خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

صندلی داغ اصغر خیراندیش مقدم

به نام الله
اما میهمان گرامی این هفته :
سلام به اصغر خیراندیش مقدم بزرگوار
هر صندلی داغ با این سوال شروع میشه که لطفایه بیوگرافی ساده از خودتون بگین تا دوستان بسراغ سوالات برن …امیدوارم در صندلی داغ ما بسوزی ولی دلتون در زندگی هرگز نسوزه

۵۵ دیدگاه دربارهٔ «صندلی داغ اصغر خیراندیش مقدم»

سلاااااام بر جنتلمن، خُب چون تو با اینترنت همراه اول اول شدی پس اولی مال تو»»
اما سلام ویژه خدمت ترانه خانم، مدتها نبودید و حالا که برگشتید منو حسابی غافلگیرم کردید،
من تقریباً همه چیو تو درباره ی خودم گفتم اما برای اینکه اطاعت امر کرده باشم،
اصغر خیر اندیش مقدم ساکن اردبیل متولد ۶۴ متأهل دارای یه دختر ۹ ساله و یه پسر ۱ ساله، در ۷ سالهگی وارد کار موسیقی بصورت آماتور شدم بعد در سال ۱۲ سالهگی پدرمو از دست دادم بعد از اون برای اینکه علاقه داشتم کار موسیقی رو بطور حرفه ای ادامه دادم چون فکر میکنم یکی از آرزوهای پدرم بود، در ۱۹ سالهگی با همکلاسیم و البته عشق اول و آخرم ازدواج کردم، الآن شغلم موسیقی و کار در مجالس عروسی و اداری و ….. به همراه جواد عزیزم هست، دوستان زیادی ندارم اما با اونایی که دوست میشم تا آخرش هستم،
فعلاً تا اینجا کافیه بقیه رو بپرسن میگم، قول میدم هر سؤالی رو با شفافیت کامل جواب بدم،
فقط اینو هم اضافه کنم که خیلی زود از رو نمیرم یعنی اگه بخوام کاری رو انجام بدم تا آخرش سعی میکنم که انجامش بدم،
حدود یه سال پیش کامپیوتر خریدم و به نظرم خیلی زود پیشرفت خوبی داشتم البته وقت کمی رو برای کامپیوتر میذارم چون اکثر وقتم صرف کارم و الهام و البته نگهداری از ایلیا کوچولو و درسهای اسما میشه، الآن هم ایلیا رو پام خوابیده و من دارم براتون مینویسم،
پس سؤال بپرسین ببینم میتونین منو بسوزونین یا نه، خخخ

سلااااااام سلااااااااام ویژه به صاحب بر هق پست های صندلی داغ محله.
و یه سلام باز هم ویژه به اصغر جون خیر اندیش جون مقدم جون خخخ.
خب اصغر جون، میبینم که روی یه صندلی المنت دار نشستی!!
همهش از این و اون میپرسیدی و جواب شفاف میخواستی هاااااا؟
حالا بشین پسرم، نوبتی هم باشه نوبت خود خودته.
طبق معمول با یه بیوگرافی شروع کن ولی یه بیوگرافی قابل ارتقا و قابل ارتجاع.
من با توجه به افتخار آشنایی که باهات دارم میخواستم بپرسم که؟
۱. شدت نابیناییت چقدره؟
۲. از کی و چگونه با هنر موسیقی آشنا شدی؟
۴. بزرگترین آرزوی شخصی و بزرگترین آرزوی عمومیت چیه.
من در پست های صندلی داغ اولین باره که سوال میپرسم، که این شاید به ارادت خاص من به تو دوست خوبم برمیگرده.
ضمنا شاید هم اول شده باشم که این هم یه رکورده برای خودش.

سلام ویژه خدمت آقای چشمه ی دوست داشتنی، خیلی افتخار دادید که تشریف آوردید اینجا،
آقا این المنت نیست فکر کنم یه آتیش باحاااال از چوب و بنزین هستش،ححح
خُب من بیناییم تقریباً ۱۰ درصد شاید کمتر هستش، علاوه بر نور میتونم اشیا رو از نزدیک ببینم،
از ۷ سالگی با ورود به مدرسه و دیدن خوانندگی جواد و البته راهنمایی استاد بزازی با موسیقی آشنا شدم،
بزرگترین آرزوی شخصیم در حال حاضر رفتن به کربلا و البته پیدا کردن یه شغل غیر از کار موسیقی هست چون دارم احساس خستهگی میکنم، آرزوهامو به ترتیب اولویت نوشتم،
آرزوی عمومیم هم اینه که همه ی دوستام و همه ی افراد دنیا سالم و شاد و پولدار زندگی کنند، نه اینکه پولدار بمیرن هااااا، پولدار زندگی کنن،

یعنی کسی نمیتونه بگه که من سوتی ندادم همه سوتی میدن، اما ما ها یاد گرفتیم که سوتیها مونو یه جوری جمع و جور کنیم، البته اونایی که اهل موسیقی هستن متوجه میشن اما اونایی که اهل موسیقی نیستن نه،
مثلاً من یه بار موقع اجرا از روی تنبلی آکورد نمیگرفتم و فکر میکردم که کسی هم نیست که متوجه بشه، اما یه دختر خانمی اومد از پشت صحنه بهم گفت که بابا نمیمیری که از دست چپت هم استفاده بکن خُب، خخخ

ای ژاااااااااااااانم …از این صندلی ها واسه پرواز پر پر شده نذارن اینژاااااااااع..من ک میپرم از رو صندلی میرم اسمون.
خب من سوال خاصی از این پسر ندارم .خودش همه چی رو فرموده در درباره ی الی .ععه ببخشید اصی …بععععله

سلاااااااااااااااااام اصغر آقای خودمون.
میبینم که رو صندلی داغ نشستی عزیزم!
میگم داغ که نیست یه وقت؟
اذیت میشی بگو آب یخ، شربت، نوشابه، همه چی هستهااااااااا!
تعارف نکن خلاصه.
حالا سؤالات من.
۱: اولین اجرای برنامت به طور حرفه ای کِی و کجا بود؟
۲: یه خاطره از اسما بگو که توش یه کاری کرده که کلی هنگ کردی یا سؤال عجیبی پرسیده که از یه بچه بعید بوده.
۳: چرا کامنتهای برنامه های کوچه ی رادیو کم شده؟
۴: اصلً برنامه های ما رو گوش میکنی؟
۵: کدوم برناممون از بقیه بهتر بود؟
۶: یه انتقاد از مجتبی بکن حال میده جون تو.
۷: اهل ورزش هستی یا نه؟ رشته و تیم مورد علاقت کدومه؟
۸: آخرین بار که پیچوندی مجردی جایی رفتی کِی بوده و کجا رفتی خخخ؟
۹: کدوم خواننده و کدوم بازیگر رو دوست داری؟
۱۰: اگر بینا بودی چی کاره میشدی؟
الفرااااااااااااااار.

سلاااااام بر شاه شاهان شهروزخوان،
نه عزیزم داغ نیست، یعنی هنوز داغ نشده، شکلک اگه داغ هم بشه من از رو نمیرم، خخخ
حالا جوابهای تو،
۱ اولین اجرام ۱۳ سالگیم اون هم تو جشنهای دههی فجر تو مدرسهمون بهمراه استادم بوده،
۲ چیز خاصی یادم نمیاد، فقط یه بار سیبزمینی سرخ کرده بود در حد المپیک، هنگ کردم جون تو
۳ شاید چون یه وقتایی منتشر میشه که خیلیها به سایت سر نمیزنن یا تو مسافرتی چیزی هستن، مثل من که اکثراً دیر متوجه پست میشم،
۴ نه همشونو، بعضیهاشونو گوش میکنم،
۵ اولین برنامه ای که شنیدم نمیدونم برنامه ی ۲۹ بود فکر کنم،
۶ انتقاد خاصی که به نظرم نمیرسه کلاً پسر خوبیه فقط تو خیلی از پستها کامنت نمیذاره که آدم فکر میکنه پستها رو نمیخونه بعدش هم خیلی زیاااد زود عصبانی میشه، یه کم هم دربارهش خوندم که میگویند مغروره خودش هم خسیسه آخرش هم بریونیه تورو نداد خخخخ
۷ خودم که ورزش نمیکنم، اما فوتبال رو دوست دارم و استقلال رو هم همینطور اما عاشق مرام و معرفت و مردونهگیه علی داعی هستم
۸ کلاً اهل پیچوندن نیستم اما آخرین بار مجردی با جواد و یکی از دوستهامون که اون هم متأهله رفتیم یکی از آبهای درمونی که خییییلی خوش گذشت،
۹
شکیلا رو از خواننده ها و اکبر عبدی رو از بازیگرها دوست میدارم
۱۰ اگه بینا بودم حتماً راننده ی کامیون میشدم،

سلاااااآآآم
خوبین خوشین سلامتین؟؟
خب حالا من,, خانمتون چقدر میبینه
با توجه به میزان کم بینایی شما و احتمالا الهام خانم راحت از مهمونا پذیرایی میکنید, راحت به تفریح میرین؟؟,, بچه هاتون رو میبرین پارک؟؟
از موسیقی میشه نون در اورد, یعنی در حدی که بشه زندگی رو چرخوند؟؟
خرید خونه رو خودتون انجام میدین یا اقوام هم کمک میکنن در بزرگ کردن بچه ها چی؟
فعلا همین

سلام زهره خانم، خُب اولش که قبلاً هم گفتم الهام در حال حاضر مشکل چندانی از نظر بینایی نداره، یعنی بعد عمل جراحی که انجام داده دیگه مشکلی نداره،
پس در پذیرایی از مهمانان هم مشکلی نداره البته من خودم هم چندباری که الهام مریض بوده از مهمانهایی که برای عیادت میاومدن پذیرایی میکردم مشکلی هم نداشتم،
در بزرگ کردن بچه و خرید خونه هم از کسی کمکی نگرفتیم تا به حال البته اکثر خرید خونه رو من انجام میدم، خرید برای مادرم یا مامان الهام یا داداشهام هم گاهی انجام میدم،
فعلاً هم دارم از موسیقی پول در میارم و تنها منبع درآمدم هست، پس میشه از موسیقی هم پول در آورد، وضعیت زندگیمون هم بدک نیست خدا رو شُکر،

سلاااام بر اصغر خوبی آیا میبینم که هنوز نسوختی که خخخخ
خوب بیا و بگو که تاریخ تولدت به روز ماه وسال نه نه سالش رو که بالا گفتی اما روز و ماهش رو بگو…
بعد ماه تولد الهام جونی رو هم بگو
تازه تولد گل پسرت و ناز دخترت هم از قلم نیوفته که نیام صندلیت رو داغ داغان کنم که خخخخ

سلاااااا،اااااااا،ااااااااا،ااااااااااااااا،ااااااااا،اااااااااااآم بر ملیساااااااا محله میگم خوبی آیا؟ اسمتو که دیدم گفتم حالا چی پرسیده بیا جوابشو بده خخخ
اما چیز مهمی نبود که یعنی صندلی رو داغ داغان نکرد که خخخ
خُب خودم که ۷ تیرم الهام هم که ۱۲ تیر همون ساله اما ایلیا کوچولو ۲۵ مرداد سال پیشه اسما هم که ۱۸ آبان سال ۸۴ هستش ولی به خدا راضی نیستم کادوی گران گران بخری هاااا خخخ همون ارزونش هم بخری کفایت میکنه یه چیزی در حد ۱ میلیون یا یه کم بیشتر یا کمتر ،خخخ
منتظر بقیه سؤالاتت هم هستم
بابایییی

سلام
یه بوهایی میاد .
نه بد به دلت راه نده فری
احوال داش اصغر با عشق
داش باد بزن نمیخوای نه واسه خودت واسه آتیشت . خخخ
نه از شوخی که عبور کنیم فعلا حس فضولیم گل نکرده که سوال پیچت کنم .
برات بهترینها رو از خدا میخوام تویزندگیت در کنار خوانوادت .

سلام فرامرز، بادبزن که نه اما اگه بنزینی نفتی چیزی داری بفرست بیاد که صندلی هنوز سرد سرده، راستی شکر هم میگن آتیش رو زیاد میکنه هاااا، اگه کسی شکر داره یعنی فکر میکنه که شیرینه بیاد که من دارم از سرما میلرزم، خخخخ

سلام بر اصغر آقای خیر اندیش گرامی
خب بذارید ببینم از بس صندلی داغ نداشتیم یادم رفته چی باید بپرسم یا اصلاً چطوری بپرسم ولی به قول خودم یه چندتا سؤال فقط محض رستگاری می‌پرسم باشد که رستگارتر شویم …..
از کی متوجه شدید به الهام خانم علاقه مند هستید و از چه زمان قصد ازدواج با ایشون رو پیدا کردید؟
نحوه خاستگاریتون رو با جزئیات کامل شرح و بسط دهید؟
چندتا هم کلاسی دختر داشتید …. چرا الهام خانم رو انتخاب کردید ….؟
با اشتغال همسرتون یا برنامه های شخصیش بیرون از منزل موافقید یا مخالف با کمی شرح و توضیح؟
اسما رو بیشتر دوست دارید یا ایلیا رو؟
دوست دارید دختر پسرتون در آینده چه کاره بشند؟
راستی چرا اسما چرا ایلیا ؟ کی اسم بچه هاتون رو انتخاب کرد و دیگه یه کم توضیح در چرایی و چگونگی ماجرا ….؟
شما قد بلند ترید یا الهام خانم “چند سانت”؟
چرا الهام خانم ازتون اینجا سوال نپرسیدند آیا؟ “یعنی بگید بیاند بپرسند هیجان صندلی بره بالا…”
میزان تحصیلات و رشته تحصیلیتون رو هم انگار نگفتید آیا؟
رابطه تون با کتاب و کتاب خانی و اگه کتاب خون هستید چی بیشتر می‌خونید و بهترین کتابی که تا حالا خوندید و آیا شده یه کتابی رو بیش از یک بار بخونید و اگه بله چه کتابی و چند دور خوندیدش و چرا “البته غیر از کتابهای درسی ها”
برای حسن ختام پاسخ به سؤالات این حقیر هم یه سؤال خیلی خیلی خیلی سخت از خودتون بپرسید و البته بهش جواب هم بدید “تقلب هم نکنید”

سلاااام بر خانم وکیل محله،
خُب من از بچه گی الهام رو میشناختمش، اما خُب بچه بودیم دیگه، بعدش ازش خوشم هم میومد اما بخاطر اینکه دختر شلوغی بود و همه ی مدرسه رو میریخت بهم واسه همین خوشم میومد ازش، بعد الهام رفت تهران و مدتها دیگه ندیدمش اما همش فکر میکردم که الآن کجاست و چطور دختری شده، بعد اول دبیرستان بودیم و دو سه روز از مدرسه گذشته بود که مدیر یه دختری رو آورد کلاسمون و گفت که قراره این دختر خانم با شما درس بخونه، یه دختر محجبه و با کلاس بود، وقتی مدیر رفت اسمشو پرسیدیم که گفت الهام هاشمی هستم، من هنگ کردم در حد المپیک چون انتظار نداشتم که اون دختر الهام باشه، اولش اولش با هم سر بعضی چیزا بگو مگو میکردیم و یه جورایی لج میکردیم با هم، بعدش احساس میکردم که روزایی که سر به سرش نمیذارم یه جورایی احساس میکنم که یه چیزی کم دارم، بعد کم کم ازش خوشم میومد تا اینکه تصمیم گرفتم که از اینجا برم به تهران اما یه جورایی احساس کردم که الهام دلش نمیخاد که این کار رو بکنم، یه جورایی مردد بودم که وسطای تابستان یه جایی شماره ی منزلمونو بهش دادم و ازش خواستم که باهام تماس بگیره، بعد تماس گرفت و حرف زدیم و یواشکی یواشکی شدیم دلبسته ی هم و دیگه بعدش هم که مشخصه فقط بعده خیلی مخالفتها تونستیم با هم ازدواج کنیم و الآن هم اینی که میبینین هستیم،
سه تا همکلاسی دختر داشتم و اینکه چرا الهام رو انتخاب کردم میتونم بگم که خُب آدم هرکی رو که میبینه نمیتونه برا ازدواج در نظرش بگیره و بعدش هم اینکه دیدگاه من و الهام همچنین سطح فرهنگ خانواده هامون و ترذ تفکرمون خیلی به هم نزدیک بود و به نوعی میشه گفت که خیلی به هم میومدیم،
من مخالف کار خانما بیرون از منزل نیستم و در مورد کارهای شخصی بیرون از منزل هم تا به حال مشکلی نداشتیم یعنی من اصولاً با هر چیزی که توجیه منطقی داشته باشه مخالفت نمیکنم، و از نظر من اونایی که فکر میکنن خانما فقط باید تو خونه بشینن و بشورن و بسابن و دیگه همین خیلی ترذ فکرشون مزخرفه،
من بین بچه هام فرقی نمیذارم و هردوشونو دوست دارم هرچند که من فرزند دختر رو بیشتر از پسر دوست دارم اما هیچوقت بینشون فرقی قائل نمیشم و هردوشونو هدیه ی خدا میدونم و سعی میکنم که کاری نکنم که دور از عدالت باشه،
اینکه کسی چه شغلی خواهد داشت بستهگی به تلاش و استعداد و علاقه ی خودش داره اما دوست دارم هر شغلی هم که داشته باشن تو کارشون جدی امانتدار و خداترس باشن و همیشه رضای خدا رو در نظر بگیرن البته خیلی دوست دارم که پزشک بشن اما بستهگی به خودشون داره و من فقط وظیفهمو انجام میدم و همین،
اسم اسما که ما خودمون خوشمون میومد البته آیلین هم مطرح بود ولی خُب برا اینکه یه اسم معنیدار باشه اسما رو انتخاب کردیم البته آیلین هم به معنی روشنایی یا یه همچین چیزیه ولی خُب اسما رو بیشتر دوست میداشتیم و البته سعی کردیم رضایت خانواده هامونو هم در نظر بگیریم چون اولین نوه ی هر دو طرف بود، اما برای ایلیا اسمهای خیلی متعددی مطرح بود و در نهایت ایلیا بخاطر معنی خوبی که داشت انتخاب شد در واقع تصمیم گیرنده ی نهایی خودمون دوتا بودیم اما خواستها و نظرات دیگران رو هم در نظر میگرفتیم،
من حدود بیست سانت از الهام قد بلندترم حالا نمیدونم من خیلی قد بلندم یا الهام خیلی قد کوتاهه، خخخ
چون امروز الهام کلاً بیرون بود و اصلاً وقت نداشت من همین سر شبی بهش گفتم که صندلی داغ برام گذاشتن اما اینکه بیاد یا نه نمیدونم چون من پیشنمایش ویندوز ۱۰ رو نصبیدم روی کامپیوتر و دارم رو اون کار میکنم و نمیدونم وقت بشه که الهام بیاد سؤال بپرسه یا نه،
هر دومون تا مقطع پیشدانشگاهی رشته ی انسانی درس خوندیم و الارقم اینکه درسمون عالی بود و اگه کنکور شرکت میکردیم بنا به گفته ی صد در صد معلمامون میتونستیم یه رتبه ی بسیار خوب به دست بیاریم اما شرکت نکردیم و دانشگاه نرفتیم،
خیلی وقت کتاب خوندن ندارم اما به رمان و داستان علاقه دارم کتابهای علمی هم اگه حوصله کنم میخونم، رمان رکسانا رو خیلی دوست داشتم ولی فقط یه بار خوندمش البته تقریباً همه ی اتفاقاتش یادمه،
سؤال سخت هم چیزی به نظرم نمیرسه یعنی خیلی سخته که بخای برا خودت یه سؤال سخت طرح کنی
مرسی که سؤالاتتونو پرسیدین من هم سعی کردم تا اونجایی که میتونم جواب بدم،
منتظر سؤالات دیگه هستم
بابا یکی بیاد این صندلی رو داغ کنه خُب، هوهوهوهوهوهوهوهوهوهوهوهوهوهوهوووو، خخخخ

سلام آقای خیر اندیش.
من معمولاً توی صندلی داغ سؤال نمیپرسم. ولی الان چندتا سؤال داغ داشتم از خدمتتون.
۱. مشکل بینایی شما و الهام خانم چیه؟ دید هر دوتون درچه حده؟ آیا بجز شماها از اعضای خانوده یا فامیل کسی هست که مشکل بینایی داشته باشه؟
۲. شما قبل از ازدواج آزمایش ژنتیک دادین؟ چی بهتون گفتن؟ اگه جواب آزمایشات برخلاف انتظارتون بود بازم باهم ازدواج میکردین یانه؟ قبل از آزمایش درهرصورت هر دو نفرتون چه تصمیمی گرفته بودین؟
۳. درمورد بچه دار شدن چطور تصمیم گرفتین؟ یعنی دچار شک و تردید نشدین؟ از اینکه ممکن بود خدایی نکرده بچه هاتون دچار معلولیت بشن اضطراب نداشتین؟
۴. با چه مخالفت هایی از طرف خانواده ها مواجه شدین؟
۵. اگه بخواین به عقب برگردین و با این حساب که بینایی شما از الهام بیشتر بود بازم با ایشون ازدواج میکردین؟ لطفاً وضعیت حا رو از ذهنتون پاک کنید و با فکار اون موقع جواب بدین.
مرسی.

سلام بر تبسم خانم مددکار محله،
۱ مشکل من که مادرزادی هست اما مشکل الهام بعداً یعنی تو ۲ یا ۳ سالهگیش براش پیش اومده که گویا در اثر ضربه بوده، تو خانواده هامون هم کسی مشکلک بینایی نداره دید من که گفتم حدود ۱۰ درصد هستش اما الهام مشکل بینایی در حال حاضر نداره یعنی خیلی کمه در حدی که اگه بخاد میتونه گواهینامه ی رانندگی هم بگیره اما میترسه
۲ با چندتا از دوستای دکترمون که مشورت کردیم انجام آزمایش رو ضروری ندانستند ما هم انجام ندادیم ولی اگه انجام هم میدادیم و جوابش منفی هم بود باز هم با هم ازدواج میکردیم چون میتونستیم بدون بچه زندگی کنیم ولی نمیتونستیم بدون هم زندگی کنیم،
۳ تردید برای بچهدار شدن نداشتیم اما اضطراب یه کمی طبیعی بود یعنی همه یه جورایی اضطراب دارن اما مال ما شاید یه کمی بیشتر بود
۴ خانواده ی الهام با توجه به خاستگار های متعددی که الهام داشت و همهشون بینا بودن ازدواج الهام با من رو مناسب نمیدونستند و خانواده ی من هم ازدواج در اون زمان رو برای من زود میدونستند
۵ من اگه بینا هم بودم و با الهام آشنا میشدم و الهام هم همینی بود که بود و هست قطعاً باهاش ازدواج میکردم این شعار نیست واقعیته،
مرسی که اومدید و سؤال پرسیدید.

سلام به اصغر گرامی
باور کن کامنتاتو خوندم ولی نفهمیدم که :
۱- بچه هات از نظر بینایی سالمن ؟بازم بچه دوست دارین ؟کلا چند تا بچه باشه تا آدم زندگیش گرم و تنوری بشه ؟
۲-کدوم کشور رو دوست داری ؟اگه بهت می گفتن ایرانی نباش کجایی دوست داشتی می بودی ؟
۳-من هرگز موسیقی رو نه شناخته م نه کار کردم ولی عاشق موسیقی سیاوش قمیشی ام بنظرت واقعا موسیقی ش همون قدر قشنگ و فوق العاده س که من فکر می کنم ؟
۴-چی تو زندگی آرام بخشه و وقتی عصبانی یا خسته میشی کمک می کنه ادامه بدی ؟
۵-هیچ شده با خودت حرف بزنی ؟خودتو بیشتر نصیحت می کنی ؟یا سرزنش ؟یا توجیه ؟یا دعوا ؟یا نه با خودت مهربونتر ازین حرفایی ؟!!!!!آخرین حرفی که با خودت گفتی چی بود ؟
۶-تفسیر زندگی برای اصغر فقط در یه جمله ؟
۷-دوست داشته هات مهمترن یا دوست دارانت ؟توضیح بده لطفا
۸-نقش نقطه در زندگی ؟چرا وجود نقطه ها مهمه ؟نقطه های زندگیتو کجا و چه شکلی دوست داری ؟
۹-من دوست دارم نصیحت بشنوم پس نصیحتم کن به چیزی که برام لازم می دونی
۱۰-شده بخوای یه جا تو محله عیبی ببینی و بخوای حرفتو به هم محله ای ها بزنی ولی بخاطر یه سری معذورات نگیش؟حالا بگو تا همه فریاد اصغر رو بشنون !خخخخ!

سلاااام سلاااام بر ترانه خانم،
خُب شما سؤالات سختی پرسیدین واسه همین یه کمی دیر شد حالا بریم سراغ جوابها،
۱ خوشبختانه هردوشون از نظر بینایی و کلاً از نظر جسمی سالم هستند، بچه که دوست داریم اما دوتاش دیگه به نظرم کافیه، یعنی دیگه فکر نکنم بچهدار بشیم، زندگی هم چه با بچه و چه بیبچه باید گرم باشه چون که بچه ها رفتنیند و این ماییم که واسه هم میمونیم،
۲ خُب من کشور ایتالیا رو خیلی دوست میدارم اما اصلاً دوست ندارم که ایرانی نباشم یعنی اگه میگفتن که ایرانی نباش میگفتم که خُب اردبیل رو هر کشوری که ببرین من هم میرم اونجا،
۳ موسیقی رو همه میشناسن اگرچه کار نکرده باشن، موسیقی و کارهای سیاوش هم قشنگند اما باز هم بستهگی به هر فردی داره که از چه نوع موسیقی خوشش بیاد، من هم کارهای سیاوش رو دوست میدارم،
۴ من تو زندگی ناامید نمیشم همیشه امیدم به خدا و ائمه بوده و هست وقتی هم که خسته میشم یه نوحه میذارم و گوش میکنم خیلی آرومم میکنه، همیشه با توکل به خدا و به عشق زندگی کردن زنده ام و الهام هم در آرامش من خیلی بهم کمک میکنه،
۵ هم خودمو نصیحت میکنم هم با خودم دعوا میکنم هم خودمو سرزنش میکنم چون زمانی این اتفاقات میافته که یه کار اشتباهی کرده باشم پس این کارا رو میکنم که یادم بمونه و دیگه اون اشتباه رو تکرار نکنم،
۶ زندگی آغازی رو به پایان است پس سعی کنیم وقتمونو تلف نکنیم،
۷ هردوتاشون برام مهمند، دوست داشته هام به خاطر اینکه به من امید زندگی میدن و دوست دارانم که از من انتظار دوست داشته شدن رو دارند،
۸ نقطه ها در زندگی مهمند چون مسیر زندگی رو تعیین میکنند، من دوبار از نقطه ی صفر شروع کردم و به همین دلیل نقطه ی صفر برام خیلی مهم بوده چون به من کمک کرد که بزرگ بشم،
امیدوارم که این سؤال رو درست پاسخ داده باشم،
۹ من در حدی نیستم که کسی رو نصیحت کنم اما صداقت رو لازمه ی هر انسانی میدونم یعنی همه آدمند ولی همه انسان نیستند صداقت هم رکن مهم انسانیت هست،
۱۰ بله حتماً شده اما باز هم نمیگم چون همه اینجا رو میخونن و من هیچوقت نمیخوام که باعث اختلاف بین چند نفر یا دلشکستگی کسی بشم،
ممنون از سؤالات : اگه سؤال تازه ای بود یا ابهامی در پاسخهام بود بپرسین تا بگم،

سلامی دوباره .
داداش این بار با شیرین عسل یا شکر پنیر اومدیم که بزنه بالا
داداش یه سوالی
میگن آرزوی هر مردی اینه که هیچوقت شرمنده زن و بچش نشه .
بجز مسایل کاری آیا تاحالا شده که مسیله نابینایی کاری کنه که شما احساس شرمندگی کنی یا خود خوری کنی

سلام هوراا بازم صندلی مرسی ترانه
خب من هم برای آقای خیر اندیش خانم عزیز و بچه های خیلی دوست داشتنیشون آرزوی خوشبختی و زندگی شیرینتر از همیشه و روزهای شاد و قشنگ دارم
ایول من نمیدونستم شما دختری بنام اسما دارین انشا الله همیشه موفق باشه
سوال خاصی به ذهنم نمیرسه ولی خب دیگه پرسیدنم رو خالی از لطف نمیذارم
الهام خانم چند بار غذا سوزوندن شده حسابی گرسنه باشیدو بعد از این اتفاق در صورت وقوع چه کردید مواردی از این قبیل هم میتونید مطرح کنید
خودتون چه سوتیهایی توی محیط خونه یا تفریح دادید
اسما رو نمیارید توی محله
چه شناخت و نظری نسبت به من پیدا کردید و
بعنوان پدر یه دختر چه نصیحتی باا توجه به این بهم میکنید

سلام ثنا، مرسی که اومدی و من هم برات آرزوی سلامتی و موفقیت میکنم،
و اما جوابهات،
یادم نمیاد که الهام غذا سوزونده باشه ولی اگه زیاد گرسنه باشم و چیزی هم برا خوردن آماده نباشه یه لقمه نون پنیر هم منو سیر میکنه، سوتی خاصی تو ذهنم نیست ولی اگه یادم بیاد میام میگم قول میدم، فکر کنم برای اسما هنوز کمی زود باشه که بیاد محله البته سایتهای بچهگونه ی دیگه میره اینجا رو هم گاهی میخونه ولی شاید نبود پستهایی در حد اسما باعث شده که اینجا نیاد و نظر هم نمیذاره، من شناخت چندانی از شما ندارم ولی شما باید دختر خوبی باشید، نصیحت خاصی هم نمیتونم بکنم فقط صداقت و همین،
موفق باشی،
اگه سؤال دیگه ای هم بود در خدمتم،

سلام که . من گناه دارم که . هنو نخوندم کامنتا رو که . خب بزار اول چند تا سوال بپرسم بعد برم رستگار شم یعنی .
یک . چند تا از عادت های بدتو میگی لطفا .
دو . عصبانی بشی چی کار میکنی آیا یعنی .
فعلا این دو تا بمونه تا باز برگردم یعنی

سلااام که، خوبی شما که، میخونی کامنتها رو هم،
اما من فکر کنم خیلی لجبازم و هر چی رو که خودم فکر میکنم درسته اون کار رو میکنم مگه اینکه برعکسش برام ثابت بشه، اگه کسی نتونه ثابت کنه تا تهش میرم،
وقتی هم که عصبانی بشم داد میزنم، خخخ ، اما تازهگیها سعی میکنم خودمو کنترل کنم،

سلام بر هم محله ای های دوست داشتنی،
میبینم که اینجا دارین کولاک میکنید،
خُب اولش بگم که من پارتی بازی نکردم اینجا اومدم راستش وقت نمیکنم به دیگر پستها سر بزنم و فقط خلاصهوار از اصغر میپرسم،
این اصغر که به من کامپیوتر نمیده میگه که تو ۱۲ روز ازم کوچولوتری میزنی کامپیوتر رو خراب میکنی، میگه نوشته دور از دسترس اطفال نگهداری بشه، خُب شما یه چیزی بهش بگین این همه هم ظلم میشه آخه،حححح
برم سراغ سؤالم:
خُب اصغر آقا بگو ببینم اگه من با یکی از خواستگارهام ازدواج میکردم مثلاً اونی که خودت میدونی یا اونی که اهل زنجان بود چیکااااار میکردی، خخخخ
راستشو بگو،
هوهو هاها هِهِ
خدافظی

عوعو هوهو هاهاها
خُب ببین عزیزم من اهل خودکشی و بهم زدن عروسی و از اینجور کارای بچهگونه نیستم، اگه میدیدم که تو خودت میخایی که با یکی از اونا ازدواج کنی باهات کاری نداشتم، فقط از دور خوشبخت شدنتو تماشا میکردم و لذت میبردم، اما مطمئن باش که تا آخر عمر با کسی ازدواج نمیکردم یعنی مجرد میموندم،
هاهاهاهاهاهاهاهاهاهاها هوهوهوهوهوهوهوهوهوهوهوهوهوهووووووهوهوهوهوووهوهوهووووهوهوهوهوهوووهوهوهوهووهوههوووووهوهوهوهوهوهوهوهوهوهوهوهو

سلام به ترانه رئیس پست و اصغر آقا که به جالش صندلی داغ که از خانواده ی چالش سطل آب یخ دعوت شده! خوب بریم سراغ یه سؤال باحال!
اصغر آقا! شلا شعر سیل یاتار طوفان یاتار یاتماز تیراختور پرچمی رو به طور کامل و همراه با ترجمش برامون بنویس. ممنون.

سلام اشکان، یاشاسین آذریلر،
خُب معنیش این میشه،
سیل میخوابد طوفان میخوابد پرچم تراکتور نمیخوابد، خخخخ
در اینجا منظور از تراکتور تیم تراکتورسازی میباشد.
حالا تو هم این جمله ی فارسی رو به ترکی بنویس،
آن دختر انگور را بوسید، هوهوهوهوهوهوهوهوهوهوهوهووووووهوهوهوهوهوهوهوهوعوعوعوعوعوعوعووووعوعوعوعوعوهوهوهوهوهوهوهوهوهوهووووهوهوهوهوهوووووو

لدفن ساکت
.دکتر پزروااااااااااااااااز صحبت میکنه …
بگو ببینم پسرم چنددتا خواهر و برادرین ..تو چمدمی هسی …هعی خلاصه آمار مبسوط بده ….
خونتون اردبیا بالا شهره یا پاعین شهر …
هعی .خدافظ منفرار …چه سوالای حیثیتی کردم ازش …..

عجب آدمیه ///خو قنادی نداری ی تعارف بزن ک میری میخری برام میرفستی دیگهههههههههههههه
پست ک میتونی بکنی گلم !!!!!!!در مورد دکترا هم هنوز که ک از بهمن میخوان شروع کنن به تدریس ب ما واس دکدر شدن /بعدم تخصص استادت در زمینه زبون اینگیلیسیه نع املااع فارسییییییییییییییععععععععععععععععععع
/شیرینی

هوهوهوهو حالا فکرشو بکن انشاء الله یه استاد زبان بشی بعد یه کتابی رو ترجمه کنی اون وقت باید یکی بیاد غلطهای املاییتو درست کنه خخخخ
بعدش هم من تعارف الکی نمیزنم شیرینی رو پست کنی هیچچی ازش نمیمونه
بیا اردبیل من در خدمتم، هاهاهاهاهاهاهااا

هلااااااااااااک محبتتم /…
اصن محبتت رو نمیتونم جبرون کنم …
هعی لطف کن یه بلیط رفت و برگشت مشهد اردبیل مشهد برام بیگیر میام خدمت تون …هعی به الهام خانم بگو زیاد زحمت نکشن من میام شیرینیمو میگیرم زود برمیگردم مشهد …
فقد با یه شرکت معتبر بیگیری هاععععععععععع
سقوط نکنه جوون مردم .

باز سلامی دوباره اصغرخان. میگم ارگتون از چه مدلی هست تو اجراها زنده اجرا میکنی یا میدی بحافظه یا دیسکت.بعد اینکه تو اردبیل الان باحدود ۴۰ تومن میشه خونه یا آپارتمان کوچیک خرید? من حدود ۷ ۸ سال پیش اومدم اونجا واقعا عالی بود مخصوصا بستنی و دوغ محلی اون موقعها طرف شام اسپی خونه حدود ۱۲ پیدا میشد الان اونطرفا چنده
سپاس

خُب کیبرد من pa800 هستش که mp3 پلیر نداره یعنی من از حافظه استفاده نمیکنم یعنی زنده اجرا میکنم یعنی،
خونه هم تو اون طرفا خیلی گرون شده ولی شاید بتونی یه واحد آپارتمانی کوچیک همون طرفا از همونایی که تحت عنوان مسکن مهر دادن بگیری یعنی بخری البته باید وامشو خودت پرداخت کنی،

درود! داشتم در صندلیها سرک میکشیدم دیدم که هنوز این صندلی داغ بسته نشده،‏ با خودم گفتم بیام یه پیکنیک یا یه اوجاق گاز زیر این صندلی روشن کنم و برم،‏ ‏۱-حالت چیطورس عزیزم؟ ‏۲-حالا برو صندلی داغ عدسی سؤاگها و جوابهاشو بخون و بیا اینجا و نظرتو در موردش در چند جمله بنویس! ‏۳-‏ برو به صندلی داغ یلدا و سؤالاتی که عدسی پرسیده را کپی کن و بیاور اینجا بگذار و جواب بده! ‏۴-برو به صندلی داغ عدسی و همه ی سؤالهاشو کپی کن و اینجا قرار بده و جواب بده! ‏۵-آیا مایلی این صندلی به اول محله سنجاق بشه و تا یک ماه بچه ها سؤال کنند و جواب بدهی؟!‏

دیدگاهتان را بنویسید