خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

بعضی حرف ها را باید گفت، نمی شود نوشت!

درود این فایل صوتی یا به اصطلاح، مثلا پاد کست (Podcast) برای آن دسته از شما که مثل من دلتان برای هم‌صحبتی تنگ شده مناسب است. شرح حال امروزم است در 13 دقیقه. در صورتی که مایل هستید، دانلود کنید.

کامپیوتری ها پادکست 21 آبان را با حجمی حدود هشت مگابایت دریافت کنید.

موبایلی ها پادکست 21 آبان را با حجمی حدود هفتصد کیلو بایت دریافت کنید.

لذت ببرید از زندگی!

۵۸ دیدگاه دربارهٔ «بعضی حرف ها را باید گفت، نمی شود نوشت!»

چه قشنگه! واسهش جوابیه دارم البته به این با حالی نیست ولی کم بد نیست. لحظه لحظهش رو پیش خودم جواب می دادم و آخ که بعضی جاهاش چه خندیدم! راستی من۱کلمه دیگه هم در تکمیل معادل های روشندل و از این داستان ها بگم؟ میشه مثلا گفت بصیردل. واااآاااآاااآاااآاااآاااآاااآاااآاااییی!
ببخشید دست خودم نبود. موافق بودم و الان موافق تر هستم با سرتیتر این پست.
بعضی حرف ها رو نمیشه نوشت باید گفت.
قشنگ بود خیلی. جدی از این آهنگش هم کلی الان بیدار شدم و تمام سلول هام خوابشون پرید حالا دیگه نمی خوان بخوابن هی میگن دوباره دوباره. میرم از اول بذارم گوش کنم.
ایام به کام.

سلام و درود فراوان خدمت مدیر محترم محله
بزرگمهر سریع صدای شما رو تشخیص داد (از پیام صوتی تبریک اول مهر که در سایت برای کوچولوها گذاشته بودین) از طرف بزرگمهر هم تشکر میکنم. در پناه ایزد یکتا سربلند و پیروز باشید

بلی . شلام . من دالم لذت میبلم از زندگی . یکمیی تلخیش زیاده اما شکر پاش دارم . خب میبینم که . یعنی چیزه میشنوم که نیاز به هم صحبتی ازت یه پادکست ساخته . کار خوبیه . یعنی چیزه فکر خوبیه حرف بزنیم . تخلیه بارهای منفی . گاهی هم اتفاقی شاید مثبت . من اما هر وقت حس حرف زدنم میگیره میشینم نوت پد سیاه میکنم . میرم بزنم دان . شاد بشنومت . شکلک خدافسی . رفتم . میروم جایز نیست . میدونی که

درود! به نظر بنده مطرح کردن مسائل و مشکلات جامعه که بین مردم رواج دارد اشکال زیادی ندارد و دوستانی که جنبه ی شنیدن را نداشته باشند موافق دانستنش نیستند و موافق پاک کردن صورت مسئله هستند آقا سوسوله این شماره ی تماس من تک بزن تا باهات تماس بگیرم و صحبت کنیم تا حزینه برایت نداشته باشه،۰۹۳۸۸۴۳۴۸۴۴‏ دوست عزیز زیادی حرس نخور و جوش نزن چون برای قلبت ضرر داره!‏

سلام.
چرا فکر میکنید مجتبی همیشه ۲۴ ساعته باید حواسش به سایت باشه.
بابا این بنده خدا الان سر کاره.
اون بخش اول کامنت عدسی که خیلی زشت و زننده بود و هیچ ربطی به این پست رو نداشت هم من ویرایش کردم.
آقا حسن. چه شما تذکر میدادین چه نمیدادین وظیفه من بود که اون کامنت رو ویرایش کنم.
اما واقعا واسه شما متأسفم.
حالا عدسی اشتباه کرد و اون کامنتو نوشت شما که ادعا میکنی اینجا خانوما میان این کامنت ها رو میخونن خجالت نمیکشی میای اون مطالب رو اینجا پکی میکنی؟
این مزخرفات رو واسه چی کپی کردی و دوباره نوشتی.
پس این نشون میده شما هدفت و نیتت خیر نیست.
فقط دنبال آتو گرفتن و ایجاد حاشیه هستی.
دیشب میای مینویسی این چرتو پرتا چیه حذفش کنید. بد که ویرایش میشه میای دوباره خودت اون چرتو پرتارو منتشر میکنی.
این کارا واسه چیه آخه.
اینجا آزادی بیان وجود داره.
خودتم که دیدی اون کامنتت که انتقاد به پادکست مجتبی بود نه حذف شد نه ویرایش.
اما خیلی کارت زشت بود که این حرفای زننده رو دوباره باز نشر کردی.
نکنید آقا. نکنید.
یکم خجالت هم بد نیست به خدا

عدسی با ۵۰ سال سن نیاز به تذکر من نداره.
دیگه خودش باید بفهمه این حرفا تو این محله جاش نیست.
حالا اگه میاد مطرح میکنه دیگه اون جای تأسف داره.
اما کاره تو که خیلی زشتتر از اونه.
تویی که ادعا میکنی جای این حرفا اینجا نیست و خوبیه اینجا رو میخوای واسه چی دوباره این چرندیات رو کپی کردی.
بچه که نیستین دونه دونه بیاییم بهتون تذکر بدیم.
خب خودتون رعایت کنید دیگه.

جناب سرمدی:
وقتی همین آقای به ظاهر ۵۰ ساله را اگر ۱۰ روز از محله که فقطم مارک محله دیگه مونده تحریم کنین همچی درست میشه.
شما فکر کن که مثلا ی شب که شما هیچ کدوم نبودین که محله را کنترل کنین این آقا بیاد و به یکی از خانومها چرند بنویسه.
یا حرفهای … بزنه اون وقت اون خانوم بخواد شکایت کنه طرف اول این بد بختی همین خود آقا مجتبی خواهد بود.
اینارو میدونین؟

آقای خسروی. مخاطب کامنت من به صورت مستقیم حسن بود.
مگه اسمی از شما آوردم که به خودت میگیری.
در ضمن. من فقط کامنت عدسی و اون باز نشر کامنت حسن رو ویرایش کردم. تازه اونم بخش اولش رو. کامنت شما یا بخش دوم کامنت عدسی رو شاید سعید یا خود مجتبی ویرایش یا حذف کرده باشه.
پس وقتی از چیزی خبر نداری الکی قضاوت نکن.

سلام.
مجتبی، پس کجایی؟
مگه قرار نبود سایت رو اختصاصی کنی؟
مگه قرار نبود جلوی ورود افراد مغرض و تشنج طلب رو بگیری؟
پس چی شد.
به اون فرصت طلبها اجازه ورود میدی زمانی که عزاداریهای محرم دیگه تمون شده و حتی صدا و سیما هم برنامه هاشون عادی شده و یه کاسه داغتر از آش که فقط هدفش شلوغ بازی و خندیدن به ریش من و شماست بیاد و هر پرت و پلایی دلش بخواد اینجا منتشر کنه که البته نباید فکر خودش تنها باشه، چون بعید میدونم که این یه کار تکی و بی برنامه باشه، چون اینجور آدما به تنهایی قدرت اندیشه و عمل رو ندارن.
بجنب داداش من جلوی ورود این عناصر افراطی رو به سایت بگیر.
اگه نمیکنی پس لا اقل دیگه پست نذار تا این مشکل حل بشه.

عمو چشمه هر کی میخواد آهنگ ماهنگ بزاره بزاره ما که خدا نیستیم بگیم گناه میکنی یا ثواب میکنی . بیخ ریش صاحبش .
ما به عنوان یه دوست باید یه گوشه کناره بهش بگیم که مثلا این کارت ظاهر و باتن خوبی نداره
کسی هم حقی نداره از کار کسی ایراد بگیره البته از این لحاظ نه مسایل خیلی بد دیگه ای . حالا هم بی خیخیل عمو آهنگ ماهنگ رو منم آهنگ دارم میگوشم خیلی هم حال میکنم . بعد از هفت آقا دیگه کسی نباید ایراد بگیره و بخواد امر و نهی کنه باید به عنوان یه دوست دور از جمع بهش بگه . تمام
مجتبی داش اومدی درباره این موضوع هم حرفتو واسه همیشه بزن تا کسی دیگه تشنج نسازه .

سلام. منم برادر چشمه را لااااایک میکنم.
وای از دست این خشک مقدسها. کاش شرشون از سرمون کم میشد.
خودشونم میدونند که کسی تره هم براشون خورد نمیکنه ولی عادت کرده اند که نخود هر آشی باشند.
از فری جون هم میخوام که صبور و شاد باشه همون طور که هست و بهمون شادی میده.
فری جون دوستت داریم.

سلام بر مدیر محله)آقای خادمی بزرگوار(
به نظر من اگر پستهای مختلف را دسته بندی کنی و هر کدام را در یک دسته منتشر کنی هم صفحه خانگی سایت این قدر شلوغ پلوغ نمی شه و هم کسانی که فقط خواننده پستهای مثلا آموزشی هستند مجبور نخواهند شد همه پستها را بخوانند تا به پست مورد نظرشان برسند.
مورد دیگر:اگر نویسندگان محترم این سایت نوشته هایشان را گاه گاهی به صورت صوتی منتشر کنند هم خودشان از نوشتن پستهای طولانی راحت می شوند و هم تأثیر پست صوتی خیلی بیشتر از پست نوشتاریست.
موفق باشید باقی بقایتان

سلااااام بر حجّ آقا خادم
داداش مجتبی من تازه واردم و کلی سوال سوال اول چن سالته؟ چرا زیاد لهجه ی اصفهونی نداری؟؟؟
مسالهی بعدی زیاد به ادمای افراطی محل ندید و با یه لبخند از کنارشون رد شدید البت لبخند نه قهقهه. چون این ادما از خندیدن بدشون میاد.
زمان جوونی ما که دورهی ماقبل دایناسورا بود همین ادما بودن. ولی اونموقع رسم بود که مردا دیده نشن و مجبور بودن تنهایی تو غار بشینن و یه قل دو قل بازی کنن.بیچاره ها اون زمانانا هم که تلوزیونو سایت و این چیزا نبود که…..ولی در یک قیام خودجوش مردای طفلکی ازادی هاشونو به دست اوردن.
اره داداشم در همه ی موارد باید محکم و دو دستی خودمونو و عقایدمونو سفت بگیریم و یه لبخند عاقل اندر سفیه به این ادمای افراطی تحویل بدیم

ایول رعد عزیز.
میگم فکر نمیکردم ی آدم چشم‌دار بیاد پادکست رو دانلود کنه. هه!
شکلک تعجب کردن در حد مرگ.
آخه شما بیناها حوصله‌تون نمیشه ی چی که تصویر نداره رو گوش بدید. یعنی اکثریت که من دیدم ایجوری بودید.
در مورد اصفهانی حرف نزدنم واسه اینه که این تقریبا همگانی هستش و سعی میکنم معیار رو رعایت کنم ولی اگه مستند های شمالم یا گاهی آموزش های دیگه رو گوش داده بودی میدیدی که آخرش رگ و ریشهم اصفهونیه! خخخ
اون افراطی ها هم ایقد جوش بزنند تا بخار بشند. من به جای اینکه جوش بیارم، راه حل تحریم این موجودات رو پیش گرفتم. الان اگه شما کاربر محله نیستی، ی ایمیل بهم بزن من نام و رمز بهت بدم. خوبه. چند تا فایده داره. اولا واسه پا‌درد خوبه، دوما فشار خون رو تنظیم میکنه، سوما هر وقت با نام کاربری وارد بشی؛ کامنت هات توی صف بررسی نمیمونه و همون لحظه، تأیید میشه.
بازم مِقسی که به پادکست گوشیدی! کلی ذوق‌مرگ شدم. منتظرم برم توی کوچه واسه دوستام تعریف کنم که ی چشم‌دار پیدا شد که ما رو بگوشه. جتی میگم، اصن موشکی تو کارم نیست.
فقط ی نگرانی دارم اونم اینه که الان کله‌داغ باشی و یکی دو هفته که گذشت؛ دیگه اینجاها نیایی. اون وقت، من دِپسوردگی مزمن می گیرم.
یکی بود که قول داد بمونه از شما چشمدار ها و روی قولش مونده. اونم ترانهست. دوس دارم تو هم بعدیش باشی.

لذت ببر از زندگی باران بانو!

یه سوال دادا مجتبی. شماها که یه نرم افزار براتون میخونه ایا میگه نقطه یا ویرگول. اینجا دوتا مشکل وجود داره اگه نگه که منظورو درست نمیرسونه. اگه هم بگه که بدتر منظور ادمو نمیگیرید.
یه چیز بگم بخندی .اولین بار که اینجا تشریف اوردموهاهاها با تبسم سلام و علیک میکردم تو از بالای دیوار پریدی،یادته یا نه از بس از این شیطونیا کردی که برات مهم نیست بگذریم اون روز فکر میکردم شماها حرف میزنید و کامپیوتر براتون تایپ میکنه. با خودم گفتم به به منم برم یکی بخرم که نخودی محله کلی دستمون انداخت.
راستی چندتا کامنت من تائید نشد ماشالاه دارید .من بزرگ محله اونم دبیر ادبیات اونم کامنتی با موضوع معرفی خویش که سانسور بشه خدا بداد بقیه برسه

والا راستیاتش صفحه‌خوان، سعی میکنه لحن کامایی یا نقطه ای یا تعجبی یا سؤالی به خودش بگیره تا هم بتونه مفهوم جمله رو منتقل کنه و هم مجبور نباشه علائم رو بخونه!
البته وقتی من میخوام ی متنی رو ویراستیاری کنم، تنظیمش میکنم که تمام تمام علائم رو صرف نظر از خواسته ی خودش واسم بخونه که بشه غلطیابی نمود.
راستی، همین حالا چک کردم ولی کامنتی ازت ندیدم ای بزرگ ادبیات محله که تأیید نشده باشه.
اون بحث معرفی خویشتن رو ایشالا اگه افتخار دادی، ایمیل زدی، ثبت نام شدی، توی شناسنامهت به انجام یا به سر‌انجام خواهی رسوند.
اون شیطونیمم یادم نبیاد که نبیاد! اصی نبفهمم دادا!
به هر حال، اگه گوشی اندرویدی داری، به روزش بکن. کنار صفحه کلیدت ی بلندگو کشیده وقتی بزنی هرچی به فارسی بگی واست به فارسی روان مینویسه به شرطی که به اون‌تِرنِت متصل باشی!
بازم لذت ببر از زندگی!
هی لذت ببر از زندگی!
جات خالی الان آش‌رشته جلومه و جلال همتی هم داره اون طرف شیشو هشت میخونه!

اخه من خییییلی تنبلم و دوست دارم دراز بکشم و همه چی رو با یه صدای زیبا بگوشم نه یه صدای رعدی مثل صدای خودم. تازه مگه شما به ایمیل من دسترسی نداری؟؟؟؟
اونقدر کیف میده تنبلی که نگو . تازه به دانشاموزامم این کارارو یاد میدم .سر کلاس بعد از مدیتیشن که ریلکس و اروم شدن میگم چشاتونو ببتدید و براشون اهنگای مرتضا پاشایی و بابک جهانبخش و ….رو براشون میذارم. اره داداش مجتبی رعد یه همچین ادمیه دوست داره چشاشو ببنده و هی فکر کنه . تازه چی میشد فک کنم و برام تایپ کنن.
تا دلت بخواد اینجا کلی غلط املایی دارم و بیخیالمو ههههه خخخخ. اینجا چه خوبه. تازه من از قرون پارینه سنگی اومدم و اصلاََ کامپیوتر و این چیزا هم بلد نیستم هاهاها. من فقط تو زمانای خودم شعر یاد گرفتم.هههه

مرسی دادا . خوب منوشناختی .
پرواز خان شما حاج اقایی یا خانوم؟؟ چرا اسمای اینجا دو منظورس؟
یه چیز دیگه من حوصله ندارم اون معادله ی بالایی حل کنم میشه برای من اختصاصی حذف بشه. چرا نگفتی چن سالته حاجی؟؟؟ سرمدی کلی تو وبلاگش منو نصیحت کرد که اینهمه کنجکاو نباشم.وللللی من و مدیر هواشنوسی کلی اختلاف نظر داریم. خدا کنه مشهد که میره کلی گرم بشه و بارون نیااااد خخخخ.
من کلی فضولم و اصلا هم از این اخلاقام دست بر نمیدارم. ما معلما عادت داریم از همه سوال بپرسیم هاهاها هوهوهو

خوب در راستای اکرام و احترام به حقوق مشتری، ما شما را با اجازه ی خودتان ثبت نام نمودیم. کافیه شما ایمیل مبارک رو چک بکنی و وارد محله بشی که هم معادله حذف گردیده بشه و هم توی صف قرار نگیری. من دوس دارم یازده ساله باشم و روحیهم هم همینجور باشه ولی متأسفانه ۲۷ سالمه.

مجی حرفتو نشنیده میگیرم مبنی بر این ک خدا لعنتم کنه
یه بار دیگه اینجوری با من بحرفی نحرفیدی هااااااااااع
…دستش درد نکنه ک خاموش کرد حاج خانوم
هعی ب جای این ک بری در مجلس وعظ و موعظه نشستی پیش مطرب ها ؟؟؟
خخخخخ
باران من اقا پسرم ….هعی قدم بر چشم مجی گذاشتم /…..

مرسی که همه کارا رو برام انجام دادید دادا مجتبی.
پرواز خان داداش مرام رعد اینه که نظر بده و حرفاشو تو گلوش نذاره هههه. میگم جونه رعد اسمت خییییلی فانتزی و دخترونس. بیا و این تن بمیره یه اسم مردونه تر برات انتخاب کنم. مگه نه مجتبی ؟؟من اول فک کردم ایشون یه ذختر خانومه که رویای پرواز داره خخخخخ منم که اسممو با اجازه خودم و مدیر عوضیدم هاهاها

میگم حاجی این محله کلی خونه داره و منم که میرم به هر خونه سرک میکشمو و بچه ها هم کلی غذا و اجیل تعارف میکنن. از وقتی اومدم اینجا کلی اضافه وزن پیدا کردم. و دیگه وقت پیاده رویو ورزش ندارم. میخوام فقط به یه خونه سرک بکشم و همه منو به چشم یه رعد نیگا کنن نه باران. اخه ارزوم این بوده که یه مذکر متولد میشدم و همیشه دوست داشتم یه پسر شیطونو و خرابکار باشم و هی به من نگن زشته بده نخند بشین پاشو بمیر نرو .
اره دادا اینجوریاس . حالا بگو بااین خصوصیاتم به کدوم خونه برم؟

ایش با این محله اش هعی مرا ب خاطر بسپار میزنم لپتاپو یه خاموش روشن میکنم مرا از خاطر میبره خخخخخخخخخ …
باران جان خدایی باران خانمانه تره یا پرواز ؟؟؟؟
هعی حالا اسم منو بم تخفیف بده دیگه …جای آ یه ی بذار درس میشه مگه نه مدیر …اییییییییییش با اون محلت ….خخخخخخخخخخخخخخخخخخخ

برادر پرواز اگر الف اسمتو برداریم اسمت میشه پرویز.در ضمن معلومه که اسم باران دخترونس.خب اخه من خانوم هستم. ولی در کامنت بالا به داداش مجتبی گفتم از خانوم بودن بدم میاد میخوام در محله شما یه مرد باشم.هههههه
ما دیدیم تو ایران زنا هی تو سری میخورن بهشون میگن هیس ، تازگیام که اسید میدن خدمتشون گفتم بیام این آخر عمری بشم یه پیر مرد سیبیل کلفت که هرچی به هرکی بگه ،اشکالی نداشته باشه.هاهاها
میگم مجتبی مدیر بابا هرهرو کرکرها ایو که من مینویسم به همین صورت خونده میشه یا صدای خنده پخش میشه ؟؟؟خخخخخ
در ضمن برات تو پستی که دلت بچه میخواست نظر دادم چرا نظر پیر قبیله رو نخوندی؟؟؟فکر نکنم با این خصوصیایی که داری بچه بخوای فکر میکنم دلت هوای یه لبتاپ جدید کرده.نه بچه هاهاها.؟؟؟بچه برای ۲ ساعت خوبه نه اینکه وباااال گردن بشه

سلام به رعد بارانی
یعنی این کنجکاوی شما منُ کشته.
نه این فارسیخوان ها که ما باهاشون مطالبُ می خونیم دیگه تا این حد هوشمند نیستند که صدای خنده پخش کنند.
راستیاتش من اون اوایل این آوا ها برام خسته کننده بود، اما الآن دیگه عادت کردم.
شب خوش.

رفتم و همه جا رو تا حدودی سرک کشیدم .اتاق تبسم که هی درس میده.خوشمان نیامد. تازه دل رعد بزرگ خوشه که اومده یه جا که نمیبینن و راحت هر جور که دلش میخواد بنویسه.هههه سرمدی هم که اونور تو هواشناسی هست و اینور گزارش چی میده ؟؟من از گزارش ورزشی بیزارم. اگه مردشیم بریم خودمون ورزش
صندلی داغم اگه برم ، منو میبرن جزغاله تحویل قبرستون میدن .
نخودی هم که ای بدک نیست ولی سوالاش تو مخی و فلسفی بود. خودم با اینکه جَوونیام شاعر مسلک بودم ولی تازگیا دیگه حال خودم هم ندارم چه برسه به شعرو شاعری خخخخخ
پس دادا مجتبی دیدم اینجا خونه ی مدیر و رئیس و روساس.گفتم اینجا بیام شاید خدارو چه دیدی ما هم این دم آخری به نوایی رسیدیم. بیشتر پستات یه جورایِ جالبی به قلب فسیلیم نشست.منو تحمل کردن خیییییییلی سخته ها! گفته باشم نگی نگفتی دادا مدیر. هر جا هم به نفعم باشه میشم یه خانوم ایش ایشی که همه چی بهش برمیخوره.هههههه.

نه بابا من رعدم و رفتارام مثل صدام نکره و زمخته. اصلاََ هم از حرفای بچه ها ناراحت که نمیشدم هیچ تو دلم قند آب شده بود، علی الخصوص وقتی ملیس جون به من ایششش میگفت، آی خوشحال بودم که نگو. الانم فک کنم همه منو دو روزه از اینجا بپرتن بیرون. راستی برو تکلیف اون بچه ای که تو جنگل رها شده مشخص کردم. آ پسر خوب بپر برو که رعد بزرگ آی از تنبلی بدش میاد که نگو

آقا مجی یه لطف میکنی این مدیر کامنت دونی رو از جلو اسم استادت برداری ؟؟؟
الان مجبورم با فایرفاکس ک نام کاربری کامنتامه در خاطرش کامنت ندم و باید با اکسپلورر با نام کاربری دیگم بکامنتم .
یکم سخته ببرام راسش
ولی اصغر مثلا با همون نام کاربری ک تو بش دادی برا مدیریت کامنت میکامنته چون جلو اسمش مدیر کامنتدونی ندارههه
الان فهمیدیی چی گفدم یا نع
خلاصه ی کلوم ازت میخوام این مدیر کامنتدونی رو ازز بعد پرواز تو نام کاربری کامنتم ورداری
واااااااای مردم کشتم خودمو امیدوارم منظورمو بش رسونده باشم خخخخخخخخخخخخخخخ

نشد دیگه!!!!پرواز خان من اینجا رعد پدر بزرگم. من متولد ۵۷ هستم. اگه بمن بگید باران میرمو دیگه نمیام. اگه تو سایت جای یه پدربزرگ دانا کمه من حاضرم بجاش باشم.
مگه تو به کامنتایی که دادم دقت نکردی داداش؟؟؟من دوست دارم مرد باشم شکلک خیلی جدی جدی جدی و بدون چشم پوشی آره من دوست دارم رعد یه مرد دانا و خشن باشم هههه افتاد؟؟؟؟

سلام. بَه! پرواز خان میبینم گه حسابی از دنیا عقبی! بیا و ببین مردا چه قهرای جانانه ای بلدن! البته خدارو شکر همسر من اینجوری نیس. ولی مردا این دوره زمونه اموراتشون با این کارا میگذره خخخخخ.مرد م مردای قدیم. ولی فکر نکنی رعد همچین مردی ها نه بابا، من از دوره ی پارینه سنگی اومدم و اون زمانا حانوما هم قهری نبودن ،چه برسه به مرداش…..آره باباجون

درود! مشغول بررسی صفحات ذخیره شده ی وب گوشیم بودم که به این پست البته ویرایش نشده اش بودم.. واقعا یادش بخیر اون شب چقدر باحال و خنده دار بود… البته منم کار ویرایش کردن امیر و مجتبی را جبران کردم و بلایی سرشون آوردم که هیچوقت فراموش نخواهد شد…!

دیدگاهتان را بنویسید