خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

کاش آسمان و دریا را می دیدم …

با یک سلام پر رنگ و چند ثانیه سکوت به احترام تمام عاشقانه هایی که کسی ندیدشان
چرا همیشه فکر می کنیم که آسمان تنها به حال تنهایی ما اشک می ریزد . ببینم آسمان به این بلندی
نباید صاحب غصه به این بزرگی باشد ؟
هیچ از خودت پرسیده ای گنبد آسمان چرا خم است ؟
چرا کسی از خودش نپرسید ؟
چرا یک شب نرویم سراغ حال و هوای آسمان ببینیم او کجا کسی را گم کرده است و قامت نیلی بلندش
زیر بار منت کدام چشم شکسته است ؟
نمی دانم چرا فکر می کنم آسمان عاشق دریاست و قصه ی این دو ٬ چیزیست شبیه قصه ی خورشید
و ماه که بر خلاف خیلی افسانه ها از روی عشق به هم نمی رسند . فکرش را بکن ٬ اگر خورشید و ماه
به هم نمی رسیدند چقدر قلب باید قربانی در آغوش کشیدن دو معشوق می شدند . آن دو میسوزند
تا ما نسوزیم اما باید به آن هایی که هنوز طبق فرضیه های محکم علمی می پندارند ماه از خورشید
نور می گیرد بگویم شاید حق با شماست اما تنها در نتیجه هم عقیده ایم نه در راه حل . ماجرا اینست که یک شب تمام طاقت ماه که نورش بود تمام شد و خورشید جور فداکاری او را هم کشید این حکایت خورشید و ماه بود . حالا آسمان هم همینطور ٬ فکرش را بکن اگر آسمان و دریا به هم
می رسیدند چه اتفاقی برای ساحل و ستاره ها می افتاد .
گرچه دریا کمی خوشبخت تر است ٬ دریا لااقل هر ثانیه یک عکس جدید از آسمان می بیند اما آسمان
چه ؟ کل صندوقچه ی کهکشان راه شیری را که بگردی فکر میکنی یک عکس از دریا پیدا کنی ؟
معلومست که نه ٬ آن وقت آدم های عصر ما کسی را که عمری در کنارشان بوده به بهانه ی هیچ به امان
سرنوشت می سپارند و می روند پی زندگیشان .
می دانم هیچ کدام از آدمهای این عصر به اصطلاح پست مدرنیست با شنیدن این قصه پر از حقیقتآن جور که باید نگاهم نمی کنند …
اینها را نوشتم تا بگویم هوای هوایتان را داشته باشید سرما کم کم دارد می شود فرمانروای سرزمینمان لطفا اجازه ندهید که هر کاری که دلش خواست و با زمین کرد با دل شما هم بکند
مراقب زندگی باشید …

۱۱ دیدگاه دربارهٔ «کاش آسمان و دریا را می دیدم …»

سلام ی جالب بود.
یاسمین نمیدونم چقدر بینایی دارید؟
ولی شاید هم کسی برات تعریف کرده باشه.
وقتی کنار ساحل به دریا نگاه میکنی
یه جایی هست که دریا به آسمون وصل میشه
در واقع دریا اونقدر میره تا میرسه به آسمون
انگار اون دور دورها همدیگر رو در آغوش میگیرند

سیلااام یاسی یاسی نگین الماسی خخخخ
میگم خوبی آیا
مطلبت خیعلی زیبا بود خوشمان آمد که یعنی یاسی من عاااااشق دریا هستم اونقدر که وقتی میرم سراغش اونقدر بهم آرامش و از اینجور چیزا میده که هیچ جا نمیتونم اون آرامش رو پیدا کنم نانازی
میسی زیااادتر از فراوونتا از پست قشنگت
بوس بوسکی
خدافسی باباییییی

سلام یاسی عزیز خودم
خعلی خعلی ناز نوشتی عزیزم
وای خودت میدونی که دلمو کجا بردی وای خدای من
دیوونه از اینا ننویس من طاقتشو ندارم
خودمونیما بذار برگردم برا نوشته های قشنگت باید یه فکرهایی بکنم دست به قلمت خوبه رو نمیکردی
فردا میبینمت عزیزم

با سلام بر خانم یاسمین.
اشکهای آسمان را تنها دریا می بیند و آنها را در دل خود مانند مروارید گرانبها حفظ می کند.
آری عاشقان واقعی دریا و آسمانند که تا دنیا بوده و خواهد بود خود را فدای هم می کنند.
ولی وای بر ما آدمها به این عاشقان قدیمی هم رحم نمی کنیم از یک طرف آب زلال دریا را گِلآلود می کنیم از طرف دیگر زمین را آنقدر گرم می کنیم که آسمان هم اشکهایش را از ما آدمها و به ناچار ازمعشوق قدیمیش دریا دریغ می کند.

درود بر یاسمین.
سرشارم امشب از غزل سرشارم امشب.
بیدارم امشب تا سحر بیدارم امشب.
اشک است و لبخند و گل و آیینه بازی.
پرواز آهی نغمه ای عرض نیازی
امشب گرفته گریه ها دست دلم را.
دریا کمک کن تا بیابم ساحلم را.
مرسی از مطلب زیبایت.اتفاقا همین دیروز به اتفاق چند تا از بچه های محله از جمله عمو چشمه, باجناق عزیزشون معروف به کاپیتان, امیر سرمدی, شهروز حسینی و رسول صفرزاده معروف به طاها, دقایقی رو باهم در کنار ساحل قشنگ زیباکنار گذروندیم. جای شما و همه بچه های محله خالی چقدر لذت بخش و خاطره انگیز بود. .از همون جا با عدسی هم که عاشق دریاست, تماس گرفتیم تا صدای موج دریا رو به گوشش برسونیم و تو اون حال و هوا با خودمون برای چند لحظه همراه و همسفر کنیم. به امید دیدار شما و همه بچه های خوب محله, به همین زودیها.
آسمون دلت آبی و آفتابی, خونه دلت گرم و روشن.
سبز باشی.

ماجرا این است که یک شب تمام طاقت ماه که نورش بود تمام شد و خورشید جور فداکاری او را هم کشید …..
متن خیلی قشنگی بود یاسمین خانمی عزیز
قلمت واقعاً زیباست
زندگیت همیشه سرشار از عشق و شادی و همیشه همیشه موفق و سربلند باشی….

دیدگاهتان را بنویسید