خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

صندلی داغ سعید درفشیان

مقدمه ی مدیر:

درود.
دوستان به یاد ترانه ی عزیز این پست رو از طرف ایشون منتشر میکنیم و امیدواریم که ترانه ی گرامی در هرجا و مشغول به هر کاری که هست، سلامت، موفق و پیروز باشه و روزی مجددً به محله ی خودش و پیش دوستاش برگرده.

به نام الله

اما میهمان گرامی این هفته :

سلام به سعید درفشیان بزرگوار

هر صندلی داغ با این سوال شروع میشه که لطفاً یه بیوگرافی ساده از خودتون بگین تا دوستان به سراغ سوالات برن.
امیدوارم در صندلی داغ ما بسوزی ولی دلتون در زندگی هرگز نسوزه

۱۱۱ دیدگاه دربارهٔ «صندلی داغ سعید درفشیان»

درود
شهرووووووووووووز!
من بادی نیستم که با این بیدها!!! ببخشید بیدی نیستم که با این بادها بلرزم!
اولین لایکو خودم زدم!
اینم اولین دیدگاه!
معرفیم که تو شناسنامه دارم دیگه فعلا حالشو ندارم اینجا دوباره بنویسم!
سؤالاتتونو شروع کنید و بدونید که هر سؤالی باشه پاسخ میدم!

تو فضا با خانمم آشنا شدم!
فضای انجمن که معرف حضورتون هست!
کار خونه هم نه اون قدری که بشه بهش گفت کار، ولی در حد درست کردن چایی، یا نیم رو، یا بعضی وقتا البته با کلی طفره رفتن، ظرفم میشورم!

من تازگیا تو مرخصیم و زحمت چندانی نمیکشم.
زحمتا رو شهروز میکشه، از جمله همین پست که مطمئنا من در زمان مقتضی از خجالتش در میام و در اون برهه از زمان باید چندین مورخ، تاریخ سهمگین شاهروز رو ثبت و ضبط کنن! خخخخ!
در مورد اون دو تا سؤالم اگه نمیخواستی بپرسی په چه کاری بود بگی سؤال دارم؟!
آدمو تو شک میندازی که آیا قضیه چی بوده؟!

سلام. عنوان پست رو که دیدم کلی خوشحال شدم. اول به این خاطر که فکر کردم دوباره ترانه خانم برگشته و دوم هم به این خاطر که دیگه یه صندلی داغ باشه و یه سعید درفشیان چی میشه! خخخ. اولیش که با مقدمه مدیر پرید ولی دومیش هنوز سر جاشه. اما امیدوارم که ترانه خانم هرجا که هستند دوباره پیش ما برگردند چون دلمون براشون تنگ شده واقعاً.
حالا من از دهتا سؤالم یکی رو میپرسم تا ببینیم چی میشه. البته قرار نیست ده تا بپرسم هاااا من چندتا نوبت دارم خخخ.
۱: آقای درفشیان عزیز از اینکه با یه همنوع ازدواج کردید چه حسی دارید و اینکه آیا شما بچه هم دارید یا نه؟ و اگر دارید چند تا و چند سالشونه؟ و اگر ندارید در صورت امکان بفرمایید که چرا؟ خخخخ
واقعاً فضولی بود فکر کنم .
ولی اگه جواب هم ندید ناراحت نمیشم هااا. راحت باشید.
فعلاً.

موقعی که ازدواج میکردم، اصلا به این که دارم با هم نوع ازدواج میکنم یا غیر هم نوع فکر نمیکردم.
چندین بار دیگه هم گفتم! شاید اگه با الهام مظاهری نابینا آشنا نمیشدم، اصولا با یه بینا ازدواج میکردم.
شایدم اصلا ازدواج نمیکردم.
ضمنا ما بچه نداریم، چون شرایط اقتصادی اجازه نداده.
به نظر من آدم باید وقتی بچه دار بشه که بتونه امکانات کامل رو در اختیارش بذاره.
به خصوص تو جامعه امروز که پول حرف اول و آخر رو میزنه.
راستی اصغر جان به شماره نیست!
الان پنج تا پرسیدی؟
یعنی بچه داشتن، چند تا، سنشون و چرا چهارتا حساب میشه!
یکیم ازدواج با همنوع!

با اصغر جان موافقم درسته من خیلی وقت بود نیومدم و کمکم صندلی داغها هم داشت یادم میرفت با اینکه خودمم ثبت نام کرده بودم خخخخخ اما همیشه یه سری پستهای خاص رو از آدمی که اولین بار اون پستو زده یا اینکه گسترشش داده انتظار دارم مثل همین که فقط باید خود ترانه باشه و پستو بزنه یه لحظه دلم براش تنگ شد با اینکه شاید اصلا نه خصوصی با ایشون چت کرده باشم یا حرف زده باشم یا اینکه از هم شناخت خودی داشته باشیم اما به هر حال یه هممحله ای بود و هست و ایمدوارم برگرده و صندلی داغ یعنی ترانه ترانه یعنی صندلی داغ و دیگر خلاقیتهاش
اما سعید جان درفشیان که ارادت قلبی به ایشون دارم و باعث افتخار میدونم دوستی با ایشون رو حتی اگه این حس یه طرفه باشه سعید جان فعلا پرسشی برای من پیش نیومده اگر اومد حتما مجددا میام مواظب خودت و خوبیات باش فعلا بدرود

سلاااام بر سعید درفشیان، و طبق رسم صندلیهای داغ درود بر ترانه عزیز و دوست داشتنی.
دوباره شهروز از اون کارهای خلاقانه معروف خودش انجام داد.
یاد و خاطره حضور ارزشمند ترانه در محله رو زنده کرد و همینطور سعید درفشیان رو به دام این صندلی انداخت.
منم مثل همیشه فقط برای عرض ادب و احترام به دوست خوبم سعید عزیز، و ارادت مجدد به ترانه نازنین و همینطور تشکر ویژه از شاهروز میرزای قاجار خدمت رسیدم.
برای همتون آرزوی سلامتی دارم.

سلام آقای درفشیان
خب دوستان من هم دلم خیلی برای ترانه تنگ شده و دوست دارم زود برگرده
ولی خب ابتکار مدیر هم قشنگ بود نمیشد که تا برگشتن ترانه منتظر صندلی داغ بشینیم
۱. آقای درفشیان شما چطور تونستید تا این حد زیاد وارد کامپیوتر بشید و تو کامپیوتر یه جورایی خیلی موفق بشید؟
۲. همیشه این برام سوال بود که شما؟امسال تو مسابقات قرآنی نفر چندم شدید میدونم که رتبه آوردید
تو ترتیل هم شرکت میکنید یا فقط تحقیق رشته ی اصلیتونه؟
۳. الهام کارمنده یا خانه دار؟
فعلاً حس فضولیم ارضا شد باز برمیگردم

درود بر شما.
۱- این نظر لطف شما و سایر دوستانه، وگرنه من چیز زیادی از کامپیوتر نمیدونم.
هر چی که میدونم یا تجربه بوده، یا از دوستانی که واردتر بودن یاد گرفتم.
۲- من دوم شدم.
ترتیل هم کار میکنم.
۳- الهام کارشناس زبان و ادبیات فارسی هست و در حال حاضر خانه داره.

سلام آقا سعید .
میشه بپرسم که چی شد که نابینا شدین : یعنی از بدو تولد بوده یا نه
بعدش اینکه شما روزه میگیرید یا نه : لازم بذکر میباشد بدینوسیله جواب گر مثبت باشد یا منفی دلایل خود را بیان کنید
و سوال بعدی اینکه از زندگی با یه همنوع آیا زندگی سخت تر شده یا نه دلیل موفقیت شما چه بوده در زندگی

درود
از بدو تولد نابینا بودم.
سؤال دومت تفتیش عقاید محسوب میشه و از پاسخ بهش امتناع میورزم.
اما سومی، زندگی چه تو حالت تجرد چه تأهل ویژگیهای خودشو داره و نمیشه گفت کدوم راحتتره و کدوم سختتر!
فقط میتونم بگم این ویژگیهای زندگی با همنوع هست که ممکنه فرق داشته باشه و نمیشه گفت کدوم راحتتره!
چون اگه بنا رو بر راحتی بذاریم که یا باید مجرد بمونیم و مسئولیت نپذیریم، یا خدمتکار استخدام کنیم.

خب بریم سراغ سؤالا:
۱: اگه بهت یه پیشنهاد پولی خیلی خوب بشه که در مقابلش یه سایت یا سایتهایی رو هَک کنی این کارو میکنی یا نه؟ چرا؟
۲: سختترین روز مدیریتت توی گوشکن و بهترین روزش کدوم روز بود؟
۳: کسی هست که باهاش قهر باشی و دلت براش تنگ شده باشه بعد بخوای باهاش آشتی کنی ولی غرورت بهت اجازه نده آیا؟ اگر میتونی بگو کیه و چرا باهاش قهری.
۴: از چی خیلی میترسی؟ تاریکی، ارتفاع، سوسک یا هر چیز دیگه ای خخخ.
۵: مهمترین سرگرمیت در زمانهایی که مشغول نیستی چیه؟
۶: برو توی پست قهوه خونه ی عمو قنبر، کامنت ۴۰۵، چالشهای بانو رو بیار اینجا جواب بده خخخ.
۷: آخرین باری که غذا درست کردی و آخرین باری که ظرف شستی کِی بود؟
۸: تا حالا شده سالگرد ازدواجتون یا تولد خانمت یادت بره؟ چه بلایی سرت اومد خخخ.
۹: یه خاطره از شیطنتهای بچگیهات بگو.
۱۰: پنج خط برامون یه دل نوشته بنویس.
خب تا دمپایی نخوردم الفراااااار.

۱- تا ببینیم پیشنهاد چقدر باشه، از طرف کی باشه، در مورد کدوم سایت باشه، نظر خودم در مورد اون سایت چی باشه، بازخوردش در اجتماع چی باشه، اوووووووه کلی کار میبره!
حالا زود بگو ببینم کی گفته من بلدم سایت هک کنم؟!
چرا حرف تو دهن مردم میذاری؟!
۲- واقعا روز سختی به یاد نمیارم و البته خوشحال نشو! چون روزی هم که بهترین روز باشه یادم نمیاد!
۳- نه!
یعنی حال کردی یه ساعت مقدمه چیدی همش با دو تا حرف رفت هوااااااااا؟!
۴- از سوسک یا هر حیوون بد مسب دیگه ای که یهو ناغافل بیاد اذیتم کنه میترسم.
ولی مطمئنم اگه حیوونا زبون داشتن و حرف میزدن از هیچ کدومشون نمیترسیدم!
در مورد ارتفاع هم وقتی دارم میرم بالا هیچ ترسی ندارم!
فقط ترسم از اینه که بعدا چه جوری بیام پایین خخخ!
۵- امتحان بازیهای جدید!
۷- آخرین باری که ظرف شستم همین نیم ساعت پیش بود و آخرین باری که غذا درست کردم توضیح داره.
چند روز پیش برنج رو بردم شستم و آوردم، وقتی هم موقعش شد بردم آبکش کردم.

نمیدونم اینو میشه گفت غذا درست کردن یا نه!
توضیح این که ما تو خونه مون شیر آب نداریم و چون از اجاق گاز همون جا تو اتاق استفاده میکنیم، مدام باید بریم آشپزخونه ی مادرم اینا و برگردیم
۸- بازم باید نا امیدت کنم!
۹- من خیلی شیطون بودم!
مثلا میرفتم سر خیابون می ایستادم و به ماشینای در حال عبور که به خصوص تند میرفتن و وقت نمیکردن برگردن فحش بدن سنگ میزدم!
یا از تو حیاط خونه مون، سنگ میذاشتم تو قاشق و با یه شگرد خاصی مثل تیر کمون شیشه ی همسایه رو به رو رو با سنگ میزدم!
کلا از سنگ خوشم میومد خخخ!
۱۰- من هیچ وقت کار مهمی مثل نوشتنو به دلم نمیسپارم.
چون سیاست نداره و ممکنه همه چی رو به همه بگه!
مغزو ساختن برای این که فکر کنه و بنویسه!
چون میتونه اگه لازم شد دروغ بگه، اگه منافعش اقتضا میکرد دل هر کیو خواست بشکنه، بلده دو دو تا چهار تا کنه و کلمه های مشخص که به درد مشخصی میخورنو کنار هم بذاره و کلی کارای دیگه هم ازش بر میاد!
۶- هان فکر کردی اینو نخواستم جواب بدم؟!
همین جوری عشقم کشید بیارمش این پایین!
اگه نوشیدنی بودم دوست داشتم آب پرتغال باشم!
اگه میوه بودم انار!
اگه هوا بودم هوانیروز!
چیه خب دلم میخواد!
اگه رنگ بودم همینجوری بیخودی آبی!
من چه میدونم رنگ چیه؟!
اگه کتاب بودم هری پاتر!
اگه فیلم بودم یه تکه نان!
اگه ساز بودم پیانو.
اگه ورزش بودم هر چی غیر گلبال!
اگه بازی بودم کلا بازیهای ورق.
اگه هنرمند بودم شعبده باز.
اگه خواننده نبودم میشدم!
اگه گناه بودم میسوختم!
اگه شهر بودم نیویورک.
اگه شغل بودم اپراتور ۱۱۸
اگه حیوان بودم میمون!
(به جان خودم میرفتم تهو توی بحث داروینو در میآوردم)
اگه فعل بودم ساختن
اگه ماشین بودم پورشه!

سلام وقت خوش. من هم سوالی فکرم رو مشغول کرده البته چون خود شما گفتید هر سوالی که دوست داشتیم رو بپرسیم من هم این جسارت رو به خودم دادم اما باز هم اگر دوست داشتید پاسخ بدید
اما سوال از صحبتهای شما اینجا و آنجا برداشت کردم که شما و همسر گرامیتان هیچ یک شاغل نیستید امیدوارم برداشت من اشتباه باشه و اما اگر متإسفانه درسته زندگی دو نابینا به این شکل سخت نیست؟ چرا که من همیشه از زندگی دو نابینا که حتی یکی از طرفین شغل دایم نداشته باشه ترسیدم. ممنون میشم تجربتون رو برای من هم بگید. چرا که من تنها از روی حس کنجکاوی این سوال رو نپرسیدم.
در پناه حق. موفق باشید

درود مرضیه خانم!
ببینید شما هم میتونید بگید ۱۰ ۱۰ برابر بزرگتر از یکه و همینطور میتونید بگید ۱۰ فقط ۹ تا از یک بزرگتره.
ولی گفتن هر کدوم از این دو جمله حاصل یه نگرشه که سعی من تو زندگی همیشه این بوده که دومی نگرشم باشه.

خوب سلاااام. منم سؤال هام رو ی جا می پرسم! خخخ
۱. چرا؟ آره. دقیقا چرا؟
۲. اگه چی بشه از این سایت خدایی نکرده زبونم لال ناراحت میشی یا مثلا میری؟
۳. با این کلمات یا عبارات، اولین جمله ای که به ذهنت میرسه رو بساز:
a. سعید درفشیان.
b. پول.
c. خونه.
d. بچه.
e. لواشک.
۴. چقدر واکنش یا احساساتت رو نسبت به ی موضوع توی کلامت نشون میدی و چرا؟
۵. تا حالا گوله برفی رو درست هدف گرفتی؟ اگه آره، توی سر کی خورده؟
۶. به نظرت نابیناهای کشور بطور کلی چیکار کنند که موفق بشند؟ یا بهتر چیکارا نکنند تا موفق بشند؟
۷. چرا حاضر شدی این همه زحمت به جون بخری و سایت گوشکن رو در ی برهه کاملا اداره کنی بدون اینکه هیچی از کسی بخواهی؟
۸. تا حالا به فکر افتادی برنامه نویسی کار کنی؟ اگه آره، آیا شروعش کردی و اگه نه، چرا شروعش نکردی؟
برو بینیم بابا! حتما که نباید ده تا میشد که! کم آوردم خو!

۱- من تعجب میکنم چرا نمیگیری! بابا دلیلش کاملا مشخصه!
۲- فقط اگه با همه عادلانه رفتار نشه!
البته در این صورت هم نمیرم، فقط سعی میکنم دیگه تو کاری دخالت نکنم!
۳- a سعید درفشیان یه آدم معمولیه!
b پول هر مشکل قابل حلی رو میتونه حل کنه!
c خونه محل یه زندگی آرومه!
d بچه اگه سرو صدا کنه میگیرم خفهش میکنم!
e لواشک خیلی دوس دارم!
۴- نمیدونم! یعنی هیچ وقت خودم اندازه نمیگیرم ببینم چقدرش کافیه!
۵- گوله برفی که نه ولی یه بار تو بچگیا، پاره آجر رو بدون این که کلا هیچ جوری هدف بگیرم خورد تو پیشونی پسر همسایه مون کلهش شیکست خخخخخ!
۶- اگه با هم متحد بشن و زیراب همدیگه رو نزنن موفق میشن!
ولی مطمئنم هیچ وقت این دو کارو نمیکنن و در نتیجه هیچ وقتم موفق نمیشن!
۷- اول این که من هیچ وقت تو اداره ی سایت احساس تنهایی نکردم. دوم این که هیچ وقت کار آنچنان زیادی نکردم و سوم این که هر کاری کردم خودم خواستم بکنم.
پس دلیلی نداره به خاطر انجام کاری که خودم دوست داشتم چیزی از کسی بخوام.
۸- خیلی علاقمندم و چند باریم سعی کردم در موردش مطالعه کنم.
ولی میدونم که برنامه نویس بشو نیستم!

سلام و با اجازه چند سوال از آقا سعید گل.
۱ چه کسی رو بیشتر از همه دوست دارید.
۲ از چه کسی متنفرید.
منظور شخص نیست شخصیت است.
۳ موسیقی را علمی میدونید و کار میکنید یا خیر.
۴ رشته تحصیلی شما چیست.
۵ از چه غذایی لذت میبرید.
۶نظرت در رابطه با دروغ چیه.
۷ نظرتان در خصوص نابینایان چیه منظور اکثر و همچنین خصوصیات غالب میباشد.
۸ آیا ازدواج دو همنوع را توصیه میکنید.
۹ استقلالی هستید یا پرسپولیسی.
۱۰ عطا رو چگونه شناختید.
منظور تعریف ذهنی شما از این موجود عجیب الخلقه است.
فعلا.

۱- همسرم.
۲- از هیچ کی!
۳- موسیقی رو ذاتا هنر میشناسم و فطرتم میگه علم را در هنر راهی نیست.
ولی به هر حال برای همرنگی با جماعت سعی میکنم علمش رو هم داشته باشم.
۴- من علوم اجتماعی گرایش پژوهش گری خوندم.
۵- ماکارونی
۶- همه میگن منم با این که سعی میکنم نگم ولی شاید ناخواسته بگم!
۷- مثل اینه که بگی نظرت راجع به زندگی چیه همین جوری کلا!
۸- نظرم در این مورد ممتنعه.
۹- قدیما استقلالی بودم ولی حالا فعلا حوصله هیچ کدومشونو ندارم!
۱۰- دوست خوبیه. ولی بعضی وقتا تو نوشتن قلمبه سلمبه حرف میزنه آدم سر در نمیاره.

اینو آروم بگین!! نسبت به این پست چه نظری دارین؟یا داشتین؟ آقای خادمی، مدیریت محترم سایت گوشکن. لطفً رسیدگی بفرمایید.
اصلا خوندینش؟
ویژگیهای خوب و بد من که تا حالا دریافتیدین,
میشه خواهش کنم یه کم قرآن بخونین, لینک کنید اینجا؟

سلام بر ترانه خانمی عزیز کم پیدا ….. نیستی خانمی …. گفتیم ما رو فراموش کردی رفته …. و خوشحالم از حضور مجددت در محله ….

و سلام بر جناب درفشیان گرامی
در حال حاضر که فقط یه سوال دارم بپرسم باشد که رستگار شویم:
حالتون چطوره؟

راستی یه چیز دیگه “شرمنده یادم رفت قبلی بگم”
می‌گم شما تو یکی از قهوه خون ها گفتید که اگه ترانه خانم نیاند و صندلی داغهاشون رو مجدد راه نندازند خودتون برا خودتون صندلی داغ می‌ذارید.
خب الآن مقدمه “مدیر” اون مدیر شما بودید آیا؟

درود سعید جان خوش آمدید ؟ از این طرف آآآآ.
بی شک یکی از ویژگی های بنده خوب ، داشتن یک همسر خوب است که خدا به انسان ها عطا می کند . من هم معتقدم که همسر شما و شما نمونه واقعی و بارز یک زندگی مسالمت آمیز با هم نوع است .البته هر زندگی افت و خیز هائی دارد و نمی توان به آن مطلق نگریست .اما این کامنت دونی چقدر تعارف بین هم رد و بدل می کنند .؟
۱- هنگامی که الهام خانم را شناختید ! چه عواملی باعث شد تا نسبت به ازدواج اقدام کنید ؟دقیقا ویژگی های آن زمان را بنویسید .
۲- در هنگام ازدواج ، به مسئله کار و زندگی توام با نابینائی فکر کردید ؟
۳- در زمان ازدواج پول و پله کافی داشتید ؟ اگر نه با کدام توجیه علمی اقدام نمودید ؟
۴- اکنون هزینه خانه واجاره خانه را از کجا تامین میکنید ؟
۵-
آیا شده تا کنون که با همسرتان دعوا کنید ؟ التماس می کنم صرفا اکتفا به پاسخ نه نفرمائید که هستند افرادی که هرگز نخواهند پذیرفت ؟
۶- چرا برای اینکه فرزند ندارید مشکلات اقتصادی را تنها دلیل آن نام بردید ؟ اگر این روش مناسب بود حتما در زمان ازدواج هم این نکته حائز اهمیت بوده ولی شما توانسته اید بر آن فائق بیائید ؟
۷- همه سوالات حول محور اقتصاد بود و حالا اگر از قنبر ناراحت شدید بخاطر این سوالات او را از گروه خود اخراج میکنید ؟
۸- اینطور که مشخص است در قضیه مورد اشاره زهره شما سکوت نموده اید و نظر خودتان را ابراز نکردید ! من هم از شما می خواهم بپرسم آیا زهره از نظر شما چطور فردی است ؟ من که فکر می کنم ایشان بخاطر اینکه تنها سکان مدیریت را در اختیار مجتبی می دانست مطمئنا اگر شما هم اینچنین اقداماتی انجام می دادید باز هم نظر خودش را ابراز میکرد ؟ شما چطور م یاندیشید در این خصوص ؟
۹- این مدت که نبودید و در مسافرت بودید به سفر مجردی رفته بودید یا با همسرتان به سفر رفته بودید ؟اصلا بفرمائید که از سفر با همسرتان لذت می برید یا خیر ؟
۱۰- نظرتان در خصوص قهوه خانه هفتم ! و اینکه کامنت های این پست بدون حضور منتشر کننده اش به این مقدار رسید ؟ می تواند دلیلی بر رشد و ابتکار بچه های محله ما باشد و آیا میتوان کامنت های آن را دلیلی بر ادامه انتشار این نوع پست ها قرار داد ؟
در خاتمه از رنگ ، ورزشی که دوست دارید ، طرفدار کدام تیم فوتبال هستید ، اگر روزی با مجتبی قهر کردید چه کار میکنید ، اگر بچه دار شوید که حتما هم خدا به شما چنین هدیه ای خواهد داد نامش را چه می نهید ؟، خودتان را آماده بچه نگهداشتن نموده اید ، اکنون مسائلی را که نیاز به بینائی دارد را چگونه حل می کنید ، من خوشحال هستم که با هم نوع اردواج کرده اید و این می تواند امید بچه های مجرد را زیاد کند اما توجیه بچه دار شدن شما بر خلاف این اقدام بلند شما است و نگرانی هائی را به دنبال دارد که این را هم با مدیریت خودتان برای بچه ها روشن بفرمائید .
آقا اجازه می توانم انشاء بنویسم و یا اینکه سوال کنم ؟
شهروز نگفتید که آآآآآخخخخخخ
فرار

۱- مهربونی، روابط عمومی بالا، شخصی بود بسیار فعال و در مورد کارهاش پیگیر، دلسوز و خواستار موفقیت همه، کمک بی چشم داشت به بقیه و خیلی چیزای دیگه.
۲- فکر کردم و چون نمیشد صرفا با فکر کردن نتیجه ای گرفت تصمیم گرفتم ازدواج کنم و بعد به فکر کردن ادامه بدم.
۳- با توجیه عشقی اقدام نمودم.
من اجازه نمیدم علم تو زندگیم هر جا که خودش دلش خواست سرشو بندازه پایین و بیاد تو!
فقط با اجازه ی خودم میتونه بیاد!
۴- فعالیت موسیقی میکنم و مشاوره ی کامپیوتری میدم.
۵- بله چندین بار پیش اومده. دعوا نه نمک زندگی که جزئی از زندگیه.
۶- اون موقع هم تصمیم این بود که هر وقت مشکلات اقتصادی نداشتیم بچه دار بشیم.
۷- ناراحت نشدم که بخوام واکنشی نشون بدم.
اگرم ناراحت میشدم همین جا تسویه میکردم و کاری به گروه نداشت.
۸- کسایی که منو میشناسن و ارتباط کلامی یا مکاتبه ای با من داشتن خودشون میدونن که من چه نظری در موردشون دارم و نیاز به توضیح بیشتری نیست.
۹- یه دوره ی آموزشی بود که تنهایی رفته بودم و البته مسافرتهای زیادی هم با همسرم رفتیم و معمولا هم بهمون خوش میگذره.
۱۰- این جور پستها رو برای خوشو بش و تفریح شاید هم کمک به همدیگه لازم میدونم و البته معتقدم منتشر کننده خودش باید تا حد زیادی پستش رو مدیریت کنه.
سؤالات شما چون بیشتر از ۱۰ تا بود بقیهش رو باید تو نوبت دیگه ای بپرسید.

درود حالا چندتا من بپرسم ۱ چرا این پست به نام ترانه منتشر شده؟
۲ به نظر شما سرور قدیمی محله بهتر نبود آخه این یکی بعضی وقت ها هنگ میکنه
۳ با توجه به سیاستهای اینجا مبنی بر عدم انتشار پست ها و مطالب مذهبی اخلاق بدون مذهب و ارزشهای دینی رو چطور تفسیر میکنید
۴ احساس میکنم اینجا خیلی هواتونو دارن و صندلیتونو زیاد داغش نکردن بذار یه کم داغش کنم آیا تا حالا پاچه خواری هم کردین؟ خخخ
۵ احساستون از این جمله ها چیه
هر نفسی طعم مرگ را خواهد چشید
فکر کنید می خواید وصیت نامه بنویسید چطور شروعش میکنید چند سطر لطفا اینجا برامون بنویسید
۶ اگه دوباره متولد بشید کدوم کارهارو دیگه انجام نمیدید

درود جنتلمن
۱- منم واقعیتش موافق انتشار پست به نام شخص دیگه نیستم، چون میتونه بدعت بدی بشه.
به نظرم کافی بود به یاد ترانه اون بنده ی خدا به اسم خودش پست میزد. خخخخخخخ! دلم خونک شد!
۲- این یکی خیلی بهتره.
قبلا یه مشکلاتی داشت که مربوط به کارت شبکهش بود و از وقتی درایور شبکه به روز رسانی شده دیگه مشکل خروج از دسترس نداشتیم.
۳- به نظر من اخلاق سلسله قوانینی هست که با کمک یا بی کمک مذهب میتونه وضع بشه و نتیجه ی اخلاق رعایت حقوق انسانها هست.
ضمنا ما اینجا به کسی نمیگیم مذهبی نباش و نفرستادن مطالب مذهبی معنیش این نیست که کسی اخلاق همراه با مذهب رو مانع بشه.
۴- نه. اگه موردی یافتید خبر بدید تا شفاف سازی کنم یا اگه درست بود بپذیرم که پاچه خواری کردم.
۵- من مطمئن نیستم با پیشرفت های علمی روز افزون جمله اول روزی نقض نشه.
من هیچ وقت برای کسانی که بعد از من بناست زندگی کنن تکلیفی معین نمیکنم.
اگه خواستم کاری برام بکنن تا زندهم ازشون خواهش میکنم.
۶- فکرمو مشغول کاری که هرگز امکان وقوع نداره نمیکنم.

سلامی دوباره. از راهنماییتون ممنونم ولی انتظار نداشتم تا این حد خودتون رو خسته کنید و این همه تجربهای مفید رو بنویسید حالا با این جواب بسیار بلند و تا حدی فلسفی از تجربه های شما بهره مند شدم باز هم سپاس.

سلام بر آقای درفشیان گرامی و درود بر بانو ترانه.
در ابتدا عرض کنم از برنگشتن خانم ترانه نگرانم و امیدوارم حال ایشان خوب باشد و موفقیت روز افزون برای ایشان هر کجا هست خواستارم.
من سؤال خاصی از آقای درفشیان گرامی ندارم و فقط آمدم تا از زحمات ایشان در اداره سایت گوش کن تشکر کنم و آرزوی کامیابیم را در همه امور با ایشان همراه کنم.

سلامی مجدد اگر میشه اینها را جواب بدید
۱ دریا یا کوه
۲ شمال را دوست دارید کدام شهر را
۳ مهمان نواز هستید مسافرت را دوست دارید
۴ کدام آیه یا جزء از قرآن به شما آرامش میده
۵ محله نابینایان یا ایستگاه سرگرمی
۶ کباب ترش کباب بختیاری کباب کوبیده
۷ دومیدانی شنا پیاده راه رفتن
۸ باران یا برف
۹ Playroom یا QuentinC’s Gameroom
10 اگر من امیر شهروز عمو چشمه مجتبی را به خونه خودتون راه میدید

۱- دریا
۲- دوست دارم ولی اگه شرجی باشه خوشم نمیاد.
شهر هم فرقی نمیکنه، نزدیک دریا باشه خوبه.
۳- سعی میکنم باشم و مسافرت هم بستگی به پای سفر داره که اهل حال باشه یا نه.
۴- بسم الله رو دوست دارم.
۵- هر کدوم بتونه تأثیر بیشتری داشته باشه.
الان محله ی نابینایان.
۶- راضی به زحمت نیستم! اگه میشه از هر سه تاش لطف کنید!
۷- نشستن و ورزشی عمیق به نام اندیشیدن!
۸- باران.
۹- جفتش یکیه خخخخ!
۱۰- به شرطی که آتیش نسوزونید بعععععله!

سلام به آقای درفشیان
من دو تا سؤال داشتم
۱- نظرتون درباره افراد زود رنج چیه؟ و پیشنهاد میکنید که باهاشون چه طور رفتار بشه
۲- چه فصلی رو از همه بیشتر دوست دارین؟
خب متأسفانه نظرم در انتظار بمونه چون مرورگرم خرابه و نام کاربری و رمزم تو اون به خاطر سپرده شده

۱- سعی میکنم با آدمای زود رنج کاری نداشته باشم.
چون مدام باید مواظب باشی ناراحت نشن.
برای رفع مشکلشون هم خوبه یه رنج گیر روشون نصب بشه.
خارج از شوخی اگه کمتر طرفشون بری شاید سعی کنن بیخودی از هر چیزی ناراحت نشن.
۲- فصل بهار.

سلام به آقا شهروز و آقای سعید درفشیان.و تشکر از زحمات شما و افراد دیگر در مدیریت محله
۱_ هدف شما از به عهده گرفتن مدیریت گوشکن – در کنار دوستان دیگر -چیست؟ میدانم که این سؤال را آقای مجتبی خادمی هم جور دیگری پرسید. اما من قانع نشدم.
۲_ چرا خودتونو معرفی نکردید؟ ما از کجا به شناسنامه شما دست پیدا کنیم؟
۳_ به نظر شما به طور کلی ازدواج با نابینا چند درصد مشکلزا و چند درصد موفقیتآمیز است؟
۴_ سؤال بالا را در مورد ازدواج با بینا هم بگویید
۵_ به نظر شما در چه شرایطی باید همرنگ جماعت شد؟
۶_ به نظر شما در زندگی عشق مهمتر است یا فکر یا تجربه یا علم؟ یعنی هر کدام در زندگی چقدر تأثیرگذارند؟
۷_ نابینا را در یک جمله تعریف کنید
۸_ اگر یکی مثل من که شاید اسمم را هم یادت نیاید این سؤالها رو مطرح کند، عکس العملتان چیست؟

۱- من بنای خودم الزاما این نبود که مدیر باشم.
داوطلب کمک شدم و مجتبی نقش مدیریت برام در نظر گرفت.
۲- من بیست و خورده ای پست دارم که اگه بگردید پیدا میکنید و اونجا شناسنامه رو میبینید.
۳ و ۴- ازدواج با نابینا یا بینا رو در قالب درصد و آمار تحلیل نمیکنم.
۵- همرنگی با جماعت اصولا کار خوبی نیست. ولی در مورد خاصی که من گفتم با این که میدونم کار اشتباهیه این کار رو میکنم.
۶- دقیقا هر کدوم که در موقعیت مورد نظر من و شما زورشون از بقیه بیشتر باشه مهمترن.
مثلا اگه شما الان از فکر و اندیشه در هر کار دم بزنید و بعد دچار عشقی آتشین بشید، اون عشقه که شما رو پیش میبره و هر چی الان بگید اون موقع کم رنگ میشه.
۷- نابینا کسی است که نمیبیند و معمولا ورژن ایرانیش آرزو میکند هیچ کس دیگری هم نتواند ببیند.
۸- سؤالات مشکل خاصی ندارن که باعث بشه نسبت به پرسنده ی اونها عکس العمل خاصی داشته باشم!

کارایی که من میکنم یه جوریه که واقعا نمیشه گفت ماهی چقدر در میارم!
ولی به هر حال از ۹۱ تومن یارانه کمتر نمیشه!
قبلا هم گفتم که چه جوری پول در میارم.
ضمنا اگه فکر کردی میتونی مبلغ فیش حقوقی مدییییییرا رو پیدا کنی سخت در اشتباهییییی!
گشتن نبود نگرد نیست!

من میگم اگه بهشت و جهنمو بذاریم کنار، با خدا هم کاری نداشته باشیم، اون وقت شما ببینی من دارم میفتم تو چاه، آگاهم میکنی که نیفتم یا نه؟!
اگه من باشم آگاهت میکنم.
چون معتقدم این جوری یه ذره حس کمک در جهان هستی پخش کردم که ممکنه روی تو یا هر کس دیگه ای تأثیر بذاره و باعث بشه اونم به دیگری کمک کنه.
خب شاید اون دیگری خودم باشم!

سلام آقا سعید بزرگوار!خیلی ارادت داریم
۲ پرسش
۱:چقدر بدشانسی؟من که خیلی.
۲: اگه یه روز تو فیس بوک به کسی درخواست بدی و به دلایلی ادت نکنه حاضری اگه تو گوشکن پست داد منتشر نکنی یا اینکه بر اولین پستش به عنوان دستیار منتشر کننده یک کامنت خوش آمد گویی نزنی؟آخه میدونی که مدیرا صاب خونه ترن.و تازه واردین چشمشون به دهن صاحب خونست.
حتم دارم که جواب پرسش ۲ در مورد تو یکی که بی تردید منفیه.
با دقت و همتی که دورادور ازت میبینم برنامه نویس هم میشی داداش سعید زحمتکش.
به امید روزهای خوب.

۱- بد شانس یا خوش شانس بودن بستگی داره به این که چه جوری فکر کنیم.
من تازگیا تمرکزم رو خوششانس بودنه.
۲- امیدوارم همون طور که گفتی در مورد من منفی باشه، ولی احتمال بی عدالتی برای همه ی ما هست و منم مستثنی نیستم.

درود! قابل توجه دشمنان و دوستان و بیطرفان محترم: من مردم، سعید جون-۱-دوست داری بسوزونمت یا آتیشت بزنم یا گرمت کونم یا حالتو بگیرم یا بهت ضد حال بزنم یا بهت کار واگذار کنم؟! ۲-من همیشه فکر میکردم تو یه فرزند داری و فکر کنم خودت یه جایی نوشته بودی که یه فرزند داری، ۳-تا قبل از آبان ۹۲ منو چجور تصور میکردی در چند جمله بیان کون، ۴-من عادت کردم به خودمونی نوشتن و بجای کن می نویسم کون، ۵-خوب حالا بیا جواب اینارو بده تا ببینم چی میشه آیا سؤالاتمو ادامه بدم یا ندم! بستگی به جوابهای تو تصمیمات بعدی را میگیرم!

۱- هر جور خودت راحت تری!
۲- نههههههههه. به شدت تمام تکذیب میکنم!
۳- من یادم نیست آبان ۹۲ چه خبر بوده.
ولی از وقتی تو رو شناختم، به نظرم آدمی هستی که دوست داری در هر حال شیطنت کنی و شیطنتت هم به کسی ضرری نمیزنه.
به نظرم این روحیه روحیه ی بدی نیست!
۴- من فکر میکنم تو به قصد شیطنت این کارو میکنی خخخخخخخ!

سلام بر سعید عزیز.
از اونجا که به علت نقل مکان به خونه جدید و محرومیت از اینترنت حدودا چهار ماهی بود که امکان سر زدن به محله رو نداشتم, همین جا لازم میدونم خدمت همه بچه های خوب محله که این کامنت رو میخونن, سلام عرض کنم. دلم برای همه بچه ها تنگ شده بود.باعث افتخار منه که اولین کامنتم رو زیر این پست میذارم.
سعید جان از اونجا که زندگی تو میتونه مصداق یه تجربه جالب و آموزنده باشه, من سوالاتم رو نه از سر کنجکاوی بلکه برای چیز یاد گرفتن میپرسم.
۱. مسافرت رو بطور انفرادی, در قالب یک گروه دوستانه, یا به طور خانوادگی کدومشون رو ترجیح میدی؟
۲. با چه حس و حالی تو مهمونی های فامیلی و خونوادگی شرکت میکنی؟ اکراه, اجبار, یا اشتیاق؟
۳. با توجه به این که با مامانت اینا زندگی میکنی, تعامل مامان با الهام خانم در مجموع چطوره؟ آیا گاهی اوقات خدای نکرده تنش زا نمیشه و با توجه به این که خودت هم ذاتا آدم خونسردی هستی, در چنین مواقعی میدونی چطور اعمال مدیریت کنی؟
۴. لباس پارچه ای یا اسپرت؟ کدومشون رو ترجیح میدی و چرا؟
۵. با توجه به این که برای امرار معاش در زمینه موسیقی فعالیت میکنی, نوع فعالیتت به چه شکله؟ میخونی؟ میزنی؟ یا درس میدی؟
۶. با توجه به این که در زمینه امور قرآنی هم فعال هستی و همون طور که خودت هم واقفی, تو جامعه ما از دید خیلیها قرآن و موسیقی در تقابل و تضاد باهم هستن, برای پذیرفته شدن در میان فعالان و طرفداران این دو نوع, به مشکل بر نمیخوری؟
سعید جان سوال زیاد دارم ولی برای این مجال همین مقدار کافی و بلکه کمی هم زیاده. بابت وقت و حوصله ای که مصروف جواب دادن به سوالاتم میکنی, ممنون
آرزومند سلامت, سعادت و بهروزی برای خودت و همسر محترمت هستم.
سبز باشید.

درود
۱- هر کدوم خاصیت خودشو داره.
بیشتر از هر چیز دوست دارم تو مسافرتی باشم که چند تا دوست باشن و خانمم هم حضور داشته باشه مثلا با چند تا از دوستاش، که بشیم چند تا خونواده یا حتّی یه گروه متشکل از دو گروه خانم و آقا که با هم دوستن.
۲- سعی میکنم برای مهمونی ها یه پاحد اقل یه نفرو پیدا کنم که با هم صمیمی باشیم و بتونیم خوش بگذرونیم. ولی اگه نشه صرفا با اکراه به خاطر این که ناراحت نشن میرم.
۳- طبعا چنین مواردی پیش اومده و بازم ممکنه پیش بیاد.
من سعی میکنم ضمن شنیدن حرف هر دو طرف کوچکترین دخالتی هم نکنم تا خود به خود مسئله حل بشه یا خودشون حلش کنن.
شاید این شنیدن باعث بشه هر کدوم خالی بشن و باعث آرامششون بشه.
۴- پارچه ای بیشتر.
ولی خیلی به دلیلش فکر نکردم.
شایدم اگه پیش بیاد که بیشتر اسپورت بپوشم برام راحت باشه.
۵- هر کدوم که موقعیتش فراهم بشه.
واقعیتش تو همه ی این موارد که مثال زدی فعالیت کردم.
در حال حاضر بیشتر یا میزنم یا میخونم.
بستگی به کاری که از گروه خواسته شده و شکل کار داره.
۶- نه اتفاقا.
جالب اینه که از نظر اونهایی که منو میشناسن به عنوان فعال تو هر دو حوزه در نظر گرفته میشم.
البته موارد نادری بوده که افراد خشک مسلک گفته باشن تو نباید موسیقی کار کنی که منم وقعی ننهادم.

با سلام
۱ نظرتون درمورد لمس یک برگ و یک گل چیه؟
۲ دوست دارین همسرتون به شما چی هدیه بدن(می خوام تقلب کنم واسه همسرم بخرم)
۳چرا پسر بچه ها اینقدر شیطنت میکنن که مادرشون خجالت بکشه(خودمو میگم) ولی وقتی بزرگ میشن احتمالاً آقا میشن؟
۴ اگر بچه سرو صدا کنه واقعاً اونو خفه میکنین خخخخخ آخه من هم قبل از مادر شدن همین نظر رو داشتم
۵ نظرتون در مورد این جمله یک نویسنده (که اسمش یادم نیست) چیه؟قبل از ازدواج ۵ روش برای تربیت کودک داشتم و حالا ۵ بچه دارم با هیچ روشی
۶آیا شما گیاه بامبو تو خونه دارین که هوا رو تصفیه کنه؟
۷ اگر وقت داشته باشین میتونین کلاس آموزش روش تحقیق و پژوهش بذارین؟من خیلی لازم دارم بقیه ی دوستان رو نمی دونم
۸ ی روز بارونی رو بیشتر دوست دارین یا ی روز برفی؟
۹ چه درختی رو بیشتر دوست دارین؟چرا؟
۱۰ به نظر شما چرا بعضی ها میرن دانشگاه علم و عقل و خرد اونها زیاد میشه، اما بعضی ها عقلشون کمتر میشه یا هیچ فرقی نمی کنه ؟
با تشکر برای وقتی که میذارین و ی تشکر ویژه برای زحماتتون در محله که خیلی زیبا و با کمک و همت بقیه ی دوستان سایت رو مدیریت میکنین.امید که همیشه در کنار خانواده ی محترمتون شاد باشید و سربلند

۱- برام جالبه و اگه گلی خار نداشته باشه حاضرم باهاش ارتباط برقرار کنم و لمسش کنم ببینم چه جوریه.
۲- خانمم معمولا برای من اسباب بازی میخره و منم واقعا خوشم میاد.
حالا نمیدونم این نسخه تا چه حد در مورد همسر شما صدق کنه خخخخ!
۳- به نظرم پسر بچه ی نابینا اگه شیطنت نکنه و آتیش نسوزونه وقتی بزرگ شد نمیتونه به خودش متکی باشه.
از علائم پیشرفت در یه پسر بچه ی نابینا بازی با ضبط صوت و سایر وسایل صوتی تصویری و به احتمال قریب به یقین خراب کردن اونها، دست کشیدن به همه جا و انداختن و شکستن ظروف شکستنی و در کل هر گونه خراب کاری وسیله ای را میتوان نام برد.
۴- فعلا که تصمیمم همینه.
ولی خانمم نقطه ی مقابل منه و اتفاقا خیلی با بچه ها میونهش خوبه.
۵- به خانمم گفتم در موردش فکر کنه.
من حوصله ی این جمله ها رو ندارم.
۶- نه. ما یه جفت قناری داریم که نمیدونم دقیقا با هوا چی کار میکنن!
البته گل شمعدونی و رز و حسن یوسفم داریم.
یه کاج مطبقم داشتیم که یادش گرامی.
به خاطر وسواس زیاد خانمم از این که یه وقت چیزیش نشه این قدر بهش سم زد که در مدت یکی دو ماه دخلش اومد!
۷- اگه وقت داشته باشم و چیزی بلد باشم حتما.
۸- الان برام فرقی ندارن و حتّی خوشحال میشم هوا خوب باشه که بتونم راحت به کارام برسم.
ولی بچه که بودم بارون رو به خاطر صدای رعد و برقش دوست داشتم.
هنوزم فامیل میگن اون وقتا رعد و برق شدید که میزد میپریدی هوا و هی میگفتی دوباره دوباره!
۹- با درختا چندان ارتباطی ندارم.
۱۰- اونی که فکر میکنید عقلش کمتر شده، از اولم عقل زیادی نداشته.
همین که رفته دانشگاهو معلوم شده که بازم هیچی بارش نیست این بی عقلیشو ثابت میکنه.

خب ۱ سوال دیگه شما آموزش موسیقی هم میدید یا نه؟
به نظر شما باید نابینا با کلاس غذا بخوره یا طوری که بهش بچسبه تا حالا با دست غذا خوردید آیا عشق شکست خورده هم داشتید؟
من فکر میکنم سر انجام زمین سوای ارزشهای دینی میشود؛ اینجا زمین است
ارزانتر از همه چیز انسان !
نرخش هم به روز نیست
اما تاریخ مصرف دارد
تولیدش با سلام و انقضایش با خداحافظ… شما چی فکر میکنید؟ بهترین دوست تو گوش کن؟

چیزایی که بلدمو حاضرم آموزش بدم، ولی خودم میدونم که معلم خوبی حد اقل تو موسیقی نیستم.
نابینا میتونه حتی المقدور تمیز غذا بخوره و در عین حال بهش بچسبه.
من معمولا به جای چنگال از انگشتای دست چپم استفاده میکنم.
البته بعد از این که از تمیزیشون مطمئن بودم.
عشق شکست خورده نداشتم!
به نظرم انسان قابلیت خرید و فروش نداره که نرخ داشته باشه.
من واقعا در مورد دوستانم بهترینی سراغ ندارم.
هر کس یه خصوصیاتی داره که باعث میشه دوست خوبی باشه.
من اینجا با خیلی از بچه ها دوست هستم که نمیتونم یکیشونو از بین بقیه انتخاب کنم و بگم بهترین دوستمه.

درود! ۱-برو به ایستگاه و آلاچیق ۲آبان۹۲ را با جایی که خودت پاسخ دادی را با نام عدسی در محله پست کن تا یادمون بیاد! ۲-هفته ای یه بار به ایستگاه وارد شو و یکی از اون خاطرات باحال را انتخاب کن و اینجا پستش کن، انتخاب اول آلاچیق ماری باشه!۳-اگه بخواهی یکی از رازهای منو لو بدهی کودومشو اینجا لو میدی که خنده بر لبان دوستان بنشونه! ۴-آیا تاحالا دروغ گفتی؟! بیشتر دروغ شاخدار میگویی یا مصلحتی؟! ۵-اگه پسری داشتی با خصوصیات من چیکار میکردی! ۶-به نظرت چرا اینجا اینقدر بچه ها بیحالند و تورو نمیسوزونند!۷-به نظر تو شیطون ترین عضو ایستگاه چه کسی بوده! ۸-شیطون ترین فرد محله کیست! ۹-شلوغ ترین فرد محله کیست! ۱۰-پر جنب و جوش ترین فرد محله کیست!۱۱-اگه به این سؤالات با دقت جواب ندهی بیچارت میکنم: نظرت را در مورد این جمله بگو!

۱ و ۲ که حالا تا ببینم!
۳- خودت یکیشو انتخاب کن و لو بده.
من آدم راز نگه داریم. حد اقل سعی میکنم باشم.
۴- یادم نمیاد کجا چه دروغی، ولی غیر ممکنه دروغ نگفته باشم.
۵- میذاشتمش سر راه خخخخ!
۶- کاملا مشخصه. چون کسی که بتونه منو بسوزونه هنوز به دنیا نیومده!
۷ و ۸ خودت!
۹- تا چند روز پیش پرواز بود که خدا بیامرزدش. الان فکر کنم پریسا باشه.
۱۰- به نظر من شهروز!
سؤال ۱۱ هم بیش از ظرفیت ۱۰ سؤالیه و بنا به قانون جواب نمیدم خخخخخخخخخخ!

البته که حق داری قانع نشی!
اگرم خواستی میتونی دلیل قانع نشدنت رو بگی.
عبارت مجتبی و دوستان به این خاطر حذف شد که نام محله کوتاهتر و در موتورهای جستجو دست یافتنی تر بشه و نهایتا نتیجهش افزایش رتبه ی سایت خواهد شد.
مجتبی از نظر من آدمی پر تلاش، پیگیر، مستقل و دلسوز در حق سایر افراده.

ممنون که بلاخره سعادتی شد که تو این محله ی پر از نور ما هم توفیق کامنت دادن پیدا کردیم
بچها من با سعید کاری ندارم امید وارم همیشه دلشون گرم گرم
و در کنار خانوادشون سر افراز
و خوشحال باشن
من نزدیک سه ماهه که میخوام نظر بدم
اما اما به خاتر جهالتم و نادانی کافی از کامپیوتر و اینجور چیزا نمیتونم از بچه های زحمت کشی که تو این محله پست میزارن لاعقل تشکری بزارم واقعن برا خودم و نابیناییم و استان همیشه سر افرازم متعسفم
از آقای درفشیان معزرت میخوام که حرفی غیر از پستشون و جو اینجا ارز کردم
آخه ما هم دل داریم یکی تو این لرستان نیست که بتونه کامپیوتر رو بدون غرور به بچه های نابینا یاد بده
همش غرور
غرور
و غرور
بدرود

روزی مردی از خدا ۲چیز خواست ؛
یک پروانه و یک گل…
اما چیزی که خدا در عوض به او بخشید یک کاکتوس و یک کرم بود؛
مرد غمگین شد. باخود اندیشید:
خدا بندگان زیادی دارد و باید به همه ی آنها توجه کند و تصمیم گرفت دراین باره سوالی نپرسد.
بعدازمدتی مرد در کمال ناباوری مشاهده کرد که از آن کاکتوس زشت و پراز خار گلی بسیار زیبا روئیده است و آن کرم زشت تبدیل به پروانه ای زیبا شده است؛
راه خدا همواره بهترین راه است اگر چه بنظر ما غلط بیاید؛ آنچه می خواهید همیشه آنچه نیست که نیاز دارید؛ اگر چیزی از خدا خواستید و چیز دیگری دریافت کردید به او اعتماد کنید…
“خارهای امروز گل های فردایند”
در جامعه ای زندگى میکنم که بسیاری از مردمانش با یک ” استخاره ” هدف تعیین میکنند و با یک ” عطسه ” از هدف خود دست میکشند!!!
میان آرزوی تو و معجزه خداوند، دیواری است به نام ایمان و اعتماد؛ پس اگر دوست داری به آرزویت برسی با تمام وجود به او ایمان بیاور و اعتماد کن…
هیچ کودکی نگران وعده بعدی غذایش نیست، زیرا به مهربانی مادرش ایمان دارد…
ای کاش ایمانی از جنس کودکانه داشته باشیم به خدا …

خدایی که من قبولش دارم، لقمه رو دور سر هیچ کس نمیچرخونه.
مگر این که راست و پوست کنده دلیلش رو هم بگه.
اگه بناست نهایتش بگی حکمت و مصلحت، صراحتا میگم که قبول ندارم.
ما وقتی از این دو واژه استفاده میکنیم که دلیل چیزی رو ندونیم و بخوایم الکی دلمونو خوش کنیم.

خب خوبه حالا ۱ سوال دیگه فکر کنید خدایی برای پرستیدن و دینی برای پایبندی به اصول اون نیست شما چیرو بجاش پیشنهاد میکنید لطفا چند چیز نام ببرید راستی دوست دارید بچه آیندتون شبیه شما باشه یا مادرش؟پسر باشه یا دختر؟اسم هم براش درنظر گرفتید؟اگه یروز ازتون بخواد براش نقاشی بکشید یا نقاشیشو نشونتون بده چیکار میکنید
سپاس

در صورتی که انسانها بر اساس حقوق متقابل قوانین اخلاقی رو وضع کنن، شاید دیگه نیاز به ادیان وجود نداشته باشه.
ولی در مورد خدا فعلا ترجیح میدم ذهنیاتم رو بروز ندم.
چون خودمم به چیزایی که تو ذهنم میگذره مطمئن نیستم.
در مورد بچه هم فقط امیدوارم سالم باشه، بقیهش دیگه مهم نیست که شبیه کی باشه و اسمش چی باشه!
ضمنا سعی میکنم از اول طوری بارش بیارم که بدونه باباش نقاشی رو نمیبینه و اگه نقاشی کشید خودش برام توضیح بده که چی کشیده.

سلام بر همگی
واقعا خسته نباشید آقای درفشیان. حالا سؤالهای منو جواب بدید
معنی کلمه ی مادر از نظر شما چیه؟
از اسم سعید خوشتون میاد؟ اگه نه چه اسمی رو برای خودتون میپسندید؟
چندسال با خانمتون اختلاف سنی دارید؟
شما با اینکه یه نابینا همیشه مجرد بمونه موافقید؟
بهترین و بدترین اتفاق زندگیتون رو بگید
قرآن رو به صورت حرفه ای از چندسالگی شروع کردید؟
برای یادگیری قرآن از چه روشی استفاده کردید؟ گوش دادن کلاس رفتن یا هردو؟

مادر یعنی تکیه گاه امن!
نظر خاصی در مورد این اسم ندارم. شایدم بعدا عوضش کردم.
تقریبا دو سال از خانمم بزرگترم.
اگه یه نابینا بنا باشه ازدواج ناموفقی بکنه، خیلی بهتره که برای همیشه مجرد بمونه.
بهترین اتفاق ازدواج با همسرم بود و بدترین اتفاق خاطرم نیست.
من فکر نمیکنم فعالیت حرفه ای قرآنی داشته باشم.
به هر حال از ۱۰ سالگی شروع کردم.
بیشتر روش گوش دادن و مطالعه ی منابع برای یادگیری تجوید.

چون سؤالهام بیشتر از دهتا بود این کامنت رو هم دادم باشد که جواب بدید
بهترین و بدترین سؤالی که تا الآن تو این پست ازتون پرسیده شده چی بوده؟
تا حالا گریه کردید؟ چرا؟
مواقعی که خیلی ناراحتید چیکار میکنید؟
وقتایی که کارای خونه رو انجام میدید واکنش مادرتون نسبت به شما و خانمتون چیه؟
شما هم معتقدید حقوق خانما تو جامعه ی ایران رعایت نمیشه؟ راجع به آقایون اینطور نیست آیا؟
دمپاییا رو بذارید زمین فقط یه سؤال پرسیدم! به جان خودم قصد دیگه ای نداشتم خخخخ.
وقتی میرید عروسی آیا یه گوشه میشینید؟ اگه نه چیکار میکنید؟
تا حالا رقصیدید؟
هنوزم سؤال دارم ولی نمیپرسم تا فرصت به بقیه هم برسه. یکی بیاد رکورد منو تو سؤال پرسیدن بزنه. میگم خوبه برای کسی که بیشترین سؤال رو میپرسه هم یه هدیه در نظر بگیرید.
یکی مجتبی رو بگیره داره منو میکشه! شهروز نزن! دیگه از این پیشنهادا نمیدم! قول مردونه!

سؤالا معمولی بود و بهترین و بدترین نداشت.
زیاد پیش اومده گریه کنم و به دلایل مختلف مثلا دلم گرفته بود.
وقتی خیلی ناراحتم با خودم حرف میزنم و انرژی مثبت ایجاد میکنم.
انجام کار تو خونه برای همه امری عادی شده و واکنش خاصی نداره.
حقوق خانما تو ایران تقریبا وجود خارجی نداره و صرفا یه سری اجازه دارن که از آقایون گرفتن.
البته اگه حقوق آقایون رو هم اضافه کنیم امری اجتماعی میشه که بهش میگن حقوق بشر که به نظرم تو جامعه ی ما وضعیتش افتضاحه.
عروسیی که مجبور باشم توش یه گوشه بشینم سعی میکنم نرم.
آره رقصیدم. تو عروسی خودم صرفا برای جمعآوری شاباش خخخخخ!

دیدگاهتان را بنویسید