خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

آقا پرواز اومده ….با ششمین قهوه خونه ی گوش کن ….بفرمایین داخل …صبر کنیییییین, پذیرایی مجونی نی …کارت خوان دم در میباشه !!!!

سلوم بر بچ محله …حال – تون چطوره آیاااااااااااااااااااااا ؟؟؟
خوبین خوشین سلامتین ؟؟؟
متعلقین و متعلقات …المومنین والمومنات ….خوبن همهههههههههه ؟؟؟؟؟؟؟
خب قهوه خونه ی امروز …در سواحل نیلگون خلیج تا ابد فاااااااااااااااااارس!!! روی عرشه ی یه کشتی تفریحی !!!!!بر پا میباشه …
فقط …باید از کشور پهناورمون .ایران خارج شیم …چون کشتی اون ور آب پهلو گرفته .و در شهر دوست و برادر دبی میباشه !!!
کسی از شما که مشکل خروج نداره انشا الله ؟؟؟
دوستان لطفا چشماتونو ببندین و تصور کنین که الان اومدین فرودگاه و …
ولی نهههههههه چشماتون رو نبستینم نبستین.
اینجا که غریبه نیست خو .ما با چشم بازم میتونیم تصور کنیم .چون باز و بسته بودن چشم نقش مهمی ایفا نمیکنه …
مسافرین محترم ورود شما را به پرواز شماره ی 234 خوشآمد میفرمایم ..
کاپیتان پرواز آقای پرواز پر پر زاده و سر مهماندار خانم گلپر پر پر شده آرزوی سفری خوش را برای شما دارند.
لطفا توجه داشته باشید که مقصد ما شهر دوست و برادر !!!دبی میباشه و مدت زمان این پرواز نیم ساعت تخمین زده شده….
کاپیتان نابینا مطلق از نوع congenital میباشن …
ایشون از 100 پروازی که در طول عمر شریف و با افتخارشون انجام دادن تنها 2 پرواز را به سلامت بر زمین نشانده و اون 98 تای دیگه متاسفانه به دلیل نقص فنی هواپیما !میفهمی ! هواپیمااااااااااااا !!! ساقط گشته و تمامی مسافرین ناپدید میباشن اما خود ایشون به طرز معجزه آسایی زنده موندن خوشبختانه …
هواپیما از نوع ایران 140 میباشه.
شما مختارید در طول این پرواز هر کار دوست دارید انجوم بدین …هعی خو ممکنه زبونش لال !!!آخرین پروااااااااااااااز عمر شریفمون باشه …هععععی …
خب دیگه نیم ساعت بعد …دوستان گرامی ظاهرا چون میگن تا 3 نشه بازی نشه و جناب پر پر زاده قراره که برگی دیگر در جریده ی افتخاراتشون ثبت فرماین تا دقایقی دیگر در فرودگاه شهر دبی به زمین خواهیم نشست.
لطفا تا توقف کامل هواپیما از سر جاتون پا نشین خو …
عه …
همه چی رو که من نباس بهتون بگم دیگهههههه
خخخخخخخخخخخخخخخ//.
خب الان تصور کنین رو عرشه ی کشتی تفریحی هستین ///…لطفا شئونات و موازین رو رعایت کنین /…فکر نکنین از کشور ایران کنام شیران ایران مهد دلیران .ایران همیشه جاویدااااااااااااان !!!خارج شدین خبریه …خخخخخخخخ نعععععععععععععععععععع ..همه چیز باید به روال قهوه خانه های گذشته برقرار بشه.ضمنا پذیرایی مجانی نیست و هر چی مصرف فرمایین باس پولشو قبلش با وجه رایج مملکت بپردازین ..هروقتم از قیل و قال اینجا خسته شدین و خواستین استراحت کنین مدیر قهوه خونه لطف فرمودن و داخل کشتی رو به این امر اختصاص دادند ..
اون رایگانه دیگه …هزینشو با ورودی قهوه خونه پرداخت کردین /….هعععععی
راسی آیا میدونین چند روز دیگه چه خبره ؟؟؟؟
…..
نمیدونین ؟؟؟ نچ نچ نچ //…..هععععععی /…
7 بهمن نمیدونین چه خبره ؟؟؟
بابا تولد یکیه دیگه ؟؟؟؟
کادو هم نیاوردین لابد ؟؟؟؟!!!!
حعععععععععععععععف که تا اینجاا آوردمتون وگرنه اجازه نمیدادم تا کادو ندین پا تون به قهوه خونه برسه ..هععععععی
بعله دوستان 7 بهمن تولد مجتبی میباشه …من بدون اطلاع خودش میخوام تو قهوه خونه امروز جشن بگیریم براش .برا همینم از تنی چند از d j های معروف دعوت کردم که تا پایان قهوه خونه اینجا باشن و بساط بزم برپا باشه …
یه کیک 23 طبقه هم سفارش دادیم تو راهه .هزینه کیکهم جدا میباشه که مسئول صندوق از هر نفر میگیره //…کادو هاتونم پا تون رسید به ایران باس بیارین به شخص شخیص بنده تحویل بدین تا بدم به مجی ….
میدونین که هر کی کیک تولد بخوره و کادو نده از مسلمانان نیست و سزای عملش رو تو همین دنیا خواهد دید .
ضمنا کلیه منو های این قهوه خونه بریل میباشه و هرچی سفارش بدین ظرف طولانی ترین مدت زمااااااااان !!!!!!!!!براتون میاد …پس توصیه میکنم چیزی سفارش ندین …
بزن و بکوب هم در حد معمول باشه /کاری نکنین که فردا که پاتون رسید به مملکت پهناور مون مجبور شم وثیقه بیارم نجاتتون بدم …خخخخخخخخخخ.
خب دوستان از شوخی گذشته 24 ساعت پر از خوشی و شادی رو براتون آرزو می کنم.اینجا هر چی دل تنگتون خواست بفرمایین و لذت ببرین. d j شروع کن جشن تولد رو !!!!
مجتبی پیشاپیش تولدت مبارک /امیدوارم که موفق باشی و به هر آرزویی که داری برسی …راستش دوست نداشتم سوالی رو تو قهوه خونه مطرح کنم ولی بهتره بحث حول یه محوری باشه …میگم اگه یه روز خدا خواست و بیناییتونو به دست آوردین دوست دارین اولین تصویری رو که میبینین چی باشه ؟؟؟من خیلی دوست دارم زود تر از هر چیز صورت ماه خودمو خخخخخخخخ ببینم ..برام جالبه خو /…
هر کس دوست داشت به این سوال جواب بده اجباری نیست …ولی خو محض رضای خدا یکی دو نفرتون جواب بدین دلم نشکنه دیگه به قول یکی الهی گناهی میشم خو خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ .
خب دیگه بستونه از سخنان ارزنده ام مستفیض شدین دیگه !!!تو کامنتا منتظرم. /….
خوش باشین …

۲,۵۱۶ دیدگاه دربارهٔ «آقا پرواز اومده ….با ششمین قهوه خونه ی گوش کن ….بفرمایین داخل …صبر کنیییییین, پذیرایی مجونی نی …کارت خوان دم در میباشه !!!!»

من هر چی میگردم کامنت رعد بزرگوار را نمی پیدایم از یابندگان تقاضا دارم اگر رؤیت کردند من رو هم در جریان بگذارند

سلااام بچه هااا واقعا خسته نبااااشید.
فقط یه سؤال کوچولو از دخترم زینب خانم میکنم و رفع زحمت،که چرا جواب ایمیل تنها معلم نابینای موفق شهرتون رو ندادی. اون برات ایمیل داده و منتظر جوابته.

هعی هعی هعی
پریسا تایتلموو ور نمیدارم.
تا نرین تو نمیزارم از هواپیما پیاده شیییی
باید سهم همه بچه ها رو هم تو بدی از پذیرایی امروززززززززززز.

آقای عباسی نتم یاری نمیکنه وگرنه میرفتم براتون کپیش میکردم تو صفحه ی قبله
رعد بیا دوباره بنویسش
نازنین جان سلام

پریساا ببین خوب شدم دیگه از خودت درخاست کردم بهم آب زرشک بدی ببین گناه میدم ببین خستم ببین دلم آب زرشک کشیده ببین دلت میاد منو بکشی

نمی ذاری؟ آخجون بچه ها من میرم هواپیما سواری مجانی! پرواز من اصلا پیاده بشو نیستم. می خوام توی هواپیما منزل کنم. مرده و حرفش باید نگهم داری اون تووو!

آقای عباسی نمی دونم منظور شما کدوم بود ولی خب من اینو دوباره میذارم که نگردید و خسته نشید.
آنروز
تازه فهمیدم
در چه بلندایی آشیانه داشتم
وقتی از چشمهایت افتادم
هنوز دست و پای دلم درد می کند …
چقدر شکستن سخت است !
وقتی تو داری نگاه می کنی …

خانم پریسیما از لطفتون ممنونم ولی من تو صفحه پیش هم گشتم یافت می نشد ولی به هر حال از رعد بزرگوار ممنونم

نگهت میدارم پریسا ولی تا تو اون تو باشی اون هواپیما از جاش جم نمیخوره
تو هم باس هر روز کارای تمیز کاریشوو انجوم بدی تا پول کارتخوان در بیاد …افتاااااااااااد

آری با بزرگتر از خودت درست صحبت کن …
عه بی ادب
فورا از خانم پریسا عذرخواهی کن وگرنه سرتو میکنم زیر آآآآآآآب

پریسیما تموم شد
فردا شب کارتا رو میفرستم دم اداره تون
تو هم لطفا شونیزا رو ب مامور پست تحویل بده

من اون تو می مونم تمیز نمی کنم خوش هم می گذره بهم آخجون! پرواز۱بلایی اونجا سرت در میارم که۱چیزی هم دستی بدی بندازیم بیرون! یعنی۱همچین جونور خطرناکی هستم من!

خب راستی ببخشید یادم رفت، پرسیدید قهوه خانه یه هفته در میون باشه یا نه؟ من با این طرح موافقم. البته نظر سایر دوستان هم محترمه. به هر حال هر تصمیمی که مدیریت گرامی گوش کن بگیره من شخصا موافقم.

خانوم پریسااا عذر میخواام دیگه هم به آب زرشکات دست نمیزنم قول میدم
دست نمیزنم دهن میزنم خخ هه

بابا ایول اینکه خیلی عالیه. فقط من نمیتونم جاز رو درست نصب کنم. اولین بارم که نیست ولی نصب کردم نمیدونم چرا هیچچی رو نخوند خخخ

مطمئنم پرواز. از خباست خودم مطمئنم. باور نمی کنی معرفیت کنم به چندتا نفر واسهت توضیح بدن. فقط ایرادش اینه که اینجا نیستن باید پیاده بری گیرشون بیاری و تازه بعدش هم تا اسمم رو براشون ببری اول۱سری۴فصلی می زننت به قصد کشت. اگر زنده موندی شاید البته شاید بعد از۴فصل چهارم۱توضیحکی بدن بهت. حالا دیگه با خودت.

بچه ها من دوباره اومدم…..
خوبید خوشید سلامتید؟ چه خبر آیا؟
پ.ن وااای که چشمتون روز بد نبینه از محله افتاده بودم بیرون که مجدد ورود نمودیم ….

نهههه بذار ببینم
کاممنت ۶۴ مال منه
میخوام ببینم کی جرات میکنه ک به حسابم دس بزنه ک مجی حسابشو برسه

این قطعه هم تقدیم همگی البته به شرط ها و شروطها و شرطش اینه که باشد که بیندیشیم….

دختران شهر
به روستا فکر می کنند
دختران روستا
در آرزوی شهر می میرند
مردان کوچک
به آسایش مردان بزرگ فکر می کنند
مردان بزرگ
در آرزوی آرامش مردان کوچک
می میرند
کدام پل
در کجای جهان
شکسته است
که هیچکس به خانه اش نمی رسد….

دکی پَست.
بلاکت میکنم که بفهمی یه من ماست چه قدر زیاااده خخخ.
نااااامرد.
حالا پست مال تو بود اشکال نداشت.
دیگه چرا کامنت ۲۰۶۴ رو دادی.
هععیییییییی.
گریههههههه.

بچه ها من یه طورایی انگار دوباره ناراحت شدم
می گم آمار بازدید اون پست من حدود هزار و چهارصد و خورده ای شده که این آمار مشکوکه ….
حس می‌کنم یکی داره این وسط مسخره بازی در میاره هی صفحه اش رو ریفرش می کنه وگرنه که خب منطقی نیست دیگه ….. نمی دونم بنظر شما منطقیه آیا؟

سلام بر همه ی دوستان
خوب امشب هم که قهوه خونه با همشهری خودمه بشینم ی لیوان آب خالی بخورم چون رژیم دارم و فعلاً باید آب بخورم عجب مهمون ارزونی هستم من! به به چه شعرهای زیبایی برم ی چند کامنت بخونم برمی گردم دوستان

این سوال رو من خیلی از خودم می پرسیدم بانو. جوابش رو پیدا نکردم و خودم هم این وسط بین پل های شکسته گم شدم. من گم شدم! نشونی هام رو میدم یکی بیاد پیدام کنه! به خدا خسته شدم از این گم شدگی! می خوام پیدا بشم نه میشه نه می ذارن! این ها رو کاملا جدی نوشتم! بچه ها برام دعا کنید باشه؟

خوبترین حادثه می دانمت
خوبترین حادثه می دانی ام؟؟؟
حرف بزن ابر مرا باز آن
دیرزمانی است آه بارانی ام
حرف بزن حرف بزن سالهاست
تشنه ی یک صحبت طولانی ام
ها…به کجا می کشی ام خوب من؟
ها…نکشانی به پشیمانی ام!

نخودی بانو.
ما هم مثل تو تعجب کردیم که چه خبره خخخ.
ولی خیلی مهم نیست.
سخت نگیر.
هرکی هست داره کار بیمعنی و زشتی میکنه.
خدا کنه یه کم بیشتر فرهنگ داشته باشن بعضیها.
همش تقصیر این دکی پرنده هستش.
اصلً همه ی مشکلات ما مقصرش این دکیه.
راستی سلام به مادر محله.

شهروزززززززز ….جوسازی نکن بچهههههه
نکننننننننن /…
بانو بیخیاال …خو بهتر بذار بازدید پستتو انقد زیاد کنه تا جزو داغترین پستها شهههه
چه عیبی دارههههه
خدایی چه آدمایی بیکاری پیدا میشن …
خدایا میشه از هفته بعد ذره ای از وقت اینا رو بدی به من خخخخخ

آخه خیلی کارش مسخره و بی مزه هست خوشم نیومد ….
تازه منو بگو اولش فکر می کردم چه پست با حالی زدم چه آماری ….. یعنی خب یه طوری حس مسخره شدن بهم دست داده ….

لبت نه گویدو انگار میگوید دلت آری،
که اینسان دشمنی یعنی که خیلی دوستم داری.
دلت میآید آیا از زبانی این همه شیرین،
تو تنها حرف تلخی را همیشه بر زبان داری.
نمیرنجم اگر باور نداری عشق نابم را،
که عاشق از ایار افتاده در این عصر عیاری.
چه میپرسی ضَمین شعرهایم کیست آن من،
مبادا لحظه ای حتی مرا اینگونه پنداری.
تو را چون آرزوهایم همیشه دوست خواهم داشت،
به شرطی که مرا در آرزوی خویش نگذاری.
چه زیبا میشود دنیا برای من اگر روزی،
تو از آنی که هستی ای معما پرده برداری.
چه فرقی میکند فریاد یا پژواک، جان من،
چه من خود را بیازارم چه تو خود را بیازاری.
صدایی از صدای عشق خوشتر نیست حافظ گفت،
اگرچه بر صدایش زخمها زد تیغ تاتاری.

شهروز این یکی از بهترین آثاریه که عبد الاهی شادروان اجراش کرده. خیلی دوستش دارم خیلی خیلی زیاد! بانو ممنونم. اگر این دفعه پیدا بشم دیگه گم نمیشم. دست خدا رو دیگه ول نمی کنم. کاش بشه! کاش بشه!

رععد بزرگ با خنده به پرواز آوای محبوبش نگاه میکنه و میگه
من صورتم که به صورت شعرم شبیه نیست
بر این گمان مباش که زیبا ببینم
شاعر شنیدنی ست ولی میل،میل ِ توست
آماده ای که بشنوی ام یا ببینیم ؟
این واژه ها صراحت ِ تنهایی من اند
با این همه مخواه که تنها ببینیم

سلام به بانوی عزیز و مادر بزرگ مهر و مهدی قادری و رعد و سایر دوستان.
بانو جون بی خیال. خخخخخخخخ. چه حوصله ای داشته.

بچه ها من الآن دقیقاً گیجم یعنی نمی دونم خب راجع به چی بحرفم…..
بیاید یه موضوع انتخاب کنیم در موردش کامنت بدیم این طوری شاید رستگار بشیم ها ….
راستی رعد عزیز مرسی بابت اشعار …. ان شا الله دیوان شعر خودتون ….

به چه می خندی !؟
به چه چیز!؟

به شکست دل من
یا به پیروزی خویش !؟

به چه می خندی…!؟
به نگاهم که چه مستانه تو را باور کرد!؟

یا به افسونگری چشمانت
که مرا سوخت و خاکستر کرد…!؟

به چه می خندی !؟
به دل ساده ی من می خندی

که دگر تا به ابد نیز به فکر خود نیست !؟
یا به جفایت که مرا زیر غرورت له کرد !؟

به چه می خندی !؟
به هم آغوشی من با غم ها

یا به ……..
خنده دار است…..بخند !!

پاسخ سوال جناب پرواز البته بزرگمهر خوابه و من از طرف خودم مینویسم دوست دارم اولین چیزی که ببینه صورت مهربون پدرش باشه و بعد هم بریم طبس شهر والدینم ،بذارم چشماشو اونجا باز کنه و کوههای باشکوه و درختان زیبای نخل و شکوفه های فوق زیبای بهار نارنج رو با همه ی زیباییشون ببینه .شعر بلد نیستم بنویسم اینا رو نوشتم

راستی بانو ….قول دادم تو آخرین کامنتم قضیه چوپونا رو بگم …ولی الان میگم حسش نیس اون آخر بگم ..یادش بخیر با یکی از دوستام که دیگه نیست !!!یه مشاعره داشتیم ..خو منم ک اهل شعر و شاعری نبودم …این بیشتر از من اهل شعر بود …بعد یه جایی اون بنده خدا رو حرف ه گیر کرد …و ییهو گف هعی هعی هععی
وای چی بگم هعی //…یاد چوپونا افتاده ….بازم !!!هععععععععععععععی ….اینم قضیه چوپونااااااااا خخخخخخخخخخخخخخخ

ینی من و شما باید تا این حد همشهری باشییییییییییم ؟؟؟؟هععععععععععی ممنون از جوابتوننننننن ….من ییهو شوکه شدم خو

بانو جان رعد بزرگ خیلی وقته که دیگه شعر نمیگه و زده تو کار طنز .خخخخخ
جووون که بودم شعر می گفتم. اما هنوزم شعردوست هستم. بیشتر اشعار محمدعلی بهمنی رو می نویسم. خذخذخذخذ

مادر عزیز برای چی نگفتی چهره خودت رو ببینه؟ من۳۶سالمه و دلم می خواد اولین چیزی که می بینم صورت مادرم باشه. برای بزرگ مهر مطمئنا چهره شما از همه منظره های بهشت بیشتر می ارزه.

با جنگل،دریا و کوه میتوان بهترین لحظات دو نفره را 
ساخت…. 

اما برای یک تنها فقط… 

گم شدن… 

غرق شدن… 

و سقوط….  

بله جناب پرواز اگه عید میاین طبس بریم کافی شاپ پاسارگاد مال اقوامه، از این محله خداحافظی کنین ولی ما که همشهری هستیم

ممنون آریا. تنهایی اینهمه هم بد نیست. بهتر از جمعیه که بودنت باهاشون و بودنشون باهات آزارت بده. من تنهایی رو ترجیح میدم. زینب جان اینجام بگو

مادر محله
مادر بزرگ مهر جدی هیچ حرفی در مقابل کامنتتون ندارم …. مهر مادری جدی قابل ستایش و احترامه …. یه خورده ای که نه خعلی با خوندن کامنت شما متأثر شدم یه طورایی حس بغض بهم دست داد…..

خــــــــدایا!    

یا خیلی برگردون عقب، یا بزن بره جلو…   

از اینجای زندگی دلـــــم خیلی گرفته…   

واااای مطمئن بودم ضایع می‌شم ولی خب حتمی چوپونا تو فرانسه هم یه معنی فرانسوی داره حتمی هم یکی بر اساس همون معنیش که ما در جریانش نیستیم یه شعری سروده و یکی هم بر اساس همون شعر که خعلی هم زیبا و قشنگ هست یه موسیقی توپ دالام دیمبویی اپرایی ساخته که بعدی که دانلودش کردم در اختیار شما ها هم قرارش می دم تا که رستگار شوید

راستی بچه ها کسی موسیقی به سبک اپرا داره که براش امکان آپلودش تو محله باشه آیا؟ حالا امروز و امشب نشد در قالب یه پست و اینا …..؟؟؟؟؟

زینب جان از جا های مختلف جمع کردم از۱سایت نگرفتم. هر جا رفتم از هرچی خوشم اومد گرفتم نگه داشتم واسه خودم اینجا خیلی واسهم خودیه گفتم اینجا هم بذارن بقیه هم شاید خوششون بیاد.

خبب کامنتها رو هم خوندم
بانو جان ببین بعضی وقتها بعضیی کسها تو گوگل مثلاً یه سرچی انجام میدن بعد این سایتو نشون میده میان میبینن میرن کامنت گذارها فقط بچه های خودمون هستن ولی بازدید کنندگان احتمال داره خیلی بیشتر از اون چیزی که ما فکرشو بکنیم باشن گلم

بچه هاااا این شعر گرگه بود با کاسه هه که قهوه خونه دو هفته پیش دنبالش می گشتم یااااافتمش یعنی اوریکا یعنی بفرمایید برا شوما هم می‌ذارمش باشد که برا بچه هاتون بخونیدش بعدی بچه هاتون هم برا بچه هاتون تا هعی بره بالا بالا بالا تر هرچی بالاتر بهتر…..

آهای آهای ای گرگه
اون رودخونه بزرگه
آبش خیلی زیاده
نمی‌شه رفت پیاده
باید که دست به کار شی
روی چیزی سوار شی
اگر کسی ببینه
سر دمبتُ می‌چینه.
یک سیب و یک گلابی
یک کاسه لاعابی
یک موش و یک تله موش
یک گربه و دو خرگوش
یه ماه و یه ستاره
عید اول بهاره.

اشکم ولی به پای عزیزان چکیده ام
خارم ولی به سایه گل آرمیده ام
با یاد رنگ و بوی تو ای نوبهار عشق
همچون بنفشه سر به گریبان کشیده ام
چون خاک در هوای تو از پا فتاده ام!
چون اشک در قفای تو با سر دویده ام
من جلوه شباب ندیدم به عمر خویش
از دیگران حدیث جوانی شنیده ام
از جام عافیت می نابی نخورده ام
وز شاخ آرزو گل عیشی نچیده ام
موی سپید را فلکم رایگان نداد!
این رشته را به نقد جوانی خریده ام
ای سرو پای بسته به آزادگی مناز
آزاده من که از همه عالم بریده ام !
گر می گریزم از نظر مردمان « رهی »
عیبم مکن که آهوی مردم ندیده ام!
رهی معیری

پریسیما جونم خب بعله حق با شوماست ولی نه در عرض یه نصف روز هزار و پونصد و اندیتا….
یه نگاه تو داغ ترین پست ها بنداز خودت هم به این نتیجه تأسف باری که من رسیدم می‌رسی خانمی…..

راستی آریا گفت اعلامیه و ترحیم یا یه چیزی افتادم
بچه ها واسه یه جوون ۱۹ ساله یه فاتحه بفرستید ثواب داره

بچه ها یکی به من جواب بده لطفاً. من جازم به فارسی که میرسه یهfa i r بهش اضاف میکنه . قبلاً اینو غیر فعال میکردم الآن یادم رفته. چطوری غیر فعالش کنم ؟

وااای مرسی آریا خعلی زیاااد…..
من عاشق اپرا هستم ولی هیچ وقت نشده یه شعر اپرایی گوش بدم “فقط یه تیکه هاییش رو تو فیلما شنیدم”

زینب این حرکاااات چیه …بدههههه شونیزاموووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو

بانو جان ببین همه چیز درسته باور کن عنوانی که ما انتخاب میکنیم تو یه ساعت کلی کار انجام میده چه رسد به نصف روز

زمانیست که:

بیگناه پای دار میرود و میخندد

نمیداند که بالای دار خواهد رفت!

چاقو دسته ی خود را میبرد!

محبت خارهارا گل نمیکند

همانگونه که دوری دوستی نمیاورد!

و پول خوشبختی می اورد!

“دوره ی ضرب المثل ها به پایان رسیده”

اشکش چکید و دیگرش آن آبرو نبود

از آب رفته هیچ نشانی به جو نبود

مژگان کشید رشته به سوزن ولی چه سود

دیگر به چاک سینه مجال رفو نبود

دیگر شکسته بود دل و در میان ما

صحبت بجز حکایت سنگ و سبو نبود

او بود در مقابل چشم ترم ولی

آوخ که پیش چشم دلم دیگر او نبود

حیف از نثار گوهر اشک ای عروس بخت

با روی زشت زیور گوهر نکو نبود

اشکش نمی‌مکیدم و بیمار عشق را

جز بغض شربت دگری در گلو نبود

آلوده بود دامن پاک و به رغم عشق

با اشک نیز دست و دل شستشو نبود

از گفتگو و یاد جفا کردنم چه سود

او بود بی‌وفا و در این گفتگو نبود

ماهی که مهربان نشد از یاد رفتنی است

عطری نماند از گل رنگین که بو نبود

آزادگان به عشق خیانت نمی کنند

او را خصال مردم آزاده خو نبود

چون عشق و آرزو به دلم مرد شهریار

جز مردنم به ماتم عشق آرزو نبود

استاد شهریار

زینب لطف داری. هست عزیز حتما هست. زیبایی اون ها که از من دیدی واسه این بود که توی حال و هوای محله و بین بچه محل ها خوندیشون.

اصغر آقا من بلد نیستم البته متأسفانه ولی وقتی جاز نصب می‌کنم یه فایل اکتیویشن هست همیشه پاکش می کنم نمی دونم شاید مسأله اون باشه البته متخصصان ان شا الله جواب درست رو خدمتتون عرض خواهند نمود ….

بچه ها اول تو منوی جاز آلت رو بزنین .بعد با جهت نمای سمت راست یکی برین تا برسین به utilities از اونجا با جهتنمای پایین برین تا برسین به setting center بعد روش اینتر کنید ..بعد چندتا با جهتنمای پایین اگه برین چندتا گزینه داره که میگه closed .میرین تا برسین به text processing که closed هست .با جهت راست بازش کنین برین تا برسین به دیتکت languages checked هست check رو بردارید با تب apply و بعد ok تمومه

برای دقیقه های سرد چای دم کن

در فنجان ثانیه های تلخ شکر بریز

شاید لحظه های دلخوشی آنقدر نباشد

که فرصت حتی یک تبسم را به نگاهمان وصله بزنند

خواهش دوس جونااااا
ببخشید اگه تو انگلیسیا غلط املایی بود
انقد ک هی از فارسی به انگلیش میپریدم خخخخخخخخخ

ذهن ما مانند یک تلوزیون با صدها شبکه است؛
و این ما هستیم که تصمیم میگیریم روی کدام شبکه باشیم!
شبکه رنجش،
شبکه بخشش،
شبکه نفرت،
شبکه مهربانی
شبکه شادمانی،
شبکه برنامه تکراری دیروز!
تصمیم ما همان کنترل یا ریموت ماست.
شما بیننده کدام شبکه هستید ؟؟؟
لحظاتت را با انتخاب بهترین شبکه ها زیبا کن

شهروز جواب سوالت برای من باید بگم بهترین سن زندگیم ۲۳ سالگیم بودددد …سالی ک ارشد قبول شدممممم.حتی امسالم ک دکی شدم به اون حد از خوبی نبووود

دوستان داشتم آرشیوم رو چک میکردم به این داستان کوتاه رسیدم
هروقت میخونمش بغضم میگیره

پسر : ضعیفه! دلمون برات تنگ شده بود…اومدیم زیارتت کنیم!

دختر : تو باز دوباره گفتی ضعیفه؟؟؟

پسر : خوب… «منزل» بگم چطوره !؟

دختر : واااای… از دست تو!!!

پ: باشه… باشه…ببخشید «ویکتوریا» خوبه ؟ …

د: اه… اصلا باهات قهرم.

پ: باشه بابا… تو «عزیز منی»، خوب شد؟… آَشتی؟

د: آشتی، راستی… گفتی دلت چی شده بود؟

پ: دلم …!؟ آها یه کم می پیچه…! از دیشب تا حالا .

د: … واقعا که…!!!

پ: خوب چیه… نمیگم… مریضم اصلا… خوبه!؟

د: لوووووووس…

پ: ای بابا… ضعیفه! این نوبه اگه قهر کنی، دیگه نازکش نداری ها !

د: بازم گفتی این کلمه رو…!؟؟؟

پ: خوب تقصیر خودته…! میدونی که من اونایی رو که دوست دارم

اذیت می کنم… هی نقطه ضعف میدی دست من!

د: من از دست تو چی کار کنم…

پ: شکر خدا…! ، دلم هم پیچ میخورد چون تو تب و تاب ملاقات

تو بود…؛لیلی قرن بیست و یکم من!!!

د: چه دل قشنگی داری تو… چقدر به سادگی دلت حسودیم

می شه.

پ: صفای وجودت خانوم .

د: می دونی! دلم تنگه… برای پیاده روی هامون…

برای سرک کشیدن توی مغازه های کتاب فروشی

و ورق زدن کتابها… برای بوی کاغذ نو… برای

شونهبه شونه ات راه رفتن و دیدن نگاه حسرت بار بقیه…

آخه هیچ زنی، که مردی مثل مرد من نداره!

پ: می دونم… میدونم… دل منم تنگه…

برای دیدن آسمون تو چشمای تو،

برای بستنیهای شاتوتی که با هم می خوردیم…

برای خونه ای که توی خیال ساخته بودیم و من مردش بودم…!

د: یادته همیشه به من میگفتی «خاتون»؟

پ: آره… یادمه، آخه تو منو یاد دخترهای ابرو کمون قجری می انداختی!

د: آخ چه روزهایی بودن… ، چقدر دلم هوای دستای مردونه ات رو کرده…

وقتی توی دستام گره می خوردن… مجنون من.

پ: …

د: چت شد؟ چرا چیزی نمی گی ؟

پ: ……

د: نگاه کن ببینم…! منو نگاه کن…

پ: ………

د: الهی من بمیرم…، چشمات چرا نمناک شده… فدای تو

بشم…

پ: خدا ن… (گریه)

د: چرا گریه می کنی…؟؟؟

پ: چرا نکنم…؟! ها!!!؟

د: گریه نکن… من دوست ندارم مرد من گریه کنه… جلوی این همه آدم…

بخند دیگه…، بخند… زود باش بخند. پ: وقتی دستاتو کم دارم

چه جوری بخندم… کی اشکاموکنار بزنه که گریه نکنم ؟

د: بخند… وگرنه منم گریه می کنما .

پ: باشه… باشه… تسلیم. گریه نمی کنم… ولی نمیتونم بخندم .

د: آفرین ، حالا بگو برام کادوی ولنتاین چی خریدی؟

پ : تو که می دونی… من از این لوس بازی ها خوشم نمیاد…

ولی امسال برات کادوی خوب آوردم.

د:چی…؟ زود باش بگو دیگه… آب از لب و لوچه ام آویزون شد.

پ: …

د: باز دوباره ساکت شدی…!؟؟؟

پ: برات… کادددووو…(هق هق گریه)… برایت یک دسته گل رُز!،

یک شیشه گلاب! و یک بغض طولانی آوردم…!

تک عروس گورستان!

پنج شنبه ها دیگه بدون تو خیابونها صفایی نداره…!

اینجا کنار خانه ی ابدیتت می نشینم و

فاتحه می خوانم.

نه… اشک و فاتحه نه… اشک و دلتنگی و فاتحه نه…

اشک و دلتنگی و فاتحه…

و مرور خاطرات نه چنداندور… امان… خاتون من!!!

تو خیلی وقته که… آرام بخواب بانوی کوچ کرده ی من….

دیگر نگران قرصهای نخورده ام…

لباس اتو نکشیده ام و صورت پف کرده از بیخوابیم نباش…!

نگران خیره شدن مردم به اشکهای من هم نباش…!

بعد از تو دیگر مرد نیستم اگر بخندم…  

بچه ها من میخوام چیزی که پرواز گفت رو کوپی کنم که داشته باشمش تو کجا میتونم پیستش کنم؟

ما اینیم بانوووو
شه شه بابا اطلاعات عمومییی
هادی خواهش کاری نبودددد
طاها لااااااااااااااااااییییییییییککککککک

بانو چون اسم فعلیت با شعر جور نی و وزنو مختل میکنه با اجازه میگیم نخودی مچکریم
نخودی مچکریم
نخودی مچکرییییم

متشکر از بانو و پریسای عزیز بزرگمهر شکل خودمه ،خودشو ببینه من تکراری میشم خخخخخ
ی پیشنهاد به رعد عزیز که زیست دوست نداره، من عاشق مولانا هستم و مثنوی معنوی، ادبیاتمم خوبه ولی درک اشعار مولانا سخته ،اگه ی وقتی دوست داشتین ی پست جدید بذارین و ی داستان جذّاب مثنوی رو برامون بخونین و توضیح بدین جالبه من که خیلی دوست دارم نظر شما و بقیه چیه؟

یک روز صبح «بودا» در بین شاگردانش نشسته بود که مردی به جمع آنان نزدیک شد و پرسید:
آیا خدا وجود دارد؟
«بودا» پاسخ داد:
بله، خدا وجود دارد.
بعد از ناهار سروکله‌ی مرد دیگری پیدا شد که پرسید:
آیا خدا وجود دارد؟
«بودا» پاسخ داد:
نه، خدا وجود ندارد.
اواخر روز مرد سومی همین سؤال را از «بودا» پرسید. پاسخ بودا به او چنین بود:
خودت باید این را برای خودت روشن کنی.
یکی از شاگردان گفت:
استاد این منطقی نیست. شما چطور می‌توانید به یک سؤال سه جواب بدهید؟
بودا که به روشن‌بینی رسیده بود، پاسخ داد:
چون آنان سه شخص مختلف بودند و هرکس از راه خودش به خدا می‌رسد: عده‌ای با اطمینان، عده‌ای با انکار و عده‌ای با تردید.

گون از نسیم پرسید

دل من گرفته زینجا

هوس سفر نداری

ز غبار این بیابان ؟

همه آرزویم اما

چه کنم که بسته پایم

به کجا چنین شتابان ؟

به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم

سفرت به خیر !‌ اما تو و دوستی خدا را

چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی

به شکوفه ها به باران

برسان سلام ما را

محمدرضا شفیعی کدکنی

آریا! بارون، بارون، بارون، حرف تمامی دل های تنگ را می خوانم.
زبان تمامی نگاه های بارانی را می دانم،
همراه انتظار های بی پایان و تلخ، تا همیشه می مانم،
بر این شب انتهایی نیست، می دانم!
می دانم! می دانم!.
قسمتی از سیاهه های خودم!.

شهروز خوب ببخشید خوب دست خودم نبود خوب چیکارکنم که دست خودم نیست خوب چرا من الان رو مود دپرسم چرا شهروز چرا جواب نمیدی شهروز خوب بهم بگو چرا من که دست خودم نبود شهروز خوب ال فرااا

مادر عزیز چهره شما هرگز واسه بزرگ مهر نه تکراریه نه خسته کننده. مادر ها تک هستن عزیز. فقط یکی. مثل خدا توی آسمون. بزرگ مهر اگر حالا این رو ندونه، مطمئن باشید چند سال دیگه تعییدم می کنه و اون زمان اگر ازش بپرسیم، تردید نکنید که جوابش مثل مال منه.

بچه ها درسته الآنی آخرشه ولی عاشق این شعرم خعلی زیاااد…..

به نام خداوند رنگین کمان
به نام خداوند رنگین کمان
خداوند بخشنده ی مهربان
خداوند زیبایی و عطر و رنگ
خداوند پروانه های قشنگ
خداوند باران و نقل و تگرگ
نفس های باد و تپش ها ی برگ
خدایی که سرشار آرامش است
طرفدار سرسبزی و دانش است
و از نور باران صمیمی تر است
خدای صمیمی، خدای سلام
خدای غزل، قصه ی ناتمام
خدایا به ما مهربانی بده
دلی ساده و آسمانی بده
دلی مثل گل خانه ی دوستی
پر از عطر و پروانه ی دوستی
دلی چون دل کوچک باغچه
دلی که به عشق تو وا می شود
پر از رنگ و بوی دعا می شود.
شعر از محمود پور وهاب

ای نگاهت خنده مهتاب ها

بر پرند ِ رنگ رنگ ِ خواب ها

ای صفای جاودان ِهرچه هست:

باغ ها ، گل ها ، سحر ها ، آب ها

ای نگاهت جاودان افروخته

شمع ها ، خورشیدها ، مهتاب ها

ای طلوع بی زوال آرزو

در صفای روشنی محراب ها

ناز نوشینی تو و دیدار توست

خنده مهتاب در مرداب ها

در خرام نازنینت جلوه کرد

رقص ماهی ها و پیچ و تاب ها.

شفیعی کدکنی

شهروز راستشو بخوای من هنوز سال قشنگی توی زندگیم نداشتم
هیچ وقت هیچ وقت از زندگیم راضی نبودم
هیچ وقت اون شادی که تظاهرش میکنم رو نداشتم
کاش این سوالو نمیپرسیدی

طاها کاش زودتر سرت داد میزدممممممم خخخخخخخ خخخ خخخ خخخ آریا مرسییییییییییییییییییییی
شهروز بپرس

طاها پسرم مرسی . آریا احسنت.
شب و روز از این سؤالا نپرس دیگه . رعد باستانی دلش میگیره. یاد جوونیاش میفته . دهه ۷۰ همش برای من زیباست.

شعر آقا گرگه زیبا بود منو یاد دوران مدرسه انداخت که صبح برنامه کودک رادیو اونو پخش میکرد و بعد میرفتم مدرسه و شعر جناب آریا هم زیبا و با شکوه بود .نمیدونم امشب آقای عباسی معما طرح نکردن من گوش بدم و جواب رو هم پیدا نکنم خخخخخ

باشه اینطوریاس آرهههه …پریسیما از زندگیت راضی نیستییییییی منم از چشام راضی نیسم …الهی به سرنوشت سمیرا دچار شنننننننننننننننننننننننننننننننن …هععععععی

راستی پرواز جو چوپونا گرفتم یادم رفت بپرسم خب اون دوستت چرا دیگه دوستت نیست آیا؟ اصلاً قضیه شوما با اون دوستتون چی بوده آیا؟ شکلک قرائن و امارات شکلک تمام اصطلاحات حقوقی قلمبه سلمبه

مادر گرامی بزرگمهر امشب منتظر کلاس جدید زیست شما می مانم بعد از قهوه خانه امیدوارم کلاس شما مجددا برپا شود.

میگم دکی بیا یه بار جلوی همه اعتراف کن.
خدا وکیلی سؤالای آزمون دکترا رو چند دادی خریدی؟
خخخ.خخخ.خخخ.خخخ.خخخ.
راستی خانمها و آقایان.
تا لحظاتی دیگر باز هم به شدت غافلگیر خواهید شد.
مثل هر هفته.

راستی آقای شهنشاه من تو پست دوچرخه ای آقای عدسی ازتون پرسیدم یعنی پرسیده بودم دوچرخه تون رو چند می فروشید آیا؟ می‌شه الآنی یه قیمتی علی الحساب بدید تا بعد ….

سلام بر همه دوستان و همچنین دکتر پرواز .
با شرمندتم دوکی اول از همه یه خبر خوش به همه بدم اینکه من امروز رفته بودم برای تست صدا و خدا رو شکر قبول شدم از بین سی نفر در کل سه نفر قبول شدیم البته جمعین بینا بود که منم یکیش بودم . قرار شده برای صد در صد شدن تا فردا تماس بگیرن
امروز خیلی روز خوبی بود واسم و خیلی خوشحالم نه به هفته قبل نه به این هفته
دکتر شرمنده بمولا تا اومدم مثل اسب ا افتادم و خوابیدم و نشد که بشه
از پرواز هم جا موندم دکی رو نمیگم از هواپیما منظورم هست
دکی یه آب میوه زرشک اگه بدی ممنونن میشم خیلی هم گلی

زیر سیبیلی چیه پریسا … باباا شوما که امکانات کامل در اختیار داری نگفت بده تکمار یه لقمه چربش کنه خخخ “پروااااز اون دوستت کی بود چی بود کجا بود؟؟؟؟؟

سلام فرررررررررفررررررره ….
بااااااااااشههههههه دستت درد نکنههههه
فک نمیکردم تو تو قهوه خونه ی من انقد کمرنگ باشیییییی

مااااااادددددر بزرگ مهر رعععد بزرگ بی سواته فقط و فقط عااااااششششقه شعره . قربونت برم مولوی وااااااااااااااااااای خیلی دشواره . کار من نیست. عزیزم من زدم تو کار طننننز . من کی گفتم که اشعار مولوی تفسیر می کنم.
من زیست دوست ندارم. ولی زیست شناسارو خییییییلی دوست دارم. شکلک رعد بزرگ تمام گوشتای تنش ریخت . شکلک مادربزرگمهر خونم گردن شما خخخخخ من میخوام تا عید بشم ۴۰۰ کیلو بعد شما با یک پیشنهاد ۵۰ کیلو از من کم می کنی ؟؟؟
شکلک ننه آقا میگه خب مادر جون ، ننه چکار به رعععد داری . این بنده خدا که بی سواته و از عصر قجر اومده .فقط دوست داره با دنیای نابیناها بیشتر آشنا بشه .ولی از بچگی اشعار حافظ حفظ میکرد. در ضمن رشته دانشگاهیش ادبیات نیست مادر هههه

سلام فرامرز.
این دفه سریع سورپیریزم رو شدااااا.
نخودی این دوچرخه ای که من دارم، صفرش حدودً یه تومنه که من گذاشتم پونصد برای فروش.
تقریبً سالمه فقط چون دو سه سال بدون استفاده بوده یه سرویس کلی میخواد که رو به راه بشه.
لاستیک عقبش رو عوض کردم نو انداختم، زینهاش رو هم که معمولی بود عوض کردم فنری گذاشتم.

سلام پری پری
شرمندت شدم بمولا . دیشب مثل مرغا ساعت یازده دوازده بود خوابیدم امروز هم واسه همون کار رفتم بعد از ظهر که اومدم خوابم برد تا الان
ببخش خدایی

رعععد خداییییی چندتا شخصیت تو جونتن بذار بشماریم
رعد بزرگ رعدوک. ننه آقا بارون …و خود حقیقیت که فکر میکنم مهربون تر و با احساس تر از همشونییییییییییییییییییییییییییی
ووووووووووووووووووووووواااااااااااای ولی اگه صدات مث رعععد باشه نهههههههههه /…خخخخخخخخخخخخخخخ

سلام شهروز جون
قربانت . دکی بالاخره ما هم دیگه باید ادای با کلاس ها رو در بیاریم
خخخ
نه خدایی به من میاد از این حرفا بزنم که دیر بیام زود برم . هععععی
خدا کنه همه راه زندگیشون رو پیدا کنن .
باز محتاج دعاهای شما عزیزان هستم خدایی

بَه سلاااآاااآاااآااام آقای خسروی! تبریک تبریک خیلی تبریک به خدا بد نگران بودیم همگی واسهتون! خدا رو شکر که روز خوبی داشتید ایشالا همیشه روز های خوب براتون پشت سر هم به صف بشن! اِیوَل!

آی شهین ….چی شهره …چی شهروز ای بابا چرا اسم این تو زبونم نمیچرخه
اینجا داری معامله میکنی حق کمیسیون استادتو پرداخت کردیییی

همه شاهد باشید که دکی به سؤال من جواب نداد.
فساد حتی در نظام آموزشی ما هم بیداد میکنه.
ای کاش منم مثل این دکی قلابی پول داشتم سؤالا رو میخریدم الآن میرفتم دکتر میشدم.
هعیییی.

بانو تکمار الان سوخته حوصله نداره ترسیدم ببرم از مزه این پرواز خوشش نیاد عصبانی بشه خودم رو بخوره این بود که بیخیال امکانات موجود شدم

عسل خانم دل تنگ شماست
عسل خانم شیطون و بلاست
عسل خانم خوشگل و دلبری
عسل خانم الهی بمیرم برات.
from shahrooz hosseini این پی ام الان تو اسکایپ از شهروز به دستم رسید
و پی ام بعدش :
وااای دکی پرنده ببخش اشتباه شد …
هعی خودتون قضاوت کنین

آب زرشک هام رو قایم کردم یواشکی بطری بطری در میارم می خورم بطری خالی ها رو غل میدم بره. میگم بچه ها من۱مشکلی دارم نمی دونم بگم یا نه. جدی سخته دیگه همهش دارم میگم آقای خسروی. میشه من مثل ملیسای عزیز دلم بهتون بگم نمی دونم فری یا فرفره یا از این لفظ ها؟ اگر نمیشه نگم ها! به جان خودم اینطوری کوتاه تره خوب. صمیمی تر هم هست!

پروازی هاهاها
رععععععد بزرگ ۳۲۴ گیگا گالونه و صداش مثل یک نعره جان خراش شبانه در قبرستونه . رعععد بزرگ خیلی سختگیره و البته با مریخیای میخ میخی نه با ماهرخان ونوسسسسی .
پرواز پسرم ، تو بخاطر فرار از صدای جانخراش من به غربت گریختی .ههههه یادت اووومد؟؟
رعععد از مادر بزرگمهر که همکارشه خیلی خوووشش میاد. چون بیناس و مثل من عااااشق نابیناها . خرخرخر هاهاها.
شکلک چه سادس پروازی که فکر میکنه من مهربونم . چه خییییال خامی . شکلک رعد میگه چی گفتی خااااامه . ووووااااای منم میخوام ، برای وزنم خیلی خوبه .

شهروز جون شما یه بلیط که سحله شیش تا بلیط رزرفه داش بعد داش یه بلیط مخصوص و ویژه برای دخرچه ات میزارم کنار
راستی با دوخرچه بیا که برگشتنی با هم برگردمی داش

بچه ها شدییید خوابم میاد
پرواز روز خوبی بود قهوه خونه ی قشنگی بود مرسی
دوستان شعرها و مطالبتون هم قشنگ بودن
شبتون شیک رویاهاتون عسل

سلام بر فرامرز ، جات خالی ، برای پرواز و شب و روز دو تا اسم فانتزی و شیک و پیک انتخاب کردیم. گلرخ و ماهرخ . خخخخ
حالا اگه حدس زدی کدوم اسم برای کیست ؟؟

نه این چه حرفیه پریسا
فرفره یا قرقره هر چی زبونتون چرخید بگید . ماشا الله رعد شونصد کیلو هست . ببخشید داداش رع شما با حسین رضا زاده نسبتی ندارید
بچه محلی . همشهری . هم وزنی
خلاصه اگه چیزی هست بگین

مرسی پریسای عزیزچقدر شعرهای انتخابی شما دوستان زیباست ولی من هر چی فکر میکنم نه شعر یادم میاد نه لطیفه عجب دنیایی شده .آقای خسروی سلام
راستی آقای عباسی گرامی درس زیست رو تایپ نکردم دارم برای ی همایش آماده میشم
ولی معما های شما خیلی جالبه من از رو نمیرم شروع میکنم به جواب دادن که مدیر از راه میرسه و سریع جواب میده امشب هم که سرشون درد میکنه نیستن

سلام بر رعد عزیز
خخخ . چه جالب دوز از جون یاد پت و مت افتادم خخخخ
خوب معلومه ماهرخ واسه شهروز هست چون هم قافیه هستن و گلرخ واسه پری .
ولی اگه الستون بلستون هم میزاشتی بد نبودا

واااای سلااام آقای خسروی
می‌گم شما که ما رو کشتید از نگرانی دیگه …. آخه این چه کاریه …. تست صدا می خواستید بدید قبلش یه خبر به کل محله می‌دادید بعدش می رفتید تازه اون وقت ما براتون دعا می کردیم بجای سوم احتمال صد در یقین اول می شدید…..
خارج از شوخی خیلی از سلامتی و حضورتون خوشحال شدم…..

چه حیف شد داستان قهوه خونه بعدی رو زود مشخص کردن دیگه من نمی تونم برم روی اعصاب ملت هی بپرسم بچه ها هفته دیگه با کیهههههههه؟

خواهش می کنم مادر گرامی یعنی امشب ما منتظر زیست نباشیم چه بد خودم رو برای یک آموزش بعد از مزاح قهوه خانه ای آماده کرده بودم

جات خالی فری سر سرخاب سفیداب دعواشون شده بود
ننه آقا هم برای اینکه به قیل و قال خاتمه بده ، رفت و لباس عروسه قدیمیشو آورد تا بپوشن و سر گرم بشن. ولی خدایییش ذوقی کرده بودن که نگو

بچه ها زینب گفته بود می خواد با یکی با هم قهوه خونه بزنن حالا من اسم اون یکی دیگه رو بپرسم؟ بچه ها جز زینب هفته دیگه با…آخ!

نمیدونم چرا فکر کردم ادبیات درس میدین جناب رعد من که خیلی به شما ارادت دارم چون صداقت دارین.ی دوری توی کامنا بزنم برمیگردم

سلام بر خانم بانو یا بانو خانم
ممنون از شما
مجتبی در جریان بود و ظهر هم بهش اطلاع دادم بعد دیگه نمیدونم چرا یهو خوابیدم تا الان .
ممنونتون . اصلا یه دفعه ای شد
صبح بیدار شدم گفتم ولش کن بابا میری اونجا ضایع میشی
بگیر بکپ . بعد گفتم پاشو کمر بند همت رو ببند خلاصه پا شدیم رفتیم
سوم نشدم منظورم این بود از بیست سی نفری که تا او لحظه من مونده بودم بودن در کل سه نفر برنده شدیم حالا قراره که فردا تماس بگیرن
ولی بانو خانم رفتم اونجا آهنگ رو با بغض خوندم خود یارو بغضش گرفته بود گفت قبولی . خخخ

پریسا من میپرسم هفته بعد قهوه خونه با کی هست
بعدش رعد دوستن بجای ما . قضیه سفیداب و سرخاب چیه
نکنه روم به دیوار بالا آوردن سفید و سیاه
نکنه زبونم لال روی لباسشون هم ریخته
نکنه زبونم لال دستمال نداره پاک کنن

مادر بزرگ مهر درست حدس زدید شما ، خوشبختانه ادبیات تدریس می کنم ولی رشته تحصیلیم ادبیات نبود
راستی لیستها و برگه های شما تموم شده ؟؟؟ ارزشیابی تو شهر شما معمولا چنده ؟؟؟؟

می‌گم به خاطر این همه استرس و نگرانی که به ما وارد کردید باید اون آهنگ رو برا ما هم بخونید آپ کنید تو محله ….
نهایتاً بیست و چهار ساعت هم فرصت دارید….
بچهه هاااا بیاییید حمایت…..

فری تو دیگه کی هستی ؟؟ به پاورقی توجه کن
عههههه چرا پات رفت رو ورقه ها
زمان نننه آقا به آرایش کردن و لوازم مربوطه می گفتن سرخ آب ، سفید آب .

هفته بعد با کی هست سفره خونه
حتما با مجتبی هست
ولی من اگه یروز اینجا مسیول کامنتا بشم خوایی یه یکی دو ساعتی کامنتاش رو میزارم تو صف نون بربری بخندیم .خخخخ
شکلک مخلصیم مجتبی ما رو نزاری تو صف نون لواش

بچه ها طرف خله یعنی چیزه منظورم همون جناب سرکار رفرش کننده پستم هست….
اون قدر پستم رو داغ کرده که رفته بعد قهوه خونه ها قرار گرفته …. فکر کنم این طوری پیش بره آمارش تا فردا صبح از این قهوه خونه هم بزنه بالا….. واقعاً که

هعععی خانم بانو
باید دو ساعت ژس هنرمندی بگیرم خخخخ
بعدش الان که نمیشه تا فردا هم در اینجا بستست
بعدش خلاجت میکشم . اونجا خلاجت نکشیدم و اصلا مهم نبود ولی اینجا خوب آخه .خیط بید
آهان رعدی پس با غلط گیر دور چشم خط میکشیدن و با خودکار پاک میکردن
نه جدی قشنگ میشه با غلط گیر لاک بزنن خانمها
آی غلط گیر بیا که لاک بازی کنیم

خخخخخخخخخخ بانو شاید خو ملت با سرچ کلمه ماهنامه میرسن ب پستتتتتت باور کن کسی انقد بیکااااااااااار نی خخخخخخخ ظ

دو ساعت یا سه ساعت یا هرچی ساعت فقط بیست و چهار ساعت فرصت دارید دیگه خودتون می دونید و ژستتون و نمی دونم اینا …. همینی هست که هست ….

خیلی دیر شده ومن فکر می کنم دیگر وقت رفتن شده
زمان هزار بار هم که بنوازد
من از تو دور مانده ام …
آنقدر دور که مرا نمی بینی ومن هرروز که در آیینه نگاه می کنم
تورا به یاد می آورم

منم حمایت میکنم فرامرز باید اینجا یا کلا تو سایت هم بذاری خلاجت هم اصلا می خوای بکش می خوای هول بده

سلام بر ملیسا
خوبی آیا . سلالالالالا می
بابا هنوز معروف نشدم بزارین معروف بشم بعد حتما میزارم . آهنگش هم چی بود اون آهنگه که میگه
هرگز نشد بیای پیشم بگیری دستای منو
بدونی من عاشقتم گوشکنی حرفای منو
چون گوشکن توش بود این رو حفظ کرده بودم قربون گوشکن برم

یه بار هم تازه شهنشاه برامون خوندند آپ کردند اصلاً هم خجالت نکشیدند کلی هم خوب خوندند تازه تست هم نرفته بودند بدند و به قول خودشون سرما م خورده بودند ….

شکلک ملت ما عجیب ملتی هستند …. یعنی چقدر ماه نامه می خونند آیا؟
حالا که این طور شد هر وقت خواستم پست بزنم یه کلمه ماه نامه یا روزنامه آخرش اضاف می کنم تا به همین سرنوشت گرفتااار بشه ببینم می شه که بشه یا نه

از خانه بیرون میزنم اما کجا امشب،
شاید تو میخواهی مرا در کوچه ها امشب.
پشت ستون سایه ها زیر درخت شب،
میجویم اما نیستی در هیچجا امشب.
میدانم آری نیستی اما نمیدانم،
بیهوده میگردم به دنبالت چرا امشب.
هر شب تو را بی جستجو مییافتم اما،
نگذاشت بیخوابی به دستانم تو را امشب.
هر شب صدای پای تو میآمد از هرچیز،
حتی ز برگی هم نمیآید صدا امشب.
تا سایه ای دیدم شبیهت نیست اما حیف،
ای کاش میدیدن دو چشمانم خطا امشب.
امشب ز پشت ابرها بیرون نیامد ماه،
بشکن قرق را ماه من بیرون بیا امشب.
گشتم تمام کوچه ها را یک نفس هم نیست،
شاید که بخشیدن دنیا را به ما امشب.
طاقت نمیارم تو که میدانی از دیشب،
باید چه رنجی برده باشم بیتو تا امشب.
ای ماجرای شعرو شبهای جنون من.
آخر چگونه سر کنم بیماجرا امشب.

شما در این زمینه با شهروز هماهنگی کن شهروز راه و چاه رو نشونت میده اگه خواستی بعد از آپلود خودت رو بنداز تو اون چاهه که شهروز نشونت میده

خدا خفت نکنه پری نمیشد ساکت بمونی دندون روی سیخ بزاری تموم میشد میرفت آقا میشه خود اصل اهنگ رو بزارم اینجا دیگه شما هم باصدای من اذیت نشین .
شکلک صدام شبیه داریوش هست . چشمم مثل چشمت خونه شقایق

شب و روز مرسی ، رعد بزرگ از همون اول فهمیده بود تو یه سر و گردن از این آوای منقضی شده بالاتری
خیلی خوشم اومد که با فضیلتی ، که جربزه داری و شعر میخونی

آریا کجا رفت می خوام بهش آب زرشک بدم. سلام ملیسای عزیز دلم! دیگه چی خواستم بگم یادم رفت؟ آهان بانو من هم حمایت می کنم. اصلا همین رو داشتم می نوشتم اینترنت عصبانی شد نمی دونم چرا احتمالا طرف فری بودش.

سلام آقای خسروی و ملیسا و سایر دوستان
بانو جون حساس نشو، حساس نشو!!! با صدای ارسطو سریال پایتخت. خخخخخخخ.
راستی منم با پیشنهادت یعنی خوندن آقا فرامرز موافقم. لاااااااااااااییییییییییییییییییییککککککککککککککک. خخخخخخخخخخخخخخخ. راستی بابت شعر گرگه هم مرسی.

اگه ویندوز من خراب نمیشد خودم سه هزارتایی میکردم اینجا رو ولی قول میدم پست قهره نه ببخشید قهوه خونه ی شهروز رو سه هزار تایی کنم

خوب دوستان وقت خداحافظیه آرزوی سلامت و پیروزی برای جناب پرواز دارم و ان شائ الله که مثل همیشه از بهترینها باشن.
ی نکته هم برای جناب رعد بله بالاخره ورقه هام تموم شد خیلی زیاد بودن نمیدونم چرا اینقدر امتحان میگیرم خخخخخخخ از همه ی دوستان برای این مهمونی شاد و پر از شعرهای زیبا و گفتگوهای دوستانه تشکر میکنم بودن با شما برای من مایه ی افتخاره. با آرزوی هفته ای شاد و سرشار از موفقیت و انگیزه های جدید برای همه ی دوستان در محله ی با صفای آقا مجتبی

با فضیلت .؟؟؟؟شکلک ننه آقا به شب و روز میگه با فضیلت خانوم کجا بودی ؟؟؟
فضیلت خانوم دوست دوران مکتب من بود .
تو با اون بودی ؟؟؟؟
رعد بزرگ راستشو بگو . این پسرات چرا شبا میرن شبگردی ددم وای . از اسمشم که معلومه شب چرخه

سلام دوستان خوبید خوشید چه خبرااااا ما هم خوبیم چند وقتی نبودیم دلمان تنگ شد ای بابا دوباره این دختر آمد شیطونی کن سایت را به هم بریزد. امتحانها به پاین رسید امتحانهای مان را هم خوب دادیم خوب دیگر ما برویم این قدر وقت گرانبهای شما را نگیرم

اگر رفتید خدانگهدار شما مادر عزیز اگر هم موندید که چه عالی ولی در هر حال چه بمونید و چه برید خدا همیشه نگهدار شما و بزرگ مهر باشه!

سلام بر اصغر و عدسی و خانم نازنین .
بله بخاطر حرف رعد هم که شده باشه میخونم سیاسی هم میخونم شیش تا هم میخونم
پری جون یه قلیون جفت سیب بیار تا صدامون تازه بشه

شهروز …دیگه من فک کنم امروز !!!به اندازه تک تکتون کامنت دادم …انگشتام نمیکشن ههههههههههههههه …هر چی دوس داری بگوووووووووووو

آریا رو پیدای کنید آقای خیر اندیش بهتون آب زرشک جایزه بدم. دیگه عادت کردم سر آب زرشک هام باهاش کری بخونم نیستش خوردنشون مزه نمیده بهم!

من آریا رو از کجا پیدا کنم پریسا خانم. میخوای جاش کامنت بدم خخخخ . اگهخ به من آب زرشک ندین دعا میکنم شب تو خواب جن ببینین خخخ

من می گم یه پست مستقل بهتره……
تازه اونجا می‌تونیم همه رو مجبور به خوندن کنیم واااای چه پستی بشه اون وقت ….
آقای خسروی جر نزنید ها با صدای خودتون حالا قبلی هرکی می خواد خونده باشه

مادر بزرگمهر شب بر شما خوش
دوستان دیگه بیایم یه عکس هنرمندی بندازیم با گوشی شصت و شیش دو صفر کیفیتش هم بی نظیره شمسی هم هست چی لمسی هست هیجده مگا ۱یگا دوریبین داره

تقدیم به دوستداران سهراب ، اینم یادگاری از رعد ، بعد بگید رعد بده خرخزخر

چرا گرفته دلت… مثل آنکه تنهایی…
چقدر هم تنها…
خیال می کنم…دچار آن رگ پنهان رنگ ها هستی..
دچار یعنی…عاشق…
و فکر کن که چه تنهاست…
اگر که ماهی کوچک… دچارآبی دریای بیکران باشد…
همیشه فاصله ای هست …
دچار باید بود…

گرچه چشمان تو جز در پی زیبایی نیست
دل بکن!آینه این قدر تماشایی نیست
حاصل خیره در آیینه شدن ها آیا
دو برابر شدن غصه تنهایی نیست؟!
بی سبب تا لب دریا مکشان قایق را
قایقت را بشکن!روح تو دریایی نیست
آه در آینه تنها کدرت خواهد کرد
آه!دیگر دمت ای دوست مسیحایی نیست
آنکه یک عمر به شوق تو در این کوچه نشست
حال وقتی به لب پنجره می آیی نیست
خواستم با غم عشقش بنویسم شعری
گفت:هر خواستنی عین توانایی نیست

مححححححححححدثه نه نرو ، من کلی سر کوچه منتظر توام . محدثه من من من شکلک صدای منو مثل همیشه ندید

آهاااااآآآایی چند تا از دوستای جن من . برید پیش پریسا خانم که با شما کار داره . پریسا خانم فرستادم اومدند

دلم برای یک نفر تنگ است
نه میدانم نامش چیست
و نه میدانم چه می کند
حتی خبری از رنگ چشم هایش هم ندارم
رنگ موهایش را نمی دانم
لبخندش را هم
فقط میدانم که باید باشد و نیست

چرا ساعت من همیشه با ساعت محله اختلاف زمانی داره؟ ممنون بانو قشنگه مخصوصا بیت آخرش و شاه مصراع آخرش. راست میگه هر خواستنی عین توانایی نیست. چیزی که توی سر ما فرو کردن و راست نبود.

نه بانو خانم هم اصل آهنگ رو میزارم هم صدای خودم رو
آره نظر جالبیه همه و هر کی بیاد بخونه و بزاره تا با صدای هم آشنا بشیم
قبول دارین خیلی ها دوست داریم صدای همدیگه رو بشنویم فقط بخاطر اینکه اون برداشتی که داشتیم یا تصوری که کردیم ببینیم درست بوده یا نه
مثلا قبلا میگفتتن اسم چنگیز خوب این اسم اباهت داشت واسه ما توی فکر خودمون فکر میکردیم که یارو شیش متر سیبیل داره هیکل آه قد آه . خلاصه رفتیم دیدیم یارو ریزه پیزه سوچولو موچولو بر خلاف تصور بود

صدا کن مرا.
صدای تو خوب است.
صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است
که در انتهای صمیمیت حزن می‌روید.

در ابعاد این عصر خاموش
من از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنهاترم.
بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است.
و تنهایی من شبیخون حجم تو را پیش‌بینی نمی‌کرد.
و خاصیت عشق این است.

کسی نیست،
بیا زندگی را بدزدیم، آن وقت
میان دو دیدار قسمت کنیم.
بیا با هم از حالت سنگ چیزی بفهمیم.
بیا زودتر چیزها را ببینیم.
ببین، عقربک‌های فواره در صفحه ساعت حوض
زمان را به گردی بدل می‌کنند.
بیا آب شو مثل یک واژه در سطر خاموشی‌ام.
بیا ذوب کن در کف دست من جرم نورانی عشق را.

مرا گرم کن
(و یک‌بار هم در بیابان کاشان هوا ابر شد
و باران تندی گرفت
و سردم شد، آن وقت در پشت یک سنگ،
اجاق شقایق مرا گرم کرد.)

در این کوچه‌هایی که تاریک هستند
من از حاصل ضرب تردید و کبریت می‌ترسم.
من از سطح سیمانی قرن می‌ترسم.
بیا تا نترسم من از شهرهایی که خاک سیاشان چراگاه جرثقیل است.
مرا باز کن مثل یک در به روی هبوط گلابی در این عصر معراج پولاد.
مرا خواب کن زیر یک شاخه دور از شب اصطکاک فلزات.
اگر کاشف معدن صبح آمد، صدا کن مرا.
و من، در طلوع گل یاسی از پشت انگشت‌های تو، بیدار خواهم شد.
و آن وقت
حکایت کن از بمب‌هایی که من خواب بودم، و افتاد.
حکایت کن از گونه‌هایی که من خواب بودم، و تر شد.
بگو چند مرغابی از روی دریا پریدند.
در آن گیروداری که چرخ زره‌پوش از روی رویای کودک گذر داشت
قناری نخ زرد آواز خود را به پای چه احساس آسایشی بست.
بگو در بنادر چه اجناس معصومی از راه وارد شد.
چه علمی به موسیقی مثبت بوی باروت پی برد.
چه ادراکی از طعم مجهول نان در مذاق رسالت تراوید.

و آن وقت من، مثل ایمانی از تابش “استوا” گرم،
تو را در سرآغاز یک باغ خواهم نشانید.
سهراب سپهری

بچه ها قبل از رفتن آخرین کامنت منو که شروعش باا خب دوس جونا میباشه رو بخونین بعد تشریف ببرین پلیز

بچه ها من دیگه خداحافظی میکنم.
باید برم درو ببندم.
همگی دمتون گرم خوش گذشت.
دکی با این که ازت خوشم نمیاد ولی دمت گرم قهوه خونه ی خوبی داشتی خوش گذشت.
اگر زیاد شوخی کردیم ببخش.
همگی شب به خیر.
پیروز باشید.

در حال بالا رفتن از پله های هواپیمای کاپیتان پرواز از پرواز عزیز درخواست می کنم اگر رفت اینجا و صمیمیتش رو فراموش نکنه و بازم سعی کنه ما رو از وجود یک دوست نازنین محروم نکنه من همینجا می خوام از پرواز قول بگیرم به فکر نبودنش در گوش کن نباشه پرواز این قول رو بهم بده دوست عزیزم

درود! جواب سؤال پرواز در پست! اگه قرار بود بینا بشیم کور نمیشدیم، ببخشید نابینا نمیشدیم، خخخخهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاها

یک استکان چای داغ مهمان منی،

کنار پنجره بخار گرفته وقت تنهایی…

نوش جانت…!

چای رفاقت من همیشه تازه دم است

حتی در سرمای احساس ها!

دوستان عزیز از همتون ممنونم لحظات خوشی رو باهاتون تجربه کردم
امیدوارم همیشه سلامت و شاد باشید
پرواز عزیز ممنونم از میزبانیت
بدرود و ایزد نگهدارتون

خواهش می کنم همگی….
می‌گم شاید بعدی نشه که فرصت شب به خیر گفتن بیابم پس پیشاپیش شبتون خوش و صورتی البته از نوع جیغش ….

سلام دوستان عزیز شب زیباتون بخیر باشه اومدم تا در قهوه خونه بسته نشده یه سلامی گفته باشم. خخخخ هفته قبل آخر شب اومدم لای در گیر کردم این سعید در رو بست کامنتم فرستاده نشد! دوستتون دارم پاینده باشید 🙂

بچه ها من هم کم کم خداحافظی میکنم. خوش باشید خوش گذشت . البته شاید کامنت هم بدم ولی گفتم خداحافظی کرده باشم. پرواز واقعاً ببخش که نتونستم اونجور که باید اینجا باشم. خوش باشید تا همیشه.

دلم که می گیرد

دست معبودم را غرق بوسه می کنم

و تازه هنگامی که وجودش را در کنارم حس می کنم
همه ی آن دلتنگی ها به آرامشی نشاط آور مبدل می شوند

آرمشی که هیچ معشوقی نمی تواند نثار آدمی کند

خدایا چقدر دوستت دارم

این چه دوستی است که من اینقدر دارمش!

خب دوس جونا
شب و روز خوبی رو داشتیم کنار هم…
به من که حسابی خوش گذشت
شما رو نمیدونم
سعی کردم که قهوه خونه ام تو فضایی شاد و مفرح برگزار بشه
نمیدونم که چقد موفق بودم.
لازمه یه نکته ای رو همینجا خدمتتون بگم.
دوستای مهربون !!!حقیقتا این آخرین قهوه خونه ای بود که من به طور فعال در خدمتتونم و کامنت میدم…البته این پست پست خداحافظی نیست و اگه شد ۴شنبه اون آهنگی رو ک گفتم میذارم ..اگرم نشد که دیگه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هعی خیلی از همتون ممنونم که اومدین
!قدم بر چشمای نداشته ی این شهروز خخخخخ گذاشتین !!!!!
میبینین دم آخریم دست از شوخی برنمیدارم ….
سعی کنین تو قهوه خونه های بعدی حسابی خوش بگذرونین ..جای منم خالی کنین …
از منم ناراحت نشین که دیگه نیستممم
میدونم که شما هم موافق ذره ای لطمه به درسم نیستین
..اینم مشکل منه که نمیتونم همزمان رو چندتا موضوع مثل درس و چت متمرکز بشم و فقط یکیشو در آن واحد انجوم میدم …خخخخخخخخخخخخخخ
خب !بقیه حرفا بمونه برا پست خداحافظی….
شبتون شونیز …
مدیونین فک کنین کارخونه شونیز طلایی با من قرار داد داره که براش تو گوش کن تبلیغ کنم خخخخخخخخخخخ!!!!!