خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

دانلود نوار قصه ی خروس زری، پیرهن پری

سلااااااااام به همه ی شما کوچکولوهای دیروز، امروز و فردا خخخخ.
چطورید یا بهترید؟
میگم این شبهایی که محله نبود که نوار قصه براتون بذارم چه طوری میخوابیدید آیا؟
چی؟
نمیخوابیدید؟
مگه میشههههههههه؟
خب حالا از این حرفا بگذریم.
بریم سراغ نوار قصه ی این دفه.
این بار نوار قصه ی خروس زری پیرهن پری رو براتون آوردم.
لبه ی اولش رو با حجم تقریبی 13 مگابایت از
اینجا
و لبه ی دومش رو هم با حجم تقریبی 14 مگابایت از
اینجا دانلود کنید.
اگر باز محله به ملکوت نپیونده، پنجشنبه میخوام براتون نوار قصه ی شنگول و مَنگول رو بذارم.
خب دیگه.
بِرید به جای این که این همه حرفای الکی منو بخونید، نوارتونو دانلود کنید و گوش کنید و حالشو ببرید.
تا بعد همگی موفق باشید.
بدرود.

۲۰ دیدگاه دربارهٔ «دانلود نوار قصه ی خروس زری، پیرهن پری»

سلام شهروز مرسی از بابت این نوارها و مرور گذشته
باور کن خوابمون نمیبرد که همش پشت در این گوش کن نشسته بودیم و همش از مدیر حالشو میپرسیدیم الآن تازه میخواهیم بریم قصه گوش بدیم و بخوابیم
مرسی موفق باشی

سلاااااام بر شهروزی ، داداش خوبی ؟
شهروز جونه تو صب علی طلوع که هنوز هااااپوها خواب بودن من بلند شدم و برات کامنت گذاشتم ، البته نمیدونم چرا باید بعضی موقعها برم تو صف ، بماند کلی هم ذوقیدم که اونموقع بهت صبح به خیر گفتم. حالا اومدم میبینم نه کتی نه کامنتی ، نه بچه ای نه جایی خخخ خلاصه
شکر خدا همه چی پاکه پاکه .
سلااام خوبی ؟؟؟؟خدا قوت. بعداََ میبینمت .

سلام.
آی قصه قصه قصه، ساندویچ و سس و نوشابه.
چیه خوب من نون و پنیر و پسته دوست ندارم مگه زوره؟
این خروس زری اولین نوار قصهم بود که داشتم. اولین جایزه ای بود که از مدرسه گرفته بودم. اولین تجربه شیرینم از نوار قصه و جایزه و عشق مالکیت همچین چیز دوست داشتنی که اون زمان واسهم اندازه۱گنج ارزش داشت. هنوز هم داره ولی ارزش اون زمانش توی دل من از جنس شفاف دلبستگی بچگی بود. یادمه اون روز نمی دونم توی کدوم کلاس خواستن واسهشون نوار بذارن و نمی دونم چی شد و سر نوارشون چی اومد که نشد و بچه های اون کلاس هم که کلی دلشون رو واسه نوار زنگ آخر صابون زده بودن دل هاشون شکست و زدن زیر گریه. مدیر یادش به جایزه من که همون روز بهم داده بودن افتاد و اومد ازم قرض گرفت و گفت بهم پس میده. ولی مدیر بود و۱۰۰۰سودا. زنگ خورد و اون بنده خدا یادش رفت. من هم که تمام شادی و شور دلم رو فرستاده بودم اون کلاس به این اطمینان که آخر زنگ بهم پسش میدن وقتی مطمئن شدم اون روز خبری از نوارم نیست با بغض رفتم خونه و نمی دونم چه سری بود که داد و هوارم رو نگه داشتم و تا رسیدم توی خونه همه رو مثل بلای جهنم ریختم توی خونه و بیچاره مادرم. واسهش با آخ و واخ و اشک و آه گفتم چی شده. وای چه سوزی داشت لحن تعریفم. انگار زندگیم رو ازم گرفته بودن. مادرم هرچی دلداریم داد که خوب حالا طوری نیست پس میدن بهت به گوش من نمی رفت که نمی رفت. آخرش مادرم عصبانی شد و دادش در اومد که ای بابا! یعنی توی اون مدرسه۱چیزی پیدا نمی شد که وقت بچه ها رو باهاش پر کنن و نوار این رو از دستش نگیرن؟ نمی شد همونجا حلش کنن و نق نق و داد و بیداد واسه من نفرستن خونه؟ نمی شد و نمی شد و نمی شد؟ ؟ ؟ من هم که انگار همین رو می خواستم وقتی دیدم مادرم از دست مدرسه و مدیر عصبانی شد و از دور سرشون داد و هوار می کنه خیالم چنان جمع شد که انگار تمام حق پایمال شدهم رو از تقدیر گرفته بودم. گریهم تموم شد رفتم سر بازی. بیچاره مادرم! بیچاره مدیرم! بیچاره تمام کادر مدرسه که با من سر و کار داشتن!
ممنونم از پست های قشنگ شما شهروز.
پاینده باشید.

سلاااا،ااا،ااام شهروز واااای این نوار قصه داشت از دستم میپرید یعنی پرپر میشد،،یعنی ندیده بودمش،یعنی خععععلی خوشحالم که فرار نکرد خخخ،میسی میسی میسی زیااااد شهروز،،
خخخخ خاطره پریسا هم خعععلی باحال بود،،
خدا شام لولولولوول

دیدگاهتان را بنویسید