما خانم را تایید میکنم
به نظر منم بینا و نابینا فرقی نمیکنه مهم اینه که دو نفر که باهم ازدواج میکنند هم دیگه را دوست داشته باشند و همچنین باهم توافق داشته باشند مشکلات هرچی که باشه بدون توافق مهال هست که حل بشه خواه دو نفر نابینا باشند یا یکی نابینا و یکی بینا یا هر دو بینا باشند
تو دوستانم اونایی که ازدواج کردند اکثرا دو نابینا بودند که همیشه از ازدواج شون احساس رضایت میکردن چون باهم توافق داشتند برای بزرگ کردن بچه هم نیاز به نفر سوم نداشتند و الآن هم از زندگی شون راضی هستند
مثلا دو نفر از دوستان من یکی از مدرسه ی کریستوفل و یکی از مدرسه ی نور آیین که هیچ کدام پدر و مادر نداشتند برای بزرگ کردن بچه ها هیچ کس را نداشتند
اونا بچه ها را هر دو هفته یک بار به پزشک نشون میدادند
الآن بچه ها یکی مترجم زبان فرانسه میخونه یکیشون هم رشته ی کامپیوتر
هر دو بچه های موفقی شدند
پس نتیجه میگیریم که نابینایی نباید سبب این بشه که مشکلات بیشتر بشه
در پایان ببخشید که خسته تون کردم من انشای خوبی ندارم نمیتونم فکر هامو مستقیم بنویسم اگر اشتباهی تو متن دیدید منو ببخشید بیان خوبی ندارم
موفق باشید.

سلام به پریسیما و سر کار خانوم کاظمیان.
پریسیما. تک تک بخشهای کامنتت رو لایک میکنم. خییلی کامل نوشتی.
فقط در خصوص اون بخش آخر بگم که تا زمانی که خوده شما به عنوان یک دختر نابینا این اعتماد به نفس و باورو نداشته باشین که دختران نابینا هم میتونن موفق باشن، میتونن تشکیل زندگی بدن، میتونن پست های مدیریتی مناسب مثل استاد دانشگاه و و و رو داشته باشن، قطعا فرهنگ و باور غلط مردم هم اصلاح نمیشه.
نمیدونم چرا اعتماد به نفس دخترای نابینا نسبت به پسرای نابینا به طرز محسوسی پایینتره.
در هر حال از نظر کامل و جامعت و نکات ارزشمندی که اشاره کردی، ممنونم.
خانوم کاظمیان شما هم به نکات خوبی اشاره کردین.
اتفاقا مطالبتون پیوستگی هم داشت.
همین که نظر خودتون رو مطرح کردین، یه دنیا ارزش داره.
خانوم باقرپور هم ایشالا اینترنتشون وصل بشه قول دادن که بییان و پاسخگوی سؤالات شما باشن.
بازم اگر هم محلی ها نظرات خودشون در خصوص این مطلب و این تحقیق رو به بگن، با دل و جان میخونیم
سپاس از همگی

نه امیر منظور من دقیقاً اینه که دخترهای نابینا خیلی توانمند هستن ولی مردم نمیتونن قبولش کنن مثلاً همینجا چند نفر اومدن گفتن که شاید این آمار درست نبوده حالا اگه آمار خانم باقرپور به نفع پسرها بود حتماً میگفتن خودشه حرف نداره درستترین تحقیقیه که تا به حال انجام شده و از این حرفها!
دخترهای توانمند ایران فقط مظلوم واقع شدن و دیده نمیشن همین

دوست محترم اشتباه میکنید شما کامنتهای من یا محمدجواد و یکی دو نفر دیگه از دوستان رو به درستی نخوندید این نوع قضاوت اصلا درست نیست منظور ما ناتوانی یا کمتوانی دختران نابینا نیست بحث سر چیز دیگه بود نه این حرفها اگه روی مطالب دقت میکردید بهتر متوجه میشدید بحث سر تعداد زنان نابینایی هست که در کشور با مردان بینا ازدواج کردند و رضایت بالایی از زندگی زناشوییشون دارند و مسایلی که به این حوزه مربوطه نه سر چیز دیگه ای مشکل سر نحوه ی آمارگیری و نوع نگاهی که به زنان نابینا که همسران نابینا دارند و غیره کاش مطالب رو با دقت بخونید تا دچار هیچ نوع سوأ تفاهم احتمالی نشید با تشکر از شما

سلام مجدد به پریسیما و آقای نظری.
پریسیما. همین الان متوجه منظور اون کامنتت شدم. آره درسته. توانمندی های دختران نابینای ایران زمین، بر حسب تجربه خیلی از افرادی که باهاشون در ارتباط هستیم یه مسئله ثابت شدهست.
در خصوص اون نکته ای هم که گفتی، نه برداشت از این جهت نبود که اگر مثلا به نفع پسرا تنظیم میشد بچه ها ابهاماتی رو مطرح نمیکردن نه.
همان طور که آقای نظری گفتن، ابهام بر سر یک سری از فاکتور ها هستش.
حتی من که خودم با خانوم باقرپور صحبت کردم، خوده ایشون هم گفتن اصلا انتظار اینو نداشتن که نتایج تحقیق به این شکل در بیاد.
به هر حال یکی از نادرترین پژوهش هایی هست که تو این زمینه صورت گرفته و همیشه اولین ها سؤالات و ابهاماتی رو به همراه داره. این کاملا طبیعیه.
به خصوص این تحقیق که یه سری تصور های ذهنی، معادلات و باورهای عمومی رو بر هم زده.
پس از دوستان میخوام که دچار سو تفاهم نشن.
ممنون از همگی

سلام آقای نظری عزیز، با وجود اینکه آمار دقیقی در دست نیست اما اگه کمی دقت کنیم به این نتیجه میرسیم که درصد رضامندی زوجیت در زوجهایی که خانم نابینا و آقا بینا است بالاتر از درصد رضامندی زوجیت در زوجهایی است که آقا نابینا و خانم بیناست، و مطمئناً اگه تحقیق دقیق و جامع انجام بشه این نظریه به احتمال ۹۵ درصد قابل اثبات است، ببخشید که من روی نظر دوستان نظر میدم، به دلیل وسعتی که بحث داره و نیز وقت کمی که متأسفانه من دارم تصمیم گرفتم که این بحث رو به این شیوه پیگیری کنم، پس از دوستان و بخصوص امیر عزیز عذرخواهی میکنم، امیدوارم که از من نرنجید.

سلام. نه اصغر جان این چه حرفیه.
اتفاقا خیلی خوبه که با دوستان وارد بحث میشین.
چون تا کنون نمونه ای از این دست پژوهش ها نداشتیم نمیشه با قاطعیت در خصوص این مسئله نظر داد اما ظاهرا تحقیقات میدانی این مسئله ای که گفتی رو تا حدودی ثابت میکنن و بر درستی اون صحه میذارن

سلام بچه هاااا. اصلا من یه پیشنهاد دارم بیایید بجای اینکه بگیم کدوم آمار درسته و کدوم درست نیست خودمون وارد عمل بشیم و یه تحقیق میدانی عملی انجام بدیم. مثلا من و عمو چشمه که همسر بینا داریم یه همسر نابینا اختیار کنیم آقای نظری و اصغر یا دیگرانی که همسر نابینا دارند یه همسر بینا هم اختیار کنند تعدادی از دخترا و پسرامونم با هم مزدوج بشند بعد بعد از یک سال بیاییم تجربیاتمونو به دیگران بگیم. فکر کنم این بهترین و شیرینترین تحقیق علمی باشه.هاهاهاهاهاها. . هرکی حاضره تو این پروسه ی علمی مشارکت کنه دستش بالا. خخخخخخخخخ خخخخخخخ

سلام عمو، من دوست خادم مسجد ندارم، جایی هم ندارم که اگه هردوتاشون بیرونم کردن از خونه اونجا برم، پس من هم نیستم، خخخخ هاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاااااااآهاهاهاهاهاهاهاهاهاهااااااااااااعاعاعاعاعاعاعاعاعاعاعاعاعاعاعاعاعاعاعاعاعاعاعاعاعاعاعاعاعاعاعاعاعاعاعاااااااااا

خب عمو حسین بزار همین یکی رو که زاییدیم بزرگش کنیم تا بعد هنوز که بزرگ نشده و تا اینجای کار هر کدوممون اگه نگم هزاران بار مردیم و زنده شدیم لا اقل صد بار که مردیم و زنده شدیم
نه قربونت من یکی که مرد این جور کارا نیستم اگه مردی همون خودت برو سراغ این کار از اصغر و بقیه خبر ندارم همین سر و کله ی نسبتا سالمی رو که دارم میخوای با عصای آلمانی یا آمریکایی بزنن بشکنن تو ممکنه از دست کفشهای پاشنه بلند خانمت جان سالم بدر ببری اما من از دست عصاهای آمریکایی یا آلمانی که خانمم از هر گوشه ی خونه یکیشون رو حتما بر میداره و مورد استفاده قرار میده نه هرگز خودم رو به چنین خطری نمی اندازم مگه از جونم سیر شدم

سلام بر عمو حسین و آقای نظری.
میگم عمویی خرج زندگی زیاده هااا. ظاهرا یکیش به زور جواب میده. چطور میخواین از پس ۲ تا بر بیایین. خخخ
من نگرانتونم که فشار زندگی بهتون فشار بییاره دیگه محله نیایین. پس بیخیال. حححح
اما به دوستان بگم که امروز خانوم باقرپور مجددا با من تماس گرفتن. گفتن اولا این که هنوز نتشون وصل نشده. همچنین با استاد راهنماشون که مشورت کردن، گفته تا زمانی که مقاله ارائه و منتشر نشده، وارد ریز جزیات این پژوهش نشن.
البته قرار شد به محض منتشر شدن مقاله اونو در اختیار ما هم بذارن.
همچنین گفتن بعد از اون، تمامی ۱۱۰ سؤال پرسشنامه به همراه پاسخ های معیار رو در اختیارمون خواهند گذاشت.
بعدشم قرار شد در صورت موافقت آقای صادقینژاد، در یک جلسه حضوری، به تحلیل بیشتر این پژوهش بپردازیم.
پس من این داستان رو پیگیری میکنم. اگر قرار شد جلسه حضوری باشه، اونایی که در تهران هستن که خب خواستن میان.
اونایی هم که در سایر استان ها هستن قبلش من بهتون میگم سؤالاتون رو بپرسین تا در اون جلسه مطرح کنم.
اگر قرار شد چنین چیزی صورت بگیره، در صورت امکان جلسه رو هم ضبط میکنم و اینجا میذارم تا همه استفاده کنن.

منم مطالبی رو که نوشتم نگه میدارم تا اون وقتی که بتونم بیشتر از جزئیات این پژوهش مطلع بشم بعدش اینجا میزارمشون با اینکه هیچ دانشی در این زمینه ندارم اما شاید مفید باشند اگر هم نبودند دست کم خودم کلی چیز یاد میگیرم تا همین مقدار هم بد نیست

سلام آقای نظری. قطعا میتونن مفید باشن.
نوشته های ارزشمندتونو نگه دارین هر وقت من مقاله به همراه سؤالات پرسشنامه رو در یک پست جدا در محله قرار دادم، شما هم از اونا در کامنت های اون پست استفاده کنید. با تشکر.
اصغر داداش خیلی باحال بود. خدا بگم چی کارت نکنه. خخخ

دیدگاهتان را بنویسید