خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

زنگ هشتم از کارگاه آموزشی خط بریل

سلاااااااااااااام.
میگم خوبید آیا؟
خب. امروز دیگه قراره حروف الفبا رو تموم کنیم.
هرکی توی این جلسه غایب باشه بهش صفر میدم. گفته باشمهاااااااا!

هوووووووووووووهووووووووووووووووو!
حالا بذارید ببینم مشقاتون رو چه طوری نوشتید!
شهروز پاشو مشقا رو جمع کن.
خانم اجازه؟ ما پامون درد میکنه.
بیخود. یا پا میشی مشقا رو جمع میکنی، یا خطکش میخوری.
خانم اجازه؟ اصغر میگه من به جات مشقا رو جمع میکنم.
لازم نکرده. زود باش بلند شو خودت جمع کن.
چشم.
خب حالا مشقا رو ببینم.
شکلک دیدن مشقا.
مشقا چرا انقدر شبیه همه!

عدسی نکنه دوباره تو دوبرگه نوشتی؟

آخه توی هردوتاش دوتا کلمه رو اشتباهی به هم چسبوندی.
دیدی مچتو گرفتم؟
حالا برای جریمه باید بری برای همه بستنی بخری بیایی.
زوووووووووود.
البته بعد از درس. زیادی خوشخوشانتون نشه خخخ.

حالا بریم سر درس امروز.
امروز پنجتا حرف باقی مونده رو با هم کار میکنیم.
از حرف ح شروع میکنیم
برای نوشتن حرف ح، باید نقطه های یک، پنج و شش رو بنویسید.
مثل حامد، حوله، حلوا، حنانه، حمید، محمود، احمد.
حالا چندتا جمله.
حامد برادر محمد است.
محمود با حوله موهای احمد را خشک کرد.
حنانه حلوا میپزد.
حالا بریم سراغ حرف ط.
برای نوشتن حرف ط، باید نقطه های دو، سه، چهار، پنج و شش رو بنویسید.
مثل طناب، طیبه، طبیب، طاهره، طالبی، نقطه، قحطی.

حالا چندتا جمله.
طاهره از قحطی برگشته است.
طیبه طناب بازی میکند.
آخر جمله نقطه دارد.
فرهاد طالبی در کلاس آورده است.
حالا نوبت حرف غ هست.
برای نوشتن حرف غ باید نقطه های یک، دو و شش رو بنویسید.
مثل باغ، باغبان، دغدغه، داغ، تیغ، دوغ، دروغ، غوغا، غصه.
حالا چندتا جمله.

امیر دروغگو است خخخ.
شهروز باغبان است.
تبسم دوغ دوست دارد.
مجتبی غصه میخورد.
حالا میرسیم به حرف ث.
برای نوشتن حرف ث باید نقطه های یک، چهار، پنج و شش رو بنویسید.
مثل لثه، ثابت، مثبت، ثریا، ثلث، اثبات،مثال، مثلث.
حالا چندتا جمله.
وحید بچه مثبت است.
عمو چشمه مثلث برمودا را دوست دارد.
ثریا با پریسیما بازی میکند.
نخودی مثال حقوقی میزند.
و در آخر حرف ظ.

برای نوشتن حرف ظ باید هر شش نقطه رو بنویسید.
مثل ظلم، ظهر، ظهور، ظاهر، مظهر، مظلوم، ظالم.
حالا چندتا جمله.

اصغر ظالم است.
الهام مظلوم است خخخ.
یاسمین و یلدا ظهر ناهار خوردند.
سعید مظهر مغالطه است هوهوهوهوووووووو .
حالا همه با هم دست و جیغ و هورااااااااااااااااا.
همه ی حرفا رو یاد گرفتیم.
اما کلاسهای ما هنوز تموم نشده هاااااااااا!
هنوز علامتهای نگارشی و ریاضی و حروف انگلیسی مونده.
پس فکر نکنید کلاس تموم شده از دستم راحت میشید.
آخجونتون نشه یه وقت.
حالا فرهاد اون طالبیها رو بیار ببینیم شیرینه یا نه!
عدسی هم بستنی کیلویی میخره توی مخلوطکن یه طالبی بستنی دور هم میخوریم
یوووووووووووووهووووووووووو.
خب دیگه. من برم از آبدارخونه ی مدرسه مخلوطکن رو بیارم.
پس تا جلسه ی بعد خدافسی.

۷۹ دیدگاه دربارهٔ «زنگ هشتم از کارگاه آموزشی خط بریل»

سلام خانم معلم آخیش این دفعه زودتر از همه اومدم کلاس اجازه خسته نباشید خانم معلم
خیلی خوب شد زود رسیدم حالا هم بستنی میخورم هم طالبی هم حلوا خخخ
خداییش من خوشحال شدم گفتم دیگه تعطیله فیتیله
ولی خوردنیهای کلاس رو دوست دارم به خاطر شکم هم که شده دلم نمیخواد کلاسا تموم بشه هاهاها
اجازه سوء تفاهم نشه ما دلمون برای شما هم تنگ میشه بعد از کلاسا

سلاااام وحید
میگم یعنی ایول صداقتت رو برم وحید
یعنی تو فقط برا خراکیا میایی سر کلاس خخخخ
اما این دفعه تنبیهت میکنم بهت بستنی،،،طالبی و و و هیچی نمیدم هخخخ
برو بشین درستو بخون پسر هوهو
میسی از حضورت
خدافسی

سلام.
خانم اجازه؟
ما مشقامون رو میخوایم با ماشین بنویسیم.
خب چی میشه مگه!
اصلً من از مبصری استعفا میدم.
شما به خواسته های ما توجه نمیکنید خخخ.
میگم برای طالبی بستنی پودر نارگیل هم بگیرید خیلی خوب میشه.

سلام شهروز
ببینم میگم نه پسرم نمیشه با ماشین بنویسی….
تازه داری نوشتن حروف الفبا رو یاد میگیری که هنوز زودهبا ماشین بنویسی که….
بعدشم میگم شهروزی یه وقت رو دل نکنی هاااآاااا پیشنهادت منو کشته نارگیلم که میخواااااد…
باشه حالا بزار وقتش بشه عدسی رو سر کیسه میکنیم که هوهوهوهووو

بعد اینکه به کدوم خواستت توجه نشده پسرم غیر از اینه که همیشه سر کلاس بهتون خوراکی و هله هوله میدم ههااااااا
از این به بعد فلکت میکنم سر کلاس شهروز هخخخخ
میسی از حضورت
خدافسی خدافسی خدافسی

درود! خوب حالا من کلاس را دوره میکنم و از همه ی حروف استفاده میکنم،‏ ملیسا به قولش عمل نکرده است و خاطره ی اولین روز ورودش به کلاس دختران آتیش پاره را در محله پست نکرده است…‏ مدتی است که ترنم به محله نمی آید…‏ ترانه معاون مدرسه از محله فرار کرده است…‏ تینا کمتر به محله می آید…‏ زهره مظاهری غش غش میخندد و با نیامدنش به محله بچه ها را غمگین میکند…‏ یلدا از دست عدسی عصبانی شده است…‏ نخودی مشغول پختن نخود و لوبیا و عدس برای تهیه ی کباب خانمی یعنی آش رشته است…‏ به جون حضرت شلغم مجتبی نامرد است…‏ در این محله یکی از سوسولها بیشتر معروف است…‏ حنانه قبلا در این محله حضور داشته است…‏ سارا مدتی است به محله نیامده است…‏ ساجده با محله قهر فرموده است…‏ سحر غمگین شده بود…‏ در این محله چند سعید داشتیم که یکی از آنها ملا بونه گیر است…‏ فروغ با حضرت شلغم درگیر شد و با محله خداحافظی کرد…‏ علی موسوی در حال مزدوج شدن بسر میبرد…‏ مجتبی مغرور است…‏ عدسی در حال ازدواج دوم بود…‏…‏ نود درصد مردان دنیا به داشتن بیش از یک زن فکر میکنند…‏ بی عرضه ترین مردان کسانی هستند که در داشتن یک زن هم کم آورده اند…‏ همگی به صف شوید تا به یک بستنی فروشی برویم و نفری دو تا بستنی قیفی بخوریم از همون قیفهایی که میگیرند زیر سوراخ دستگاه و پر میشود،‏ بچه ها زبان خود را به دور قیف بمالید تا بستنی از روی قیف روی زمین نریزد،‏ من از لیسیدن بستنی لذت میبرم…‏ باور کنید خوابم میاد وگرنه بیشتر مینوشتم و شیطنت میکردم!‏

درود! راستی بابا آرتیمان و سیتا گیلاسی هم به کجا گریخته اند…‏ دوتا محسن هم داشتیم…صنا هم به جایی پناهنده شده است هکقون صنا که آشپز شب یلدا بود…‏ خانم علی زاده همون فریبا قمعلم که غمگین شده بود…‏ ‏

سلاااآاام عدس خخخ
یعنی حواست به همه جا هس بابا ایول یعنی هخخخ
برو ببینم برا بچههای کلاس بستنی بخر بیار تازه پودر نارگیل هم باید بخری بیاری که هخخخخ
هههوهوهوهووووووهههههههووووههووو
بدو بدو بدو بدو
میسی
خدافسی

سلاااا،ااا،ااااآااام بر هادی
میگم هادی اعتراض نکن شهروز همه کلاسا رو حضور داشته که مبصر شده یعنی خخخخ
میگم نه هادی معلم نانابیناها نشدم که
یعنی نشد که بشه خخخخ
هوهوهوهووو
میسی از حضورت
خدافسی

سلام. آقا من خارج کلاسم۱دقیقه اومدم الان میرم. این عدسی حقم رو خورد اومدم اینجا به معلم این کلاس شکایت. اسم همه رو از زمان دور آغاز تا به امروز محله برد جز من. من معترضم. میشه حقم رو بگیرید ازش؟
من رفتم شیر آب سرد کن رو باز کنم در برم به نشانه اعتراض.

سلاااآاااام پریسا جون
میگم بیا تو دم در بده که
خوبیت نداره یعنی
نه بابا این عدسی گناه داره اون اومد اسامی بچههایی که قبلا بودن گویا احتمالا الآن کم میان محله یا اصلا نمیان رو اینجا گفت گیگیلی من
تو که همیشه اینجا مثل همه ما هستی نانازی
بوس بوس
میسی
خدافسی

درود! اولش یه چیزی بگم:‏ همون خاطره ای که مجتبی ترسید به عنوان اولین پست من پخشش کنه یه چیزی از قلم افتاد…‏ در آلاچیق نشسته بودیم که قرار شده بود همه منو پژو صدا کنند تا با خواهرم اشتباه نشه خانم ب صدا کرد پژو منم گفتم:‏ جونم بفرما عزیزم…‏ که به خودم اومدم که چرا دوباره سوتی دادم و گفتم:‏ ببخشید کسی منو صدا کرد و با مکس گفتم کی بود؟ که خانم ب گفت:‏ من بودم…‏ منم که انگار اتفاقی نیفتاده گفتم:‏ بفرما…‏ راستی قابل توجه شنوندگان و بینندگان عزیز و دوست داشتنی وقتی از جانب بنده جونم و عزیزم به کسی خطاب میشه ناراحت نشوید چون من تکیه کلامم این است و منظور خاصی نسبت به کسی نداشته و ندارم،‏ در ضمن من نام افرادی را نوشتم که کمتر حضور دارند،‏ بچه ها پریسا سایه ی پژو را با پیر سه شعله میزنه،‏ راستی هرکی در با لیس خوردن بستنی قیفی موفق تر بود اجازه داره سه تا بستنی قیفی بخوره!‏

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام ملیسا ممنون از آموزش خوبت ملیسا میگم به جز حروف فارسی علامتهای نگارشی و حروف انگلیسی چیزی دیگه ای هم بلدی؟ تو رو خدا اگه بلد بودی بهمون آموزش بده ممنونم وست دارم خدافظی

سلااااآاااا،آآٱاااا،اااا،اااا،ااا،ااا،اااا،اااا،اااٱااااآاااام دختر آسمونی
خوبی آیا
میگم منم دختر زمینی هخخخخ
گیگیلی اسم مستعارت نانازه اما خوب بود که با اسم واقعی خودت میومدی اینجا جیگیلی جونم
چشم حتما
هرچی که یاد داشتم و در توانم بود براتون میزارم نانازی
خعععلی میسی میسی از اینکه اومدی قربونت…..
منم دوشت دالم بوبولی
بووووس بووووسکی
خدافسی

درود! خانوم اجازه…‏ من چگونگی خوردن بستنی قیفی لیسیدنی را با تعریف یه خاطره کوچولو را به بچه ها آموزش بدم تا موقع خوردن بستنی قیفی دچار مشکل و چکیدن بستنی به لباسشون نشوند؟! یادش بخیر یک سال پیش با گروه اروپای ایران از اردو برمیگشتیم ظهر شنبه بود،‏ چار ماشین سواری بودیم ،‏ به شهر نسیم آتش رسیدیم و قرار شد همگی مهمان من به یک بستنی قیفی کاکائویی سنتی بشوند،‏ منظورم همون بستنی که فروشنده فروشنده قیف خالی را زیر سوراخ دستگاه نگه میداره و کلید را فشار میده و بستنی داخل قیف میریزه و قیف پر میشه و مانند برج با نوک دراز بستنی تحویل خورنده میشه،‏ خلاصه قرار بود قیف من دو برابر بقیه پر بشه و پول بیشتری پرداخته بشه،‏ راننده ی ما یه معلول ویلچری بود و داخل ماشین ها نشسته بودیم و بستنی لیس میزدیم،‏ بستنی ها آب میشد و از کنار قیفها به لباس یا صندلی ماشین میچکید ولی بستنی من که بیشتر بود نمیچکید،‏ سید اکبر معلول به من نگاه کرد و گفت:‏ ای پژوی نامرد-تو با زبانت دور بستنی میکشی و تمام زبانت را از دهانت بیرون می آوری و اجازه نمیدهی بستنی از روی قیف جدا شود،‏ همه با نوک زبان از یک قسمت میخورند ولی تو با زبان درازت به کل بستنی حمله میکنی و اجازه نمیدهی بستنی شل شده از کنار قیف پایین بیاید،‏ خوب حالا همگی یاد گرفتید که چطوری بستنی قیفی را لیس بزنید و با خوردنش لذت ببرید!‏

سلام خانم م ع ل م. خسته نباشی. میگم من دفتر مقشمو جا گذاشتم. بجان خودم راست میگم. من که بلد نیستم دروغ بگم. فقط یه کوچولو فراموشی گرفتم. اون بستنی منم بدین تا آب نشده تا بخورم و برم. چیزه… میگم چرا به خواسته های مبصر رسیدگی نمیکنی؟ ببین مبصر خوبیه هاااا. تازه باغبانی هم میکنه که….خیلی هم که فعاله . هر هفته یه شغلی داره. پلیسه. شاههنشاهه، دیگه ماشینم که داره و و و .. خلاصه مبصر خوبیه. بذار از تکنولوژی روزم استفاده کنه. مگه چی میشه؟

سلاااااآااا،ااا،ااا،ااا،ااا،ااام تبسمی
خوبی نانازی
میگم تو که دختر زرنگی بودی حالا چرا دفتر مقشتو خخخخ جا گذاشتی
میگم نکنه اثرات منفی یه چیزی رو حافظت تاثیر گذاشته که یعنی
من اما اینتوری میفکرم که هو هو هووو ههههو هو وهوهووووو
شهروزم که خواستهای الکی پلکی داره میگه نمیرم مشقا رو جمع نمیکنم خخخخ یعنی حالا بگو خوبه که به حرفش بگوشم بگم باشه نرو خودم میرم جمع میکنم آیااااا یعنی خخخخ
میسی بوبولی نانازی من
خدافسی خدافسی خدافسی

درود! خخخخخهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاها تبسم خاله جان-فکر کنم بستنیت رفت پیش اون دوتا شاژ که یه نفر بالا کشید،‏ اشکالی نداره من قول میدم فردا عصر حتما چندتا بستنی قیفی بلیسم و به یاد همتون باشم و بجای همتون لذت ببرم!‏

ای وای بچه ها شمشیر کشی شد در ریم!
پری دریا؟ ای بابا بیخیال به جان خودم من فقط۱کوچولو شنا بلدم اون هم مال این حرف ها نیست. یکی نجاتم بده به همین موجهی می خواد تمام قد بفرستدم زیر آب خفهم کنه!. به خدا من توی مردن های مدل به مدل از خفه شدن خیلی می ترسم. ولی جدی این جناب پرواز، عه کجا رفت؟ چه خشنید شما! به انواع سلاح هم مجهز هستن ایشون. ساطور و غمه و خودتون بیایید بگید از ادوات دعوا دیگه چی دارید. آی هوار یکی بره مامور بیاره اوضاع خطری شد!

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااماااااااااااااااااااااام خوبین خوبم من همون دختر آسمونیم اینم به خاطر ملیسا جونم اسم واقعیمو نوشتم بچه ها یه سؤال چه مرورگری واسه ما بهتره؟ مناسبتره

با درود فراوان
خانم معلم حالا که همه کلاسها رو نیامدم شدم آدم بد!!!!!
اگه بر اساس حضور در کلاس مبصر تعیین کنید پس شایسته سالاری چی می شه!!!!!!
حداقل اگه من رو مبصر نمی کنید بذارید مبصر جانشین باشم.!!!!!
یعنی اگه شهروز خان خودش استعفا داد من مبصر شَوَم.گناه دارم به خدا!!!!!

سلاااا،ااا،ااا،ااام هادی خوبی آیا
نه نه نه بابا آدم بد چیه یعنی تو خیلی هم خوبی یعنی کلا شایسته شایسته…..
باشه هادی تو باش جانشین مبصر هخخخخ
باشه اگه شهروز خواست روزی استعفا بده بعد یه فکری میکنیم که
هوهوهوهوههوهوووو
خدافسی

حععععععععععععععععععف که پسرم وگرنع خودم میشدم پری دریاییییییییییییییییی
اصن الانم خودم میشم دکتر پری دریایی چطورهه آیاعععععععععععععع .
خواهر پریسا دیگه لانچکو شوکر سلاح سرد گرم معتدل هر چی فکرشو کنین هس دم دست …
هعی چاقو دارم از شهر پریسیما ک باهاش ۳۴ نفرو سفره کردم .هعی .بععععععععععععععله ….

یا…! به کی متوصل بشم از ترس این معدن سلاح سرد و ولرم و از کجا معلوم شاید هم گرم؟ به جان خودم من فففقط۱رهگذر ساده بودم اشتباهی از این کوچه سر در آوردم همینطوری داشتم داخل محله می چرخیدم دیدم سر و صداست خواستم میانبر بزنم دیدم شما اینجایید و راه رو ب ب بستید جناب پروازززز. ب ب ب ببخشید من اصلا اینجا نیستم.
ایام ب ب ب به کام.

درود! بنده هم اکنون و از ساعت ‏۲۰و۳۰به خونه همریش آمده ایم ساعتی پیش به بچه ها بادکنک دادم و بچه ها مشغول بادکنک بازی و شلوغکاری هستند،حالا هم داشتم با دست راست چایی میکوفتیدم و با دست چپ مینوشتم!‏

سلااااااام بر ملیسا.
من دیر اومدم، زود هم میخوام برم.
فردا دارم میرم سفر، تا یکشنبه هم نمیام.
حدس بزنید به کجا؟ بله به مثلث برموداااااااا.
ضمنا خانم اجازه؟ من تا حالا دوغ رو با حرف ق میخوردم، میبینم مزه نداشته هاااااا خخخ.
خوب بستنی من با پودر نارگیل رو بدید من دارم میرم.
با اجازه، در رو هم پشت سرم میبندم، تترق.

سلاااآااام عمویی خوبی آیا
میگم کجا کجا عمویی نه اصلا هم دیر نیومدی
میگم عمو زودم نرو ما دلمون میگیره که خخخخ
واااااییییی عمو خوش به حالت کجا بخیر آیا
میگم عمو منم میام منو با خودت نمیبری عمویی هوهوهوهووو
عمو به مثلث برمودا نرو یه مین برو شمال حالشو ببر عمویی خخخخ
آخه خیلی هواش قشنگه
نه دوغ با غ خوش ممزه تر هست یعنی
بیا اینم بستنی برو تو راه بخور تا از گرما جزز جیز نشی هوهوهوهوهوهوهوهوهوهووههههههووو
میسی عمویی
خدافسی

سام علیک سام علیک ما اومدیم. دیر اومدیم, ولی اومدیم.
امرو با تریپ لاتی اومدیم.
میخایم بیبینیم یکی بزن مردسه کیه؟
آهاآآآآآآی پرواز. با شومام.بندا زمین بینم اون دشنه مشنه رو.
پسر اون مال بچه سوسولهاست. ما تو جوال موالمون پنجه بکس داریم. داس داریم تبر داریم.
نبینم اینجا دور مور ورداریها شنفتی چی گفتم یا نه؟
خانم ملم: پریسا خانم: رفقا: بدخاه مدخاه دارین فقط لب تر کنین. کافیه اسکشو بدین تا جنازه تحویلتون بدم.
آقا ما با یه گونی طالبی اومدیم پشت در کلاس گوش وایسادیم دیدیم شلوغ پلوغه, این عدسی گردن شکسته هم میخاد بستنی بده, گفتیم امرو درس مرسو بیخیال شیم, بریم یه حالی به رفقا بدیم. این شد که رفتیم خونه با هزار مکافات این ننه مونو راضی کردیم که اون مخلوطکنو بده امرو تو کلاس آب طالبی بگیریم خیر سرمون طالبی بستنی بخوریم. تو نگو این عدسی میخاد اینجا نجس بازی راه بندازه.اه اه اه اینجا رو بیبین تو رو خدا. تموم میز صندلیها همه شده بستنی.
آخه عدسی تو کی میخای
.
.
.
شیطونه میگه همچین
.
.
.
خدایا مصلحت تو شکر. آخه چرا این قلب ما رو رعوف آفریدی؟
خوب بستنی رو که اون جور
.
.
.
کی لمبوندین. حالا بیایین طالبی بخورین.عدسی نبینم قاچ طالبی رو با پوست بگیری تو دستت اون جور با ملچ ملوچ بخوری حال پال ما رو به هم بزنی ها. ما لاتیم. ولی َ َاون باکلاساش.یکی یه زیردستی و یه کارد و چنگال بهتون میدم, عینهو آدمیزاد بیشینید طالبی بخورید.
باز این امیر کدوم
.
.
.
ی رفته؟ باز رفته پی عشق عاشقی ها؟ دارم واسش.
میگم خانم ملم: جون شوما نباشه مرگ این عدسی تو این دل بیصاحب مونده ما هیچی نی. بیا و با همه زنونگیت مردونگی کن و این انضباط منضباط ما رو کم نکون. به حرضت شلغم تموم این هارت و پورت ما مال این بود که میخواستیم پرهای این پروازو بچینیم که این قد بلند پروازی نکنه و اینجا لات و لوت بازی در نیاره.
دمت گرررررررررررررررررررررررم.

ساااااآااام علیکم فرهاد خان تپه کن نه نه نه راستی یعنی چیزه کوهکن نه نه جعفری خخخخ یع تره یا شوید یا گشنیزی چیزی خخخخ هوهوهوه
خوش اومدی مهم اینه که اومدی ….
نه بابا با تیریپ اسپرت بیا یعنی
بعدشم بیشین بینیم بااااآاااا تا انتظامات مدرسه نیومده جمت نکرده که بعد بهم بگن این چه دانشآموزایی که تو داری آیااااا……..
نه چرا بندازه زمین بگیر بیار بده به خودم تا کسی رو ناقص العضو نکردین که ….
آفرین چیزای خوب خوب بلدی هههه
خخخخخ…خخخخ.خخخخ.خخخخ.خخخخخ…
بچهها رو اخفال نکن فرهاد…اون کیسه طالبی رو هم بده به من تا بعد کلاس بریم تو گاوداریت برا بچهها بستنی طالبی درست کنیم یعنی باحالهه…..
عدسی یعنی خخخ.خخخخخ.خخخ.خخخخ….خخخخ
خعععععلی خعلی تو رعوفی یعنی فرهاد آیاااا….؟
نه دیگه با ساتور پرواز دکی ساتوری میکنیم و میخوریم یعنی باحاله که اینجوری….
امیر که کلا از دست رفته معلوم نیست کجا داره سیر و سفر میکنه
بابا امیر بیا زود بهمون شیرینی بده وگرنه….. … …. …. …. خودت میدونی و خووش هخخخخ
من مرد هستم که ولی نه اما بهت انضباط…. … هیچی حالا بزار فکرامو بکنم ببینم چی میشه خخخخ
فرهاد میسی میسی زیاد از حضورت
خدافسی خدافسی خدافسی

هوهووووووووو سلااااااام .
من اومدم، ببین اون هم اول صبحی،
یعنی هنوز هیچ مدرسه ای درش وا نشده خُب، ببین چقده ظالمم که همهتونو از خوااااااب نااااااااااااااااز بیدار کردم که، حححح
رااااااستی ببین پرواز جووووونی تو دکتری هااااا اون هم چاقوی لاتی نیست چاقوی جراحیه اشتباه نکن، خخخ
چرت و پرت گفتم ، نه؟
شکلک ظالمم حتی بیشتر از محمدرضا، نه نه اشتباه نکنین منظورم محمدرضا چشمه نیست، محمدرضا خوشی هم منظورم نیست به خدا،
منظورم همون محمدرضای خودمونه، .
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
بابا همون محمدرضا دیگه،
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
..
.
.
.
.
.
.
محمدرضا ثابتی هم نه
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
بابا محمدرضا پهلوی رو میگم خخخ
به ما گفتن ظالم بوده ما که ندیدیم،
حححححح
میسی از پست خانم معلم،
هوهوهوهووووووووو
خدافظی
باباییی
میسیمیسی
ههههههوهوهوهوهووووو
خُب خُب خُب. بگو خُب.خخخخ

هوهوهوووٱووو سلاااآااام بر اصغر
میگم اینقدر ظالم نباش بیچاره الهام مظلوم از دست تو چی میکشه آیاااا هخخخخ

میگم اصغر اینقدر شیطونی نکن وگرنه میگم الهام بزنه خرخرتو بجویه هخخخخ هوهوهوهوهوه
خواهش میکنم از کامنت
هوهوهوهوهووووهوهوههووووو
یهووووٱوووٱوووٱوووٱووو
شکلک بدجنسم که
خدافسی خدافسی بای بایییٱییییی

سلام سلام هزارتا
خب بذارید ببینم مثال حقوقی چی براتون بزنم که حرف خانم معلم گل گلابتونمون رو زمین نزده باشم “یعنی همون زمین نذاشته باشم خخخخ”
فی المثل جانم براتون بگه که “دروغ گویی” فی نفسه جرم نیست ولی بعضی از مصادیقش جرم می‌شه مثل شهادت دروغ البته بازم جانم براتون بگه که دروغ گویی از نظر اخلاقی بسیار بسیار کار بدیه اگه دروغ بگید می‌رید جهنم ها هرچند زندان نمی‌رید ها خخخ
می‌گم می‌شه من بستنی طالبی با هم نخورم …. طالبی رو شتری دوست می‌دارم بستنی رو هم جدا از طالبی “ممنان شدیدتر از شدید”
هزار هزار بار از پست با نمک آموزنده ممنون ملیسا جونم و جدی خوشحالم زنگ آخرش نیست
“فقط موندم با علامت های نشانه گذاری مثال چی می‌خوای بزنی

سلام سلام سلام هزارو سیصدتا گیگیلی جونی من
ایول میسی از مثالای حقوقی ایوووٱوووٱوووٱوووٱوووول نخودی زیادتا خخخخ….
باشه نانازی تو جدا جدا نوش جان کن دیگه یعنی باحاله خخخخ
بینهایت بینهایت از اینکه اومدی خوشحالم و میسی که
نه بابا تا جایی که بتونم میزارمشون تا چیزی از قلم نیوفته جیگیلی
برا علامتا هم یه چی مینویسم دیگه خخخ….
بوس بوسکی
تاب تابکی
نانازی
خدافسی

کو اون گوشت کوب من …فرهاااااااااااااااااااااااااااد واستا با گوشت کوب بزنم تو سرت …هعی تو بیا تو گروه خودم پنجه بکستم بده من نخوام برم بخرم این همه رااااااااااااااااااعه /……..قلف فرمون ندارره کسی ؟؟؟لازم دارم .جک مااشینم خریداریم

شلام که . خب خانم اجازه ما درسمونو یکمی بلدیم یعنی یکمی بلدمون نیست یعنی . اما قول میدیم لوحو قلم که خریدیم بلد بلد بلدمون شه یعنی . من بستنی دوش ندالم که . میشه فالوده بخری برام یعنی . بعدشم که من هنو ناهار نخورتم یعنی اجازه . یکی ناهارشو با من سهیم شه یعنی خب چیه . من مامایم برام خوراکی نزاشته که . شکلک گناهی ام که . شکلک غمگینو ناراحنی . شکلک یعنی که یعنی بابایی . خدافسی با کلی گشنگی

سیلاااآاااام یلدایی من
خوبی جیگیلی جونم
یلدایی باشه زود زود برو و لوح و قلم رو تهیه کن حتما حتما
وااااییی گیگیلی من بستنی دوس نداره چشم فالوده که سهله تو هرچی بخوای من برات میخرم عشقم
الاهی نانازی نازی خخخخخ
شکلک کلی بوس و دست و جیغ و هوراااآاااا خخخخ
میسی میسی بوبولی گوگولی مگولی هوهوهوهوو
بای باییییٱیییٱیییٱیییٱییییٱیییی خدافسی خدافسی خدافسی

خانم معلم مطمئن باشید هر طور که شده شهروز رو رادار به استعفا می کنم!!!!!
از الان تا ……..می تونید رو من به عنوان مبصر یک حساب ویژه با سود عالی باز کنید.!!!!!!!
شهد شیرین به جام و اسناد به نام و افلاک به بام و ایام به کام

درود! عصر دو روز پیش همچنان که دراز کشیده بودم و منتظر بودم تا خوابم ببرد به این پست آمدم و مشغول نوشتن تکالیفم شدم،‏ بعضی از جملات را بین چرت مینوشتم و دیگر فکر نمیکردم که ممکن است کسی ناراحت شود…‏ دیروز عصر یکی از دوستان طی تماس با مبایل با عصبانیت جملاتی که حقم بود را تحویلم داد و با جوابهایی که از بنده گرفت قانع نشد و تلفن را قطع کرد،‏ بنده با کمی فکر کردن پست و کامنتهایش را گشودم و اولین کامنت خودم را خواندم و به اصل مطلب دقت کردم و متوجه شدم که یکی از افتخارات مردان ثبت شده است،‏ یک واقعیت-یک حقیقت-یک عرضه ‏-که کمتر کسی به آن میرسد،‏ یک افتخار،‏ بالاخره با پنج کیلو بستنی و سه سطل ماست خدمت آقای آدامسی شرف یاب شدم و از ایشان طلب یاری نمودم،‏ ایشان هم به یاری بنده شتافتند و مرا از شر یک شیطنت خوبالودگی نجات دادند…‏ این بود انشای من که امیدوارم باعث ناراحتی کسی نشده باشد…‏ راستی آقای هنرمند نام ساز تو ساتور یا سنتور میباشد.‏ خوش باشیم تا همیشه!‏

دیدگاهتان را بنویسید