خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

دانلود نوار قصه ی شغال دانشمند و یه جشن تولد.

سلام.
چه طورید یا بهترید؟
خوب بودید بهتر شُدید خخخ.
خب طبق قولی که داده بودم، براتون نوار قصه ی شغال دانشمندو آوردم.
ولی قبلش یه تولد داریم.
نه بابا تولد خودم که بیست و یک فروردینه.
بیست و هفت آبان تولد گوشکنیمه.
یعنی پارسال دقیقً در همین تاریخ اولین پستمو گذاشتم.
به همین بهانه میخوام یه خواهش ازتون داشته باشم.
میخوام خودمو محک بزنم.
برای همین ازتون میخوام که توی کامنتهای این پست من رو نقد کنید.
درباره ی یک سال حضورم و کم و کیفش از نظر خودتون بنویسید و احیانً اگرر خاطره ای از من یا پستهام دارید بنویسید.
مطمئنً نظرات شما برای ادامه ی حضور من و نحویه ی فعالیتم در این محله خیلی تعیینکننده هست.
این هم کیک تولد یک سالگی نویسندگی من توی گوشکن.
این هم شمع.
حالا بریم که یه فوت مشتی داشته باشیم.
فوووووووووووووووت.
هوراااااااااااااااااااا.
خب دیگه.
بریم سراغ نوار قصه.
اول بگم که نوار قصه ی بعدی رو شنبه میذارم و نوار قصه ای نیست جز.
.
.
.
.
.
.
.
خاله پیرزن، گربه ی بلا، موش ناقلا.
حالا بریم سراغ شغال دانشمند.
شما میتونید لبه ی اول نوار قصه ی شغال دانشمند رو با حجم حدودً بیست مگابایت از:
اینجا
و لبه ی دوم رو با حجم حدودً نوزده مگابایت از:
اینجا
دانلود کنید.
البته یه جاهایی از نوار یه کم پرش داره که خیلی جزءی هست و مشکل خاصی به وجود نمیاره. ولی نسخه ی دیگه ای رو نتونستم پیدا کنم ببخشید.
نظر درباره ی نوار قصه ها هم یادتون نره.
بهترینها رو براتون آرزو میکنم.
موفق باشید.
بدرود.

۴۷ دیدگاه دربارهٔ «دانلود نوار قصه ی شغال دانشمند و یه جشن تولد.»

نقدت بکنم؟
واقعا آیا؟
ببین، ی مشکلی که به نظرم خیلی توی تو جدی هستش و نمیدونم بشه یا بتونی برطرفش بکنی یا نه رو میخوام بگم ولی امیدوارم مرد و مردونه چون خودت خواستی بگم، بیخودی ناراحت نشی و جو‌گیر نشی ی چیزی بهم نگی.
خلاصه من میگم دیگه هر طور شد شد.
مشکل خیلی بزرگی که به نظرم حضورت اینجا داشته این بوده که بودی ولی کم بودی. آره. جدی میگم.
نوشته های تو واقعا از بهترین نوشته هاست.
چه از اشیایی که بهشون جانبخشی میکردی و فرهنگ‌سازی هم در عین حال انجام میدادی و چه از اون پستی که با همکاری اکیپتون در حمایت از محله زدی که شاید یکی از پر‌مخاطبترین پست های محله تا این لحظه باشه.
حس میکنم حضور تو و امیر و اشکان اینجا باعث ی اتحاد خودجوش و خود‌خواسته بین بچه های محله شده.
فقط گاهی زودی داغ میکنی که اونم گفتند ی فن قویتر برات قراره بیارند خوب میشی.
دیگه هیچی. خوف خوف خوفی!

سلام به مجتبی و سلام به همگی.
خب ساعت دو و نیم نصفه شب رسیدم و الآن هم در خدمت شما هستم.به زودی پست سفرنامه رو هم منتشر میکنم.
خب مجتبی من بدبخت که الآن پنجاه و خورده ای پست زدم که خخخ.
ولی در مورد ما لطف داری.
از نظر کامنتی هم پرمخاطبترین پست من و در کل پرمخاطبترین پست گوشکن پست سبزه گره زدن بود که سیصد و سی و هشت تا کامنت خورد.
اون فن رو هم اگر بگی کولر گازیش کنن ممنون میشم.
فقط زود تا قاطی نکردماااااااااا!
مرسی از نظرت.

سلام شهروز جان. حقیقتش من ۱ماهه که به محله اومدم تو رو هم درست نمیشناسم اما از آنجایی که پیانو میزنی و اهل موسیقی هستی مطمئنم هنرمند هرجا رود بر صدر نشیند. لپ کلام هنرمندان عالیند به قول رضا صادقی بیشیله پیله، بیریا، مثل روزنامه خودمون سپید. موفق باشی.

سلام نیما.
خب من تا اینجا در کل چند بار بیشتر پیش نیومده که از کوره در برم که همین چند بار هم البته زیاده.
ولی باور کنید در کل همچین اخلاقی ندارم که بخوام به خاطر هر چیزی زود عصبانی بشم.
ولی خب تمام تلاشم رو میکنم که دیگه چنین اتفاقاتی از طرف من اینجا نیفته.
مرسی از حضورت.

اگه بهت بگم هنوزم بابت اون پست خداحافظیت دلم میخاد بترکونمت باورت میشه؟
راستی خیلی وقت بود مجتبی رو طلایی ندیده بودم.
شایدم ایراد از کوریم یعنی چیزه روشندلیمه خخخخ.
جدی شهروز تو و بر و بچه های مرحوم زندگی ادامه داره از اتفاقهای خوب این محله اید.
راستی چون احتمالا اشکانم اینجارو میخونه این یه تیکه رو هم بگم و به قول زهره ویییژژژژ
اشکان و همه ی کسایی که با گوشیای سیمبیندار میاید تو محله؟
اگه زمانی که مشغول مطالعه ی بخش پربار کامنت دونی؟ به کامنتی رسیدید که نخواستید بخونیدش؟ بعد از اینکه با کلیدهای جهتی بالا یا پایین روی اسم کامنتگذار قرار گرفتید؟ یک بار کلید call یا همون تماس رو بزنید و واژه ی
post
رو تایپ کنید و بعدش select بزنید.
p
o
s
t
مجتبی جون
سر به ما بزن.
جدی دلم ناجور واست تنگ شده.
خلاصه که
دم همه ی گوشکنیا
گررررررم.

سلام.
تولد پست گذاری تون در گوش کن مبارک.
دوست دارید من هم یه سفارش سرآشپز تقدیمتون کنم؟
پس بفرمایید دهنتونو شیرین کنید. بفرمایید شکلات داغ.
تورو خدا تعارف نکنید. توی این هوا می چسبه ها.
من همه پستهای شما رو میخونم و به خاطر پست پر افتخار اخیر هم شما رو تحسین میکنم.
همیشه پیروز و سربلند باشید.

سلام خانم جوادیان.
باور بفرمایید یکی از به یاد موندنیترین خاطرات من و بقیه ی دوستانم دیدار شما و اون شکلات داغ بود.
این هم که نویسنده ی توانمندی چون شما از من تعریف کنه هم که دیگه جای خودش.
خیلی خیلی از لطفتون ممنونم.
موفق باشید.

سلام شهروز.
تولد یک سالگیت مبارک خخخ.
شاید خصوصیتی رو که بشه نقد کرد که البته خیلی هم درش مقصر نیستی همون زود جوش آوردن و زود سرد شدنته.
ولی تا دلت بخواد خصوصیات ارزشمند و باحال داری که به هیچ عنوان نمیشه ازش چشم پوشی کرد.
من که افتخار میکنم یکی از دوستای خوب من تو هستی.

سلاااآااا،ااا،ااام بر شهروز خان شاه شاهان خخخ
ببین نقدت کنم آیااااا….بزار بفکرم امممم،،شکلک ملیسا در حال تفکر خخخخ آها اصلا هم زود جوش نمیاری،زیااادی خون سردی که این بعضی وقتا واقعا حرص آدم رو در میاره خخخ،،پستاتو دوست دارم،،خعععلی قشنگ مینویسی،،اما اون پست خداحافظی که نوشتی واقعا بد ضد حالی بود هاااا،،،خوب حالا آآآآآخ جونمی نوار قصه،،آی قصه قصه قصه،نون و پنیر و پسته،،دارم دانلود میکنم،،دست گلت درد نکنه زیاااااد،،،خدافسی هوهوهوه یهوووووٱوووو بای بای بای

سلام اگه برگشتی زیارت قبول
من نوشته هاتو خیلی دوست دارم همیشه گفتم ساده, روان و بی آلایش مینویسی مطلب رو طوری به نویسنده القا میکنی که دیگه یادش نره
خصوصیت منفی هم فعلاً ازت ندیدم یعنی حس میکنم اگه بچه ها میگن زود جوش میاری شاید تو سفری جایی دیدن اینجا خیلی خوب ظاهر شدی
پستهای پر کامنت محله هم اغلب برای توئه این هم یه نقطه ی عطفه
من هم تبریک میگم
در مورد نوارهای قصه هم باید بگم که همه ی اینهایی که تا به حال اینجا بودن داشتم ولی قصه ی شنبه رو ندارم
از بابت همه چیز ممنون موفق باشی

سلاااآااا،ااا،ااام بر شهروز خان شاه شاهان خخخ
ببین نقدت کنم آیااااا….بزار بفکرم امممم،،شکلک پرواز در حال تفکر خخخخ آها اصلا هم زود جوش نمیاری،زیااادی خون سردی که این بعضی وقتا واقعا حرص آدم رو در میاره
خخخ،،پستاتو دوست دارم،،خعععلی قشنگ مینویسی،،اما اون پست خداحافظی که نوشتی واقعا بد ضد حالی بود هاااا،،،خوب حالا آآآآآخ جونمی نوار قصه،،آی قصه قصه قصه،نون
و پنیر و پسته،،دارم دانلود میکنم،،دست گلت درد نکنه زیاااااد،،،خدافسی هوهوهوه یهوووووٱوووو بای بای بای
سلام پرواز هسم از ستاد صرفه جویی در استفاده از انگشتان
وختی عینا با یکی همنظری چه کاریه .تا کپی پیست هس زندگی باس کرد خخخخخ

خب زود جوش نیار دیگه عمو جووووووون!
ببین همه دارن میگن!
به نظرم این تدبیر مجتبی یعنی فن قوی هم فایده نداره.
آخه این فنای جدید به این سی پی یو های دهه شصتی نمیخورن!
کلا باید موتور بذاری پایین یه تعمیر اساسی بشی!

سلااااام شهروز
اولش که من هرچی فکر کردم نتونستم نقدت کنمیعنی بانک نبود که این کار رو انجام بده. هرجا رفتم حتی بانک مرکزی گفتند به این اندازه نقدی موجود نداریم. گفتم شماره حسااااب بدم گفتند که نمیشه آخه شهروز به این گندهگی تو حساب تو جا نمیشه خخخ
تولدت رو هم بهت تبریک میگم. پستهای خوبی میذاری و همیشه پستهاتو دوست دارم.
جز اون پست خداحافظیت که یه روز تموم سر کارم گذاشت. قول میدم که یه روز طلافیشو سرت دربیارم.
از نوار قصه ها هم ممنونم. سیندرلا یادم نمیره خیلی آرزوشو داشتم که یه بار دیگه گوشش بدم.
نمیدونم اونجا اینترنت یا اونترنت داری که اینا رو بخونی یا نه اما اگه بعد برگشتن خوندی زیارتت قبول سفرت هم به خیر و خوشی.

سلام آقا شهروز . امیدوارم مسافرت خیلی خیلی خوش گذشته باشه بهتون. نوشته های شما توی محله واقعا واقعا عااااالییییی هستند. سرشار از ذوق و مهارت شما هستند. منم در حد همین نوشته ها شما رو میشناسم. همیشه تمام نوشته هاتون رو میخونم خیلی هنرمندانه مینویسید. آفرین به این همه ذوق و سلیقه و هنر. راستی منم سالگرد حضورتون در محله رو تبریک میگم. واقعا که حضورتون بسیار بسیار در محله مفید هست. بهترینها رو براتون از خدا میخوام.

دوستان اگه کیک تولد نویسندگی شهروز شور شده ببخشید!
من برای این که درصد جوش آوریش رو بعد از نصب فن جدید تست کنم لازم بود این کارو بکنم.
این شد که کیک رو چون با نوارا از چند روز پیش گذاشته بود اینجا، رفتم یه گونی نمک آوردم و قشنگ کلهم اجمعین کیک رو توش به مدت ۲۴ ساعت خوابوندم تا نمک خوب به خوردش بره.
حالا ببینیم وقتی برگشت عکس العملش دقیقا چیه!
بر خلاف انتظار فرار هم نمیکنم چون باید در جریان تست به صورت کامل و میدانی قرار بگیرم.
پس دیدار به قیامت!

ینی حااااااااااال بردی ملیسا چی افتخار بزرگی نصیبت شد …..من رسالتم نشوندن لبخند بر چشمان شماست فرزندان غیور کشور /….هعی من متعلق ب همه ام /……..ای دلیر مردان و شیر زنان این مرز و بوم !!!آیا امیدی ب بهبودی من هس ینی

سلام و درود فراوان خدمت آقای حسینی
زیارت قبول،تولد گوشکنیتون مبارک،خوشحالم که من و بزرگمهر با شما و دوستانتون آشنا شدیم ، نوشته های شما که بسیار زیبا هستند و خودتون هم خیلی ساکت هستین ،در محله ی آقا مجتبی هم دوست و پشتیبان خوبی هستین، همین دیگه …سربلند و پیروز باشید

سلام آقای حسینی زیارت قبول. امیدوارم همه رو دعا کرده باشید. من که همه پستاتونو میخونم و ازشون لذت میبرم. در مورد نوار قصه ها هم خیلی ممنون. فقط یه پیشنهاد هم داشتم که البته از آقای عزیز زاده هم خواهش کردم. اگر براتون مقدوره نوار قصه ننه قوزی رو هم بذارید که من ازش خیلی خاطره دارم

درود! راه را باز کنید-عدسی بشاش وارد میشه…‏! خوب حالا نوبت منه که بجای اینکه نقدت کنم نسیه ت کنم،‏ همه در نقدت کردن وارد شدند ولی من در نسیه کردنت واردم،‏ حالا چیطوری حرف بزنم که دوباره خدایان و پیغمبران و مراجع و ملایان و خورده گیران و پاک کنها و…‏ های محله مجبور نشوند خود را به زحمت بیندازند و سن مرا چاهار برابر کنند؟! ‏۱-اولین سالگرد مزاحمتت در محله را تبریک عرض میکنم،‏ البته تصمیم داشتم آخرین جمله را وارونه بنویسم که رعایت شعونات این اجازه را بهم نداد! اما نسیه کردنت-خیلی مغروری حتی بیشتر از مجتبی:‏ مدیرو نمیگما،‏ منظورم یه مجتبی دیگس که دوتا زن داره! ‏۲-این محله صدها سوسول داشت که با ورود تو تکمیل شد! ‏۳-من وقتی مطالب پست شده ی تو را میخوانم لذت میبرم و خنده بر لبانم مینشیند و خیلی دوستت دارم عزیزم! راستی خاطره ی امروزم-چند روز پیش با یه همکار داشتیم سیم کشی میکردیم که سیمهای برق و تلفن را موش جویده بود،‏ وقتی دستیارم پریز تلفن را باز کرد و من خواستم دستم را داخل سوراخ بکنم گفت سیمها لخت شده صبر کن و ناگهان جرقه و پپپپقی کرد و فیوز پرید،‏ وقتی به تعمیر سیمهای تلفن داخل سوراخ پرداختیم در اثر اشتباه دست یارم و کشیدن سیمها سیمهای پریز دیگری خارج شد و امروز با فنر سیم کشی که داخل سوراخ خرطومی میکردیم و حدود نیم متر به پایان فنر گیر میکرد و هشت متر فنر را بیرون میکشیدم و از آن سمت اطاق وارد سوراخ میکردم،‏ شاید ده بار از این سوراخ و آن سوراخ امتحان کردم و موفق نشدم،‏ کارمندان اطاق از حوصله ام خسته شدند و به اعتراض برخاستند و یکی از آنان پیشنهاد کرد که سر فنر را گیریس بمالیم:‏ منم گفتم:‏ پیشنهادت به درد عمه ات میخوره…‏ و ادامه دادم-حالا برو برام گیریس بیار…‏ و از اطاق بیرون رفت و پس ‏ از پنج دقیقه با کمی گیریس برگشت و سر فنر را گیریس مالی کردیم و با سه بار تغییر سوراخ بالاخره موفق شدیم فنر را از یه سوراخ وارد و از سوراخ دیگر خارج کنیمو با کمبود سیم مواجه شدم و سیم تلفن آورنده ی گیریس را قیچی کردم تا توانستم دو سیم دو رشته ای به غلاب فنر ببندم و سر فنر را بکشم تا از خرطومی خارج شود و سیم داخل خرطومی برود و سیمکشی کامل شود! حالا دنبال یه مرد میگردم که بیاد اینجا و این کامنت را ویرایش کند و کلمات خرطومی و فنر را پاک کند تا خاطره خنده دار شود…‏ خخخخخهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاhehehehehehehe wo wo wo wo wo wo wo wowowowo wo wo wo wo wo hehehهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاheheheheheheheheheهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاها

سلام عدسی.
خب الآن کامل و واضح نوشتی همه فهمیدن چی به چیه.
خب تمرین کن از این به بعد هم همینطوری بنویسی که داستان نشه خخخ.
در ضمن اینجا کسی کامنتی رو بیدلیل حذف نمیکنه.
این رو بهت قول میدم.
موفق باشی.

دیدگاهتان را بنویسید